درس دهم: خلق و تدبیر

 

فصل سوم

افعال خداوند

 

 

 

              درس دهم:‌ خلق و تدبیر

              درس یازدهم:‌ توحید افعالی و اصل علیت

              درس دوازدهم: فاعلیت خدا و سایر موجودات

              درس سیزدهم: قدرت خدا و امور محال

              درس چهاردهم: قدرت خدا و افعال قبیح

              درس پانزدهم: سؤال نشدن از افعال الهی

              درس شانزدهم: هدف افعال الهی

              درس هفدهم: هدف آفرینش جهان و انسان

              درس هجدهم: مراتب فعل الهی (1)

              درس نوزدهم: مراتب فعل الهی (2)

 

 

 

 

انتظار می‎رود دانش‌پژوه پس از فراگیری این فصل بتواند:

1. حد شناخت انسان از افعال الهی را بیان كند؛

2. دیدگاه قرآن درباره اصل علیت و تأثیر پدیده‎های عالم را تبیین كند؛

3. چگونگی رابطه فاعلیت خداوند و سایر علل مؤثر در عالم را توضیح دهد؛

4. دلیل سر نزدن فعل قبیح و محال از خدا را، باوجود وسعت قدرت او، بیان كند؛

5. دلیل عدم مؤاخذه از افعال الهی را تبیین كند.

 

 

 

 

درس دهم

خلق و تدبیر

 

 

 

رابطه تدبیر و آفرینش

شناخت افعال الهی

    شناخت حصولی

    شناخت حضوری

قلمرو خالقیت و تدبیر

گسترة خالقیت و تدبیر الهی در قرآن

 

 

 

 

انتظار می‎رود دانش‌پژوه پس از فراگیری این درس بتواند:

1. رابطه خلق و تدبیر الهی را بیان كند؛

2. حد شناخت حصولی و حضوری افعال الهی را توضیح دهد؛

3. قلمرو خالقیت و تدبیر خداوند را براساس آیات قرآن تبیین كند.

 

 

 

 

ألاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَك اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِین (اعراف:54)؛ «آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر امور از آنِ اوست؛ فرخنده خدایی‌ است، خداوندگار جهانیان».

 

در مباحث گذشته بیان شد كه نصاب توحید، توحید در الوهیت است كه در شعار توحید (لا اله الاّ الله) خلاصه می‎شود و این مرتبه از توحید، مراتب پایین‌تری مانند توحید در خالقیت و ربوبیت را در خود دارد. فعل الهی، شامل آفرینش موجودات و تدبیر امور آنهاست؛ به‌عبارت‌دیگر، تمام كارهای خداوند، در خلق و تدبیر خلاصه می‌شود؛ زیرا این‌دو مفهوم، عام‌ترین مفاهیمی‌اند كه بر افعال الهی صدق می‎كنند؛ ازاین‎رو، چنان‌كه پیش‌تر نیز یادآور شدیم، نصاب توحید، توحید افعالی را نیز دربرمی‎گیرد.(1) هر مسلمانی به‌اقتضای توحید افعالی، خدا را آفریننده و مدبر جهان می‎داند و این اعتقاد باید به‌صورت اجمالی در وی باشد؛ ولی در مقام تفصیل، تحلیل و تطبیق آن در موارد خاص، ابهام‌هایی پیش می‌آید و پرسش‌‌های مختلفی طرح می‎شود كه مهم‌ترین آنها، چند مسئله زیر است:

1. چه رابطه‌ای میان خلق و تدبیر عالم وجود دارد؟

2. تا چه اندازه می‌توان افعال الهی (خلق و تدبیر) را شناخت؟


1. ر.ك: درس نهم، رابطه نصاب توحید با اقسام آن.

3. قلمرو خلق و تدبیر خداوند تا كجاست؟

4. آیا پذیرش توحید افعالی به‌معنای نفی اثرگذاری دیگر عوامل و مستلزم انكار اصل علیت است؟

5. چگونه آفرینش و تدبیر فراگیر خداوند با تأثیر و علیت سایر موجودات جمع‌شدنی‌اند؟

در این درس، به بررسی سه پرسش نخست می‎پردازیم و پاسخ پرسش‎های دیگر را به درس‌های بعدی وامی‌گذاریم.

رابطه تدبیر و آفرینش

تمام كارهای خداوند، مانند ‎آ‏‏فرینش انسان و جهان، روزی دادن به بندگان و هدایت آنها را می‌توان در خلق و تدبیر خلاصه كرد. خلق و تدبیر نیز جدای از یكدیگر نیستند؛ تدبیر، درواقع نوعی آفرینش است؛ زیرا تدبیر موجودات، تأمین نیازهای آنها از راه آفرینش موجودات و تنظیم روابط جاری میان آنهاست و این امر، جز با آفرینش موجودات در نظامی یك‌پارچه و به‌هم‌پیوسته كه نیاز اجزای آن با یكدیگر تأمین می‌شود، میسر نیست. ازاین‎رو، می‌توان تدبیر را آفرینش هماهنگ موجودات دانست؛ برای‌ نمونه، تدبیرِ روزی انسان به این است كه خداوند با آفرینش انسان برروی زمین، برای او غذا و دستگاه گوارشی بیافریند كه بتواند آن را هضم كند و نیازهای ضروری مادی‌اش را برای ادامة زندگی برآورده سازد. ما از آفرینش انسان، غذا و نسبت‌سنجی میان این آفریده‎ها، مفهوم رزق (روزی دادن) را انتزاع می‎كنیم. بنابراین، همان كسی كه خالق است، مدبّر مخلوقات نیز است. هم‎بستگی میان خالقیت و ربوبیت الهی، از برخی آیات قرآن نیز قابل استفاده است؛ برای نمونه، در آیه 62 سوره غافر در مقام بیان ربوبیت الهی، بر این حقیقت تكیه شده كه خداوند، آفرینندة

همه‌چیز است:(1) ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكمْ خَالِقُ كلِّ شَیْء؛ «این است الله، خداوندگار شما، آفرینندة هرچیز».

