صوت و فیلم

صوت:
,

فهرست مطالب

جلسه هفتم؛ قرآن برنامه‌ی سعادت تا قیامت

تاریخ: 
سه شنبه, 19 شهريور, 1387

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌‌اى از سخنان حضرت آیت اللّه علامه مصباح یزدى (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبرى است كه در تاریخ 1387/06/19 مطابق با شب نهم ماه مبارک‌ رمضان 1429 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

قرآن برنامه‌ی سعادت تا قیامت

محافظ اصلی قرآن خداست

یكی از مهم‌ترین امتیازاتی که امام سجاد(ع) برای ماه رمضان شمردند نزول قرآن در این ماه است. درباره نزول قرآن شبهاتی وجود دارد كه باید پاسخ آن گفته شود. یكی از شبهات این است كه مگر نه این که خدای متعال می‌‌فرماید هر آن‌چه در این عالم وجود دارد از جانب ما نازل شده است. حتی درباره آهن می‌‌فرماید «أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»1؛ یا می‌‌فرماید خزائن همه اشیاء در نزد ماست كه به اندازه مصلحت نازل می‌‌كنیم «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ».2؛ با این وصف قرآن نیز یكی از اموری است كه خزائن آن در نزد خداست. همانگونه كه الهامات و افكار افراد نیز از جانب خداست. بسیاری از این الهامات و افكار خطا، اشتباه و شرّ هستند. اگر قائل باشیم كه همه امور از خزائن الهی نازل شده‌اند، پس افكار و الهامات خطا و اشتباه و شرّ نیز از جانب خدا آمده است. بر همین اساس قران نیز ممكن است دچار اشتباه و خطا باشد، و باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. این شبهه‌ای است كه بعضی شیاطین مطرح می‌سازند.
در جواب این شبهه باید گفت: درست است که هر چه در این عالم وجود دارد از جانب خدا و نازل شده از عالم بالاست، ولی بعضی امور به صورت مستقیم از جانب خدا نازل می‌‌شود و خدا از آن پاسداری و صیانت نموده و به هنگام نزول از آن مراقبت می‌شود تا كسی به آن لطمه نزده و به سلامت به دست انسان برسد. اما بعضی از امور نیز هستند كه اصل آن در نزد خداست اما به واسطه نزول با اسباب و عوامل دیگر، ممكن است تصرفاتی در آن ‌‌شود كه از اصالت آن كاسته ‌گردد. نزول وحی به انبیاء، از نوع اول نزول است. نزول قرآن كریم نیز به گونه‌‌ای انجام گرفته كه از هرگونه تصرف اسباب و عوامل یا دخالت معارضین و شیاطین مصون بوده است. خداوند در پایان سوره جن می‌‌فرماید «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی كُلَّ شَیْءٍ عَدَداً»3؛ خدا امور غیبی و اسرار خود را، بی‌‌پرده آشكار نكرده و در دسترس همه قرار نمی‌‌دهد. بلكه كسانی از غیب الهی و اسرار پوشیده نزد خدا، آگاه می‌گردند كه رسول الهی باشند. (البته براساس یك احتمال گفته شده در این آیه منظور از «رسول»؛ جبرئیل است. در هر صورت این پیام به پیامبر خدا (ص) می‌‌رسد.) خدا غیب و اسرار پوشیده را برای پیامبرانی كه مورد پسند و رضایت او هستند، آشكار می‌‌كند. خداوند برای آنكه این پیام، به سلامت به دست رسولان، برسد و آنها نیز سالم به مردم برسانند، مراقبان و رصدهایی قرار داده «فَإِنَّهُ یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»؛ مراقبان از پیش و پس، پیام الهی را پاسداری و مراقبت می‌‌كنند.
هنگامی كه كاروان وحی از نزد خدا حركت می‌كند، فرشتگان از آیات و پیام الهی پاسداری می‌كنند. در روایات است که بعضی از سوره‌‌های قرآن مانند را هفتاد هزار فرشته همراهی می‌كردند تا آن سوره بر پیغمبر اكرم نازل ‌شود.4؛ در هنگام نزول وحی بر پیامبر خدا (ص) كاروان فرشتگان از پیش و پس از آیات الهی مراقبت می‌كردند «یَسْلُكُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»؛ تا كسی مزاحم نزول وحی نشود «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ،»؛ تا خدا بداند كه پیام‌های الهی سالم به مردم رسیده است. حتی پس از نزول وحی بر پیغمبر (ص)، آیات الهی تحت مراقبت و صیانت است تا كسی نتواند در قلب یا زبان پیغمبر دخالت و تصرف كند. این مراقبت و صیانت برای آن است تا بر مردم حجت تمام شود و آن‌ها با اعتماد كامل به پیام الهی عمل كنند. «وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ»؛ خود خدا بر همه اینها احاطه دارد «وَ أَحْصی كُلَّ شَیْءٍ عَدَداً»؛ كه شماره همه چیز را می‌‌داند، همه چیز با تفاصیلش در نزد خدا معلوم است. خدا اشتباه نمی‌‌كند. این قدرت را نیز دارد كه وحی را سالم به پیغمبر و از پیغمبر به مردم برساند. این پاسخ شبهه اول.

