درس چهارم: شرایط و موانع روحی و معنوی بهره‌مندی از قرآن

 

درس چهارم:

شرایط و موانع روحی و معنوی بهره‌مندی از قرآن

 

 

از فراگیر انتظار می‌رود:

با شرایط و موانع بهره‌مندی از قرآن آشنا شود؛

ـ شرایط دوازده‌گانه بهره‌مندی از قرآن را به اختصار بیان كند؛

ـ موانع اعتقادی بهره‌گیری از قرآن را توضیح دهد؛

ـ نقش منفی گناهان را در بهره‌گیری از قرآن تبیین كند؛

 

 

 

«إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً * وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا؛ كسانی كه پیش از آن، دانش و معرفت در اختیارشان قرار داده شده است، وقتی آیات قرآن بر آنان تلاوت می‌شود؛ به حال سجده به رو بر زمین افتاده و می‌گویند پاك و منزه است پروردگار ما، همانا وعدة پروردگار ما واقع‌شدنی است و به رو در افتاده، اشك می‌ریزند و (همین اظهار بندگی) بر خشوع آنان می‌افزاید. اسراء، 107ـ109.

قرآن مجید در كنار اهدافی كه برای خود برمی‌شمرد، شروط و موانعی را نیز برای بهره‌مندی و رسیدن به آن اهداف مطرح كرده است. در این درس، نخست شروط و سپس موانع بهره‌مندی از قرآن را مطرح می‌كنیم:

أ) شرایط بهره‌مندی از قرآن

با رعایت شرایط ذیل، افراد عادی نیز می توانند از قرآن بهره‌مند شوند:

1. دانش‌طلبی و یقین‌جویی

یكی از شروط مهم بهره‌مندی از قرآن، آن است كه انسان در پی دستیابی به علم و یقین باشد، بخواهد به حقایق پی برد و بر گمان و امثال آن تكیه نكند. قرآن مجید در پاسخ به مشركان و در مقام نفی شرك، همواره می‌گوید كه آنان دنبال گمان، تقلید و در شك‌اند و به مدعای خویش یقین ندارند؛ اگر راست

می‌گویند، دلیل قاطعی بر مدعای خود بیاورند. به هر حال، اگر كسانی به دنبال هواهای نفسانی خود باشند یا بخواهند بر اساس گمان و شك زندگی خود را بنا نهند، از قرآن بهره‌ای نخواهند برد. در آیه 10 سوره توبه می‌فرماید: «وَنُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ و ما آیات را برای مردمی كه بدانند روشن بیان می‌كنیم». در آیه 118 بقره نیز می‌فرماید: «قَدْ بَیَّنَّا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛ ما آیات را برای گروهی كه یقین دارند روشن بیان كرده‌ایم». مشابه این، آیاتی است كه چنین بیانی دارند: «لِقَوْمٍ یَفْقَهُون»؛(انعام، 98)؛ (انعام، 98)، «لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ»؛(یونس، 24)؛ «لأُوْلِی الألْبَابِ»؛(آل عمران، 190).

2. تسلط بر قلب

در آیه سی و هفتم از سوره ق می‌فرماید: «إنَّ فِی ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ؛ در این (كتاب)، پند و تذكری است برای آن كه دارای قلب (هوشیاری) باشد».

انسان در اثر گناه یا غفلت، گاهی قلب و دل خود را در اختیار شیطان، هوای نفس، غرایز حیوانی و انسان‌های منحرف قرار می‌دهد و آنان دلش را می‌ربایند. كسی كه دل ندارد (یعنی دل را به دیگری سپرده است و آن دیگری هرگونه كه می‌خواهد بر آن حكم می‌راند) نمی‌تواند از قرآن بهره‌مند شود. كسی از قرآن بهره‌مند می‌شود كه بر دل خود مسلط باشد. در روایات آمده است كه اگر شیطان‌ها پیرامون دل پرسه نمی‌زدند و آن را احاطه نمی‌كردند، انسان می‌توانست به ملكوت جهان نظر كند و حقایق هستی را دریابد.(1) باید دل در اختیار انسان باشد تا آن را در اختیار قرآن و حقایق آن قرار دهد؛ در نتیجه متأثر شود و به سوی كمال خویش حركت كند.


1. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 59، ص 163.

3. زنده‌دلی

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ * لِیُنذِرَ مَن كَانَ حَیًّا؛ آن (چه بر پیامبر وحی شده) جز ذكر و قرآن روشنگر نیست تا كسانی را كه زنده‌اند بیم دهد». برخی انسان‌ها مرده‌اند و مرده را هرقدر صدا بزنی، موعظه كنی یا حقایق را برایش بازگو كنی، اثری نخواهد داشت. انسان‌هایی كه در اثر گناه بر قلب‌هاشان مهر خورده و راه نفوذ معارف حق را بر خود بسته‌اند، هنگامی كه حقایق و آیات الاهی را می‌شنوند، ذرّه‌ای تأثیر در آنان نمی‌نهد؛ گویا چنین حقایقی را نشنیده‌اند. مشركان و منافقان، مظهر كامل این حالت مردگی، و مؤمنان حقیقی، مظهر كامل زنده‌دلی‌اند. قرآن مجید می‌فرماید: «أَوَ مَن كَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا؛(انعام، 122)؛ آیا كسی كه مرده بود و او را زنده كردیم و برایش نوری قرار دادیم كه با آن در بین مردم حركت می‌كند، مانند كسی است كه در تاریكی‌ها به سر می‌برد و از آن خارج شدنی نیست؟!»

