بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به پیشگاه مقدّس حضرت بقیة اللّه الأعظمارواحنافداه صلواتى اهدا مىكنیم.
احتیاج به مقدمه ندارد که امشب شب میلاد مسعود حضرت بقیة اللّه الأعظمارواحنافداه است و قرار است عدهاى از برادران عزیزى كه مىخواهند نامشان انشاءالله در دفتر خدمتگزاران و یاران آن حضرت ثبت شود، افتخار پوشیدن لباس روحانیت را پیدا كنند. طبق معمول، براى خالى نبودن عریضه، یك كسى هم باید این جا یك صحبتى كند و چیزى بگوید. راجع به امشب و صاحب این شب از خیلى ابعاد مىشود صحبت كرد. البته الحمدللّه همه شما اهل فضل و فضیلت هستید و احتیاجى به بیان بنده ندارید. من مىخواهم برای خالى نبودن عریضه، کمی خودمانى و در حد چند كلمه وقت شما عزیزان را بگیرم.
عرایضم را از اینجا شروع مىكنم كه به فضل الهى، مردم ما به مقام ولایت ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین و وجود مقدّس ولى عصرارواحنافداه معرفت دارند و آثار این محبت و معرفت، روزبهروز بیشتر ظاهر مىشود؛ كسانى با یك عشقى، با یك صفایى و با یك اخلاصى، از روزها قبل شروع به آذینبندی خیابانها و میادین و برگزارى مجالس جشن و توزیع شیرینى و امثال اینها مىكنند. اینها بسیار كارهاى خوبى است و ایکاش ما هم مىتوانستیم در آن سهیم باشیم.
كسانى هم از این موقعیتها استفاده مىكنند و در مجالس جشن و سرور و چراغانى شركت مىكنند كه آن هم باعث رونق این مجالس مىشود. اگر آذینبندیها صورت میپذیرفت ولی كسى نمىرفت تماشا كند و کسی در جشنها شركت نمیکرد آنها كار لغوى مىشد. خود شركت در این مجالس جشن هم باعث رونق جشنها مىشود و مىتواند عبادت باشد.
در كنار این عبادتها، مدیحهسراییهایی مىشود و اشعارى خوانده مىشود كه باعث گرمایى دلها و روشن شدن قلبها مىشود و عواطف انسان را تحریك مىكند و ایمان را جلا مىدهد. این هم یك نوع عبادت دیگرى است كه در كنار اینها انجام مىگیرد.
همچنین در کنار اینها، سخنرانیها و مجالس وعظى تشكیل مىشود و به این مناسبت، هم مطالبى درباره مقامات ائمهعلیهمالسلام و بهخصوص شخص شخیص آن بزرگوار گفته مىشود و بر معرفت مردم افزوده مىشود و همینطور مطالبى كه باعث این مىشود كه مردم وظایفشان را بهتر بشناسند و عمل كنند؛ و شاید این، هدف اصلى از همه آن مقدمات باشد چون ما چنین تصور خامى نداریم كه بزرگان دین ما از اینكه اسمشان در عالم برده شود یا مثلاً اگر عكسى داشتند زده شود یا اشعار مدحى دربارهشان خوانده شود خیلى شاد شوند از اینكه اسمشان باقى مانده و مردم آنها را مىشناسند؛ از آن تصورات خام جاهلانهاى كه بعضى دیگر از مردم دارند؛ مىدانیم كه آنها شأنشان أجلّ از این حرفهاست كه فقط همین باشد که خوششان بیاید كه اسمشان در دنیا برده شود. احیاى نام آنها مقدمهای براى احیاى راه آنها است. آنها اگر شاد مىشوند، از این شاد مىشوند كه مكتب آنها باقى و زنده مانده است و آن هم نه به خاطر اینكه مكتب آنهاست بلكه چون راه پرستش خداست. شادى آنها در این است كه مردم، بیشتر با خدا آشنا شوند.
