با توجه به اینكه بدعت در لغت به معنای نوآوری است، آیا از روایات و آنچه دربارة بدعت و نکوهش آن مطرح شده، برنمیآید که هر قسم نوآوری در معارف دینی حرام و ناصحیح است؟ بر این اساس چرا بزرگانی، از جمله مقام معظم رهبری، ادام الله ظله العالی، بر نوآوری در علوم اسلامی و از جمله فقه که لازمة آن طرح آرا و فتاوای جدید است تأکید میورزند؟
پیش از پاسخ به این پرسشها باید دانست که واژة نوآوری همچون بسیاری از واژههای انتزاعی، با گونهای ابهام آمیخته است، و این ابهام موجب سوء استفاده از آن میشود. توضیح آنكه در نتیجة دگرگونیهایی که در الفاظ در زبانهای مختلف پدید آمده، برخی الفاظ مشترک لفظی شدهاند؛ آنسان که یک لفظ برای چند معنای متفاوت به کار
میرود. مانند لفظ «عین» که در عربی چند معنا دارد. همچنین برخی الفاظ مشترک معنویاند؛ بدین معنا که لفظی برای معنایی کلی که بر چند فرد انطباق مییابد وضع شده است. یا بر اثر تحول زبانی، لفظی از معنایی به معنای جدیدی نقل داده میشود و از آن پس معنای جدید از آن لفظ متبادر میشود و دیگر معنای پیشین به ذهن نمیآید؛ مانند لفظ «الصلوة» که برای «دعا» وضع شده بوده و در شریعت اسلامی برای نماز، که كارها و ذكرهای ویژهای دارد، وضع شد. گاه نیز لفظی افزون بر معنای حقیقی و معنای موضوعله آن، در معنایی مجازی که لفظ در آن وضع نشده است به كار میرود و این به دلیل وجود علاقه و مناسبت بین معنای موضوعله و معنای مجازی است. گاهی یک لفظ بیش از یک معنا ندارد، اما در عرفهای گوناگون معانی گوناگونی از آن استفاده میشود. محض نمونه، واژة «تقیه» در لغت به معنای نگاه داشتن و حفظ کردن است و از این نظر با واژههای همخانواده خود، مانند «تقاه» و «تقوا»، تفاوتی ندارد و در نهج البلاغه نیز به معنای لغویاش به کار رفته است؛ آنجا که امیر مؤمنان(علیه السلام) میفرمایند:
فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ؛(1) پس، از خدا چونان کسی پروا کنید که سخن حق را شنید و فروتنی کرد.
اما بهتدریج و بهویژه در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) با توسعهای که در معنای «تقیه» پدید آمد، بهویژه در عرف شیعه، معنای اصطلاحی خاصی از آن به دست آمد که عبارت است از پوشیده داشتن اعتقادات، از مخالفان و عدم تظاهر به عقاید و آداب دینی در آنجا که در نتیجة ظاهر ساختن آنها به دین یا جان انسان زیانی وارد میسازد. آنگاه تقیه به تقیة خوفی (تقیه از سَرِ خوف) که شخص به دلیل ترس بر جان، آبرو، مال، برادران دینی و اسلام تقیه میکند و نیز تقیة مداراتی (تقیه برای مدارا) که برای
1. نهج البلاغه، خطبة 82.
جلب دوستی و محبت مخالفان و رسیدن به یک دیدگاه مشترک با آنان صورت میپذیرد، تقسیم شده است. تقیه در اسلام و بهویژه در تشیع چنان جایگاه و اهمیتی یافته است که امام صادق(علیه السلام) به معلی بن خنیس فرمودند:
إِنَّ التَّقِیَّةَ مِنْ دِینِی وَ دِینِ آبَائِی وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّةَ لَهُ؛(1) تقیه از دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه را رعایت نکند دین ندارد.
ممکن است کسی بر اثر جهل، غفلت یا از سَرِ شیطنت و برای تحریف حقیقت، دگرگونی معناییای را که در واژههایی چون تقیه و بدعت و نوآوری پدید آمده در نظر نگیرد و در مقامی که این واژهها در معنای اصطلاحی به کار رفتهاند، معنای لغوی آنها را لحاظ کند، یا به عکس، در جایی که واژة بدعت و نوآوری در معنای لغویاش به کار رفته است، معنای اصطلاحی آن را لحاظ کند، و از سَرِ جهل یا بهعمد از این نکته که برای فهم معنای لفظ باید قراین و فضای تخاطب را در نظر گرفت، چشم بپوشد.