انسان‌های زنده كه باتقوا هستند، با نور خدا حركت می‌كنند و در برخورد با شیطان‌ها، هوشیارانه عمل می‌نمایند: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛(اعراف، 201)؛ اهل تقوا را چون وسوسه و خیالی از شیطان به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آورند و همان لحظه بصیرت و بینایی پیدا كنند».

4. رضوان‌طلبی

انسان‌ها در هر عملی كه انجام می‌دهند، علاوه بر آگاهی، انگیزه‌ای نیز دارند و باید داشته باشند؛ ولی انگیزه‌ها در افراد و موقعیت‌های گوناگون متفاوت است؛ گاهی كارها برخاسته از انگیزه‌های حیوانی و نفسانی (مانند سیركردن شكم) و

تأمین لذایذ مادی است و گاهی انسان فراتر از سطح حیوانات قرار می‌گیرد. در این صورت، انگیزه‌های مادی نمی‌تواند محرّك اصلی او باشد و آنچه در پی آن است، موضوعی فراتر از تأمین لذایذ مادی خواهد بود. در این میان، آنان كه عشق به حقایق دارند، با كشف مطالب علمی دلخوش می‌شوند و حداكثر با درك مفاهیمی كه از معنویات حكایت دارد، سرمست می‌شوند؛ ولی اگر انسان با خدا آشنا شود، خدا را خوب بشناسد و به او معتقد گردد، بالاترین لذت برای او خشنودی خداست؛ نه در انجام اعمالش انگیزه دنیوی دارد و نه امیدی به نعمت‌های بهشتی و نه خوفی از عقوبت‌های اخروی در خود می‌یابد. چنین افرادی حتی اگر خدا نعمت‌های بهشتی را هم در اختیارشان قرار ندهد یا عقوبتشان كند، از او دست برنمی‌دارند؛ زیرا خشنودی خدا برایشان از همه چیز بالاتر است.

خداوند درباره اینان می‌فرماید: «یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ ... وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛(مائده، 16)؛ خداوند كسانی را كه در پی خشنودی او باشند... به وسیله قرآن به راه‌های امن هدایت می‌كند و آنان را به صراط مستقیم رحمت و قرب خویش رهنمون می‌گردد».

5. تقوا

برخی آیات(1) تقوا را شرط بهره‌مندی از قرآن می‌داند. از جمله در آیه 2 سوره بقره فرموده است: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛ این كتاب كه تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزكاران است». چنان‌كه پیش از این گذشت. تقوا مراحل مختلفی دارد. بر اساس بینش قرآنی، تقوا متوقف بر ایمان به مبدأ و معاد و ملازم با ایمان به وحی و نبوت خواهد بود، چنان‌كه در آیه 3 و 4 سوره بقره آمده است: «الَّذِین


1. نیز مانند آل عمران، 138 و حاقه، 48.

یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلوةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ * والَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ؛ كسانی كه به غیب ایمان دارند و نماز برپا می‌دارند و از آنچه روزیشان كرده‌ایم انفاق می‌كنند و آنان كه به آنچه به تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده ایمان می‌آورند و به جهان واپسین باور دارند». بنابراین به هر میزان كه درجات ایمان فرد بیشتر شود، تقوای بیشتری خواهد داشت و به هر میزان كه تقوای فرد افزون شود، بهرهٔ او از كتاب الاهی نیز بیشتر خواهد بود. بر این اساس ، افراد مختلف با توجه به درجات تقوای خود از قرآن بهره‌مند می‌شوند.(1)

6. خشیت و خوف

یكی دیگر از شرایط بهره‌مندی از قرآن كه مرتبط با انذار قرآن می‌باشد، خوف و خشیت است. در سوره یس، پس از آنكه هدف قرآن را بیم دادن مردم می‌داند و متذكر می‌شود كه منافقان از انذار قرآن بهره‌ای ندارند، می‌فرماید: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِیم؛(یس، 11)؛ فقط كسی از بیم دادن تو بهره می‌برد كه پیرو قرآن باشد و از خداوند رحمان خشیت داشته باشد؛ پس اورا به­آمرزش وپاداش ارجمند الآهی بشارت ده». در سوره طه نیز می‌فرماید: «طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى * إِلاَّ تَذْكِرَةً لِّمَن یَخْشَى»؛(طه 1 ـ 3)؛ ای پیامبر، ما قرآن رابرتونازل نكردیم تاخودرابسیاربه رنج وزحمت اندازی،جزآنكه این كتاب یادآور و پند برای كسانی است كه دارای خشیت‌اند». در سوره ق نیز می‌فرماید: «فَذَكِّرْ بِالْقُرْآن


1. البته برای آیه دوم سوره بقره، تفسیر دیگری نیز ذكر شده است كه بر اساس آن، دو نوع تقوا وجود دارد: یكی تقوای فطری و دیگری تقوای شرعی. در تقوای فطری، آدمی با تشخیص عقل از كارهای بد پرهیز می‌كند و سراغ خوبی‌ها می‌رود و سبب ایمان آوردن به خدا می‌شود. در این صورت، تقوای فطری منشأ ایمان خواهد بود.

