بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/06/02 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
بحث در مورد روایتی که نوف بکالی از امیرالمؤمنین (ع) در وصف شیعیانش نقل فرموده، بود. در جلسات قبل بخشی از روایت را تلاوت کردیم. در ادامه حضرت میفرمایند: عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ رَآهَا فَهُمْ عَلَى أَرَائِكِهَا مُتَّكِئُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ أَدْخَلَهَا فَهُمْ فِیهَا یُعَذَّبُونَ.
شیعیان کسانی هستند که خدا نزد آنها خیلی بزرگ و غیر خدا در چشم آنها کوچک است. گویا بهشت را میبینند و بر تختهای بهشتی تکیه زدهاند و گویا آتش را میبینند و در جهنم معذب هستند.
اوصافی که ما درباره خدای متعال به کار میبریم مفاهیمی است که ابتدائاً از مخلوقات و محسوسات گرفتهایم. در مرتبه بعد عقل ثابت میکند که این مفاهیم مصادیق غیر حسی نیز دارد و با توسعه در آنها این مفاهیم برای آنها نیز استفاده میشود. بزرگی و کوچکی دو مفهومی هستند که ابتدا ما آنها را برای اجسام و حجمها به کار میبریم. وقتی دو جسم را با هم مقایسه میکنیم، میگوییم یکی بزرگ و دیگری کوچک است؛ یعنی حجم یکی بیشتر و حجم دیگری کمتر است. گاهی هم این مفاهیم را در مورد غیر اجسام به کار میبریم. مثلاً در امور اعتباری، به کسی که مقام مهمی دارد میگویند این شخص بزرگی است. معنای این جمله این نیست که حجم و بدن این شخص بزرگ است؛ بلكه یعنی این شخص مقامی دارد که اگر آن مقام ـمانند محسوساتـ با مقام دیگری مقایسه شود، میتوان گفت این مقام نسبت به سایر مقامات بزرگتر است.
این قاعدهای کلی است که مفاهیمی كه برای محسوسات به كار برده میشود، گاهی توسعه داده شده و برای مصادیق عقلی، و حتی به عنوان صفاتی برای خدای متعال به کار میرود. مثلاً علم، قدرت و حیات از صفات ذاتی خدای متعال است. آنچه ما از این اوصاف درک میکنیم علم و حیات و قدرت خود ماست. اما آیا خدای متعال هم به واسطه چشم و گوش و سایر حواس علم پیدا میكند؟ یا حیات او به روحی است كه در جسمی حلول كرده است؟ در واقع عقل ما حقایق این اوصاف را درک نمیکند و همینقدر میدانیم علم او غیر از علمهایی است که ما میشناسیم؛ حیات او هم به گونه دیگری است و همچنین سایر اوصاف. همان طور که علمای کلام فرمودهاند: برای بیان اوصاف خداوند باید مفهومی را به مفهوم دیگری تشبیه کنیم و قیدی تنزیهی هم به آن اضافه كنیم؛ مثلاً بگوییم خدا علم دارد، اما نه مثل علم ما؛ قدرت دارد، اما نه مثل قدرت ما و...
بنابر این هنگامی كه میگوییم «خدا بزرگ است»؛ از باب توسعه در مفهوم «بزرگ»؛ چنین میفهمیم كه مقام الهى خیلى بالاست. مثل شخصى كه فرمانش در تمام جامعه جارى است و هرچه مىگوید انجام میشود؛ هر چند ممكن است جثه كوچكی هم داشته باشد. چنین كسی مقام بالایى دارد.
ما اینجا در صدد بحثهای کلامی نیستیم. هدف ما هم این است كه خود را به آنچه امیرالمؤمنین(ع) توصیف میفرمایند نزدیک کنیم. از سوی دیگر هر چه تلاش كنیم که مفهوم روشنی از بزرگی و عظمت خداوند درك کنیم که لایق مقام الهی باشد، هرگز به نتیجه نمیرسیم. اما اجمالاً میفهمیم که خدای متعال عظمتی دارد که با هیچ عظمت دیگری قابل مقایسه نیست؛ میدانیم عظمت خدا به قدری است که مثل امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) وقتی در پیشگاه الهی به نماز می ایستادند، بدنشان به لرزه میافتاد؛ امام حسن مجتبی(ع) زمانی كه به نزدیک مسجد میرسیدند رنگ از صورتشان میپرید. آنها چیزی را درک میکردند که ما آن را نمیفهمیم. در روایتی نقل شده كه وقتی حضرت زهرا (س) به نماز میایستادند، خدای متعال خطاب به ملائکه میفرمود: یَا مَلَائِكَتِی انْظُرُوا إِلَى أَمَتِی فَاطِمَةَ... تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا1؛ ببینید چطور بند بند بدن این كنیز من میلرزد!
عدهای گمان میکنند این ترس و خشیت از روی احساس گناه و از خوف عذاب است؛ اما چنین تصوری در باره پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) راه ندارد؛ کسانی که میگفتند: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِك2؛ خدایا من از ترس عذاب تو را عبادت نمیکنم. این ترس به خاطر درک عظمت الهی است كه خداوند گوشهای از آن را به كسانی که دوستشان دارد نشان میدهد. خشیت و اضطراب حاصل از درك عظمت خدا را با مفهومسازی نمیتوان بیان کرد. همین اندازه میدانیم كه معصومین(ع) و بعضی از اولیای خدا چنان عظمت خدا را درک میکردند که در مقام عبادت این چنین مضطرب و وحشتزده بودند؛ تا حدی که رنگ از چهرهشان میپرید و حتی گاهی به حالت بیهوشی یا مرگ اختیاری میافتادند.
آیات و روایات فراوانی در باره خشیت و خوف الهی و اوصاف ائمه اطهار(ع) در این مقام وارد شده است که انکار آن مثل انکار روشنی خورشید است؛ هر چند درك چنین مقامی برای ما دشوار است. اما ائمه اطهار(ع) برای تربیت ما در جهت درک عظمت خدا راهكارهایی را به ما آموختهاند كه از طریق آنها در باره آثار عظمت الهی فکر کنیم و در نتیجة چنین تفکری قلب ما هم در برابر عظمت خدا خاشع شود؛ و اگر ما همت داشته باشیم و این روشها را ادامه دهیم، شاید روزی فرا رسد که پرده؛ برداشته شود و نوری هم بر دل ما بتابد و چیزی از عظمت الهی را درک کنیم؛ تا لیاقت ما چه باشد.
یکی از راههای درك عظمت الهی ـكه در روایات هم به آن سفارش شده استـ تفکر در باره آثار این عظمت در آفرینش است3. ما اگر در روی کره زمین مسافرت کنیم، گستردگی زمین، عظمت کوهها و سلسله جبال بزرگی مثل هیمالیا و وسعت دریاها و اقیانوسها را ببینیم تا حدی میفهمیم کره زمین چقدر بزرگ است. اگر مقداری با کیهانشناسی آشنا شویم، میفهمیم کره زمین با این عظمت، در برابر منظومه شمسی مثل پرتقالی در برابر یک کوه است. اگر مطالعاتمان را توسعه دهیم و دریابیم که خورشید ـكه بسیار بزرگتر از زمین استـ و مجموعه ستارگان منظومه شمسی چه وسعتی را در فضا گرفتهاند، باز مقداری بیشتر به عظمت آفرینش پی میبریم. اگر در باره فاصله زمین تا خورشید مطالعه كنیم میببینیم این مسافت به قدری زیاد است که نور خورشید حدود هشت دقیقه طول میکشید تا به زمین برسد. از اینجا مسأله سرعت نور ـکه هر ثانیه 300 هزار کیلومتر استـ برای ما مطرح میشود. حال اگر یک روز طول بکشد که نور از نقطهای در فضا به نقطه دیگر برسد، چه فاصله عظیمی بین این دو نقطه است؟ و سرانجام اینكه ستارهای وجود دارد که بیش از ده میلیارد سال طول می کشد تا نور آن به ما برسد و چه بسا زمانی نورش به ما برسد كه خود ستاره منفجر شده و دیگر اثری از آن باقی نمانده باشد. عالم آفرینش چنین عظمتی دارد و همه اینها تنها تا جایی است که علم بشر آن را اثبات کرده است.
