صوت و فیلم

صوت:
,

درس‌هایی از فتنه

در همایش بزرگداشت حماسه 9 دی و بررسی ریشه‌های فتنه 88
تاریخ: 
پنجشنبه, 9 دى, 1389

بسم الله الرحمن الرحیم

آن‌چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنرانی حضرت آیت ‌الله مصباح یزدی (دامت برکاته) در همایش بزرگداشت حماسه 9 دی و بررسی ریشه‌های فتنه 88 است که در تاریخ نهم دی‌ماه 1389 در موسسه امام خمینی ایراد شده است.

درس‌هایی از فتنه

خدای متعال را شکر می‌کنم که توفیق عنایت فرمود تا در این مجلس نورانی خدمت عزیزان و بزرگان شرفیاب شوم و عرض ارادت و انجام وظیفه‌ای داشته باشم. اجتماع‌هایی که امروز در کشور تشکیل شده، سالگشت حرکت خودجوش مردمی است که یک سال قبل در این کشور احساس کردند خطری جدی اساس نظام و انقلابشان را تهدید می‌کند و نه تنها به نظام سیاسی که به نظام عقیدتی و فکری و دینی هم تعرض می‌کند. به هر حال، حرکتی بسیار مبارک، پرثمر و سازنده‌؛ انجام گرفت و باید این روز را یکی از ایام الله برشمرد و هر سال این روز را گرامی داشت و خاطره‌اش را زنده نگه‌داشت. الحمدلله مردم ما و به‌خصوص شما عزیزان که از نخبگان کشور هستید از عمق جریانات به خوبی آگاه هستید و از نقش مقام معظم رهبری ایده‌الله‌تعالی در طول این چند دهه رهبری انقلاب خبر دارید اما به نظرم آمد خوب است چند نکته را مورد توجه قرار بدهیم:

دست تدبیر خدا

اولین نکته‌ای که شایسته است به آن توجه کنیم تدبیر الهی در تأیید و نصرت حق، و تضعیف باطل است. همه ما آشنا هستیم، اما برای کسانی که شاید در آینده بشنوند و کمتر با این مسأله آشنا باشند، یادآور می‌شوم که شیوه بیان قرآن کریم به گونه‌ای است که می‌کوشد مخاطب را درباره هر پدیده‌؛ کوچک و بزرگی به خدای متعال توجه دهد. قرآن حتی در ساده‌ترین پدیده‌ها ـ که همه مردم اسباب و عللش را می‌شناسند ولی به نقش قدرت و تدبیر الهی در آن توجه ندارند ـ بر این نکته، تکیه می‌کند؛ همه می‌دانند ابری در آسمان می‌آید. بارانی می‌بارد. باران باعث سرسبزی زمین و میوه‌دار شدن درختان می‌شود و بالاخره انسان‌ها، حیوانات و چهارپایان از این گیاهان استفاده می‌کنند. این‌ها سلسله‌؛ پدیده‌های مترتبی است که عوامل طبیعی‌اش کاملا شناخته شده، اما قرآن تاکید دارد که بفرماید: خدا ابر را پدید آورد؛ خدا از ابر باران نازل کرد؛ خدا از باران گیاه رویاند؛ حتی دانه‌ای که در زمین است خدا آن را می‌شکافد. با این‌که همه می‌دانند که دانه در زمین با آب خیس می‌خورد، سپس می‌شکفد و این خیلی طبیعی است، اما قرآن تاکید دارد که یادتان باشد خداست که این دانه را می‌شکافاند و از آن جوانه می‌رویاند؛ «إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى...؛ همانا خدا شکافنده بذرها و هسته‌هاست.»1؛ همه‌جا دست خدا را ببینید، حتی در همین دانه‌‌ای که در خاک می‌شکافد، و جوانه‌؛ می‌زند، سبز می‌شود و به گیاه یا میوه تبدیل می‌شود، و خود و چهارپایان‌تان از آن استفاده می‌کنید. این مثال‌ها در امور طبیعی بود. قرآن در امور اجتماعی نیز بر این اصل تأکید دارد و حوادث را به خدا نسبت می‌دهد، تا دست خدا را در پدیده‌ها فراموش نکنیم و غافل نشویم که همه تدبیر خداست. خداست که چنین اسباب و وسایلی را فراهم کرده و حکمتش اقتضا کرده است که این پدیده‌ها از راه این مجاری و اسباب تحقق بیابد. شیوه بیان و روش تعلیم و تربیت قرآن نیز از ما می‌خواهد که همه‌جا دست خدا را ببینیم.