مَن یَخَافُ وَعِیدِ؛ (ق، 45)؛ با قرآن كسی را پند بده كه از وعده‌های عذاب و كیفر الاهی ترسان است».

در قرآن «خشیت» از خداوند مطرح شده؛ ولی «خوف» بیشتر در خصوص عذاب جهنم و گاهی در مورد خداوند یا مقام خداوندگار به كار رفته است. به همین دلیل گفته‌اند: «خشیت» احساس ترسی است كه از درك عظمت خدا برای فرد حاصل می‌شود و در بینش قرآنی هر كس عظمت خدا را درك كند و در اثر درك عظمت الاهی بیمناك شود، انذار قرآن برایش سودمند است و درك عظمت خدا باعث می شود كه همه موجودات جهان در پیش چشم انسان كوچك گردد.(1)

ترس از عذاب‌های اخروی نیز، زمینه بهره‌گیری از انذار قرآن را فراهم می‌آورد. كسی كه ترسی از عذاب ندارد، به آن دلیل است كه اعتقادش به معاد ضعیف است و چنین كسی انذار برایش سودی ندارد؛ ولی آنان كه ایمانشان به معاد مستحكم است، ترس از معاد در پرتو انذار انبیای الاهی و قرآن، زمینه كناره‌گیری از گناه و پاكی شان را فراهم می‌سازد و از مخلصان می‌شوند. قرآن مجید در وصف انسان‌های برجسته و باایمان، به‌ویژه انبیای الاهی می‌فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ؛ (ص، 46)؛ آنان را با یاد معاد، از آلودگی‌ها و آمیزة شرك، پاك و ناب و خالص كردیم».

7. ایمان و نیكوكاری

طبق بینش قرآنی، ایمان بدون عمل و عمل بدون ایمان در نجات و سعادت انسان


1. علی(علیه السلام) در وصف انسان‌های باتقوا مى‌فرماید: «عَظُمَ الخالقُ فِی أنْفُسِهمْ فَصَغُرَ ما دُونَه فِی أعْیُنِهمْ؛ خدا نزد اهل تقوا بزرگ جلوه كرده، عظمت او را درك كرده‌اند و باورشان آمده است؛ در نتیجه آنچه جز خداست، در چشمانشان كوچك جلوه كرده است». نهج البلاغه، خطبهٔ 193.

نقشی ندارد؛ بلكه این دو با هم سعادت بشر را تأمین می‌كنند؛ از این رو قرآن دو شرط دیگر برای بهره‌مندی از قرآن را «ایمان» و «احسان» دانسته است. در سوره لقمان، آیه 2 و 3 می‌فرماید: «تِلْكَ آیَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِیم ِ* هُدًى وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِینَ؛ این است آیات كتاب حكمت‌آموز كه هدایت و رحمت برای نیكوكاران است». در آیه 120 سوره هود نیز می‌فرماید: «وَجَاءكَ فِی هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ؛ برای تو در این كتاب؛ حقیقت، موعظه، یادآوری و پندی برای مؤمنان آمده است».

8. در جست‌وجوی راه‌ درست بودن

در برخی آیات قرآن می‌فرماید: این قرآن برای كسانی پند و اندرز و یادآوری است كه بخواهند راه درست را در پیش گیرند. قرآن هیچ‌كس را به صورت جبری و یا اتفاقی هدایت نمی‌كند؛ تا كسی خودش نخواهد كه مسیر صحیح را بیابد و بپیماید، قرآن نیز دست او را نمی‌گیرد. اولین قدم در درمان بیماری‌های روحی، تمایل بیمار به بهبودی است؛ او باید بیمار بودن خود را باور داشته و در پی علاج خویش باشد. دست‌كم، آمادگی داشته باشد كه به راهنمایی‌ها و درمان‌هایی كه قرآن در اختیار او قرار می‌دهد، جامه عمل بپوشاند؛ ولی اگر كسی هدفش جز این باشد، خواندن قرآن و فهم محتوای آن برایش سودی ندارد و چه‌بسا زیان‌آور هم باشد.

قرآن مجید درباره قوم هود می‌فرماید: «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى؛(فصلت، 17)؛ ما قوم ثمود را هدایت كردیم؛ ولی آنان كوری را بر هدایت برگزیدند». قرآن مجید در آیه 27 و 28 سوره تكویر پس از زدودن شبهاتی كه در مورد رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حقانیت قرآن مطرح شده است، می‌فرماید: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ * لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن یَسْتَقِیمَ؛ قرآن جز یادآوری و پندی برای عالمیان نیست، (البته) برای كسی از شما كه بخواهد راه راست را در پیش گیرد».

9. تمسّك به قرآن

شرط دیگر بهره‌مندی از قرآن، تمسّك به قرآن است. در آیه ‌174 و 175 سوره نساء می‌فرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْكُمْ نُورًا مُّبِینًا * فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ صِرَاطاً مُّسْتَقِیماً؛ به سوی شما نوری روشنگر فرو فرستادیم؛ اما آنان كه به خدا ایمان آوردند و به قرآن چنگ زدند، پس خداوند آنان را در رحمت و فضل خود وارد می‌كند و آنان را از راهی مستقیم به سوی خود هدایت می‌نماید».