رمز استدلال به قرآن

شبهه دیگری كه مطرح می‌شود آن است كه می‌گویند شما برای صیانت قرآن، به قرآن استدلال می‌‌كنید. شاید خود این آیه از آیاتی باشد كه در آن تصرف شده است. اثبات عدم كم و زیاد شدن و تصرف در آیات، بحث طولانی و مستقلی است كه با دلایل فراوان اثبات شده و برای آگاهی از آن می‌توان به تفسیر المیزان و تفاسیر عربی و فارسی و دیگر كتاب‌های اعتقادی و كلامی مراجعه كرد. قرآن معجزه است و هیچ كسی نمی‌تواند آیه و سوره‌ای مثل آیات و سوره‌های قرآن را بیاورد. این نشان می‌دهد كه همه قرآن از جانب خداست. اگر كسی بتواند یك سوره‌‌؛ مثل سوره‌های قرآن یا چند آیه از آیات قرآن را بگوید، قرآن از ادعای اعجاز خود دست برمی‌دارد. اگر تمام انس و جن جمع بشوند، مثل سوره‌‌ای از سوره‌‌های قرآن را نمی‌‌توانند بیاورند. بنابر این از باب ادله اعجاز قرآن می‌توان اثبات كرد كه همه قرآن، از جانب خداست و بر همین اساس به این آیه استدلال می‌‌كنیم كه وحی از دسترس هر تجاوز كننده‌‌ای، مصون و محفوظ است. حقیقت قرآن، حقیقت بسیطی است كه با تنزل آن به قرآن، به آن چیزی كه در نزد ماست، تبدیل می‌شود.

ضمانت حفظ قرآن

هنگامی كه قرآن در شب قدر بر پیغمبر نازل شد، فقط حقیقتی بسیط بود اما به صورت تفصیلی در طول بیست و سه سال این حقیقت بسیط به وسیله جبرییل بر پیغمبر اكرم (ص)، به تدریج نازل شد. هنگامی كه آیات تفصیلی قرآن بر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و اله و سلم نازل می‌‌شد، ایشان پیش از اینكه عرضه آیات توسط جبرئیل تمام شود، در هنگام وحی شروع به خواندن آیات می‌كردند. گویا پیامبر خدا (ص) در ارایه آیات شتاب داشتند. آیه نازل شد «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْكَ وَحْیُهُ»5؛ تا این اندازه عجله نكن. بگذار جبرئیل وحی را تمام كند و بعد آیات را قرائت كن. پیامبر خدا (ص) از اشتیاق و شوقی كه از نزول آیات داشتند و یا از هراس فراموشی آیات الهی، با سرعت و شتاب آن‌ها را ارایه می‌فرمودند. از همین رو آیه نازل شد و پیامبر را در ارایه آیات به آرامش و صبر سفارش کرد و تأکید نمود «إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ»6؛ ما گردآوری و پاسداری از آیاتی را كه نازل می‌‌كنیم، بر عهده گرفتیم. نظیر این آیات در قرآن فراوان است كه به حفاظت و صیانت آیات از جانب خدا اشاره می‌كند.