نقش خدا در حوادث اجتماعی

در قرآن از چند حادثه اجتماعی بزرگ زمان پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله یاد می‌شود که کمابیش نقش سازنده‌ای در تاریخ اسلام داشته است، مثل جنگ بدر، جنگ احد، و جنگ حنین که در همه این‌ها خدای متعال پدیده‌ها را به خودش نسبت می‌دهد. در جنگ بدر قافله‌ای از مشرکان قریش برای تجارت به طرف شام حرکت کرده بودند؛ قافله مجهزی بود. معمولا به علت ناامنی راه‌ها، قافله‌های تجاری را عده‌ای مسلح همراهی می‌کردند. به پیغمبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله دستور داده شد به طرف این کاروان بروید. اراده الهی این بود که دو قافله سر چاه‌های بدر2، به هم برسند. قرآن می‌فرماید که ما آن‌چنان تدبیر کردیم که دو قافله سر چاه‌های بدر به هم‌دیگر برسند، که اگر خودتان با هم قرار گذاشته و وعده کرده بودید که فلان ساعت سر این چاه‌ها حضور پیدا کنید نمی‌توانستید به وعده‌تان وفا کنید؛ «... وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ وَلَـكِن لِّیَقْضِیَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولا...»3؛ خدا اراده کرد که جنگی که می‌بایست بین شما واقع شود و به شکست مشرکان بیانجامد، در این‌جا باشد. این دو گروه از لحاظ ساز و برگ نظامی به هیچ وجه قابل مقایسه نبودند، نه تعداد، نه امکانات، نه ابزار جنگی و نه حتی مرکبشان. این‌ها تعدادی شتر و اسب داشتند و چند تا شمشیر و نیزه، آن‌ها کاملا مجهز بودند و تعدادشان هم حداقل سه برابر مسلمان‌ها بود. دو گروه سر چاه‌های بدر به هم رسیدند و جنگ و درگیری در آن‌جا شروع شد. پیدا بود مسلمان‌هاروی حساب ظاهری احساس شکست می‌کردند؛ چیزی نداریم، هم جمعیت‌مان خیلی کم است، هم ساز و برگ نظامی نداریم. خدای متعال می‌فرماید: «وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ...»4؛ شما در حالت ذلت بودید؛ دست خالی بودید، ولی خدا شما را پیروز کرد.
درباره جنگ احد می‌فرماید: «كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَیْتِكَ بِالْحَقِّ...»5؛ جنگ احد در نزدیکی مدینه واقع شد. احد تا مدینه فاصله‌ای ندارد. قرآن نمی‌فرماید مسلمان‌ها فکر کردند، تصمیم گرفتند، نقشه کشیدند و از مدینه خارج شدند و به احد رفتند. می‌گوید خدا تو را از خانه‌ات بیرون آورد. پس باید طبق روش تعلیم و تربیت قرآن وقتی با حادثه‌ای روبه‌رو می‌شویم دلمان اول سراغ خدا برود؛ اگر مشکلی داریم اعتمادمان به خدا باشد؛ اگر قوتی داریم قوت‌مان را از خدا بدانیم؛ و اگر پیروز شدیم پیروزی‌؛ را ازخدا بدانیم. این روش تربیتی قرآن است. همیشه باید این را در نظر داشته باشیم.
در حادثه فتنه 88 هم باید بگوییم این فتنه به دست خدا شکست خورد، به دست خدا نابود شد و فتنه‌جویان رسوا شدند؛ البته این نگرش به این معنا نیست که عوامل انسانی و واسطه‌ها فراموش شوند و نقش آن‌ها انکار شود. در جای خود باید از آن‌ها نیز قدرشناسی شود. این قدرشناسی نیز در مرتبه نازل‌تری، حساب دیگری دارد، اما اصل را باید اراده، یاری، تدبیر و تقدیر خدا بدانیم و همیشه شاکر خدا باشیم. بعد نوبت به اسباب و وسایلی می‌رسد که خدای متعال قرار داده است. همان خدا امر فرموده که نسبت به انسان‌هایی که واسطه هستند و نقشی تأثیرگذار به نفع شما ایفا می‌کنند قدرشناس باشید و برایشان احترام قائل شوید؛؛ بنابراین اولین نکته این است که یاری خدا را در این داستان فراموش نکنیم. کمی فکر کنیم که اگر این حرکت خودجوش مردمی که به اراده خدا انجام گرفت، نبود چه می‌شد؟ در یک کلمه، حاصل نزدیک به نیم قرن جهاد و مبارزه و فداکاری، خون‌هایی که ریخته شد و شهادت‌هایی که نصیب مردم شد، برباد می‌رفت. چیزی از این‌ها باقی نمی‌ماند. بلکه اگر کسانی دقت کنند، قضاوت خواهند کرد که از قبل از پیروزی انقلاب بدتر می‌شد. یعنی پیامد آن فتنه ده‌ها بار وضع را از وضع زمان شاه بدتر می‌کرد. این اراده الهی بود که مردم با چنین حرکت عظیمی این فتنه عظیم را خاموش ساختند. خداوند به همه کسانی که نقشی در خاموش کردن این فتنه داشتند پاداشی در خور کرم خودش عنایت بفرماید. این اولین نکته که نقش خدا یادمان نرود و شکرگزار او باشیم.

