بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
وَلاَتَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِكَ صَدِیقًا فَتُعَادِىَ صَدِیقَكَ، وَلاَتَعْمَلْ بِالْخَدیعَةِ فَاِنَّهُ خُلْقَ لَئِیم، وَامْحَضْ أَخَاكَ النَّصِیحَةَ حَسَنَةً كَانَتْ اَوْقَبِیحَةً، وَسَاعِدْهُ عَلَى كُلِّ حَال، وَ زَلِّ مَعَهُ حَیْثُ زَالَ، وَلاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِیكَ وَإِنْ حَثَا التُّرَابَ بِفِیكَ وَخُذْ(1) عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْرَى لِلظَّفَرِ، وَتَسْلِمْ مِنَ الدُّنْیَا [النَّاس] بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّعِ الْغَیْظَ، فَاِنِّى لَمْ اَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ أَلَذَّ مِنْهَا مَغَبَّةً وَلاَ تَصْرِمْ أَخَاكَ عَلَى ارْتِیَاب وَلاَتَقْطَعْهُ دُونَ اسْتِعْتَاب وَ لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَاِنَّهُ یُوشَكُ أَنْ یَلینَ لَكَ؛
دشمن دوستت را به دوستى مگیر، كه با دوستت دشمنى كردهاى و فریبكارى مكن كه خوى لئیمان و پستهاست. در پند و اندرزى كه به بردارت مىدهى ـ نیك یا زشت ـ با اخلاص و بىغرض باش. در هر حال یاور او و هر كجا رفت همراه او باش. خواهان كیفر و مجازاتش مباش؛ هرچند خاك به دهانت بپاشد. با دشمن خود به احسان رفتار كن كه براى پیروزى، عفو مؤثرتر است و با اخلاق پسندیده، خود را از دنیا (مردم) مصون نگهدار. خشم خود را اندك اندك بیاشام چه من جرعهاى كه سرانجامش شیرینتر از این باشد، ننوشیدم و پایانى گواراتر از آن ندیدم. به مجرد تردید و شك، از برادرت مبُر و بدون دلجویى از او مگسل و با كسى كه با تو درشتى مىكند نرمى كن چه بسا كه به زودى با تو نرمى كند.
1. در برخى نسخهها عبارت «خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْلَى الظَّفَرَیْنِ» آمده است.
همانگونه كه گذشت قسمت اخیر وصیتنامه امام على(علیه السلام) به مباحث اخلاق اجتماعى و آداب معاشرت اختصاص دارد و به روابط انسانها با یكدیگر در زندگى اجتماعى مىپردازد. خداوند متعال تمام موجودات را براى انسان خلق كرده است و این انسانها هستند كه باید از تمام مواهب هستى و از جمله وجود یكدیگر براى رسیدن به اهداف الهى بهره گیرند و از انبوه نعمتهاى خداوندى در راستاى نیل به مقاصد عالى استفاده كنند. اما صد افسوس كه گاهى برخى انسانها نعمتهاى خدادادى را به نقمت تبدیل كرده، نهتنها از آنها استفاده نمىبرند، بلكه از آن نعمتها استفاده سوء و نابهجا مىكنند. چنین افرادى قبل از هر كسى به خودشان ظلم مىكنند و سعادت خودشان را به خطر مىاندازند و بعد هم به كسانى كه با آنها معاشرت دارند زیان مىرسانند. در واقع چنین افرادى هم براى خودشان مضرند و هم براى دیگران، و چه بسا جز ضرر و خسران فایدهاى ندارند، در حالى كه باید سعى كنند از نعمت وجود یكدیگر و تمام موجودات و مواهب هستى براى نیل به اهداف ارزشمند انسانى و الهى و بهویژه اهداف عالى اسلام استفاده كنند و زمینه تعالى و ترقى تمام شهروندان جامعه اسلامى را فراهم آورند.
بدون شك لازمه یك زندگى اجتماعى ایدهال آن است كه انسانها با یكدیگر روابطى دوستانه و صمیمانه داشته باشند و هریك بهگونهاى جهت حفظ و استحكام این روابط كوشش كنند و عواملى كه این صمیمیت و صداقت را به خطر مىاندازند شناسایى و آنها را از صحنه روابط اجتماعى و رفتارها و برخوردهاى گروهى و جمعى محو كنند و تمام قواعد لازم و مؤثر در ایجاد روابط دوستانه و صمیمانه را به كار گرفته، بىكم و كاست رعایت نمایند.
