پرسش و پاسخ درجمع پرسنل كمیته امداد همدان

تاریخ: 
پنجشنبه, 14 مهر, 1379

 

سخنرانى و پرسش و پاسخ در جمع پرسنل كمیته امداد همدان

پیرامون مباحث فرهنگى و فكرى روز _1379/07/14


بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام على سید الانبیاء و المرسلین حبیب اله العالمین ابى القاسم محمد (صلى الله علیه وآله) و على آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اللهم كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتك علیه و على آبائه فى هذه الساعة و فى كلّ ساعة ولیًّا و حافظا و قائدًا و ناصرًا و دلیلاً و عینًا حتى تسكنه ارضك طوعاً و تمتّعه فیها طویلا.

خدا را شكر مى كنم كه در این ایام مبارك توفیق حضور جمع شما عزیزان، یاران مخلص اسلام و انقلاب نصیبم شد. در چند دقیقه اى كه مزاحمتان هستم عرایض كوتاهى را كه شاید همه شما بهتر از خود من بدانید تكرار خواهم كرد و بخشى از وقت را نیز براى پاسخ گفتن به سؤالات اختصاص مى دهم.
نهاد مقدس كمیته امداد، یكى از پاك ترین نهادهایى است كه در جمهورى اسلامى ایران شكل گرفته، و تا آن جا كه بنده اطلاع دارم پایه گذار این كمیته و دست اندركارانش یاران امام بوده اند. من دوست ندارم اسمى از اشخاص ببرم ولى بعضى از افراد شوراى مركزى این كمیته كسانى هستند كه از آغاز حركت امام، همواره در كنار ایشان بودند. از همان روزهاى شروع نهضت امام، كه سى و شش، هفت سال از آن مى گذرد شاهد بودم كه آنان در كنار امام بودند. ایشان از نظر تقوا، بینش دینى، درك سیاسى و اجتماعى، اخلاص، تا آنجا كه من مى شناسم از نادرترین افراد این امت هستند.
مرحوم آقاى مطهرى رضوان الله تعالى علیه در همان اوایل نهضت امام درباره یكى از همین بزرگواران در مدینه مكرّمه خوابى دیده بودند كه از طرف پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله) و امام زمان (عج) به ایشان نیابت داده شده بود. آقاى مطهرى تعجب كرده بود كه چگونه از طرف پیامبر و امام، نه به یك عالم روحانى، بلكه به یك شخص بازارى و عادى چنین نیابتى واگذار شده است. ایشان پس از مراجعت به ایران، اطلاع پیدا مى كند كه حضرت امام (قدس سره) به آن شخص غیر روحانى و غیر مجتهد تصرف در سهم امام و اخذ و مصرفش را وكالت داده اند.
در این جا چند نكته از آیات كریمه قرآن متذكر مى شوم. مى دانید كه پرستش خداى یگانه و ایمان به روز قیامت، اولین مسأله اى بود كه همه انبیاء در آغاز بعثتشان مردم را بدان دعوت مى كردند و پایه همه برنامه هایشان بر آن استوار بود؛ اما پیغمبر اكرم (صلى الله علیه وآله) در همان آغاز دعوتشان، در كنار این دو اصل بر اهمیت كمك به فقرا و مستمندان تكیه كردند.
آیات سال اول بعثت، یعنى زمانى كه هنوز دعوت پیغمبر اسلام گسترش پیدا نكرده بود، بر موضوع كمك به ایتام، فقرا، محرومان و گرسنگان تأكید فراوان دارد و دقت در آن ها ما را به اهمیت این موضوع واقف مى كند. در سوره هاى كوچك قرآن، به آیاتى نظیر این آیات برمىخوریم: «أرأیت الّذى یكذّب بالدّین فذلك الذى یدعّ الیتیم و لا یحضّ على طعام المسكین»1؛ یا «و تأكلون التّراث أكلاً لمّا وتحبّون المال حبًّا جمّا»2. این آیات درباره كسانى خبر مى دهد كه قیامت و كیفر و پاداش را انكار مى كنند و حساب و كتاب را نمى پذیرند. مى فرماید : «فذلك الذى یدّع الیتیم،»؛ منكران قیامت كسانى هستند كه یتیم را قبول نمى كنند، «و لا یحضّ على طعام المسكین،»؛ به اطعام گرسنگان اهمیّت نمى دهند و بدان سفارش نمى كنند. میراث گذشتگان را یك جا مى خورند : «و تأكلون التراث اكلاً لمّا،»؛ و علاقه وافرى به جمع مال دارند: «وتحبّون المال حبًّا جمّا.»