نقش عظیم اولی‌الامر در سعادت انسان‌

دوم این‌که خدا به ما دستور می‌دهد که شکرگزار و قدردان کسانی باشیم که برای فرد یا جامعه خدمتی انجام می‌دهند، به‌خصوص اگر به دین مردم خدمت کرده باشند. قرآن، اولین وظیفه انسان را شکر خدا و سپس شکر پدر و مادر می‌داند. آن قدر خدای متعال برای واسطه‌های خیر و نعمت، ارزش قائل است که می‌گوید همان طور که شکر مرا به‌جا می‌آورید باید شکرگزار پدر و مادرتان باشید که واسطه فیض شما هستند، و این شکرگزاری هیچ شرطی ندارد حتی اگر کافر باشند. خداوند این دو دستور را با یک امر آورده است. می‌فرماید «اَنِ اشْكُرْ لِی وَلِوَالِدَیْكَ»6؛ نمی‌فرماید: ان اشکر لی واشکر لوالدیک. حتی درباره اطاعت از پیغمبر، قرآن در بیشتر موارد برای اطاعت از رسول فعل جداگانه آورده است. می‌فرماید «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ...»7؛ یعنی یک امر برای اطاعت از خدا داریم و امر دیگری برای اطاعت از رسول، اما درباره والدین می‌گوید؛ «اَنِ اشْكُرْ لِی وَلِوَالِدَیْكَ». بنابراین قرآن می‌خواهد انسان‌ها را به‌گونه‌ای تربیت کند که ابتدا توجه‌شان به خدا باشد و بعد به واسطه‌هایی که خداوند قرار داده است و به آن‌ها توفیق داده که نقش‌شان را ایفا کنند. برای همین وساطت ظاهری و برای نقش عظیمی که پیغمبر در سعادت انسان‌ها دارد، ما موظفیم بعد از اطاعت خدا از پیامبر الهی اطاعت کنیم.8؛ قرآن بعد از پیغمبر به اطاعت از اولی‌الامر دستور می‌دهد؛ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً»9؛ در آیه دقت کنید، برای اولی‌الامر نقش بسیار مهمی را در جامعه بیان می‌کند. می‌گوید اختلافات‌تان را باید به وسیله آن‌ها حل کنید. سپس می‌فرماید اگر در موارد اختلاف به اولی‌الامری که حقایق را درک می‌کنند، مصالح جامعه را تشخیص می‌دهند و می‌توانند شما را راهنمایی کنند، مراجعه کنید اختلافتان حل، نزاع‌تان برطرف و سعادتتان تأمین می‌شود، اما اگر به جای اطاعت، با آن‌ها روبه‌رو شدید، به عقاب شدید گرفتار می‌شوید. خداوند پیغمبر را قرار داده، اولی‌الامر را تعیین کرده تا از آن‌ها اطاعت کنید و مشکل‌تان را به وسیله آن‌ها حل کنید، حال خودتان در ارتباط با آن‌ها مشکل ایجاد می‌کنید؟! این‌جاست که چنین جامعه‌ای استحقاق عقوبت پیدا می‌کند؛ البته رحمت خدا بر غضبش مقدم است و خدای متعال تا مردم نهایت استحقاق عقوبت را پیدا نکرده باشند، جامعه‌ای را مبتلا نمی‌کند، ولی به هر حال ممکن است جامعه‌ای مستحق عقوبت شود و کار به جایی برسد که همان خدایی که در جنگ بدر مسلمان‌ها را با امدادهای غیبی کمک می‌کند و عوامل نصرت را برایشان فراهم می‌کند همان خدا آن‌ها را گوشمالی دهد و به عقوبت مبتلا ‌کند.

