درس‌هشتم

 

درس هشتم

 

 

از دانشجو انتظار می‌رود با فراگیری این درس:

1. با راه‌های تحصیل محبت الهی آشنا شود؛

2. موانع محبت الهی را بازشناسد؛

3. به آثار روانی و رفتاری شناخت افعال الهی پی ببرد؛

4. آیات مربوط به شكر، خوف، رجا و خشوع را فراگیرد؛

5. نقش تربیتیِ خوف و رجا را بر اساس آیات قرآن كریم بازشناسد.

 

 

 

 

 

راه تحصیل محبّت

ما هنگامی به موجودی محبّت می‌ورزیم كه كمالی در او یافته باشیم و این سبب شود تا توجه خویش را در آن كمال متمركز سازیم و دربارة آن هر چه بیشتر بیندیشیم؛ چون صرفاً با درك كمال و تصدیق آن بدون تمركز و توجه، محبّت پدید نمی‌آید. در تحصیل محبّت خدا نیز راهی جز این نداریم. بدیهی است شناخت عمیق خداوند و درك كمالات بی‌نهایت وی برای همگان میسّر نیست؛ زیرا برهان‌های عقلی و فلسفی و بیان‌های نقلی آیات و روایات هم نیازمند مرتبة بالایی از ظرفیّت و قدرت ذهنی خواهد بود تا شخص به كمك آن بتواند به كمالات الهی پی ببرد و این ظرفیت برای همگان میسّر نیست. اما خوشبختانه راه نزدیك‌تر و آسان‌تر و همگانی این است كه شناخت و توجه ما به نعمت‌ها، محبّت ما را به ولیّ نعمت خویش به شدّت برمی‌انگیزد و عواطف ما را به مهربانی‌ها و توجه و الطاف خدای متعال به ما متوجه می??سازد.

موانع محبت الهی

در درجة اول، هر نوع محبّت استقلالی به غیر خدا، مانع محبّت خدا هست:

مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ؛(1) خداوند برای هیچ كس بیش از یك دل در درون او قرار نداده است.


1. احزاب (33)، 4.

اگر كسی بخواهد دلش فقط جای محبّت خدا باشد و محبّت غیر خدا در دل او معارض با محبّت خدا نباشد، باید این حقیقت را درك كند كه هیچ موجودی جز خدا هیچ نوع استقلالی از خودش ندارد؛ هر كمالی و هر جمالی در هر جایی كه هست، در واقع از آنِ اوست.

در درجة دوم، محبّت شدید به غیر خدا می‌تواند مانع محبّت خدا و عامل خودداری از عمل به وظایف الهی شود. بر این اساس، حدّ نصابی برای محبّت خدا تعیین شده كه بر اساس آن، لازم است محبّت انسان به خدا غالب باشد بر محبّت وی به اشیای دیگر، چنان‌که فرموده است:

وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّ??ّهِ؛(1) و کسانی که ایمان آورده‌اند محبتشان به خدا شدیدتر است.

محبت مخلوق هیچ‌گاه نباید مؤمن را از عمل به مقتضای محبّت خالق باز دارد:

لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق؛(2) برای فرمان‌بری از بندگان نافرمانی خدا كرد.

محبّت به غیر خدا آثاری دارد كه در مواردی با آنچه مقتضای محبّت خداست، متعارض و غیر قابل جمع است و چنانچه در این موارد محبّت غیر خدا شدیدتر باشد، محبّت خدا را ضعیف‌تر و آثار آن را معدوم می‌سازد:

وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ؛(3) و هنگامی كه خدای یگانه یادآوری شود، دل‌های كسانی كه به آخرت ایمان ندارند در هم شود و هرگاه كسانی جز او یادآوری شوند، در این هنگام آنان دل‌خوشی یابند.


1. بقره (2)، 165.

2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10، ص 224، روایت 1.

3. ر.ك: عبدعلی العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج 4، ص 490.

به هر حال باید مواظب باشیم تا مبادا به مخلوقات آن‌چنان دل‌بسته شویم كه محبّت خدا را در ما ضعیف، و كم كم ایمان ما را سلب كند. چه خوب است كه انسان دوستان خود را نیز از میان افراد شایسته برگزیند تا زمینه‌ای برای چنین تعارضی به وجود نیاید، چون این گونه افراد هیچ‌گاه از كسی نمی‌خواهند گناه كند، و راضی نمی‌شوند عملی برخلاف خواست خدا اتّفاق افتد. اما محبّت به كسانی كه ایمان و شایستگی كافی ندارند، چنین خطرهایی را ممكن است در برداشته باشد؛ ولی سرانجام لازم است تعلّق را از هر چیز دیگری غیر از خدا كم كرد و تا آنجا پیش رفت كه جز به خدا و آنچه به او مربوط است تعلقی در دل ما باقی نماند.

