یادداشت مصحح

 

یادداشت مصحح

1. لزوم بازنگری کتاب

مجموعه كتاب‌های معارف قرآن، اثر ارزشمند استاد و متفکر عالی‌قدر، آیت‌الله محمـدتقی مصباح یزدی‌ ـ ‌‌دام‌ظله ‌ـ سال‌هاست که در شمار متون درسی همه رشته‌های مقطع كارشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینیقدس‌سره قرار دارد. شاكله اصلی این کتاب‌ها، درس‌گفتارهای استاد در آغازین دوره‌های آموزشی مؤسسه است که اغلب پس از ویرایش اولیه، بی‌آنکه متناسب با متون آموزشی تنظیم و تنسیق شوند، چاپ و منتشر شده‌اند.

ازسوی‌دیگر، وضعیت یادشده و نیاز به متون پرمحتوا و متقن برای درس‌های پایه‌ای معارف قرآن در مؤسسه، ضرورت بازنگری در این کتاب‌ها را ایجاب می‌کرد. در این راستا، گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسه با هماهنگی معاونت پژوهش و نظارت عالیه حجت‌الاسلام والمسلمین استاد محمود رجبی ـ دام عزه ـ‌ برای تصحیح، تکمیل، ویرایش و تنظیم دوباره این کتاب‌ها به‌منزلة متون درسی در قالب «طرح بازنگری کتب معارف قرآن استاد مصباح» در دوازده محور، ازجمله خداشناسی، همت گماشت.

بازنگری کتاب پیش رو، براساس نسخه اصلی سه دوره درس‌گفتارهای خداشناسی

استاد مصباح در سال‌های 1354،(1) 1361(2) و 1362(3) شمسی بر روی متن نسخه چاپی كتاب،(4) و در چارچوب ضوابط و مراحل تعریف‌شده در طرح، انجام شده است.

2. كارهای انجام‌شده

1. به ابتدای هر درس، فهرستِ عناوین درس، هدف‌های یادگیری و پیش‌سازمان‌دهنده‌ای كوتاه، و به انتهای درس‌ها، خلاصه درس، پرسش‌ها و معرفی منابعی برای مطالعه بیشتر افزوده شده است؛

2. مطالب بدون عنوان عنوان‌سازی، و عنوان‌های موجود نیز بهینه‌سازی شده است؛

3. برای انتظام‌بخشی بهتر متن، قسمت‌هایی از آن جابه‌جا شده است. جابه‌جایی مطالب، گونه‌های مختلفی داشته است؛ در مواردی مطلبی در داخل متن جابه‌جا و به‌جای مناسب خود منتقل شده است؛ گاه مطلبی استطرادی بوده و از متن به پاورقی برده شده است؛

4. قسمت‌هـایی از متن نیز به دلیل تكـراری بودن یا صـرف تفنن در تعبیر ـ كه از لوازم گفتارهای درسی است ـ حذف شده است؛


1. استاد، این درس‌ها را در دورة اول مؤسسه (در مکان مؤسسه در راه حق) القا کرده‌اند. متن سخنان ایشان پس از پیاده شدن از نوار، تایپ شده است و تنها نسخه آن بدون ویرایش در مجموعه‌آثار استاد، تحت نظارت مدیریت تدوین متون نگهداری می‌شود.

2. استاد این درس‌ها را در دانشگاه الزهراء برای اساتید شركت‌كننده در طرح بازسازی علوم انسانی در دفتر همكاری حوزه و دانشگاه ارائه فرموده‌اند. این درس‌ها از نوار پیاده شده و با ویرایشی جزئی به‌صورت شنیداری و نوشتاری در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان به نشانی زیر در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است:

www.mesbahyazdi.org

شاکلة اصلی کتاب خداشناسی با مشخصات کتاب‌شناختی قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، بهار 1368، همین درس‌هاست.

3. متن این درس‌ها به قلم حجت‌الاسلام محمدجواد زارعان نگارش یافته و در چند نسخه تکثیر شده است که نسخه‌ای از آن در «شورای معارف قرآن» نزد حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌محمد قاسمی موجود است.

4. با مشخصات كتاب‌شناختی قم، مؤسسه در راه حق، چاپ دوم، بهار 1368.

5. حتی‌الامكان همه اقوال، دیدگاه‌ها، شواهد نقلی و تاریخی، مفاهیم لغوی و بعضاً اصطلاحی، و مانند آن، در متن و پاورقی‌ها مستندسازی شده است؛

6. همه متن كتاب ویرایش، تصحیح و دوباره پاراگراف‌بندی شده است. البته تا حد ممكن، اصل بر حفظ تعبیرها و عبارت‌های حضرت استاد مصباح بوده است. با‌این‌حال، برای ورود به محتوای درس، بازبینی مطالب پیشین یا بیان ساختار مباحث، به ابتدای بیشتر درس‌ها جمله‌هایی كوتاه، و گاه نیز كلمات یا عبارت‌هایی كوتاه برای استدراك یا وضوح بیشتر یا روانی متن، افزوده شده است. همچنین فرازهایی كه حالت گفتاری داشته، با حفظ محتوا، صورت نوشتاری یافته است. در مواردی نیز برای تبیین مطالب استاد یا تکمیل حلقه‌های مفقـودة درس‌ها، جمله‌ها یا فرازهایی بلند از دیگـر آثار استاد ـ به‌ویـژه درس‌گفتارهای معظم‌له در سال 1354 ـ به متن کتاب افزوده شده است؛

7. متن همه آیات قرآن و ترجمه آنها بازبینی شده است. در مواردی هم برای تكمیل مطلب، آیه یا آیات دیگری به آنها افزوده و یا در پاورقی به آیات مشابه و هم‌مضمون ارجاع داده شده است.

3. سخنی با استادان و دانش‌پژوهان

1. استاد در مقدمة معارف قرآن، مطالبی مهم درباره ضرورت پرداختن به معارف قرآن و روش بهره‌مندی از آن مطرح كرده‌اند. شایسته است استادان محترم با جلب توجه دانش‌پژوهان به این مقدمه، ایشان را به‌منظور ایجاد انگیزه‌ای دوچندان در پیگیری مباحث کتاب و دیگر كتاب‌های معارف قرآن راهبری كنند؛

2. آگاهی از دیدگاه قرآن درزمینه شناخت انسان درباره خدا، حدّ شناخت خدا، توحید و نصاب و ارزش مراتب آن، اهداف و مراتب افعال الهی در قرآن، و كسب توانایی علمی لازم برای تبیین دیدگاه قرآن درزمینه موضوعات یاد‌شده، و ایجاد انگیزه

برای پیگیری دیگر مسائل مرتبط با شناخت خدا از دیدگاه قرآن، ازجمله هدف‌های كلی یادگیری کتاب است؛

3. كتاب پیش رو برای سه واحد درسی درنظر گرفته شده، كه در 25 جلسة یک و نیم تا دو ساعته، قابل تدریس و ارائه است. معمولاً هر درس از کتاب در یک جلسة درسی قابل ارائه است. البته گاه ممکن است برخی درس‌ها ـ مانند درس‌های سوم تا پنجم و هشتم، هجدم و نوزدهم ـ به‌لحاظ عمق محتوایی یا دشواری مسائل، در یک جلسة درسی تمام نشود و بخشی از مباحث آن به جلسة بعدی واگذار شود.

