حقیقت بندگی خداوند در دعا متبلور میشود. از اینرو، در لسان ائمه معصوم از دعا به مخّ و مغز عبادت تعبیر شده است: الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة؛ منظور از مخّ، همان لبّ است. نیت انسان که تنها ملاک و معیار ارزشیابی همه افعال و اعمال انسان است، نتیجه عملکرد مغز اوست. جایگاه این بخش از وجود انسان تا حدی مهم است که اگر انسان از کارکرد مغز بیبهره باشد، با حیوانات فرقی نخواهد داشت. به همین سیاق، دعا هم مخّ و مغز عبادت است. اگر در عبادت، دعا نباشد، گویا عبادت نیست. اگر چنین است، انسان باید رفتاری بندهوار داشته باشد.
کتاب صهبای حضور، ص282
ما وقتی با فسادهای اجتماعی روبهرو میشویم ابتدا باید ببینیم ریشه این فساد از کجاست. عامل عمده این حالت تقلید و تبعیت کورکورانه است که در اکثر جوامعی که پیشرفت نکردهاند وجود دارد و کمابیش در جوامع ما نیز هست. این عامل از عوامل روانشناختی اجتماعی است، و براساس آن وقتی جمعیتی با کسانی روبهرو میشوند که امتیازاتی دارند، بیدلیل میخواهند شبیه آنها شوند. برای مبارزه با این عامل فساد باید سعی کنیم سطح فکر و عقل مردم بالا برود و عادت کنند که وقتی میخواهند دست به کاری ببرند، ابتدا به نتیجهاش بیاندیشند و آثار و عواقب آن را حساب کنند. تبعیت در جایی صحیح است که انسان بداند آن کسی که از او تبعیت میکند، شخص حکیمی است و رفتار صحیحی دارد، اما اگر جامعهای امتیازاتی مثل صنعت، تکنیک، علم و پیشرفت دارند، خب از این امتیازاتشان یاد بگیرید؛ اگر صفت خوبی دارند، اگر پیشرفت علمی هم حتی در امور مادی دارند، آنها را یاد بگیرید؛ اما چرا از رفتارهای دیگرشان پیروی میکنید که ربطی به این امتیازات ندارد؟
درسهایاخلاق سالتحصیلی95-96؛ جلسه پانزدهم: ریشهیابی فسادهای اجتماعی
پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله فرمود: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِی الدُّنْیَا ضَیْفٌ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ عَارِیَّةٌ؛ همه کسانی که در دنیا هستند مهمانند. چندی اینجا به مهمانی آمدهاند و از چیزهایی هم که در اختیارشان است، استفاده میکنند. این یک پذیرایی است که صاحبخانه برای مهمان آورده است، اما مهمان بالاخره خواهد رفت. همه کسانی که در این دنیا هستند مهمانانی هستند که خواهند رفت و آن چه در دستشان است عاریه است تا از آن استفاده کنند، و جنس عاریه را چند روزی در دستشان بود از آنها پس میگیرند. کسی با خودش از این دنیا چیزی نمیبرد. آیا میارزد انسان حیات باقی را که زوالی ندارد و نعمتهایش پایانپذیر نیست، رها کند به خاطر یک مهمانی و یک پذیرایی عاریهای؟!
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیوچهارم؛ تشبیهات و تمثلات دنیا و آخرت در روایات اهل بیتعلیهمالسلام
کارهای خدا عجیب است. خدا از هیچ کاری درنمیماند و این طور نیست که وقتی مثلا به کسی نعمتی داد، بعد بگوید ای وای بیخود دادم و این جا پشیمان شدم. همان نعمتی که به او داده شده، وسیله عذابش میشود. إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛ نه اینکه خدا اینجا به آنها نعمت داده تا در آخرت عذابشان کند؛ نه، همینجا با همین نعمتها عذابشان میکند. بسیاری از ثروتمندان هستند که شب از غصه خوابشان نمیبرد. ثروتها اندوختهاند، اما خواب راحت ندارند و باید قرص خوابآور بخورند تا به خواب بروند؛ اما آن کارگر زحمتکش تا سرش را روی زمین میگذارد، به خواب میرود، خوابی که آن ثروتمندان خوابش را هم ندیدهاند!
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه بیستونهم؛ نعمتها و بلاها؛ وسیله امتحان
کارهایی هست که انسان آنها را خیلی دوست دارد و از آن لذت هم میبرد، و دیگران آنها را فقط به خاطر لذت جسمانیاش انجام میدهند، اما ممکن است مؤمن آن را طوری انجام بدهد که هم آن لذت جسمانی را داشته باشد و هم به ثواب اخروی برسد، و حتی ملائکه هم به آن تبرک بجویند.