البته اگر بخواهیم به صورت جامع درباره آداب معاشرت و آیین اخوت و سبك زندگى اجتماعى صحبت كنیم باید طى فصول متعدد به مباحث گستردهاى كه در این زمینه مطرح است مشغول شویم. حداقل به مباحثى همچون معیار انتخاب دوست، معیار شناختِ افرادِ سزاوارِ دوستى و افراد غیر سزاوار براى دوستى، شرایط گزینش دوست و كیفیت و چگونگى
دوستى و حتى شكل آغاز دوستى و ادامه آن و كیفیت برخورد با دوست در شرایط مختلف و... بپردازیم؛ ولى از آنجا كه پرداختن به تمام مباحث فوق خارج از حوصله بحث فعلى ماست و خود، بحث و فرصت مستقلى مىطلبد و از سوى دیگر چون بناست سیر بحثمان طبق همین بیانات حضرت على(علیه السلام)در این وصیت باشد، لذا حریم كلام را به مباحث مطرح شده در این وصیتنامه الهى محدود مىسازیم.
همچنین باید توجه داشته باشیم كه وقتى در اینجا از دوست و دشمن، یا دوستى و دشمنى صحبت مىكنیم با صرف نظر از آن شرایطى است كه باید در مقام انتخاب دوست در نظر گرفت. طبیعى است كه دوستگزینى افراد براساس معیارهاى گزینش آنها متفاوت است؛ مثلا اگر ایمان ملاك گزینش باشد، حتى به حسب اختلاف مراتب ایمان، افراد در انتخاب دوست متفاوت عمل مىكنند. كسى كه از ایمان برترى برخوردار است و معرفت كاملترى دارد توجهش در زندگى معطوف رضوان الهى است و جز رضایت خداوند سبحان چیز دیگرى نمىطلبد؛ لذا طبعاً در انتخاب دوست هم همین معیار را در نظر مىگیرد و دوستى انتخاب مىكند كه معاشرت با او دایماً وى را به خداوند متعال نزدیك و نزدیكتر سازد. كسانى كه ایمانشان ضعیفتر است، حداقل در مقام رفاقت، با كسى طرح دوستى مىریزند كه به دین و اعتقادشان ضرر نرساند. این افراد اگرچه به پیشرفت معنوى خود كمتر توجه دارند ولى به ضرر خود رضایت نمىدهند. و بالاخره افرادى كه دچار ضعف حادّ ایمان هستند در رعایت شرایط اخوت و رفاقت سهلتر عمل مىكنند.
حضرت على(علیه السلام) در این مقام درصدد بیان شرایط گزینش دوست نیست، بلكه پیشفرض كلام حضرت(علیه السلام) این است كه رفاقت براساس موازین اسلامى و صحیح صورت گرفته است. اكنون در این فضا حضرت على(علیه السلام) اصولى را بیان مىفرمایند كه رعایت آنها براى حفظ و ادامه این رفاقت خوب و ایدهآل لازم است.
از جمله امورى كه باید در مقام حفظ رفاقت رعایت گردد، صمیمیت در دوستى است. از جمله لوازم این صمیمیت این است كه وقتى با كسى رفیق مىشوید نباید دشمنان او را به
دوستى برگزینید. بىتردید هر كسى در زندگى دوست و دشمن دارد. اما شخص مؤمن كه تنها ملاك رفاقتش رضایت الهى است، هرگز به كسانى كه دشمن خدا و دین خدا هستند مهر نمىورزد و همچنین با دوستانِ دشمنان خدا و دوستان دشمنان اهل ایمان، دوستى برقرار نمىكند، بلكه در واقع با چنین افرادى سر ناسازگارى دارد. اما افرادى كه در این حد ایدهآل از ایمان نیستند، دشمنان دیگرى نیز مىتوان براى آنها در نظر گرفت؛ چراكه تمام دوستىها و دشمنىهاى آنها بر مبناى ایمان به خداوند نیست و افراد مؤمن و نمازخوان هم گاهى دوستىها و دشمنىهایى با یكدیگر دارند و بر سر متاع دنیا با هم اختلاف پیدا مىكنند. لذا آنچه در این مورد اهمیت پیدا مىكند چگونگى رفع این كدورتها و آداب حفظ دوست و دوستىهاست.
اگر شما دوستى دارید و این دوست شما دشمنى دارد، براى حفظ دوستى و رفاقت خود نباید با دشمنان وى طرح دوستى بریزید، تا دوستى شما پایدار و مستمر بماند. شما نمىتوانید در همان حالى كه این رفاقت را حفظ مىكنید، رفاقت با دشمن دوست خود را هم بهگونهاى در دل داشته باشید؛ چون وقتى او مشاهده مىكند كه شما با دشمنش روابط دوستانه برقرار كردهاید، دیگر با شما آن صمیمیت قبلى و قلبى را نخواهد داشت.
بنابراین اگر مایل هستید رفاقت شما پایدار بماند، نباید با دشمن دوست خود رفاقت كنید: لاَتَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدِیقِكَ صَدِیقاً فَتُعَادِى صَدِیقَك؛ دشمن دوست خود را دوست مگیر؛ چه لازمه این عمل آن است كه با دوست خود دشمنى كنى. اگر انسان با دشمن كسى رفاقت كند، معنایش این است كه با خود او دشمنى كرده است. به زبانى دیگر این كلام حضرت(علیه السلام) به این نكته اشاره دارد كه جمع بین دوست و دشمنِ دوست رفاقت خالصانه و واقعى را ناممكن مىسازد. اگر شما مىخواهید با این شخص دوست باشید، باید دشمنش را رها سازید و با دشمن او دوستى نداشته باشید. البته توجه داریم كه این سخن مستلزم آن نیست كه با دشمن دوست خود، دشمنى كنید. مقصود این است كه با وى دوستى و روابط صمیمانه برقرار نكنید كه این عمل موجب مىگردد آن دوستى نخستین به خطر افتد.