؛ اینان كسانى اند كه قیامت را قبول ندارند. قرآن بین اعتقاد به قیامت و حساب و كتاب با كمك به مستمندان و خدمت به محرومان ارتباط برقرار مى كند. اگر كسى اعتقاد به قیامت و حساب و كتاب داشته باشد به مال دنیا بیش از حد دلبستگى پیدا نمى كند، میراث گذشتگان را یك جا نمى بلعد، و سهمى هم براى فقرا قرار مى دهد، نه تنها آنچه از دستش بر مى آید به ایتام و فقرا كمك مى كند، دیگران را هم به این كار تشویق مى كند. آنان كه چنین نمى كنند، كسانى اند كه به آخرت ایمان ندارند. این مسأله بسیار مهمى است كه قرآن ایمان به آخرت را با كمك به فقرا هم سنگ مى كند و نفى این كمك ها را دلیل این مى داند كه فرد ایمان به آخرت ندارد. در همان آغاز بعثت پیغمبر، این مطالب به مردم گفته مى شود. در آیات شریفه دیگرى مى فرماید: كسانى كه از گردنه بگذرند از بلاها، از گرفتاریها و عذابهاى ابدى نجات پیدا مى كنند. آن گردنه، خوراندن غذا به دیگران است :«و ما ادریك ما العقبة فك رقبة أو اطعام فى یوم ذى مسغبة»3؛ چه مى دانى كه این گردنه چیست؟ آن گردنه، روز درماندگى، روز كمى نعمت، روز گرفتارى و قحطى و گرانى است. كسانى كه همت كنند در چنین ایامى به داد محرومان برسند از گردنه گذشته اند و نجات یافته اند؛ اما اگر در این ایام انسانها در فكر منافع خودشان باشند، هرگز از گردنه نمى گذرند و نهایتاً در عذاب ابدى گرفتار خواهند شد.
بین ایمان و عمل رابطه اى است. ایمان به آخرت با بعضى اعمال، رابطه تنگاتنگ دارد. اگر بر ایمانى كه در آغاز پیدا مى شود این اعمال مترتب شد، آن ایمان تقویت مى شود و ثابت مى ماند. اگر بر عكس، با اعمال ضدش همراه شد به تدریج ایمان از بین مى رود و به كفر منتهى مى گردد. ایمان به آخرت با دیگر خواهى و به فكر محرومان بودن توأم است. نمى شود كسى پاداش كار خیر را در آخرت باور داشته باشد و هیچ كارى نكند. براى مثال، كسى كه هزار تومان سرمایه دارد و مى داند اگر آن را به كار اندازد، پس از یك سال این هزار تومان یك میلیون مى شود، آیا از این كار امتناع مى كند؟ كسى كه به آخرت ایمان دارد مى داند اگر مالش را صرف فقرا كند، روز قیامت هزاران برابر سود برایش باقى خواهد ماند. اگر چنین نكند معلوم مى شود كه باور ندارد.
دختر دانشجویى از یك خانواده متدین براى من نوشته بود كه پدرم از شدت فقر، به من مى گوید كه دیگر نمى توانم خرج تو را بدهم، و باید از خانه بیرون بروى. كسى دیگر را سراغ داشتم كه دو دختر داشت، و هر دو تنها یك چادر داشتند و با زحمت بسیار دو مدرسه در دوشیفت پیدا كرده بود. صبح یكى از دخترها چادر را به سر مى كرد و به مدرسه مى رفت و عصر دختر دیگر. اما در این وضعیت، كسانى به فكر عوض كردن مدل ماشین و دكوراسیون خانه شان هستند. این با ایمان به آخرت سازگار نیست. وقتى انسان مى بیند خمس و زكات بر او واجب است، اما بدان عمل نمى كند، آن گاه كه مى داند احسان به والدین و كمك به ارحام و خویشاوندان فقیر بر او تكلیف است، اما به آن توجه نمى كند، با وجدان خود درگیر مى شود. از یك طرف به پول علاقه فراوان دارد و از سوى دیگر وجدانش ناراحت است كه تكالیفش را عمل نمى كند. او مى كوشد تا این تضاد بین مال دوستى و اعتقاد به آخرت را در درون خود حل كند. اگر مال دوستى غالب بشود، این تضاد به نفع مال دوستى و دنیا پرستى و به ضرر ایمان به آخرت تمام مى شود؛ یعنى آدمى آرام آرام به خود تلقین مى كند كه این حرفها خرافه اى بیش نیست: «ثمّ كان عاقبة الذّین اساؤا السُّوأى أن كذّبوا بآیات الله.»4؛ تكذیب آیات الهى، كفر، و ارتداد یك باره گریبان آدمى را نمى گیرد. كارهاى بد آهسته آهسته روح ایمان را در او مى خشكاند: «حبّ الدّنیا رأس كلّ خطیئة». آدمى هر بار به گناه آلوده تر مى شود، از ایمانش كاسته مى شود و سرانجام به ورطه كفر سقوط مى كند. براى همین است كه این همه دعا مى كنیم تا عاقبت به خیر شویم.
انسانى كه ایمان دارد و خدا را باور كرده، دروغ نمى گوید اما آلودگى به دنیا، خود خواهى، خود پرستى و لذت پرستى، ایمان را ضعیف و كم رنگ مى كند، تاجایى كه دیگر چیزى باقى نمى ماند. اگر در اجتماع مى بینید كسانى روزگارى در راه خیر بودند، جبهه رفتند، معلول شدند، اما بعدها منحرف شدند، و ضد انقلاب شدند، و گفتند دین افیون جامعه است و نه تنها افیون ملت هاست افیون حكومت ها نیز مى باشد، سرّش همین است. اینان چند صباحى براى ادامه تحصیل به خارج از كشور رفتند؛ اما زرق و برقهاى آن جا چشمشان را گرفت و گفتند چرا ما از این امكانات و از این وسایل عیش و نوش لذت نبریم، آخوندها نمى گذارند، باید آخوندها را برداشت تا مشكل حل بشود. این چنین شد كه برگشتند و سناریوى براندازى حكومت را ترسیم كردند.
بهترین چیزى كه مى تواند انسان را از این عاقبت به شرّى نجات بدهد این است كه انسان با ممارست، محبت دنیا را در دل كم كند، بهترین راهِ این كار انفاق است: «لن تنالوا البرّ حتى تنفقوا مما تحبون.»5 دنیا پرست مى خواهد آنچه را در دست دیگران است نیز تصاحب كند، ضدّش این است كه آدمى آنچه را خودش دارد به دست خود انفاق كند؛ آن وقت عشق به دنیا پیدا نمى شود، و ایمان به آخرت ثابت مى گردد. قرآن مى فرماید: «خذ من أموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّیهم بها»6. ما به اشتباه گمان مى كنیم صدقه دادن، زكات دادن و انفاق كردن، مال را پاك مى كند و آن را رشد مى دهد؛ اما فرهنگ قرآن چیز دیگرى است. خداوند مى فرماید: «خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم،»؛ نمى فرماید «تطهر اموالهم.»؛ وقتى صدقه را از مردم مى گیرى نه تنها مالشان را پاك مى كنى، خودشان را نیز پاك مى كنى. دلبستگى به دنیا آلودگىِ خودِ انسان است. روح انسان به واسطه علاقه به دنیا آلوده است. وقتى آدمى انفاق مى كند، این علاقه و آلودگى را از خود دور مى سازد و پاك مى شود. حاصل این كه بین ایمان به آخرت و كمك به دیگران رابطه اى ناگسستنى برقرار است. تعبیر جالب قرآن این است كه مى فرماید: «ولا یحضّ على طعام المسكین،»؛ كسى كه منكر آخرت است به اطعام دیگران سفارش نمى كند. نمى فرماید خودش طعام نمى دهد، بلكه تكیه قرآن بر سفارش كردن به اطعام است. این كارى است كه شما انجام مى دهید، و این یكى از بركات این انقلاب است؛ انقلابى كه هم منافعش مستقیماً به محرومان مى رسد، وهم منافع بالاترش به آن كسانى كه در فكر محرومان هستند مى رسد. آنها تعالى روحى پیدا مى كنند ولو خودشان مالى براى انفاق نداشته باشند.