4. مخاطبان اصلی كتاب عموم دانش‌پژوهان مقطع كارشناسی رشته‌های علوم انسانی، و رشتة تفسیر و علوم قرآن به‌صورت خاص هستند. ارائة تمام درس‌ها توسط استاد در کلاس، ضروری است؛

5. روش ارائة بحث در كتاب، بر شیوة تفسیر موضوعی استوار است و در هریک از مسائل و موضوعات، آیات قرآنی مربوط استخراج، دسته‌بندی، بررسی و تفسیر شده‌اند؛

6. در تدریس كتاب لازم است از راهبرد تدریس فعال استفاده شود كه بر تفكر، كارِ گروهی، خلاقیت و مشاركت دانش‌پژوهان، همراه با تحلیل، استدلال و نقد مطالب استوار است.

7. پیش از ارائة هریک از درس‌ها، نكات محوری آن درس مشخص و به دانش‌پژوهان سفارش شود که پیش از آمدن به کلاس، درباره آیات مربوط به آن محورها تأمل كرده، مفاهیم اصلی آیات را به‌اجمال شناسایی كنند و درباره چگونگی دلالت آیه بر موضوع تأمل داشته باشند؛ سپس هریک از مسائل کتاب طی فرایند یاددهی ـ یادگـیری، با فراخـواندن دانش‌پژوهان به مشارکت در کلاس و با راهـبری استـاد، تحلیل و بررسی می‌شود؛

8. آشنایی با ادبیات عرب و منطق در سطح دروس مقدماتی حوزه علمیه، آشنایی با

کلیاتی در علوم قرآن، آشنایی اجمالی با انواع روش‌های تفسیری و نیز یادگیری برخی دروس آموزش فلسفة استاد مصباح، به‌ویژه درس‌های هشتم (روش تحقیق در فلسفه)، سیزدهم (اقسام شناخت)، چهاردهم (علم حصولی)، پانزدهم (اقسام مفاهیم کلی) و درس شصت و یکم تا پایان درس هفتاد، برای ورود به مباحث كتاب و فهم درست و دقیق مطالب آن ضروری است؛

9. مطالب كتاب به‌گونه‌ای است كه فرایند یادگیری را می‌توان با طرح پرسش‌های آغازین و ضمن درس در کلاس ارزیابی كرد. به‌علاوه در پایان هر درس، پرسش‌هایی برای ارزشیابی پایانی پیشرفت یادگیری آن واحد لحاظ شده است كه در ابتدای هر جلسة درسی می‌توان برخی از پرسش‌های مربوط به درس پیشین را مطرح كرد؛ ضمن اینكه، لازم است ارزشیابی پایان ترم هم براساس پرسش از محورهای اصلی مطالب و بر پآیه قدرت تحلیل و تفكر دانش‌پژوهان نسبت به نکات کلیدی هر درس طراحی شود. بخشی از نمرة درس به پرسش‌های تشریحی اختصاص یابد و بخشی از آن نیز برای فعالیت تكمیلی خارج از كلاس درنظر گرفته شود.

4. تقدیر و سپاس

بی‌شك منزلت و ارزش محتوایی كتاب، زاییدة اندیشه، دانش، تخصص و ابتكار نویسندة گران‌‌قدر آن،‌ حضرت آیت‌الله محمـدتقی مصباح یزدی ـ دام ظله ـ است. با‌این‌حـال، وضع جدید كتاب، ظرفیت و كیفیت استفاده از آن را به‌منزلة متن درسی، ارتقا بخشیده است. این مهم نیز بیش از همه، مرهون دقت‌ها و تذكرات اصلاحی جناب حجت‌الاسلام والمسلمین استاد محمود رجبی است كه عهده‌دار نظارت و ارزیابی نهایی كار بازنگری کتاب بوده‌اند.

بر خود لازم می‌دانم از دوست عزیز و دانشمند، جناب حجت‌الاسلام آقای دكتر

حمید آریان كه نظارت اولیة این دروس را بر عهده گرفتند و در تنظیم و ویرایش محتوایی مطالب کتاب نقش مؤثری داشتند، قدردانی كنم.

همچنین از دوستان تلاشگر در مدیریت تدوین متون، به‌ویژه جناب حجت‌الاسلام سیدابوالفضل حسنی، مدیر پیشین تدوین متون و حجت‌الاسلام حسین احمدی حسین‌آبادی، مدیر كنونی تدوین متون و نیز آقایان محمد عسگری، مسعود یوسفی و محمد سنبله‌كار برای تایپ متن و اعمال اصلاحات، سیدعلی حسینی فاطمی برای پیگیری مستمر كار و كنترل نهایی متن، علی فلاحی برای ویرایش متن و نیز سركار خانم مرضیه علاقه‌بند برای بازخوانی متن سپاسگزارم. همچنین از انتشارات مؤسسه و تمام دست‌اندركاران چاپ و نشر کتاب و همه كسانی كه به‌گونه‌ای در به ثمر رسیدن این اثر ما را یاری كرده‌اند، سپاسگزارم و از خدای منان برای یکایک آنان اجر و پاداش نیكو خواستارم.

قم ـ هجدهم ذی‌القعده 1431 هجری قمری

(مصادف با عید سعید غدیر خم)

برابر با چهارم آذر 1389 هجری شمسی

امیررضا اشرفی

 

مقدمة مؤلف

قرآن كریم، بزرگ‌ترین هدیة الهی برای انسان‌هاست كه ایشان را به‌سوی سعادت جاودانی هدایت می‌كند.

قرآن، مهم‌ترین دلیل بر حقانیت اسلام و رسالت پیامبر گرامی(صلى الله علیه وآله) است كه همواره با بیان اعجازآمیزش حجت را بر همه آدمیان تمام می‌كند.

قرآن، معتبرترین سند برای اثبات معارف و احكام اسلامی است كه خدای متعال بقای آن را ضمانت فرموده و از تحریف، مصون داشته است.

قرآن، بزرگ‌ترین محور اتحاد میان همه مسلمانان است که می‌تواند مرجعی برای برطرف كردن اختلاف‌های فرقه‌ای و گروهی باشد و خطوط اصلی دین را به همه حق‌جویان بنمایاند.

بااین‌همه، مسلمانان اهتمام کافی به شناخت حقایق و پیروی از دستورهای آن نکرده‌اند و به‌همین‌جهت، پیام‌آور رحمت الهی به درگاه پروردگار شکایت می‌برد: وَقالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورا (فرقان:30).

