یاوران امام زمان (علیه السلام)

   

یاوران امام زمان (علیه السلام)

  

ویژگى‌هاى یاران امام زمان(علیه السلام)

    1. قدرت والاى روحى

    2. بردبارى

    3. طلب آمرزش، استقامت و یارى

    4. رابطه عاشقانه با پروردگار

    5. فروتنى در برابر مؤمنان و گردن فرازى در مقابل كافران

    6. نهراسیدن از سرزنش‌ها

ملاك یارى‌رسانى الاهى

فرجام پیروى نكردن از رهبران الهى

احساس ایمنى از مكر الاهى و خطرهاى آن

وظیفه ما در آخرالزّمان

بازگشت جهان به سوى معنویت

  

  

ویژگى‌هاى یاران امام زمان(علیه السلام)

خداوند متعالى در قرآن كریم مى‌فرماید:

وَ كَأَیِّنْ مِنْ نَبِیّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرِینَ وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِینَ(1)

چه بسیار پیامبرانى كه مردان الاهى فراوانى به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجى كه در راه خدا دیدند، نه سستى ورزیدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند و خداوند، شكیبایان را دوست مى‌دارد. سخنشان فقط این بود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروى‌هاى ما در كارها در گذر! گام‌هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعیت كافران پیروز كن!

واژه «ربّیّون» در این دو آیه شریف به مردمى خداپرست اشاره دارد كه مخلصانه در ركاب پیامبران با كافران و مشركان جنگیدند. ربّیّون در زمانه ما، مصداق تامى غیر از بسیجیان ندارد و تمام ویژگى‌هایى كه در این دو آیه درباره «ربّیّون» بیان شده، گویا در شأن بسیجیان ما نازل شده است.

پس از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، شاهد قیام‌هاى الاهى فراوانى بوده ایم؛(2) امّا هیچ یك از آن‌ها مصداق «ربیّون كثیر؛ مردانِ الاهى فراوان» نبوده است تا جایى كه به طور یقین مى‌توان گفت: اگر از عصر پیامبر بگذریم، كامل ترین مصداقِ «ربّیون كثیر»، بسیجیان مخلص ما در ایران اسلامى بوده اند.

همان گونه كه از روایات برمى آید، یاوران راستین امام زمان ارواحنا فداه نیز مصداقِ تامّ «ربّیّون كثیر» بوده، داراى ویژگى‌هاى خاص ایشان هستند.

 


1. آل عمران (3)، 146 و 147.

2. حتّى یاوران شیدایى امام حسین(علیه السلام) را نیز نمى توان مصداق «ربّیون كثیر» دانست؛ چرا كه تعدادشان 72 نفر بیش نبوده است.

ویژگى‌هاى اساسى «ربّیّون» كه در این دو آیه شریف بیان شده است، عبارتند از: قدرت والاى روحى، بردبارى، طلب مغفرت، طلب استوارى و استقامت و طلب نصرت كه درباره هریك از این ویژگى‌ها توضیحى مختصر ارائه مى‌كنیم:

 

1. قدرت والاى روحى

میدان جنگ، عرصه جنگیدن، كشتن و كشته شدن است. طولانى شدن جنگ، به طور طبیعى آثار منفى فراوانى را در پى مى‌آورد. از یك طرف، عواملى چون دورى از زن و فرزند، نابسامانى خانواده‌ها، بى سرپرستى بچه‌ها، فقر و ویرانى ناشى از جنگ، باعث سست شدن اراده و انرژى روحى جنگاوران مى‌شود و از طرف دیگر، آثار ضعف و سستى در بدن و انرژى‌هاى جسمانى بروز مى‌كند. مجموعه این عوامل مى‌تواند باعث خضوع و تسلیم در مقابل دشمن شود.

خداوند متعالى، جنگاوران مجاهدى را مى‌ستاید كه به عشق خدا و رسول او، خالصانه در میدان‌هاى طاقت فرساى جنگ استقامت ورزیدند و لحظه‌اى ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشانى كه حتّى با طولانى شدن جنگ و پیشامد مصیبت‌هاى گوناگون، نه در عشق و اراده آهنینشان ضعفى پیدا شد و نه در برابر دشمن، دست خضوع و تسلیم بالا بردند: فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا؛(1) از هر صدمه‌اى كه در راه خدا دیدند، نه سستى ورزیدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند.

چنین ویژگى بارزى را در رزمندگان و بسیجیان خویش در طول هشت سال دفاع مقدّس به چشم دیده ایم؛ دلیر مردانى كه تا واپسین نفس و واپسین قطره خون از اسلام و میهن اسلامى دفاع كردند و تمام هستى خود را بر سرِ پیمان الاهى خویش فدا ساختند.

