جلسه هجدهم؛ اهتمام عبادالرحمان به خانواده

تاریخ: 
چهارشنبه, 17 خرداد, 1385

بسم‌الله الرحمن الرحیم

بندگی، طریق تقرّب‌‌

آن چه پیش رو دارید گزیده‌‌ا از سخنان حضرت آیة اللّه مصباح یزد(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبر است كه در تاریخ 1385/03/17 ایراد فرموده‌‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماما»1؛ قرآن كریم در باره اهتمام به خانواده می‌‌فرماید: «عباد الرحمان»؛ كسان هستند كه منش آن‌‌ها در دعا كردن این گونه است كه می‌‌گویند: از همسران و فرزندانمان نور چشم به ما ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران قرار ده.
آن‌‌ها می‌‌خواهند كه همسرانشان همسرانی صالح و فرزندانشان فرزندانی صالح باشند. این شیوه «عباد الرحمان»؛ است. به خصوص در زندگی حضرت ابراهیم ‌‌علیه‌‌السلام، بر حسب آن چه قرآن كریم نقل م‌‌یكند، این ویژگی كاملاً مشهود است. یكی از قسمت‌‌های برجسته زندگی حضرت ابراهیم‌‌؛ علیه‌‌السلام كه آثار ماندنی تا روز قیامت خواهد داشت، بنای كعبه است كه به كمك فرزندشان حضرت اسماعیل ‌‌علیه‌‌السلام آن را ساختند. قرآن می‌‌فرماید: وقتی كه این پدر و پسر مشغول ساختن خانه خدا شدند، این گونه دعا می‌‌كردند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لک».2؛ آن‌‌ها م‌‌یدانستند كار كه م‌‌یكنند، خدمت شایسته‌‌ا است و خدای متعال دعایشان را در آن حال مستجاب می‌‌كند. یكی از دعاهایشان این بود كه ما را «مسلم»؛ قرار ده. قرآن م‌‌یفرماید: لقب «مسلم»؛ را حضرت ابراهیم‌‌؛ علیه‌‌السلام برای ما گذاشته است. هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ3؛ دعای حضرت ابراهیم علیه‌‌السلام این است كه من و اسماعیل را «مسلم»؛ یعنی تسلیم خودت قرار ده. به این مقدار نیز اكتفا نم‌‌یكند، بلكه اضافه بر آن می‌‌گوید: در میان فرزندان من پیامبری را مبعوث فرما. حضرت رسول‌‌؛ صل الله وعلیه وآله فرمودند: «أنا دعوة اب ابراهیم»4؛ من همان دعای ابراهیم هستم كه اهتمام داشت فرزندانش همان منش و روش او را داشته باشند و خداوند همان نعمت‌‌های كه به او داده است، به فرزندانشان نیز بدهد. در روایات داریم كه ابتدا خدا مقام نبوت و رسالت را و سپس مقام خلّت را به حضرت ابراهیم ‌‌علیه‌‌السلام داد. «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلا»5؛ پس از مقام خلّت مقام امامت را به او داد. برا این مقام شرایط لازم بود و حضرت م‌‌بایست در امتحانات سربلند بیرون آید. «وَ إِذِ ابْتَل‌‌؛ إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قال وَ مِنْ ذُرِّیَّتِ قال لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین»6؛ خدا حضرت ابراهیم‌‌؛ علیه‌‌السلام را به گونه‌‌های مختلف مورد ابتلا و آزمایش قرار داد. او از این امتحانات سرافزار بیرون آمد. وقتی امتحانات تمام شد، آن وقت خدا پاداش او را این گونه قرار داد كه مقام امامت پیدا كند. البته این امامت معنایش جانشین پیامبر نیست، چون خود ایشان پیامبر بود، بلكه یك مقام دیگر است. وقت كه خدا متعال مقام امامت را به حضرت ابراهیم‌‌؛ علیه‌‌السلام داد، حضرت ابراهیم ‌‌علیه‌‌السلام غفلت نكرد از این كه برای ذریه‌‌اش دعا كند تا آن‌‌ها نیز این مقام را داشته باشند و بلافاصله مقام را كه انبیا سابق نیز معلوم نیست چند نفر داشته‌‌اند، برای فرزندانش درخواست كرد. خداوند متعال در پاسخ این درخواست فرمود: این مقام به همه كس داده نم‌‌شود، بلكه به كسانی كه اهل ظلم و گناه نباشند، داده م‌‌شود. معلوم می‌‌شود این یك شیوه مرضیه ‌‌ای است كه انسان به فكر فرزندانش باشد.