شناخت افعال الهی

پس از اینكه كلی‎ترین مفاهیمی را كه بر كارهای الهی قابل تطبیق است، شناختیم و رابطه آنها را دانستیم، این پرسش قابل‎ طرح است كه انسان تا چه اندازه می‌تواند كارهای الهی را بشناسد و حقیقت آنها را درك كند. شاید در نگاه اول این‌گونه به ذهن بیاید كه برای انسان امكان شناخت كامل حقیقت افعال خـداوند، به‌راحتی فـراهم است؛ زیرا دست‌كم برخی از افعال خداوند، مانند روزی دادن بندگان، اموری‌اند كه دائماً در زندگانی خود با آنها سروكار داریم؛ بنابراین، می‌توانیم مصادیق عینی آنها را به‌دقت مشاهده كنیم و بشناسیم؛ ولی برخلاف این تصور ابتدایی، ما حقیقت افعـال الهـی را نیز مانند ذات و صفات او نمی‌توانیم به‌طـور دقیق و كامل درك كنیم. این سخن شـاید ابتدا به‌نظر سنگین بیاید، اما با اندكی توضیح، این مطلب تصدیق خواهد شد. در‎بارة شناخت افعال الهی، ذیل دو عنوانِ شناخت حصولی و حضوری، سخن خواهیم گفت.

1. شناخت حصولی

پیش از این گفتیم كه شناخت هرچیز، گاهی بدون واسطه از راه علم حضوری و گاهـی به‌واسطة مفاهیمی كلی از راه علم حصولی صورت می‎گیرد. درباره افعال خداوند نیز مانند ذات و صفات او، شناخت به دو نوع حصولی و حضوری قابل تحقق است. در شناخت مفهومی (حصولیِ) كارهای خداوند باید توجه داشت مفاهیمی كه ما درزمینه كارهای خدا‌


1. آیات دیگری نیز در قرآن هست كه می‌توان از آنها پیوند و جدایی‌ناپذیری خلقت و ربوبیت (تدبیر) را استفاده كرد؛ مانند: انعام:102 و انبیاء:56.

به‌كار می‌بریم ـ مانند مفهوم خالقیت، رازقیت، علیت و فاعلیت ـ مفاهیمی‌اند كه از مصادیق امكانی گرفته شده‌اند. ما عادتاً تنها رابطه میان خود و اراده و افعال خود را به علم حضوری درك كرده‌ایم؛ اما رابطه خدا و جهان هستی (حقیقت فعل الهی) را از راه علم حضوری تجربه نكرده‌ایم؛ بنابراین، از این راه شناختی درباره فعل الهی نداریم. ما نخست، چیزی را در خـودمان یافته‌ یا رابطـه‎ای را بین دو موجـود مـادی شناخته‌ایـم؛ سـپس از آن رابطه شناخته‌شده، مفهومی می‌گیریم و آن را تعمیم می‌دهیم تا شامل كارهای خدا هم بشود؛ برای نمونه، مفهوم «انجام كار» یا «ادارة‌ امور» را از مصادیق ممكن آن گرفته‌ایم؛ سپس همین مفاهیم را دربارة‌ خدا نیز به‌كار می‌بریم. این مفاهیم كه از رابطه انسان با محیط اطراف خود انتزاع شده‌اند، نشان از روابطی توأم با نقص‌ها و محدودیت‌های فراوان دارند؛ درصورتی‌كه كار خداوند از جنبه‌ای كه منسوب به اوست، از این نقایص و محدودیت‌ها مبراست.(1) بنابراین، وقتی می‌خواهیم این مفاهیم را به خدا نسبت بدهیم، باید جهات نقص و عدمی را كه شایسته مقام قدس الهی نیست، از آن حذف كـرده، فعل الهـی را از نقایص كارهـای موجودات محدود تنزیه كنیم. برای وضوح بیشتر مطلب به این مثال توجه شود: ما وقتی كاری می‎كنیم، مثلاً توپی را به حركت درمی‌آوریم، از اندام‌هایمان كمك می‌گیریم و انرژی مكانیكی را از دست یا پایمان به توپ منتقل می‎كنیم. قطعاً كار خدا به‎وسیلة ابزارهای مادی انجام نمی‌گیرد، اما به‌هرحال رابطه‌ای میان فعل خداوند و خود او وجود دارد. همان‌گونه‌كه اگر ما با پا به توپ ضربه نمی‎زدیم، حركت نمی‎كرد، اگر خدا هم برای انجام كاری اراده نمی‎كرد، جریان هستی ـ از كوچك‌ترین ذرات اتم تا بزرگ‌ترین كهكشان‌ها ـ پدید نمی‌آمد‌


1. در هر كار الهی، مانند آفرینش، می‌توان دو جنبه را درنظر داشت؛ نفس آفرینش ازآن‌‌رو كه منسوب به خداوند است، از همه نواقص و محدودیت‌ها مبراست؛ بدین ‌معنا كه آفرینش خداوند كه فعل اوست، در زمان و مكان كه از لوازم ماده‌اند، صورت نمی‌گیرد و فراتر از قالب‌های محدود این جهانی است؛ اما آ‏فریدگان خداوند كه حاصل فعل او‌یند، ممكن است موجودات مجرد یا مادی باشند و به‌هرصورت، محدودیت‌ها و لوازم خود را به‌دوش می‌كشند.