ممكن است كسى در روابط اجتماعى خود، رفتار دوگانهاى داشته باشد؛ یعنى با هر كسى ادعاى دوستى كند؛ اما محبت او را در دل نداشته باشد و به مقتضاى رفاقت خود رفتار نكند.
چنین كسى در واقع حیله به كار بسته و راه خدعه و فریب در پیش گرفته است. با توجه به این فرمایش حضرت، شخص مؤمن مىباید از این گونه رفتارهاى ناشایست و نامطلوب دورى گزیند؛ چون مؤمن اهل صفا و یكرنگى است و دوستى او واقعاً دوستى و دشمنى او به یقین دشمنى است. این گونه نیست كه با كسى طرح دوستى بریزد و اظهار رفاقت نماید ولى در واقع و در عمق دلش نسبت به او دشمنى داشته باشد. اگر شخص مؤمن با كسى اظهار دوستى مىكند، در قلب و عمق وجودش هم واقعاً به او محبت دارد و مىخواهد با او دوست باشد. حضرت(علیه السلام) در این مقام چه نیكو و زیبا مىفرمایند: وَلاَتَعْمَلْ بِالْخَدِیعَة؛ در رفتار با دیگران اهل حیله و نیرنگ مباش؛ بلكه اهل صفا و یكرنگى باش و ظاهر و باطنت یكى باشد. وقتى با كسى اظهار دوستى مىكنى، واقعاً خیرخواه او باش كه اهل خدعه و نیرنگ بودن شایسته فردى چون تو نیست و نیرنگبازى خُلق افراد پست و لئیم است؛ فَاِنَّهُ خُلْقَ لَئِیم(1).
شرط دیگر استحكام و استمرار دوستى، خیرخواهى و دلسوزى است. سزاوار است وقتى با كسى عهد رفاقت بستید، كاملا خیرخواهش باشید. در واقع این سخن تأكید بر همان یكرنگى است؛ یعنى بعد از رعایت موازین و ملاكهاى انتخاب رفیق صالح، وقتى دوست شایستهاى را انتخاب نمودید و به یقین دانستید كه از نظر موازین اخلاقى اسلام دوستى و رفاقت با وى مورد تأیید است، باید علاوه بر غنیمت شمردن چنین رفاقتى، با وى با نهایت صمیمیت رفتار كنید. و به آنچه مقتضاى خیرخواهى و دلسوزى است عمل نمایید. مثلا باید در مشكلات یار و یاور او باشید؛ از لغزشهاى او چشم بپوشید و او را از ارتكاب خطا باز دارید. از این روى وقتى كسى را به دوستى گرفتید، نباید در این دوستى كوتاهى كنید؛ مىباید صددرصد خیرخواه و پشتیبان او باشید و اگر از او لغزشى مشاهده كردید به او تذكر دهید و به صورت صحیح آن لغزش را برطرف نمایید. همینطور اگر كار خوبى انجام داد از عمق دل او را تحسین كنید و تا آنجا كه در توان دارید در تحصیل كمالات، وى را یارى رسانید تا در انجام كارهاى خیر پیشرفت كند. مثلا اگر دو محصل یا دانشجو رفیق یكدیگرند هریك مىباید خیرخواه دیگرى
1. در برخى نسخ «خلق اللئیم» آمده كه این تعبیر نیز درست است.