 

2. بردبارى

دلیرمردانى كه در این آیه، مورد ستایش خداوند قرار مى‌گیرند، مجاهدانى خستگى ناپذیرند


1. آل عمران (3)، 146.

كه به سبب بردبارىِ فوق العاده شان، محبوب ذات اقدس الاهى شده اند: وَ اللّهُ یُحِبُّ الصّابِرِینَ؛(1) و خداوند، چنین صبركنندگانى را دوست مى‌دارد. اگر در شأن رزمندگان و بسیجیان، جز همین جمله در قرآن نازل نشده بود، براى پاداش آن‌ها كافى بود. چه پاداشى بالاتر از محبوبیت نزد خداوند قابل تصوّر است؟! آن كه پروردگارش او را دوست بدارد، چه چیزى كم خواهد داشت؟!

 

3. طلب آمرزش، استقامت و یارى

چنین مجاهدان راستینى در كشاكش مصیبت‌هاى جنگ و رنج‌هاى جنگاورى، زبان حال و قالشان، چیزى جز طلبِ آمرزش، عذرخواهى و طلب استقامت و یارى از پروردگارشان نیست: وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا؛(2)سخنشان جز این نبود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروى‌هاى ما در كارها در گذر.

این رزم آوران الاهى، نه تنها خود و عمل خود را نمى بینند، بلكه همواره عذر تقصیر به درگاه الاهى مى‌آورند كه خدایا! تو خود كوتاهى‌هاى ما را در انجام وظیفه ببخشاى و از گناه و زیاده روى و كوتاهى ما به لطف و مرحمت خویش در گذر: رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا.(3) و افراط‌هاى ما نیز در انجام وظیفه بندگى و مجاهدت چشم بپوش: وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا.(4)پروردگارا! همه هستى ما از تو است و اكنون به درگاه تو تقدیم مى‌كنیم. لطف و مرحمتى كن و كاستى‌ها و لغزش‌هاى ما را تو خود جبران و اصلاح فرما! بار پروردگارا! این راه خطرخیز را با همه افت و خیزهایش تا بدین جا رسانده ایم؛ امّا چه امان از سستى در ادامه راه و فریب‌هاى شیطان و زمین گیرى دنیا؟! پس اكنون خدایا! ما را تا سرانجام این راه، همواره استوار و پابرجا بدار: وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا.(5) بار خدایا! هر چند مأموریت ما انجام وظیفه


1. همان.

2. آل عمران (3)، 147.

3 و3و4و5. همان.

 

 

است، نه رسیدن به نتیجه؛ امّا نهایت آرزوى ما پیروزى بر كافران و نابكاران عالم است. خدایا! تو خود به قدرت قاهر خویش ما را بدین هدف برسان: وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِینَ.(1)

 

4. رابطه عاشقانه با پروردگار

آیات متعدّد دیگرى در قرآن داریم كه بنا بر روایات پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) در شأن گروهى از شیعیان علوى نازل شده است كه در آخرالزّمان پدیدار خواهند شد. یكى از این آیات شریف كه بر «ربّیون كثیر» نیز تطبیق مى‌شود، این آیه نورانى است:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْم یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّة عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّة عَلَى الْكافِرِینَ.(2)

اى كسانى كه ایمان آورده اید! هركس از شما كه از آیین خود بازگردد، [بداند كه ]خداوند به زودى، قومى را برمى انگیزاند كه ایشان را بسیار دوست مى‌دارد و آن‌ها نیز خداوند را دوست مى‌دارند و در برابر مؤمنان سرافكنده و فروتن و در مقابل كافران سرافراز و مقتدرند.

لحن آیه پیشین، رنج و ناراحتى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین از سست عنصرى و دم دمى مزاجىِ افراد ضعیف الایمان را نشان مى‌دهد؛ ناراحتى و نگرانى از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ایمان به حلقه كافران.

این آیه نورانى دربردارنده بشارتى شورانگیز به پیامبر و مؤمنان راستین است كه هرگز نپندارید قوام دین خدا فقط به عدّه‌اى تازه مسلمانانِ ضعیف است كه اگر به كفر و شرك بازگردند، اسلام و افتخارهاى آن از بین مى‌رود. اگر عدّه‌اى از اسلام روى گردانیدند و به كفر بازگشتند، هرگز اندوهى به خویش راه ندهید؛ چرا كه خداوند، در آینده، مؤمنانى را برخواهد انگیخت كه نخستین صفت و مدال افتخارشان این است كه محبوب خداوندگار، و محبِّ اویند: یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ؛ خداوند دوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند. عشقى مقدّس و طرفینى بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضیلتى بس ارزشمند كه مقامى بالاتر از آن تصوّر شدنى نیست.