و به گردش نمی‌افتاد. اما نمی‌دانیم چه رابطه‌ای میان خداوند و كار او وجود دارد و كار خداوند چگونه است؛ چون نمونه‎اش را ندیده‏ایم. وقتی درباره صفات الهی، برهان اقامه شد بر اینكه علم خدا اكتسابی نیست، برای ما پذیرفتنی بود كه علمی باشد كه اكتسابی نباشد؛ اما آن، چه علمی است، نمی‎دانیم. از‌این‌رو می‎گفتیم: عالمٌ لا كعِلْمِنا؛ «او هم عالم است، اما نه مثل علم ما»؛(1) درمورد افعال هم عیناً همین مطلب صادق است. وقتی می‎گوییم خدا كارگردان و تدبیركنندة جهان است، باید بگوییم: نه مثل تدبیر ما. اگر در اصطلاحات فلسفی و كلامی هم می‌گوییم خدا علت جهان است یا علت‌العلل است، باید این قید را اضافه كنیم كه: اما نه مثل علیت ما. آن ویژگی‌هایی كه در رابطه علت و معلولی بین پدیده‌های جهان هست، هیچ‌گاه بین خدا و جهان نیست. آن نیز نوعی علیت است، اما نه از صنف علیت‌هایی كه ما با آنها سروكار داریم. عقل ما نمی‎تواند حقیقت و كنه آن رابطه را درك كند. همین اندازه می‌تواند درك كند كه خدا علت جهان است؛ به این معنا كه اگر خدا نبود، جهان هم نبود. البته اگر می‌گوییم با عقل نمی‌توانیم حقیقت و كنه فعل الهی یا به‌عبارت‌دیگر، رابطه خدا را با مخلوقاتش درك كنیم، معنایش این نیست كه عقل و فكر خود را تعطیل كنیم و هیچ‌گونه تفكر و اندیشه‌ای را دربارة‌ افعال الهی روا ندانیم و تنها به گفتن «نمی‌دانم» بسنده كنیم. آن «نمی‎دانم» كه عالِم پس از سالیان دراز پژوهش و تحقیق می‌گوید، غیر از آن «نمی‎دانم» است كه یك جاهل در آغاز كار می‌گوید؛ زیرا می‌توانیم به‌كمك عقل خود پیش برویم و با كاوش‌های دقیق عقلی، تااندازه‌ای به‌واسطة مفاهیم كلی، از این حقیقت آگاهی یابیم. اگر بخواهیم به‌زبان فلسفه، حقیقت علیت خداوند را بیان كنیم،


1. قرآن كریم در آیه شریفة لَیْسَ كمِثْلِهِ شَیْء (شوری:11) وجود هرگونه شباهتی را میان خود و مخلوقاتش مطلقاً نفی كرده است؛ بنابراین، نمی‌توان ذات، صفات و حتی افعال خداوند را شبیه آفریده‌هایش دانست. در احادیث معصومان(علیهم السلام) نیز هرگونه تشبیه و تعیین كیفیت برای ذات، صفات و افعال الهی، نفی شده است. درباره فهرستی از این احادیث، ر.ك: محمدبن‌علی‌بن‌بابویه قمی (شیخ صدوق)، التوحید، با تصحیح و تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، ص471، 473 و ص440 سطر 3 و 4.

باید بگوییم علیت خداوند برای جهان و موجودات آن، افاضة وجود به‌معنای دقیق كلمه است؛ بدین‌ معنا كه وجود تمام موجودات این عالم، اعم از معلول‌های مادی و غیرمادی و علت‌های آنها، عین ربط به وجود خداوند است و سایر علت‌ها به‌منزلة مجاری فیض وجودند كه با اختلاف مراتبی كه دارند، نقش وسایط را بین سرچشمة اصلی وجود و دیگر مخلوقات، ایفا می‌كنند.(1) به‌هرصورت، این سنخ از معرفت، معرفتی كلی و عقلی است و با آن، هرگز نمی‎توان به كنه و حقیقت موضوع دست یافت؛ اما تاجایی‌كه می‌توان، باید تلاش كرد و معرفت عقلانی خود را دراین‎باره افزود. قرآن نیز در این راه راهنمایی می‎فرماید.

قرآن كریم در موارد گوناگون، چگونگی رابطه خدا با خلق را با عبارت‌های گوناگونی بیان كرده است و با دقت در این بیانات می‌توان معرفت خود را درباره چگونگی فعل خداوند و فاعلیت او بالا برد. در اینجا همین اندازه اشاره می‌كنیم كه ازنظر قرآن، آفرینش تمام جهان و بقای آن، منوط به اذن، مشیت، اراده، تقدیر و قضای الهی است و هیچ‌چیز در عالم، خارج از این روابط تحقق نمی‌یابد.(2)

2. شناخت حضوری

دانستیم كه انسان با عقل خود راهی به درك مستقیم و بی‌واسطة حقیقت فعل الهی ندارد؛ چنان‌كه با عقل به حقیقت ذات و صفات الهی نیز نمی‎توان راه یافت. رسیدن به چنین معرفتی، تنها از راه معرفت شهودی و حضوری امكان‎پذیر است. اگر كسی بتواند به لطف و عنایت الهی به این معرفت دست یابد، می‌تواند درحد ظرفیت وجودی خود، حقیقت فعل الهی (آفرینش و تدبیر) را درك كند؛ اما آیا خداوند چنین معرفتی را در اختیار كسی قرار داده است؟


1. ر.ك: محمدتقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج2، درس شصت و چهار، ص390، 391.