باشد و در پیشرفت تحصیلى او بكوشد، نه آنكه با رفتارى زیركانه، تنها در فكر پیشرفت تحصیلى خود باشد. گاهى یكى از دو رفیق با وجود صمیمیتى كه با هم دارند، بیشتر در فكر پیشرفت خود است و تنها یك انگیزه دارد و آن جلوتر بودن از دیگران و سبقت گرفتن از رفیق خود؛ لذا بیشتر در صدد انجام كارهاى شخصى خود مىباشد و به قول معروف سنگ خود را به سینه مىزند. تمام این نوع رفتارها با صرف نظر از این كه خود عملى نابهجاست، با صفا و صمیمیت كه مقتضاى دوستى است، مطابقت ندارد و چهبسا خیانت در رفاقت محسوب گردد. در مقام رفاقت، این نوع رفتار خلاف یكرنگى و صمیمیت است. مقتضاى رفاقت مورد نظر اسلام این است كه وقتى انسان با كسى رفاقت آغاز كرد، با تمام وجود خیرخواه دوست خود باشد و در انجام آنچه از دستش برمىآید كوتاهى نكند، و هر عملى كه مقتضاى دوستى الهى است، به نیت خیرخواهى براى دوست خود انجام دهد؛ حتى اگر دوست او از این رفتار ناخرسند شود؛ مثلا اگر او را نصیحت كنید ممكن است برنجد و خاطرش آزرده گردد؛ اما شما باید مطابق آنچه آیین دوستى اقتضا مىكند عمل نمایید و هرگز از خیرخواهى و نصیحت او دست نكشید. به هرحال تا آنجا كه مىتوانید باید سعى كنید تا او را از كار زشت بازدارید. همین طور اگر مشاهده مىكنید كار خیرى انجام مىدهد، با تمام وجود به او كمك كنید تا در مسیر صحیح پیش برود: وَامْحَضْ اَخَاكَ النَّصِیحَةَ، حَسَنَةً كَانَتْ اَوْ قَبِیحَة؛ نصیحت و دلسوزى و خیرخواهى خالصانه خود را به برادر و دوست خود پیشكش كن، چه در كار خیر و چه در كار شر؛ خیرخواه او باش نه این كه گاه خیرخواهى نمایى و گاه كوتاهى پیشه كنى، و فقط درصدد پیشرفت خودت باشى. مبادا منفعت و مصلحت شخصى خود را بر مصلحت رفیق خود مقدّم بدارى بلكه: وَسَاعِدْهُ عَلَى كُلِّ حَال؛ اگر با كسى دوست هستى، خالصانه براى او دلسوزى و خیرخواهى كن و در تمام حالات یار و یاور او باش.
بىتردید حالات انسان در زندگى مختلف است. گاه فقیر است و گاه غنى، زمانى بیمار است و وقت دیگر سالم و... و در شرایط و حالات مختلف زندگى مشكلات و گرفتارىهایى دارد و براى علاج آن مشكلات و رفع گرفتارىها نیازمند كمك است. لذا وقتى با كسى دوست هستید
در هر حالى یار او باشید. مبادا فقط به وقت دارایى رفیقش باشید و در هنگام فقر و تنگدستى رهایش كنید؛ یا وقتى كه موقعیت اجتماعى خوب و برجستهاى دارد با او رفاقت ساز كنید اما اگر حادثهاى پیش آمد و آن موقعیت اجتماعى از دست رفت، وى را فراموش كنید. رفاقت خود را در همهجا و همه حال حفظ كنید و در هر حالى دوست و رفیق خود را كمك كنید: وَزَلِّ مَعَهُ حَیْثُ زَال؛ هرجا كه هست، همچون سایه همراه او باشید.
همان گونه كه گذشت فرض سخن حضرت(علیه السلام) آن است كه رفاقت، به شكلى صحیح و پسندیده صورت گرفته است و مورد توصیه و امضاى اسلام است. لذا این گونه نیست كه این فرمایشات گهربار حضرت على(علیه السلام) درباره دوستىهاى نابهجا و خلاف شرع نیز قابل اجرا و سفارش باشد. اگر با شخص فاسد و فاسق باب رفاقت گشودهاید، دیگر نمىتوان طبق این توصیه، هرجا كه آن فاسق مىرود همچون سایه او را همراهى كرد و به هر گرفتارى و مشكلى كه در مسیر این زندگى ناپاك و شیطانى مبتلا شد، یاریش داد و...؛ بلكه مقصود حضرت(علیه السلام) آن است كه اگر دوست خوب و صالحى یافتید او را رها نكنید و اگر در جایى مرتكب اشتباهى شد، در اصلاح آن بكوشید و اگر احتیاج به كمك مالى داشت، از كمك به او مضایقه نكنید و حتى در این مسیر باید منافع مادّى و گاه منافع معنوى خود را فداى پیوند رفاقت سازید؛ از خودگذشتگى داشته باشید و رفیق خود را تنها مگذارید. این سخنان نهایت اهتمام اسلام را به حفظ رفاقت و صمیمیت نشان مىدهد و بر همین مبناست كه مىگوییم وجود انسانها براى یكدیگر نعمت است و باید از نعمت روابط دوستانه به نفع مصالح اسلام و انسانهاى دیگر بهره بگیرید. به یقین هرچه این روابط صمیمانهتر باشد، نفع هر دو طرف نیز بیشتر و مطلوبتر خواهد بود. بنابراین باید براى حفظ این روابط كوشید و از سست شدن و به كدورت گراییدن این روابط جلوگیرى كرد.
دو ضرورت بر زندگى اجتماعى انسان سایه افكنده است: یكى لزوم معاشرت با دیگران و دیگرى مصون نبودن آدمى از خطا. حال با عنایت به این سخن اگر یكى از دو دوست دچار لغزشى شود، نهتنها در زندگى شخصى وى تأثیر مىگذارد؛ بلكه در معاشرت او نیز مؤثر است.