افعال الهی كه جلوه‌هایی از صفات الهی هستند، در صورتی كه ادراك و شناخته شوند، آثار ویژه‌ای در دل و روان و سپس در رفتار آدمی پدید می‌آورند و از آنجا كه افعال الهی چهره‌های گوناگونی دارند ـ به این معنا كه مفاهیم مختلفی از آنها انتزاع می‌شود و با زمینه‌های گوناگون روحی انسان ارتباط می‌یابند ـ به تناسب آنها صفات و افعال اخلاقی متعدّدی در این زمینه مطرح می‌شود كه به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌كنیم.

حالت سپاس‌گزاری

از جمله شناخت‌های مربوط به صفات و افعال الهی، شناختن این حقیقت است كه خداوند نعمت‌های بسیاری به انسان عطا كرده و می‌تواند بر این نعمت‌دهی در دنیا ادامه بدهد و بر آن بیفزاید، نیز قادر است انسان را از نعمت‌های برتر و بیشتر از این نعمت‌ها در عالم آخرت برخوردار سازد و در مقابل، معرفت به این حقیقت كه او می‌تواند این نعمت‌های دنیوی را از وی بگیرد و در جهان ابدی او را از همة نعمت‌ها محروم و به عذاب و رنج ابدی مبتلا سازد.

چنین شناختی می‌تواند در انسان حالات خاص روانی و رفتاری پدید آورد.

سپاس‌گزاری، نخستین حالتی است كه با توجه به منعم بودن خدا و شناخت او به عنوان ولیّ نعمت در انسان بیدار می‌شود؛ چراكه نعمت‌های او بزرگ و بی‌شمار است:

وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا؛(1) و اگر بخواهید نعمت‌های خدا را شمارش كنید، نمی‌توانید آنها را به شمارش آورید.

عبادت و بندگی

خضوع كه از درك عظمت الهی و سپاس‌گزاری از نعمت‌های خدا پدید می‌آید، نیرومندترین انگیزة انسان برای عبادت خداست و بالاترین ارزش‌ها را به پرستش وی می‌دهد. برای تأیید این سخن، روایاتی را بیان می‌كنیم كه عبادات را بر سه دسته تقسیم كرده‌اند: نخست، عبادت‌هایی كه انگیزه از انجام دادن آنها ترس از عذاب و كیفر است؛ دوم، عبادت‌هایی كه به امید تحصیل ثواب و پاداش صورت می‌پذیرد؛ سوم، عبادت‌هایی كه با این دو نوع، فرق اساسی دارد و با تعابیر مختلفی در روایات از انگیزة این نوع عبادت یاد شده است. در بعضی از روایات حبّ خدا انگیزة قسم سوم شمرده شده، در برخی دیگر شكر خدا و در مواردی نیز بر شایستگی خداوند برای معبود انسان بودن تكیه شده است.(2)


1. ابراهیم (14)، 34.

2. در روایتی از معصوم چنین آمده است: «ان قوماً عبدوا الله رغبةً فتلك عبادة التجار وان قوماً عبدوا الله رهبةً فتلك عبادة العبید وان قوماً عبدوه شكراً فتلك عبادة الاحرار». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 69.

در روایت دیگری از امام صادق آمده است: «انّ العباد[ة] ثلاثة قوم عبدوا الله عزّ وجلّ خوفاً فتلك عبادة العبید وقوم عبدوا الله تبارك وتعالی طلب الثواب فتلك عبادة الاجراء وقوم عبدوا الله عز وجلّ حبّاً له فتلك عبادة الاحرار وهی افضل العبادة». همان، ج 70، ص 255.

و در روایت سومی از امام علی بن الحسین نقل است كه: «انی اكره ان اعبد الله ولا غرض لی الاّ ثوابه فاكون كالعبد الطمع ان طمع عمل والاّ لم یعمل واكره ان [الا] اعبده الاّ لخوف عقابه فاكون كالعبد السّوء ان لم یخف لم یعمل، قیل فلم تعبده؟ قال: لما هو اهله بایادیه علیّ وانعامه». همان، ص 210.

