پیشگفتار

 

 

 

پیشگفتار

جنبش اوّل كه قلم برگرفت *** حرف نخستین ز سخن در گرفت

پرده خلوت چو برانداختند *** جلوت اوّل به سخن ساختند(1)

سخن از یگانه رشته اتّصال ما زمینیان با آسمان و آسمانیان است. سخن از درخشان ترین ستاره جمع امامان، زیباترینِ عالمیان در این عصر و زمان، و طاووسِ محفلِ بهشتیان است. سخن از واپسین ابرمرد آسمانى و فرجامین ذخیره الاهى، آن امام یگانه، میراث دارِ خونى جاودانه و صاحبِ انتقامى قاطعانه است. سخن از عصاره انبیا و خلاصه اوصیا، آن گلعذار خوش منظر، پور زهرا و حیدر، و آن امام غریب و منتظر است. سخن از آذرخش قهر الاهى از آسمان خشم كبریایى، میراث دار دعوت نبوى، صولت حیدرى، عصمت فاطمى، حلم حسنى، شجاعت حسینى، عبادت سجادى، علوم باقرى، آثار جعفرى، اسرار كاظمى، حجّت‌هاى رضوى، جودِ تقوى، طهارتِ نقوى، هیبت عسكرى و صاحبِ غیبت الاهى، مولانا صاحب العصر والزمان ارواحنافداه است.

سخن از او است كه پروردگار جهانیان از جمله آدمیان بر سرسپارى به ولایتش، در پگاه ازل در عالم ذرّ، میثاقى مستحكم ستانده است: السَّلامُ عَلَیكَ یَا میِثاقَ اللَّهِ الَّذِى أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ؛(2) سلام بر تو اى میثاق الاهى كه خدا آن را محكم و مؤكّد ساخته است. سخن از او كه حتّى رحمةً للعالمین، از جانب رب العالمین، به عشق ورزى به ساحت قدسىِ او و محبّانش مأمور شده است: یا مُحَمَّدُ! أحبِبهُ فَإنّى أُحِبُّهُ وَ أُحِبُّ مَن یُحِبُّهُ؛ اى محمد! او را دوست بدار؛ همانا كه من او و دوستدارانش را دوست مى‌دارم.

همو كه یاوران و پیروان مخلص او، محبوبان، رفیقان و برادرانِ پیامبر رحمت و عصاره


1. نظامى گنجوى، مخزن الاسرار، ص 38.

2. شیخ عباس قمى، كلیات مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر(علیه السلام) (زیارت آل یاسین).

عالم خلقتند: اوُلئكَ رُفَقَائى وَ ذَووُا وُدِّى و مَوَدَّتِى و أَكرَمُ أُمَّتىِ عَلَىَّ؛(1) آن‌ها دوستان و محبوبان من و گرامى ترین مردم نزد منند.

هموكه على مرتضى(علیه السلام) مشتاق دیدار او و پیروان راستین او است: شَوقاً إِلى رُؤیَتِهِ؛(2) آه كه چه مشتاق دیدارش هستم! وَ یَا شَوقاً إِلَى رُؤیَتِهِم فِى حَالِ ظُهُورِ دَولَتِهِم؛(3) آه كه چه مشتاق دیدارشان در زمان ظهور دولتشان هستم!

همو كه امام حسین(علیه السلام) آرزومند خدمتگزارى او است: لَو أَدرَكتُهُ لَخَدَمتُهُ أیَّامَ حَیاتِى؛(4) اگر او را درك كنم، تمام ایام عمرم را به او خدمت خواهم كرد.

همو كه امام سجاد(علیه السلام)، توفیق ولایت، محبّت، اطاعت و رضایت او را از خداوند مى‌طلبد و شهادت در پیشگاه او را آرزو مى‌كند:... وَاجْعَلْنىِ مِنْ خِیَارِ مَوَالیهِ وَ شیِعَتِهِ أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً وَ أَطْوَعِهِمْ لَهُ طَوعاً وَ أنْفَذِهِمْ لِأمْرِهِ وَ أَسْرَعِهِمْ إِلىَ مَرْضَاتِهِ وَ أَقْبَلِهِمْ لِقَوْلِهِ وَ أَقْوَمِهِمْ بِأَمْرِهِ وَارْزُقْنىِ الشَّهَادَةَ بَیْنَ یَدَیْهِ حتّى أَلقَاكَ وَ أنْتَ عَنّىِ رَاض؛(5) و مرا از بهترین ولایت پذیران و شیعیانِ او قرار ده، و در شمار دوستدارترین و فرمانبردارترین و پذیراترین ایشان وارد گردان، و براى كسب رضایتش كوشاترین و در مقابل گفتارش قبول كننده ترین و در برابر فرمانهایش استوارترینِ پیروانش قرارم ده، و شهادت در ركاب حضرتش را روزى ام فرما تا تو را در حالى ملاقات كنم كه از من راضى هستى.

همو كه امام محمد باقر(علیه السلام) پدر و مادر خویش را جان فداى او مى‌خواند: بِأَبى أَنتَ وَ اُمّى... أَلسَّابِعُ مِن بَعدى؛(6) پدر و مادرم به فداى كسى كه هفتمین امام پس از من است.

همو كه امام صادق(علیه السلام) در هجران و فراقش همچون مادرى داغدیده مى‌گرید و اینگونه مى‌سراید: سَیِّدىِ! غَیْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادىِ وَ ضَیَّقَتْ عَلَىَّ مِهَادىِ وَ ابتَزَّتْ مِنِّى رَاحَةَ فُؤَادىِ؛(7)


1. محمدتقى مجلسى، بحارالانوار، ج 36، ص 323.