وقتى دوستى با شما بدرفتارى مىكند و آداب و موازین اخوّت و صداقت را زیر پاى مىنهد راهى برخلاف دوستى در پیش گرفته است؛ به عنوان نمونه در آنجا كه باید به شما كمك كند، كوتاهى مىكند و حتى به شما ضرر هم مىرساند. در مقابل چنین فردى چه باید كرد؟ فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است كه: لاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِیك؛ اگر اشتباهى از دوست شما سر زد و نسبت به شما كوتاهى كرد یا حتى كار زشت و بدى مرتكب شد، فوراً درصدد انتقام بر نیایید و مقابله به مثل نكنید. هرگز این كار را نكنید حتى اگر رفیق شما خاك بر سر و صورت و دهان شما ریخت، باز هم درصدد انتقام از او بر نیایید. او را راهنمایى كنید تا به اشتباه خود پى ببرد و در صدد جبران برآید و عذرخواهى كند، نه این كه شما هم در مقابل خطاى او، مرتكب خطاى دیگر شوید. وَلاَتَطْلُبَنَّ مُجَازَاةَ اَخِیك؛ درصدد مكافات دوستتان نباشید و كار بد را به كار بد دیگر مجازات مكنید: وَاِنْ حَثَا التُّرَابَ بِفِیك؛ حتى اگر مشتى خاك برداشت و به دهان تو پاشید، یا به هر وسیلهاى نهایت خشم تو را برانگیخت و تو را نسبت به خودش بدبین كرد، باز هم باید خودت را حفظ كنى. حس انتقامجویى و خشم خود را فرو بر، و سعى كن او را به اشتباه خودش آگاه نمایى تا درصدد اصلاح خود برآید و حتى او را كمك كن تا جبران نماید.
پس با این بیان، كیفیت رفتار با دوست خطاكار و ناسازگار مشخص گردید و روشن شد كه نباید از موازین دوستى تخطى نموده، نسبت به خطاهاى دوست خود درصدد مقابله به مثل باشید. البته اگرچه فرض سخن این است كه در یك جامعه اسلامى زندگى مىكنیم و روابط دوستانه و مورد پسند و تأیید اسلام بین افراد برقرار است و نوعاً كسى عمداً در حق دوست خود جفا و خطا نمىكند؛ ولى به هرحال احتمال بروز لغزش و خطا وجود دارد. لذا در صورت بروز خطا نباید مقابله به مثل كرد.
حتى اگر با كافرى هم رابطه دوستى و رفاقت برقرار نمودهاید موازین دوستى را رعایت كنید و حق دوستى را در مورد او هم به جاى آورید.(1)
1. لازم به توضیح است كه برقرارى رابطه دوستى با كافر، بهخصوص اگر در سایه حكومت اسلامى زندگى مىكند، ممنوع نیست و مسلمان مىتواند با او رابطه داشته باشد، از او كمك بگیرد و به او كمك كند و چهبسا در اثر همین رابطه به تدریج او را به اسلام هدایت كند. همچنین اگر در برخى كتب فقهى آمده كه با دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) دوستى نكنید و با ایشان چنین و چنان رفتار نمایید، مقصود افرادى هستند كه از روى علم و عناد با اسلام و اهل حق دشمنى مىكنند.
در یك كلام، در عالم رفاقت باید مرد و مردانه بود. اگر دوستتان با شما دشمنى كرد چه مسلمان باشد، چه كافرى كه در جامعه اسلامى زندگى مىكند، نباید دوستى خود را زیر پا بگذارید و انتقام بگیرید؛ چون این خطاها بر سر مسایل دنیاست و نباید درصدد تلافى برآیید و دوستى خود را به خاطر دنیا زیر پا بگذارید. سعى كنیم حتى همین غیر مسلمان را نیز مورد محبت قرار داده، به او كمك و احسان نماییم و وى را از جود و بخشش خود بهرهمند سازیم: اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیم؛(1) به یقین اینگونه رفتارها موجب مىشود كه دشمنى به دوستى بدل گردد و خصومت جاى خود را به رفاقت دهد: قرآن شریف به صراحت بیان مىفرماید كه عداوت دیگران را با رفتار دوستانه و خوب پاسخ دهید تا جلوى عداوت را بگیرید كه در این صورت روابط دوستانه جانشین روابط خصمانه مىگردد. اگر كسى با شما عداوت دارد، با رفتار نیك و زیبا با او مواجه شوید: اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَن؛ كه اگر چنین كردید، بعد از این رفتار شایسته و پسندیده، خصومت میان شما و آن دشمن به یك دوستى صادقانه و صمیمانه بدل مىگردد: فَإِذَا الَّذِى بَیْنَكَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیم؛ یعنى رفتار خوب شما باعث مىشود كه دشمنى به دوستى تبدیل شود؛ آن هم نه دوستى ساده، بلكه دوستى صادقانه و صمیمانه و گرم. وَلىٌّ حَمِیمٌ یعنى دوستىِ گرم. با این تدبیر خردمندانه، آدمى مىتواند دشمنان خود را به دوست تبدیل كند. لذا به محض مشاهده بدرفتارى و دشمنى از كسى، نباید وى را رها كنیم یا با او بناى دشمنى بگذاریم؛ بلكه چه بسا با تدابیرى عاقلانه مىتوان رفتار خصمانه را از او سلب كرد و وى را به رفتارى دوستانه ترغیب نمود.