از آنجا كه ایمان به خدا اساس تمام ارزش‌هاست و هر عملی كه بدون ایمان انجام گیرد، هیچ نقشی در سعادت انسان ایفا نمی‌كند، چنگ زدن به تعالیم قرآنی كه تنها راه وصول به هدف نهایی قرآن است نیز، باید متكی به ایمان باشد و به همین دلیل در این آیه مقدم بر چنگ زدن به قرآن ذكر شده است. آگاهی دادن، انذار و تبشیر، انتخاب راه درست و رعایت تقوا، برای آن است كه انسان در پرتو تعالیم قرآن به خداوند رهنمون شود. استفاده از تعالیم قرآن زمینه چنین رشد عظیمی را ـ آن هم به دست خدا ـ فراهم می‌سازد. در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ؛(یس، 11)؛ ای پیامبر(صلى الله علیه وآله)، تو فقط كسی را بیم می‌دهی و بیم دادنت در او مؤثر واقع می‌شود كه پیرو قرآن باشد و از دستورا ت آن پیروی كند».

10. سجده و تسبیح

یكی دیگر از شرایط بهره‌مند شدن و رسیدن به اهداف قرآن، نهایت تذلّل و عبودیت در برابر خداست. سجده، مظهر تام عبودیت بنده در برابر خداست و در روایات آمده كه اگر انسان بداند هنگام سجده خداوند چقدر به او عنایت دارد، حاضر نمی‌شود سر از سجده بردارد.(1) سجده بر خدا، معلول درك عظمت خدا و


1. امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید: «لَوْ یَعْلَمُ الْمُصَلِّى مَا یَغْشَاه مِنَ الْرَّحْمَةِ لَمَا رَفَعَ رَأْسَه مِنَ الْسُّجُودِ؛ اگر نمازگزار می‌دانست كه تا چه میزان رحمت (الاهی) او را فراگرفته است، هرگز سر از سجده برنمی‌داشت».عبدالواحد آمدی، غرر الحكم و درر الكلم، ج 2، ص 144. در روایات فراوانی، سجده، نزدیك‌ترین حالت انسان به خداوند به شمار آمده است. ر.ك: محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج 82، ص 232 و ج 85، ص 131 و 160 ـ 163 و ج86، ص 216 و 203.

رابطهٔ انسان با اوست. اگر خداوند كمال مطلق است و علم، قدرت، رحمت، حیات و دیگر اوصاف او بی نهایت بوده و انسان در پی كسب كمال است، وقتی بالاترین و كامل‌ترین موجود را می‌یابد، نهایت كرنش را در برابر او اظهار می‌نماید، به‌ویژه اگر آن موجود خداوندگار او باشد و هستی خود را حقیقتاً از او دریافت كند.

بر اساس مفاد آیه 15 سوره سجده، كسانی به آیات الاهی ایمان می‌آورند كه وقتی آنان را به آیات خداوندشان توجه می‌دهند، به سجده می‌افتند و او را تسبیح می‌كنند. در آیه 107ـ109 سوره اسراء می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَى عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّداً * وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً * وَیَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعاً؛ كسانی كه پیش از آن، دانش و معرفت در اختیارشان قرار داده شده است، وقتی آیات قرآن بر آنان تلاوت می‌شود، به حال سجده به رو بر زمین افتاده و می‌گویند پاك و منزه است پروردگار ما، همانا وعدة پروردگار ما واقع‌شدنی است، و به رو در افتاده، اشك می‌ریزند و (همین اظهار بندگی) بر خشوع آنان می‌افزاید».

بنابراین تسبیح و تنزیه خداوند، یكی دیگر از شروط بهره‌مندی از قرآن است. كسی كه خداوند را منزّه از هرگونه نقص و آلودگی بداند، سخن او را نیز كه قرآن است، كامل و بی‌نقص می‌داند و آن گاه در پذیرش و تسلیم در برابر آن دچار تردید نمی‌شود. پذیرش و باور قرآن به عنوان سخن بی‌عیب و نقص

خداوند، زمینه را برای فهم، عمل و بهره‌گیری از آن و در نهایت، رسیدن به بالاترین اهداف قرآن فراهم می‌سازد.

11. شب زنده‌داری

آیه شریفه 16 سوره سجده، یكی دیگر از شرایط بهره‌مندی از قرآن را شب‌زنده‌داری می‌داند. شب‌زنده‌داری از دیدگاه قرآن، عامل بسیاری از كامیابی‌هاست. در آیه 79 از سوره اسراء به پیامبر گرامی اسلام(صلى الله علیه وآله) می‌فرماید:وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن یَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُوداً؛ و پاسی از شب را بیدار و متهجّد باش و نماز شب را، كه خاص توست، به جای آور كه خدا تو را به مقام محمود مبعوث گرداند». در آیات اول سوره مزّمّل نیز می‌فرماید: «قُمِ اللَّیْلَ ... إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْكَ قَوْلاً ثَقِیلاً؛ ، شب را به پاخیز... ما به زودی گفتاری گران‌سنگ بر تو می‌افكنیم».

