بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 93/4/29، مطابق با شب بیست و سوم رمضان 1435 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته به بحث در باره فرازهایی از حدیث قدسی معراج پرداختیم كه در آنها ویژگیهای محبان خداوند متعال بیان شده است. ضمن این بحث گفته شد یكی از امتیازات دلدادگان خدا لبریز شدن قلبشان از محبت الهی است بهگونهای كه جایی برای محبت دیگر در دلشان باقی نمیماند. اما در همین حدیث علاقه به بعضی افراد و اصناف توصیه شده است. در تبیین این سفارشات گفتیم كه این محبت از عشق به خدا جدا نیست؛ بلکه فرع و شعاعی از آن است، چون كسی كه نسبت به دیگری عشق و علاقه دارد، طبعاً متعلقاتش را هم به خاطر او دوست دارد. كسانی هم كه در این حدیث محبت به آنها توصیه شده، اولیاء و دوستان خدا هستند كه هر كس خدا را دوست بدارد، قطعاً آنها را هم به خاطر خدا دوست میدارد.
در ادامه گفتیم از جمله كسانی كه در حدیث معراج محبت به آنها توصیه شده، فقرا هستند كه علاقه به آنها عین محبت به خدا معرفی شده است؛ إِنَّ الْمَحَبَّةَ لِلَّهِ هِیَ الْمَحَبَّةُ لِلْفُقَرَاءِ[1]. از این عبارت میتوان فهمید كه محبت به فقرا مزاحم محبت به خدا نیست. گروه دیگری كه دوست داشتنشان توصیه شده، اهل آخرت هستند؛ أَحِبَّ الْآخِرَةَ وَ أَهْلَهَا. در ادامه حدیث، خداوند ویژگیهای اهل آخرت، و در مقابل آنها، اهل دنیا كه دشمنی با آنها سفارش شده، بیان فرموده است. در چند جلسه اخیر بعد از بیان اوصاف اهل دنیا، به گفتوگو درباره ویژگیهای اهل آخرت پرداخته و مقداری در زمینه «حیا» كه اولین و برجستهترین صفت ایشان است، بحث كردیم. در این جلسه به دومین ویژگی اهل آخرت كه در حدیث قدسی معراج با عبارت قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ بیان شده، میپردازیم.
پیش از این ضمن اوصاف اهل دنیا گفته شد كه هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ؛ اهل دنیا خود را خیلی عاقل و فهیم به حساب میآورند، در حالیكه اهل معرفت آنها را احمق میدانند. در مقابل، خداوند اهل آخرت را به عنوان كسانی معرفی میفرماید كه قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ. در اینجا توجه به این نكته لازم است كه معنی این عبارت وجود رگههایی از حماقت در افراد آخرتجو نیست؛ بلكه در مقام مقایسه با اهل دنیا، در رفتارهای اهل آخرت، رفتارهای نابخردانه كمتری نسبت به رفتارهای اهل دنیا میتوان یافت؛ هر چند بعضی از ایشان گاهی كارهای نسنجیدهای انجام میدهند كه قابل اغماض است؛ برخلاف دنیاطلبان كه حماقتشان زیاد است.
اما حماقت یعنی چه؟ همچنانكه میدانید، واژه «جهل» در مقابل «علم» به کار میرود و به كسی اطلاق میشود كه نسبت به مطلبی آگاهی ندارد. اما کسی که در عمل رفتار جاهلانهای انجام میدهد، «احمق» نامیده میشود. در مقابل، کسی که رفتار صحیحی دارد، به او «عاقل» گفته میشود. كاربرد «عقل»، در مقابل «حمق» در مقام عمل است. البته كاربرد «جهل» گاهی اعم از مقام نظر و عمل است. به عنوان مثال، در آیه شریفه أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلین[2]، ظاهراً منظور جهل در عمل است.
حقیقت «حماقت» آن است که آدم در تلاشی كه برای رسیدن به هدفی انجام میدهد، وسایلی را به كار بگیرد، یا راهی را انتخاب کند كه او را به مقصود نرساند و مصداق این ضربالمثل شود كه «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی * این ره که تو میروی به ترکستان است!» حماقت یعنی انجام كار بهگونهای كه در نهایت به ضرر آدمی تمام شود؛ هر چند خود او تصور می كند كه كارش درست است. از همینرو در روایات سفارش شده است كه با شخص احمق مشورت نکنید؛ چون او هر چند قصد خدمت به شما را دارد، اما چون بلد نیست، به شما ضرر میزند[3].