البته معناى این سخن آن نیست كه انسان تمام فعالیتهاى خود را تعطیل كند و در شهر به تحقیق و جستجو بپردازد و ببیند چه كسى با او دشمن است و آنگاه همّت و وقت خود را صرف خدمت به او كند تا دست از دشمنى بردارد. برخورد دوستانه در برابر كسى كه دشمنى مىكند اگرچه یك ارزش است ولى شرایط خاص خود را دارد. ارزش آن است كه انسان در مواجهه با دشمن خود سعى كند دشمنى او را به دوستى تبدیل كند؛ اما شرایط تحقق این اصلِ ارزشى و راههاى عمل به آن از جمله امورى است كه باید در مقایسه با موارد خاص و
1. فصلت (47)، 34.
موقعیتهاى مختلف آنها را تشخیص داد و رعایت كرد. مثلا یك راهِ آن خیرخواهى و راه دیگر احسان یا بذل و بخشش و محبت است؛ تا در او اثر گذارد و نظر او را نسبت به شما تغییر دهد. شایان ذكر است كه این مسأله در مكتب قرآن اهمیت خاصى دارد و در چندین آیه بیان شده است؛ مانند اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ اَحْسَنُ السَّیِّئَة؛(1) سیّئه و بدى را با رفتار نیكو پاسخ دهید؛ یا اِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِىٌ حَمِیم.(2)
در این وصیت الهى نیز همانند قرآن كریم به صراحت تأكید شده كه با دشمنانتان رفتار خوبى داشته باشید تا دشمنى آنها به دوستى تبدیل شود: وَخُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَاِنَّهُ اَحْرى لِلظَّفَر؛ اگر به دشمنان خود احسان كنید بهتر به مقصد مىرسید، چراكه هدف و مقصد این است كه جلوى دشمن سد شود و از ضررهایى كه از جانب وى متوجه مصالح مسلمانان است جلوگیرى گردد و مردم از خصومت وى در امان مانند و این اهداف گاه با احسان به دست مىآید و چه بسا به این طریق بتوانیم از وى در راستاى اهداف پاك استفاده كنیم؛ یعنى نهتنها با احسان، خطر فرد را دفع مىكنیم، بلكه مصلحت مسلمانان را نیز جلب مىنماییم. پس یكى از راههاى دفع ضرر و خصومت آن است كه در برابر دشمنىِ افراد، با آنها دوستى كنیم. یعنى آزار و اذیت آنها را با احسان و فضل پاسخ دهیم؛ چه در برابر این گونه افراد، با احسان بهتر و زودتر به مقصد مىرسیم.
البته معناى این سخن شریف و قاعده اخلاقى این نیست كه در برابر تمام افرادى كه رفتار خصمانه دارند با احسان و گذشت رفتار كنیم. یعنى این سخن براى برخورد با همه مردم قابل اجرا نیست و كلیت ندارد و با برخى از انسانها نباید طبق این قاعده عمل كرد. همانگونه كه گذشت بسیارى از قواعد اخلاقى و احكام شرعى و فقهى كلیت ندارند بلكه برخى موارد از شمول آن خارج و استثنا شدهاند. یكى از موارد این استثنا آنجایى است كه بین ملاك دو دستور اخلاقى تزاحم واقع شود. در اینگونه موارد تقدم با حكمى است كه اهمیت بیشترى دارد. در دستورات اخلاقى نیز گاه رفتارى خاص اهمیت یافته، یا در برابر فردى خاص، شكلى خاص از رفتار ضرورت مىیابد. در همین قاعده مورد بحث، گاه آدمى با دشمنى مواجه
1. مؤمنون (23)، 96.
2. فصلت (47)، 34.
مىشود كه آنقدر معاند و شقى است كه هرچه به او احسان و نیكى كند در او تأثیرى نمىگذارد و چه بسا او را بر دشمنى و عناد خود تشویق و ترغیب مىنماید. بىتردید چنین افرادى نادرند؛ ولى باید كاملا توجه داشته باشیم كه بین مردم چنین افرادى نیز وجود دارند و نباید آنها را از مصادیق این فرمایش اخلاقى دانست و مطابق مفاد این دستور اخلاقى با آنها رفتار كرد.
بنابراین معناى كلام مولىالموحدین على(علیه السلام) این نیست كه با هر دشمنى، هرچند دشمنان معاند اسلام، احسان كنید و خیرخواه آنها باشید. در واقع خیرخواهى در حق چنین افرادى آن است كه با آنها مبارزه كنیم و آنان را از روى زمین برداریم تا عذابشان در آخرت كمتر شود؛ چه مبارزه با دشمنان دین و كشتن آنها براى آنان یك نوع رحمت است. چراكه كمتر گناه كرده، در نتیجه كمتر به عذاب اخروى مبتلا مىشوند. در هر صورت، این قاعده اخلاقى در مورد كسانى است كه رفتارهاى دوستانه دارند و از دشمنىهاى خصمانه و عنادآمیز به دورند.