تدبیر همراهی یا تدبیر تنبیه

همیشه تدبیر الهی به این معنا نیست که آن‌چه ما دلمان می‌خواهد بشود، گاهی تدبیر الهی گوشمالی است. قرآن با ظرافت به این نکته اشاره می‌کند؛ «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ كَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْكُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ»10؛ در جنگ حنین خدا را فراموش کردید، به خودتان بالیدید که عجب جمعیتی داریم، عجب ساز و برگی داریم، عجب قدرتی پیدا کردیم، ولی هیچ‌کدام به هیچ دردتان نخورد و شکست خوردید. خدا همان خداست، دین همان دین است، پیغمبر هم همان پیغمبر است، اما شما در اختیار پیغمبر قرار نگرفتید. در جنگ احد با او مخالفت کردید. همین مخالفت باعث شد که شکست بخورید. این تدبیر الهی است. حواستان جمع باشد.
خدا ضمانت نکرده که هر که گفت من مسلمانم من انقلابی‌ام تا آخر راه از او حمایت کند؛ «أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُتْرَكُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»11؛ درسی که ما باید بگیریم این است که ببینیم در این جریان، در جامعه ما چه ضعف‌ها و کاستی‌ها و چه نقاط قوتی وجود داشت. نقطه‌های قوت را تقویت کنیم و آن راه را ادامه بدهیم. ضعف‌هایمان را بشناسیم و اگر کوتاهی‌هایی در بعضی زمینه‌ها شده، برطرف سازیم.

کوتاهی برخی افراد و گروه‌ها

به هرحال پیدایش این فتنه ضایعاتی داشت. یکی از آن‌ها شهادت عزیزانی بود که یک مویشان بر کاخ فتنه‌جویان برتری داشت، و همه این‌ها در اثر وجود برخی نقطه‌‌‌‌ضعف‌ها‌؛ در جامعه ما پدید آمد. اگر پیش از آن، ضعف‌هایمان را برطرف کرده بودیم، مجال به فتنه‌جویان نمی‌دادیم. اگر آن‌ها را بهتر شناسایی کرده بودیم و گاهی برخی‌ها از گوشه و کنار برایشان به‌به و چه‌چه نمی‌کردند، این مشکلات هم برای ما پیش نمی‌آمد. غفلتی که در طول یک دهه یا بیشتر، بعضی از اقشار ما داشتند و اشتباهاتی که بعضی از خواص مرتکب شدند، زمینه چنین فتنه‌ای را فراهم کرد. باید نقطه‌های ‌ضعفی که زمینه را برای پیدایش این فتنه فراهم کرد، تحلیل کنیم و بشناسیم که از کجا و چرا پیدا شد. بنده فقط این نکته‌؛ را عرض کنم که بعضی از گروه‌های ما نسبت به اولی‌الامر، به وظیفه‌شان درست عمل نکردند. حق ولایت را درست نشناختند. آن طور که باید و شاید مسائل را «رد إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ»؛ نکردند و رأی خودشان را که از منفعت‌جویی‌شان سرچشمه می‌گرفت، بر کرسی نشاندند. مصالح خود و خانواده و بستگان‌؛ و حزب را بر مصالح جامعه مقدم داشتند. همه این‌ها زمینه را برای وجود چنین فتنه‌ای فراهم کرد. عاقل باید از هر حادثه‌ای پند بگیرد. پند گرفتن یعنی‌چه؟ طبق تأکیدات مقام معظم رهبری باید به دنبال بصیرت بود. باید حوادث را تحلیل کرد. اسباب و عللش را شناخت. موانع و مشکلاتش را شناخت. نقطه‌های ضعف و قوت آن را شناسایی کرد و نقطه‌های قوت را تقویت و نقطه‌های ضعف را تضعیف کرد از حوادث درس بگیریمتا بعد از چندی دوباره تکرار نشود.