در عصر ما استاد گران‌قدر، علامه طباطبایی(رحمه الله) پرچم احیای قرآن را در حوزه علمیه قم برافراشت و با تدریس و نوشتن تفسیر المیزان گامی بلند در این راه برداشت که خدای متعال پاداشی درخور عظمت خویش به ایشان عطا فرماید. ولی گنجاندن یک دورة تفسیر کامل در برنامه‌های درسی امكان‌پذیر نیست و گزینش بخش‌هایی از آن نیز

کاری دشوار است و برای آگاهی از نظام فکری اسلام، چندان سودمند نیست. ازاین‌روی، بر آن شدیم مطالب قرآنی را دسته‌بندی کرده، در ضمن یک نظام منطقی، با بیانی موجز و متناسب با کتاب درسی، و درعین‌حال، ساده و روان عرضه کنیم. امید است این خدمت کوچک در پیشگاه حضرت ولی‌عصر ـ ارواحنا فداه ـ مورد قبول واقع شود و خدای متعال آن را وسیله‌ای برای گسترش معارف قرآن کریم در جوامع اسلامی قرار دهد.

قم ـ محمدتقی مصباح یزدی

 

بسم الله‏ الرحمن الرحیم

همان‌گونه كه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده‏اند، قرآن كریم اقیانوسِ بى‏كرانى است كه رسیدن به اعماق آن جز براى معصومان(علیهم السلام) امكان‌پذیر نیست.(1) بااین‌حال، هم خود قرآن و هم حضرات معصومان(علیهم السلام) به مردم توصیه مى‏فرمایند كه در آیات قرآن تدبر كنند. قرآن كریم مى‏فرماید:

كِتابٌ اَنْزَلْناهُ اِلَیْكَ مُبارَكٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِه (ص:29)؛ «كتاب پربركتى را بر تو نازل كردیم تا در آیات آن تدبر كنند». قرآن به این اندازه نیز بسنده نمى‏كند، بلكه كسانى را كه در قرآن تدبر نمى‏كنند، مؤاخذه مى‏كند:

اَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلى قُلُوبٍ اَقْفالُها (محمد:24)؛ «آیا در قرآن نمى‏اندیشند یا اینكه بر دل‌هاشان قفل زده شده است؟»

نیز پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) در رجوع به قرآن و تدبر در آیات آن، سفارش فراوان فرموده‏اند؛ به‌ویژه هنگامی‌كه فكر جامعه دچار آشفتگى و تیرگى شود و شبهه‏هایى میان مسلمانان رخ دهد كه موجب انحراف‌های فكرى و عقیدتى شود. در چنین شرایطى تأكید شده است كه حتماً به قرآن مراجعه كنید:

اِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْكُمْ بِالقُرْآن؛(2) «هنگامى كه فتنه‏ها همانند پاره‏هاى شب تیره شما را فراگیرد، به قرآن روى آورید».


1. وَبَحراً لاَ یُدرَكُ قَعرُه. نهج‌البلاغه، خطبة 198.

2. محمدبن‌یعقوب كلینی، الكافی، ج2، ص438.

بااینكه در بسیارى از روایات مى‏خوانیم كه علم كامل قرآن نزد پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است و آنان معلم و مفسر حقیقى قرآن‌اند؛(1) چنان‌كه قرآن درباره پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى‏فرماید كه معلم و مبیِّن قرآن، خود پیامبر اكرم است، بااین‌حال، مى‏بینیم كه هم خود پیامبر اكرم و هم ائمه اطهار(علیهم السلام) تأكید مى‏كنند كه به قرآن مراجعه كنید و حتى مى‏فرمایند: «اگر در صحت روایات منقول از ما تردید كردید، آنها را با قرآن بسنجید» كه این روایات، به نام «روایات عرض على الكتاب»(2) معروف شده‌اند. در كتاب‌هاى اصول نیز در باب تعادل و ترجیح، یكى از مُرجحات یا شرایط اعتبار روایت، موافقت و عدم مخالفت آن با قرآن است.

پس، هنگامی‌كه بخواهیم براى احراز اعتبار روایتى و یا دست‌كم ترجیح آن بر روایت دیگر، آن را به قرآن عرضه كنیم، باید مفهوم آیه براى ما روشن باشد تا بتوانیم روایت را بر آن تطبیق كنیم و اگر لازم باشد كه مفهوم آیه نیز با روایت شناخته شود، دوْر لازم مى‏آید و ازاین‌رو، این شبهه كه هیچ‌كس حق ندارد بدون مراجعه به روایت،‌


1. معلم قرآن بودن، یكی از اوصاف پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) است. خداوند درباره ایشان مى‏فرماید: یُعَلِّمُهُمُ الكِتَابَ وَالْحِكْمَة (جمعه:2)، پس از اینكه مى‏فرماید: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ ویُزَكِّیهِمْ. یعنى پس از تلاوت و تزکیه مردم نوبت به تعلیم كتاب مى‏رسد. از اینجا روشن مى‏شود تعلیم قرآن، غیر از تلاوت آیات است. ازاین‌رو، یك وظیفة پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) این بود كه هنگامی‌كه آیات قرآن بر آن حضرت نازل مى‏شد، آن را براى مردم تلاوت مى‏فرمودند تا الفاظش را بیاموزند و سپس به تزکیه مردم مى‏پرداخت. وظیفة دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) این است كه قرآن را به مردم تعلیم دهد. اما تعلیم، صِرف خواندن الفاظ نیست؛ زیرا این، همان تلاوت است، بلكه مراد این است كه معانى قرآن را به مردم بفهماند، یعنى آنچه را خود مردم نمى‏فهمند، تعلیم دهد: یُعِلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون (بقره:151). همچنین در آیه دیگرى مى‏فرماید: وَاَنْزَلْنا اِلَیْكَ الذِّكرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ مَا نُزِّلَ اِلَیْهِم (نحل:44)؛ «ما این قرآن را بر تو نازل كردیم تا آیاتش را براى مردم تبیین كنى». روشن است كه آیات قرآن گاهى به تبیین نیاز دارد. وظیفة پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) تبیین آنهاست و مسلماً تبیین غیر از تلاوت است و ما شیعیان بر این باوریم كه این تبیین [كه ازجمله مقامات آن حضرت است] براى ائمه معصوم(علیهم السلام) نیز ثابت است؛ همچنین براساس ادلّة دیگر [كه اكنون در صدد بیان آنها نیستیم]، مقام معلمىِ قرآن از آنِ پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است.

2. برای آگاهی از این روایات، ر.ك:شیخ‌حر عاملی، وسائل الشیعة، ج18، ص78ـ89، ح10ـ12، 14ـ15، 18ـ19، 21، 29، 35، 37، 40، 47ـ48.