 

سؤال:
رابطه بین ولایت فقیه و حكومت‌دارى چیست؟

پاسخ استاد:
ولایت فقیه كه در اینجا مطرح مى شود همان اصطلاح خاصى است كه مساوى با حكومت مى باشد. ولایت واژه اى است كه كاربردهاى متفاوتى در زبان عربى دارد؛ چنان كه ما در زبان فارسى هم الفاظى داریم كه كاربردهایى مختلف دارد و طلبه ها به آن الفاظ مشترك لفظی مى گویند. یك معناى ولایت، محبت است؛ اما ولایتى كه در باب مسائل سیاسى و حكومتى مطرح است و امروز به منزله شعار حكومت ما در دنیا شناخته مى شود به معناى دیگرى است. حكومت اسلامى را حكومت ولایت فقیه مى خوانند. این معناى ولایت غیر از آن معناى اول است. مرحوم آقاى مطهرى (رضوان الله علیه) شاید بیش از سى سال پیش كتابى به نام ولاءها و ولایت ها منتشر كرده بودند كه مجموعه اى از سخنرانى هاى ایشان در این زمینه بود، و انواع معانى را كه با واژه ولاء و ولایت القاء مى شود بررسى كرده بودند. این كتاب در آن عصر یك كار نو و ابتكارى و بسیار بابركت بود. ولایت فقیه یعنى این كه در رأس حكومت كسى باشد كه از نظر علم و تقوا و مدیریتِ جامعه شبیه ترین فرد به امام معصوم باشد. اگر یك نظام حكومتى را به صورت یك هرم ترسیم كنیم، رأس هرم نقطه اى است كه قدرت ها در آن متمركزند. اگر قاعده این هرم سه ضلع داشته باشد، این شكل سه وجه خواهد داشت كه نماینده سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه است. این سه رویه در رأس هرم، كه قدرت ها در آن متمركز مى شود، به هم مى رسند. هر نظام حكومتى، شخصى را در مقام رأس این هرم معرفى مى كند و اگر اختلافى بین قوه ها پیش بیاید یا مشكلاتى در كشور پدید آید كه به دست این قوا قابل حل نباشد، آن شخص به رفع مشكل مى پردازد. در نظام حكومتى اسلامى، در رأس هرم قدرت باید امام معصوم باشد، و اگر دسترسى به امام معصوم نبود كسى كه شبیه تر به امام معصوم است جانشین او مى گردد. این یك قاعده عقلایى است. اگر براى مقامى صد شرط ملحوظ بود و كسى با آن صد شرط پیدا نشد عقلاى عالم سراغ كسى مى روند كه نود و نه شرط را داشته باشد. فرض بفرمایید براى موقوفه اى شرط گذاشته اند كه متولى آن باید عالم باشد، سید باشد، مجتهد باشد، فقیه ترینِ افراد شهر باشد، باتقواترین باشد و...، حال اگر كسى كه همه این شرایط را داشته باشد پیدا نشد، مى گویند این مسئولیت را به كسى كه دست كم از این صد گزینه نود و نه شرط را داشته باشد بسپارید. همین طور فرض كنید موقوفه اى براى یك مورد خاصى تعیین شده و حالا آن مورد تحقق پیدا نمى كند. مى گویند صرف كنید در موردى كه اشبه به آن باشد. مثلاً ما موقوفاتى داریم كه عواید آنها خرج علوفه چهارپایان زایران سیدالشهدا (علیه السلام) مى شده است. اما امروزه كه از اسب و شتر براى مسافرت استفاده نمى شود این موقوفه را كجا صرف كنند؟ مى گویند این عواید را در امورى صرف كنید كه نزدیك ترین باشد؛ مثلاً پول بنزین كسانى را بدهید كه با اتومبیل خودشان به زیارت مى روند؛ چرا كه امروزه بنزین اتومبیل جاى علوفه اسب و شتر را گرفته است. این یك قاعده عقلایى است. براى اثبات ولایت فقیه، به دلایل پیچیده فقهى نیاز نداریم. این دلیل روشن براى هر كسى قابل فهم است. وقتى دسترسى به امام معصوم نبود باید سراغ كسى رفت كه شبیه ترین مردم به امام است. چنین انسانى باید اولاً قانون خدا را بهتر بداند، یعنى عالم تر باشد؛ در اجراى قانون منافع خود را بر منافع مردم ترجیح ندهد، یعنى با تقواتر باشد؛ و شیوه مدیریت و رهبرى جامعه را بداند. هر كس در نظام ما این سه ویژگى را بهتر از دیگران داشته باشد ولىّ فقیه است. بر این اساس ولىّ فقیه درست مساوى است با كسى كه در رأس حكومت است و باید قانون خدا را به بهترین نحو اجرا كند. دشمنان چنین وانمود مى كنند كه ولىّ فقیه یعنى دیكتاتورى كه هر چه دلش مى خواهد دستور مى دهد. امام فرمود اگر ولىّ فقیه مرتكب یك گناه بشود همان وقت از ولایت ساقط شده است. ولایت فقیه فقط مقامى است كه باید حكم خدا را درست اجرا كند و اگر از حكم خدا تخلف نماید دیگر صلاحیت ندارد و همان وقت سقوط مى كند. ولى فقیه قانونمندتر از همه انسان ها است؛ او باید روح قانون را درك كند و آن را بهتر از دیگران اجرا نماید.