شاید بتوان گفت قسم سوم چون برای همه كاملاً شناخته شده نیست، به صورت‌های مختلفی ذكر و در هر مورد متناسب با فهم شنونده مطرح شده، ولی در حقیقت می‌توان گفت خود آن هم مراتب گوناگونی دارد؛ بالاترین مرتبه‌اش همان است كه با جملة «وجدتك اهلاً للعبادة فعبدتك» از آن، تعبیر و انگیزه‌اش تبیین شده است.

خوف و رجا

«خوف» و «رجا» هر دو به آینده انسان مربوط‌اند؛ برخلاف شكر كه در مقابل نعمت‌هایی است كه پیشتر خدا به انسان داده است. چنان‌كه این دو حالت از جهت ریشه نیز با هم تفاوت دارند: خوف حالتی است ناشی از شناخت خدا به این لحاظ كه قادر است نعمت‌های دنیایی را در آینده از ما سلب كند و از نعمت‌های آخرتی محروممان سازد و رجا حالتی است ناشی از شناخت خدا به این لحاظ كه می‌تواند در آینده نیز به اعطای این نعمت‌های دنیایی ادامه دهد، از نظر كمّی و كیفی آن را بیفزاید و ما را از نعمت‌های بزرگ اخروی نیز برخوردار سازد.

بیم از محرومیّت و امّید به آیندة بهتر، در فطرت انسان ریشه دارند و دو عامل نیرومند هستند برای آنكه انسان را به كوشش و خودسازی و اصلاح امور مادّی و معنوی خویش وادارند و به لحاظ همین نقش و اهمیت، قرآن از بُعد تربیتی بر آنها فراوان تأكید می‌كند و در بیدار كردن و جهت‌دهی صحیح به آن دو، با لحن‌های مختلف و در مناسبت‌های گوناگون اهتمام می‌ورزد كه لازم است در اینجا به بعضی از آیات اشاره كنیم.

نقش تربیتی خوف در قرآن

1. آیاتی تأكید دارند بر اینكه سعادت ابدی از آنِ كسانی است كه بیم و خشیت دارند؛ مانند:

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ * جَزَاؤُهُمْ عِندَ

رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَّضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ؛(1) محققاً كسانی كه ایمان آوردند و كارهای شایسته انجام دادند، آنان بهترین افراد خلق‌اند، پاداششان در نزد پروردگارشان بهشت‌های جاوید است، كه از دامنة آنها نهرها جاری است، در آن جاودان بمانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند، این [پاداش بزرگ و سعادت ابدی] از آنِ كسانی است كه از پروردگارشان [ب??م و] خشیت داشته‌اند.(2)

2. در گروه دیگری از آیات قرآن، خشیت با تعابیر مختلف شرطی برای پذیرش دعوت انبیا و هدایت الهی و تأثر از انذارهای آسمانی معرفی شده است؛ مثل:

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَیْبِ وَهُم مِّنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ؛(3) و حقاً اعطا كردیم به موسی و هارون فرقان [تورات كه فارق حق و باطل است] و نور و [آنچه را مایة] یادآوری برای پرهیزكاران است، آن كسانی كه در پنهان از پروردگارشان خشیت دارند و از روز واپسین در بیم و هراس به سر می‌برند.(4)

3. در گروه سوم، آیاتی خوف و خشیت را با تعابیر مختلفْ عامل اجرای كار خیر و شتاب در آن معرّفی كرده‌اند؛ مانند:

إِنَّ الَّذِینَ هُم مِّنْ خَشْیَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ * وَالَّذِینَ هُم بِآیَاتِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ * وَالَّذِینَ هُم بِرَبِّهِمْ لاَ یُشْرِكُونَ * وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ


1. بیّنه (98)، 7، 8.

2. همچنین بنگرید به آیات توبه، 18؛ رعد، 21 ـ 24 و‌ ملك، 12.

3. انبیاء (21)، 48، 49.

4. همچنین بنگرید به آیات انبیاء، 48، 49؛ یس، 11؛ طه، 1ـ 3 و نازعات، 45.

أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ * أُوْلَئِكَ یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ؛(1) كسانی‌ كه از خشیت پروردگارشان در هراس‌اند و كسانی كه به آیات پروردگارشان ایمان آورند و كسانی كه به پروردگارشان شرك نورزند، و کسانی که آنچه را دادند [در راه خدا] می‌دهند، در حالی که دل‌هایشان ترسان است [و می‌دانند] که به سوی پروردگارشان باز خواهند گشت، آنان در كارهای نیك شتاب كنند و هم‌آنان به ‌سوی آنها پیشی گیرند.