شب‌زنده‌داری هم صفای روحی برای پذیرش حقایق فراهم می‌سازد و هم انسان را برای صعود به قله‌های رفیع معنویت كمك می‌كند. به همین دلیل، قرآن مجید می‌فرماید: وقتی چنین افرادی با قرآن برخورد می‌كنند، به دلیل صفای باطنی شان، آمادهٔ اثرپذیری از قرآنند.

12. انفاق

تأمین نیازمندی‌های مردم ـ آن هم فقط با انگیزه الاهی و بدون چشم‌داشت و یا ریا و به عنوان ادای وظیفه و بر اساس احساس مسؤولیت در برابر خداوند ـ یكی دیگر از شروطی است كه در آیه 16 سوره سجده برای بهره‌مندی از قرآن ذكر شده است. انفاق در بینش قرآنی با تأمین نیازهای نیازمندان در نظام‌های غیر الاهی بسیار متفاوت است. انسان مؤمن، به این دلیل انفاق می‌كند كه خداوند او را

موظّف به آن كرده و نگران ادای وظیفه است. در این صورت، حالات گوناگون فردی و اجتماعی در انگیزه او خللی وارد نمی‌كند. او خود را مالك ثروت و امكاناتی كه در اختیار دیگران قرار می‌دهد، نمی‌داند؛ بلكه معتقد است كه این ثروت و امكانات ، حق نیازمندان است كه باید در اختیار آنان قرار دهد. از سوی دیگر، آن را عطیهٔ الاهی می‌داند كه خدا در اختیار او قرار داده تا به صاحبانش برساند. به همین دلیل قرآن مجید می‌فرماید: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»؛(بقره، 3)؛ از آنچه به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌كنند». بر اساس چنین بینشی، انفاق‌كننده هیچ چشم‌داشتی ندارد و می‌داند در صورتی وظیفه‌اش را انجام داده است كه ریاكارانه انفاق نكند و نیاز نیازمندان را به گونه‌ای برآورده كند كه حیثیت و منزلت اجتماعی آنان حفظ شود. بی‌شك تلاش برای تأمین نیازمندان با رعایت شرط مذكور، انفاق كننده را مشمول عنایات خداوند و بهره‌مندی از قرآن می‌كند. در آیه مزبور، انفاق یكی از شروط بهره‌مندی از هدایت قرآن و اوصاف متقین دانسته شده است.

ب. موانع بهره‌مندی از قرآن

می‌توان موارد ذیل را جزء اموری دانست كه انسان را از سود جستن از قرآن باز می دارند:

1. ظلم

یكی از موانع بهره‌مندی از قرآن «ظلم» است. ظلم فقط در بینش قرآن، ستم به دیگران نیست؛ بلكه حركت برخلاف جهت كمال خویش نیز، نوعی ستمگری است و آنكه به دیگری ستم می‌كند، در واقع دو نوع ظلم مرتكب شده، هم به

دیگران ستم كرده است و هم به خود و به این وسیله، خود را از رسیدن به كمال واقعی محروم كرده است. به همین دلیل در قرآن مجید شرك و بت‌پرستی، ظلمی بزرگ قلم‌داد شده است: «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛(لقمان، 13)؛

هرآینه شرك، ستمی بزرگ است». شرك، بالاترین و بزرگ‌ترین عامل دوری از خدا و فاصله گرفتن از كمال حقیقی است. اگر ظلم، نادیده گرفتن و ندادن حق دیگران است، در بیان قرآن مجید، فقط انسان‌ها مشمول آن نیستند؛ بلكه این موضوع شامل هر موجود دیگری نیز می‌شود و به همین دلیل، قرآن از كسانی نام می‌برد كه به آیات الاهی ظلم كرده‌اند.(1) ظلم به آیات الاهی به معنای نادیده گرفتن و انكار آنهاست. خداوند فرموده است: «وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ؛(عنكبوت، 49)؛ هیچ‌كس جز ستمگران آیات ما را انكار نمی‌كنند».

به هر حال، ستمگری در مرحله اول سبب می‌شود كه فرد، قرآن و حقانیت آن را منكر شود، هرچند یقین داشته باشد كه قرآن حق است: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛(نمل، 14)؛ آیات الاهی را در عین آنكه بدان‌ها یقین داشتند، به دلیل ستمگری و برتری‌طلبی، انكار كردند». در مرحله بعد، به جای آنكه از قرآن بهره برد و بیماری‌های روحی‌اش شفا یابد و مشمول رحمت خدا شود، قرآن جز بر زیان و خسرانش نمی‌افزاید: «وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَاراً؛(اسراء، 82) ؛

و [قرآن] ستمگران را جز زیان نمی‌افزاید».

2. گناه‌كاری و دروغ‌گویی

یكی دیگر از موانع بهره‌مندی از قرآن، گناه‌كاری است. گاهی انسان در اثر عواملی مرتكب گناهی می‌شود یا دروغی می‌گوید؛ ولی زود پشیمان می‌شود و


1. «بِمَا كَانُواْ بِآیَاتِنَا یَِظْلِمُونَ». اعراف، 9.