طی نیم قرن اخیر تحریفهای فراوانی در برخی الفاظ و اصطلاحات و از جمله در معنای نوآوری صورت گرفته است و در اینباره، گروهی با مغالطه و خلط معانی كوشیدهاند افکار غلط خود را در پوشش الفاظی چون نوآوری ترویج دهند. اكنون، پیش از پرداختن به سوء استفاده از واژة نوآوری، به حوزههایی که در آنها نوآوری صورت گرفته است نگاهی میافکنیم.
1. نوآوری در صنعت و ابزارهایی که در زندگی به کار میروند: بشر برای رسیدن به رفاه بیشتر و استفاده فزونتر از امکانات مادی، پیوسته دست به اختراع وسایل و
1. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 16، باب 24، ص 210، ح 21379.
ابزارهای جدید زده است. بیشک ابزارهای جدید که زندگی را برای بشر آسانتر میكنند، مفیدند و از نعمتهای الاهی به شمار میآیند. گرچه ممکن است از این وسایل و ابزارها سوء استفاده نیز بشود و آنها را در راههای بد به کار برند، استفادة ناصحیح، از ارزش ذاتی آنها نمیکاهد، و اساساً از همة نعمتهای الاهی و از جمله اندامهایی که خداوند در اختیار انسان نهاده است سوء استفاده میشود. بر این اساس، چون نعمتهای الاهی ارزشمندند و موارد کاربرد مطلوب آنها بیش از موارد استفادة نابهجا از آنهاست، استفاده از آنها ممنوع نشده است، بلکه خداوند کسانی را که در بهرهوری از نعمتهای خود محدودیت ایجاد میکنند مینكوهد:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ...؛(1) بگو چه کسی زیورهایی که خدا برای بندگان خود پدید آورده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟
2. نوآوری در رفتار: برخی رفتارها در زندگی نقش ابزار را ایفا میکنند و از این روی، خودبهخود، بار ارزشی منفی یا مثبت ندارند و بلكه مطلوب نیز میباشند. از این نظر، دگرگونی و نوآوری در این رفتارها مطلوب است و بار منفی ندارد؛ مانند نوآوری در زبان، لهجه و ادبیات و پدید آوردن اصطلاحات جدید. اما گونة دیگری از رفتارها میتواند بالعرض و با عنوان ثانوی بار ارزشی منفی نیز داشته باشند؛ مانند آداب و رسوم و پوشش که برخی از دگرگونیها و نوآوریها در حوزة آنها عنوان دنبالهروی از دشمنان اسلام به خود میگیرد و وامگیری از شعایر کفر به شمار میآید. بر این اساس، جامعه باید از اینگونه نوآوری که استقلال آن را تهدید میکند و همرنگ کفار میسازد بپرهیزد و بر حفظ آداب، رسوم، پوشش و لباسی که نشانة هویت ملی آن است پای
1. اعراف (7)، 32.
فشرد. همچنین این گونه رفتار میتواند بالعرض بار ارزشی مثبت داشته، نوآوری در آن با حفظ ارزش مثبت آن مطلوب و ارزشمند باشد. برای نمونه، هندیها و پاکستانیها با انگیزة حفظ هویت ملی خود، لباس ملی خود را رها نکردهاند و در مجالس رسمی داخلی و خارجی با همان لباس حاضر میشوند و همین امر موجب شده است که در نزد جهانیان از احترام بیشتری برخوردار گردند.
3. نوآوری در علوم اسلامی: اینگونه نوآوری، محور بحث ما را تشکیل میدهد، و به همین دلیل باید مفهوم آن روشنتر شود. همچنین باید به تفاوت نوآوری مطلوب با نوآوری نامطلوب در حوزة علوم اسلامی و سازوکارهای نوآوری مطلوب در علوم اسلامی بپردازیم تا بدین طریق جلوی سوء استفاده از عنوان «نوآوری در علوم اسلامی» گرفته شود.
