بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/15، مطابق با نوزدهم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
یکی از سلامهای وداعی که در دعای وداع ماه رمضان ذکر شده این است: «سلام بر تو و بر شب قدری که از هزار ماه بهتر است.»
همه ما کلمه شب قدر را زیاد تکرار میکنیم، اما شاید بهدرستی توجه نداشته باشیم که معنای آن چیست و به چه مناسبت این شب را شب قدر گفتهاند. اتفاقا علما و مفسران هم در وجه تسمیه شب قدر اختلاف نظرهایی دارند. برخی از مفسران گفتهاند: معنای قدر همان معنای قدر و منزلت است که در محاورات فارسی هم بهکار میرود و این شب را شب قدر نامیدهاند زیرا شبی بسیار با شرف، با مقام و با منزلت است. برخی دیگر از مفسران گفتهاند: قدر مصدر است و مانند تقدیر به معنای اندازهگیری و مقدر کردن است و به این مناسبت به این شب، شب قدر گفته میشود که در آن مقدرات تعیین میشود. این احتمال به مضمون روایات فراوانی که در باب شب قدر و ویژگیهای آن وارد شده، نزدیکتر بوده، مناسبتر به نظر میرسد.
درباره اصل تقدیر و چگونگی آن، بهصورت اجمالی میتوان گفت: حوادثی که در این عالم اتفاق میافتد، و هر پدیدهای که در این عالم به وجود میآید، چه گوارا و چه ناگوار، زمینهها و شرایطی دارد که از زمانهای دور به تدریج فراهم میشود تا زمان تحقق آن پدیده فرا میرسد. برای مثال، پیدایش نوع انسان بر روی کره زمین نیازمند زمینهای است که وجود خود کره زمین و تحولاتی که در زمین اتفاق میافتد جزئی از آن است. یکی از پدیدههای عمومی برای این منظور، وجود چهار فصل است. قرآن کریم میفرماید: وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ؛1 غالبا مفسران گفتهاند: اربعة ایام به معنای اربعة فصول است و بنابراین معنای آیه این است: «ارزاق زمین را در چهار فصل تقدیر کرد» به این معنا که هر فصلی شرایطی را برای پیدایش برخی از ارزاق فراهم میکند. اگر این ارزاق فراهم نشده بود هیچ انسانی نمیتوانست روی زمین پدید آید و زندگی کند. اینها تقدیراتی عملی برای تحقق یک نوع هستند. این تقدیرات بهتدریج به آنجا میرسند که شرایط پیدایش یك انسان خاص را فراهم میکنند. سپس حوادثی که در زندگی هر یک از انسانها، از ابتدای تولد (بلکه پیش از تولد) تا هنگام مرگ، پدید میآید نیازمند زمینههای مختلفاند. اگر این مقدمات نبود این پدیده به این شکل تحقق پیدا نمیکرد.
با توجه به این نکته، معلوم میشود پیدایش هر پدیدهای مقدماتی فراوان میخواهد که چه بسا باید از قرنها پیش فراهم شوند. معنای این سخن آن است که خداوند تقدیر و اندازهگیری کرده که هر موجودی کجا، در چه شرایطی و با چه اسبابی تحقق پیدا کند و مدت عمر او چهقدر باشد. وقتی این تقدیرات به انسان و پدیدههای انسانی (یعنی پدیدههای مربوط به رفتار اختیاری) میرسد، اراده انسان هم جزء تقدیرات میشود. برای مثال، امشب که من با شما سخن میگویم، این تکلم من هم تقدیری دارد و از هزاران سال پیش باید مقدمات آن فراهم شده باشد تا من بتوانم امشب برای شما صحبت کنم. اما در اینجا غیر از آن اسبابِ خارج از وجود من، یک واسطه دیگر هم هست و آن اراده من است، بهگونهای که اگر نخواهم صحبت کنم صحبت نمیکنم. البته اراده من را هم خدا به من داده است. اگر خدا به انسان اراده نداده بود چگونه میتوانست چنین چیزی را بهدست آورد؟ اما به هر حال با ارادهای که خداوند به من داده است من مختارم و اراده من هم جزء تقدیرات من است. بحث تقدیر نکته دشواری ندارد و پذیرفتن آن هم آسان است، و خلاصه آن این است که هر حادثهای مقدماتی دارد و مقدمات، سلسلهای از اسباب و مسببات و شرایط هستند و این مجموعه را خدا خلق کرده است.