توبه می‌كند و مشمول رحمت خدا واقع می‌شود؛ ولی گاهی در اثر تكرار گناه یا دروغ‌گفتن، این ویژگی در او به یك صفت تبدیل می‌شود. تكرار گناه و دروغ سبب می‌شود كه گناه‌كار و دروغ‌گو آیات الاهی را بشنود، ولی از آن بهره‌مند نگردد و بلكه بر گناه خویش اصرار ورزد و از آیات قرآن روی بگرداند، به گونه‌ای كه گویا آن را نشنیده است. در آیه 99 سوره بقره آمده است: «وَلَقَدْ أَنزَلْنَآ إِلَیْكَ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ وَمَا یَكْفُرُ بِهَا إِلاَّ الْفَاسِقُونَ؛ و هرآینه آیه‌های روشن به تو فرو فرستادیم و جز فاسقان به آنها كافر نشوند». در آیات 13 و 14 سوره مطففین درباره گناه‌پیشگان می‌فرماید: «إِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ * كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا یَكْسِبُونَ؛ نه چنان است (كه می‌گویند) بلكه آنچه می‌كردند ـ گناهشان ـ بر دلهاشان زنگار بسته است». و در آیات 7 و8 سوره جاثیه فرموده است: «وَیْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ؛ وای بر هر دروغ‌زن گنه‌پیشه‌ای! كه آیات خدای را كه بر او خوانده می‌شود می‌شنود، آن‌گاه به گردن‌كشی و بزرگ‌منشی (بر كفر و عناد) اصرار می‌ورزد؛ گویی كه هرگز آن را نشنیده است؛ پس او را به عذابی دردناك مژده ده».

بنابراین تكرار گناه به «استكبار» می‌انجامد و استكبار، تسلیم حق نشدن را به دنبال دارد و تسلیم حق نشدن، مُهر و قفل بر دل می‌زند و كسی كه بر دل او مُهر زده شود، بهترین موعظه‌ها و حكمت‌ها هم در آن اثر نخواهد كرد. چنین انسانی حتی اگر در قرآن بیندیشد، از قرآن سودی نمی‌برد: «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛(محمد، 24)؛ آیا در قرآن نمی‌اندیشند یا آنكه قفل‌ها بر دل‌ها (ی آنان) است؟» استكبار، قفل دل است؛ ولی چنین انسانی علاوه بر آنكه بر دلش قفل و مهر زده شده است، در گوشش نیز وقر (سنگینی) وجود دارد و شنیدن و نشنیدن آیات برایش یكسان است: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا كَأَن

فِی أُذُنَیْهِ وَقْرًا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»؛(لقمان، 7)؛ و چون آیات ما بر او خوانده شود، با حالت گردن‌كشی روی بگرداند، گویی كه آنها را نشنیده (و) گویی در گوش‌های وی سنگینی است ؛ پس او را به عذاب دردناك مژده ده».

3. استكبار (گردن‌كشی)

استكبار، از جمله موانع بهره‌مندی از قرآن است. در آیه شریفه 15 سوره سجده می‌فرماید: «كسانی كه استكبار ندارند، به قرآن ایمان می‌آورند». خود را برتر از حق و حقیقت دانستن سبب می‌شود كه انسان با آنكه حق را شناخته است، تسلیم آن نشود و راه سعادت را به روی خود ببندد. قرآن مجید در آیات فراوانی از مقاومت مستكبران در برابر دعوت انبیای الاهی سخن گفته است و متذكر می‌شود آنان را كه در زمین تكبّر ورزند، از بهره‌مندی از آیات خویش محروم می‌سازد: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَكَبَّرُونَ فِی الأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ؛(اعراف، 146)؛ كسانی را كه در زمین به ناحق بزرگ‌منشی می‌كنند، به زودی از آیات خود بگردانم». چنین افرادی در برابر حق جبهه‌گیری می‌كنند؛ ولی به استقبال راه و سخن باطل می روند: «وَإِن یَرَوْاْ كُلَّ آیه لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَإِن یَرَوْاْ سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً؛(اعراف ، 146)؛ و اگر هر نشانة روشنی را مشاهده كنند، به آن ایمان نمی‌آورند و اگر راه رشد را ببینند، آن را پیش نمی‌گیرند و اگر راه گمراهی را ببینند، آن را برمی‌گزینند». شیطان نخستین مستكبری است كه قرآن از او نام می‌برد. استكبار شیطان سبب شدكه وی با آگاهی از حق بودن دستور خدا و لیاقت حضرت آدم(علیه السلام) برای خلافت خدا، از سجده كردن بر او سر باز زند.

استكبار در برابر قرآن سبب می‌شود كه انسان نه‌تنها تسلیم قرآن نشود، بلكه برای توجیه برخورد خویش، به قرآن نسبتِ ناروا بدهد. ولید، یكی از شاعران

عصر نزول قرآن، نخست حقانیت قرآن را دریافت و به آن اعتراف كرد؛ ولی در اثر وسوسه، تحریك و تشویق سران كفر، در مقام استكبار برآمد و گفت: قرآن چیزی جز سحر برگزیده نیست. (مدثر، 24) قرآن مجید یكی از علل برخورد خصمانه یهود با مسلمانان و برخورد مسالمت‌آمیز مسیحیان معاصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مسلمانان را مستكبر نبودن پیروان واقعی حضرت مسیح(علیه السلام) می‌داند و می‌فرماید: «ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَكْبِرُونَ؛(مائده، 82)؛ این برخورد دوستانه مسیحیان با مسلمانان بِدان دلیل است كه برخی از مسیحیان، كشیش و راهب‌اند و ایشان استكبار ندارند».