2. در درس هجدهم و نوزدهم، در‌این‌باره سخن خواهیم گفت.

هرچند با قاطعیت نمی‎توان دیدگاه قرآن را دراین‎باره بیان كرد، اما شاید درخواست حضرت ابراهیم(علیه السلام) از خداوند برای دیدن چگونگی زنده كردن مردگان، ناظر به چنین شهودی باشد؛ آنجا كه قرآن كریم از زبان آن حضرت می‌فرماید: رَبِّ أرِنِی كیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَی (بقره:260)؛ «خدایا به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده می‌كنی». یك برداشت سطحی از این آیه، این است كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) می‌خواست ببیند چگونه یك مرده زنده می‎شود؛ چون اثر دیدن بر دل بیشتر است؛ اما مرحوم علامه طباطباییقدس‌سره به نكتة دقیقی در آیه اشاره دارد و می‌فرماید: حضرت ابراهیم(علیه السلام) نگفت: «خدایا به من نشان بده كه چگونه مردگان زنده می‎شوند»؛ بلكه عرض كرد: «خدایا به من نشان بده كه تو چگونه مردگان را زنده می‌كنی»؛ یعنی می‌خواست چگونگی احیای الهی را ببیند و آن رابطه حقیقی میان خدا و خلقش را در زنده كردن مردگان مشاهده كند؛ نه چگونگی زنده شدن مردگان را؛ به‌عبارت‌دیگر، می‎خواست مصداق كار خدا را بیابد. همان كه همه دلشان می‌خواهد ببینند تا بدانند كه خدا چه كار می‌كند كه این عالم به وجود می‌آید و جریان هستی به گردش می‌افتد و اداره می‌شود؛ رابطه خدا با خلق چگونه است. خدای متعال دستور داد كه چهار پرنده را بگیر و سر ببر؛ اجزای بدنشان را با‌هم مخلوط كن؛ سپس آنها را به چهار قسمت كن و هركدام را سر كوهی بگذار؛ سپس آنها را به‌سوی خود بخوان؛ آن‌گاه می‌بینی كه چگونه اینها زنده می‌شوند. درواقع، حضرت ابراهیم(علیه السلام) مجرای احیای الهی قرار گرفت و ارادة خداوند بر زنده شدن آن چند پرنده، از مجرای ارادة حضرت ابراهیم(علیه السلام) تحقق یافت؛ ازاین‌رو، دید كه چگونه این اراده اثر می‌كند.(1) اگر چنین معرفتی نصیب كسی شود، آن‌گاه به اندازه ظرفیت خود، حقیقت فعل خدا را هم خواهد یافت.


1. ر.ك: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص366ـ368، ذیل همین آیه شریفه.

قلمرو خالقیت و تدبیر

هر موحدی پیدایش مادة‎ اولیة‎ جهان و تدبیر كلی عالم را به خدا نسبت می‎دهد؛ اما آیا پدیده‎های جزئی كه براثر تغییر و تحولات اجزای جهان پیدا می‌شود نیز، در قلمرو آفرینش و تدبیر خداست یا اینكه آفرینش و تدبیر الهی، به آفرینش اصل عالم و تدبیر كلی آن منحصر می‎شود؟ مثلاً هر انسان موحدی اعتقاد دارد كه خداوند، خورشید را آفریده و به آن گرمی و حرارت بخشیده است؛ اما آیا می‌توان تمام پدیده‎هایی را هم كه براثر تابش نور خورشید به وجـود می‎آیند ـ مانند رویش و رشد گیاهان ـ كار خدا دانست؟ دربارة‎ آفرینش انسان نیز می‌توان این پرسش را مطرح كرد كه آیا تنها آفرینش آدم ابوالبشر به‌دست خدا صورت گرفته است و بنی‌آدم، بدون دخالت خدا، براثر مجموعه‎ای از فعل‌وانفعالات طبیعی پدیدار شده‎اند یا اینكه آفرینش ابنای بشر را نیز باید ازجانب خدا دانست؟ بنابر فرض اخیر، آیا افعال اختیاری انسان را نیز می‌توان به خدا نسبت داد؟

هرچند این مسئله با كندوكاو در مفهوم «توحید در خالقیت و ربوبیت» حل‌شدنی است و اگر كسی یگانگی خالق و رب را بپذیرد، می‌تواند به پاسخ آن برسد؛ ولی این‌گونه نیست كه همه مردم با توجه به مفهوم توحید، قادر به حلّ آن باشند. درمیان عامة‎ مردم، تصورات و عقاید مختلفی دراین‌باره وجود دارد.(1) دانشمندان نیز دیدگاه‎های مختلفی دراین‎باره مطرح كرده‎اند. برخی معتقدند منظور از اینكه می‌گوییم: «خدا همه‌چیز را آفریده است»، این است كه خداوند، ماده نخستین جهان را آفریده و این‌


1. برخی از افراد سطحی‌نگر ـ گذشته‌از آفرینش و تدبیر نخستین جهـان ـ در تكوینیات، فقط كارهای خارق‌العاده را به خـدا نسبت می‌دهند ـ مانند كارهای خـارق‌العاده‎ای كه گاهی با عنایت ویژة خداوند به‌منظـور تأیید پیامبران انجام می‌شود ـ ؛ ولی سایر پدیده‌های عادی را تنها به علل عادی و طبیعی آنها منسوب می‌كنند و نقشی برای خدا در تحقق آنها نمی‌بینند. برخی از ایشان، قدری در قلمرو خالقیت و تدبیر الهی توسعه می‌دهند و پدیده‌هایی مانند سیل و زلزله و... را كه علت آنها را نمی‌شناسند نیز ازجانب خدا می‌دانند!