بحث دیگری که بیشتر در گفتگوها مطرح میشود، «تقدیر علمی» خداوند است، یعنی خداوند میداند چه حوادثی، در چه زمانی و در کجا اتفاق میافتند. پذیرفتن این بحث هم برای کسانی که به طور کلی انتساب این نظام را به خدا میپذیرند کار مشکلی نیست. برای مثال مهندسِ کارآمدی که کار خود را دقیق انجام میدهد میتواند نقشه ساختمانی را که میخواهد بسازد کاملا در ذهن یا روی کاغذ ترسیم کند و دقیقا همانگونه که در عالَم خارج انجام میدهد، نوع مصالح، مقدار مصالح، کیفیت مصالح و ... را مشخص نماید. البته تعابیر ذهن و ترسیم کردن و ... تعابیر مناسبی درباره خداوند نیستند، زیرا خدا ذهن ندارد. ولی علم خدا به هر کیفیتی که باشد، چگونگی تحقق این عالم در آن منتقش است. در علم خدا چنین ثابت شده که پدیدههای غیراختیاری بدون اختیار تحقق یابد و ارادهای (غیر از اراده الهی) در آن تأثیر نداشته باشد، و پدیدههای اختیاری برای صدور از فاعل، به اختیار نیاز داشته باشد. پس تقدیر الهی موجب جبر نیست.
برخی گمان میکنند که لازمه تقدیر جبر است، و اگر ما تقدیر را بپذیریم باید جبر را هم بپذیریم. این شعر که میگوید: می خوردن من حق ز ازل میدانست، گر می نخورم علم خدا جهل بود؛ مغالطهای بیش نیست. علم خدا انعکاس واقعیت است و واقعیت را همان طوری که هست نشان میدهد. اگر امری اختیاری است نشان میدهد که اختیاری است، و اگر امری جبری است نشان میدهد که جبری است. پس این که خدا میداند که ما چه کاری را با اختیار خودمان انجام میدهیم موجب جبر نمیشود. آنچه که اختیاری است ثبث شده که با اختیار انجام گیرد و آنچه که غیر اختیاری است ثبت شده که بدون اختیار انجام شود.
سؤال دیگر این است که آیا خداوند آنچه را که میداند به کسی هم تعلیم میدهد یا نه؟ قرآن میفرماید: إِنَّ ذَلِكَ فِی كِتَابٍ؛2 همه امور در کتابی ضبط شده است. یکی از ویژگیهای شب قدر این است که ملائکه الهی در آن شب، مقدرات مربوط به یک سال را از لوح محفوظ استنساخ میکنند و بر حجت خدا نازل میکنند (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ)3. در زمان پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ملائکه بر ایشان نازل میشدند و بعد از ایشان بر جانشینان معصوم ایشان نازل میشوند. این از مقامات تکوینی امام معصوم است که خدای متعال در شب قدر مقدرات سال را به او تعلیم میدهد.
یکی از ویژگیهای شب قدر این است که ملائکه در آن شب مقدرات را نازل میکنند. اما عقل ما حقیقت ملائکه، حقیقت صعود و نزول آنها و چگونگی عالِم شدن آنها را نمیفهمد و ما باید اعتراف کنیم که واقعیت اینها را نمیفهمیم، ولی اجمالا اعتراف میکنیم که چنین حقایقی وجود دارد و به آنها ایمان داریم (آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا)4 چون خداوند بر ما منت نهاده و به اندازهای که برای زندگیمان باید استفاده کنیم از این حقایق برای ما بیان فرموده است. به هر حال قرآن تصریح میفرماید که ملائکه در شب قدر نازل میشوند، و بر اساس روایات، مقدرات یک سال را به امام آن زمان عرضه میکنند.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چگونه ملائکه تقدیرات یکسال را به خدمت امام زمان عرضه میکنند؟ عرضه تقدیرات یک سال همه موجودات در یک شب به خدمت یک نفر چگونه ممکن است؟ هر قدر هم که این علوم، فشرده ارائه شود زمان زیادی برای انتقال آن نیاز است. این سؤالی است که در ذهن برخی افراد شکل میگیرد و وقتی پاسخ درستی برای آن پیدا نمیکنند شک میکنند که آیا این آیات واقعا حقیقتی دارند یا اینها ادبیات و شعری برای تقریب به ذهن است.
در پاسخ عرض میکنم خوشبختانه امروز در اثر پیشرفت تکنولوژی ابزاری اختراع شده که باور این حقیقت را آسان کرده که در زمانی اندک میتوان معلومات فراوانی را منتقل یا ارائه کرد. لوحهای فشرده نمونهای از این ابزارها هستند. اگر صد سال پیش به مردم گفته میشد که ابزاری ساخته خواهد شد که با آن میتوان با زدن یک دکمه مجموعه یک دائرةالمعارف یا یک کتابخانه را در یک حجم کوچکی گنجاند، برای آنها قابل باور نبود. یکی از استدلالهایی که برای تجرد روح مطرح میکردند این بود که اگر روح مجرد نباشد لازمهاش انطباع کبیر در صغیر است (چاپ شدن تصویری بزرگ همچون کوه در محلی کوچک همچون مغز) و این محال است. اما اکنون عملا میبینند که انطباع کبیر در صغیر به یک معنا ممکن است؛ امروزه عکسها و نقشهای عظیم را در سطحی کوچک منعکس میکنند.
این نوعی پاسخ اقناعی است برای کسانی که این شبهه برایشان مطرح میشود که چگونه ملائکه تقدیرات فراوانی را به محضر امام زمان علیهالسلام عرضه میکنند. در پاسخ آنها میگوییم: همانطور که شما میتوانید در یک لوح فشرده میلیونها مطلب را به کسی عرضه کنید ملائکه هم میتوانند چنین علمی را در اختیار امام زمان علیهالسلام قرار دهند. این پاسخ برای اقناع است، وگرنه حقیقت مطلب بالاتر از این است.
همه ما کم یا بیش معتقدیم که وقتی جمعیتی فراوان، با زبان و گویشهای گوناگون به حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها و به طریق اولی، به حرم امام معصوم علیهالسلام مشرف میشوند و حوائج خویش را مطرح میکنند، حضرت معصومه علیهاالسلام و به طریق اولی امام علیهالسلام، سخن همه را میشنود و جواب همه را هم میدهد (أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِی، وَ تَقْدِرُ عَلَى رَدِّ جَوَابِی). امام علیهالسلام سخن هر یک از زوار را چنان میشنود که سخن دیگر زائران را میشنود. اگر کسی بگوید: مگر امام چند گوش دارد که این همه حرف را میشنود، میگوییم: این درک، مربوط به مرحله نفس متعلق به بدن نیست. روح انسانهای وارسته و مقرب درگاه الهی مراتبی دارد که بر این عالم مادی احاطه دارد و خود آن، جزء این حوادث مادی یا متأثر از این عالم مادی و تحت شرایط و قوانین ماده و مادیات نیست. آنها قوانین خاص خودشان را دارند و ما حقیقت آن مراتب را نمیدانیم.
اما این را میدانیم که امام معصوم علیهالسلام همه سخنان همه زائران را میشنود و جواب آنها را میدهد و بهترین راه برآورده کردن حاجات آنها را هم میداند، بهگونهای که با مصالح دیگر اصطکاک نداشته باشد. البته همه اینها در واقع کار خداست که به دست امام و به اذن الله جاری میشود. اما به هر حال امام واسطه است و اقتضای وساطت این است که واسطه همه حوائج را بشنود و درک کند. با توجه به این حقیقت روشن میشود که این امر به امامی اختصاص ندارد که از دنیا رفته و ما به زیارت حرم او میرویم، بلکه امام زنده و حیّ هم واجد این مرتبه از کمال است.
متاسفانه اشتغالات مادی و روزهمره کمتر به افراد اجازه میدهد که در باره چنین موضوعاتی فکر کنند. اما اگر در دعاها، مناجاتها و زیارتها، مانند زیارت جامعه و زیارت آلیاسین، دقت کنیم اشاراتی به این مسائل وجود دارد. در زیارت آل یاسین میخوانیم: سَلَامٌ عَلَى آلِ یَاسِینَ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ إِمَامُهُ مَنْ یَهْدِیهِ صِرَاطَهُ الْمُسْتَقِیمَ قَدْ آتَاكُمُ اللَّهُ خِلَافَتَهُ یَا آلَ یَاسِینُ وَ عَلَّمَ مَجَارِیَ أَمْرِهِ فِیمَا قَضَاهُ وَ دَبَّرَهُ وَ رَتَّبَهُ وَ أَرَادَهُ فِی مَلَكُوتِه ... این زیارت اشاره دارد به این که حوادث این عالم از مراتبی بالا تنزل پیدا میکنند و این حوادث مجاری خاصی دارد و خداوند علم این مجاری را که در ملکوت تدبیر شده و برنامهریزی شده است به امام علیهالسلام عطا کرده است. پس ما نباید گمان کنیم عالم هستی منحصر در همین عالم ماده است. عوالمی هست که فوق قوانین عالم ماده است و قوانین خاص خود را دارند که ما حقیقت آنها را درک نمیکنیم. آنچه مربوط به آن عوالم است خداوند علمش را به برخی از بندگانش در این عالم هم میدهد. زیرا آنها سعه وجودی دارند و با آن عوالم هم در ارتباط هستند.