با توجه به این نکتههایی كه همه مىدانید و تذكرش فقط مىتواند توضیح واضحاتى باشد، در مقابلش، شیطان هم سعى مىكند كه از همه اینها سوءاستفاده كند. همه آنچه مىتواند بهترین وسیله برای ترقى و تكامل و پرواز انسان بهسوی مدارج عالى قرب و بهسوی عرش خدا باشد شیطان تلاش مىكند كه همه اینها وسیله تنزل باشد. این است كه ما باید همینگونه كه درباره اهمیت اینها فكر مىكنیم درباره آسیبهایی هم كه ممكن است از این ناحیه متوجه ما بشود بیندیشیم و احیاناً به دیگران هم لَدَىالاقتضاء تذكر دهیم.
شیطان از همان تشكیل مجالس و چراغانىها شروع به وسوسه مىكند كه چشموهمچشمی و محله ما و خیابان ما و مجلس ما و این حرفها براى كسانى مطرح شود و از اخلاصشان كاسته شود و یا بهکلی گرفته شود؛ چون من گاهى دیدهام که بچهها و جوانها لحظاتى از روز و شب، نیمههاى شب، آخر شب و سحر هم در خیابانها مشغول فراهم كردن مقدمات چراغانى و امثال اینها هستند. هر یك از این لحظات مىتواند یك لحظه ملكوتى باشد و اینها را پرواز بدهد اما شیطان تلاش مىكند كه همه این راهها را موجب ركود یا تنزل آنها قرار دهد.
در خصوص كسانى كه در مجالس شركت مىكنند و باعث رونق این جشنها مىشوند كه عرض كردم خود این هم یک عبادتى است، گاهى شیطان وسوسه مىكند و زمینههایی فراهم مىكند كه هدف را فراموش كنند و دنبال بعضى از هوسهاى شیطانى بروند؛ درست است که تماشاى مجالس جشن و چراغانى و استفاده از شیرینى و شربت هست اما گاهى بعضى از كارهایى كه در كنارش انجام مىگیرد، كارهایى كه یا از چشم، یا از زبان، یا از گوش و یا از سایر اندامها صادر مىشود، نهتنها ثواب آنها را از بین مىبرد بلكه بر تیرگى روح آدم مىافزاید و نتیجه، درست معكوس میشود!
كسانى هم كه براى مدیحهسرایی و اظهار ارادت به پیشگاه ائمه اطهارسلاماللهعلیهماجمعین تلاش مىكنند و خواندن یك بیت شعر اگر از روى اخلاص باشد ممكن است آنها را به مقامات عالى برساند، شیطان تلاش مىكند كه كارشان را معكوس كند؛ چه ازنظر محتواى اشعارشان که مطالب غلوّآمیز یا خرافات باشد و چه ازنظر شكل ادای آن که بهصورت لهوى باشد و باعث این شود كه هم خودشان به گناه آلوده شوند و هم دیگران را به گناه وادار كنند و یا زمینه گناه را برای آنها فراهم كنند.
آنهایی كه مطالبی از معارف اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين را بیان مىكنند و اهداف آن بزرگواران را براى مردم توضیح مىدهند، اگر به رموز آن آشنا نباشند و حدود را رعایت نكنند و مبتلا به افراطوتفریط بشوند آنها هم مىتوانند موجب گمراهى مردم بشوند.
حالا كه این لغزشگاهها وجود دارد، البته در همه كارهاى خیر زمینه لغزش وجود دارد و شیطان بیشتر همت مىكند كه از همین جاها سوءاستفاده كند؛ آنهایی كه خودشان دنبال كارهاى نادرست مىروند كه احتیاجى به فعالیت شیطان ندارند؛ همّ شیطان بیشتر براى گمراه كردن آن كسانى مصروف مىشود كه درصدد كارهاى خوب هستند. اینها است كه چشم شیطان را كور مىكند و خشم شیطان را برمیافروزد و حسدى كه شیطان نسبت به بنیآدم دارد باعث این مىشود كه به گمراه كردن آنها بپردازد؛ این است كه همّش براى لغزاندن كسانى مصروف مىشود كه در راه مستقیم حركت مىكنند. هر كس مستقیمتر حرکت کند و راه بهتر و نزدیكترى را انتخاب كند و كار مفیدترى انجام دهد شیطان براى او بیشتر دام فراهم مىكند.