از واژة «نوآوری» و معادلهای عربی آن نظیر «ابتداع» و «بدعت» دو گونه سوء استفاده شده است. گونة اول مربوط به کسانی است که گرایشهای متحجرانه و متصلبانه دارند و هر نوع فکر و رفتاری را که در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، اصحاب و تابعین وجود نداشته بدعت و خلاف شرع میدانند. سلفیها و وهابیها که نمونة برجستة این دستهاند با استناد به نکوهش بدعت در سخنان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) (که البته ناظر به بدعتهای حرامی است که پس از آن حضرت رخ دادهاند وگرنه در زمان آن حضرت زمینه و مجالی برای بدعتگذاری وجود نداشته است) بسیاری از عقاید، افکار، مراسم، آداب و احکام رایج بین شیعیان را بدعت و حرام میدانند. آنان با تحریم توسل، زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)، برگزاری جشن میلاد آن حضرات و هر کاری که در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سابقه نداشته است و نیز با تکفیر کسانی که به این امور میپردازند، به مقابله و مخالفت با اکثر مسلمانان از جمله شیعیان میپردازند. برخی از این کجاندیشان، که
هیچگونه نوآوریای را برنمیتابند و البته گاه بین شیعیان نیز به چشم میخورند، استفاده از وسایل نقلیة جدید، مانند اتومبیل، قطار و هواپیما را حرام و بدعت میدانند و معتقدند مانند صدر اسلام باید در مسافرتها از شتر استفاده کرد.
در برابرِ گروه اول، که نوآوری را به كلی ممنوع و حرام میدانند، برخی با سوء استفاده از ستایش نوآوری در کلمات بزرگان و تحولات چشمگیری که در زندگی و عرصة علوم و از جمله علوم اسلامی در پرتو نوآوریها پدیده آمده، هرگونه نوآوری را مطلوب و مفید میشمارند. اگر به تاریخ تشیع و تحولات شگرفی که در بستر زمان از جمله در فقه شیعی پدید آمده نظری بیفکنیم، درمییابیم که گسترش و تحول در فقه، برخاسته از نوآوریها و ابتکارهای فقهای بزرگی چون شیخ مفید، شیخ طوسی و بهویژه شیخ انصاری است و این نوآوریها در هر عصری نقطة عطفی در جهش و تحول فقه شده و همگان به آن نوآوریها و رشدی که به مدد آنها در فقه و دیگر علوم اسلامی پدید آمده میبالند و افتخار میکنند. طبیعی است که این دگرگونیها و نوآوریها در چارچوب کتاب، سنت، اصول و قواعد ثابت صورت میگیرد، اما برخی بدون توجه به این نکتة اساسی، هرگونه نوآوری را به طور مطلق مطلوب و ارزشمند میدانند.
این گروه، بهویژه طی دو دهة اخیر، در نوشتههای خود بارها معنای مطلوبی از لفظ بدعت ارائه دادهاند تا از این رهگذار بار منفی آن از میان برود و بدعت به معنای مطلوب نقل و انصراف یابد. تکرار و اصرار بر چنین كاربردی از آن روست که دگرگونیهای زبانی و معنایی و نقل لغت از معنایی به معنای دیگر به صورت دفعی رخ نمیدهد، بلکه به تدریج و در گذر زمان و با کثرت استعمالْ شكل میگیرد. طبیعی است وقتی لفظ بدعت در معنایی مطلوب و با بار ارزشی مثبت به کار رود، از بار منفی بدعت که در ادبیات دینی دربارة بدعتگذاریهای حرام نمود مییابد، میکاهد و مقاومت در برابر چنین بدعتگذاریهایی را که اساس دین و شریعت را تهدید میکند، از بین میبرد، و در این گذر، نهفقط نوآوری
نامطلوب و بدعت به معنای تغییر در آموزههای دین و پیرایه بستن به آنها، ممنوع و حرام تلقی نمیشود، بلکه کاری مثبت و خدمت به دین به شمار میآید.