درباره قرآن تدبر، و از مفاهیم قرآن استفاده كند، شبهه‏اى واهى است و ما مأموریم هم ازسوی خود قرآن و خداى متعال، و هم بنا بر تأكیدهاى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و توصیه‏هاى ائمه اطهار(علیهم السلام)، در آیات قرآن تدبر كنیم. متأسفانه در این مورد، در گذشته، كوتاهی‌هایى شده، تا جایى كه درس قرآن و تفسیر آن، حتى در حوزه‏هاى علمیه نیز بسیار ضعیف و مُلحق به عدم بود تا اینكه استاد علامه طباطبایى(قدس‌سره) این توفیق را یافت كه تفسیر قرآن را در حوزه علمیه قم احیا كند و این از بزرگ‌ترین افتخاراتی بود كه نصیب ایشان شد و همه ما به ایشان وام‌داریم و امروز یكى از بزرگ‌ترین مآخذ و برترین مدارك اسلامى براى شناخت معارف اسلامى تفسیر شریف المیزان فی تفسیر القرآن است كه ایشان تألیف كرده‌اند. خداى متعال ایشان را با اجداد طاهرشان محشور فرماید و به ما توفیق دنبال كردن راه و قدردانى از زحمات ایشان و مانندهاى ایشان را عطا فرماید.

به‌هرحال ما به‌عنوان وظیفه‏اى كه ازسوی خدا و پیامبر برایمان تعیین شده است، باید در قرآن بیندیشیم، تدبر كنیم و از گوهرهاى گران‌بهایى كه خداوند در این كتاب براى ما ذخیره فرموده است، بهره‌مند شویم.

امروز بحمدالله‏ اهمیت تعلیم و تفسیر قرآن تا اندازه زیادى براى مردم ما روشن، و اقبال بى‌سابقه‏اى به تفسیر قرآن پیدا شده است، ولى درحالى‌كه از استقبال مردم، به‌ویژه جوانان، دل‌شادیم، باید از كجروى‏ها و روش‌های انحرافی در تفسیر قرآن كه خدای‌ناخواسته مسیر جامعه را تغییر دهد، بیمناك باشیم؛ زیرا نه‌تنها جامعه را به حقایق اسلام نزدیك نمى‏كند، بلكه راه‌هایى را به مقاصد شیطان باز خواهد كرد و مى‏دانیم كه متأسفانه چنین چیزهایى رخ داده است و امروزه گروه‌هایى با نام‏هاى گوناگون وجود دارند كه به گمان خود از قرآن استفاده، و افكار نادرستشان را با آیات قرآن اثبات مى‏كنند. برخی از اینها كاملاً شناخته‌شده‏اند و برخی نیز آن‌چنان‌كه باید، هنوز شناخته‌شده نیستند ولى دراین‌زمینه فعالیت زیادی دارند.

البته دراین‌باره، سنگینى بار باز هم به دوش حوزه‌های علمیه است كه می‌بایست راه صحیح را به آنان كه مى‏خواهند قرآن را بیاموزند، ارائه كنند، چراكه منحرفان، همه ازروى عمد و غـرض، دشمن اسلام و دولت اسلامـى نشـده‏اند، بلكه بسـیارى از اینهـا ـ و شـاید بیشترشان ـ دراثر اشتباه و تعلیمـات و تلقینات نادرست به این راه كشانده شده‏اند و با هزار تأسف، گاهى برخی از اینها در گذشته، توسط برخی روحانیان نیز تأیید مى‏شدند.

به‌هرحال، ما باید هشیارانه با این مسائل برخورد كنیم و مواظب باشیم راه صحیح تفسیر قرآن را آن‌گونه كه خود قرآن و پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) نشان داده‏اند، دنبال كنیم و با كمال بى‌غرضى، به‌جاى اینكه بخواهیم قرآن را بر مقاصد و افكار خود تطبیق كنیم، بكوشیم افكار خود را بر قرآن منطبق سازیم. تطبیق قرآن بر آرا و افكار شخصی، بلایى است كه در زمان امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز رایج بوده است و یكى از دردهایى كه حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه از آن مى‏نالد، همین است كه كسانى مى‏كوشند تا قرآن را بر افكار خودشان منطبق سازند.(1)

هنگامی‌كه در آن زمان، حتى با نزدیك بودن به عهد پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و با وجود كسانى همچون امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین انحراف‌هایی پدید آمده است هیچ بعید نیست كه در این زمان و با ضعف علمى ما، این كژى در سطح بسیار وسیع‏ترى پیدا شود.

پس بى‌تردید، یكى از واجب‏ترین وظایف روحانیت این است كه بكوشد تمام مفاهیم قرآن را هرچه صحیح‏تر و متقن‏تر در سطوح مختلف (عالى، متوسط و ساده) تبیین كند و در دسترس جامعه قرار دهد؛ وگرنه افزون بر آنچه اكنون جریان دارد، منتظر انحراف‌های دیگرى باید بود.

امروزه بیشتر جوانان مسلمان با اشتیاق و از عمق وجود در صددند مفاهیم قرآن را یاد بگیرند و حتى به گمان خود با رجوع به معجم‌ها، نرم‌افزارهای آیات قرآن و مانند‌


1. إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالاً وَیَمُوتُونَ ضُلاَّلا. نهج البلاغه، خطبة 17.

آن به پژوهش‌ بپردازند و آن را كار ساده‏اى می‌پندارند. شاید آنها در این پندار خود معذور باشند، ولى اگر كسانى كه سال‌ها در حوزه‏هاى علمیه بوده‏ و دقت در آیات و روایات را از بزرگان آموخته‏اند، چنین بیندیشند، به هیچ وجه معذور نخواهند بود.

بنابراین بر ماست كه از موازینى كه دانشمندان و مفسران بزرگوار به‌دست ما سپرده‏اند بهره‏گیرى كنیم و با تدبر بیشتر بكوشیم مفاهیم روشنى از قرآن به‌دست آوریم و به جامعه عرضه كنیم تا دیْنِ خود را به اسلام و قرآن ادا كرده باشیم. ازسوى‌دیگر، گرچه فهمیدن معانى و تفسیر قرآن به‌سادگى امكان‌پذیر نیست، اما اگر به كسى كه مى‏خواهد قرآن را بفهمد بگوییم كه باید 30 سال كار كند و درس بخواند تا قرآن را بفهمد، او را از فراگیرى معارف قرآن ناامید كرده‏ایم و نتیجة آن، افكندنِ او در دامن منحرفان است. درست است كه فهمیدن قرآن، به زحمت‏هاى ویژه و تخصص‌هایى نیاز دارد، ولى عده‏اى باید این زحمات را بكشند و سرانجام حاصلش را در اختیار دیگران قرار دهند تا استفاده كنند.

آنچه عرضه مى‏كنیم باید مطالبى باشد كه استنادش به قرآن جاى هیچ تردیدی نداشته باشد و درعین‌حال به‌صورت پراكنده و بی‌ارتباط و بی‌نظم نیز نباشد، زیرا اگر مطالبى را پراكنده عرضه كنیم، افزون بر اینكه یادگیرى آن مشكل است، فایده‏اى را كه از یك نظام فكرى صحیح در برابر نظام‌هاى فكرى نادرست باید گرفت، نیز نخواهد داشت.

