صوت و فیلم

صوت:

فهرست مطالب

جلسه بیست‌ویکم؛ هدف از تهذیب نفس

تاریخ: 
چهارشنبه, 23 ارديبهشت, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1394/02/23، مطابق با بیست‌وچهارم رجب 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

(21)

هدف از تهذیب نفس

مقدمات فعل اختیاری

در جلسات پیشین به این نتیجه رسیدیم که دو عامل فطری در انسان وجود دارد که در پیدایش کار اختیاری مؤثر است و با تعامل این‌دو که یکی از مقوله علم، معرفت و شناخت است و دیگری از مقوله میل، محبت و اراده، کارهای اختیاری انسان در مراحل مختلف شکل می‌گیرد.

گاه افعال اختیاری انسان فعل واحدی است که انسان آن‌ را در فرصت کوتاهی انجام می‌دهد؛ مثلاً سخنی را می‌گوید، یا آبی را می‌نوشد و غذایی را می‌خورد. ولی گاهی فعل اختیاری انسان سلسله ‌کارهای به هم مربوطی است که باید سال‌های طولانی ادامه پیدا کند تا به نتیجه برسد. مثلاً کسی که می‌خواهد طلبه بشود می‌داند که طلبگی چیزی نیست که کار یک روز یا دو روز باشد. چه‌بسا کسانی تصمیم می‌گیرند سی سال وقت‌شان را برای این کار بگذارند و حتی کسانی بوده و هستند که همه عمرشان را وقف فقاهت و علوم اسلامی کرده‌اند. این‌گونه از افعال نیز همان شرایط افعال اختیاری را البته با درجه بالاتری دارند. در این‌جا نیز باید فرد بداند، اما این دانستن بسیار پیچیده‌تر از آن دانستن است. در این‌جا انسان باید بسیاری از مسایل را با هم جرح و تعدیل کند و عواقب، لوازم و شرایطش را بسنجد تا بتواند تصمیم بگیرد.

تهذیب اخلاق؛ فعلی اختیاری

یکی از اموری که مدت زیادی وقت می‌خواهد و زمانبر است، تهذیب اخلاق و خودسازی است. این کار کاری عمرانه است و تا آخرین نفس انسان ادامه دارد. ظرف این کار عمر انسان است و دست‌کم انسان در طول عمر باید در هر شبانه‌روز مقداری از وقتش را صرف آن بکند. حال این پرسش مطرح می‌شود که هدف از تهذیب اخلاق و خودسازی چیست؟ چرا انسان این کار را می‌کند؟ مگر افرادی که تهذیب نفس نمی‌کنند، انسان نیستند و زندگی نمی‌کنند؟ بسیاری از افراد در جامعه اسلامی خودمان هستند که اصلا با این مقوله آشنایی ندارند. آیا این‌ها زندگی نمی‌کنند؟ انسان از این‌که چنین تصمیمی بگیرد و برنامه‌ای را انتخاب کند و سالیان دراز آن را ادامه بدهد، چه هدفی دارد؟ سیروسلوک نیز به‌عنوان یک امر اختیاری به شناخت‌و میل و علاقه نیاز دارد. این میل چگونه پیدا می‌شود؟

در ضمن بحث‌های گذشته گفتیم که  شناخت‌ها و میل‌های انسان دو دسته است. بعضی شناخت‌ها خود به خود پیدا می‌شود و به زحمت و کسب نیاز ندارد؛ وقتی نوزاد متولد می‌شود به صورت ناآگاهانه می‌داند که باید شیر بخورد. در دوران بازی‌اش می‌داند که باید با اسباب‌بازی بازی کند. هم‌چنین به این کارها میل نیز دارد. وقتی انسان به سن نوجوانی می‌رسد به صورت آگاهانه خواست‌هایی در او پیدا می‌شود. او می‌داند دنبال چه می‌گردد و میلی شدید نیز به آن‌‌ها پیدا می‌کند و همکاری آن شناخت و این میل باعث می‌شود که کاری انجام بگیرد.

انگیزه‌ها برای سیر و سلوک

هم‌چنین در جلسات گذشته گفتیم که انسان در کارهای اختیاری خود باید هدف، راه و لغزش‌گاه‌ها و آسیب‌های آن را بداند. انسان برای این‌که برای برنامه درازمدتی مثل تهذیب نفس تصمیم بگیرد، که شاید همه عمر او را شامل شود، باید بداند که هدف از آن چیست و چرا باید به دنبال آن برود. کسانی هدف از تهذیب نفس، خودسازی و سیر و سلوک را اطلاع از اخبار غیبی و حوادث گذشته و آینده می‌دانند. گاهی مثال‌هایی هم از علما یا غیر علما می‌زنند. این برای انسان امتیازی است که  مثلاً بدون اسباب عادی از گذشته‌ها اطلاع پیدا کند و یا آینده‌ها را پیشگویی کند و بگوید مثلا مذاکرات هسته‌ای به‌کجا خواهد انجامید و جنگ یمن چه خواهد شد. روشن است که انسان خوشش می‌آید این‌ها را بداند. برخی می‌گویند وقتی انسان تهذیب نفس کند می‌تواند در دیگران تصرف کند و بر اراده آن‌ها اثر بگذارد. فرض کنید کسانی که در هیپنوتیزم کار کرده‌‌اند می‌توانند به دیگران القا کنند که در فلان ساعت، فلان وقت، فلان کار را انجام بده! و آن طرف در آن ساعت بی‌اراده بلند می‌شود و آن کار را انجام می‌دهد. این هم یک کار مهم و ممتازی است. این‌که انسان بتواند در اراده دیگری اثر بگذارد، چیز ساده‌ای نیست و همین برای عده‌ای هدف می‌شود ‌که به دنبال برنامه‌هایی برای تقویت روح بروند. بعضی دیگر می‌گویند وقتی انسان در برنامه‌های منظمی این کارها را انجام بدهد، می‌تواند با موجودات ناپیدا مثل جنیان ارتباط برقرار کند و از آن‌ها مطالبی بشنود یا کارهایی برایش انجام بدهند.

و بالاخره یکی از اهدافی که در این مقوله مطرح می‌شود، آرامش است. آدمیزاد در زندگی در معرض نگرانی‌های بسیاری است. به‌خصوص روز به روز هر چه علوم پیشرفت می‌کند و تکنولوژی و صنعت ترقی می‌کند نگرانی‌ها بیشتر می‌شود. کار به آن‌جا رسیده که بعضی از فیلسوفان غربی گفته‌اند که اصلا فصل مقوم انسان اضطراب است. روشن است که اضطراب و دلهره به‌خصوص اگر شدت پیدا کند، بسیار ناراحت‌کننده است و خواب و راحتی را از انسان سلب می‌کند. بنابراین انسان به دنبال این است که آرامشی پیدا کند و راحت باشد. در بین فیلسوفان نیز کسانی بوده‌اند که هدف‌شان را از علم، حکمت و اخلاق همین آرامش روح می‌دانستند، ولی مصداق شاخص این رویکرد بودیسم است. بودایی‌ها معتقدند که اگر انسان ریاضت‌ها و دستوراتی را که آن‌ها می‌دهند، انجام دهد، به حالت نیروانا که آرامش مطلق است می‌رسد که در آن هیچ نوع نگرانی وجود ندارد. آن‌ها ادعا می‌کنند که این حالت لذت فوق‌العاده‌ای دارد. یکی از اهدافی که مقدسین ما برای سیر و سلوک ذکر می‌کنند این است که خدمت امام زمان برسند که شاید در برخی موارد آن هم یک نوع خودخواهی است. انسان می‌خواهد یک امتیازی داشته باشد و بگوید در بین صدها هزار نفر من ارتباط دارم و گاهی چیزهایی از طرف آقا بگوید و مغازه‌ای که مشتری‌های خود را خواهد داشت، برای خود باز کند.

حال جای این پرسش است که مراد بزرگان و علمای ما از سفارش به تهذیب نفس چیست؟ تهذیب نفسی که گاهی تصریح می‌کنند که واجب است و حتی برخی آن را از اوجب واجبات می‌دانند؛ البته برخی دلیل این وجوب را مقدمیت تهذیب اخلاق برای ترک گناه و فساد معرفی می‌کنند، اما بعضی می‌گویند این امر خود وجوب اصیل دارد و بالاترین اهداف شریعت است. بالاخره ما تهذیب نفس و خودسازی و عمل به دستورات مربوط را برای چه می‌خواهیم؟ این چیست که این قدر درباره آن تأکید می‌شود که در این راه باید حتما استاد داشته باشید و تسلیم او باشید و هر چه او می‌گوید عمل کنید؟ آیا تهذیب نفس هدفی فطری دارد؟ آیا همان طور که انسان به غذا میل دارد یا میل جنسی در او پیدا می‌شود و یا دوست می‌دارد در جامعه محبوبیت داشته باشد، میلی فطری دارد که به نتایج حاصل از سیر و سلوک برسد؟ علت این‌که امروزه بساط عرفان‌های کاذب و امثال آن گسترش پیدا کرده چیست؟

در پاسخ این سؤال چیزی که بسیاری معقولانه مطرح می‌کنند و می‌توانند از آن دفاع کنند همین رسیدن به آرامش روح و امثال آن است؛ البته بعضی‌ها چیزهای دیگری هم‌چون ارتباط با جن و اطلاع از حالات دیگران و... نیز ضمیمه‌اش می‌کنند که چه‌بسا آن‌ها برایشان مهم‌تر است. در راه‌های شیطانی کمابیش این چیزها هست. برخی از همین مرتاضان هند همین چیزها را دارند و حتی از آینده هم خبرهایی می‌دهند. درباره ارتباط با جن و این‌گونه از مسایل نیز این طور نیست که همه‌ این ادعاها دروغ باشد. چیزهایی از آن واقعیت دارد، ولی بحث سر این است که آیا جا دارد که ما برای رسیدن به این اهداف به تهذیب نفس بپردازیم؟ آیا این اهداف این قدر ارزش دارد که ما یک برنامه طولانی‌ که گاهی مزاحم درس‌، کار، زندگی، راحتی خانواده و معاشرت با همسر و فرزندانمان می‌شود برای خودمان در نظر بگیریم؟ آیا ما نیز برای رسیدن به همین نتایج بر تهذیب اخلاق تأکید می‌کنیم؟!

اگر دقت بفرمایید هیچ کدام از این‌ اهداف دلیل متقن عقلی یا نقلی ندارد. ما اگر بخواهیم چیزی را مبنای کارمان قرار بدهیم باید یا دلیل متقن عقلی داشته باشیم یا دلیل متقن نقلی؛ آن هم یک دلالت روشن قابل فهم و قابل دفاع. به‌خصوص برای کاری که یک عمر باید به دنبال آن برویم. روشن است که نه تنها در هیچ آیه و روایتی رسیدن به این مسایل سفارش نشده است؛ بلکه برخی از روایات از دنباله‌روی این کارها به‌خصوص بعضی از شکل‌هایش که مقید به رعایت احکام شرعی نیستند، منع کرده‌‌اند. پس ما به‌دنبال چه می‌گردیم؟ از طرفی یک عامل فطری که ما را آگاهانه به طرف این‌کار بکشاند، سراغ نداریم؛ البته ممکن است این خواسته مصداق یک خواسته کلی دیگری باشد که برای رسیدن به آن به‌دنبال این مصادیق نیز باید برویم، اما آن‌سان که هنگام بروز امیال طبیعی، انسان می‌فهمد که باید دنبال چه بگردد و چگونه اشباع می‌شود، نیست.

آیا سیر و سلوک اوهام است؟

همین ابهام‌ها و ویژگی‌ها باعث شده است که عده‌ای بگویند همه این‌ها اوهام است؛ نهایت چیزی که در شرع وجود دارد انجام امور واجب و دوری از کارهای حرام و عمل به مستحبات و مکروهات است و چیز دیگری به نام تهذیب اخلاق و سیر و سلوک و امثال آن وجود ندارد. آنها می‌گویند: ما از حور و قصور و غذاها و میوه‌های بهشتی خوشمان می‌آید و نمونه‌اش را در این دنیا دیده‌ایم، و این چیزها را دوست داریم، اما چنین چیزی در اسلام نیست که  به‌عنوان یک برنامه طولانی کاری را از مراحل ابتدایی شروع کنیم و به‌تدریج تکامل پیدا کنیم تا به قله‌ای برسیم؛ این‌ها نوعی گرایش صوفیانه  غیراسلامی است. در پاسخ به این رویکرد باید گفت: بدون شک ما احکام شرع را باید رعایت کنیم و هیچ مفری از آن نیست. احکام شرع اولین مرحله‌ای است که هر انسان مکلفی باید آن‌ها را بشناسد و به آن‌ها عمل کند. این‌ها از ضروریات دین است، اما دستورات اسلام محدود به این احکام ظاهری و رفتارهای عینی نیست و اموری فراتر از این مسایل وجود دارد. مثلاً در هیچ رساله عملیه‌ای نیامده است که توجه قلبی به وجود مقدس امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه از مستحبات است؛ حال حکم  کسی که به دنبال این کار است چیست؟   

قرب خدا؛ هدف از تهذیب اخلاق

در جلسات گذشته گفتیم که برخی از شناخت‌ها و انگیزه‌ها فطری و غریزی نیست. انسان برای رسیدن به برخی از شناخت‌ها باید درس بخواند و استاد ببیند. برخی از انگیزه‌های انسان نیز همین طور است و باید آن‌ها را کسب کرد. برای تهذیب نفس نیز ما به دو عامل شناخت و علاقه نیازمندیم که باید به دنبال کسب آن‌ها باشیم. برای این‌ کار ما نه علم غریزی داریم و نه میل غریزی.  این کار نیازمند یک شناخت و میل آگاهانه است و به‌ناچار باید از راه‌های صحیحش آن‌را کسب کنیم. معتبرترین سند برای علم ما در این جهت، قرآن کریم و سپس کلمات اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و در کنار آن‌‌ها دلیل عقلی معتبر است که خود قرآن و سنت به پیروی از آن دستور داده‌‌اند.

قرآن کریم و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین بالاترین هدف انسان را قرب الهی معرفی می‌کنند. حتی وقتی از بت‌پرست‌ها می‌پرسیدند که چرا این‌ بت‌ها را می‌پرستید، می‌گفتند: مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى.[1]مؤمن و کافر می‌دانند که بالاترین هدف، قرب الهی است. حال اگرچه درست معنای قرب را نمی‌فهمیم، ولی اجمالا می‌دانیم که مقام بسیار مهمی است که در آن انسان را با خدا مقایسه می‌کنند و می‌گویند نزدیک خدا شده است؛ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُّقْتَدِرٍ.[2] همسر فرعون می‌گفت: رَبِّ ابْنِ لِی عِندَكَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ؛[3] خدایا! یک خانه در کنار خودت می‌خواهیم! روشن است که این تعبیر مجازی است. او می‌دانست که خدا جسم نیست و خانه ندارد، اما او قرب را به این معنا می‌دانست که دیگر هیچ فاصله‌ای بین او و خدا نباشد. بنابراین همه ما اجمالا می‌دانیم که آن‌چه انبیا و اولیا از ما خواسته‌اند و قرآن و سنت ما را به آن دعوت می‌کنند، چیزی به نام قرب خداست، اما درباره حقیقت آن بالفعل چیزی نمی‌فهمیم. ولی این عنوان کلی را می‌فهمیم که مقام و مرتبه‌ عالی‌ای از کمال است که بهترین تعبیری که می‌توان از آن کرد این است که قرب به خداست و اگر انسان به آن مقام برسد، نزدیک خدا می‌شود. این معنا در فرهنگ اسلامی ما جا افتاده است و این یکی از نعمت‌های خداست که مفاهیم بلند جزو فرهنگ ما بشود و ما کم‌کم به دنبال فهم آن برویم تا کم‌کم آن را بشناسیم و راه رسیدن به آن را پیدا کنیم. هدفی که ما به دنبال آن هستیم قرب خداست و جز بندگی و اطاعت خدا راهی ندارد؛ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ.[4] هدف قرب است و راه آن نیز عبادت است؛ البته عبادت به معنای عامش که احکام توصلی را نیز شامل می‌شود.

بندگی؛ راه قرب به خدا

انبیا آمدند که بگویند هدف کجاست و راهش چیست. انگیزه‌های دیگر که کمابیش از نفس ما برمی‌خیزد و شیطان کمک می‌کند که آن‌‌ها ‌در کار ما دخالت پیدا کند، نوعی شرک است. سیر و سلوک یعنی این‌که انسان به سوی خدا برود؛ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الأمُورُ.[5] اگر انسان می‌خواهد سیر الی الله داشته باشد، باید هدفش فقط خدا باشد. اگر چیز دیگری با آن مخلوط شد، شرک در نیت و شرك خفی می‌شود و دیگر راه کمال نیست. ممکن است آثاری هم داشته باشد و در این دنیا نیز ظاهر بشود؛ ممکن است بعضی معلومات را نیز پیدا کند که دیگران ندانند، اما فایده‌ای ندارد. من اگر مرد هستم باید وظیفه‌ام را بشناسم و به آن عمل کنم. من بنده‌ام، باید بندگی کنم. بنابراین سیر و سلوکی مطلوب اسلام است که برای بندگی باشد. هدف قرب به خداست، راهش هم فقط بندگی است. هر هدف دیگری کنار این هدف بگذارید، انحراف و زاویه از راه انبیاست، اگرچه ممکن است اثراتی نیز داشته باشد. ممکن است کسانی زحمت بکشند و به شناخت و قدرت خارق‌العاده‌ای هم دست پیدا کنند ولی آن‌چه خداوند از انسان می‌خواهد این نیست و انسان برای این خلق نشده است.

نقل شده است که معصوم سلام‌الله‌علیه وارد مسجد شدند و فردی را دیدند که عده‌ای اطرافش را گرفته‌، از او چیزهایی می‌پرسند. حضرت دلیل جمع شدن مردم را پرسیدند. گفتند: این فرد کارهای عجیب و غریبی می‌کند. پرسیدند: مثلا چه کار می‌کند؟ گفتند: هر چه شما در دستت بگیری او می‌گوید چیست. امام جلو رفتند و مشت خود را جلوی این شخص گرفتند و گفتند در دست من چیست؟ آن فرد با تحیر به چهره امام نگاه کرد. امام پرسیدند: نمی‌دانی چیست؟ گفت: چرا می‌دانم، ولی من تعجب می‌کنم که شما از کجا به این چیز دسترسی پیدا کرده‌اید! من قبل از این‌که شما این سؤال را بپرسید، همه چیزهایی که در عالم می‌دیدم، سر جای خودش بود. اكنون هم هیچ چیز تغییر نکرده است، فقط در جزیره‌ای مرغی در آشیانه‌اش دو تخم گذاشته بود که یکی‌ از آن‌ها نیست. قاعدتا باید در دست شما تخم همان پرنده باشد. حضرت دست خود را باز کردند و در دست ایشان تخم همان پرنده بود. بعد از این ماجرا حضرت از او پرسیدند که تو چه کرده‌ای که چنین شدی؟ او پاسخ داد: بنا گذاشتم که مخالفت نفس کنم. هر چه دلم خواست مخالفت کردم و این نتیجه‌ آن عمل است. حضرت از او پرسیدند که آیا دوست داری مسلمان بشوی؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: خب تو که گفتی هر چه دلم می‌‌خواهد مخالفت می‌کنم، پس باید مخالفت کنی. از این سخنان فرد مجاب شد و شهادتین را گفت و مسلمان شد. وقتی مسلمان شد دیگر چیزهای قبلی را ندید. گفت: آقا! من قبل از این‌که مسلمان شوم همه چیزها را می‌دیدیم و می‌فهمیدیم. اکنون تاریک شده‌ام! حضرت فرمودند: خداوند قبل از اسلام  مزد هر زحمتی که کشیده بودی، همین جا به تو می‌داد، اما بعد از این‌که مسلمان شدی، خداوند برای آخرتت ذخیره می‌کند. آیه بیستم از سوره احزاب نیز بر این معنا دلالت دارد. خداوند روز قیامت به كفار می‌فرماید: أَذْهَبْتُمْ طَیِّبَاتِكُمْ فِی حَیَاتِكُمُ الدُّنْیَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ. برای این‌که وقتی آن‌جا می‌روید طلبکار نباشید خوبی‌هایی که در دنیا به دنبالش می‌گشتید، در همین دنیا به شما دادند. بنابراین برخی از برنامه‌های ریاضتی ممکن است این آثار را هم داشته باشد، ولی این دلالت نمی‌کند که راه این شخص صحیح و مورد رضایت خداست.

نمونه دیگر مرتاضان هند هستند که اخبار غیبی می‌دهند و از باطن اشخاص خبر می‌دهند و کارهای عجیب و غریبی می‌‌کنند. مرتاضی که این قدر لاغر و مردنی است که طبق اسباب ظاهری معلوم نیست بتواند از جای خودش بلند شود، دستش را جلوی قطار در حال حرکت می‌گیرد و قطار را نگاه می‌دارد! این مزد زحمت‌هایی است که کشیده است. عمری ریاضت کشیده و خداوند مزدش را در همین دنیا به او داده است. این قوت نفس است و روح آن چنان قوی می‌شود که بر قوای بدنی و طبیعی غالب می‌شود. ولی هدف از تهذیب نفس یا سیر و سلوک و یا عرفان در اسلام این چیزها نیست. در واقع هر کدام از این‌ها نوعی شرک است. اگر دین به ما دستور فلان عبادت را می‌دهد برای این است که به خدا نزدیک شویم؛ نتیجه آن نیز بسته به کرم خداوند است؛ هرچه او اقتضا بکند. من نباید به آن‌ها کار داشته باشیم؛ وجدتک اهلا للعبادته فعبدتک. اگر هوای چیزهای دیگری داری؛ می‌خواهی مغیبات بدانی، و تصرفات کنی، و کرامات داشته باشی، بدان همه این‌ها نوعی شرک است. هدف ما از تهذیب نفس باید در یک کلمه قرب خدا باشد. هر قدر بتوانیم معنای این مطلب را بفهمیم، مصادیقش را درک کنیم و نمونه‌هایش را از کلمات انبیا و اولیا و سیره‌شان به دست بیاوریم، غنیمت است، اما نمادش قرب است. راه آن نیز فقط عبادت خداست؛ آن عبادت خالصی که فقط برای اطاعت خدا انجام بگیرد.

 وفقناالله و ایاکم ان‌شاءالله


[1]. زمر، 3.

[2]. قمر، 55.

[3]. تحریم، 11.

[4]. ذاریات، 56.

[5]. شوری، 53.