این كه علاقه به زن و فرزند چه علاقه ‌‌ای است، تا چه اندازه مطلوب است، و آیا به هر درجه ‌‌ای باشد مطلوب است یا نه، بحث تحلیل می‌‌خواهد. به طور اجمال ما در باره آن‌‌ها تعبیر «قرة العین»؛ داریم. چشم روشنی ظاهراً نهایت سرور و شادی از یك كار و حالت رضایت از آن است. به فرزند هم كه معروف است نورچشم م‌‌گویند، به خاطر آن است كه انسان از دیدنش شاد می‌‌شود. گویا نور در دلش م‌‌تابد و چشمش برق می‌‌زند. این كلمه در قرآن سه بار به كار رفته است. یكی از كاربردهای آن در اوصاف بندگان شایسته خدا است. «تَتَجاف‌‌؛ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُن»7؛ بندگانی كه وقتی آیات قرآن برایشان خوانده می‌‌شود، به حال سجده روی زمین م‌‌یافتند، پهلوها را از بستر تهی می‌‌كنند، بستر را رها می‌‌كنند و راز و نیاز با خدا را پیش م‌‌یگیرند، هیچ كس نم‌‌یداند كه خدا چه روشنی چشمی برا این‌‌ها مهیّا كرده است. در باره نعمت‌‌های بهشتیان خداوند م‌‌یفرماید: «جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار»8، «زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِین»،9؛ «فَواكِهَ مِمَّا یَشْتَهُون»10؛ و «لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُون»11؛ این‌‌ها را كم و بیش انسان سر در می‌‌آورد كه چه جور نعمت‌‌های است، گرچه فواكه و نعمت‌‌های بهشت با نعمت‌‌های دنیایی خیلی فرق دارد، ولی بالاخره یك شِمای از آن را انسان درك م‌‌یكند، ولی در باره «عباد الرحمان»؛ خداوند می‌‌فرماید: هیچ كس نم‌‌یداند خدا چه روشنی چشم برایشان مهیا كرده است. در روایت است كه «و لا خطر عل قلب بشر»12؛ بر قلب هیچ انسان این نعمت خطور نكرده است، یعن فهم بشر عاجز است از این كه بتواند آن را تصور كند. معلوم م‌‌شود كه این «قرة اعین»؛ خیلی بالاتر از نعمت‌‌های دیگر است.
«عباد الرحمن»؛ از خدا می‌‌خواهند كه خدا كاری كند همسری نصیبشان شود كه مایه چشم روشنی باشد. این نشانه آن است كه خیلی به زن و بچه علاقه دارند. انسان به طور طبیعی یك میل غریزی به همسر و فرزند دارد و این حكمت الهی است كه خدا برا انسان چنین میلی را قرار داده است. اگر چنین میلی نبود انسان‌‌ها حاضر نم‌‌یشدند سختی زندگی مشترك را تحمل كنند. آن میل طبیعی و لذّت جنسی باعث می‌‌شود سخت‌‌یهای زندگی تحمل شود و در نتیجه نسل بشر باقی بماند. پس من و شما محصول این حكمت الهی هستیم. اگر خدا در وجود پدر چنین میلی را قرار نداده بود، من و شما به وجود نم‌‌یآمدیم. برای این كه این ارتباط محفوظ بماند و به اصطلاح یك هسته‌‌؛ ای برا زندگی اجتماع شود، خداوند متعال میان پدر و مادر و فرزندان محبت خاص ایجاد می‌‌كند. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة»13؛ این مودّت و رحمت غیر از آن كشش غریزی است. پس از این كه همسری میان دو نفر اتفاق افتاد، محبت به وجود می‌‌آید. قبل از این كه انسان همسر قانونی انتخاب كند، محبت و مودّت میان زن و مرد وجود ندارد. پس از این كه مشخص شد همسر قانونی او كیست، آن وقت مودت و رحمت پیدا می‌‌شود.
امروز در اثر زندگی ماشینی و پیشرفت صنعتی كه در كشورها غرب پیدا شده است، روابط خانوادگی ضعیف شده و بلای بزرگی به سر انسان‌‌ها آمده است. آنان رحمت خدا و نعمت او را قدر ندانستند، و به خاطر لذت‌‌های زودگذر كه از راه‌‌ها دیگر برایشان پیدا می‌‌شود، كم‌‌كم روابط خانوادگیشان گسسته شده است. اكنون كار خانواده به جای رسیده است كه دو تا همجنس با هم ازدواج م‌‌یكنند و بچه ‌‌ای را از جایی م‌‌گیرند و او را عضو خانواده قرار م‌‌یدهند. این ناسپاسی از نعمت الهی است كه خدا به طور طبیعی و فطری میان مرد و زن قرار داده است.
همه نعمت‌‌هایی كه در این دنیا است، نعمت بودن آن مشروط به شرایط است. هیچ چیز به طور مطلق نعمت نیست. هوا، غذا، نور و حرارت همه نعمت است. اگر حرارت نباشد انسان سرما می‌‌خورد و گاه همین ممكن است به مرگ انسان منتهی شود، اما همین حرارت در درجه خاص مطلوب است. اگر بیشتر شود به بلا تبدیل م‌‌یشود. این مودت و رحمت كه خدا میان همسران با یكدیگر و میان پدر و مادر با فرزندان قرار داده است، نعمت است كه اگر از حدّ خود فراتر رود به نقمت تبدیل می‌‌شود و بچه درست تربیت نم‌‌یشود و از خود شخصیت و هویت ندارد. همان محبت كه مایه حیات انسان است و اگر بچه ‌‌ها از آن برخوردار نباشند جنایتكار بار می‌‌آیند، زیادی آن نیز باعث می‌‌شود فرزند وابسته و لوس بار