همه مكتب‏هاى منحرف كوشیده‏اند به افكار و اندیشه‏هاى خود شكل و نظامى بدهند، یعنى براى مطالبشان ریشه‏اى معرفى كنند و با ارتباط و پیوند با سلسله مسائلى منسجم، یك كل منظم و هماهنگ به وجود آورند. ما كه در جهت صحیح هستیم، باید در برابر آنها همین شیوه را به‌كار بندیم، یعنى معارف قرآن را به‌صورت منظم و در قالب یك نظام هماهنگ عرضه كنیم؛ به‌گونه‌ای‌كه پژوهشگر بتواند از یك نقطه آغاز

كند و حلقه‏هاى معارف اسلامى را زنجیروار به هم ربط دهد و سرانجام به آنچه هدف قرآن و اسلام است، برسد.

پس ناچاریم معارف قرآنى را دسته‏بندى كنیم و به آنها شكلى بدهیم تا آموختن آنها براى جوانانى كه زمان اندكی برای فراگیری معارف قرآن دارند، آسان، و نیز در برابر نظام‌هاى فكرى دیگر قابل عرضه باشد.

دسته‏بندى معارف قرآن با تفسیر موضوعى همراه است كه در آن آیات را برحسب موضوعات دسته‏بندى كرده، مفاهیم آنها را به‌‌دست مى‏آوریم و رابطه میان آنها را درنظر مى‏گیریم. این كار گرچه ضروری است، اشكالاتى نیز دارد.

براى دسته‏بندى معارف قرآن باید نظام ویژه‌ای را براى موضوعات درنظر بگیریم، آن‌گاه براى هر موضوعى، آیاتى را بیابیم و در كنار یكدیگر قرار دهیم و سپس درباره آنها بیندیشیم و از همدیگر براى روشن كردن نقطه‏هاى ابهامى كه گاه در آیات وجود دارد، كمك بگیریم. این همان «تفسیر القرآن بالقرآن» است كه علامة بزرگوار سید‌محمد‌حسین طباطبایى در تفسیر المیزان این روش را تبیین كرده و به‌كار گرفته‏اند. ولى باید توجه داشت هنگامی‌كه ما آیه‏اى را از سیاقِ ویژة آن خارج كردیم و آن را تنها و بدون رعایت قبل و بعد درنظر گرفتیم، ممكن است مفاد واقعی‌اش به‌دست نیاید. به‌عبارت‌دیگر، آیات قرآن «قرائن كلامى» دارند كه گاهى در آیه قبل و گاهى در آیه بعد و حتى گاهى در سوره‌ای دیگر یافت مى‏شود و بدون توجه به این قرائن، مفاد واقعى آیات به‌دست نمى‏آید.

براى اینكه به این محذور دچار نشویم و آیات، مُثله و تكه‌تكه نشود و از مفاد واقعی‌اش خارج نگردد، باید بسیار دقت كنیم. یعنى هنگامی‌كه مى‏خواهیم آیه‏اى را زیر موضوع و عنوانى قرار دهیم، باید آیات قبل و بعد را نیز درنظر بگیریم و اگر احتمال مى‏دهیم كه در آیات قبل و بعد، قرینه‏اى وجود دارد، آنها را نیز ذكر كنیم.

هیچ مانعى ندارد آیه‏اى را كه مى‏خواهیم استفاده كنیم، با آیه قبل و بعد ذكر كنیم و آن دو آیه را میان پرانتز بگذاریم تا هنگام مراجعه به آیه، از آن «قرائن كلامى» غفلت نشود.

این نكته را دوباره تكرار مى‏كنم كه همیشه باید به قرائن قبل و بعد، توجه داشته باشیم. حتى براى صاحب این قلم پیش آمده است كه گاهى درباره آیه‏اى فكر و استظهارى كرده و پس از مدتى متوجه شده‌ام كه در آیه پیشین، قرینه‏اى بوده است كه از آن غفلت كرده‏ام و اگر آن را مى‏دیدم، استظهار كامل‌ترى بود یا استظهار دیگرى مى‏كردم.

اكنون كه ناگزیر باید معارف و مفاهیم قرآن را دسته‌بندى كنیم و به‌طور طبیعی به تَبَع این دسته‌بندى، باید آیات را دسته‌بندى كرد و براى هر بابى آیه‌هایی ذكر شود، باید ببینیم این دسته‌بندى را باید براساس چه نظامى انجام دهیم؟

مى‏دانیم كه قرآن كریم دسته‌بندى‏هاى مرسوم در كتب بشرى را مدنظر قرار نداده است. كمتر سوره‏اى ـ حتى سوره‏هاى یك‌سطرى ـ را مى‏توان یافت كه تنها درباره یك موضوع صحبت كرده باشد. اغلب حتى در یك آیه، چند مطلب گنجانده شده و مفاد آیه ابعاد مختلف و چهره‏هاى گوناگون دارد. برای نمونه، یك آیه، هم بُعد اعتقادى، هم بُعد اخلاقى، هم بُعد تاریخى، هم بُعد تشریعى و... دارد كه این نیز مشكلى براى تجزیة آیات است، ولى این مشكل را مى‏توان چنین حل كرد كه آیات را به مناسبت‌هاى گوناگون تكرار كنیم.

طرح دسته‏بندى آیات

یافتن عنوانى كلى براى مفهوم یك یا چند آیه، مانند آیاتى كه درباره نماز یا جهاد یا امربه‌معروف و نهى‌ازمنكر است، كار دشواری نیست، ولى شكل دادن و گنجاندن عناوین در یك نظام دشوار است. یعنى فرض كنیم ما همه قرآن را بررسى كردیم و

مفاهیمِ به‌دست‌آمده را، برای نمونه، زیر صد عنوان دسته‌بندى كردیم. حال خود این عناوین را چگونه تنظیم كنیم تا نظامی منسجم به وجود آید؟ برای مثال، آیه نخست قرآن حمد خداست. پس نخستین عنوان، «حمد خدا» است. بخش دوم همین آیه، ربوبیت خدا نسبت به جهان است. پس دومین عنوان، «ربوبیت خدا» است و یا آیه نخست سوره بقره درباره كسانى است كه هدایت قرآن شامل حالِ آنها مى‏شود. پس عنوان دیگر، «هدایت» خواهد بود و به همین‏گونه دیگر عناوین به دست می‌آید. آیا به همین ترتیب عناوین را دسته‌بندى كنیم یا مى‏توان میان آنها نظامى برقرار كرد و نقطة آغازی طبیعى و منطقی براى آن درنظر گرفت؟

در مرحله بعد، این عناوین را مى‏توان ذیل عناوین كلى‏ترى مندرج كرد. برای نمونه، نماز، روزه، خمس و زكات را ذیل عنوان عبادات، و بیع، اجاره و قرض را ذیل عنوان معاملات جای داد. حال خود این عناوین كلى را چگونه تنظیم كنیم و چه رابطه‏اى میان آنها درنظر گیریم؟