اما چگونه حماقت اهل دنیا زیاد است؟ مگر توسعه و پیشرفتی كه امروزه در زمینههای مختلف علمی و صنعتی شاهد آن هستیم، توسط كسی غیر از همین اهل دنیا به دست آمده است؟ بر خلاف اهل آخرت، كه به تصور اهل دنیا كاری غیر از نماز و دعا و عبادت بلد نیستند و چه بسا بسیاری از ایشان صرفاً اظهار تقدس میکنند. علاوه بر اینكه با مشاهده كسانی كه به دنبال دنیا هستند، و آنان كه فقط به فكر آخرتاند، میتوان فهیمد در هر دو طایفه، كسانی عاقل و كسانی هم احمق هستند و ملازمهای بین عقل و آخرت طلبی، یا دنیادوستی و حماقت وجود ندارد. ظاهراً در این حدیث از منظر دیگری غیر از زاویه دید ما كه كمابیش اهل دنیا هستیم، به مسأله نگاه شده است و اگر كسی از دیدگاه گوینده این حدیث نگاه كند، میفهمد که اهل دنیا چه قدر احمقاند.
آدمیزاد فطرتاً طالب آسودگی و راحتی است و طبعاً به دنبال آسایشی است كه گواراتر و طولانیتر باشد. از همینرو، است كه هر انسانی مایل است عمر طولانی داشته باشد و هر كاری كه از دستش بر آید، انجام میدهد، تا اندكی به عمرش افزوده شود؛ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ[4]. دلیل این امر آن است كه آدمیزاد فطرتاً به دنبال لذت و خوشی است و هر چه لذتش گواراتر و طولانیتر باشد، خشنودتر است. لذا، هر رفتاری كه در این زمینه انجام شود، عاقلانه به حساب میآید. اما اهل دنیا كه ترجیح لذت یك ساعته بر لذت پنجاه دقیقهای را عاقلانه میدانند، خوشیهای محدود و گذرای دنیا را نسبت به لذت ابدی و نامحدود آخرت ترجیح میدهند! آدم عاقل از میان لذت كوتاه مدت، و لذت ابدی باید کدام یك را انتخاب کند؟ حال، چگونه اهل دنیا برای رسیدن به خوشیهای زودگذر دنیا، از لذت پایدار آخرت صرف نظر میکنند؟ الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَى الآخِرَةِ[5]؛ آیا این حماقت نیست؟ همه انبیا از آخرت گفتهاند؛ بیش از ثلث قرآن در باره آخرت است؛ اما دنیاپرستان به فكر گذران زندگی امروز هستند؛ فردا هر چه شد، بشود! بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا * وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى[6]؛ با چه منطقی كسانی خوشیهای آخرت كه گواراتر و پایدارتر است را رها میكنند؟ اگر در این مسأله دقت كنیم و آن را درست بفهمیم، میبینیم كه این كار چیزی جز حماقت نیست.
بر اساس تجربه، كه شاید نمونههای متعددی از آن را خود شما هم سراغ داشته باشید، اگر كسی همین کارهای دنیا را با رعایت دستورات خدا و برای رضای او انجام دهد، خداوند امدادهایی غیبی برای یاری او میرساند كه در تصورش نمیگنجد. در دوران دفاع مقدس چنین تجربههایی را كم شاهد بودیم؟ رزمندگان ما در جبههها هر روز شاهد امدادهایی از جانب خدا بودند كه برای خودشان هم باوركردنی نبود. عدهای مردم عادی، بدون در اختیار داشتن تجهیزات آن چنانی، كه حتی بسیاری از ایشان استفاده از سلاح را به خوبی بلد نبودند، به مقابله با دشمنی برخاستند كه تا دندان مسلح بود و حمایت همه دنیا را پشت سر خود داشت. چون این مردم با اخلاص و برای خدا به جنگ با دشمن خدا پرداختند، خدا هم کمکشان کرد و در جنگ پیروز شدند. اما بعد از جنگ گویا در این دنیا فقط ما هستیم و ابزارهای دنیایی، و فراموش کردیم که خدایی هم وجود دارد! اهل آخرت آن تجربهها را فراموش نمیكنند و هر روز از آن استفاده میکنند، اما اهل دنیا فراموشكارند. آیا فراموش كردن وعدههای خدا و پیغمبر، انبوهی از آیات و روایات، و تجربههای عینی كه حضور خدا در همه عرصهها و صحنهها را به ما گوشزد میكند، حماقت نیست؟