 


2. مائده (5)، 54.

5. فروتنى در برابر مؤمنان و گردن‌فرازى در مقابل كافران

علامت این عشق پاك طرفینى، دو صفتِ همراه با هم است: أَذِلة عَلَى المُؤمِنینَ و أَعِزَّة عَلَى الكَافِرینَ؛ در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل كافران گردن فراز و مقتدرند. در مقابل اهل ایمان، چنان تواضع دارند كه گویا بنده ایشانند. در برابر مؤمنان به هیچ وجه انانیت و خودبینى ندارند؛ به طورى كه گویا خودِ ایشانند. همینان كه در برابر مؤمنان، چنین خاكى و متواضعند، در مقابل كافران، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردن كشان چنان در اوج عزّت و قدرت و گردن فرازى اند كه گویا آنان را هرگز به شمار نمى آورند.

وعده الاهى در این آیه نورانى و معجزه آمیز، از ظهورِ خداباورانى ثابت قدم با دو صفت والاى باطنى و روحى خبر مى‌دهد كه هم محبوب خدا، و هم محبّ اویند؛ ویژگى‌هاى والایى كه از راه‌هاى ظاهرى قابل تشخیص نیست؛ زیرا این دو ویژگىِ قلبى، رازى نهان بین عاشق و معشوق است كه بیگانگان از آن آگاهى ندارند؛ امّا كسانى كه این دو ویژگىِ قلبى را دارا هستند، دو نشانه ظاهرى در رفتار و گفتارشان پدیدار مى‌شود: 1. أَذِلّة عَلَى المُؤمِنینَ؛ خاضع و فروتن در برابر مؤمنان؛ 2. أعَِزَّة عَلَى الكَافِریِنَ؛ عزّتمند و مقتدر در برابر كافران.

اگر این ویژگى‌ها را بر خصوصیاتى كه براى «ربیّون كثیر» ذكر شده بود، تطبیق دهیم؛ و آن گاه بر تاریخ اسلام مرورى كنیم، براى آن هیچ مصداقى، جز بسیجیان شورآفرین ایران اسلامى نمى یابیم؛ ارتشى میلیونى كه اكثریتشان، داراى این اوصافند؛ البتّه وجود شدّت و ضعف و درجه‌هاى گوناگون براى این ویژگى‌ها طبیعى است.

در چشمان حقیقت بین بسیجیان ما، قدرتمندترین قدرت‌هاى جهان، حقیرترین و ناچیزترین افراد به شمار مى‌آیند. امام و پیشواى این گروه میلیونى، همان رادمردى بود كه درباره قاهرترین قدرت زمانه اش، آن هم در هنگامه جنگ تحمیلى و محاصره كامل اقتصادى و با نبود سپاه و ارتشى منظّم، چنان سخن مى‌گفت كه گویا درباره موشى خوار و ذلیل سخن مى‌گوید: «امریكا، هیچ غلطى نمى تواند بكند». «هرچه فریاد دارید، بر سرِ امریكا بكشید». با دلهره به محضرش عرض كردند: امریكا رابطه اش را با ایران به طور

كلّى قطع كرده است و ناوهاى جنگى او به سوى خلیج فارس در راهند. در این هنگام، در اوج صلابت و عزّت فرمود:

«مگر این رابطه براى ما چه نفعى داشته است كه از قطع آن نگران باشیم. این كه به بره‌اى بگویند گرگى خونخوار رابطه اش را با تو قطع كرده است، نه تنها نگرانى و ناراحتى ندارد؛ بلكه سرور و خوشحالى دارد.

این تجلّىِ أَعِزَّة عَلَى الكَافِرینَ است كه در برابر هیچ قدرت شیطانى خضوع نمى كند و اندك باجى نمى دهد؛ چرا كه روح والایش به اقیانوس بیكرانِ قدرت الاهى متّصل شده است. پشتوانه چنین رادمردانى، كوهسارى عظیم از قدرتِ خدایى و عنایت اولیاى الاهى است. اینان تحت عنایت‌هاى خاصّ پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله)، امامان(علیهم السلام) و در صدر ایشان، تحت ولایت خاصّ امام عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف قرار گرفته اند؛ از این رو در برابر هیبت و شوكت دشمنان، خم به ابرو نمى آورند و هیچ گاه احساس شكست و حقارت نمى كنند؛ هر چند در مقابل تجهیزاتِ فوق مدرن كافران هیچ سلاحى نداشته باشند. این مردان ربّانى، با قدرتِ بى نهایت، رابطه‌اى عاشقانه برقرار كرده و محبوب او شده اند؛ تمام هستى خویش را در برابر او باخته و همه چیز را به او یافته اند؛ امّا همان امام، در برابر كارگر فقیر یا پدر شهید، با كمال خضوع و مهربانى، مى‌فرمود: «من دست شما را مى‌بوسم» یا خطاب به بسیجیان مى‌فرمود:«اى كاش من هم یك بسیجى بودم».