این است كه ما باید حواسمان بسیار جمع باشد كه فریب ظواهر بعضى كارهاى خودمان را نخوریم و خیال نكنیم كه صرف اینكه یك عملى انجام دادیم حجم و شكل آن عمل مىتواند ما را به اهداف آن عمل نائل كند. توجه داشته باشیم كه آنچه در عمل، مؤثر است و روح عمل تلقى مىشود نیت است. این است كه جا دارد جوانها به فكر باشند كه از آغاز زندگى تمرین كنند که هر كارى را که مىخواهند انجام دهند، یك تأملى كنند ببینند انگیزهشان براى این كار چیست؟ صرف انجام یك عمل، نجاتبخش نیست. آنچه مهم است این است كه عمل به نیت صحیحى انجام بگیرد.
این مسئله آنقدر مهم است و متأسفانه براى امثال بنده مورد غفلت قرار مىگیرد كه یك عمل ظاهریای كه ظاهرش كاملاً مشخص است این عمل مىتواند انسان را به بالاترین كمالات برساند و همین عمل مىتواند انسان را به پایینترین دَرَكات برساند! یك عمل! من این را از خودم عرض نمىكنم. روایتى هست که شاید ملاحظه فرموده باشید یا مضمونش را حتماً شنیدهاید. معصوم فرمودند كه دو نفر وارد مسجد شدند و مثل هم نماز خواندند. یكى با این نماز به درجات عالى بهشت رسید و یكى با همین نماز به جهنم سقوط كرد! مثل هم نماز خواندند، در یك مكان، در یك زمان، با یك كیفیت؛ این نماز یكى را به مدارج عالى رساند و یكى را به جهنم رساند! فرقش فقط به نیت بود. این شخص، نماز را كه خواند به قصد تقرب به خدا بود و فقط براى این بود كه خدا راضى باشد و آن یكى به این نیت بود كه دیگران ببینند و بگویند چه نماز خوبى خواند! نماز همان نماز است، شكل آن هیچ تغییرى نكرده است. آن جایی كه با اخلاص باشد مىتواند انسان را به آن مدارج برساند و آن جایی كه بى اخلاص و از روى ریا و ظاهرسازی باشد و یا با اغراض دنیوى باشد مىتواند موجب سقوط انسان شود.
این اختصاص به نماز ندارد و در هر عبادتى صدق میکند؛ مثلاً خواندن یك مدح؛ یك شاعر میتواند یك غزل یا یك قصیده درباره امام زمانعجلاللهفرجهالشریف بخواند و مستوجب این شود كه جایزهاش را همان شب از دست مبارك حضرت دریافت كند؛ حالا چه ایشان را ببیند و چه نبیند؛ چه ایشان را بشناسد و چه نشناسد؛ و همان عملش مىتواند او را به جهنم برساند. ممكن است دیگران هم خیلى بهبه و چهچه كنند که عجب اشعار خوب بلندى با لحن زیبایى خواند اما خدا به اینها نگاه نمىكند؛ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ.[1]
ما به عنوان كسانى كه در این عالم به حسب ظاهر بیشترین نسبت را با وجود مقدّس ولى عصرارواحنافداه داریم یا بفرمایید زمینه برقرارى چنین ارتباطى براى ما بیش از همه فراهم است و مردم ما را نوكر امام زمانعجلاللهفرجهالشریف مىدانند، راستراستی از این موقعیت چه اندازه استفاده مىكنیم؟! آیا با همین ظواهرى كه موجب چنین قضاوت عمومى مردم مىشود، واقعاً ما به جایى مىرسیم یا یك چیز دیگرى لازم است؟!