نتیجة گسترش چنین نوآوریهایی نسخ شریعت و کنار گذاشتن احکام اسلامی و نشاندن احکام نو و جدید به جای آنهاست. در این گفتار مجالی برای پرداختن به همة ابعاد نوآوریهای باطل و پذیرش آنها از سوی دیگران نیست، و ما تنها به بررسی اجمالی بُعد روانشناختی آن میپردازیم. از نظر روانشناختی طبع انسانها و بهویژه جوانان نوپسند است و وقتی مطلبی چندبار تکرار شد و زمانی بر آن گذشت، جاذبة خود را از دست میدهد. در برابر، سخن نو که با ادبیات جدید و در قالبی نو ارائه میشود جاذبه دارد و دلها را متوجه خود میسازد. در تبلیغات جهانی و رسانهها وقتی میخواهند فکر، مکتب یا مذهبی را تخریب کنند، آن را به کهنهپرستی و ارتجاع متهم میسازند. پیش از انقلاب نیز عمال رژیم شاه میکوشیدند تا با مرتجع و کهنهپرست خواندن، روحانیت را کنار زنند. سوء استفاده از نوگرایی بشر و اتهام کهنهپرستی به مخالفان در ادبیات انسانی پیشینهای کهن دارد، و حتی مشرکان و دشمنان پیامبران الاهی با اسطوره و افسانه خواندن سخنان انبیا درصدد بودند که جلوی تأثیر آن سخنان را بر مردم بگیرند. قرآن در اینباره میفرماید:
وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ كُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوكَ یُجَادِلُونَكَ یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلا أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ؛(1) و از آنان کسانیاند که [چون قرآن میخوانی] به تو گوش فرا میدهند، و بر دلهاشان پوششها افکندهایم تا آن را درنیابند و در گوشهای [دلِ]
1. انعام (6)، 25.
آنها سنگینی قرار دادهایم، و اگر هر نشانهای بینند بدان ایمان نمیآورند؛ تا چون نزد تو آیند آنها که کافر شدند ستیزهکنان با تو گویند: این نیست مگر افسانههای پیشینیان.
با سوء استفاده از ویژگی روانی نوگرایی، برخی ثابت و دیرپای بودن احکام و آموزههای دینی و دیگر تفکرات را فاقد ارزش، و نواندیشی و نوآوری را ارزش میخوانند و چنین القا میکنند كه همانگونه که انسان لباس کهنة فاقد ارزش را دور میاندازند، باید عقاید اصیل اسلامی و سخنان انبیا را که بیش از هزار سال بر آنها گذشته و کهنه شدهاند کنار نهاد. شکی در بطلان این سخن نیست؛ زیرا ارزش و والایی عقیده و سخن به حق بودن، مطابقت با واقع و تأمین سعادت انسان است و گذشت زمان از ارزش آن نمیکاهد.
در برابر افراط و تفریطها دربارة صحیح یا ناصحیح انگاشتن نوآوری و نواندیشی، راه میانه و حق این است که نه میتوان بهطور مطلق نوآوری را باطل دانست و نه میتوان هرگونه نوآوری را صحیح و بر حق شمرد، بلکه برخی نوآوریها باطلاند و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) آنها را منع كرده و در حد کفر و شرک دانستهاند. این نوآوریها مطالبی هستند که خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) نفرموده و کسانی، خود، آنها را وارد دین میکنند، یا حذف برخی آموزههای دینیاند، و کهنه و تاریخی انگاشتن آنها. روایاتی که در آنها بدعت در دین و استناد به رأی(1) و قیاس(2) در استنباطات و اجتهادات به شدت نکوهش شده است ناظر به این قسم از نوآوریهایند.
1. بنابر تعریف ابنجوزی، رأی چیزی است که پس از فکر و فحص (برای شناخت حکم صحیح) در نظر مجتهد پدید میآید (ابنجوزی، اعلام الموقعین، ج 1، ص 68).
2. قیاس در لغت به معنای سنجش و اندازهگیری یا مساوات و برابری است و در اصطلاح عبارت است از حکم بر معلومی به مانند حکمی که برای معلوم دیگر ثابت است، به واسطه مشترک بودن آندو در علت حکم (حسن بن زینالدین، معالم الاصول، ص 223). از تعریفهایی که برای قیاس برشمردهاند، برمیآید که قیاس اصولی و شرعی از دیدگاه منطق و کلام نوعی تمثیل شمرده میشود و عناصر آن عبارتاند از: 1. موضوعی که حکمش معلوم است و آن را «اصل» یا مقیسعلیه گویند؛ 2. حکم اصل؛ 3. موضوعی که حکمش مجهول است و اصطلاحاً آن را «فرع» یا مقیس گویند؛ 4. سبب حکم که در هر دو موضوع وجود دارد و اصطلاحاً آن را «جامع» یا علت گویند.