ضعف‌های فکری سران فتنه

درس دیگر نکته‌ای است که از آغاز انقلاب در بین برخی از خواص مطرح بود. دلسوزان انقلاب از همان اوایل نهضت یعنی ده ‌پانزده سال قبل از پیروزی انقلاب، در این نکته کمابیش اختلاف‌نظر داشتند که در جذب نیروها و همکاری با کسانی که باید با دستگاه طاغوت مبارزه کنند بر چه عناصری تکیه کنیم و به چه ملاک‌هایی بها بدهیم؟ طبیعی است وقتی حرکتی شروع می‌شود، همه مردم در یک سطح از تأثیر نیستند، کسانی پیشگام هستند، شعاری مطرح می‌کنند، با دیگران بحث می‌کنند، آن‌ها را دعوت به همکاری می‌کنند، گروه‌های کوچکی تشکیل می‌شود، کم‌کم این‌ها با هم ارتباط پیدا می‌کنند، ولی وقتی می‌خواهند سراغ کسانی بروند و آن‌ها را به همکاری دعوت کنند به‌خصوص وقتی پای بستن پیمان به میان می‌آید باید بر چه عناصری تکیه بشود؟ به طور کلی برخی معتقد بودند که ما باید بیشتر روی عناصر اعتقادی و فکری تکیه کنیم و سراغ کسانی برویم که بیشتر به اسلام و خدا و قیامت علاقه و اعتقاد دارند و معتقدند احکام اسلام باید اجرا بشود. گروه دیگری می‌گفتند این مسایل بعدها درست می‌شود. حالا باید دنبال مرد میدان و کار برویم، فکرش هم با ما موافق نبود مهم نیست. بعد که پیروز شدیم، اختلافاتمان را حل می‌کنیم. این مسأله نمونه‌های متعددی دارد که اکنون فرصت نیست به برخی از آن‌ها اشاره‌؛ کنم. این اختلاف هم در روحانیت پدید آمد ـ که به مسأله قائم‌مقامی و خلع آن منتهی شد ـ و هم در عناصر سیاسی دیگری که با گروه‌های مختلف هم‌پیمان می‌شدند رخ داد. یادم هست یکی از شخصیت‌های بسیار مهم کشور می‌گفت ما باید یک جبهه ضدامپریالیسم تشکیل بدهیم، حالا مسلمان هم نبودند نبودند، کمونیست هم بودند مهم نیست. با این‌ها باید هم‌پیمان شد. بعد که بر طاغوت پیروز شدیم و شاه را بیرون کردیم، با هم کنار می‌آییم و به گونه‌ای تقسیم قدرت می‌کنیم. در مقابل، کسان دیگری بودند که می‌گفتند ما نمی‌توانیم با کسی که با اساس دین ما مخالف است، هم‌پیمان شویم. او از خط و راه ما جداست. ما دنبال اجرای احکام خدا هستیم. آن‌ها دنبال محو دین هستند. چگونه می‌توانیم با هم کنار بیاییم؟! حرکت ‌ما حرکتی اسلامی و خدایی است. باید روی عناصر دینی و ایمانی تکیه کنیم. با کسانی هم‌پیمان شویم که تا آخر بتوانیم با هم کار بکنیم. دیگران هر اندازه خواستند با ما همکاری کنند اهلا و سهلا. نخواستند ما با آن‌ها هم‌پیمان نمی‌شویم.
در علم سیاست، از این گرایش‌ها به گرایش‌های پراگماتیستی و ایده‌آلیستی تعبیر می‌کنند. می‌گویند سیاست‌مدارانی که عمل‌گرا هستند و می‌خواهند کار را پیش ببرند گرایش‌های پراگماتیستی دارند. شاید بشناسید برخی از سیاست‌مدارانی را که در این چند دهه در کشور داشتیم که این روحیه را داشتند. می‌گفتند بگذارید کار پیش برود. کار انجام بگیرد حالا از طرف چه کسی، چه گروهی، با چه فکری و با چه ایده‌ای، مهم نیست. بعضی دیگر حساسیت داشتند کارهای کلیدی را به دست کسانی بدهند که با اصل اسلام موافق باشند. یک وقت از پشت، خنجر نزنند. این مسایل بارها در طول جریان بعد از انقلاب هم تکرار شد. این فتنه اخیر هم نمونه‌ای از همین‌هاست. اگر از نظر فکری بررسی کنید همه سران فتنه، نقطه‌ضعف فکری داشتند. از اول هیچ کدامشان فکر اسلامی خالص نداشتند، در عمل برخی از همین سیاست‌مداران عمل‌گرا می‌گفتند: حالا ما چه کار داریم که فلانی فکر دیگری دارد و با اسلام خیلی میانه‌ای ندارد. فعلا که با ما همکاری می‌کند، از او کار می‌کشیم. اگرچه فکر منافع خودش است، ولی به نفع ما هم هست. فعلا در این جبهه با هم هم‌خط هستیم.