 

6. نهراسیدن از سرزنش‌ها

نشانه دیگر این مردان الاهى این است كه در جهاد فى سبیل اللّه، از هیچ سرزنشى نمى هراسند: یُجاهِدُونَ فِى سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم؛(1) آن‌ها در راه خدا مجاهده مى‌كنند و از سرزنش هیچ ملامت گرى هراسى ندارند. مجاهده فرهنگى این رادمردان، زبان ملامتگران را ضدّشان مى‌گشاید؛ ولى آن‌ها هیچ باكى ندارند. اگر بنا بود، در مجاهدت‌هاى الاهى ملامتى در كار نباشد، این آیه براى چه بود؟!

 


1. مائده (5)، 54.

شیعیانى مخلص همچون میثم تمّارها، عمروبن حمدها، حجربن عدى‌ها و ابوذرها تبعید شدند؛ زندانى و شكنجه شدند، و بدن‌هایشان را بر دار نگه داشتند؛ امّا لحظه‌اى از ولایت مولایشان على(علیه السلام) و ستایش او دست برنداشتند تا آن كه زبانشان را بریدند؛ شكمشان را دریدند و عاقبت به شهادت رسیدند.

اگر ما نیز بخواهیم در شمار شیعیان واقعى على بن ابى طالب(علیه السلام) و امام زمانمان باشیم، باید خود را آماده كنیم و در راه انجام وظیفه و اظهار حق، از هیچ چیزى، حتّى از سرزنش دوستان نیز نهراسیم. خیلى راحت است كه انسان به دست دشمنان ترور و كشته شود؛ امّا آن چه تحمّلش مشكل است، ملامت دوستان است. كسانى كه خداوند، براى زنده كردن دینش برخواهد انگیخت، از سرزنش دوستان نیز نمى هراسند.

بر حذر باشیم كه اگر خود را براى ایفاى چنین مسؤولیت سنگینى آماده نكنیم و یا در دام ملامتگران و فتنه جویان گرفتار آییم، جزو گروه و حزبى خواهیم شد كه خلافِ قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام) رفتار مى‌كنند؛ البتّه با شعار و فریاد، انسان نه علوى مى‌شود و نه حسینى. به فرمایش مقام معظّم رهبرى، رفتارمان باید علوى باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهى و شایسته سالارى مى‌داد. چه فایده‌اى خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوییم: یَا لَیتَنا كُنّا مَعَكُم فَنَفُوزَ فَوزاً عظیماً؛ اى كاش در كربلا با شما بودیم تا به شهادت مى‌رسیدیم؛ امّا در عمل حاضر نباشیم حتّى یك سیلى بخوریم؟ حاضر نباشیم یك فحش بشنویم؟ این دیگر چگونه حسینى بودن است؟!

این بزرگواران غیور كجا، و بى غیرتان ترسو كجا؟! مردمى سست ایمان كه با كوچك ترین تهدید امریكا مى‌گریزند و میدان را خالى مى‌گذارند، و آنان كه دل‌هایشان همواره از قطع رابطه با امریكا هراسان و لرزان است، از روحیه و حماسه حسینى چه بهره‌اى برده اند؟!

 

ملاك یارى‌رسانى الاهى

هرچه رابطه عاشقانه و متوكّلانه ما با خداوند قوى‌تر باشد، مددرسانى‌هاى خداوند و اولیاى او گسترده‌تر خواهد بود. نمونه‌هایى زیبا از این رابطه را بارها و بارها در جبهه‌ها

مشاهده كردید: آن هنگام كه قوى ترین افراد احساس مى‌كردند كار تمام شده است و شكست خورده ایم، اخلاص و توكّل عاشقانه رزمندگان، عنایت‌هاى خاصّ الاهى را به یارى مى‌رساند؛ چرا كه زبانشان همواره به این درخواست عاجزانه و متوكّلانه مترنّم بود:

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِینَ.(1)

از سوى دیگر، هرچه احساس نیازمندى ما به خداوند، كم‌تر باشد و به جاى اتّكا بر قدرت الاهى، به فراوانى جمعیت دل خوش داریم و به فن آورى پیشرفته و كمك‌هاى خارجى امیدوار باشیم، عنایت‌ها و امدادهاى الاهى نیز در حقّ ما كم‌تر خواهد بود.