طرح‌ها

در اینجا سه طرح را مى‏توان پیشنهاد كرد:(1)

1. شاید ذهن با این تقسیم‌بندى بیشتر آشنا باشد كه محتواى دین به سه قسم تقسیم مى‏شود: 1. عقاید؛ 2. اخلاق؛ 3. احكام. در تفسیر المیزان نیز در بسیارى موارد، این روش یادآورى شده است. پس یك نوع تقسیم‌بندى این است كه تمام معارف قرآن را به سه قسم تقسیم كنیم: یك دسته در باب اصول عقاید (توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت) و جزئیات این اصول، مانند عالم برزخ، دستة دوم در باب اخلاق، و دستة سوم در باب‌


1. البته طرح‌هایی دیگر نیز ممكن است عرضه شود، ولى محض نمونه، بهترین طرح‌هایی را كه براى تقسیم‌بندى معارف قرآن عرضه مى‏شود، بیان مى‏كنیم تا از میان آنها یك طرح را برگزینیم.

احكام كه البته فقهاى ما در باب احكام این كار را انجام داده و كتاب‏هایى با موضوع آیات‌الاحكام نوشته‏اند؛ مانند كنز العرفان(1) و زبدة البیان.(2)

این طرح شاید به‌نظر بسیار خوب بیاید ـ و طرح خوبى نیز هست ـ ولى مى‏توان اندكى از آن خرده‏گیرى كرد. یكى از ایرادها این است كه گنجاندن همه مفاهیم قرآن در این سه بخش دشوار است. برای نمونه، بخش مهمی از آیات قرآن درباره تاریخ انبیا و داستان‌هاى پیامبران است. هرچند در ضمن داستان، نكته‏هاى توحیدى، تشریعى و اخلاقى نیز هست، ولی مجموعه داستان نه این است و نه آن؛ بلكه بخش خاصى است كه اگر جمله‌جمله كنیم، دیگر داستان نخواهد بود و اگر كسى بخواهد دیدگاه قرآن را درباره اصحاب كهف بداند، روشن نیست باید به كدام باب رجوع كند و دراین‌صورت، بابى روشن و گویا كه انسان بتواند به‌طور مشخص داستان‌ها را در آن بیابد، وجود نخواهد داشت.

اشكال جزئى دیگری نیز وجود دارد و آن اینكه خود این سه قسم، رابطه‌ای روشن با یكدیگر ندارند و باید با تكلف میان آنها رابطه‏اى ایجاد كرد. البته این اشكال‌ها، بسیار جزئى است و اگر طرح بهترى نیافتیم، مى‏توانیم به همین طرح عمل كنیم؛

2. طرح دوم مبنى بر این است كه بگوییم قرآن براى هدایت انسان‌هاست: هُدًی لِّلنَّاس، (بقره:185) و انسان ابعاد گوناگون مادى، معنوى، فردى، اجتماعى، دنیوى و اخروى دارد و ازاین‌رو، معارف قرآن را برحسب ابعاد وجود انسان دسته‏بندى مى‏كنیم و بدین‌ترتیب، محور تقسیم‌بندى را خود «انسان» قرار مى‏دهیم.

این كار شدنى است و اشكال اساسى نیز ندارد، ولى به‌نظر مى‏رسد اشكال فنى آن از طرح نخست بیشتر است؛ زیرا هنگامی‌كه با دقایق مفاهیم قرآن آشنا مى‏شویم، مى‏بینیم‌


1. نگاشتة ابوعبدالله مقدادبن‌عبدالله سیوری حلی (م826ق).

2. اثر احمدبن‌محمد اردبیلی (م993ق)؛ معروف به محقق و مقدس اردبیلی.

محور قرار دادن خود انسان، ازنظر قرآن پذیرفتنی نیست و این گونه‌ای گرایش اومانیستى است كه انسان را اصل قرار دهیم و همه‌چیز را در ارتباط با انسان بسنجیم! قرآن با این‌گونه گرایش موافق نیست و ما به‌خوبى مى‏بینیم كه تمام مفاهیم قرآن در هر بابى، از عقاید تا اخلاق، مواعظ، داستان‌ها، تشریعات، احكام فردى و اجتماعى و... همه یك محور دارد و آن «الله» تبارك و تعالى است. بر این اساس، هنگامی‌كه قانون و حكمى را بیان مى‏كند، مى‏گوید: خدا این حكم را بر شما نازل فرمود و هنگامی‌كه «اخلاقى» را بیان مى‏كند، مى‏گوید: این رفتاری است كه خدا مى‏پسندد:

اِنَّ الله‏ یُحِبُّ المُقْسِطین (مائده:42)؛ «به‌راستی كه خدا دادگران را دوست دارد»؛ وَالله‏ُ یُحِبُّ الصَّابِرین (آل عمران:146)؛ «و خدا صابران را دوست دارد»؛ اِنَّ اللهَ‏َ لاَ یُحِبُّ المُفْسِدین (قصص:77)؛ «به‌راستی كه خدا فسادكنندگان را دوست ندارد».

ازاین‌رو، محور اخلاق نیز «الله‏» تبارك و تعالى است. بنابراین مى‏توانیم بگوییم آیات قرآن براساس «الله‏‌محورى» است و به‌اصطلاح، مكتب قرآن مكتب اِلهیسم است؛ نه اومانیسم.(1) پس انسان را محور قرار دادن، نوعی انحراف است و باید در معارف قرآن «الله‏» را محور قرار داد و آن را حفظ كرد.

اشكال دیگر آن است كه ابعاد وجود انسان مبهم است و روشن نیست انسان چند بُعد دارد تا بگوییم كه براساس تقسیم‌بندى روشنى كه در ابعاد وجودى انسان سراغ داریم، آیات را تقسیم‌بندى مى‏كنیم. ازسویى، به‌حسب نظر بدوى، میان ابعاد وجود انسانى نیز ارتباط روشنى وجود ندارد.(2)

اشكال سوم نیز آن است كه تقسیم معارف قرآن، براساس ابعاد وجود انسان نیز كار‌


1. Humanism.

2. ممكن است بعداً از قرآن بفهمیم و ارتباطى را بیابیم، اما درنظر بدوى، ارتباط روشنى میان ابعاد وجود انسان نمى‏توان ادعا كرد.