بی‌بهره ماندن گمراهان از قرآن

اگر كسی چشم خود را ببندد می‌‌گوید: چیزی وجود ندارد و من چیزی نمی‌‌بینم! قرآن می‌‌فرماید: خداوند چشمان كسانی كه آلوده به هوا و هوس و غرور هستند، را می‌‌بندد. از پیش و پس، مانع و سدی برای آنها ایجاد می‌‌كند كه حقیقت را نبینند. پرده‌‌ای قرار می‌دهد تا چشم آنان چیزی را درك نكند. آیات فراوانی در قرآن آشكارا بر این مطلب تأكید می‌کند. در جایی دیگر قرآن می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»7؛ آیا ندیدی كسانی كه هوا و هوس را معبود خود قرار دادند گمراه كردیم. هیچ كسی نمی‌‌تواند آنان را هدایت كند. اگر كسی به جای اطاعت از خدا، از دلخواه و هوس خود اطاعت كند ما نیز او را گمراه می‌كنیم، به گونه‌ای كه هدایت نشود «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ»8؛ حتی اگر بلعم باعورا با آن همه عبادت باشد.

نزول وحی بر تمام وجود پیامبر

از مجموع آن چیزی كه بر پیامبر خدا (ص) نازل می‌شود، آن‌چه كه با قلب تناسب دارد، «نور»، است كه در «قلب»؛ قرار می‌‌گیرد. آنچه كه به چشم می‌آید، خطوطی است كه انسان می‌بیند: «فِی صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ * مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ * بِأَیْدِی سَفَرَةٍ * كِرامٍ بَرَرَةٍ»9؛ آیات، نوشتاری است كه توسط جبرییل نازل و در برابر چشم پیامبر (ص) نشان داده می‌شود. اصواتی است كه گوش پیغمبر، آنرا می‌شنود. گویا وحی تمام وجود پیامبر (ص) را در بر می‌‌گیرد؛ از قلب گرفته تا گوش و زبان و چشم. قلب آنرا درك می‌كند، گوش می‌شنود، زبان آن را تكرار می‌كند و چشم خطوط را می‌‌بیند.
در اینجا ممكن است بگویید خطوط قرآن به چه معناست؟ پیغمبر (ص) درس نخوانده بود تا بتواند خط را بخواند؟ ماجرای كربلایی كاظم ساروقی از الطاف بزرگ خداست كه به این پرسش، پاسخ می‌دهد. ماجرای كربلایی كاظم را به صورت جدی پیگیری كنید و با شخصیت این مرد الهی آشنا شوید. او کاملاً بی‌سواد بود. در نوجوانی در كنار پدر خود، كشاورزی می‌كرد و گندم و جو می‌‌كاشت. گویا در یك ماه رمضان یا ماه دیگر، یك مبلّغ روحانی به روستای ساروق می‌رود و درباره احكام و و مسائل الهی، به ویژه درباره خمس و زكات و اموال حلال و حرام مطالبی را به مردم روستا می‌گوید. این نوجوان كه در آغاز سنّ تكلیف قرار داشته، می‌‌بیند كه براساس مسائل اسلامی، پدر او باید خمس بدهد. كربلایی كاظم نیز با همان سن اندك به پدر می‌‌گوید: شما نیز اموال خود را محاسبه كن و خمس آن را بپرداز. گویا پدر ایشان حرف او را نمی‌پذیرد. كربلایی كاظم به پدر خود می‌گوید: در این صورت زمینی كه قرار است بعداً به من برسد، از زمین خود جدا كنید و به من بدهید تا من خود مخارج و اموالم را حساب كنم. پدر ایشان موافقت می‌‌كند و زمین زراعی كوچكی را به فرزند خود می‌‌دهد. كربلایی كاظم، خمس زمین را می‌پردازد و شروع می‌‌كند به كشاورزی كردن در زمین. جو و گندم می‌‌كاشت تا از آن به عنوان خوراك استفاده كند و پنبه می‌‌كاشت تا برای خود لباس تهیه كند. تمام امتیازات این مؤمن همین بود كه دستورات خدا را انجام می‌‌داده است. یك روز برای آبیاری به زمین خود می‌‌رود. خسته از كار و تلاش استراحت می‌کند. ناگهان چند نفر محترم به نزد او رفته و نشانی امامزاده روستا را می‌‌پرسند. كربلایی كاظم مسیر را به آن‌ها نشان می‌دهد آن افراد محترم به او می‌‌گویند اگر شما به همراه ما بیایید، بهتر است. ایشان آن افراد محترم را تا امامزاده همراهی می‌كند. وقتی وارد امامزاده می‌‌شوند كربلایی كاظم، محیط امامزاده را غیر از آن چیزی كه همیشه می‌‌دیده، می‌بیند. محوطه امامزاده نورانی و دور تا دور امامزاده، با نور سبزی، قرآن نوشته شده بود. آن افراد به او می‌‌گویند «بخوان»؛ كربلایی كاظم می‌‌گوید: من سواد ندارم. می‌‌گویند: می‌‌توانی و بخوان. كربلایی كاظم می‌‌بیند آنچه كه دور تا دور امامزاده نوشته شده، گویا در قلب او نیز نوشته شده است و در درون خود می‌تواند آن‌ها را ببیند. شروع به خواندن كه می‌‌كند، از هوش رفته و مدتی در آنجا می‌افتد. پس از ساعت‌ها اهالی روستا به سراغ او می‌آیند و او را پیدا می‌كنند. وقتی برای مردم ماجرای خود را تعریف می‌كند، مشهور شده و او را به نزد علما در قم و دیگر شهرها می‌برند. مرحوم نواب صفوی رضوان الله علیه ایشان را به نزد علمای مصر می‌برد تا او را امتحان ‌‌كنند.
با عنایت و لطف خداحافظ قرآن شده بود. می‌‌نشست و با همان لباس ساده روستایی، بی‌هیچ ادعا و تشریفاتی قرآن می‌خواند. علاوه بر حفظ تمام آیات قرآن، الفاظ قرآن را نیز به ترتیب می‌‌دانست و هم‌چنین اطلاعات بسیار ارزشمندی از قرآن را می‌‌دانست. بعضی از كسانی كه ایشان را خصوصی دیده و آزموده بودند، می‌گفتند ایشان خواص آیات قرآن را نیز می‌‌دانست. فلان آیه چند حركت و چند نقطه دارد. علاوه بر این در هر كجا كه آیات قرآن نوشته شده بود، آن‌ها را می‌‌خواند با اینكه اصلاً سواد نداشت. می‌‌گفت آیات قرآن نور دارد.