ماده با دینامیزم(1) خود تمام پدیده‎های بعدی را به وجود آورده است؛ بنابراین، پس از تحقق مادة‎ عالم، نیازی به وجود خدا نیست! صاحب‌نظران ادیان توحیدی نیز دراین‌باره دیدگاه‌های مختلفی ابراز داشته‌اند.(2) ببینیم نظر قرآن دراین‌زمینه چیست.


1. دینامیزم (Dynamism)، در اینجا به‌معنای نیروی ذاتی و پویایی درونی است. این واژه نامی برای نظام (System)، نظریه (Theory) یا آموزه‌ای (Doctrine) فلسفی است كه در پی تبیین پدیده‌های جهان (Phenomena of The Universe) براساس انرژی یا نیرویی پایدار یا درونی (Immanent Force or Energy) است (The Oxford English Dictionary, vol. III, p. 736 re)؛ به‌عبارت‌دیگر، دینامیزم نظریه‌ای است كه در آن، تمام پدیده‌های طبیعی، ازجمله خود ماده (Material) تبلور نیرو قلمداد می‌شوند. بااینكه معمولاً بنیان‌گذار این نظریه را راجر بُسكویچ (Rudjer Boscovich) می‌دانند، ولی اندیشة آن، ریشه در تلاش‌های علمی و فلسفی نیوتن و لایب‌نیتس دارد (ر.ك: re ,Edwards ، Paul؛ The Encyclopedia of philosophy ؛ vol. II؛ p. 444.) این نظریه یا مكتب كه به «اصالت پویایی» نیز ترجمه شده و نمونة آن مكتب فلسفی لایب‌نیتس است، دربرابر مكتب مكانیسم (mechanism) دكارت قرار دارد (ر.ك: جمیل صلیبا، المعجم الفلسفی، ج1، ص574ـ575).

2. دانشمندان مسلمان از دیرباز درباره این مسئله بحث كرده‎اند. دراین‌میان، اشاعره معتقدند تمام كارهایی كه در عالم تحقق پیدا می‎كنند، ازجمله كارهای انسان‎ها و آثاری كه به‌ظاهر بر آنها مترتب می‎شوند، همه را خدا می‌آفریند (ر.ك: شیخ‌ابوالحسن اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، ص20؛ همو، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ج1، ص291). بنابر این نظریه، دیگران، حقیقتاً هیچ تأثیری در عالم ندارند و نسبت دادن افعال به غیرخدا، نوعی مجازگویی است. ایشان دراین‌باره كه چرا با یك فعل خاص، همیشه یك اثر خاص پیدا می‎شود، می‎گویند: عادت الهی بر این جاری شده است كه پس از افعال خاص، آثاری خاص به وجود بیاید؛ مثلاً عادت خدا بر این جاری شده است كه با افروختن آتش، حرارت تولید شود؛ وگرنه آتش از خود حرارتی ندارد و تمام‌ آثار، مستقیماً ازجانب خداست. درباره افعال اختیاری انسان نیز می‎گویند: خدا ارادة‎ انسان را ایجاد می‎كند و فعل خارجی را نیز كه به‌ظاهر مترتب بر آن است، خدا ایجاد می‎كند؛ منتها عادت الهی بر این جاری شده است كه هم‌زمان با ایجاد ارادة‎ خاص در انسان، فعل خاصی را در خارج ایجاد كند. دربرابر، معتزله معتقدند فاعل‌ها در فاعلیت خودشان مستقل‌اند؛ مثلاً آتش را خدا ایجاد می‎كند؛ اما حرارت و سوزاندن، از خود آتش است (ر.ك: محمد‌بن‌عبدالكریم شهرستانی، الملل والنحل، ج1، ص45). طبعاً هردو دسته دلایلی دارند كه مجال طرح آنها نیست. دانشمندان شیعه با استفاده از آموزه‌های اهل‌بیت(علیهم السلام) مشرب دیگری برگزیده‌اند كه به «امرٌ بین الامرین» معروف است. حاصل این دیدگاه به‌طور اجمال این است كه نسبت فعل به فاعل‌هایی غیر از خداوند (فاعل‌های طبیعی و ماورایی)، حقیقی است؛ ولی این نسبت، مانع از نسبت این افعال در درجه‎ای عالی‎تر به خداوند متعال نمی‎شود؛ به‌دیگرسخن، در این عالم فاعل‎هایی طولی وجود دارد كه هركدام فوق دیگری است. بنابراین، فعل، هم با فاعل مباشر نسبت حقیقی دارد و هم با خدا. تفاوت سطح فاعلیت خداوند با دیگر موجودات در این است كه هستی تمام موجودات و آثار آنها، وابسته به ارادة‎ خداوند متعال است و اگر ارادة‎ حق‌تعالی برداشته شود، دیگران به‌معنای واقعی هیچ‎اند؛ اما ارادة‎ خداوند متعال كه از ذات اقدس الهی سرچشمه می‎گیرد، به هیچ‌چیز دیگری وابسته نیست. افعال انسانی هم این‌گونه‌اند؛ حتی افعال اختیاری انسان كه حقیقتاً فعل خود اویند، در مرتبه‎ای عالی‎تر وابسته به ارادة‎ الهی‌اند و اگر مشیت و ارادة خداوند نباشد، كاری از كسی سر نمی‎زند. دربارة‎ نسبت فاعل‎های مختلفِ مؤثر در یك پدیده، در درس‌های آینده توضیح بیشتری خواهیم داد.

درباره تدبیر خداوند نیز این پرسش پیش می‎آید كه آیا خداوند پس از آفرینش جهان و برقراری نظم میان اجزای آن، جهان را به‌حال خود رها كرد تا با همان نظم ویژه به مسیر خود ادامه دهد؛ درست مانند ساعت‌سازی كه اجزای ساعت و چرخ‌دنده‌های آن را چنان منظم می‌كند كه وقتی ساعت را كوك می‌كنند، مدت‌ها بدون دخالت او به ‌كار خود ادامه می‌دهد یا اینكه تمام حوادث و موجودات جهان، پیوسته نیازمند تدبیر خدایند و ربوبیت او همه پدیده‌ها را در طول زمان و در پهنة مكان دربرمی‌گیرد؟ درباره این مسئله نیز صاحب‌نظران ادیان توحیدی دیدگاه‌های متفاوتی ابراز كرده‌اند كه جای طرح آنها نیست.(1) ما درصدد جست‌وجوی پاسخ این پرسش از قرآن هستیم.

گسترة خالقیت و تدبیر الهی در قرآن

در پاسخ به این پرسش باید گفت: ازنظر قرآن، خالقیت و ربوبیت خداوند در تمام اجزا و پدیده‌های عالم جریان دارد. آیات بیانگر این حقیقت را می‌توان به دو دستة كلی تقسیم كرد:


1. شاید شنیده باشید كه بین دو نفر از دانشمندان اروپایی كه هردو نیز موحد بودند، درباره تفسیر ربوبیت الهی و قلمرو خالقیت او درخصوص جهان، گفت‌وگوهایی بود. یكی از آنها فیلسوف، ریاضی‌دان و فیزیك‌دان فرانسوی در عصر رنسانس، رنه دكارت (1596ـ1650م) و دیگری، نویسنده، فیلسوف، طبیعـی‌دان و مهندس فرانسـوی معاصر وی، بلـز پاسـكال (1623ـ1662م) بود. دكارت، مكانیزم جهـان را ‌چنان مستقل و دقیق بیان می‌كرد كه گـویی دیگـر احتیاجی به تأثیر خدا ندارد. در نگاه او، این جهان در آغاز برای حركت، تنها نیاز به یك تلنگر خدا داشت و خدا فقط محرك اول جهان است. پاسكال كه روح عرفانی و معنوی‌اش قوی‌تر بود، دكارت را متهم كرد به اینكه براساس اعتقاد دكارت، دیگر ما برای تدبیر جهان و بقای آن نیاز به خداوند نداریم؛ كار خدا فقط یك تلنگر زدن بوده و بس! البته برخی از دانشمندان، انتقاد پاسكال از دكارت را اغراق‌آمیز و مبتنی‌بر تصوری نادرست از دیدگاه دكارت درباره حركت جهان و محرك اول دانسته‌اند. به‌گفتة ایشان، نظام طبیعت و توالی و تعاقبی كه دكارت به قوانین طبیعت نسبت می‌دهد، همه متكی‌بر خلاقیت همیشگی خداوند است و در یك كلمه، از نگاه دكارت، حفظ و بقای عالم، مساوی و مساوق با خلق مدام است و عالم در هر وجهِ مثبت و محصلی و در هر آن، نیازمند خداوند است (ر.ك: فردریك كاپلستون، تاریخ فلسفه، ج4 (از دكارت تا لایب‌نیتس)، ترجمه غلام‌رضا اعوانی، ص168ـ173؛ همان، ص205ـ206؛

1. دستة اول، آیاتی كه به‌طوركلی همه‌چیز را آفریدة خدا و در قلمرو تدبیر الهی می‌دانند. قرآن دراین‌باره به‌صراحت می‎فرماید: خدا همه‌چیز را آفریده است؛ برای نمونه، به آیات زیر توجه كنید:

وَخَلَقَ كلَّ شَیْء (انعام:101 و فرقان:2)؛ «و خدا هرچیزی را آفریده است».

قُلِ اللّهُ خَالِقُ كلِّ شَیْء (رعد:16)؛ «بگو خداوند آفرینندة هرچیزی است».

ذَلِكمُ اللَّهُ رَبُّكمْ خَالِقُ كلِّ شَیْء (غافر:62)؛ «این است الله، خداوندگار شما، آفرینندة هرچیز».

درخصوص تدبیر هم آیات قرآن دلالت بر این دارد كه هرجا مسئله تدبیر و اراده مطرح است، تدبیر و ربوبیت الهی نیز حضور دارد. برخی از این آیات بدین قرارند:

یُدَبِّرُ الأمْر (یونس:3، رعد:2 و سجده:5)؛ «خدا همه امور را تدبیر می‌كند».(1)

بَل لِّلّهِ الأمْرُ جَمِیعًا (رعد:31)؛ «بلكه تدبیر همه امور، تنها از آنِ خداست».(2)

ألاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأمْرُ تَبَارَك اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِین(3) (اعراف:54)؛ «آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر امور از آنِ اوست؛ فرخنده خدایی است، خداوندگار جهانیان».

از مجموع این آیات به‌دست می‌آید كه خالقیت و ربوبیت خدا، در تمام شئون هستی جریان دارند.

2. دستة دوم، آیاتی‌اند كه پدیده‌های جهان هستی را به‌تفصیل ذكر می‎كنند و می‎گویند، خداست كه این كارها را انجام می‌دهد. این آیات برحسب موضوع خود، به چند دسته قابل تقسیم‌اند. برای نمونه، به چند آیه اشاره می‌كنیم:


1. اطلاق «یُدَبِّرُ الأَمْرَ» اقتضا می‌كند كه تدبیر همه امور به‌دست خدا باشد.

2. تقدیم جار و مجرور در این آیه و آیه بعد، مفید حصر است؛ یعنی تدبیر امور، تنها به‌دست خداست.

3. تعبیر «رَبُّ الْعَالَمِینَ» در این آیه شریفه، صفت یا بدل بیان برای الله است و به‌دلیل مضمون جملة قبل (منحصر بودن آفرینش و تدبیر در خداوند)، اشعار دارد؛ یعنی چون همه‌چیز تحت پوشش ربوبیت او قرار دارد، هم آفرینش از اوست و هم تدبیر به‌دست اوست.

آفرینش جهان و پدیده‌های طبیعی

خداوند درباره جهان و پدیده‌های طبیعی آن می‌فرماید: إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْك الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن كلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُون (بقره:164)؛ «به‌راستی در آفرینش آسمان‌ها و زمین و در پی یكدیگر آمدن شب و روز و كشتی‌هایی كه در دریا روان‌اند با آنچه به مردم سود می‏رساند و [همچنین] آبی كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده و در آن، هرگونه جنبنده‏ای را پراكنده كرده است و [نیز در] گردانیدن بادها و ابری كه میان آسمان و زمین رام شده است، برای گروهی كه می‏اندیشند، واقعاً نشانه‏هایی [گویا] وجود دارد». درباره ساده‌ترین امور، مانند شكافته شدن پوست دانه و برآمدن گیاه می‌فرماید: إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَی یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ ذَلِكمُ اللّه (انعام:95)؛ «خداوند، شكافندة دانه و هسته است؛ زنده را از [دل] مرده بیرون می‌كشد و مرده را از زنده بیرون می‌كشد، این است خدا».

روزی دادن بندگان

وسعت روزی و تنگ‌دستی به عوامل مختلفی بستگی دارد كه در قرآن به برخی از آنها اشاره شده است. درعین‌حال، قرآن درباره روزی انسان می‎فرماید: اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكلِّ شَیْءٍ عَلِیم (رعد:62)؛ «خداوند روزی هر بنده‌ای را كه بخواهد، فراوان می‌سازد و بر هركه خواهد، تنگ می‌گیرد».

امور معنوی (هدایت و گمراهی)

هدایت و گمراهی انسان‌ها نیز عوامل مختلفی دارد. از‌نظر قرآن، سلسله‌جنبان هستی،

خداست و همه امور، ازجمله امور معنوی و هدایت و گمراهی، به او بازمی‌گردند. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكمْ أمَّةً وَاحِدَةً وَلكن یُضِلُّ مَن یَشَاء وَیَهْدِی مَن یَشَاء وَلَتُسْألُنَّ عَمَّا كنتُمْ تَعْمَلُونَ (نحل:‌93)؛ «و اگر خدا می‏خواست، قطعاً شما را [به‌ارادة خلل‌ناپذیر خود] امتی واحد قرار می‏داد؛ ولی هركه را بخواهد گمراه و هركه را بخواهد هدایت می‏كند و از آنچه انجام می‏دادید، حتماً سؤال خواهید شد».(1)

كارهای اختیاری

در كارهای اختیاری انسان نیز خلق و تدبیر الهی حضور دارد: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَـكنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـكنَّ اللّهَ رَمَی وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال:‌17)؛ «و شما آنان را نكشتید؛ بلكه خدا آنان را كشت و چون [ریگ به‌سوی آنان] افكندی، تو نیفكندی؛ بلكه خدا افكند. [آری خدا چنین كرد تا كافران را مغلوب كند] و بدین‌وسیله، مؤمنان را به آزمایشی نیكو بیازماید؛ قطعاً خدا شنوای داناست».(2)

خداوند در این آیه شریفه، در همان حال كه «رمی» را كار پیامبر(صلى الله علیه وآله) می‎داند، آن را به‌خود نسبت می‌دهد. این مطلب افزون بر تأكید بر شرافت این عمل، می‌تواند تذكاری بر توحید افعالی باشد؛ یعنی مسلمانان باید به مصداق آیه شریفة وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِند


1. «لو» در این آیه شریفه، امتناعیه و مفید این معناست كه خداوند هرگز نخواسته است كه به‌‌اجبار، شما را هدایت كند؛ بلكه اساس هدایت بر اختیار است؛ بنابراین، هر انسانی مسئول اعمال خود است و باید پاسخ‌گوی ریز و درشت كارهای خود باشد. در‌عین‌حال، این نكته باید همیشه به انسان گوشزد شود كه رسیدن به هر هدایتی، ازجانب خدا و به‌توفیق اوست. از‌سوی‌دیگر، نافرمانی خدا و انحراف از مسیر هدایت نیز فرار از مشیت او نیست؛ زیرا محال است امری، خواه در حوزه كارهای اختیاری انسان و خواه غیر آن، بی‌اذن، مشیت و ارادة الهی تحقق یابد.

2. در شأن نزول این آیه شریفه آمده است كه پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در بحبوحة جنگ بدر، مشتی شن‌ریزه به‌دست گرفت و به‌سوی كفار پاشید و به‌فرمان الهی، آن شن‌ریزه‌ها به‌سختی به چهرة كفار نواخته شد و همین امر، سرانجام موجب شكست آنها شد (ر.ك: ابوعلی فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع‌‌ البیان، ج3ـ4، ص814؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج19، ص287، باب 10، روایت 33).