نکته سوم این است که ما هیچ ضمانتی نداریم که این فتنه، آخرین فتنه باشد. اگر کسی ضمانتی دارد به ما هم ارائه بدهد ما خیلی خوشحال می‌شویم، اما احتمال دارد که این فتنه وقت دیگری ـ ان شاءالله این وقت‌؛ زود نباشد ـ و چه بسا به صورت خطرناک‌تری پدید بیاید. این عالم دائما تکرار تاریخ و حوادث است. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «...حتی لو دخلوا جحر ضبٍّ لدخلتموه؛ داستان بنی‌اسرائیل برشما عینا تکرار می‌شود. اگر آن‌ها وارد لانه سوسماری شده باشند شما هم خواهید شد.»12‌؛ «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء...؛ خیال می‌کنید جنگ‌ها و گرفتاری‌ها و فتنه‌ها فقط برای گذشتگان بود و برای شما نیست؟! شما هم امتحان خواهید شد.»13؛ اگر چنین است ـ که ظاهرا می‌شود این را به عنوان سنتی از قرآن استنباط کرد ـ باید مواظب باشیم، ببینیم ممکن است از کجا فتنه دیگری در جامعه ما پدید بیاید، و اگر نقطه اصلی ضعف سران فتنه، ضعف دینی‌شان بود؛ ضعف اعتقادشان به احکام اسلام و به خصوص مسأله ولایت‌فقیه بود، بدانیم اگر فتنه دیگری در این کشور پدید بیاید از همین‌جا آب می‌خورد. چه کنیم؟ سعی کنیم آن جایی که به ما مربوط است و می‌توانیم نقشی در تعیین اشخاص و در رأی دادن به افراد داشته باشیم، بکوشیم کسی را انتخاب کنیم که به ایمانش باور داریم، به سلامت فکرش معتقد هستیم، بدانیم واقعا اسلام را می‌خواهد. تنها ملی‌گرایی مشکلی را حل نمی‌کند. این هم درس سومی است که باید از این داستان بگیریم.
از خدای متعال درخواست می‌کنیم روح امام و همه شهدای ما از آغاز نهضت تا کنون را مهمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله قرار بدهد،
سایه مقام معظم رهبری را بر سر همه ما مستدام بدارد،
در ظهور ولی‌عصر تعجیل بفرماید،
همه ما را از خدمت‌گزاران آستان آن حضرت محسوب بفرماید.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.


1؛ . انعام، 95. 

2؛ . منطقه بدر دارای چاه‌هایی بود که کاروان‌ها برای برداشتن آب و استراحت کنار آن‌ها توقف می‌کردند.  

3؛ . انفال، 42. 

4؛ . آل‌عمران،‌؛ 123. 

5؛ . انفال، 5. 

6؛ . لقمان، 14 .

7؛ . نساء،‌59 .

8؛ . البته ائمه علیهم‌السلام علاوه بر نقش ظاهری که هدایت و رهبری جامعه است نقش دیگری هم دارند که همان وساطت تکوینی نور پیغمبر اکرم و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین‌؛ است، ‌که البته درک آن کمی مشکل و بیانش مشکل‌تر است و در این‌جا به آن نمی‌پردازیم.  

9؛ . همان .

10؛ . توبه،‌25 .

11؛ . عنکبوت، 3 .

12؛ . بحار الانوار، ج51، ص128 .

13؛ . بقره، 215 .

برای خواندن گزارش خبری این جلسه اینجا را کلیک کنید!