سؤال:
نقش ایران اسلامى را در جنگ فلسطین با رژیم اشغالگر قدس به اختصار توضیح داده، بفرمایید ما چه وظیفه اى در مقابل رژیم صهیونیستى داریم؟

پاسخ استاد:
این داستان جدیدى نیست. پیش از انقلاب هم در این كشور خیر خواهانى بودند كه براى فلسطینیان دل مى سوزاندند و كمك هایى براى آنها جمع مى كردند. بعد از انقلاب نیز شخص امام (قدس سره) بیش از دیگران بر این مسأله اهتمام مىورزیدند. سخنرانى ها و بیاناتشان در دسترس است. قبل از انقلاب، یكى از موضوعاتى كه در سخنرانى هایشان بر آن تأكید مى كردند داستان اسرائیل و فلسطین بود. بنده خوب به خاطر دارم كه بسیارى از شخصیت هاى مهم كه بعضى از آنان متأسفانه بد از كار در آمدند، آن وقت ها مى گفتند كه این مسأله اسرائیل چیست كه آقاى خمینى این قدر بر آن تأكید مى كند؟ كشور كوچكى كه مشتى یهودى در آن جمع شده اند چه اهمیتى دارد كه امام به خاطر آن در مقابل آمریكا و انگلیس موضع مى گیرد و آن را یك خطر بزرگ تلقى مى كند؟ در آن وضعیت كه ابرقدرت هاى شوروى و آمریكا و استعمار پیر انگلیس پشتیبان اسرائیل بودند این از معجزات و كرامات امام بود. امروز ملاحظه بفرمایید یك دولت ضعیف به نام تركیه كه شصت و پنج میلیون جمعیت دارد، وارث آن امپراطوریى است كه كلّ خاورمیانه و نصف اروپا را در اختیار داشت: عربستان، یمن، عراق، كویت، فلسطین، سوریه، اردن، كلّ تركیه، مجارستان، یوگسلاوى، رومانى، بلغارستان، نصف اتریش، مصر، تونس، مراكش، و لیبى. همه این كشورها در اختیار امپراطورى عثمانى بود. این امپراطورى شكست خورد و تجزیه شد. بخش عمده و اصلى این امپراطورى تركیه بود كه آن را آسیاى صغیر مى خواندند. این دولت قدرتمندترین دولت در بین كشورهاى اسلامى منطقه بود. این كشور به غرب گرایش پیدا كرد و ابزارى شد در دست غربى ها، و به تدریج پس از جنگ جهانى دوم به سوى آمریكا رفت. پایگاه نظامى مهم آمریكا در منطقه كه ایران بود به تركیه منتقل گردید و در آن جا تقویت شد. استفاده آمریكا از تركیه به مثابه یك كشور استراتژیك در منطقه، بیش از هر كشور دیگرى بود. تركیه به لحاظ سوق الجیشى بسیار مهم است. بخش وسیعى از آن در آسیا است و بخش دیگر آن در اروپا: نصف شهر استانبول در اروپا واقع شده است. این كشور از طریق چندین دریا با آبهاى بین المللى ارتباط دارد. حال این كشور با آن سابقه تاریخى، و با این اهمیت سوق الجیشى كارش به جایى رسیده كه براى تعمیر تانك هایش باید پیش اسرائیل گدایى كند.
كشور عظیم تركیه سرمایه هاى عظیم خدادادى دارد، آب سرزمین فلسطین در اختیار تركیه است. از آن جا كه آب چند كشور دیگر نیز از تركیه تأمین مى شود، اسرائیل مى خواهد از آب تركیه براى حمله به دشمنانش استفاده كند. او محتاج تركیه است، اما تركیه باید حتى براى تعمیر تانك هاى خود دست نیاز سوى اسرائیل دراز كند. امام در همان آغاز كار این وقایع را پیش بینى مى كرد. امروز مى بیند بزرگ ترین قدرت نظامى و اقتصادى منطقه همین اسرائیل است. نه تنها در منطقه حاكم است؛ بلكه سیاست آمریكا را نیز دیكته مى كند. اسرائیل تنها كشورى است كه در منطقه خاورمیانه سلاح هاى اتمى بالفعل در اختیار دارد. با وجود این، یك عده جوان كه نه قدرت نظامى داشتند، نه ثروتى داشتند، و نه از جانب كشورهاى منطقه حمایت مى شدند، با الهام از دستور امام و حمایت رهبرى، اسرائیل را با این عظمت به زانو در آوردند.
در لبنان، جوانان حزب الله اسرائیل را بیرون كردند، و بعد ارتش را دعوت كردند كه مستقر شود. تمام دنیا اعتراف مى كنند كه اسرائیل با همه قدرت و سیاست و صنعتش، و با همه سلاح هاى اتمى اش نتوانست از پس آنها برآید و شكست را پذیرفت. این چیزى است كه امام پیش بینى مى كرد و به آنها دستور داد و تربیتشان كرد. آنها هم پذیرفتند، ایمان آوردند، دنبال اعتقادشان حركت كردند و به آن رسیدند. آنها افتخار مى كنند كه رهبرشان رهبر عظیم الشأن جمهورى اسلامى ایران است. پس مى شود با حمایت هاى مادى و معنوى، مردم به ظاهر ضعیفی را بر قوى ترین دشمن منطقه بلكه قوى ترین دولت دنیا پیروز كرد. هنر آنها این بود كه امام را باور كردند و دستوراتش را به كار بستند.

سؤال:
مفهوم رابطه آزادى سیاسى با وقایع اخیر دوران ما چیست؟ عملكرد دفتر تحكیم وحدت را چگونه ارزیابى مى كنید؟

پاسخ استاد:
من سیاست‌مدار نیستم و دوست هم ندارم در مسائل گروه هاى سیاسى دخالت كنم؛ ولى به هر حال خوشحال هستم از این كه گروه هاى منحرف الحادى و التقاطى خودشان، یكدیگر را رسوا كردند. این گروه‌ها با نام اسلام و مجاهد اسلام و تحكیم وحدت اسلامى و نام هاى دیگر مردم را فریب دادند و مردم نیز از دانشجو و استاد و دیگران گرفته تا دولتمردانشان از اینها فریب خوردند؛ ولى به فضل خدا در این چند ماه گذشته، یكى پس از دیگرى مشت خودشان را باز كردند. نماینده همین گروهها، در كنفرانس برلین اعلان كردند كه مشكل ما اسلام است. گفتند دین، نه تنها افیون توده ها، كه افیون حكومت ها نیز هست. برخى از حوادث نگران كننده اى كه بیش از یك سال است، پى در پى در كشور اتفاق مى افتد، زیر سر همین گروه ها بوده است. بعضى از این فتنه ها نیز هنوز در هاله اى از ابهام است كه اگر روزى پرونده ها به درستى بررسى شود شاید به همین نتیجه برسند كه برخى اعضای وابسته به همین سازمانها و گروهها كه در دستگاههای كشور رخنه كرده اند مسبب این حوادث بوده اند. ما از این كه منافقان رسوا مى شوند و مردم، دیگر فریب اینها را نمى خورند خوشحال هستیم و هم چنین نگران از این كه مردم نجیب ما باز هم از روى صفاى باطنشان توبه این منافقان را باور كنند، و طرفدارى ایشان را از ولایت فقیه صادق بپندارند؛ چون همان گروهى كه دیروز مى گفتند دین افیون ملت هاست، امروز در روزنامه هایشان نوشته اند ما طرفدار ولایت فقیه هستیم. براین اساس، به شما عزیزان هشدار مى دهم كه هشیار باشید كه دیگر از این روباه هاى مكار چندچهره فریب نخورید، و هم این كه دیگران را متوجه سازید كه اینها دوباره مى خواهند ماسك هاى جدیدى به چهره بزنند و باز زیر پرچم اسلام و ولایت فقیه، چهره هاى كریه و پلشت خود را پنهان سازند.