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه هفتم؛ هوای نفس مذموم یا مطلوب؟
در نهجالبلاغه از امیرمؤمنانسلاماللهعلیه آمده است که فَلْتَكُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ؛ برای دنیا ارزشی به اندازه کاه و پرز پشم هم قائل نباشید! گلهداران در فصلی از سال پشم و موی حیوانات خود را میچینند. وقتی پشمها را میچینند، پرزهایی در هوا پخش میشود. خود پشمها را جمع میکنند و بهکار میگیرند، ولی هیچکس به خرده پشمها و خرده کرکهایی که در هوا پراکنده شده اعتنایی ندارد، و آنها را دور میریزند. حضرت میفرماید برای دنیا به اندازه پرز پشمی که هنگام چیدن از حیوانی ریخته میشود نیز ارزش قائل نباشید!
هر موجود زندهای دلش میخواهد جانش حتی برای لحظه بیشتر ادامه پیدا کند. حشرات هم تا بتوانند دست و پا میزنند تا یک لحظه دیگر زنده بمانند. این لازمه حیات است و آدمیزاد هم خودبهخود نمیخواهد بمیرد،... تلاش برای زنده ماندن گاهی به خواست دل است و گاهی این ضمیمه را هم دارد که چون خدا میخواهد من حفظ جان میکنم؛ این است که به این کار ارزش میدهد. تفاوت این دو در جایی ظاهر میشود که وظیفه انسان فداکاری در جبهه تا سرحد شهادت باشد. روشن است که اگر انسان جاندوست باشد، به جبهه نمیرود، اما کسی که برای رضایت خدا جان خود را حفظ میکند، از شهادت استقبال میکند. این است که حتی غذاخوردن چنین کسی عبادت میشود.
درسهایاخلاق سالتحصیلی94-95؛جلسه چهلویکم؛نیت؛رکن ارزش در فلسفهاخلاقالهی
در نهجالبلاغه از امیرمؤمنانسلاماللهعلیه آمده است که فَلْتَكُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ؛ برای دنیا ارزشی به اندازه کاه و پرز پشم هم قائل نباشید! گلهداران در فصلی از سال پشم و موی حیوانات خود را میچینند. وقتی پشمها را میچینند، پرزهایی در هوا پخش میشود. خود پشمها را جمع میکنند و بهکار میگیرند، ولی هیچکس به خرده پشمها و خرده کرکهایی که در هوا پراکنده شده اعتنایی ندارد، و آنها را دور میریزند. حضرت میفرماید برای دنیا به اندازه پرز پشمی که هنگام چیدن از حیوانی ریخته میشود نیز ارزش قائل نباشید!
این رفتاری که ما نسبت به دنیا داریم کافی است که راه ما را از پیغمبر جدا کند، چون ضد راهی است که او رفت؛ وَلَوْ لَمْ یَكُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ ورسوله، وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّه؛ اگر ما گناهی نداشتیم جز اینکه آنچه خدا و پیغمبر دشمن میدارند را دوست میداریم، و از آنچه پرهیز دادند به چنگ میآوریم، کافی بود که بگویند راه ما از راه خدا و پیغمبر جداست و ما سر نافرمانی با خدا و پیغمبر داریم. آنها دشمن دنیا، ما دوست دنیا؛ آنها به دنیا بیاعتنایی میکردند، ما با چنگ و دندان به آن میچسبیم. همین کافی است که ما از پیروان خدا و پیغمبر او نباشیم و راه ما از آنها جدا باشد.
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیوپنجم؛ سیره انبیا در بهرهمندی از دنیا
پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله: النَّارُ لِمَنْ رَكِبَ مُحَرَّماً وَالْجَنَّةُ لِمَنْ تَرَكَ الْحَلَالَ، فَعَلَیْكَ بِالزُّهْدِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا یُبَاهِی اللَّهُ بِهِ الْمَلَائِكَةَ؛ اگر در حلال دنیا زهد داشته باشی، و نسبت به آن بیرغبت باشی، خداوند به وجود تو بر ملائکه مباهات میکند. یعنی به فرشتگان میفرماید: بنده مرا ببینید! من چیزی را برایش حلال کردهام، اما به خاطر اینکه من آن را دوست ندارم، او هم آن را دوست ندارد و دنبالش نمیرود. وَبِهِ یُقْبِلُ اللَّهُ عَلَیْكَ بِوَجْهِهِ وَیُصَلِّی عَلَیْكَ الْجَبَّار؛ خدا بهخاطر زهد با نظر لطف به تو اقبال و توجه میکند و بر تو درود میفرستد.
درسهای اخلاق سال تحصیلی 94-95؛ جلسه سیونهم؛ زهد؛ کلید همه خوبیها
چگونه میشود که کسانی سالهای زیادی راه صحیحی رفتند و خدماتی کردند اما در پیری منحرف شدند؟ یکی از علل آن دنیاگرایی است. وقتی انسان عاشق دنیا شد، لذتهای دنیا چشم و گوشش را پر کرد، و جایی برای فکر درباره چیزهای دیگر باقی نگذاشت، حتی چیزهایی را که میدانسته است نیز یادش میرود، و در اعتقاداتش شک میکند؛ ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ.