صوت و فیلم

صوت:
13

فهرست مطالب

جلسه بیستم؛ آداب بندگی

تاریخ: 
پنجشنبه, 18 تير, 1394

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در شرح دعای وداع با ماه رمضان در تاریخ 1394/04/18، مطابق با بیست‌ودوم ماه مبارک رمضان 1436 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

 آداب بندگی

اللَّهُمَ‏ فَلَكَ‏ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ، وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَارِ، فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِیهِ مِنَ التَّفْرِیطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِیهِ، وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَیْهِ ...

تو را ستایش می‌کنیم، ستایشی که همراه با اقرار به کار بد و نادرست است، و اعتراف می‌کنیم که عمر خویش را -یا حق این ماه - را تضییع کردیم، و در این ماه به‌درستی از عمرمان استفاده نکردیم؛ و با این حال، با ندامتی جدی دلمان را به تو می‌سپاریم و زبانمان را به عذرخواهی می‌گشاییم. آن‌چه ما می‌توانیم به پیشگاه تو تقدیم کنیم پشیمانی قلبی و عذرخواهی کردن به زبان است. با این حال، از تو درخواست داریم که به ما مزد و پاداشی دهی که تقصیرها و کوتاهی‌های ما را جبران کند، و ذخائری را دریافت کنیم که انتظار داشتیم از این ماه بیاندوزیم.

ستایش خدا بر کارهای خوبمان توأم با توجه به گناهان

از این فراز دعا و با توجه به دو جمله‌ای که شب قبل تلاوت کردیم نکته‌هایی درباره ادب عبادت، دعا و عبودیت استفاده می‌شود. اول این‌که باید توجه داشته باشیم که هر کار خیری انجام می‌دهیم باید خدا را ستایش کنیم، زیرا او وسایل انجام آن کار را فراهم و به ما توفیق انجام آن را عنایت کرده است. اما نباید به این اندازه اکتفا کرد. زیرا انسان دائما در معرض لغزش‌ها، جهل‌ها، غفلت‌ها و وسوسه‌های شیطان است و وقتی کار خوبی انجام می‌دهد ممکن است به ظاهر الحمدلله بگوید، اما در عمق دلش این گمان وجود داشته باشد که با دیگران بسیار تفاوت دارد. گویا در ضمن الحمدلله گفتن می‌گوید: باید خدا قدر بنده خوبی چون من را بداند! این گمان باعث می‌شود اجر و مزدهای کارهای خوب وی در معرض از بین رفتن قرار گیرد به این معنا که غرور در دل او رخنه کند و حالت عبودیت، تواضع، خضوع و خشوع در مقابل خدا را از بین ببرد.

ازاین‌رو باید حتی آن وقتی که خدا را به‌خاطر توفیق‌هایی که به ما داده ستایش می‌کنیم بیشتر به قصورها و تقصیرهای خود توجه داشته باشیم. هر کسی متناسب با مرتبه خودش لغزش‌هایی دارد. جایی که خدای متعال به پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ،1 «و به‌خاطر گناهت طلب آمرزش کن!» تکلیف دیگران روشن است. بندگان مخلص و معصوم خدا هم در آن مقامی که هستند - آن مقام که اصلا قابل مقایسه با مقام دیگران نیست - برای خود تقصیرهایی قائل‌اند و استغفار می‌کنند و خدا هم به آن‌ها دستور استغفار داده است (وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ).

عدم تنافی استغفار معصومان با عصمت

برخی از قدیم چنین شبهه‌ای را مطرح کرده‌اند که آیه «وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ» نشان می‌دهد انبیاء هم گناه می‌کرده‌اند و معصوم نبوده‌اند! حضرت امام خمینی قدس سره،‌ در کتاب کشف ‌اسرار‌ نکته لطیفی را در پاسخ به این شبهه بیان می‌کند. ایشان می‌فرماید: شخصی را در نظر بگیرید که پایش شکسته و از درد پا رنج می‌برد و مجبور است در رختخواب بخوابد و پایش را هم دراز کند. وقتی شخصیتی بزرگ به دیدن او می‌آید و از او احوالپرسی می‌کند، اگر او انسان با ادبی باشد، به‌خاطر این‌که نمی‌تواند پایش را جمع کند مدام عذرخواهی می‌کند. البته هیچ کسی توقع ندارد او با این وضعیت پایش را جمع کند یا از جای خود برخیزد. اما او به خاطر این ناتوانی در برابر آن شخصیت بزرگ خجالت می‌کشد. استغفار معصومان در پیشگاه  الهی مثل عذرخواهی‌های چنین بیماری است. آن‌ها وقتی به قصور ذاتی خودشان نگاه می‌کنند، در پیش‌گاه الهی احساس ذلت می‌کنند و این احساس موجب می‌شود که پیوسته از خدای متعال عذرخواهی کنند. وقتی این حال خودشان را با عظمت الهی مقایسه می‌کنند خجالت می‌کشند و احساس شرم می‌کنند و در مقام عذرخواهی برمی‌آیند.

پس یکی از آداب عبودیت این است که انسان در پیش‌گاه الهی به نقص‌ها، عیب‌ها و گناهان خود توجه نماید. حتی بزرگانی که در دام گناه‌های بیّن نیافتاده‌اند، در عالم خودشان ضعف‌هایی دارند که می‌توانند به آن‌ها توجه کنند و درصدد عذرخواهی از درگاه الهی برآیند گناهان فقط مشروب خوردن و عربده کشیدن نیست، بلکه برای کسانی هم که از این‌گونه گناهان دورند لغزش‌گاه‌های خطرناکی وجود دارد. در روایات آمده است: مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ فِی غَنَمٍ قَدْ غَابَ عَنْهَا رِعَاؤُهَا بِأَضَرَّ فِی‏ دِینِ‏ الْمُسْلِمِ‏ مِنْ‏ حُبِ‏ الرِّئَاسَةِ؛2 «بودن دو گرگ درنده در میان گله گوسفندى كه چوپانانش حاضر نباشند، زیانبخش‏تر از ریاست‌طلبی نسبت به دین مسلمان نیست.»‏ بنابراین هر کسی در هر مقامی متناسب با مقام خودش نیازمند به استغفار است.

تفسیر تبدیل سیئات به حسنات

نخستین گام استغفار، پشیمانی از گناه است. آن‌چه می‌تواند به انسان کمک کند تا حال پشمیانی از گناه را در خود ایجاد کند، تفکر درباره ضرری است که گناه به سعادت انسان می‌زند. اگر انسان گناه‌کار با خود بیاندیشد که من کاری کرده‌ام که عمرم را بر باد داده‌ام، و به آخرتم ضرر زده‌ام، و نه‌تنها از سرمایه عمر خویش سودی نبرده‌ام، بلکه با آن آتش جهنم را خریده‌ام و ... و درباره این حقیقت خوب تفکر کند، از کردار خویش پشیمان می‌شود. اگر انسان واقعا از گناه پشیمان شود و پشیمانی او لحظه‌ای نباشد، خدای متعال وعده داده که گناهش را بیامرزد (كَفَى بِالنَّدَمِ تَوْبَة).3 اگر انسان واقعا چنین حالتی پیدا کند لازمه‌اش این است که تصمیم بگیرد دیگر اشتباهات گذشته را تکرار نکند.

با پشیمانی واقعی، گناه از لوح وجود انسان و از نامه عمل انسان محو می‌شود. اما تا کار خوبی انجام نداده نامه عملش خالی است. در این‌جا خدای متعال در حق بنده‌اش لطفی بالاتر می‌کند و آن این است که اگر در مقام دعا برآید و صادقانه از خدا آمرزش گناهانش را بخواهد، خدای متعال برای این دعا - که خود عبادت محسوب می‌شود - پاداشی در نامه عملش می‌نویسد که اگر به‌جای آن گناه عبادت کرده بود بیش از این ثواب دستگیرش نمی‌شد. شاید این بیان یکی از معانی این آیه شریفه باشد که می‌فرماید: یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛4 «خداوند گناهان آنان را به کارهای خوب تبدیل می‌کند.»

در سال‌های پیش از انقلاب برخی نویسندگان معروف این آیه را مسخره می‌کردند و می‌گفتند: با توجه به این آیه، آن‌هایی که گناه نمی‌کنند ضرر می‌کنند. زیرا کسی که گناه می‌کند هم مزه گناه را می‌چشد و هم ثواب برایش می‌نویسند!» این گونه سخنان ناشی از ضعف معرفت و بینش در معارف اسلامی است. با تقریبی که بیان شد معلوم می‌شود ثوابی که برای چنین افرادی نوشته می‌شود در واقع ثواب توبه، انابه و دعایی است که انجام می‌دهند. دعا خود عبادت است (الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَة)5 و این عبادت اگر صادقانه باشد پاداشی بزرگ دارد. خدای مهربان چنین معامله‌ای با بندگان گنه‌کار خود می‌نماید.