سؤال:
نظر حضرت عالى درباره موضوع روابط آزاد دختران و پسران در دانشگاه ها و مراكز فرهنگى چیست؟

پاسخ استاد:
ناهنجارى هاى فرهنگى كه متأسفانه روز به روز در كشور گسترش پیدا مى كند نتیجه سیاست غلطى است كه قطعاً از طرف آمریكا القا شده است، و كسانى آگاهانه یا ناآگاهانه اجراى آن را به عهده گرفته اند. تساهل و تسامح و مبارزه با خشونت، سیاستى بود كه زمینه را براى گسترش ناهنجارى ها فراهم كرد؛ یعنى جلو امر به معروف و نهى از منكر گرفته شد، و آمران به معروف و ناهیان از منكر تهدید به قتل و گاه عملا كشته شدند، تا دیگر كسى جرأت نكند متعرض فساد و مفاسد اجتماعى بشود. به اسم این كه اینها گروه فشار و طرفدار خشونت اند اینها را محكوم كردند. شبانه روز در روزنامه هایشان دم از محكومیت خشونت زدند و از سیاست تساهل و تسامح و لبخند طرفدارى كردند، و به این ترتیب هر روز مطامع آمریكا در این مرز و بوم ترویج مى شود. ولى این حركت ها بارها و بارها در تاریخ تكرار شده، و شبیه توپى است كه با قدرت به زمین كوبیده مى شود، و هر قدر با قدرت بیش ترى به زمین كوبیده شود، عكس العمل شدیدتر و سریعترى خواهد داشت. ان شاءالله به زودى شاهد عكس العمل مردم در مقابل این حركت زشت و ناهنجار خواهید بود. اینها قصد داشتند روز هیجدهم تیر گذشته به بهانه تعطیل شدن یك روزنامه، كودتا كنند. جریان كوى دانشگاه را به بهانه طرفدارى از یك روزنامه تعطیل شده، به راه انداختند. اما وقتى مردم باطن اینها را شناختند دیدید كه شانزده روزنامه متخلف یك جا تعطیل شد، و مردم هیچ عكس العملى نشان ندادند. آنها براى كودتا در هجده تیر آماده شده بودند و حتى تا حساس ترین نقطه هاى پایتخت پیش رفتند، و اگر نبود قیام بسیجیان، اتفاقات بسیارى مى افتاد، و عكس العمل آن، چند روز بعد، در 23 تیر ماه پدیدار گشت. وقتى مردم با چهره واقعى اینان آشنا شدند، دیگر منتظر نشدند كه آقایان استاندارها اجازه بدهند كه مردم تظاهرات كنند؛ بلكه به رغم مخالفت برخی استاندارها، مردم همه شهرهاى كشور به خیابان ها ریختند و چنان تظاهراتى كردند كه در تاریخ ایران بى سابقه بود. هزاران نفر از مردان و زنان كفن پوش به خیابان ها ریختند و بساط اینان را بر باد دادند. بنابراین درست است این حركت زشت و نگران كننده است، ولى مطمئناً عكس العمل مردم مسلمان به همان اندازه شدید خواهد بود.

والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته


1- ماعون/1-3

2- فجر/20

3؛ - بلد 12-14

4-روم/10

5- آل عمران / 92

6-توبه/ 103-6