اللّهِ الْعَزِیزِ الْحَكیمِ (آل‌ عمران:‌126)، پیروزی خود و شكست مشركان را مانند هر واقعه دیگر، ازجانب خدا بدانند تا در این مرحله، دچار عجب و غرور نشوند.

با توجه به این آیات، می‌توان گفت كه از دیدگاه قرآن، تمام پدیده‌های هستی وابسته به خدایند و هیچ موجودی در هیچ زمان، مكان و جهتی از خدا بی‌نیاز نیست. اعتقاد به توحید افعالی و فراگیری آفرینش و تدبیر الهی، حتی در جزئی‌ترین امور مادی و معنوی و حتی در كارهای اختیاری انسان، پرسش‌های مهمی را برمی‌انگیزانَد؛ ازجمله اینكه آیا اعتقاد به حضور اراده و تدبیر خداوند در همه كارهای جهان، به‌معنای نفی تأثیر علل و عوامل مادی و معنوی از‌یك‌سو و انكار اراده و اختیار انسان (اعتقاد به جبر) از‌سوی‌دیگر نیست؟

بی‌تردید، تأثیر علل و عوامل مادی و غیر‌مادی در مجموعه جهان هستی، مورد تأیید قرآن است و مصادیق فراوانی از علل شناخته‌شده و ناشناختة مؤثر در پدیده‌های عالم، در قرآن بیان شده است. از‌سوی‌دیگر، نفی اراده و اختیار انسان و اعتقاد به جبر، با فلسفة ارسال پیامبران، نزول كتب آسمانی، تشریع قوانین الهی و نیز با مسئول بودن انسان و حسابرسی به اعمال او كاملاً ناسازگار است. بنابراین، آیات بیانگر توحید افعالی، مسلماً نافی این اصول نیستند؛ اما اینكه چگونه می‌توان میان توحید افعالی و انتساب همه كارها به خداوند، با انتساب آنها به سایر عوامل اثرگذار و اعتقاد به اراده و اختیار در انسان سازگاری برقرار كرد، در درس آینده توضیح خواهیم داد.

خلاصه

1. تدبیر مخلوقات به‌معنای آفرینش هماهنگ آنها‌ست؛ از‌این‌رو، قرآن كریم در مقام بیان توحید ربوبی، بر فراگیری آفرینش الهی تكیه كرده است.

2. شناخت حقیقت افعال الهی، مانند ذات و صفات او، از راه علم حصولی میسر نیست. مفاهیمی مانند «انجام كار» و «اداره امور» را كه می‎شناسیم، از مصادیق محدود آن گرفته‌ایم؛ از‌این‌رو، هنگام نسبت دادن این مفاهیم به خداوند، باید جهات نقص و عدمی را از آن حذف كرد و به خدا نسبت داد.

3. حقیقت افعال الهی از راه علم شهودی و حضوری، تنها به‌عنایت ویژة الهی قابل شناخت است. شاید آیه شریفة رَبِّ أرِنِی كیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَی (بقره:‌260)، ناظر به چنین شهودی باشد؛ با این توضیح كه حضرت ابراهیم(علیه السلام) از خدا خواست تا به او نشان دهد كه او چگونه مردگان را زنده می‎كند و خداوند نیز فعل خود را از مجرای ارادة حضرت ابراهیم(علیه السلام) محقق ساخت تا آن حضرت، خود مستقیماً شاهد این احیا باشد.

4. خالقیت و ربوبیت خداوند از دیدگاه قرآن، در همه اجزا و پدیده‌های عالم جریان دارد. آیات بیانگر این حقیقت را می‌توان به دو دسته تقسیم كرد. دستة اول، آیاتی‌اند كه به‌صورت كلی همه‌چیز را در قلمرو آفرینش و تدبیر خداوند می‎دانند؛ مانند انعام:‌101؛ رعد:‌16، ‌31 و اعراف:‌54. و دستة دوم، آیاتی كه انواعی از پدیده‌های جهان هستی را ذكر می‌كنند و می‌گویند: خداست كه این كارها را انجام می‌دهد؛ مانند انعام:‌95؛ رعد:‌62؛ نحل:‌93؛ و انفال:‌17.

5. اعتقاد به توحید افعالی و حضور اراده و تدبیر الهی در تمام پدیده‎های عالم، به‌معنای نفی تأثیر دیگر علل و عوامل، ازجمله اراده و اختیار انسان نیست. قرآن كریم پدیده‎های عالم را در یك سطح، به عوامل طبیعی و در سطوح دیگر، به عوامل دیگری مانند فرشتگان و درنهایت، به خدا نسبت داده است.

پرسش‌ها

1. معنای تدبیر الهی و رابطه آن با خالقیت خداوند چیست؟

2. چرا نمی‌توانیم حقیقت فعل الهی را كاملاً درك كنیم؟

3. حقیقت افعال الهی چگونه قابل درك است؟ با ذكر آیه‌ای درباره آن توضیح دهید.

4. قلمرو آفرینش و تدبیر الهی تا كجاست؟ پس از اشاره به دیدگاه دانشمندان دراین‌زمینه، دیدگاه قرآن را بیان كنید.

5. آیا پذیرش فراگیری آفرینش و تدبیر الهی، به‌معنای نفی تأثیر دیگر عوامل و سلب اراده و اختیار انسان است؟

فعالیت تكمیلی

قراینی را كه مرحوم علامه در مدعای خود درباره تفسیر رَبِّ أرِنِی كیْفَ تُحْیِـی الْمَوْتَی ارائه كرده‌‎اند، به‌شكل منظم بیان كنید.

منابعی برای مطالعه بیشتر

جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، فصل سوم، توحید افعالی، ص426ـ432.