2. نعمانى، الغیبه، ص 244.

3. كلینى، اصول كافى، ج 2، ص 130؛ موسوعة احادیث امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 1، ص 209.

4. كلینى، موسوعة كلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 660.

5. سید بن طاووس، مصباح المتهجد، ص 697.

6. نعمانى، الغیبه، ص 55.

7. شیخ صدوق، كمال الدّین و تمام النعمه، ص 353.

اى آقاى من! غیبت تو، آرامش را از من دور كرده، خواب و استراحت را بر من دشوار ساخته و آسایش را از قلب من ربوده است.

همو كه امام موسى كاظم(علیه السلام) یاوران مخلصش را مى‌ستاید و ایشان را از خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) معرّفى مى‌فرماید: أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحنُ مِنْهُم... فَطُوبَى لَهُم ثُمَّ طُوبَى لَهُم وَ هُم وَاللّهِ مَعَنَا فى دَرَجَاتِنَا یَومَ القِیَامَةِ؛(1) اینان از مایند و ما از آنانیم...؛ پس خوشا به حال ایشان و باز خوشا به حال ایشان! و به خدا سوگند كه ایشان روز قیامت با ما هم درجه و هم رتبه اند!

همو كه امام رضا(علیه السلام) او را میراث دارِ نورانیت عالم قدس معرّفى مى‌فرماید: بِأَبىِ وَ أُمّىِ... عَلَیه جَمَرةُ النُّورِ یَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ ضِیَاءِ الْقُدسِ؛(2) پدر و مادرم به فداى كسى كه... پاره‌اى از نور، از شعاع نورانیت عالم قدس، بر چهره دارد!

همو كه پدر بزرگوارش امام حسن عسكرى(علیه السلام) او را شبیه ترین مردم به رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) معرّفى فرموده است:... . أشْبَهُ النَّاس بِرَسُولِ اللَّهِ خَلْقاً وَ خُلْقاً؛(3) او، شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلى الله علیه وآله)، از نظر آفرینش و خلق و خوى است. و همو كه خویشتن را چنین معرّفى مى‌فرماید: إِنّى أَمانٌ لِأَهْلِ الأَرضِ... بِىَ یَدفَعُ اللَّهُ عزَّ وَ جَلَّ البَلاءَ عَنْ أَهلِى وَ شیِعَتىِ...؛(4) همانا كه من براى اهل زمین، امن و امانم. به وسیله من، خداوند عزّ و جل بلا را از اهلم و شیعیانم دور مى‌كند.

... و اكنون این نوشتار، تكاپویى براى نزدیكى به ساحت قدسى آن یگانه دوران ارجمندترین سرمایه حق پویان و خداجویان، چشمه جوشان انرژى مجاهدان، ساقىِ مهربانِ عارفانو ولاییان، كشتى نجاتِ طوفانزدگان و غرقهگشتگان، نور هدایتِ هدایتیافتگان، سرپرست و گشایشْ بخشِ امور مؤمنان... و در مجموع، رهیافتى به مقام محبّت، معرفت و ولایت مولانا صاحب العصر والزمان ارواحنا فداه است.

این گفتار، نتیجه كاوش در مجموعه سخنرانى‌هاى حضرت استاد محمدتقى مصباح یزدى حفظه اللّه است كه در موضوع مهدویت، به طور پراكنده در طول سالیان گذشته، ایراد


1. شیخ صدوق، كمالالدین و تمام النعمه، ص 361.

2. همان، ص 371؛ نعمانى، الغیبه، ص 120.

3. همان، ص 408.

4. جواد قیومى اصفهانى، صحیفة المهدى(علیه السلام)، ص 340.

شده و اكنون در قالب 14 موضوع اصلى توسط حجةالاسلام آقاى حیدرى سامان یافته است. بناى تدوین این گفتارها، حفظ چارچوب اساسى و سیر منطقى هر سخنرانى بوده و تا حدّ امكان، از افزوده‌ها و توضیحات در متن گفتار پرهیز شده و هر جا نیازى به توضیح، تحقیق یا مستندسازى بوده، در پاورقى ذكر شده است.

امید آنكه این تلاش ناچیز در ساحتِ قدسىِ آن امام رحمت، فرجامین ساقىِ بزم محبّت، میراث دار میخانه معرفت، و چشاننده شراب ناب ولایت مقبول افتد و دعاى سحرگاهىِ حضرتش را بدرقه راه ما و تمام خوانندگانِ ارجمند گرداند و ساغرى از صهباى ناب محبّت، معرفت و ولایتش را سرمایه سعادت دنیا و آخرتمان قرار دهد:

 

اَلا یا اَیُّها الساقى ز مى‌پر ساز جامم را *** كه از جانم فرو ریزد هواى ننگ و نامم را

از آن مى‌ریز در جامم كه جانم را فدا سازد *** برون سازد ز هستى هسته نیرنگ و دامم را

از آن مى‌ده كه جانم را ز قید خود رها سازد *** به خود گیرد زمامم را، فرو ریزد مقامم را

...تو اى پیك سبك باران دریاى عدم از من *** به دریادار آن وادى رسان مدح و سلامم را

به ساغر ختم كردم این عدم اندر عدم نامه *** به پیر صومعه برگو ببین حسن ختامم را(1)

 

مركز انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(رحمه الله)

 


1. حضرت امام خمینى اعلى الله مقامه.

بعد