خلاصه كلام آنكه انسان باید با دشمنىها و خصومتهایى كه به طور متعارف در زندگى اجتماعى رخ مىدهد، رفتارى دوستانه و خیرخواهانه داشته باشد تا دشمنى به دوستى بدل گردد و جامعه رو به سلامت و امنیت و ترقى پیش رود. رفتارهاى تلافىجویانه با روح یك زندگى اجتماعى انسانى و اسلامى سازگارى ندارد و موجبات آشوب، هرج و مرج و اختلافات قبیلهاى و خانوادگى را فراهم مىآورد و باعث سلب آسایش و رفاه و امنیت از زندگى اجتماعى مىشود. روشن است زندگى در چنین محیطى، جز تشویش و اضطرابِ طاقتفرسا كه باعث تباهى نیروهاى جامعه است، هیچ ثمرهاى نخواهد داشت.
حضرت على(علیه السلام) در ادامه این درافشانى روشهاى مصونیت از بلایا و آفات اجتماعى را بیان مىفرمایند: وَتَسْلِمْ مِنَ الدُّنیَا بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّع الْغَیْظ؛ اگر مىخواهید از آفات زندگى اجتماعى سالم بمانید و از ضررهایى كه دیگران ممكن است به شما برسانند مصون باشید، اخلاق خود را اصلاح كنید و خوشرفتار باشید، و غیظ و خشم خود را فرو بخورید.
به یقین خوشرفتارى با دیگران به عنوان یك قاعده اخلاقى، تنها در برابر افراد خوش اخلاق و نیكمنش سفارش نشده است بلكه اهمیت، ارزش و چه بسا جایگاه این سفارش، بیان شیوه رفتار با افراد بدخلق و پرخاشگر و ناسازگار است. این سخن شبیه فرمایش قبل مولاست كه فرمود: حتى اگر دوستت خاك بر دهان تو پاشید، مجازاتش مكن. اینگونه رفتارها به طور طبیعى موجب عصبانیت و پرخاشگرى مىشود. گاهى با تعبیر سبكى كه دوستى در حق شما مىكند، عصبانى شده، به اصطلاح اوقات شما تلخ مىشود، یا اگر آنگونه كه توقع دارید شما را احترام نكند، اوقات شما تلخ مىشود؛ چه رسد به این كه بر دهان شما خاك بپاشد!! طبیعى است كه خویشتندارى و كنترل عملكرد در مقابل این نوع برخوردها بسیار مشكل است؛ چه رسد به این كه انسان، به جاى انتقام و رفتار غضبآلود، آرام بگیرد و محبت و احسان ارزانى دوستش نماید.
فروخوردن خشم، كارى بس مشكل؛ اما بسیار سازنده است. اگر انسان مىخواهد از آفات زندگى اجتماعى و خطرها و ضررهایى كه از ناحیه دیگران متوجه او مىشود مصون بماند باید با تمرین و ممارست بسیار خشم خود را فرو خورد و آرام بگیرد و در برابر رفتار ناهنجار دیگران مقابله به مثل نكند: تَسْلِمْ مِنَ الدُّنیَا بِحُسْنِ الْخُلْقِ وَتَجَرُّعِ الْغَیْظِ فَاِنِّى لَمْ اَرَجُرْعَةً اَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ اَلَذَّمِنهَا مَغَبَّة؛ امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرماید: فرزندم، من در زندگى هیچ جرعهاى گواراتر و شیرینتر از جرعه غیظى كه فرو بخورم، نیافتم. در این كلام الهى فروخوردن خشم به نوشیدن شربت گوارا و شیرین تشبیه شده است.
نوشیدنىها در كام انسانها تأثیر یكسان ندارند. برخى مانند نوشیدن آب شیرینِ خنك است و بعضى همانند شربتى لذتبخش، و گاهى هم مانند دارویى تلخ و چندشآور است كه دهان را آتش مىزند؛ اما در میان تربیتشدگانِ مكتب على(علیه السلام)فروخوردن خشم از هر شربت گوارایى لذتبخشتر است. به طورى كه آن مقتداى پاكان مىفرمایند: من وقتى خشم خود را فرو مىخورم آن چنان لذتى مىبرم كه از نوشیدن هیچ شربت گوارایى نمىبرم.
جا دارد كسانى كه دوست دارند پیرو على(علیه السلام) باشند این پند مقتداى خود را اندك اندك تجربه و تمرین كنند و خود را به این خصلت پسندیده بیارایند. اگر ما بكوشیم تا در برابر
رفتار ناشایست و خشم و غضب دیگران، خشم خود را فرو بخوریم، آنچنان لذت و سرورى به ما دست خواهد داد كه اگر مقابله به مثل مىكردیم، هرگز چنان لذتى نمىبردیم.