بیاید. محبت افراطی باعث می‌‌شود انسان از انجام تكالیفش باز بماند. «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّ یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِین»14؛ اگر زن و فرزند از خدا و جهاد محبوب‌‌تر شوند موجب بدبختی انسان می‌‌شوند. محبت در حد مطلوب است كه مزاحم تكلیف واجب نشود. در بعضی آیات قرآن تأكید شده است كه مواظب باشید گاهی زن و فرزندتان می‌‌توانند دشمن شما باشند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیم»15؛ ابتدا قرآن هشدار م‌‌یدهد كه فكر نكنید هر زن و فرزندی همیشه موجب سعادت انسان هستند. گاه ممكن است افراد وقتی لذت‌‌های خودشان با لذت‌‌های همسرشان تزاحم پیدا می‌‌كند به خصوص در جوامع امروزی كه دنیاگرای رواج پیدا كرده و اساسا عواطف انسانی و وفاداری نسبت به پدر و مادر یا نسبت به فرزند تضعیف شده است، به فكر تأمین لذّت‌‌ها خود باشند. شما باید حق و باطل را ملاك قرار دهید. تا زمانی كه ارتباط با آن‌‌ها ضرری به دین شما نم‌‌یزند، رابطه خود را حفظ كنید.
انسان باید بر عواطفش مسلط باشد و بداند كجا عاطفه خود را اعمال كند. این هنر بزرگی است. خیلی باید انسان قدرت داشته باشد كه احساسات و عواطفش را كنترل كند و آن را تابع عقل و شرع قرار دهد. به طور طبیعی رابطه قوی عاطفی میان همسران وقتی حالت افراط پیدا م‌‌یكند، مانع انجام تكالیف می‌‌شود. انسانی كه وظیفه او است تبلیغ برود و مسافرت كند، وقتی می‌‌بیند خانمش تنهاست و رفتن به تبلیغ انس میان آن‌‌ها را كمی به هم زند، دلش نم‌‌یآید خانواده را رها كند. محبت‌‌ها نباید به گونه‌‌ا باشد كه مانع تكلیف شرع شود. آن وقتی است كه انسان به خاطر این كه از همسرش جدا نشود توجیهات می‌‌كند، چون راه توجیه را خوب بلد است. اگر نخواهد كار را انجام دهد هزار و یك دلیل م‌‌یآورد، ولی واقعیت این است كه محبت افراطی مانع انجام وظیفه است. حبّ و بغض‌‌ها نباید از حدّ اعتدال بگذرد همان طوری كه نباید كمتر از حدّ اعتدال باشد. امروزه روان شناسان م‌‌یگویند: بسیاری از ناهنجار‌‌یهای فرزندان به كم مهری پدر و مادر مربوط است. وقتی پدر و مادر محبت لازم را اعمال نم‌‌یكنند، بچه ‌‌ها رفتارهای نابه هنجار از خود نشان م‌‌یدهند. افراط و تفریط هر دو مضر است. پیدا كردن حد وسط نیز به آموزش نیاز دارد.
امیر المؤمنین ‌‌علیه‌‌السلام در مقام سرزنش اصحاب كه به خاطر روابط خانوادگی و رعایت مسائل قومی و منافع عشیره‌‌ا درست نم‌‌یجنگیدند، م‌‌یفرماید: «و لقد كنا مع رسول اللّه صل اللّه علیه و آله نقتل آبائنا و ابنائنا و اخواننا و اعمامنا فلما رأ اللّه صدقنا انزل بعدوّنا الكبت و انزل علینا النصر و لعمر لو كنّا نأت ما اتیتم لما قام للدین عمود و لا اخضرّ للایمان عود»16؛ ما در زمان پیامبرصل الله وعلیه وآله با پیامبرصل الله وعلیه وآله بودیم و با پدران، فرزندان، برادران و عموهایمان م‌‌جنگیدیم. وقتی وظیفه بود با دشمن اسلام مبارزه كنیم، به روابط فامیلی نگاه نم‌‌یكردیم. وقتی خدا دید ما راست می‌‌گوییم، زبون و شكست را بر دشمن و پیروزی و نصرت را بر ما نازل كرد. اگر بنا بود ما نیز مثل شما باشیم و از وظیفه شانه خالی كنیم خیمه دین برپا نم‌‌یشد و شاخه درخت ایمان سبز نم‌‌یشد و نم‌‌یرویید. شخص امیر المؤمنین‌‌؛ علیه‌‌السلام نمونه بارز این تعادل است. ایشان در مقام اجرای عدالت وقتی دخترش یك گردنبند گِلی كم قیمت و كم ارزشی را از بیت المال عاریه م‌‌گیرد تا در یك جشن عروسی به گردنش بیاویزد و برگرداند و ضمانت هم می‌‌كند كه اگر ضرر به آن برسد جبران كند، امیر المؤمنین ‌‌علیه‌‌السلام ایشان را مؤاخذه می‌‌كند و می‌‌فرماید: دخترم، اگر نبود كه این گردنبند را به عنوان عاریه مضمونه گرفته بود، اولین دستی كه به جرم دزدی بریده می‌‌شد، دست تو بود! مجرم باید مجازات شود گرچه دختر علی باشد. ملاحظات كه باعث می‌‌شود كسانی از مؤاخذه و عقوبت در امان بمانند، آبروی اسلام و نظام را می‌‌ریزد. آبروی نظام به این است كه مجرم هر كس باشد مجازات شود.
 