خداوند متعال مكرراً فرموده که سنتهایی را در امور دنیایی قرار داده است كه اگر انسان از آنها استفاده کند، در همین زندگی دنیا برای رسیدن به خواستههای دنیاییاش موفقیتهایی به دست میآورد. یکی از این سنتها بركاتی است كه بر شکر مترتب میشود؛ لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِیدَنَّكُمْ[7]. اما اهل دنیا به جای شكرگزاری از نعمتهای خدا، آنها را فراموش كرده، و همیشه از نرسیدن به بعضی خواستههایشان گلهمندند. سنت دیگر ثمراتی است كه بر استغفار مترتب میشود؛ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْكُم مِّدْرَارًا وَیَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ[8]؛ اگر استغفار کنید و از گناهانتان برگردید، آسمان رحمتش را بر شما سرازیر میكند؛ در نتیجه به خشکسالی و قحطی مبتلا نمیشوید؛ و بر تواناییهایتان افزوده میشود. اما آدمی به جای توجه به این سنت و استفاده از آن چه میكند؟ ابر مصنوعی درست میكند تا باران مصنوعی ببارد! چه بسا هزینه انجام این كار از بارانی که میبارد، بیشتر بشود؛ اما اهل دنیا به جای تویه و استغفار، و خواندن نماز استسقاء، به بارانی امید میبندند كه از ابر مصنوعی ببارد! آیا این حماقت نیست؟
كسانی كه تا دیروز با هم دوست، همسنگر و همكار بودند، امروز در رقابتهای سیاسی یكدیگر را تخریب كرده و کارهای خوب طرف مقابل را نادیده میگیرند، گویا هیچ اقدام مثبتی صورت نگرفته، و به جای همفكری و همكاری با دوستان، مخفیانه دست نیاز به سوی دشمن دراز میكنند و از او كمك میخواهند! آیا این حماقت نیست؟ آدمی از دوستانش دست بردارد، و دست گدایی پیش دشمنی دراز کند كه فریبكاری و منفعتطلبیش بارها ثابت شده است؟! آیا این حماقت نیست؟
اهل آخرت ابتدا نظرشان به خداست و اگر زندگیشان به سختی بگذرد، اما خدا راضی باشد، هیچ گلهای ندارند؛ آنها اتكا و امیدشان به خداست و میگویند؛ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ[9]. حتی زمانی كه همه دشمنان برای از پا درآوردنشان متحد شوند، میگویند: هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ[10]؛ خداوند پیش از این چنین روزی را وعده داده بود؛ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ؛ خدا برای ما كافی است. حتی اگر همه یاران از ما جدا شوند، ما نگران نیستیم؛ ما خدا را داریم، به جای همه و بالاتر از همه. اهل آخرت اینگونه هستند. اما اهل دنیا ممكن است به زبان اظهار امید نسبت به كمك از جانب خدا بكنند؛ اما در دل، اتکایشان به قدرت مادی و زد و بندشان با دیگران و نهایتاً به کمکهای خارجی، حتی از دشمنان است. آیا با این وجود درست است كه چنین كسانی را عاقل بدانیم؟
البته اهل دنیا به خود میبالند که سیاستبازی را بلدند و میدانند چگونه از دشمنان استفاده کنند؛ خود را عاقل و دیگران را جاهل و بیسواد میدانند؛ در حالی كه خداوند در حدیث معراج میفرماید: وَ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاء. با این اوصاف، چه کسی احمق است؟ كسی كه خدا را فراموش کند، آخرت را از یاد ببرد، کمکهای غیبی را نادیده بگیرد، و نسبت به توسلات و دعاهای مردم در شبهای قدر بیتوجه باشد، و به جای همه اینها دست به دامان آمریکا بشود، تا شاید بخشی از پولهایی که از ما دزدیده را برگرداند؟ آیا این حماقت نیست؟ هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاء.