تفاوت دعا کردن با دعا خواندن

اما این‌که می‌گوییم صادقانه دعا کند و از خدا بخواهد به چه معناست؟ همه ‌ما معمولا، به‌خصوص در ماه رمضان، دعا می‌خوانیم و وقتی واژه دعا به کار برده می‌شود خواندن دعاهایی مثل دعای کمیل به ذهن‌مان می‌آید. اما این کار در واقع دعا کردن نیست، بلکه خواندن دعایی است که از امام علیه‌السلام به ما رسیده است. دعا خواندن غیر از دعا کردن است. دعا به معنای خواستن چیزی از کسی است. البته خواندن دعا کار بسیار شایسته‌ و خوبی است. مبادا با این سخن این کار ترک شود. بالاخره دعا خواندن هم یاد و توجه پیدا کردن به خدای متعال است و این کاری بسیار ارزش‌مند است. اما این غیر از دعا کردن است. دعا کردن این است که مضمون جملات دعا از دل انسان برخیزد و حقیقتا مقتضای حال انسان باشد، به این معنا که گویا خود، این جملات را انشاء می‌کند.

خدای متعال می‌فرماید: أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ؛6 «من دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند پاسخ می‌گویم.» نمی‌فرماید: إِذَا قَرَأَ الدُّعا. خواندن عبارت دعا (که غالباً هم بدون توجه به معناست)، خواستن چیزی از کسی نیست. دعای واقعی این است که اولا دعاکننده بداند که چه می‌گوید، و ثانیا حال وی متناسب با جملاتی باشد که می‌گوید. نکته دیگر در این آیه شریفه این است که خدای متعال می‌فرماید: إِذَا دَعَانِ؛ «هنگامی که مرا بخواند،» و نمی‌فرماید: إذا دعا؛ «هنگامی که دعا کند.» آیا ما وقتی برای وسعت روزی دعا می‌کنیم واقعا از خدا روزی می‌خواهیم یا در کنار دست و پا زدن‌ها، تملق‌گویی‌ها، رشوه دادن‌ها و ... احتیاطاً دعایی هم می‌کنیم، چراکه بالاخره بی‌ضرر است؟! این‌گونه درخواست کردن در حقیقت دعا و خواستن از خدا نیست. این در واقع دعا و خواستن از زید و عمر است. دعای حقیقی آن است که واقعا انسان از خدا خواسته خود را بخواهد.

البته خدا اراده کرده که در این عالم کارهایش را با اسبابی انجام دهد. اما دل‌بستگی دعاکننده واقعی تنها به خداست و اسباب را تنها وسیله‌هایی می‌داند که خداوند به اقتضای حکمت خود قرار داده است. اگر بیمار است، شفا را از خداوند می‌خواهد. البته وظیفه واجبش این است که نزد پزشک برود و نسخه او را هم مصرف کند. اما این غیر از شفا خواستن است. این کارها انجام تکالیف است و در حین انجام این تکالیف دل دعاکننده واقعی پیش خداست و از او شفا می‌خواهد (وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ).7 اگرچنین حالی برای انسان پیدا شود، خدای متعال مزدی به این حال و این دعا می‌دهد که با بسیاری از عبادت‌ها و کارهای خوب دیگر اصلا قابل مقایسه نیست. چنین دعایی مغز عبادت است.

حقیقت عبودیت

توضیح بیشتر این‌که اصلا خدای متعال ما را برای دریافت رحمتی ویژه در این عالم آفریده است که راه رسیدن به آن عبادت است (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ).8 معنای این سخن آن است که انسان به مقتضای شرایط این عالم، بنده‌بودن خود را نمی‌شناسد یا به آن توجه نمی‌کند. ما گمان می‌کنیم شغل، موقعیت، و درآمدی داریم و چندان احساس نیاز به خدا نمی‌کنیم، و توجه نداریم که تلاش‌های ما باید برای رضای خدا باشد یا نباشد! حتی برخی در کتاب‌هایشان نوشتند: اگر بر فرض محال، خدا معدوم شود ضرری به عالم نمی‌خورد! ظاهرا در باطن برخی نوعی ادعای خدایی وجود دارد. به قول یکی از بزرگان، آن‌چه که فرعون بر زبانش راند که (أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى)9، در دل دیگران هم هست و اگر بر زبان نمی‌آورند بدان جهت است که خریدار ندارد.