همه ما مىدانیم كه ارتباط با وجود مقدّس ولى عصرارواحنافداه هدف بسیار والایى است. اینکه كارى كنیم كه حضرت از ما خوشحال شود براى ما بسیار غنیمت است اما این كارهایى را كه مىكنیم آیا واقعاً خودمان معتقد هستیم كه این كارها موجب شادى قلب امام زمانصلواتاللهعليه است یا شك داریم و یا اگر دقت كنیم خواهیم فهمید كه چنین چیزى نیست؟! من چون یك عمرى از من گذشته و تجربه زیادى دارم، گاهى هم فرصتى پیدا شده و فكر کردهام، دیدهام که كارم خیلى خراب است. این است که به شما عزیزان كه جوان هستید و اول عمرتان است و مىتوانید از عمرتان بیشتر استفاده كنید سفارش مىكنم كه در نیتتان بیشتر دقت كنید. مبادا كارى كه ما انجام مىدهیم به جاى اینكه موجب شادى قلب مقدّس ولى عصرارواحنافداه شود موجب ناراحتى ایشان شود و بدتر از آن، آن وقتى است كه خودمان هم متوجه نباشیم كه داریم چه كار مىكنیم و جزو أَخْسَرِینَ أَعْمالاً باشیم؛ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا؛[2] اگر هدف ما دنیا باشد و خیال كنیم که خیلى آدم خوبى شدهایم و داریم خدمت به دین مىكنیم، نهتنها جزو خاسرین میشویم بلکه جزو أخسرین مىشویم!
امشب شب عید است و باید شادی كنیم و بنده هم مثلاً چه خوب بود که یک شعرى مىخواندم و آقایان هم دستى مىزدند و پایى مىكوباندند، شادی بود دیگر، این حرفهای تلخ در اینجا موقعیت ندارد اما شاید یك وقتى چشم باز كنیم و ببینیم که این حرفهای تلخ از خیلى چیزهاى دیگر مفیدتر بود. اگر یك زهر كشندهاى با ظاهر زیبا و پوششی شیرین به دست كسى بدهند و به خیال شیرینى تناول كند، بعد معلوم شود كه این زهر كشندهاى بوده، اینکه ظاهرش شیرین است خیلى خدمت بزرگى است؟! فكر نمىكنم كه خیلى خدمت بزرگى باشد؛ اما اگر داروى تلخى را به كسى كه احتیاج دارد بخورانند ولو تلخ است و كامش را ناراحت مىكند اما براى او از هر چیزى مفیدتر است. اگر كسى دلسوز باشد سعى مىكند آنچه براى طرف مفید است را عرضه كند نه آنچه خوشش مىآید.
این سؤال براى همه ما مطرح است که چه كنیم كه قلب مقدّس ولى عصرارواحنافداه از ما خوشحال باشد؟! آیا خوشحالى حضرت به همین است كه در جشنها شركت كنیم، چراغانى كنیم، شعر بخوانیم، حالا انشاءالله كه حرام و حلالش را رعایت مىكنیم و از آلات حرام استفاده نمىكنیم، مجالسمان هم انشاءالله از گناه پاك خواهد بود، اما آیا همین موجب شادى ایشان است؟! آیا كارى كه ما باید انجام بدهیم همین است یا نه، مطلب چیز دیگرى است و انتظار دیگرى از ما دارند؟!
البته در آغاز سخن عرض كردم كه كار از همین جا شروع مىشود، براى اینكه مردم یادشان بیاید که نیمه شعبانى هست و میلاد امام زمانى هست و بعد یادشان بیاید كه امام زمانى هست و کمکم توجه پیدا كنند که امام زمان كیست و چه كاره است، خب از همین جا باید شروع شود. اگر این مراسمها نباشد بسیارى از مردم اصلاً یادشان نیست كه امام زمانى هم هست! خیلى خوب است که این كارها بشود. اینها دیگر شعائر است و خاصیت شعائر هم همین است كه توجه عموم را جلب مىكند؛ اما براى چه؟! آیا فقط همین است یا این ابزارى براى یك هدف بالاترى است؟!
دستکم ما نباید شك كنیم در اینكه اصلاً امام زمانعجلاللهفرجهالشریف آفریده شده و امام شده و این سختىهاى غیبت را در طول بیش از هزار سال تحمل كرده و بعداً هم تا آن وقتى كه خدا بخواهد تحمل خواهد كرد، براى چه؟! براى اینكه انسانها را با خدا آشنا كند و احكام خدا را در جامعه پیاده كند. آیا احتمال دیگرى هم مىدهیم؟!
