بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین.
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح پرفتوح امام راحلرضواناللهعلیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
خداوند متعال را شکر میکنم که حیات و توفیقی عنایت فرمود که بار دیگر در جمع عزیزان دلباخته اهلبیت، بهخصوص عاشقان سیدالشهداصلواتاللهعلیه حضور پیدا کنم و توفیق عرض ارادت به این بزرگواران را داشته باشم. امید ما برای سعادت دنیا و آخرتمان محبت اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین است که بزرگترین ظهورش در مورد سیدالشهداصلواتاللهعلیه وجود دارد و خداوند متعال این باب را برای همه کسانی که لیاقت استفاده از فیض الهی را داشته باشند باز کرده است. امیدواریم این باب به روی همه شما همچنان مفتوح باشد و این روسیاه گناهکار هم از صدقه سر شما عزیزان از این خرمن اهلبیت خوشهای بردارد.
در حدود هفت میلیارد انسان در روی این کره خاکی زندگی میکنند. در میان اینها شاید کمتر از یک پنجم مسلمان هستند و در میان مسلمانها باز شاید کمتر از یک پنجمشان شیعه باشند و در میان همه شیعیانی که در سراسر جهان پراکنده هستند عده کمی توفیق پیدا میکنند که بتوانند هم معرفتشان را نسبت به اهلبیت بیشتر کنند و هم وظایفشان را بیشتر انجام بدهند و این چیزی است که نصیب شیعیان این کشور شده است، قسمت اعظم آن هم به برکت انقلاب و رهبریهای حضرت امام و شهادت شهداست، گو اینکه خود پیروزی انقلاب هم یکی از بهرههایی است که مردم ما از ولایت گرفتند. اگر معرفتشان نسبت به اهلبیت و توسلشان به این خاندان نبود، معلوم نبود انقلاب ما به کجا بیانجامد و یا سرنوشتی بهتر از سرنوشت افغانستان و مصر داشته باشد یا نه. بههرحال از پیشگاه الهی عاجزانه درخواست میکنیم که در این ماه حرام و در این ایام مبارک، دلهای ناقابل ما را از محبت و ولایت و معرفت اهلبیت خالی نکند و روزبهروز بر معرفت و محبت ما بیفزاید.
برای تبرک و تیمن و برای اینکه بهانهای باشد که ما مقداری سعی کنیم بیشتر نسبت به اهلبیت معرفت پیدا کنیم، فرازی از زیارت جامعه کبیره را تلاوت میکنیم؛ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَجَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْكُمْ وَمَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِكُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَطَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَتَزْكِیَةً لَنَا وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا. حقیقتش این است که من درست معنای این عبارتها را نمیفهمم، ترجمه تحتاللفظیاش را میفهمم اما کنهاش را نمیفهمم که یعنی چه؟ اما همین اندازه میفهمم که تفاوت نعمت وجود اهلبیت با دیگر خلایق قابل مقایسه نیست. نمیشود گفت که برکت وجودی آنها چند درجه بیشتر است، ده درجه؟ صد درجه؟ هزار درجه؟ خودشان فرمودند که نسبت ما به بهترین شما، یعنی شما بهترین شیعیان را که در عالیترین مقام معرفت هستند را وقتی در نظر بگیرید و با اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین مقایسه کنید مثل کوچکترین ستاره در مقابل خورشید است. کوچکترین ستاره یعنی بهحسب آنچه دیده میشود والا ستاره کوچک ممکن است درواقع خیلی بزرگ باشد. معروف است که ستاره سهى خیلی ستاره کوچکی است که بهزحمت دیده میشود و خورشید هم که دیگر میدانیم چه طور نورافشانی میکند، این دو تا را که با هم مقایسه کنید نسبت بهترین شما به ما مثل کوچکترین ستارهها نسبت به خورشید است. حالا ترجمه این عبارتی که خواندم این است، اقرار میکنم که کنهاش را نمیفهمم، خطاب به اهلبیت میفرماید: یاأهلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، عرض میکنیم که خداوند متعال شما را به صورت نورهایی آفرید دیگر حالا ما برای اینکه به فهممان نزدیکتر بشود بفرمایید از انواری آفرید. آن نورها بر عرش خدا احاطه کرده بودند و عرش خدا را در برگرفته بودند، أحدق بالشی یعنی اطرافش را فراگرفته بودند. حدقه چشم را از این جهت میگویند حدقه، برای اینکه دور چشم را فراگرفته است. وجودهای شما در آن عالم انوار، عرش خدا را در برگرفته بود و به عرش خدا احاطه داشت؛ فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ. از آن عالم چه قدر گذشت، کسی نمیداند. حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِكُمْ؛ تا نوبت به این رسید که خدا بر ما منت بگذارد که شما در میان ما آفریده بشوید و از جنس ما و از شکل ما باشید، حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِكُمْ.
فَجَعَلَكُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ، خدا فقط به خانههایی که نام شما در آن برده میشود اجازه داد که بلندمرتبه ساخته بشود. قدر متیقن مصداق این آیه، مساجد است. در قرآن هست که فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ،[1] ولی از اینجا استفاده میشود که مشاهد مشرفه هم مثل مساجد میماند و از آن خانههایی است که خدا اجازه داده که بلند ساخته بشوند.
وَجَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْكُمْ وَمَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِكُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا؛ اینکه ما توفیق این را داریم که به شما صلوات بفرستیم و اظهار ارادت کنیم و خضوع کنیم خدا این را وسیلهای قرار داد برای اینکه اولاً آفرینش ما پاک باشد. معمولاً تعبیر طیب مولد را در مورد حلالزاده به کار میبرند. شاید در رسالههای عملیه دیده باشید که شرط بعضی از مقامات این است که طیب مولد داشته باشد یعنی حلالزاده باشد. در این فراز زیارت میگویید که این محبت شما باعث شد که ما حلالزاده باشیم؛ طِیباً لِخَلْقِنَا وَطَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا، روح ما به واسطه ارادت به شما پاک میشود. وَتَزْكِیَةً لَنَا وَكَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا، این محبت و عشقی که به شما میورزیم کفاره گناهان ما میشود و باعث میشود که گناهان ما آمرزیده بشود.
این یک بخشی از زیارت جامعه کبیره است که اوصاف اهلبیت را بیان کرده که اینها چه کسانی هستند. بنده باز اعتراف میکنم که در این سن هشتاد سالگیام که بیش از شصت و پنج سال آن با کتاب و سنت گذشته، هنوز هم کنه اینها را نمیفهمم اما میدانم اینها یک حقایقی است که به زبانی بیان شده که ما یک تصوری از آن داشته باشیم و خود آن حقایق بالاتر از اینهاست.
خداوند متعال در میان هفت میلیارد انسان روی زمین چنین منتی بر ما گذاشته که شما را شناختیم؛ مَنَّ عَلَیْنَا بِكُمْ. حالا مایی که در میان این هفت میلیارد انسان، اهلبیت را شناختیم، چه قدر شناختیم؟! چه قدر از این شناختمان استفاده میکنیم؟! چه قدر شکر این نعمت را میگذاریم؟! چه وظایفی داریم که باید انجام بدهیم؟!
حقیقت این است که _آنهایی که امثال بنده هستند_ باید اعتراف کنیم که ما خیلی ناسپاسیم، خیلی جفاکاریم، آدم با دوستهای سادهاش هم این طور رفتار نمیکند! کسانی که اینهمه مایه برکت و عزت و طهارت و شرف و باعث کفاره گناهان ما و آمرزش ما و شفاعت ما میشوند به اندازه دوستان ساده هم با آنها رفتار نمیکنیم!
خدا انشاءالله مقامات امام را ساعتبهساعت عالیتر کند و همینطور مقامات جانشین شایستهشان، مقام معظم رهبری را که اینها گوهرهای ناشناختهای هستند که همانطور که ما خود ائمه اطهار را نمیتوانیم درست بشناسیم مقامات اینها را هم نمیتوانیم درست درک کنیم. بنده شخصاً اعتراف میکنم که قدر نعمت امام و قدر نعمت وجود مقام معظم رهبری را بنده که درست نشناختم، فکر میکنم امثال من هم کم نباشند اما خیلی زشت است آن اندازهای که میفهمیم هم ادای وظیفه نکنیم.