جا دارد با خود بیاندیشیم كه در مقابل چنین آفرینش عظیمی ما چه هستیم؟ آیا بیشتر از یک الکترون؟ با این وجود آیا شایسته است که در برابر خالق این عظمت عرض اندام كنیم؟ اما خدای متعال به همین ذره ناچیز ـكه در باره او میفرماید: آیا روزگاری بر انسان گذشت که چیز مذکوری نبود4؟ ـ چنان عزتی میبخشد که میگوید: نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی5؛ ؛ موجود پستی كه از یک اسپرم در میان میلیونها اسپرم دیگر، در یک قطره آب گندیده خلق شده، خداوند آن قدر کرامت به او بخشیده که بر سایر موجودات برتری داشته باشد و بتواند به جایی برسد که جانشین خدا شود. در بعضی از روایات توضیحاتی وارد شده که شاید تفسیر این مقام خلافت و جانشینی باشد؛ أَنَا أَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ أَطِعْنِی فِیَما أَمَرْتُكَ أَجْعَلْكَ تَقُولُ لِلشَّیْءِ كُنْ فَیَكُونُ6. خداوند خطاب به بنده خود میفرماید: من اصالتاً هر چه اراده کنم، تحقق پیدا میکند؛ تو را هم ـاگر از من اطاعت کنیـ به جایی میرسانم که بالتبع همینگونه شوی و هر چه خواستی تحقق پیدا کند. این عظمت ـکه خداوند به انسان میدهدـ صفر به علاوه عظمت الهی است. چون انسان از خودش چیزی ندارد؛ خودش همان یك اسپرم در میان قطره آبی گندیده است. این لطف الهی است كه شامل حال انسان میشود. اگر انسان عظمت خدا را درک کرد، دیگر نمیتواند در برابر خدا قد علم كند و بگوید: تو یکی، من هم یکی! تو گفتی نماز بخوان، اما من حال نماز خواندن ندارم! تو گفتی روزه بگیر، اما من حال روزه گرفتن ندارم! تو گفتی احکام خدا را در جامعه اجرا کنید، اما من دوست ندارم و ...
همه عصیانها و طغیانهای بشر از این است که انسان اندازه خود را در مقابل خدا نمیشناسد و عظمت خدا را درک نمیکند. اگر چنین بود، میدانست زمانی بوده كه لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكُوراً؛؛ یا به فرمایش آیه دیگر خَلَقْتُكَ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ تَكُ شَیْئاً7.
این چشمهای از تفکر درباره عظمت الهی است؛ اندیشه در باره حجم آفرینش. اما اینكه خداوند چگونه این عالم را آفریده است؛ مگر برای او آفریدن یک پشه با آفریدن ستارهای که چند میلیارد سال نوری دور از ماست، تفاوتی دارد؟؛ إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ كُنْ فَیَكُونُ8. البته حكمت اقتضا مىكند كه آفرینش بعضى از موجودات تدریجى باشد تا مصالحى بر آن مترتب شود. این هم اراده اوست.
آنچه تا به حال از عظمت؛ گفتیم، مربوط به حجم آفرینش بود؛ اما عظمت خداوند فقط از این جهت نیست؛ بلكه گاهی عظمت از جهات غیر حسی است؛ همچنانكه اگر کسی معلومات زیاد و فهم قوی داشته باشد. معلومات خدا چگونه است؟ همه ما معتقدیم آنچه در عالم اتفاق میافتد و آنچه تا به حال اتفاق افتاده است، آنچه در عالم موجود است و آنچه موجود خواهد شد همه را خدا میداند؛ وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاّ هُوَ9. برای درک این جنبه از عظمت علم الهی استادی را در نظر بگیرید که در كلاس درس برای 100 نفر تدریس میکند. اگر یکی از شاگردان سؤالی را بپرسد، استاد میتواند خوب گوش كرده و جواب او را بدهد؛ اما اگر دو نفر با هم سؤال کنند، توجه به سؤال و پاسخ دادن به هر دو مشکل میشود. حال اگر سه نفر و یا بیشتر با هم سؤال کنند، آیا ممکن است استاد سؤال همه را با هم بفهمد؟
روانشناسان میگویند ذهن انسان این توانایی را دارد که در یك لحظه هفت ادراک داشته باشد. اما اگر هفتاد ادراک به ذهن هجوم آورد، چه؟ در حالی كه خداوند از تمام كارهایی كه میلیاردها انسان موجود در روی زمین در هر لحظهای انجام میدهند، آگاه است و هر کس او را به هر زبانی صدا بزند میشنود. آیا تا به حال از خود پرسیدهاید كه همه توسلات و تضرعاتی كه انبوهی از جمعیت در حرمهای ائمه اطهار(ع) دارند، چه قدرتی میتواند همه آنها را بشنود، بفهمد و جواب بدهد؟ این قدرت یک بشر است، که یکی از اولیای خدا و بندهای از بندگان خداست؛ که وجود او هم با كُنْ فَیَكُونُ؛ به وجود آمده است. حالا علم خدا چگونه است؟ او بر همه چیز احاطه دارد. أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ10. این هم شاخه دیگری از عظمت خداست.