اگر اینچنین است كه هست، نباید شكی داشته باشیم که چیزى قلب مقدّس ولى عصرارواحنافداه را شادتر مىكند كه ارزشهای اسلامى بیشتر در آن رعایت شده باشد و با نیت خالصترى انجام شود. شواهد هم در این زمینه زیاد هست. من خیلى دوست ندارم که از خواب و مكاشفه و امثال اینها صحبت كنم ولى شواهد بسیار فراوانی هست كه آن چیزی كه قلب امام زمانعجلاللهفرجهالشریف را خوشحال مىكند و باعث ترقى انسانها مىشود و انسانها را پیش خدا عزیز مىکند این است كه ما با خدا بیشتر آشنا شویم و احكام خدا را بیشتر رعایت كنیم؛ چون فكر نمىكنم مغازه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف با مغازه خدا رقابتى داشته باشد. دو تا مغازه دو تا رقیب نیست. یك مغازه است که كارگزار و مدیرش امام زمانعجلاللهفرجهالشریف است و صاحبش خداست. دو راه نیست.
حالا در عین حالى كه من دوست ندارم خیلی از این چیزها نقل كنم اما یك قصه معروفى هست، حالا شما به عنوان یك امر محتمل تلقى كنید اما مىشود نتیجه خوبى از آن گرفت؛ معروف است که در همین زمانهاى نزدیك، در تهران، یك تعمیرکار كفشى بوده كه معروف بوده خدمت امام زمانعجلاللهفرجهالشریف شرفیاب مىشده است. اسم ایشان سید كریم كفّاش بود. بزرگانى مثل شیخ مرتضى زاهد و علماى دیگر به خاطر ارتباطى كه ایشان با وجود مقدّس ولى عصرارواحنافداه داشت به ایشان خیلى معتقد بودند و به ایشان احترام مىگذاشتند.
یکی از داستانهایی كه درباره ایشان نقل شده این است كه یك روز حضرت در مغازه ایشان تشریف آوردند و فرمودند آسید كریم! كفش من را بدوز! به حسب این نقل، ایشان حضرت را شناخت. من كه علم غیب ندارم، نمىدانم كسانى هستند كه امام زمانعجلاللهفرجهالشریف را مشاهده كنند و بشناسند یا نه؟ مىگویند چنین كسانى هستند. حالا اگر راست باشد و چنین كسانى باشند و این آقا هم یكى از آنها باشد از این داستان مىشود استفاده كرد.
ایشان مشغول دوختن یك كفشى بود كه كسى آمده بود به ایشان داده بود و وعدهاش بود كه بدوزد و به او بدهد. ایشان عرض مىكند كه آقا! صاحب این كفش الآن مىآید و من كفشش را باید بدوزم و به او بدهم، اجازه بدهید این تمام شود، بعد كفش شما را بدوزم.
ایشان مشغول به دوختن كفش میشوند. حضرت یك مرتبه دیگر مىفرمایند که آسید كریم! كفش من را هم بدوز! باز مىگوید كه آقا! این را خدمتتان عرض كردم، الآن صاحب این كفش مىآید، وعدهاش است باید به او بدهم، اجازه بدهید تمام شود بعد كفش شما را مىدوزم. حضرت بار سوم میفرمایند. حالا یك چیزهایى نقل مىكنند که من دیگر آنها نقل نمىكنم.
حضرت به ایشان مىفرمایند ما که تو را دوست داریم به خاطر این است كه به احكام شرع، ملتزم هستى؛ وقتى وعده دادهای به اینکه كفش كسى را در فلان ساعت مىدوزى در آن ساعت حتی كفش من را هم نمىدوزى! تو را به خاطر همین دوست داریم؛ من مىخواستم امتحانت كنم، ببینم محبت ما باعث این مىشود كه تو وظیفهات را عمل نكنى یا نه، مواظب هستى كه وظیفهات را عمل كنى؟! درست است که كفش امام زمانعجلاللهفرجهالشریف است اما تو وظیفه شرعیات است كه وفاى به عهدت بكنى و كفش او را باید جلوتر بدهى.