بنده اینجا در مجلس شما دوستانه و صمیمانه میخواهم یک گله بکنم، خیلی هم میبخشید؛ شما نخبههای هنرمند این کشور هستید که افتخار ولایت اهلبیت و عشق به خاندان پیغمبر را دارید و با تخصصهای هنری که دارید سعی میکنید که این عشق خودتان را ابراز کنید و وظیفهای که دارید را انجام بدهید. سی و پنج، شش سال از انقلاب میگذرد که همه ما میدانیم این انقلاب برکاتش را از برکات اهلبیت دارد. امام فرمود که اگر محرم و صفر نبود ما پیروز نمیشدیم، ما هر چه داریم از محرم و صفر داریم، از سیدالشهدا داریم؛ آیا کارهای هنریای که بچههای حزباللهی و عاشقان اهلبیت در این مدت برای سیدالشهدا و برای اهلبیت انجام دادند با سایر کارهای هنری که نسبت به اشخاص دیگری انجام گرفته چه نسبتی دارد؟ یکی از چیزهایی که میشود مقایسه کرد این است که در اشعاری که در طول این چهل سال درباره اهلبیت سروده شده و نوحههایی که میخوانند و مداحیهایی که میکنند با اشعاری که در مضامین دیگر ادبی گفته شده، غزلسراییهایی که میکنند یک مروری بکنید، امروز هم بعد از سی و پنج، شش سال گذشتن از انقلاب بهزحمت میشود چند تا شعر فاخر در مدح اهلبیت، در نوحهها و اشعاری که در عزاداری خوانده میشود، پیدا کرد. غالباً ارزش ادبی ندارد، یک چیزی به ذهن یک گوینده مداحی میآید و یک چیزی سرهم میکند که اگر در یک محفل ادبی بخوانند چندین اشکال ادبی ساده دارد. آیا عشق به سیدالشهدا یعنی همین که ما برای او حتی شعر خوب هم نگوییم؟! هنوز هم نوحههایی که در عزاداریها و اینها خوانده میشود یک چیزهایی باشد که در یک محفل ادبی نمیشود مطرحش کرد و خندهدار است، همین طور باید باشد؟! تا برسد به فیلمها و سایر آثار هنری و پوسترها و چیزهایی دیگری که هر نویسندهای...
در بین هنرمندان شاید کسانی که بشود بگویند تا حدی حقش را ادا کردند خطاطها باشند، خطهای خوبی نوشته شده اما در سایر زمینههای هنری کم کار شده است. حالا بنده نه خیلی هنرشناس هستم و نه فرصت مطالعه آثار هنری و اینها را دارم، دیگر در این سن و سال هم از ما گذشته ولی تا آنجا که من اطلاع دارم بالاخره گاهی یک نوحههایی به گوشمان میرسد، واقعاً باور کنید بنده پیش خودم خجالت میکشم که ما در یک کشور انقلابی که به نام سیدالشهدا انقلاب شده زندگی میکنیم که شاعران ما این شعرها را درباره سیدالشهدا گفتند؛ مضامین سبک، نه ظاهر ادبی دارد، نه قافیه درستی دارد، نه وزن درستی دارد، همین طور باید باشیم؟! این نسبت به چه کسی است؟! نسبت به آنهایی که طهارت مولد ما، آمرزش گناهان ما، نزول برکات آسمانی بر ما، حفظ امنیت کشور ما و حفظ اساس انقلاب ما به برکت نیمنگاهی است که از طرف آن بزرگواران به جامعه ما بشود.
برای اینکه ما آثار هنری فاخری خلق بکنیم باید معرفت عمیقی داشته باشیم؛ اول باید سعی کنیم این بزرگواران را بهتر بشناسیم، بعد سعی کنیم به مناسبتهایی با تعبیرات ساده و رسا و گویایی آن معرفتهای خودمان را به زبان شعر یا به زبانهای متناسب سایر هنرها اینها را ادا کنیم. وقتی مایه ما از معارف کم باشد، شناخت ما از اهلبیت ضعیف باشد، بعضیهایمان هم شاید شک داشته باشند که مثلاً امام معصوم اصلاً معصوم بوده یا نه و اگر معصوم بوده مثلاً با امام خمینی چه قدر فرق داشته؟ کسانی هستند که این شکها را دارند اما ما یادمان نرود که امامرضواناللهعلیه، مقام اهل بیت را به ما آموخت که وقتی به نام وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه اشاره میکرد میگفت: روحی لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الفِداء!
