فهرست مطالب

درس بیست‌وششم:نماز مقبول و آثار آن

 

درس بیست و ششم

 

 

نماز مقبول و آثار آن

 

 

 

ـ شرط اول قبولى نماز

ـ شرط دوم

ـ شرط سوم

ـ شرایط دیگر

ـ آثار نماز مقبول

 

 

 

 

نماز مقبول و آثار آن

یَا ابْنَ جُنْدَب قال اللّهُ جلّ و عزّ فى بَعضِ ما اَوْحى: اِنَّما اَقْبَلُ الصَّلاةَ مِمَّنْ یَتَواضَعُ لِعَظَمَتى و یَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلى و یَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْرى و لایَتَعَظَّمُ عَلى خَلْقى و یُطْعِمُ الْجائِعَ و یَكْسوُ الْعارِىَ وَ یَرْحَمُ المُصابَ و یُؤْوِى الْغَریبَ فَذلِكَ یُشْرِقُ نورُهُ مِثْلَ الشَّمسِ اَجْعَلُ لَهُ فى الظُّلْمَةِ نوراً و فِى الجَهالةِ حِلْماً اَكْلَأُهُ بِعِزَّتى وَ اَسْتَحْفِظُهُ ملائكتى یَدْعُونى فَاُلَبّیهِ و یَسْأَلُنى فَاُعْطیهِ فَمَثَلُ ذلك الْعَبدِ عندی كَمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ لا یُسْبَقُ اَثمارُها و لاتَتَغَیَّر عن حالِها.

 

شرط اول قبولى نماز

انسان براى پیمودن راه صحیح تكامل و سعادت باید از یك‌سو رابطه خود را با خدا و از سوى دیگر با خلق خدا تقویت نماید. بهترین راه تقویت رابطه با خدا، نماز است. البته مسأله عمل به تكالیف دینى و از جمله اقامه نماز و پرداخت زكات، بحثى است و رسیدن به مراتب عالى كمال بحثى دیگر. مرتبه‌اى از نماز و زكات كه همین نماز و زكات ظاهرى و معمولى است، تنها موجب اسقاط تكلیف مى‌شود؛ یعنى انسان با آن از عذاب الهى نجات مى‌یابد. اما این بدان معنا نیست كه لزوماً موجب كمال وى و نزدیكى‌اش به خداوند گردد. رسیدن به مقام قرب الهى از طریق گزاردن نماز، مستلزم رعایت نكات خاصى است كه با صِرف عمل به تكلیف، آن هم از روى عدم توجه به مفاهیم بلند آن، محقق نمى‌گردد.

امام صادق(علیه السلام) در این بخش از سخنان خود با بیان حدیثى قدسى، برخى از شرایط قبولى نماز را یادآور مى‌شوند. اولین شرط این است كه نمازگزار در هنگام نماز، عظمت خدا را به یاد آورد. انسان هرچه بیش‌تر موفق به درك عظمت خدا گردد، تواضعش در مقابل ذات اقدس احدیّت بیش‌تر خواهد شد و به كوچكى و ناچیزى خود پى خواهد برد.

در این‌جا براى درك بهتر عظمت خدا، روایتى را از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)نقل مى‌كنیم: در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) زنى زندگى مى‌كرد به نام زینب عطاره كه به شغل عطرفروشى اشتغال داشت. آن زن عطرهاى خوبى را كه تهیه مى‌كرد، ابتدا خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى‌آورد و حضرت نیز آنها را خریدارى مى‌كردند. آن زن روزى از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) خواست تا عظمت خدا را برایش تشریح نمایند. حضرت فرمودند: تو نمى‌توانى عظمت خدا را درك كنى، مگر این‌كه ابتدا به عظمت مخلوقات خدا پى ببرى. سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله)درباره عظمت آفرینش آسمان و زمین فرمودند: این زمین پهناور با تمام دریاها و كوه‌ها و شهرهاى بزرگى كه دارد، نسبت به آسمان اول به مانند حلقه‌اى است كه در یك بیابان بى‌كران افتاده باشد. همین‌طور نسبت آسمان اول به آسمان دوم تا برسد به آسمان هفتم، و آسمان هفتم نیز نسبت به عرش خدا، هم‌چون حلقه‌اى است در یك بیابان بسیار وسیع.