در این چند آیه با تعابیر مختلف خشیت، اشفاق و وَجَل، بر این حقیقت تأكید می‌كند كه صفات خوف و خشیت از خدا و قیامت انسان را وامی‌دارد تا در كارهای خیر فعّال باشد و در انجام دادن آنها شتاب كند.

4. گروه چهارم از آیات با تعابیر مختلف دلالت دارند بر آنكه جز از خدا از چیز یا كس دیگری نباید ترسید؛ مثل:

ـ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ؛(2) و تو از مردم می‌ترسی و خداوند شایسته‌تر است كه از او بترسی.

ـ الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللَّهَ؛(3) كسانی كه رسالت‌های الهی را [به مردم] می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ كس جز خدا نمی‌هراسند.(4)

آیة مذكور مدح‌گونه‌ای از انبیاست و ویژگی خداترسی و نهراسیدن آنان از غیر خدا را صفتی پسندیده و برجسته می‌شمارد.


1. مؤمنون (23)، 57 ـ 61.

2. احزاب (33)، 37.

3. احزاب (33)، 39.

4. همچنین بنگرید به آیات مائده، 3، 44؛ بقره، 150 و توبه، 13.

5. در بعضی دیگر از آیات بر خشیت به مثابة شرط عبرت‌آموزی از حوادث تأكید می‌كند؛ چنان‌كه پس از ذكر داستان فرعون در آیاتی آمده است:

فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الآخِرَةِ وَالأُولَى * إِنَّ فِی ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن یَخْشَى؛(1) پس خداوند او را به عذاب دنیا و آخرت گرفتار كرد كه در این [رخداد] عبرتی هست برای آن كس كه خشیت دارد.

مفهوم رجا

وقتی انسان بپندارد در آینده نعمتی نصیب او خواهد شد كه از آن لذّت می‌برد و بهره‌مند می‌شود، از این اندیشه احساس خوب و شیرینی به وی دست می‌دهد كه آن را «رجا» و «امید» می‌نامیم.

پس در رجا نیز همانند خوف دو ویژگی نهفته است: یكی توجه به آینده، و از این رو امید ربطی به گذشته ندارد جز به ‌لحاظ نتایج بعدی آن؛ دوم اینكه منشأ اصلی امید نیز لذّت و شیرین‌كامی و راحتی است كه برای خود انسان حاصل شود، ولی بالعرض این حالت به چیزهای دیگری هم نسبت داده می‌شود.

رجا در قرآن كریم

در قرآن كریم رجا، گاه به خدا نسبت داده شده و گاه به رحمت خدا و گاه به روز قیامت؛ از آن جهت كه قیامت عالمی است كه در آن، انسان مشمول رحمت ابدی الهی ‌می‌شود. ما به ترتیب به بعضی از این آیات اشاره می‌كنیم. در دو آیه رجا به خدا نسبت داده شده است:

ـ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الآخِرَ


1. نازعات (79)، 25، 26.

وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِیرًا؛(1) حقاً برای شما در [زندگی و رفتار] رسول خدا الگوی خوبی وجود دارد برای آن كس كه دل به خدا و روز جزا بسته است و بسیار یاد خدا می‌كند.

ـ لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ؛(2) حقاً برای شما در ایشان الگوی خوبی است برای آن كس كه به خدا و روز قیامت امیدوار است. و كسی كه پشت كند، پس [بداند] كه خداوند بی‌نیاز و ستوده است.

در شماری از آیات، متعلّق رجا لقاء‌الله است كه این آیات به دو دسته تقسیم می‌شوند: یك دسته دربارة كسانی است كه به لقای خدا امید دارند؛ مانند:

فَمَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلاَ یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛(3) پس، آن كس كه به لقای پروردگارش امید دارد، لازم است كار نیكو كند و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نكند.

در دستة دوم، از كسانی به بدی یاد می‌شود كه به لقای پروردگار امید ندارند؛ مانند:

إَنَّ الَّذِینَ لاَ یَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِینَ هُمْ عَنْ آیَاتِنَا غَافِلُونَ * أُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا كَانُواْ یَكْسِبُونَ؛(4) آن كسانی كه امیدی به لقای ما ندارند و به زندگی دنیا دل بسته‌اند و بدان آرامش یافته‌اند و آن كسانی كه از آیات ما غافل‌اند، آنان جایگاهشان آتش است برای اعمالی كه انجام می‌دادند.