میزان عنایت و مددرسانى الاهى در گرو میزان ارتباط و مددگیرى ما از خدا است. سنّت پابرجا و قطعى خداوند همواره این بوده است كه اگر در راه یارى دین حق هرچه داریم در طبق اخلاص نهیم، كمبودهایمان از سوى خداوند رحمان جبران خواهد شد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْكُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ؛(2) اى اهل ایمان! اگر آیین خدا را یارى دهید، شما را یارى مى‌دهد و گام‌هایتان را استوار مى‌دارد. او با هیچ كس خویش و قومى ندارد و براى هیچ كس تضمینى را برعهده نگرفته است؛ امّا سنّت و شیوه همیشگى او این است كه هركه خالصانه به سوى او رود و دین او را یارى كند، یاورى اش را برعهده خواهد گرفت؛ وعده‌اى قطعى كه هیچ تخلّفى در آن راه ندارد: إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخلِفُ المِیعَادَ؛(3) خداوند، هرگز وعده خویش را نقض نخواهد كرد.

هرگز نپنداریم كه چون در طول هشت سال دفاع مقدّس، مشمول كمك‌ها و امدادهاى خداوند شده ایم، تا ابد بیمه شده و مصونیت یافته ایم. كار خداوند از روى حكمت و حساب است. هر زمان كه رابطه ما با خداوند، چه در مسائل فردى و چه در امور اجتماعى، به ضعف و كاستى بگراید، مددرسانى الاهى نیز به ما كاستى مى‌گیرد و هرگاه كه به خود متّكى شویم، به خود واگذار خواهیم شد.

 


1. آل عمران (3)، 147.

2. محمّد (47)، 7.

3. آل عمران (3)، 9.

قرآن كریم، حال كسانى را یادآورى مى‌كند كه چون در زندگى فردى و اجتماعى شان، همواره به یاد خدا بودند و عبادت و بندگى او را فراموش نمى كردند و شعایر الاهى را در جامعه پابرجا نگه مى‌داشتند، خدا هم دوستشان داشت و عزّتشان بخشید؛ امّا وقتى حال و رابطه شان را با خداوند تغییر دادند، خداوند هم حال و عزّتشان را تغییر داد:

ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْم حتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ...؛(1) این به آن دلیل است كه خداوند، هرگاه نعمتى را به قومى عطا فرمود، آن را تغییر نمى دهد تا آن هنگام كه آن قوم، حال خود را تغییر دهند.

آرى، همانان كه عزّتمندان روزگار و نورچشمى‌هاى پروردگار بودند، چون رابطه شان با خدا به سستى گرایید، اوج نعمت و عزّتشان به حضیض ذلّت و ظلالت وا گرایید:

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛(2) از آن قوم خداپرست، جانشینانى بازماندند كه نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پیروى كردند و زود باشد كه به زیان و ذلّت و گمراهى فرو افتند.

این فرموده‌هاى نورانى قرآن، فقط روایتِ تاریخ نیست؛ بلكه درس عبرتى براى ما است. قرآن از اساس، كتاب تاریخ نگارى یا داستان پردازى نیست؛ بلكه كتاب هدایتگرى و انسان سازى است. درس و پیام آیه پیشین این است كه اگر آن سحرخیزى‌ها، آن گریه‌ها و تضرّع‌ها، و آن زیارت عاشوراها و دعاى كمیل‌ها، جاى خود را به تماشاى فیلم‌هاى آن چنانى و گوش سپارى به ترانه‌هاى كذایى داد؛ اگر آن نمازهاى شورانگیز و آن حضور قلب‌هاى روح فزا جاى خود را به تباه سازىِ حرمت نماز داد؛ اگر آن خداپرستى‌ها به نفس پرستى بدل شد، به طور قطع، گمراهى و فرو افتادن به منجلاب خوارى و گمراهى را در پى خواهد داشت:

أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ...؛(3) آیا دیدى حال آن كس را كه هواى نفس خود را خداى خویش ساخت.

 


1. انفال (8)، 53.

2. مریم (19)، 59.

3. فرقان (25)، 43.

با دانستن این حقایق ژرف قرآنى، دیگر جاى شگفتى نخواهد بود كه شاهد باشیم مبارزانى خستگى ناپذیر و شكنجه دیده، در ادامه مسیر حق، در گمراهى و ضدّیت با راه حق فرو غلتند و این است رمز و راز آن دعاى همیشگى ربّیّون كه از خداوند، ثبات قدم و توفیق دور ماندن از جاذبه‌ها و شبهات شیطانى را مى‌طلبند.

از یك سو، شبهه انگیزى‌هاى شیطانى، دین و ایمانمان را مى‌رباید و به تردید دچارمان مى‌كند و فساد در عقیده و ایمان را باعث مى‌شود، و از سوى دیگر، جاذبه‌هاى فریبنده دنیایى، ارزش‌ها و فضیلت‌هاى ما را محو مى‌كند و به فساد و تباهى مبتلایمان مى‌سازد و فساد در اخلاق و رفتار را باعث مى‌شود. در چنین حالى، طبق چه ملاكى مى‌توان یارى الاهى را انتظار كشید؟! بنا بر چه سنّتى و براساس چه حكمتى؟!

اگر فتنه انگیزى و دنیاپرستى در بیش‌تر افراد جامعه‌اى رواج یابد، كار به جایى خواهد رسید كه حمایت از چنین جامعه‌اى برخلاف حكمت الاهى خواهد بود. ان شاء اللّه به بركت امامان(علیهم السلام) و در سایه عنایت‌هاى ویژه حضرت ولىّ عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف، تا هنگامى كه پیوندمان با جانشین بر حقّ امام زمان ارواحنافداه محكم است، چنین بلاها و عقوبت‌هایى برملّت و كشور ما فرود نخواهد آمد.

 

فرجام پیروى نكردن از رهبران الاهى

پیوند مردم با رهبرى الاهى در ایران، باعث نزول همه بركت‌ها و عنایت‌هاى الاهى شد و گسستن مردم از رهبرى الاهى در عراق، این همه رنج و فلاكت را براى مردم آن سرزمین در پى داشت.

موقعیت آیت اللّه العظمى حكیم(رحمه الله) در عراق در مقایسه با موقعیت امام در ایرانِ آن زمان، خیلى والاتر و پابرجاتر بود. تمام عشایر عراق از مقلّدان و مریدان وى بودند. آن جناب براى ایجاد انقلابى همه جانبه از نجف به بغداد رفت و توقّعش این بود كه با فرمان جهاد ایشان، شیعیان و عشایر عراق، كشور را زیر و رو كنند؛ امّا مردم عراق بر اثر غلبه روحیه دنیاپرستى و راحت طلبى و عافیت جویى، نداى این سید بزرگوار را بى لبیك

گذاشتند و هیچ پاسخى به فراخوانى او ندادند. شاید همین برخورد مردم عراق باعث شد كه وى با مرگى زودرس از دنیا برود.

اطاعت نكردن از نایبان امام زمان ارواحنافداه، از جمله آیت اللّه حكیم و آیت اللّه شهید صدر رضوان اللّه تعالى علیهما گناهى عظیم بود كه دود سیاه و ظلمانى اش هنوز هم به چشم مردم عراق مى‌رود.

كار خداوند، بى حساب و حكمت نیست. چرا مردم عراق در حضیض فلاكت و ذلّت به سر مى‌برند؛ در حالى كه ملّت شریف ایران در اوج نعمت و سعادت و عزّت قرار دارند؟ آرى، آن حبل اللّه متینى كه بین ملّت ما و خداوند برقرار است، عروة الوثقاى ولایت است. عزیزان! قدر نعمت ولایت را بدانید. اگر به پیمانى كه با خدا و اولیاى خدا داریم، وفادار بمانیم، خداوند لغزش‌هایمان را جبران خواهد كرد.

 

احساس ایمنى از مكر الاهى و خطرهاى آن

یكى از خطرخیزترین پرتگاه‌ها براى اهل ایمان، احساس ایمنى از مكر الاهى است. این پندار كه چون خدا ما را به پیروزى رسانده است، دیگر كارى با ما نخواهد داشت و هركارى بكنیم نادیده گرفته مى‌شود، به طور كامل باطل است. عزیزان! خداوند چنان باریك بین و سختگیر است كه مو را از ماست مى‌كشد: وَ هُوَ شَدیدُ المِحَال؛(1) و او، قدرتى بى انتها و مجازاتى دردناك دارد.

احساس ایمنى از مكر الاهى از گناهان بزرگ است. بر این اساس باید از آینده و عاقبت امورمان نگران باشیم. شما كه ایمانتان تا آن حد قوى نیست كه در برابر هر صحنه جذّاب و فریبنده‌اى مقاومت كنید و نلغزید، كنار بروید و نگاه نكنید. شما كه معلوماتتان در آن حد نیست به هر شبهه‌اى پاسخ دهید، به سخنان شیطانى فریبنده گوش ندهید و از مجلس شبهه انگیزان دورى كنید. خداوند متعالى به پیامبرش كه داراى قوى ترین اراده‌ها و ایمان‌ها است، مى‌فرماید:

 


1. رعد(13)، 13.

وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حتّى یَخُوضُوا فِی حَدِیث غَیْرِهِ وَ امّا یُنْسِیَنَّكَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ.(1)

هرگاه گروهى را دیدى كه با طعن و خرده گیرى در آیات ما گفتوگو مى‌كنند، از ایشان دورى گزین تا در سخن دیگرى وارد شوند و اگر شیطان از یادت بُرد، پس از یادآورى هرگز با چنین گروه ستمكارى منشین!

چنان چه دیدید به امور مقدّس و ارزش‌هاى دینى توهین مى‌كنند، برخیزید و از آن مجلس كناره گیرى كنید. اگر به یاوه سُرایى‌هاى شبهه افكنان گوش فرا دادید یا به صحنه‌هاى فسادانگیز چشم دوختید، در این صورت، شما هم مثل ایشانید: إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ(2) و آن گاه به طور ناخواسته در دنیا در گناهشان و در عقبا در عقابشان شریك خواهید شد: إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْكافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً؛(3) خداوند همه منافقان و كافران را در دوزخ جمع مى‌كند.

آنان به تمام ارزش‌ها و بینش‌هاى اصیل اسلامى كافرند. شما كه با ایشان هم مجلس، و در برابر ایشان سراپا گوش و چشم مى‌شوید، ایمان قلبى خود را از دست مى‌دهید. شبهه‌ها و صحنه‌هاى گناه آلود، ایمان را از قلوبتان مى‌رباید و شما را فقط به ظواهر دیندارى چون شركت در مساجد، نمازهاى جماعت، عزادارى‌ها و... دلخوش مى‌كند؛ تا جایى كه در دل‌هایتان دیگر ایمانى باقى نخواهد ماند و فقط در ظاهر، اسلام را اظهار مى‌كنید.

شیاطین اِنسى، جوان‌هاى پاك ما را با این سفارش مى‌فریبند كه شما همه حرف‌ها را بشنوید؛ و آن گاه هركدام را كه پسندیدید، برگزینید؛ غافل از این كه فقط كسانى مجازند همه قول‌ها را بشنوند كه تحت عنایت و هدایت الاهى، توانایى تشخیص بهترین سخن و پیروى از آن را داشته باشند:

الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا


1. انعام (6)، 68.

2. نساء (4)، 140.

3. نساء (4)، 140.

الْأَلْبابِ؛(1) كسانى كه سخنان را مى‌شنوند و از نیكوترین آن‌ها پیروى مى‌كنند. آنان كسانى هستند كه خدا هدایتشان كرده است و آن‌ها خردمندانند.

پس وظیفه آنان كه قدرت علمى لازم را براى تشخیص حق از باطل ندارند چیست؟! وظیفه ایشان دورى كردن از مجالس شبهه انگیز و صحنه‌هاى فسادانگیز است:

وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ؛(2) و از جاهلان روى بگردان. فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً؛(3) از آنان روى بگردان و آن‌ها را اندرز ده و با بیانى رسا نتایج اعمالشان را به آن‌ها گوشزد كن.

سرانجامِ گوش سپردن به شبهه‌هاى فسادانگیز و چشم دوختن به صحنه‌هاى هوس انگیز، همنشینى با كافران در آتش قهر الاهى است.

آرى، همه ما باید در برابر هجوم شبهه‌هاى شیطانى و رواج روزافزون فساد و فحشا در جامعه، براى خود و نسل آینده مان احساس خطر كنیم و نگران باشیم.

 

وظیفه ما در آخرالزّمان

گفته اند: دیندارى در آخرالزّمان خیلى مشكل است و احتمال دارد انسان در این دورانِ پرفتنه، صبح مؤمن و شب كافر باشد: یُصبِحُ الرَّجُلُ مُؤمِناً وَ یُمسِی كَافِراً.(4) این مطلب، به این حقیقت ناظر است كه مردم آخرالزّمان در برابرِ اندك فتنه و شبهه‌اى، ایمانشان را از دست مى‌دهند و این هشدارى براى ما است كه دین و ایمانمان را سرسرى نگیریم و اجازه ندهیم تا به اندك بهانه‌اى ایمانمان را بگیرند. نباید آن قدر سست باشیم كه ارزش‌هاى دینى ما را به نام احیاى آثار باستانى یا چهارشنبه سورى پایمال كنند؛ بلكه باید با تحصیل تقوا و تهذیب نفس، در راه حفظ ارزش‌هاى اسلامى و پاسدارى از اهدافِ امام زمانمان ارواحنا فداه صبر و استقامت داشته باشیم و لحظه به لحظه خود را براى ظهور


1. زمر (39)، 18.

2. اعراف (7)، 199.

3. نساء (4)، 63.

4. علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 69، ص 225، باب 34، ح 17.