امروزه كیهان‌شناسان، كهكشان‌هایى را كشف كرده‌اند كه میلیاردها سال نورى با كهكشان ما فاصله دارند؛ یعنى كل منظومه شمسى با همه عظمتش در برابر كهكشان راه شیرى و نیز این كهكشان در برابر كهكشان‌هاى دیگر بسیار ناچیز هستند. حضرت به زینب عطاره فرمودند: وقتى به این مسایل خوب بیندیشى، متوجه مى‌شوى كه در برابر عظمت مخلوق خدا هیچ به حساب نمى‌آیى تا چه رسد به عظمت خدا. وقتى انسان به این مسایل توجه كند، خودش را در برابر عظمت بى‌نهایت خداوند بسیار كوچك مى‌شمارد و حالت تواضع براى او پیش مى‌آید.

 

شرط دوم

شرط دوم از شرایط قبولى نماز این است كه نمازگزار به خاطر خدا از هوا و هوس‌هاى باطل خود دست بردارد: وَ یَكُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ مِنْ اَجْلى. بگوید: خدایا! به خاطر این‌كه تو را دوست دارم، دنبال شهوت‌رانى و گناه نمى‌روم. همان‌طور كه انسان به خاطر دوستان خود از برخى خواسته‌هایش صرف‌نظر مى‌كند، به خاطر خدا هم، باید از شهوات نامشروع خود چشم بپوشد. بین نمازِ خوب خواندن و دنبال شهوات نامشروع رفتن نسبت معكوس وجود دارد؛ به این معنا كه انسان هر قدر نمازش را بهتر بخواند، به همان میزان از شهوات نامشروع دور مى‌شود و به عكس، هر چه بیش‌تر شهوت‌رانى كند، از نماز دور مى‌شود. قرآن كریم درباره برخى اقوام گذشته این مطلب را به زیبایى بیان كرده است؛ پس از ذكر نام تعدادى از انبیا(علیهم السلام)

مى‌فرماید: إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیًّا؛(1) هرگاه آیات [خداى] رحمان بر ایشان خوانده مى‌شد، سجده كنان و گریان به خاك مى‌افتادند. سپس در ادامه مى‌فرماید: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ؛(2) آن‌گاه پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوس‌ها پیروى مى‌كردند. انسان اگر بخواهد بداند چرا آن‌طور كه باید و شاید نمى‌تواند در نماز با خدا انس بگیرد، باید ببیند چقدر به شهوات نامشروع و افكار باطل دل بسته است.

 

شرط سوم

شرط سوم این است كه نمازگزار، روز خود را با یاد خدا سپرى كند. هستند كسانى كه همیشه و در همه حال به یاد خدا هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمى‌شوند: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ؛(3) پاك مردانى كه هیچ كسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. خداوند چنین مردانى دارد كه حتى اشتغالات مادى دنیا، آنان را از یاد خدا بازنمى‌دارد. مرحوم علامه طباطبایى(رحمه الله) در این‌باره كه چگونه انسان هم مى‌تواند به یاد خدا باشد و هم به امور زندگى خود بپردازد، مى‌فرمودند: مثل این است كه هیچ‌گاه از دست دادن عزیزى و یا محبت داشتن به دوستى، مانع از كار و فعالیت روزانه نمى‌شود و انسان على‌رغم این‌كه به امور دنیوى خود مشغول است، به یاد عزیز از دست رفته و یا دوست خود نیز هست. مردان الهى نیز به همین صورت همواره و در تمام حالات به یاد خدا هستند: وَ یَقْطَعُ نَهارَهُ بِذِكْرى.

 

شرایط دیگر

انسان همان‌گونه كه در پیشگاه الهى متواضع است، باید به بندگان خدا هم بزرگى نفروشد و به آنها خدمت كند؛ مثلا اگر گرسنه‌اى را دید كه توان سیر كردن شكم خود را ندارد، او را اطعام كند. این خود یكى از مصادیق زكات است. زكات در اصطلاح قرآن، فقط آن زكات واجبى كه به اموال خاصى تعلق مى‌گیرد نیست، بلكه مفهوم زكات در قرآن، انفاق در راه خدا است. در


1. مریم (19)، 58.

2. همان، 59.

3. نور (24)، 37.

اسلام، هم زكات واجب داریم و هم زكات مستحب؛ زكات واجب، فقط به برخى اموال تعلق مى‌گیرد، اما زكات مستحب، شامل صدقات، انفاق‌ها و مواردى نظیر آن مى‌شود. زكات و نماز هیچ‌گاه از یكدیگر جدا نمى‌شوند؛ نماز كه هست، زكات هم باید باشد. قرآن از زبان حضرت عیسى(علیهم السلام) مى‌فرماید: وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَیًّا؛(1) و تا زنده‌ام مرا به نماز و زكات سفارش كرده است. بنابراین، پرهیز از فخرفروشى به خلق خدا و نیز انفاق به نیازمندان، از دیگر شروط قبولى نماز است: ولا یَتَعَظَّمُ على خَلْقى و یُطعِمُ الْجائِعَ.