1. احزاب (33)، 21.

2. ممتحنه (60)، 6.

3. كهف (18)، 110. ر.ك: ملافتح‌الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 5، ص 390؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 13، ص 437.

4. یونس (10)، 7، 8. همچنین بنگرید به آیات یونس، 11، 15 و فرقان، 21.

گفتنی است آیات شریفه به این حقیقت تصریح كرده‌اند كه منشأ این ناامیدی، غفلت از خدا و آیات خداست و غفلت خود، معلول آن است كه شناخت درستی از او ندارند. بنابراین، شناخت و معرفت مقدّمه و شرط لازم در پیدایش رجاست و رجا حالتی است كه از نوعی معرفت و خداشناسی در نفس انسان حاصل آید و منشأ آثار عملی شود. یعنی در واقع، امید به لقای خدا و ناامیدی از آن ـ پس از شناخت و معرفت كه ریشه‌دارتر و مبنایی‌تر است ـ علّت و اساس دست زدن به اعمال زشت و زیبا و صلاح و فساد انسان و سرانجام عامل وصول به پاداش و كیفر آخرتی است.

در بعضی از آیات، متعلّق رجا جهان آخرت است؛ مانند:

فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَارْجُوا الْیَوْمَ الآخِرَ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ؛(1) پس [شعیب] گفت: ای قوم من، خدا را پرستش كنید و به روز قیامت دل ببندید و در زمین طغیان مكنید در حالی‌ كه فسادكارید.

در مواردی هم متعلّق رجا عناوین دیگری است؛ نظیر:

وَلاَ تَهِنُواْ فِی ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ یَرْجُونَ؛(2) در طلب قوم [= دشمنان] سستی نكنید كه اگر درد و رنج می‌برید، آنان هم مانند شما رنج می‌برند و شما به چیزی [= ثوابی] از جانب خداوند امید دارید كه آنان امیدی به آن ندارند.

و در یك آیه متعلّق رجا حساب است:

إِنَّهُمْ كَانُوا لاَ یَرْجُونَ حِسَابًا؛(3) [طغیانگران در دنیا] امیدی به حساب نداشتند.

نباید از این نكته غافل شد كه رجا حالتی روانی است كه از علم و معرفت به مبدأ و


1. عنكبوت (29)، 36.

2. نساء (4)، 104.

3. نبأ (78)، 27.

معاد حاصل می‌شود ـ چنان‌كه بسیاری از آیات گویای آن بودند ـ و نیز اینكه رجا، اساس همة تلاش‌های مفید و پرثمر انسانی و منشأ اصلاح امور خلق در جامعه و وصول شخص به سعادت ابدی است؛ چنان‌كه ناامیدی از خدا و روز قیامت منشأ همة فسادها و تبهكاری‌ها و شقاوت ابدی است.

خشوع

این واژه كم و بیش متلازم با خوف و خشیت است. خشوع به معنای دل‌شكستگی است و حالت انعطاف‌پذیری دل را نشان می‌دهد؛ در برابر قساوت كه حالت سنگ‌دلی و اثرناپذیری دل را گویند.

خداوند در قرآن می‌فرماید:

أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلاَ یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِیرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ؛(1) آیا هنگام آن فرانرسیده برای كسانی‌ كه ایمان آورده‌اند كه دل‌هاشان در برابر یاد خدا و آنچه از حق فرود آمده بشكند و متأثّر شود و چون كسانی‌ نباشند كه پیشتر كتاب به ایشان داده شد، پس مدت‌ها بدین منوال گذشت، پس دل‌هاشان سخت و سنگ شد و بسیاری از ایشان فاسق و نابكارند.

این آیه مؤمنان را ترغیب می‌كند كه خشوع و دل‌شكستگی را كسب كنند و سنگ‌دل نباشند و در برابر كلمات خدا، آیات الهی، كتب آسمانی و حق و حقیقت فروتن باشند و تحت تأثیر آنها همة زندگی و گفتار و رفتار خود را شكل صحیح دهند.


1. حدید (57)، 16. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 184.

قرآن خشوع را جزو صفات بارز و برجستة انسانِ شایسته به شمار می‌آورد و هنگام ستودن افراد یا گروه‌ها از این ویژگی نام می‌برد؛ چنان‌كه در مدح پیامبران می‌فرماید:

إِنَّهُمْ كَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ؛(1) آنان در كارهای خیر شتاب می‌كردند و با بیم و امید ما را می‌خواندند و در برابر ما خاشع بودند.