از جانب دیگر نیز اگر دقت كنیم معمولا پاسخ رفتار ناشایست اگر غیر از آرامش و خویشتندارى باشد، خود آفات زیادى به دنبال دارد و چه بسا گرفتارىهایى به همراه مىآورد. در مقابل، تسلط بر خویش و كنترل رفتار و فروبردن خشم اگرچه در ظاهر بسیار مشكل است اما لذت وصفناپذیرى در پى دارد؛ پیامدى كاملا مغایر با عوارض ابراز خشمِ متقابل كه هرگز با آن قابل مقایسه نیست. پس نهتنها خشم گرفتن با فرونشاندن آن برابر نیست بلكه پیامدهاى این دو عملكرد نیز هرگز قابل مقایسه نمىباشد. اگر آدمى بتواند بر خود مسلط شود و خشم خویش را فرو خورد بسیار شیرین است؛ در حالى كه ابراز خشم هرچند در برابر خشم باشد، لذتبخش نخواهد بود. گویا با این تعبیر حضرت(علیه السلام) درصدد بیان این مطلب هستند كه گمان نكنید این سخن صرفاً یك نصیحت و پند خشك اخلاقى است، بلكه من خود این واقعیت را به تجربه چشیدهام و حاصل تجربه شخصى من چنین است. اگر مىگویم خشم خودت را فرو خور، چون به تجربه یافتهام كه هیچ جرعهاى شیرینتر از خشمى كه فرو خورده شود، نیست. من چیز شیرینترى نیافتم: فَاِنِّى لَمْ اَرَجُرْعَةً اَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَلاَ اَلَذَّ مِنْهَا مَغَبَّة؛ جرعهاى كه نتیجهاش شیرینتر و گواراتر از فروخوردن خشم باشد ندیدهام. با این شكل سخن گفتن در واقع مخاطب را تشویق مىكنند كه تو هم تجربه كن آنگاه خواهى دید كه چه لذتى دارد.
بروز سوء تفاهم در زندگى اجتماعى یك پدیده عادى است و به تعبیر بهتر، لازمه یك زندگى اجتماعى این است كه انسان گاهى رفتارهاى مشكوكى از دیگران و حتى از دوست خود مشاهده مىكند. حال اگر بنا باشد هر كسى به محض مشاهده رفتار مشكوك یا رفتارى كه انگیزه و علت آن مجهول است، دچار سوء برداشت شود و با دیده بدبینانه به آن نگاه كند و به سرعت عكسالعمل نشان دهد هرگز پیمان دوستى پایدار نخواهد ماند و هرگز اثرى از دوست و رفیق دیده نمىشود؛ چراكه آدمى همیشه در معرض اینچنین رفتارهایى است و زمینههاى مختلفى
براى سوء برداشت وجود دارد. در حالى كه اصل در روابط اجتماعى و ارتباط با دیگران و به خصوص در رابطه با دوستان آن است كه تمام آنها رفتارى صحیح و بر مبناى حسن نیت دارند. لذا حتى اگر رفتار شبههانگیزى از آنها مشاهده كردیم و دچار شك و تردید شدیم كه آیا واقعاً این كار و رفتار درست است یا نه باید آن را صحیح بشماریم و مُهر صحت بر آن بزنیم و تمام اعمال افراد جامعه را نیكو و پسندیده بدانیم. به صرف اینكه تردید پیدا كردید، رفاقت خود را قطع نكنید و به دیگران سوء ظن نداشته باشید، بلكه باید در ضمن استمرار رفاقت، بیشتر تحقیق كنید تا به واقعیت پى ببرید. حتى اگر یقین پیدا كردید كه این رفتار وى غلط بوده و با نیت پلیدى انجام شده است، باز هم نباید درصدد تلافى و مقابله به مثل برآیید، بلكه مىباید در راه اصلاح وى قدم بردارید.
پس به صِرف مشاهده یك رفتار شبههآمیز از دوست خود نباید تصور كنید كه او دیگر تمایلى به دوستى با شما ندارد یا این كه قصد خیانت دارد و باید رهایش كرد. هرگز نباید با استناد به این شك و شبههها رفاقت خود را قطع كنید. حتى اگر یقین كردید كه او عمداً درصدد قطع رفاقت با شماست یا در فكر انجام كارى ناشایست و نسبتدادن آن به شما بوده و مىخواسته در حق شما خیانت كند، باز هم نباید به سرعت تصمیم به قطع رفاقت بگیرید؛ بلكه باید زمینهاى فراهم سازید كه او از تصمیم خود منصرف شود. باید سعى كنید او را به اشتباه خود آگاه كنید و با صحبت و نصیحت و هر شیوهاى كه مناسب تشخیص دادید او را به ادامه دوستى صمیمانه گذشته فرا بخوانید. چه بسا رفتار شما موجب پشیمانى و اصلاح او شود و او را به جبران گذشته وادارد. اما اگر این تدابیر سودى نبخشید و او را در این عناد و دشمنى همچنان مصمم یافتید اینجاست كه مجال قطع رفاقت فراهم آمده است.