كسی كه مستكبرانه با قرآن برخورد كند، به آیاتی كه بر او تلاوت می‌شود، هیچ توجهی نمی‌كند؛ گویا از قرآن هیچ نشنیده است: «وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا».(لقمان، 7)؛

4. سبك شمردن گناهان گذشته

كسی كه می‌خواهد از قرآن بهره‌مند شود، باید آلودگی‌های روحی خود را بزداید و برای این كار ضرورت دارد كه در كارهای گذشتهٔ خویش بازنگری كند. آنان كه اعمال گذشتهٔ خود را نادیده می‌انگارند یا اعمال ناشایست خویش را اندك می‌شمارند، از قرآن بهره‌ای نمی‌برند.

فراموشی اعمال ناشایست گذشته سبب می‌شود كه وقتی آیات الاهی به كسی تذكر داده می‌شود، از آن روی برگرداند و به آن توجهی نكند. روشن است كه چنین انسانی از قرآن بهره‌ای نخواهد داشت. قرآن مجید در این زمینه می‌فرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً؛(كهف، 57)؛ كیست ستمكارتر از كسی كه به

آیات پروردگارش پند داده شده و او از آنها روی‌گردانده و كردارهای زشتش را فراموش كرده؟ ما بر دل‌هاشان پوشش‌ها نهاده‌ایم تا آن (قرآن) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی (تا آن را نشنوند)».

5. باور نداشتن آخرت

یكی از شرایط بهره‌مندی از قرآن، ایمان به آخرت است. هرقدر ایمان انسان به آخرت قوی‌تر باشد، بهره‌مندی‌اش از قرآن بیشتر خواهد بود و هرقدر این ایمان ضعیف گردد، اثرپذیری او از قرآن كمتر می‌شود. در آیه چهارم سوره بقره، شرط هدایت‌پذیری از قرآن، یقین به آخرت معرفی شده است. و در آیه 45 سوره ق می‌فرماید

فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن یَخَافُ وَعِیدِ؛ كسی را كه از وعدة عذاب‌های ناگوار آخرت بیمناك باشد ، بدین قرآن پند ده». در آیه 45 و 46 سوره اسراء می‌فرماید: «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرآنَ جَعَلْنَا بَیْنَكَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُوراً * وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْراً؛ آن‌گاه كه قرآن را تلاوت می‌كنی، بین تو و كسانی كه به آخرت ایمان ندارند پوششی قرار می‌دهیم و بر دل‌هایشان پرده و در گوش‌هاشان سنگینی می‌نهیم تا قرآن را نفهمند».

پیش تر یادآور شدیم كه خداوند در وصف انسان‌های صالح و برجسته می‌فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّار؛(ص، 46)؛ ما آنان را با یاد معاد، از آلودگی‌ها و آمیزة شرك و كفر، پاك و خالص و ناب كردیم.

6 و 7. كفر و شرك

در آیات متعددی از قرآن مجید، كفر مانع بهره‌گیری از قرآن معرفی شده است. در آیه 47 سوره عنكبوت می‌فرماید: «وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلاَّ الْكَافِرُونَ؛ جز كافران

كسی آیات ما را انكار نمی‌كند». در آیه 31 سوره سبأ می‌فرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ؛ كافران گفتند كه ما هرگز به این قرآن ایمان نمی‌آوریم». كفر سبب تكذیب آیات و معارف الاهی می‌شود و تكذیب حقایق قرآنی ، نپذیرفتن و تسلیم نشدن در برابر آن را به دنبال دارد: «وَإِذَا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لاَ یَسْجُدُونَ * بَلِ الَّذِینَ كَفَرُواْ یُكَذِّبُونَ؛(انشقاق، 21 و 22)؛ و چون بر آنان قرآن خوانده شود، به سجده ـ خضوع ـ درنمی‌آیند؛ بلكه آنان كه كافر شدند تكذیب می‌كنند». شرك نیز باعث می‌شود كه انسان مشرك نه‌تنها از سخنان قرآن پند نگیرد، بلكه با شنیدن قرآن بر نفرتش از قرآن و معارف حق آن افزوده شود: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّكَّرُواْ وَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ نُفُوراً؛(اسراء ، 41)؛

و همانا در این قرآن سخن را گوناگون گردانیدیم تا یاد كنند و پند گیرند ؛ ولی آنان را جز رمیدن نمی‌افزاید». به همین دلیل است كه با شنیدن آیات به مجادله می‌پردازد تا موضع‌گیری خویش را در برابر حقایق قرآنی حق جلوه دهد: «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الإِنسَانُ أَكْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً؛(كهف، 54)؛

و هرآینه در این قرآن برای مردم از هرگونه مثالی آوردیم و آدمی بیش از همه چیز در ستیز و چون و چراست». چنین انسانی دوست ندارد كه آیه یا سوره‌ای از سوی خدا بر مسلمانان نازل شود: «مَّا یَوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِینَ أَن یُنَزَّلَ عَلَیْكُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ؛(بقره ، 105)؛ كسانی از اهل كتاب و مشركان كه كافر شدند، دوست ندارند كه از پروردگارتان هیچ نیكی ـ وحی یا رحمتی ـ بر شما فرود آید».