شرط دیگر قبولى نماز این است كه انسان اگر برهنه‌اى را دید كه توان پوشاندن خود را ندارد، او را بپوشاند. البته این سخن بدین معنا نیست كه فرد حتماً باید برهنه باشد، یعنى ساتر عورت هم نداشته باشد، تا ما به او لباس بدهیم، بلكه منظور این است كه اگر كسى احتیاج به لباس داشت، براى او لباس تهیه كنیم و نیز اگر كسى به مصیبتى دچار شده است، به كمك او بشتابیم و اگر سرپناهى ندارد، تا آن‌جا كه برایمان مقدور است، براى وى مسكن تهیه كنیم: و یَكْسوُ الْعارِىَ و یَرْحَمُ المُصابَ و یُؤْوى الْغَریبَ.

 

آثار نماز مقبول

كسى كه شرایط قبولى نماز را رعایت كند، چهره‌اش در عالم معنا و ملكوت هم‌چون خورشید مى‌درخشد و این درخشش را كسانى كه چشم باطن‌بین داشته باشند، در همین دنیا مى‌بینند. ممكن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند كسانى كه چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه كردن به چهره كسى متوجه مى‌شوند كه وى اهل معصیت است یا اهل عبادت. نورانیت دل و روح، یكى از آثار تكوینى عبادت است: فذلك یُشْرِقُ نورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ. خداوند ظلمت‌هاى زندگى را براى بنده‌اى كه نمازش را قبول كرده است، روشن مى‌سازد: اَجْعَلُ لَهُ فى الظُّلْمَةِ نوراً. خداوند در قرآن مى‌فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِكُمْ كِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛(2) اى كسانى كه ایمان آوردید، اینك خداترس شوید و به رسولش نیز ایمان آورید تا از رحمتش شما را دو بهره نصیب


1. مریم(19)، 31.

2. حدید (57)، 28.

گرداند و براى شما نورى قرار دهد كه بدان راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

انسان‌هاى خداترس و متقى هنگامى كه دچار ظلمت‌هاى مادى مى‌شوند، خداوند حتى نور حسّى هم به ایشان عطا مى‌فرماید. بوده‌اند افراد نابینایى كه قرآن را از رو تلاوت مى‌كرده‌اند. یكى از این موارد كه خود من از افراد مورد اعتماد شنیدم این است كه یك شب خادم مدرسه مروى تهران در یكى از حجره‌ها دو شعاع نور مى‌بیند. وقتى نزدیك مى‌رود، مشاهده مى‌كند كه فرد نابینایى مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن مى‌تابد.

انسان در دنیا خواه ناخواه با كسانى مواجه مى‌شود كه با برخوردهاى نابخردانه‌شان، صبر و تحمل را از انسان مى‌گیرند. بسیار مشكل است كه انسان بتواند در این شرایط خودش را كنترل نماید. اما خداوند به كسانى كه نمازشان را پذیرفته است، بردبارى و حلمى عطا مى‌فرماید كه در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را كنترل كنند: و فى الجَهالةِ حِلماً. خداوند مادامى كه ادامه حیات به نفع چنین بنده‌اى باشد، او را به وسیله فرشتگانش حفظ مى‌كند: اَكْلاَُهُ بِعزَّتى و اَسْتَحْفِظُهُ ملائكتى. و درخواست او را اجابت مى‌كند: یَدْعُونى فَأُلَبّیهِ و یَسأَلُنى فَاُعْطیهِ. چنین بنده‌اى هم‌چون گل‌ها و میوه‌هاى بهشتى كه هیچ‌گاه پژمرده و پوسیده نمى‌گردند، همیشه با طراوت و سرزنده است: فَمَثَلُ ذلك العبدِ عندى كمَثَلِ جَنّاتِ الفِردَوسِ لا یُسْبَقُ اَثْمارُها و لا تَتَغَیَّرُ عَنْ حالِها. تفسیر عقلانى این مطلب این است كه بنده آن‌چنان با آموزه‌هاى دینى خو گرفته است كه هیچ‌گاه این حالت او تغییر نخواهد كرد؛ یعنى این حالات در او ملكه شده و به صورت صفتى ثابت براى نفس و روحش درآمده است.