گام اول در خداشناسی این است که بفهمیم ما بنده‌ایم و از خودمان هیچ نداریم. هرچه داریم خدا به ما عطا کرده و اکنون نیز هرچند واقعا مال ماست، اما اختیارش همچنان به دست اوست، و هر وقت بخواهد آن‌ها را از ما می‌گیرد. اما این هنوز عبادت نیست، بلکه شناخت خداست. وقتی این معرفت را در عمل ابراز کنیم و رفتار ما تجلی این شناخت باشد، عبادت تحقق می‌یابد و دعای ما بی‌پاسخ نمی‌ماند. وقتی برای رفع نیازهایمان تنها به او توجه کنیم و بر او توکل کنیم (وَعَلَى اللّهِ فَتَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ)10، در چنین حالی، اگر دعا کنیم، آن دعا هرگز رد نخواهد شد.

حاصل این‌که اولا: اگر کار خوبی انجام دادیم، و مثلاً نماز شبی خواندیم، مغرور نشویم و بدانیم که خدا بندگانی دارد همچون شیخ حسنعلی نخودکی که از شب تا به صبح در سرما و زیر برف او را عبادت می‌کنند، و چنان غرق در عبادت او می‌شوند که برف روی پشت آن‌ها جمع می‌شود اما متوجه نمی‌شوند. ثانیا: مؤدب به این ادب شویم که از کلام اهل‌بیت فهمیده می‌شود که وقتی کار خوبی انجام دادیم، در کنار آن به لغزش‌ها و کوتاهی‌های خود توجه کنیم. اگر ماه رمضان گذشت و ما توفیق برخی عبادت‌ها را در این ماه پیدا کردیم بیشتر فکر خود را متوجه جایی کنیم که تکلیفی داشتیم و کوتاهی کردیم و در فکر جبران آن‌ها باشیم. اگر به فکر لغزش‌ها بیافتیم و از ارتکاب آن‌ها حقیقتا پشیمان شویم و تصمیم قطعی بگیریم که دیگر آن‌ها را تکرار نکنیم، لغزش‌های گذشته ما محو خواهد شد. اما در همان حال تضرع که خود را هیچ می‌بینیم، اگر دعا کنیم و از خداوند طلب بخشش کنیم خداوند ثواب عبادت در نامه عمل ما ثبت می‌کند که ممکن است حتی از ثواب عباداتی که در ماه رمضان انجام داده‌ایم بیشتر باشد.

امام سجاد علیه‌السلام در فرازی که در جلسه گذشته خواندیم به خدای متعال عرضه داشت: خدایا! من تو را ستایش می‌کنم که به من اکرام کردی و معرفت ماه رمضان و روزه‌گرفتن در آن را به من عطاکردی. اما در فرازی که امشب تلاوت شد عرضه می‌دارد:

«خدایا! من تو را ستایش می‌کنم، اما این ستایش توأم با اقرار به گناه و اعتراف به ضایع کردن عمرم (یا ضایع کردن حق ماه رمضان) است. اکنون با تو عهد می‌بندم که جدّاً پشیمانم و صادقانه عذرخواهی می‌کنم.» اگر عذرخواهی انسان صادقانه باشد توأم با ریزش اشک است. انسانی که سرمایه‌ای را از دست داده که می‌توانست با آن سعادت ابدی را به دست آورد، اگر موقعیت خود را درک کند، بر خود خواهد لرزید و اشک از چشمانش جاری خواهد شد. در ادامه، حضرت می فرماید: «خدایا! به ما پاداشی عطا کن که جبران آن فضلیتی را کند که آرزوی ما بود و ما به آن نرسیدیم؛ آن ذخایری که بر داشتن آن حریص بودیم و نتوانستیم در ایام ماه رمضان آن را به دست آوریم.»

وصلی ‌الله علی محمد و آله ‌الطاهرین 


1. غافر، 55.
2. الکافی، ج2 ص297.
3. همان، ص426.
4. فرقان، 70.
5. بحارالانوار، ج90 ص300.
6. بقره، 186.
7. شعراء، 80.
8. ذاریات، 56.
9. نازعات، 24.
10. مائده، 23.