منظور از نوآوری مطلوب که بزرگان و علما بر آن تأکید میكنند، اجتهاد و پژوهش در علوم اسلامی، بهویژه فقه، و در قالب کتاب و سنت و آموزههای وحیانی و استفاده از روش صحیح پژوهش در آن عرصههاست، که در اصول فقه تبیین شدهاند. در اینگونه نوآوری مجتهد به هیچ وجه مطلبی را از پیش خود به دین و فقه نمیافزاید، بلکه با استفاده از آموزههای کتاب و سنت، استنباط و برداشت جدید خود را ارائه میدهد و از احکام کلی و منابع استنباط، فروع جدیدی را کشف و استخراج میکند تا پاسخگوی نیازهای جدید باشند. در پرتو همین نوآوریهای عالمانه و مجتهدانه و مبتنی بر منابع استنباط، فقه شیعه در گذر تاریخ تحولات پرشماری را پشت سر نهاده و نوآوریها در هر دورانی بر حجم و غنای فقه افزوده است؛ تا آنجا که امروزه نمیتوان فقه را از نظر کیفی و کمّی با فقه رایج در زمان شیخ صدوق مقایسه کرد. در مقنع شیخ صدوق، که کتاب فقه ایشان به شمار میآید و حجم محدودی نیز دارد، متن روایات پس از حذف اسانید به منزلة فتاوای آن بزرگوار ارائه شده است. پس از شیخ صدوق، شیخ مفید از قاعدههای اصولی در استنباطات خود بهره گرفت و مقنعه را كه حاصل برداشتهای ایشان از روایات است نه متن روایات، نوشت. از این روی، مقنعه شیخ مفید با مقنع شیخ صدوق متفاوت است. از این جهت، مخالفان اخباریمسلك شیخ مفید، با اینكه وی شخصیتی بس باعظمت بود و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف)، در توقیع خود ایشان را ستودند و تأیید کردند، دربارة آن شخصیت بزرگ میگفتند: دو گروه به اسلام خیانت کردند. نخست کسانی که خلافت امیر مؤمنان(علیه السلام) را غصب کردند و دیگری شیخ مفید و كسانی همچون او که اصول را وارد مذهب شیعه کردند!
در ادامة رشد و تحول فقه، شیخ طوسی با نوآوریهای خود و استفادة گسترده از اجتهاد بر غنای فقه اسلامی افزود و از این نظر کتابهای فقهی ایشان قابل مقایسه با مقنع شیخ صدوق نیست. این نوآوریها و تحولات در فقه ادامه یافت و حتی شخصیت
بزرگی چون مقدس اردبیلی با آن تقدس و تقوایِ مثالزدنی، با نوآوریها و پژوهشهای خود بسیاری از معضلات و مشکلات فقهی را حل كرد و راههای جدیدی را فراروی تحقیقات فقهی آیندگان گشود؛ تا اینكه شیخ انصاری به مدد هوش و نبوغ و ژرفاندیشی خویش تحولی اساسی در فقه و اصول پدید آورد و با نوآوریهای خود در فقه و اصول و با تکیه بر قواعد فقهی و ضوابط اصول و در چارچوب منابع فقه، آن دو علم را به درجهای از رشد کمّی و کیفی رساند که مجتهدان پس از ایشان همگی خود را ریزهخوار دستاوردهای علمی وی میدانند و مفتخرند که راه ایشان را ادامه میدهند.
یکی از ابتکارها و نوآوریهای بزرگ و اثرگذار آن عالم ژرفاندیش این است که با استفاده از حدود هشت روایت دربارة استصحاب و شرح و بسط آنها، باب عظیم استصحاب را در اصول تدوین کرد و در این کتاب و دیگر ابواب اصول قواعدی را بنیان نهاد که پیش از ایشان کسی حتی اشارتی به آنها نكرده بود.