حالا اگر این حتی قصه هم باشد و واقعیتى هم نداشته باشد اما فكر مىكنید حقیقت غیر از این است؟! امام زمانعجلاللهفرجهالشریف براى كار دیگرى امام شده است؟! ایشان امام شده كه احكام شرع را اجرا كند. ما اگر عشق به امام زمانعجلاللهفرجهالشریف داریم باید عشق ما به این باشد كه خواسته ایشان را بیشتر عمل كنیم و خواسته ایشان چیزى جز خواست خدا نیست. اگر كسانى دوست دارند، البته همه دوست داریم منتها مراتب علاقه فرق مىكند، اگر دوست داریم که مورد توجه حضرت قرار بگیریم و ایشان عنایتى به ما بفرمایند كه یك گوشه چشم ایشان هم براى همه عمر ما كافى است، اگر چنین توقعى داریم باید كارى كنیم كه قلب ایشان از ما خوشحال شود و چیزى كه قلب ایشان را خوشحال مىكند رعایت تقوا و انجام وظایف است؛ انجام آنچه خدا خواسته و ترك آنچه خدا نهى فرموده است. این است كه براى ما لازم است كه درباره این مسائل بیشتر بیندیشیم.
یكى از چیزهایى كه در جامعه ما حتى در بین كسانى كه توقع این هست كه به این مسائل، بیشتر توجه داشته باشند فراموش شده است توجهات قلبى است. البته شرفیاب شدن و دیدن جسم حضرت افتخار بسیار بزرگى است اما اگر کسی جسم ایشان را ببیند ولی روح او به ایشان توجهى نداشته باشد آیا فایدهاى دارد؟! كسانى كه جسم پیغمبر اكرم و ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين را مىدیدند اما دلشان با آن حضرت نبود، بهرهای مىبردند؟! عمده، ارتباط با روح ایشان است. اگر دیدن جسم ایشان براى همه میسر نیست یا براى هیچ كس میسر نیست، چه عرض كنم، خدا مىداند، اما ارتباط روح براى همه میسر است. بستگى به همت دارد.
اگر كسانى سعى كنند صبح كه از خواب بلند مىشوند چنین تصور کنند كه الآن حضرت بر آنها اشراف دارد و به ایشان توجه کنند و بگویند آقا! ما كارى مىخواهیم بكنیم كه شما دوست دارید، این كار را انجام مىدهیم چون شما دوست دارید، این كار را هم انجام نمىدهیم چون شما دوست ندارید؛ و این حال را تا آخر شب ادامه دهند، اگر كسى چند روز این كار را انجام دهد آن وقت خواهد دید که هم براى دنیایش و هم براى آخرتش، هم براى نورانیت قلبش و هم براى باز شدن چشمههاى حكمت به روى قلبش چه نتیجهاى حاصل میشود. خیلى هم كار مشكلى نیست. آن كسانى كه انجام دادند هیچ پشیمان نشدند و چیزى هم از دست ندادند. از ما كه گذشته اما شما جوانها قدر خودتان را بدانید؛ اگر براى چند روز هم شده این را تجربه كنید.
پروردگارا! تو را به وجود مقدّس ولى عصرارواحنافداه كه عزیزترین بندگانت در درگاه تو هستند قسم مىدهیم كه دلهاى ما را از آلودگىها پاك بفرما!
رابطهاى بین دل ما و قلب مقدّس ولى عصرارواحنافداه برقرار بفرما!
به ما توفیق بده كارهایى انجام دهیم كه موجب خشنودى آن حضرت كه خشنودى تو است بشود!
ما را مشمول دعاها و عنایتهاى آن حضرت قرار ده!
عاقبت امرمان را ختم به خیر بفرما!
روح امام راحل و شهداى عزیزمان را با آن حضرت و اجدادش محشور فرما!
سایه مقام معظم رهبرى، مراجع تقلید و خدمتگزاران به اسلام را مستدام بدار!
و صلّ على محمد و آله الطاهرین