تضرّع و استكانت

آیاتی از قرآن كریم حالاتی به ‌نام تضرّع و استكانت را یادآوری كرده‌اند. تضرّع و استكانت به حالتی اشاره دارند كه در پی خوف و خشیت به وجود می‌آید. تضرّع در لغت به معنای كوچكی كردن و تذلّل، و اثرش گریه و زاری کردن است؛ البته اكنون در عرف ما، تضرّع را به معنای گریه و زاری كه در واقع اثر تضرّع است به كار می‌برند؛ ولی چنان كه گفتیم تضرّع در واقع، حالتی قلبی است، نه یك عمل عضوی؛ احساس كوچكی و درماندگی است كه منشأ گریه و زاری كردن می‌شود. ولی منشأ پیدایش خود این حالت در قلب انسان چیست؟ در پاسخ می‌توان گفت عاملی كه انسان را متوجه ضعف و حقارت و واماندگی خویش در برابر حوادث و مشكلات زندگی می‌كند، سبب پیدایش چنین حالتی در دل وی خواهد شد. آری گرفتاری و محرومیت، فقر و بیماری، سیل و زلزله و امثال آنها هستند كه انسان را به خود می‌آورند و از غرور و غفلت خارج می‌سازند و از قرآن می‌توان دریافت خدای متعال هرگاه پیامبران را می‌فرستاد، مردم را به گرفتاری و بلا مبتلا می‌كرد؛ بدین منظور كه حالت تضرّع یابند و دین خدا را بپذیرند و به راه حق هدایت یابند:


1. انبیاء (57)، 90.

وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ؛(1) و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم، جز آنكه اهل آن را به بلا گرفتار ساختیم، باشد كه [به سوی خدا بازگردند و در برابر او] تضرّع و زاری كنند.

باید توجه داشت كه دلبستگی به دنیا و مادّیات، انسان را در مسائل معنوی سخت‌دل و انعطاف‌پذیر می‌سازد. این كاملاً طبیعی است كه وقتی انسان توجه خود را بر چیزی متمركز ساخت و به‌اصطلاح به آن دل داد، به آنچه با آن تضاد و تزاحم دارد بی‌اعتنا و كم‌توجه می‌شود و به همین دلیل است كه وقتی انسان به كسی دل می‌بندد، كمتر به دیگران توجه می‌كند.

از این ‌رو، برای پیشگیری از بیماری قساوت و درمان آن لازم است بر این دو عامل تكیه كنیم: هم بكوشیم بدن بیش از حد از بهره‌های مادّی و لذایذ جسمانی برخوردار نباشد و هم سعی كنیم به مادیّات دل‌نبندیم و این گونه دلبستگی‌ها را از صفحة دل بزداییم.


1. اعراف (7)، 94. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 8، ص 208.

چكیده

ـ معرفت و شناخت خداوند، به‌ویژه شناخت نعمت‌های او، از مهم‌ترین راه‌های تحصیل محبت الهی است.

ـ هر نوع محبت مستقل و شدید به غیر خدا، مانع محبت خدا و عامل روی‌ گرداندن از عمل به وظایف الهی است.

ـ سپاس‌گزاری، نخستین حالتی است كه با توجه كردن به منعم بودن خدا در انسان بیدار می‌شود.

ـ حالت سپاس‌گزاری و خضوع كه از درك نعمت‌های خدا برای انسان حاصل می‌شود، نیرومند‌ترین انگیزة انسان برای عبادت خداست.

ـ خوف و رجا دو حالت مربوط به آینده‌اند؛ برخلاف شكر كه در مقابل نعمت‌هایی است كه خدا پیشتر به انسان داده است.

ـ قرآن كریم بر نقش تربیتی بیم و امید تأكید كرده است.

ـ خشوع، كم و بیش متلازم با خوف و خشیت است. خشوع به معنای دل‌شكستگی و انعطاف‌پذیری دل است.

پرسش

1. مهم‌ترین راه‌های تحصیل محبت الهی چیست؟

2. مهم‌ترین موانع محبت الهی كدام است؟

3. توجه به نعمت‌های الهی چه ثمرات روحی و رفتاری دارد؟

4. خوف و رجا و ویژگی‌های آن دو را توضیح دهید.