آیا پیامبر از كربلایی كاظم كمتر است؟

اگر خداوند بتواند روستایی ساده و بی‌سوادی را خوانا و حافظ قرآن قرار دهد، آیا پیامبر خدا (ص) را نمی‌تواند حافظ و دانای قرآن قرار دهد؟ آیا با این همه نشانه روشن و آیات و احادیث و گفته‌های بزرگان دین، جفا نیست وحی و قرآن را ذهنیت پیغمبر (ص) و تجربه شخصی و دینی بدانیم؟ تجربه دینی ترجمه‌‌ای از عبارتهای غربی‌هاست. پیغمبر خدا (ص) را به اندازه درویشی چله‌‌نشین، پایین می‌آورند و می‌‌گویند: «قرآن درك شخصی اوست و برای دیگران حجیّت ندارد! آنچه كه او درك می‌‌كرد اموری مبهم بود! علم حضوری، تفصیل، مفاهیم و الفاظ ندارد. این الفاظ را خود پیغمبر براساس ذهنیت عرفی كه از مردم عرب داشته، گفته است!»! اگر این سخنان از شخص غیر روحانی شنیده می‌شد عجیب نبود اما وقتی از یك روحانی كه سالها در حوزه علمیه قم درس خوانده! این ادعا شنیده می‌شود، انسان می‌خواهد از شرم آتش بگیرد. اگر سوابق اینها در انقلاب معلوم و روشن نبود، تا این اندازه زجرآور و شرم‌آور نبود. كسی كه سالها در درس امام (ره) حاضر شده و پس از انقلاب از جانب امام به آنها منصب‌هایی واگذار شده بود، در زمانه‌ای كه همه عالم، علیه اسلام حمله می‌كنند، می‌آید و می‌گوید كه: «آیات قرآن حجیتی نداشته و نمی‌‌شود به آن استناد كرد! قرآن برای دوران زندگی عشایری است!»؛ باید به خدا پناه آورد از شرّ شیطان!
خدای تعالی بزرگترین منت را بر بشریت گذاشته و تا روز قیامت قرآن را حفظ خواهد كرد«إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»10؛ به آن كسی كه قرآن را حاصل خلسه پیامبر (ص) می‌داند باید گفت آیا «نَزَّلْنَا الذِّكْرَ»؛ یعنی خلسه؟ «إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ یعنی حفظ تجربه شخصی و دینی پیامبر (ص)؟ پیاده شدن احكام قرآن و اجرا شدن آن، شعار انقلاب اسلامی است. آیا انقلاب اسلامی احكام دوران زندگی عشایری و تاریخ مصرف گذشته را اجرا كند یا حقیقت نورانی قرآن را؟ شما مردم را به كدام اسلام دعوت می‌‌كنید؟ پس انقلاب اسلامی به چه معناست؟ اگر به احكام صریح قرآن نباید عمل كرد، و تاریخ مصرف آن گذشته، پس دنیا را چگونه به انقلاب اسلامی دعوت می‌‌كنید؟ به كدام اسلام؟ به اسلامی كه باید آمریكایی‌‌ها و غربی‌ها آن‌؛ را تأیید كنند؟ آیا اگر غربی‌ها اسلام را تأیید نكنند، اسلام اعتباری ندارد؟ كجاییم ما! «أَنّی تُؤفَكون؟! أَنّی تُصْرَفُونَ؟!»؛ چگونه جواب خدا، جواب امام زمان (عج)، جواب خون‌‌های شهدا، و جواب امام (ره) را خواهید داد؟

قرآن عظیم‌ترین نعمت خالق بر بندگان

شرافت ماه رمضان به این است كه قرآن در آن نازل شده است. همه امور دیگر حاشیه‌ای است. اهمیت ماه رمضان به نزول قرآن است. خداوند به احترام این ماه شریف، این كتاب عظیم را، در این ماه نازل فرموده است. قرآن نعمت خداست در بین بندگان. اگر قرآن در بین ما نبود، اعتبار آن سخنان پیامبر خدا (ص) از كجا و چگونه برای ما ثابت می‌‌شد؟ حتی اگر می‌‌دانستیم كه پیغمبر (ص) آنان را گفته است تا زمانی كه قرآن عصمت پیغمبر را اثبات نكرده و نفرماید كه هر آنچه پیغمبر می‌‌گوید، از جانب ماست و شما باید اطاعت كنید، ما چه دلیلی داشتیم كه پیغمبر هر آنچه می‌‌گوید، صحیح است؟ اگر قرآن نبود، به چه چیز می‌‌توانستیم ، در مقابل ادیان مختلف استناد بكنیم؟ قرآن می‌فرماید: «قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ»11؛ یهودیان، مسیحیان را لعنت و مسیحیان، یهودیان را لعنت می‌‌كردند. هر كدام می‌گفتند: ابراهیم از ماست. اگر قرآن نبود از كجا می‌دانستیم حق و باطل كدام است؟ قرآن نعمت عظیمی است كه سعادت میلیاردها انسان را در طول تاریخ تضمین می‌‌كند، مسلمانان، مستقیم از آن بهره‌مند می‌شوند و غیر مسلمان در شعاع علوم و معارف اسلامی و احكام و هدایت‌‌های قرآن از آن استفاده می‌كنند. روز به روز اسلام در حال گسترش است و روزی خواهد آمد كه اسلام همه عالم را فرا می‌‌گیرد «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ»12؛ همه این بركات به واسطه قرآن كریم است. آیا انصاف است كه ما به چنین نعمت عظیمی جفا كنیم و بگوییم كه ساخته و پرداخته پیغمبر و سخن اوست و اعتباری ندارد. كدام دشمنی می‌‌تواند بیش از این به قرآن خیانت كند؟ كدام یهودی می‌تواند به اسلام بیشتر از این لطمه بزند؟ فكر می‌‌كنید آیا رییس جمهور آمریكا، بیشتر از این می‌‌تواند به اسلام ضربه وارد كند؟! آنوقت كسی با لباس روحانیت قرآن را زیر سؤال ببرد؟!

محترم‌ترین ماه سال

خدا برای قرآن كه برای سعادت بشر تا روز قیامت نازل شده، احترام فراوانی قائل است و برای ماهی که قرآن در آن نازل شده است فضیلت‌هایی قرار داده است: «فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ الْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ، فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیْرِهِ إِعْظَاما»؛ برای آن‌كه خدا عظمت این ماه را برای انسان ثابت كند، خیلی از اموری كه در ماه‌‌های دیگر حلال می‌باشد، در این ماه حرام، نموده است. شاید اشاره به تمتعات جنسی باشد. «وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِكْرَاما،»؛ خوردن و آشامیدن كه در همه سال حلال است، در روزهای این ماه ممنوع نموده است. «وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتا بَیِّنا لا یُجِیزُ - جَلَّ وَ عَزَّ - أَنْ یُقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لا یَقْبَلُ أَنْ یُؤخَّرَ عَنْهُ»؛ این ماه تا اندازه‌ای عزیز و محترم است كه هیچ كسی حق ندارد یك روز از آن را، پیش و پس كند.
كسی نمی‌تواند بگوید یك روز پیش از ماه رمضان، روزه می‌‌گیرم، و روزهای پایانی یا روز دیگر آن را روزه نمی‌‌گیرم. ماه رمضان زمان مشخصی دارد. از زمان رؤیت هلال، تا هلال شوال باید امساك نمود. هیچ كسی حق ندارد آن را پیش و پس و جابه جا كند و مثلاً بگوید امسال ماه رمضان در تابستان قرار گرفته پس روزه نگیریم. سال‌‌ها پیش یكی از مفتیان كشورهای اسلامی فتوا داده بود که چون اقتصاد كشور ما نوپا و ضعیف است كارگران در ماه رمضان روزه نگیرند و در یك ماه دیگر روزه بگیرند. این فراز از دعای امام سجاد (ع) تأكید می‌‌فرماید كه خدای متعال اجازه نمی‌‌دهد یك روز از ماه رمضان جا به جا شود. روزه را در هر حالت و زمانی كه باشد، باید گرفت. روز كوتاه باشد یا بلند، گرم باشد یا سرد. زمان روزه مسلمان‌‌ها ماه رمضان است این نشانه اهمیت و عظمت این ماه شریف است. در غیر این صورت خدا می‌‌فرمود: یكی از دوازده ماه را روزه بگیرید یا می‌توانید یك ماه آن را جلو یا عقب اندازید.

روزه تنها راه درك معارف خاص

اینكه در یك ماه، همه مسلمانها در سراسر دنیا مشغول عبادت خدا باشند، بركات و نورانیتی برای همه انسان‌ها و جامعه به ارمغان می‌‌آورد كه با تفرقه به دست نمی‌آید. این احكام دقیق و مشخص، بركات و نتایج ارزشمندی نصیب انسان می‌سازد. بسیاری از نتایج احكام، امروز با رشد علم ثابت شده است. در زمان پیغمبر اسلام، برای بسیاری از مردم فلسفه احكام روشن نبود. در آن زمان مردم صرفاً برای اطاعت از دستور خدا آن را می‌پذیرفتند اما امروز برای یكایك احكام حكمت‌‌های فراوانی ثابت شده و هر روز نیز بیشتر روشن می‌‌شود. به یقین در روزگاران آینده، بشر بیش از گذشته، از فواید احكام روزه آگاه خواهد شد. ویژگی خاص ماه رمضان باعث میشود كه روح انسان، در این ماه، از آلودگیها پاك شده و آماده دریافت فیوضات الهی شود. در این مورد شواهد محكمی وجود دارد. بزرگان تأكید دارند، استعدادی كه انسان برای درك معارف و حقایق، در سایه روزه گرفتن پیدا می‌‌كند، با هیچ عبادتی ممكن نیست. اگر خدای متعال روزه را بر ما واجب نكرده بود، امت اسلامی از دریافت بركات فراوان و فیوضات بیكران الهی محروم می‌‌ماند. خدای متعال بر امت اسلامی رحمت خود را عنایت فرمود و ماه رمضان را قرار داد. و روزه را واجب نمود تا هر كسی به اندازه تلاش خود از روزه بهره‌مند شده و اموری را درك كند كه در ایام سال و در غیر حالت روزه میسر نیست. خوشا به حال آنانی كه در این ماه شمّه‌‌ای از حقایق و معارف الهی را درك می‌‌كنند، و قطره‌ای از حلاوت و لذّت انس با خدا را می‌چشند، خوشا به حال آنان! اینان كسانی هستند كه پس از ماه رمضان نمی‌توانند روزه گرفتن را ترك كنند. آنهایی كه شیرینی روزه را می‌‌چشند، در پایان ماه رمضان می‌‌گویند: ای كاش در همه سال روزه واجب بود.


1. حدید / 25.

2. حجر / 21.

3. جن / 26-28.

4. ر.ك: الكافی، ج 2، ص 622، باب فضل القرآن.

5. طه / 114.

6. قیامت / 17.

7. جاثیه / 23.

8. روم / 29.

9. عبس / 13-16.

10. حجر / 9.

11. بقره / 113.

12. توبه / 33.