حضرت آماده‌تر كنیم:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛(1) اى كسانى كه ایمان آورده اید! صبر كنید و پایدار باشید و مرزبانى و پاسدارى كنید و از خدا بپرهیزید تا شاید رستگار شوید.

درباره این كه ظهور امام زمان ارواحنافداه نزدیك است یا خیر، همه ما به نزدیكى آن ظهور مقدّس امیدواریم؛ امّا این كه ظهور حضرتش فردا است یا فرداى هزار سال بعد، به ما مربوط نیست.

اصلى ترین وظیفه ما در زمان غیبت این است كه چنان لیاقت و ظرفیتى در خود و جامعه خویش پدید آوریم كه هر لحظه براى ظهور حضرتش آماده باشیم.

 

بازگشت جهان به سوى معنویت

در دنیاى كنونى، فساد و فحشا آن قدر رواج خواهد یافت تا همه سرها به سنگ بخورد. به زودى روزى خواهد آمد كه همگان بفهمند براىِ رسیدن به سعادت، چاره‌اى جز بازگشت به دین و عمل به دستورهاى آن نیست. آن زمان، هنگامى است كه زمینه ظهور مولایمان فراهم مى‌شود.

آثار این بازگشتِ ارزشمند، امروزه در كشورهاى جهان پدیدار شده است. خودم در یكى از دانشگاه‌هاى غربى شاهد بودم كه اعضاى هیأت رئیسه دانشگاه مى‌گفتند: ما دیگر هیچ امیدى به نسل آینده كشورمان نداریم؛ چرا كه فرهنگ امریكایى به شدّت در كشورهایمان رواج یافته و جوانانمان را منحرف ساخته است. در چنین وضعى، یگانه امید ما به دین كشور شما اسلام است كه با فرهنگ فاسد امریكایى مخالفت مى‌كند. ما حاضریم این دانشگاه را به طور كامل در اختیار شما قرار دهیم تا برنامه‌هاى تربیتى اسلام را در آن اجرا كنید شاید بتوانید جوانان ما را از منجلاب فساد و تباهى برهانید.

 


1. آل عمران (3)، 200. امام محمد باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه شریف فرموده است: «إِصبِرُوا عَلى أَداءِ الفَرائِضِ وَ صَابِروُا عَدُوَّكُم وَ رابِطُوا امامكُمُ المُنتَظَر؛ در انجام واجبات، صبر و ثبات داشته باشید و در برابر دشمنانتان استقامت و پایدارى، و از امام منتظر خویش، مراقبت و پاسدارى كنید». (نعمانى، الغیبه، ص 199، ح 13)

نمونه دیگر این بازگشت را در سنگاپور مشاهده كردم. در آن جا تاجرى نزد من آمد و گفت: من در شمار وهّابیان و دشمنانِ سرسخت شیعه بودم؛ امّا با مشاهده مبارزه مقدّس امام(رحمه الله) با مفسدان و طاغوتیان، عاشقِ منش و شخصیت امام؛ شدم و با خود اندیشیدم مذهبى كه بتواند چنین پیشوا و رهبر استوارى را بپرورد، به یقین حقّ است. از آن پس شیعه شدم و تا كنون تمام مال و هستى ام را براى ترویج فرهنگ تشیّع در این دیار نثار كرده ام.

آرى، همان گونه كه امامان(علیهم السلام) فرموده اند ما باید بدون هیچ سستى و ملاحظه‌اى، كلمات و معارف نورانىِ قرآن و اهل بیت: را به مردم جهان عرضه كنیم و مطمئن باشیم كه جاذبه كلام وحیانىِ ایشان، دل‌هاى لایق را از گوشه و كنار جهان جذب خواهد كرد.

نمونه دیگر این بازگشت را در كشور مالزى شاهد بوده ام. چنان كه مى‌دانید، كشور مالزى به صورت فدرال اداره مى‌شود؛ یعنى هر ایالت و استانش دولتى مستقل دارد. در ایالتِ كلانتان مالزى، حزبى به نام «حزب پاس» حاكم است. نخستوزیر این ایالت و اوّل شخص حزب پاس، یك روحانىِ سُنّى شافعى به نام نیك عبدالعلى است. وى آرزو مى‌كرد كه‌اى كاش زمینه‌اى فراهم مى‌شد كه ما مى‌توانستیم دانشجویانمان را به ایران بفرستیم تا حقیقت اسلام و مسلمانى را از شما شیعیان بیاموزند. او تحت تأثیر سیره الاهى حضرت امام(رحمه الله) به مذهبِ حقّ شیعه بسیار مایل شده بود. وى چنان به امام علاقه داشت بود كه فرمایش‌هاى مهم آن جناب را به خوبى به خاطر داشت و از او به نیكى یاد مى‌كرد.

 

 

قبل | بعد