1؛ فرقان، 74؛ و آنان هستند كه گویند:پروردگارا، ما را زنان و فرزندان مرحمت فرما كه مایه چشم روشن ما باشند، و ما را (سر خیل پاكان و) پیشوا اهل تقوا قرار ده.

2؛ بقره، 128 ؛ پروردگارا، دل ما را تسلیم فرمان خود گردان و فرزندان ما را نیز امت تسلیم و رضا خود بدار.

3؛ كاف، ج‌‌1، ص 90.

4؛ بحار، ج 12، ص‌‌87.

5؛ نساء، 125؛ آن ابراهیم كه خدا او را به مقام دوست خود برگزیده است.

6؛ بقره، 124؛ و (به یاد آر) هنگام كه خدا ابراهیم را به امور امتحان فرمود و او همه را به جا آورد، خدا به او گفت:من تو را به پیشوای خلق برگزینم، ابراهیم عرض كرد:به فرزندان من چه؟فرمود: (اگر شایسته باشند م‌‌دهم، زیرا) عهد من به مردم ستمكار نخواهد رسید.

7؛ سجده، 16-17؛ (شبها) پهلو از بستر خواب ته كنند و با بیم و امید (و ناله اشتیاق در نماز شب) خدا خود را بخوانند و آنچه روز آنها كرده‌‌ایم (به مسكینان) انفاق كنند. پس هیچ كس نم‌‌داند كه به پاداش نیكوكاریشان چه نعمت و لذّتها ب‌‌نهایت كه روشن‌‌بخش (دل و) دیده است در عالم غیب برایشان ذخیره شده است.

8؛ نساء، 57؛ بهشت كه نهرها از زیر درختانش جار است.

9؛ طور، 20 ؛ و ما حور العین را همجفت آنان گردانیده‌‌ایم.

10؛ مرسلات، 42؛ و از هر نوع میوه مایل باشند فراوان فراهم است.

11؛ واقعه، 21؛ و گوشت مرغان و هر غذا كه مایل باشند.

12؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 295

13؛ روم، 21؛ و باز یك از آیات (لطف) او آن است كه برا شما از جنس خودتان جفت بیافرید كه در كنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربان برقرار فرمود.

14؛ توبه، 24؛ (ا رسول ما امت را) بگو كه اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموال كه جمع آورده‌‌اید و مال‌‌التجاره‌‌ا كه از كساد آن بیمناكید و منازل را كه به آن دل خوش داشته‌‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست م‌‌دارید منتظر باشید تا خدا امر خود را جار سازد (و اسلام را بر كفر غالب و فاتح گرداند و شما دنیاطلبان بدكار از فعل خود پشیمان و زیانكار شوید) و خدا فسّاق و بدكاران را هدایت نخواهد كرد.

15؛ تغابن، 14-15؛ الا ا اهل ایمان، زنان و فرزندان شما هم برخ (كه شما را از طاعت و جهاد و هجرت در دین باز دارند) دشمن شما هستند، از آنان حذر كنید، و اگر (از عقاب آنها پس از توبه آنان) عفو و آمرزش و چشم‌‌پوش كنید خدا هم (در حق همه شما) بسیار آمرزنده و مهربان است. به حقیقت، اموال و فرزندان شما اسباب فتنه و امتحان شما هستند (چندان به آنها دل نبندید) و (بدانید كه) نزد خدا اجر عظیم (بهشت ابد) خواهد بود.

16؛ نهج البلاغه، ص 190