بدین ترتیب روشن شد که نوآوری مورد نظر ما روشمند و در چارچوب اصول و ضوابط علم، و مبتنی بر روش صحیح فقاهت و اجتهاد است و با رعایت اصول عقلایی و اصول محاوره صورت میگیرد. این نوآوریها نتیجة نکتهسنجیها، موشکافیها و ژرفاندیشیهایی است که در روایات و قرآن صورت میپذیرد و با دقت و تعمق در آنها نکات و برداشتهای جدیدی به دست میآید. بر این اساس، این نوآوریها نهفقط نکوهیده نیست، بلکه از افتخارات عالم اسلام به شمار میآید، و کسانی که به این نوآوریهای روشمند توفیق مییابند مصداق فرمودة رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هستند که فرمود:
وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ؛(1) بسا حامل و رسانندة علمی که آن را به داناتر از خود میرساند.
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 402.
این نوآوریها به هیچ وجه، به دلخواه و از سَرِ هوا و هوس و تحت تأثیر جو اجتماعی و سیاسی و با هدف تحریف و تغییر احکام الاهی صورت نمیگیرد و چون هدف از آنها تبیین احکام الاهی و استخراج حكم از منابع است، مورد تأیید پیشوایان معصوم ما(علیهم السلام) قرار گرفتهاند و آنان مخالفت با این نوآوریها و فتواها را به شدت نکوهش كرده و در حد شرک و کفر دانستهاند. امام صادق(علیه السلام) دربارة مراجعه به فقها فرمودهاند:
یَنْظُرَ انِ [إلى] مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللَّهِ؛(1) نظر کنند به شخصی از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد. پس به حکمیت او راضی شوند. همانا من او را حاکم شما قرار دادم، اگر بنابر دستور ما حکم کند و یکی از آنها از او نپذیرفت، همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و آنكه ما را رد کند خدا را رد کرده و این در حد شرک به خداست.
از فرمایشهای امیر مؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه و دیگر روایات که در آنها بدعت نکوهیده و در حد شرک و کفر معرفی شده است برمیآید که پایهگذاری سنت و روش جدید در اسلام بدعت، حرام و کفر، و ترویج آن در جامعه ناپسند و حرام است و سنتگذار نیز کافر به شمار میآید. آنگاه برخی روایات پایهگذاری سنت نیکو را ستودهاند؛ چنانكه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) میفرماید:
1. همان، ص 67.
مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا وَمَنْ سَنَّ سنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرَها وَ وِزْرَ مَنْ عَمِلَ بِها؛(1) کسی که سنت و روش نیکویی را بنیاد نهد، پاداش و ثواب آن سنت و کسی که به آن عمل میکند برای اوست، و کسی که سنت و روش بدی را بنیاد مینهد کیفر آن روش ناپسند و کیفر کسانی که به آن عمل میکنند برای او خواهد بود.
از این روایت برمیآید که ابداع و پایهگذاری سنت خوب، و به تعبیر دیگر بدعت خوب، پسندیده است و کسی که به چنین امری دست یازد، افزون بر ثواب خود تا روز قیامت همانند ثواب و پاداش کسانی که به سنت او عمل میکنند به او عطا میشود. در برابر نیز کسی که سنت و بدعت بدی بنهد، افزون بر کیفر عمل بد خود، همانند عقوبت و کیفر کسانی که به سنت ناپسند او عمل میکنند بدو داده میشود. بر این اساس، بهطور مطلق نمیتوان بدعت اصطلاحی را که به معنای تغییر در دین و افزودن به آن است ناپسند دانست، بلکه بدعت به دو گونة بد و خوب تقسیم میشود.
دربارة این شبهه ابتدا باید معنای سنت را دریافت تا روشن شود که سنت به معنای بدعت نیست و روایات بدعت ناظر به سنتگذاری و ایجاد روش جدید نیستند. «سنت» در لغت به معنای راه و روش، و معادل فارسی آن «رسم» است. بر این اساس، سنتها رسوم و آداب قومی و منطقهای و نژادی هستند که هر قومی برحسب فرهنگ، زبان، روابط و ویژگیهای آب و هوایی منطقه خود آنها را پایهگذاری میکند. سنت به این معنا، خودبهخود، بار ارزشی ندارد و حکم شرعی و ارزشی بر آن مترتب نمیشود.
سنت، گذشته از معنای لغوی، در میان متشرعان و متدینان به دین اسلام سه معنای اصطلاحی دارد:
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 74، باب 14، ص 204، ح 41.