این داستان را من چند بار نقل کردم، نمیدانم شما شنیده باشید یا نه، اگر هم شنیده باشید آدم عطر را چند بار هم بو کند ضرر نمیکند؛ المِسکُ کلّما کرّرته یتضوَّع. اوائل انقلاب یکی از فضلایی که حیات دارند و در قم هستند گفتند من به مکه مشرف شدم، در مسجدالحرام نشسته بودم و مشغول حال خودم بودم. شخصی آمد کنار من نشست و بعد شروع به صحبت کردن کرد. فهمیدم عرب است. از من پرسید شما اهل ایران هستید؟ گفتم بله. خوشحال شد و گفت ما شماها را دوست میداریم، انقلابتان را دوست میداریم و نسبت به امام خیلی ارادت داریم. بعد گفت: من یک معمایی دارم، یک سؤال عجیبی برایم پیش آمده که نمیدانم جوابش چیست، شما میتوانید جواب این سؤال را به من بدهید؟ پرسیدم: سؤال شما چیست؟ گفت: حقیقت این است که ما وقتی امام را شناختیم از آن وقتی که اسم امام را شنیدیم و کارهایش را دیدیم و صحبتهایش را شنیدیم و اینها، به این اعتقاد رسیدیم که بعد از پیغمبر اسلامصلیاللهعلیهوآله شخصیتی مثل امام نیامده است. این آقا سنی بود و استاد دانشگاه مصری بود، گفت: اعتقاد ما این شد که بعد از خود پیغمبر اکرم کسی مثل امام نیامده و به او عشق میورزیدیم و حالا هم همین طور است ولی حالا برخورد کردیم به بعضی از سخنان ایشان که از یک کسی یاد میکند و میگوید: روحی لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الفِداء؛ جان من فدای خاک پای او! و میدانیم ایشان آدم گزافهگویی نیست. این کیست که مثل امامی که ما فکر میکنیم که کسی بعد از پیغمبر مثل او نیست، میگوید جان من فدای خاک پای او؟! این سؤال برای ما مطرح است، شما میدانید منظور کیست؟
آن آقا میگفت من اتفاقاً چند تا روایت درباره حضرت ولی عصرعجلاللهفرجهالشریف از کتابهای خود اهل تسنن بلد بودم. گفتم در فلان کتاب شما در فلان جا این حدیث آمده، این کسی که او میگوید این همین شخص است که در کتابهای خود شما هم معرفی شده است. این مثل اینکه از خواب بیدار بشود از ما خیلی تشکر میکند و میگوید من مشکل و معمایی داشتم شما حل کردید.
منظور این است که ما تازه وقتی خیلی امام و مقام امام و اینها را بشناسیم میگوییم خب امام خودمان یک امام بود، مقام امامان یک کمی بالاتر است. مثلاً فرق بین استاد و شاگرد است، امام صادقعلیهالسلام استاد بودند آن هم شاگردش بود، فرقش همینهاست اما اگر طوری باشد که این شاگرد بگوید جان من نه فدای جان او بلکه فدای خاک پای او! او چه قدر باید برتر باشد؟! آنوقت چنین کسانی که خدا معرفتشان را به ما داده، ولایتشان را به ما داده، عشقشان را به ما داده ولی ما در مقام توصیفشان و عرض ارادت به آنها حتی یک شعر خوب هم نمیگوییم! بعضی از اشعاری که علمای سابق ما درباره اهلبیت گفتند هنوز نظیرش را بهزحمت میشود پیدا کرد، اشعاری که مرحوم آقای شیخ محمدحسین کمپانی درباره اهلبیت گفتند، شعر دختر فکر بکر من را درباره حضرت زهراسلاماللهعلیها گفتند، درحالیکه ایشان مرحوم آقاشیخ محمدحسین اصفهانی که استاد مرحوم علامه طباطبایی و آقای میلانی و آقای بهجت و امثال اینها بودند، آقای طباطبایی نقل میکردند و میگفتند که ایشان وقتی حالت ذوق شعریاش گل میکرد و یک حالی داشت که میخواست شعر بگوید همین طور قلم برمیداشت و شعر را مینوشت و احتیاج به فکر کردن نداشت. قلم به دست میگرفت و یک غزل را پشت سر هم مینوشت. گاهی یک قصیده بلند را در ظرف مدت کوتاهی میسرایید. این طور شعرها که به این سادگی به دست یک عالم، یک مرجع تقلید، یک مجتهد گفته شده در این زمان، در عصر شکوفایی هنر و ادبیات ما، هنوز نظیر ندارد اما اهتمامی هم نداریم! فرض کنید اهتمام یک مداح این است که خودش یک شعری بگوید، یک چیزی بگوید که دیگران نگفته باشند، حالا لااقل شکلش آن شکل نباشد. من اگر یک دوستی داشتم که این طوری با من رفتار میکرد خیلی از او گلهمند میشدم؛ ادعای دوستی و تا این حد بیمهری و جفا!
ما باید سعی کنیم هر کسی در حدی که میداند اول بفهمیم که اینها چه کسانی هستند؟ تمام این عالم، آن اندازهای که ما میتوانیم در ذهنمان تصور کنیم که شاید یک میلیاردم آن را هم نتوانیم تصور کنیم، همه اینها به طفیل وجود اینها آفریده شده و خدا بر ما منت گذاشته که آنها را به ما معرفی کرده تا با صلوات فرستادن بر اینها و محبت کردن به اینها زمینهای فراهم شود که گناهان ما آمرزیده بشود. اینها به لطف خداست تا وسیلهای برای ترقی ما فراهم بشود. آن وقت ما اینقدر بیهمت باشیم که چهار تا شعر خوب هم نگوییم! شما سایر آثار هنری را هم به همین مسئله قیاس کنید.
توصیه بنده به شما عزیزان جوانی که دارای انرژی فراوانی هستید، دارای خلاقیت هستید، دارای ابتکار هستید، دارای عشق به اهلبیت هستید، باوفا هستید، قدرشناس هستید، توصیه میکنم توجه کنید چیزی را که میخواهید درباره اهلبیت عرضه بکنید بدانید چه هدیهای برای چه کسی میفرستید. چیزی تهیه کنید که متناسب با مقام آنها باشد.
حالا برای اینکه ذهن ما نزدیک بشود ما این طور باید فکر کنیم که اگر یک روزی شما بدانید میخواهید یک هدیهای، کتابی، نوشتهای، خطی، عکسی، نقاشی برای مقام معظم رهبری بفرستید و میدانید که ایشان میبینند و کار شما را ارزشیابی میکنند سعی میکنید آن یک سطر خطی که میخواهید بنویسید زیباترین خط باشد، بهترین انشا باشد، اگر یک شعری میخواهید بنویسید اگر یک مصرع هم باشد یک چیز فاخری باشد، آن وقت مقام ایشان کجا و مقام سیدالشهدا کجا؟! بین اینها چه قدر باید فاصله باشد؟! چه قدر باید بیشتر همت کرد که چیزی که به پیشگاه سیدالشهدا عرضه میشود فاخرتر باشد؟! اگر ما یک عمری صرف کنیم و یک بیت شعر بگوییم که لایق مقام سیدالشهدا باشد جا دارد! یک عمر تلاش کنیم! البته آنها بیپاداش نخواهند گذاشت، صدها برابر آنچه ارزش کار ما باشد آن را به ما پاداش خواهند داد، اما ما باید وظیفه خودمان ببینیم، عشق ما چه قدر اقتضا میکند؟
عنایت داشته باشید چیزهایی که به پیشگاه اهلبیت میخواهید هدیه کنید چیزی باشد که در خور مقام آنها باشد، چیزی باشد که اقلاً اگر همین را به مقام معظم رهبری هدیه کنید باعث افتخار شما باشد. اما اگر آدم یک شعری بگوید که نه قافیه دارد، نه معنایی دارد، نه وزن درستی دارد، آن وقت توقع داریم مثلاً آقا چه قدر...؟
البته هر چه به ایشان تقدیم کنیم ایشان به بزرگواری خودشان، نگاه نمیکنند که حالا چه بوده و اینها، به بزرگی خودشان نگاه میکنند اما خود ما هم باید معرفتی داشته باشیم.