8 و 9 و 10. پیروی نفس، تمسخر آیات و یاوه‌گویی

ریشهٔ اصلی مخالفت با حق و حقایقی كه پیامبران(علیهم السلام) می‌آوردند، پیروی از هوای نفس است. تمایلات نفسانی، انسان را به خوی حیوانی دعوت می‌كند و قرآن و

معارف دینی، او را به سوی كمالات انسانی فرامی‌خوانند. كسانی كه به هر دلیل، هوای نفس خویش را اله و معبود خود قرار می‌دهند و آن را بر عقل و دل خود حاكم می‌كنند، از قرآن و معارف آن سر باز می‌زنند و از آن بهره‌مند نمی‌شوند. در آیه 16 سوره محمد(صلى الله علیه وآله) می‌فرماید: «وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْكَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِندِكَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُوْلَئِكَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ؛ ای پیامبر، برخی از آنان كسانی هستند كه به تو گوش فرامی‌دهند؛ آن‌گاه كه از نزد تو بیرون روند، به آنان كه اهل دانش‌اند می‌گویند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) اندكی پیش چه گفت؟ خداوند بر دل‌های اینان مُهر نهاده و اینان از هواهای نفسانی خویش پیروی كرده‌اند كه چنین سخنانی می‌گویند».

كسی كه هوای نفس خویش را مدار حركت، فعالیت، موضع‌گیری و پذیرش یا عدم پذیرش قرار می‌دهد، با آنكه می‌داند حقیقت جز آن است كه او عمل می‌كند، مسیر باطل را ادامه می‌دهد و با آگاهی به گمراهی: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ؛ (جاثیه، 23)؛ آیا می‌بینی آن را كه هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خداوند او را دانسته ـ و پس از اتمام حجّت ـ گمراه ساخته است؟» چنین كسی دیگر راهی برای هدایت نخواهد یافت؛ زیرا همه راه‌ها و ابزارهای شناخت خود را آگاهانه از كار انداخته است. او سخن حق قرآن را نمی‌پذیرد و آن را مسخره می‌كند؛ ولی یاوه‌ها را با بهای گزاف می‌خرد تا با آن دیگران را به گمراهی كشد: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا ... وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِراً؛(لقمان، 6 - 7)؛ و از مردمان كسانی هستند كه سخن نادرست و سرگرم‌كننده را می‌خرند تا بی‌هیچ دانشی (مردم را) از راه خدا ـ شنیدن آیات قرآن ـ گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند ... و چون آیات ما بر او خوانده شود، با حالت گردنكشی روی بگرداند».

چكیده

قرآن كریم شرایط و موانعی برای بهره‌مندی از معارف خود بیان كرده است؛

شرایط بهره‌مندی از قرآن در دوازده محور به شرح زیر مطرح شده است: دانش‌طلبی و یقین‌جویی، تسلط بر قلب، زنده‌دلی، رضوان‌طلبی، تقوا، خشیت و خوف، ایمان و نیكوكاری، در جست و جوی راه راست بودن، تمسك به قرآن، سجده و تسبیح، شب‌زنده‌داری و انفاق؛

برخی از شرایط یادشده در بالا به حالات روحی و ملكات اخلاقی مرتبط است و برخی دیگر به عبادات ویژه‌ای مانند سجده، شب‌زنده‌داری و انفاق؛

موانع بهره‌مندی از قرآن عبارت است از ظلم، گناه‌كاری، استكبار، سبك شمردن گناهان پیشین، ‌باور نداشتن آخرت، كفر و شرك، پیروی نفس، تمسخر آیات و یاوه‌گویی.

پرسش‌

1. نقش زنده‌دلی در بهره‌مندی از معارف قرآن را توضیح دهید.

2. آیا مشروط بودن بهره‌مندی از قرآن به تقوا، مستلزم دور نیست؟

3. انفاق در راه خدا با چه شرایطی زمینه بهره‌مندی از قرآن را فراهم می‌آورد؟

4. تسبیح و سجده چه نقشی در دور ماندن از تفسیر به رأی و محرومیت از هدایت قرآن دارد؟

5. كاربردهای قرآنی ظلم و نقش آن در دور ماندن از هدایت قرآن را تبیین كنید.

6. تأثیر گنه‌پیشگی در استكبار و قرآن‌گریزی را با توجه به آیات قرآن توضیح دهید.

7. چه رابطه‌ای میان باور معاد و بهره‌مندی از قرآن وجود دارد؟

برای مطالعه بیشتر

1. المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمد حسین طباطبایی، ج 1، ص 35ـ37؛ ج 3، ص 54 ـ 55 ، و 64ـ67؛ ج 6، ص 87ـ91 ؛ ج 13، ص 220ـ223 و ج 19، ص 137 و 138 .

2. تفسیر موضوعی قرآن، عبدالله جوادی آملی، ج 1، ص 11ـ15، [‌بی جا] مركز فرهنگی رج، چ1، 1363.