سترونى است؛ زیرا مى‏بینیم گاهى یك حكم الهى یا فضیلت انسانی كه ستایش شده، به بُعد خاصى از وجود انسان مربوط نیست، بلكه بسیارى از ابعاد وجود انسان با این حكم و قانون و اخلاق ارتباط دارند، به‌گونه‌اى‌كه نمى‏توان گفت این بنیان قرآنى دقیقاً به آن بُعد خاص وجود انسان مربوط است؛

3. طرح دیگر آن است كه محور را «الله‏» بدانیم و تقسیم‌ها را نه در عرض هم، بلكه در طول یكدیگر انجام دهیم. یعنى معارف قرآن را بسان رودخانه‌ای جارى و آبشارى در نظر بگیریم كه از منبع فیض الهى سرازیر است و به هر بخش و مرحله‏اى كه مى‏رسد، آنجا را سیراب مى‏كند: اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَسالَتْ اَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها... (رعد:17)؛ «هر وادى‌ای به اندازه ظرفیتش از آبى كه خدا از آسمان نازل مى‏فرماید، استفاده مى‏كند و سیراب مى‏شود». باید معارف قرآن را همچون چشمه‌ای جارى ببینیم كه از مرحله‏اى مى‏گذرد و وارد مرحله‏اى دیگر مى‏شود كه تقسیم‌های این مراحل، طولى است. نخست، نقطه‌ای معین دارد كه از آنجا آغاز مى‏شود و آنجا كه لبریز شد، به مرحله دوم فیضان مى‏كند كه این مرحله‌، فرعى از مرحله نخست است؛ نه اینكه در كنار و قسیم آن باشد. تقسیم‌های طولى، كم‌كم به جایى مى‏رسد كه پخش مى‏شود و شاخه‏هایى نیز پیدا مى‏كند، اما اساس بر این است كه معارف قرآنى را برحسب مراتب طولى درنظر بگیریم. این طرح به چند دلیل ازنظر ما برتری دارد:

نخست آنكه، محور آن «الله‏» تبارك و تعالى است و در كنار او چیزى را معرفى نمى‏كنیم: هُوَ الاَوَّلُ وَالاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَالْباطِن (حدید:3)؛ «او آغاز و فرجام و آشكار و نهان است».

برخلاف تقسیم‌های دیگر كه در آنها یا باید محور را چیز دیگرى مانند انسان قرار دهیم، یا اگر از توحید و عقاید نیز بحث مى‏كنیم، باید در كنار آن، اخلاق و احكام را به‌عنوان قسیم اعتقادات مطرح كنیم، ولى در اینجا ابتدا یك بحث بیشتر نداریم و جاى هیچ بحثى نیز در كنار آن نخواهد بود و تا این بحث حل نشود و از آن فارغ نشویم، به

بحث دوم نخواهیم رسید. پس نخستین امتیاز آن است كه این تقسیم‌ها براساس «الله‌محورى» انجام مى‏شود؛

دوم اینكه، ترتیبی منطقى میان مسائل و تقسیم‌ها حاصل مى‏شود؛ زیرا هنگامی‌كه این بحث‏هاى گوناگون، سلسله‏وار به هم مربوط بود، به‌طور طبیعی بحث پیشین نوعی تقدم بر بحث بعد خواهد داشت كه روشن و قابل فهم است؛ برخلاف تقسیم‌هایی كه بحث‏ها را در عرض یكدیگر قرار مى‏دهد كه تقدم داشتن یكى بر دیگرى، نیازمند تبیین و گاهى تكلف است.

فرض كنیم شئون فردى و اجتماعى انسان، دو بُعدِ وجود اوست، حال، ابتدا بُعد فردى را بگوییم یا اجتماعى را؟ و یا این دو را در عرض یكدیگر قرار دهیم و تقسیم دیگرى را براساس شئون مادى و معنوى درنظر بگیریم؟ اما اگر ترتیبی طبیعى میان عناوین وجود داشته باشد و دسته‏بندى براساس همان ترتیب طبیعى و منطقى انجام شود، دلیل روشنى براى تقدیم و تأخیر وجود خواهد داشت و نظام منسجم‏ترى به وجود مى‏آید كه اشكال‌های طرح‌هاى پیشین را نخواهد داشت.

بنابراین، بهتر است محور همه معارف قرآنى را «الله‏» قرار دهیم كه به‌طور كامل، با روح تعالیم قرآن سازگار است و نخست به مسائل خداشناسى و سپس به جهان‌شناسی و انسان‏شناسى وارد شویم و پس از آن، دیگر مسائل انسانى را از راه تدبیر و تربیت الهى نسبت به انسان بحث كنیم. بدین‌ترتیب، نظام منسجمى از معارف به‌‌دست مى‏آید كه هم محور اصلى آنها اصالت حقیقی دارد و هم حلقه‏هاى آن داراى پیوند و ترتیب روشنى است.

براین‌اساس مى‏توانیم نظام معارف قرآنى را به‌صورت زیر در نظر بگیریم:

1. خداشناسى، كه مباحث شناخت خدا، توحید، و صفات و كلیات افعالى الهى را دربرمی‌گیرد؛

2. جهان‏شناسى، كه شامل مباحث آفرینش جهان (زمین و آسمان‏ها و ستارگان)، پدیده‏هاى جوّى (رعد، برق، باد، باران و...) و پدیده‏هاى زمینى (كوه‌ها، دریاها و...) است و درضمن، از عرش، كرسى، فرشتگان، جن و شیطان نیز بحث می‌شود.

روشن است پس از بحث از كلیات افعال الهى ـ كه در بخش نخـست انجـام مى‏شود ـ نوبت به تفاصیل افعال (خلق و تدبیر) مى‏رسد و طبیعى است كه بحث از آفرینش جهان، بر آفرینش انسان مقدم است؛

3. انسان‏شناسى، كه مباحث آفرینش انسان، ویژگی‌هاى روح، كرامت و شرافت انسانى، مسئولیت و شرایط آن (آگاهى، قدرت عمل، اختیار)، ابعاد گوناگون وجود انسان، سنت‌هاى الهى در تدبیر فرد و جامعه، معاد و سرنوشت نهایى بشر را دربردارد.

در این بخش روشن مى‏شود كه زندگى دنیا مقدمه‏اى براى آخرت، و مرحله‏اى است كه انسان باید با انتخاب خود، راه سعادت را برگزیند و سرنوشت نهایى خود را بسازد و تدبیرهای الهى در این جهان بر محور تأمین انتخاب (ابتلا و آزمایش) دور مى‏زند؛

4. راه‏شناسى، كه شامل مباحث شناخت‌هاى عادى (انواع علم حضورى و حصولى متعارف) و غیرعادى (الهام و وحى) است و مسئله «نبوت» و ضرورت بعثت پیامبران و هدف آن، و نیز مقام‌های ایشان (نبوت، رسالت، امامت) و همچنین مسائل اعجاز و عصمت طرح مى‌شود و سرانجام، از مسئله جانشینى پیامبران (امامت به‌معناى خاص) سخن به میان می‌آید.

ارتباط این بخش با بخش پیشین روشن است؛ زیرا پس از آنكه روشن شد انسان موجودى است انتخابگر، كه باید راه خود را آزادانه برگزیند، نیاز به شناخت «راه» طرح مى‏شود كه موضوع این بخش است؛

5. راهنماشناسى، كه مباحث تاریخ پیامبران و ویژگی‌هاى هریك و كتاب‏هایى كه

برایشان نازل شده و محتویات آنها را دربرمی‌گیرد و به تاریخ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و حوادثى كه در زمان زندگی آن حضرت رخ داده، مى‏انجامد و درضمن، تاریخ اقوام و ملل و سایر داستان‌هاى قرآن طرح مى‏شود.