1. «سنت» به معنای مستحب که در فقه اسلامی یکی از احکام پنجگانه به شمار میآید. سنت بدین معنا در برابر فریضه و واجب به کار میرود و مرادف آن در عربی «نافله» است؛
2. «سنت» به معنای روش مطلوب و خداپسند و کاری که در دین مطلوب قلمداد شده است، خواه واجب باشد و خواه مستحب. در برابر اصطلاح اول سنت که فقط شامل مستحب است، در این اصطلاح سنت هم شامل مستحب میشود و هم واجب. در این اصطلاح، سنت در برابر بدعت قرار میگیرد؛ زیرا سنت در این معنا، کاری مطلوب و پسندیده است که در شرع پایهگذاری شده است، و در برابر آن، بدعت کاری است که در شرع و دین پیشینه ندارد و بدعتگذار از پیش خود آن را به دین نسبت میدهد؛
3. «سنت» به معنای قول، فعل و تقریر معصومان که برای مسلمانان حجت هستند و در کنار قرآن از منابع دین به شمار میآیند. بر اساس این تعریف، مجموعه روایاتی که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده سنت مینامیم.
بر اساس آنچه گذشت، بدعت آموزهای است که بدعتگذار از پیش خود به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) نسبت میدهد یا به هر طریق دیگری آن را وارد دین میکند؛ اما چنانكه گفتیم، سنت حسنه و سنت سیئة مطرح شده در روایت، ناظر به معنای عرفی سنت است و معنای بدعت از آن تداعی نمیشود. منظور از آن سنتْ آداب و رسومی است که در رفتار و روابط بین افراد جامعه پدید میآید؛ مانند آداب و رسومی که در هر فامیل و طایفهای دربارة ازدواج وجود دارد. این سنتها اگر مورد رضایت خدا باشند، مطلوب و نیکو، و اگر مرضیّ خداوند نباشند، بدند. مثلاً اگر کسی بنا گذاشت که شبهای جمعه اعضای فامیل و خانواده را در خانة خود گرد آورد و به آنها غذا دهد و بهویژه اگر در جمع آنان احکام اسلام و ذکر اهلبیت(علیهم السلام) گفته شود، کار پسندیدهای کرده است. در شرع نیامده که شبهای جمعه اقوام و خویشان گرد هم
آیند، اما چنین کاری چون محبت و پیوند بین خویشان را افزایش میدهد و بهویژه میتواند زمینهای برای ترویج شعایر دینی نیز باشد، مطلوب است و سنت حسنه به شمار میآید.
در برابر اینگونه سنت، سنتهای بد، یعنی آداب و رسوم طایفهای و ملیِ باطل و خرافی قرار دارند که یا از پیشینیان به ارث رسیدهاند، یا از دیگر فرهنگها و ملتها به عاریت گرفته شدهاند و یا به دست افراد منحرف و اثرگذار پایهگذاری میشوند. این سنتها افزون بر آنكه برای جامعه سودی ندارند، زیانهای اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی نیز در پی دارند. مثلاً در برخی کشورهای اروپایی «جشن پرتقال» میگیرند و به مناسبت آن جشن، مردم در خیابانها جمع میشوند و چندین تُن پرتقال به سر و روی یكدیگر پرتاب میكنند. این رسم و سنت پوچ و بیهوده، افزون بر آنكه سودی ندارد، موجب آلوده شدن شهر و به هدر رفتن سرمایهها میشود. همچنین از جمله سنتهای بد در جامعة ما، مراسم خرافی چهارشنبهسوری است که زرتشتیان آن را پایهگذاری كردهاند و پس از انقلاب فراموش شد؛ ولی متأسفانه طی چند سال گذشته برخی دولتمردان، با هزینة بیتالمال دوباره آن را زنده و ترویج كردند، و این اعمال هر سال خسارتهای فراوان مادی، اخلاقی و اقتصادیای بر مردم تحمیل میکند. بیشک تا قیامت عقوبت و کیفر خسارتها و گناهانی که در اجرای چنان مراسم باطلی پدید میآید، بر عهدة کسانی که به ترویج و گسترش این رسمهای باطل و زیانبار میپردازند نیز خواهد بود.