بههرحال اولین توصیه بنده این است که اقلاً همین فرازی از زیارت جامعه را که خواندم شما سر فرصت بخوانید و ترجمهاش را ببینید، بروید دقت کنید که اینها چیست؟ اینها چه کسانی هستند؟ خدا چه نعمتی به ما داده که در میان هفت میلیارد انسان این افتخار را به ما داده که ما اینها را بشناسیم.
حالا بالاتر، نکته دیگری که باز خیلی وقتها غفلت داریم، ما امام را شناختیم خیلی مقامش هم عالی بود، آرزو میکردیم و بسیاری از مردم آرزو میکردند که یک بار چهره امام را از نزدیک ببینند. امروز هم هنوز هستند کسانی که آرزو دارند یک بار مقام معظم رهبری را از نزدیک ببینند، من میشناسم و کسی را سراغ دارم که اولین بار که نگاهش از نزدیک به صورت مبارک ایشان افتاد، افتاد و غش کرد. ما خیلی آرزو داریم وقتی یک کسی را دوست داریم و به آن عشق میورزیم یک رابطهای برقرار کنیم که او هم توجهی به ما بکند، اینطور نیست؟! چه خوش بی مهربانی هر دو سر بی. ولی خب پیغمبر اکرم 1400 پیش از دنیا رفت، چه طور میشود با او ارتباط داشت؟ سایر ائمه هم همین طور، وجود مقدس امام زمان هم که در غیبت هستند و کسی به ایشان دسترسی ندارند. میشود ارتباطی برقرار کرد، یک تلفنی، یک جایی، آدم یک موبایلی پیدا کند دو، سه کلمه صحبت بکند؟! طبعاً چنین چیزی نمیشود؛ چه کسی شماره موبایل آقا را دارد؟! اما منتی که خدا مضاعف برای ما قرار داده این است که یک دکمه در قلب شما قرار داده که اگر آن دکمه را فشار بدهید آن ارتباط حاصل میشود، هیچ جا نمیخواهد راه دوری بروید، پولی خرج بکنید، زحمتی بکشید، سفری بروید؛ فقط توجه قلبی بکن! خدا این راه را از باب منت مضاعف برای ما در دسترس قرار داده و ما از این هم غفلت میکنیم!
مطمئن باشید اگر با اخلاص یک سلام به سیدالشهدا بکنید همان وقت جواب خواهند داد و همین طور به سایر ائمه و به وجود مقدس ولی عصرارواحنافداه، ما گوش شنوا نداریم که جوابش را بشنویم. در اذن دخولهای حرمها میخوانیم اَشْهَدُ اَنَّکَ تَسْمَعُ کَلامِی وَتَرُّدُ سَلامی، أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی كَلامَهُمْ، وَفَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ، خدا این راه را برای ما باز کرده تا بتوانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم ولی غفلت میکنیم! بله، میرویم آنجا میایستیم و داد میزنیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ، میخواهی ارتباط برقرار کنی که داد زدن ندارد! خیال میکنی هر چه بلندتر بگویی آقا بیشتر و بهتر میشنود؟! دلت را متوجه کن! این راه ارتباط، موجود است، در قلب تو موجود است، از این استفاده کن، داد زدن که هنری نیست. حالا نمیگوییم نکنید، بالاخره هر کسی یک پایهای از معرفت دارد، آنها هم همین را بلدند، ولی ما سعی کنیم معرفتمان را کمی بالاتر ببریم، سعی کنیم ارتباط قلبی برقرار کنیم، از خودشان کمک بخواهیم که به ما دعا کنند تا بتوانیم وظیفهمان را نسبت به آنها ادا کنیم.
وفقناالله و ایاکم ان شاءالله
والسلام علیکم و رحمهالله