شاخه دیگر از عظمت خدا، کیفیت آفرینش است. آیا تا به حال اندیشیدهاید كه خداوند موجود کوچکی مثل پشه، مگس، زنبور، یا مورچه را چگونه میآفریند، تا چه رسد به خلقت انسان؟!؛ أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ11. اگر ما اهل بصیرت باشیم، دیدن یک گیاه کافی است تا ما را مدهوش کند. باغچهای که در آن کود متعفن ریختهاند، دانة؛ کوچکی در این باغچه افتاده و بر اثر بارش باران این دانه جوانه زده، چند روز بعد برگهایی سبز و زیبا و مدتی پس از آن گلهای زیبا، رنگارنگ و معطر به بار میآورد. این چه عظمتی است؟ سراسر عالم خلقت جای تأمل و دقت و دیدن آثار الهی هست. زمانی كه در مدرسه حجتیه طلبه بودیم، گاهی استاد بزرگی كه دارای مقامات علمی و معنوی بود، را میدیدم كه كنار باغچه مینشست، به گلی خیره میشد و اشک میریخت. ما غافل هستیم. عادت کردهایم كه سرسری به همه چیز نگاه کنیم. از همین رو عظمت خدا را درک نمیکنیم؛ به زبان میگوییم «الله اکبر»؛ اما در دل به عظمت خدا توجه نداریم.
سؤال این بود که ما چگونه میتوانیم با عظمت خدا آشنا شویم. جواب این است كه راه آشنایی با عظمت خدا تفکر، دقت و تمرکز در آیات الهی است. این عادت را دور بیندازیم که به همه چیز سرسری نگاه کنیم. در قرآن هم این اخلاق مذمت شده است. وَ كَأَیِّنْ مِنْ آیَةٍ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ12. سراسر عالم آیات الهی است؛ ولی گویا ما چشمانمان را میبندیم. اگر در پیدایش یک گیاه کوچک، یک حشره، یك حیوان کوچک، یا خلقت انسانی که خلیفة خدا است، دقت کنیم، درک میکنیم که خدا یعنی چه. آیا انسان، چنین موجودی، با این ضعف، با این پستی، با این ذلت، با این حقارت جا دارد كه در مقابل خداوند بایستد و گناه کند؟ تو با چه قدرتی گناه میکنی؟ آیا با چشمی که خدا میلیونها سلول مختلف را با هم ترکیب کرده و به صورت این اندام ظریف در صورت تو قرار داده، گناه میکنی؟ انسان چقدر باید خجالت بکشد که با نعمتهای ارزندهای كه خدا به او داده، خدا را مخالفت کند؟
به همین دلیل اولیای خدا زمانی كه در باره زشتی گناهانشان فکر میکردند، گاهی حالت بیهوشی به آنها دست میداد، یا از درک عظمت خدا لرزه بر اندامشان میافتاد. اینها افسانه نیست؛ ما چون ندیدهایم یا کم دیدهایم، به سختی باور میکنیم. نقل شده كه مرحوم آخوند ملامحمد کاشانی هنگامی كه در مدرسه صدر اصفهان برای نماز شب بلند میشد، در و دیوار و درختها همراه با او تسبیح میگفتند؛ و وقتی ایشان به نماز میایستاد بدنش چنان میلرزید که رعایت استقرار شرعی در نمازهای واجب برایش به دشواری امكان داشت.
چنین كسانی هستند كه عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ.
1. بحارالأنوار، ج 28، ص 37، باب 2.
2. بحارالأنوار، ج 67، ص 186، باب 53.
3. ر.ك: الكافی، ج 1، ص 93، باب النهی عن الكلام فی الكیفیة: إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِیمِ خَلْقِه.
4. انسان / 1: هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَكُنْ شَیْئاً مَذْكُوراً.
5. جحر / 29.
6. مستدركالوسائل، ج 11، ص 258، باب وجوب طاعة الله.
7. مریم / 9.
8. یس / 82.
9. انعام / 59.
10. فصلت / 54.
11. غاشیه / 17.
12. یوسف / 105.