یکی از حقایقی که ما به تعلیم معصومان بدان معتقدیم (گرچه حقیقت آن را بهدرستی درک نمیکنیم) این است که رسول خدا و ائمه اطهار صلواتاللهعلیهماجمعین مقامی به نام مقام نورانیت دارند. در روایت آمده که اول ما خلق الله نور نبیک یا جابر؛ «ای جابر! اول چیزی که خدا خلق کرد نور نبی تو بود»؛ و در روایتی که در کتب اهل تسنن هم نقل شده آمده است که این نور با نور علی علیهالسلام یکی بود و در صلب ابوطالب و عبدالله از هم جدا شدند. ما نباید طمعی داشته باشیم که حقیقت این عوالم را درک کنیم، اما باید بدانیم بالاخره مرتبهای از عالم هستی وجود دارد که بهترین واژه برای اشاره به ماهیت آن واژه «نور» است زیرا خداوند واژه نور را بر خودش هم اطلاق کرده، میفرماید: الله نور السماوات و الارض. ما در این عالم چیزی پاکتر، مفیدتر و لطیفتر از نور نداریم. نور، موجود شریفی است که همه به آن احترام میگذارند. نور، آلودگی، کثافت، بو و ... ندارد. اگر ما بخواهیم لفظی درباره آن عوالم به کار ببریم لفظی بهتر از نور نداریم. نور ظاهر بذاته و مظهر لغیره است، یعنی خود به خود روشن است و برای روشن بودن، نیاز به چیز دیگری ندارد. خداوند هم خود به خود وجود دارد و برای وجود داشتن به چیز دیگری وابسته نیست. هر چیزی غیر از نور با نور روشن میگردد و دیده میشود و وجود همه ماسوی الله هم از خدا است. به این مناسبت کلمه نور بر خدا اطلاق پیدا میکند.
نور مراتبی دارد و شاهد آن هم در آیه نور است که خداوند میفرماید: مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ؛5 «مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى است.» خدای متعال نور است: الله نور السموات والارض؛ که در این آیه مصداق مرجع ضمیر «نُورِهِ» است. اما یک نور هم مخلوق خداست (مَثَلُ نُورِهِ). پس نور یک مرتبهای دارد که منسوب به خداست و آن نور مراتبی دارد. عوالم وجود هم همین طور است. اگر در روایات آمده است که خداوند از نور پیامبر صلیاللهعلیهوآله بهشت را آفرید و تعبیراتی از این قبیل، به این معناست که نورِ اولین موجودْ کمالاتی داشت که وقتی تنزل میکند چنین مخلوقاتی پدید میآیند. بهشت و آنچه در آن است پرتویی از وجود نوری ایشان است نه وجود مادی ایشان. وجودی مادی ایشان تکلیف دارد، باید زحمت و ریاضت بکشد، باید بلا ببیند، و شهید شود. این امور مربوط به آن نور نیست. اگر قرار بود آن نور کشته شود، همه عالم به هم میخورد. آن نور فوق تکلیف است و همه انسانهای مکلف پرتویی از وجود او هستند.
پس این که ملائکه نازل میشوند و مقدرات را به امام زمان علیهالسلام عرضه میکنند امری باورناپذیر نیست. برای تقریب به ذهن میتوان گفت: خدای متعال در آن شب نوری را به وسیله ملائکه به قلب امام زمان علیهالسلام میتاباند که همه چیز برای ایشان روشن میشود. اگر در روایت آمده است که اگر نزول ملائکه در شب قدر و ارائه تقدیرات نبود ما چیزی از آنها نمیدانستیم، این امر برای مرحله مادی وجود پیامبر و ائمه اطهار علیهمالسلام است، وگرنه وجود نورانی ایشان احتیاج به ملک و ارائه آنها ندارد، بلکه ملک از آن نور آفریده شده است.
اما اینکه نزول ملائکه و ارائه تقدیرات در چند شب است، برخی از بزرگان فرمودهاند: از آیات و روایات استنباط میشود که مقدرات سه مرحله دارد؛ در شب اول هنوز یقینی نیست، در شب دوم مرتبهای از حتمیت و جزمیت پیدا میکند، و در شب سوم امضا میشود، که مرحله قضا است. این احتمالی است که برخی بزرگان دادهاند و بعید هم نیست. البته ممکن است مرحله دیگری هم برای تغییر قضا وجود داشته باشد. زیرا در برخی روایات آمده که ممکن است حتی در برخی مقدرات تثبیت شده هم تغییر حاصل شود. در دعای بعد از زیارت امام رضا علیهالسلام آمده است: و قضائک الذی تحجبه بالایسر الدعاء؛ «تو را میخوانم به قضایی که آن را با آسانترین دعا میپوشانی.» یعنی قضایی است که صرف نظر از دعا تمام و حتمی است، اما خدای متعال راه دیگری برای بندگان گشوده که هر چند اسباب اقتضا میکند که قضیه هیچ تغییری نکند، اما اگر بندهای دعایی جدی کند، آن قضیه تغییر میکند. بنابراین ما باید این شبها را غنیمت بشماریم.