معنی آیات و روایات فراوانی كه انسان را به امید بستن به یاری خدا توصیه میكند، چیست؟ مگر خداوند نفرمود: وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ وَأَنتُمْ أَذِلَّةٌ[11]؛ مسلمانان با تعدادی اندك در جنگ بدر بدون سلاح و تجهیزات، در مقابل انبوه لشكر تا دندان مسلح قریش، در حال ذلت به خدا پناه آورده، و با استغاثه از خدا کمک خواستند؛ إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّكُمْ[12]. خداوند هزار فرشته برای کمک به ایشان نازل کرد. آیا این آیات دروغ است؟ من این جمله را از خود جناب سیدحسن نصرالله حفظهالله شنیدم که بعد از جنگ 33 روزه حزبالله با رژیم صهیونیستی، تلویزیون این رژیم در مصاحبه با بعضی از فرماندهانشان از آنها در باره علت شکست در برابر گروه اندك حزبالله سؤال كرده بود. آنها در جواب گفته بودند: در این جنگ افرادی سفیدپوش با شمشیر به ما حمله میكردند كه ما نمیتوانستیم در برابر آنها مقاومت كنیم و از ترس، چارهای جز فرار نداشتیم. این سخن فرماندهان رژیم صهیونیستی در باره علت شكست در برابر سربازان حزبالله بود كه از تلویزیون این رژیم پخش شد. مگر جوانان حزبالله چه داشتند، جز اخلاص و فداکاری برای دین؟ خدا هم اینگونه به آنها کمک کرد، تا توانستند به تنهایی و با دست خالی بزرگترین قدرت نظامی منطقه خاورمیانه را كه چند کشور عربی را ظرف شش روز از پای در آورده بود، به زانو در آورند. كسی كه آیات قرآن و روایات و این تجربههای عینی را باور كرده باشد، چگونه میگوید ما نمیتوانیم در مقابل اسرائیل حرفی بزنیم؟ آیا این حماقت نیست.
مَثل دنیاپرستان، مثل كودكانی است كه در بازی بچهگانهشان جواهری ارزشمند را در برابر چند بسته پفك به باد میدهند و به این معامله افتخار هم میكنند! اینان از فریبدادن مردم و تخریب دیگران برای به دست آوردن پست و مقام چند روزه دنیا خوشحالاند؛ غافل از اینكه أَوَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْقُرُونِ[13]؟ فرعون كه میگفت أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى[14] و مردم در برابرش به سجده میافتادند، کجا رفت؟ خدا را فراموش كنیم، و دین را كناری بگذاریم و دل خوش باشیم كه دشمن پولمان را به ما برمیگرداند؟ اوج اسلامخواهیمان هم این باشد كه استاد و دانشجویمان، همانگونه كه با فرهنگ ملی آشنا میشوند، با فرهنگ اسلام هم آشنا بشوند! آشنا شدن با اسلام یعنی چه؟! مگر زمان شاه دانشجویان ما با اسلام آشنا نمیشدند؟ امروز هم رژیم اشغالگر قدس مراکزی تحقیقاتی در زمینه تشیع دارد که از کشورهای دنیا برای شیعهشناسی به آنجا مراجعه میكنند!
مقام معظم رهبری بارها فرمودند منظور از فرهنگ، فرهنگ اسلامی انقلابی است و این فرهنگ باید در میان مردم رواج پیدا كند؛ نه اینكه دانشجو فقط با این فرهنگ آشنا بشود. آیا آشنا شدن استاد و دانشجو با فرهنگ اسلامی، همانگونه كه با فرهنگ ملی و تاریخ ایران باستان آشنا میشود، كافی است؟ آیا این هدف انقلاب اسلامی بود؟ چگونه ممكن است نظامی كه مدعی حاكم كردن فرهنگ اسلامی بر تمام دنیا است، کارش به جایی برسد که فقط به فکر آشنا كردن دانشجویانش با فرهنگ اسلام در كنار فرهنگ ایران باشد؟ آیا این چیزی جز حماقت است؟
هُمْ عِنْدَ أَنْفُسِهِمْ عُقَلَاءُ وَ عِنْدَ الْعَارِفِینَ حُمَقَاءُ. انشاءالله خداوند همه ما را از این حماقتها نجات بدهد.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
[1]. بحار الأنوار، ج74، ص: 28.
[2]. بقره(2) / 67.
[3]. رك: بحار الأنوار، ج75، ص 230؛ لَا تُشَاوِرْ أَحْمَقَ... الْأَحْمَقَ یُجْهِدُ لَكَ نَفْسَهُ وَ لَا یَبْلُغُ مَا تُرِید.
[4]. بقره(2) / 96.
[5]. ابراهیم(14) / 3.
[6]. اعلی(87) / 16-17.
[7]. ابراهیم(14) / 7.
[8]. هود(11) / 52.
[9]. آلعمران(3) / 173.
[10]. احزاب(33) / 22.
[11]. آلعمران(3) / 123.
[12]. انفال(8) / 9.
[13]. سجده(32) / 26.
[14]. نازعات(79) / 24.