ترتب این بخش بر بخش پیشین نیز روشن است، زیرا پس از آنكه دانستیم وحى و نبوتى در كار است، نوبت به شناخت كسانى مى‏رسد كه گیرندة وحى و رسانندة آن به مردم بوده‏اند؛

6. قرآن‏شناسى، كه مباحث كلى درباره قرآن و ویژگی‌هاى آن، هدف و كیفیت نزول، اعجاز، جهانى و ابدى بودن، اسلوب بیان (استدلال عقلى، موعظه، جدل، تمثیل، قصص) و مباحث محكم و متشابه و تأویل را شامل مى‏شود.

ترتب این بخش بر بخش پیشین نیز روشن است؛ زیرا پس از آنكه از كتاب‌هاى آسمانى پیشین بحث شد، نوبت به شناخت آخرین كتابى كه نازل شده است و جاودانه خواهد ماند، مى‏رسد؛

7. اخلاق یا انسان‏سازى قرآن، كه دربرگیرندة مباحث خودشناسى و خودسازى، خیر و شر در افعال اختیارى و رابطه آنها با كمال و سعادت نهایى، روش تربیت و تزکیه قرآن (بیدار كردن انگیزه‏هاى خیرجویى به‌وسیلة اِنذار و تبشیر)، نقش ایمان و عمل و بیان رابطه آنها با یكدیگر و رابطه هردو با علم و تفاصیل اخلاق فاضله و رذیله است.

این بخش به این دلیل پس از «قرآن‏شناسى» مى‏آید كه در آن به این نتیجه مى‏رسیم كه هدف قرآن، تزكیه و تعلیم است. تزكیهْ بحث اخلاق و خودسازى، و تعلیمْ بحث‌هاى آینده را ایجاب مى‏كند؛

8. برنامه‏هاى عبادى قرآن، كه شامل مباحث نماز، روزه، حج، قربانى و دعاست، یعنى اعمالى كه ركن اساسى آن را تقویت رابطه انسان با خدا شكل مى‏دهد؛ هرچند مصالح اجتماعى بسیاری نیز در آنها منظور شده است؛

9. احكام فردى قرآن، كه مباحثى همچون حلال و حرام در خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها (اطعمه و اشربه و صید و ذباحه) و تجمل و زینت را دربرمی‌گیرد؛

10. احكام اجتماعى قرآن، كه شامل مباحث اجتماعى، حقوقى، سیاسى و اقتصادى است و به بخش‌هاى فرعى زیر تقسیم می‌شود: الف) احكام مدنى؛ ب) احكام اقتصادى؛ ج) احكام قضایى؛ د) احكام جزایى؛ هـ) احكام سیاسى؛ و) احكام بین‌المللى. و در مقدمة این بخش، جامعه از دیدگاه قرآن بحث می‌شود.

در این سه بخش اخیر، برنامه‏هاى عملى قرآن براى انسان در رابطه با خدا و با خود و با دیگر انسان‌ها طرح، و تعالیم این كتاب آسمانى درباره هر بخش، جداگانه بررسى مى‏شود.

بدین‌ترتیب معارف قرآن از نقطة آغاز هستى آغاز، و به‌ترتیب، مراحل خلق و تدبیر الهى بحث شده و به بیان ویژگی‌هاى جامعة آرمانى انسانى ختم می‌شود و در همه مراحل، ارتباط با محور اصلى (الله) به‌طور كامل محفوظ است.

 

 

 

فصل اول

شناخت خدا

 

 

 

     درس اول: مفهوم‌شناسی

     درس دوم: شناخت خدا در قرآن (1)

     درس سوم: شناخت خدا در قرآن (2)

     درس چهارم: حد شناخت خدا

 

 

 

 

انتظار می‎رود دانش‌پژوه پس از فراگیری این فصل بتواند:

1. انواع معرفت به خدا را بیان كند؛

2. درباره «بداهت وجود خدا یا نیازمندی آن به استدلال» از دیدگاه قرآن، داوری كند؛

3. هدف قرآن از آیات خداشناسی را بیان كند؛

4. اقسام خداشناسی حضوری و حصولی را توضیح دهد؛

5. مراد از فطری بودن دین در آیه فطرت را توضیح دهد؛

6. ماهیت آگاهی یادشده در آیه میثاق را تبیین كند؛

7. حد شناخت حضوری و حصولی خداوند را بیان كند.

 

 

 

 

درس اول

مفهوم‌شناسی

 

 

 

مفهوم شناخت

انواع شناخت

اسما و صفات خداوند

فطرت و ویژگی‌ امور فطری

گستره بینش‌ها و گرایش‌های فطری

 

 

انتظار می‎رود دانش‌پژوه پس از فراگیری این درس، بتواند:

1. انواع شناخت و ویژگی‎های آنها را بیان كند؛

2. مفهوم واژه‎های الله، ربّ و اله را به‎طور مستند بیان كند؛

3. مفهوم فطرت و ویژگی امور فطری را تبیین كند؛

4. بینش‎ها و گرایش‎های فطری را در انسان توضیح دهد.

 

 

 

 

أوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَكمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَكمَالُ التَّصْدِیق بِهِ تَوْحِیدُهُ وَكمَالُ تَوْحِیدِهِ الإِخْلاَصُ لَه؛(1) «آغاز دین، معرفت خدا، و كمال معرفت او، تصدیق او، و كمال تصدیق او، اعتقاد به یگانگی او، و كمال اعتقاد به یگانگی او، خالص كردن [اعتقاد و عمل] برای اوست».

 

چنان‌كه در مقدمة مجموعه معارف قرآن یادآوری كردیم، طرح «الله‌محوری» كه برگرفته از خود قرآن است، برای تنظیم مباحث معارف قرآن در قالب یك نظام فكری، از دیگر طرح‌ها منسجم‌تر و منطقی‌تر و با روح آموزه‌های قرآنی، سازگارتر است. نخستین و اساسی‌ترین مباحث معارف قرآنی با محوریت «الله»، شناخت خداوند، توحید و شناخت صفات و افعال الهی است كه از آن با عنوان خداشناسی یاد كردیم و در این كتاب به بحث و بررسی این بخش از معارف قرآن خواهیم پرداخت؛ اما پیش از ورود به بحث خداشناسی، ناگزیریم كه برخی از مفاهیم اساسی مربوط به آن را توضیح دهیم.(2)


1. نهج‌ البلاغه، خطبة 1.

2. تبیین مفاهیم پایه‌ای سخنان گوینده پیش از آغاز گفت‌وگو، برای پرهیز از سوء‌فهمِ سخنان وی لازم است.