بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1397/10/19، مطابق دوم جمادی الاولی 1440 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
(13)
وَحَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ، وَأَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ، فِی بَسْطِ الْعَدْلِ وَكَظْمِ الغَیْظِ وَإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ وَضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ!
در جلسه گذشته به برخی از مبانی و نظریات کلی در فلسفه اخلاق اشاره کردیم و گفتیم این مباحث رشته مفصلی از علوم عقلی و الهی است که جا دارد اهتمام کافی به آن ورزیده شود و کارهایی عمیق درباره آن انجام گیرد. همچنین گفتیم که در نظریه اخلاقی اسلام، ارزشهای اخلاقی همه در یک سطح نیست؛ حتی ممکن است یک رفتار اخلاقی به حسب شرایط مختلفی که پیش میآید، درجات مختلفی از فضلیت را داشته باشد، و از جمله این شرایط اختلاف در نیتهاست. به این مناسبت اشاره کردیم که یکی ارکان مهم در فلسفه اخلاق اسلامی این است که ارزش رفتاری انسان وابسته به نیت و انگیزهای است که در آنها اعمال میشود و در ایجادش مؤثر واقع میشود. در اینباره به روایاتی درباره فضائل مختلف عبادات اشاره کردیم مبنی بر اثر انگیزههای مختلف ترس از عذاب، شوق به ثواب، و حب الهی بر درجات ارزش آنها، و گفتیم یک فعل میتواند با نیتهای مختلف، ارزشهای مختلف اخلاقی داشته باشد.
فاصله میان کمترین ارزش اخلاقی تا عالیترین ارزش -که اختصاص به انبیا و اولیای الهی دارد- بسیار زیاد است. برای مثال همه فرقههای مسلمان، از شیعه و سنی، این حدیث را از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله درباره امیرالمؤمنینعلیهالسلام و اهمیت کاری که ایشان در جنگ احزاب کردند، نقل کردهاند که ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین. امیرالمؤمنین در جنگهای زیادی شرکت کردند و بالاخره با ضربت شمشیر نیز به شهادت رسیدند. در بسیاری از جنگها اگر حضور ایشان نبود، چهبسا سپاه اسلام شکست میخورد. به یک معنا اصلا رونق اسلام و بقای اسلام مرهون شمشیر علیعلیهالسلام است، اما فقط درباره یکی از اینجنگها که جنگ احزاب است، پیغمبر اکرم چنین تعبیری فرمودند. بر اساس این حدیث، اگر تمام عبادتهای جن و انس را در یک کفه ترازو و ضربت شمشیر علیعلیهالسلام در این نبرد را در کفه دیگر بگذاریم، ارزش این یک ضربه شمشیر از همه آن عبادتها بیشتر است. من و شما چگونه میتوانیم این ارزش را محاسبه کنیم؟! ارزش یک ضربه شمشیر از ارزش عبادت میلیاردها انسان و جن درطول هزاران سال بیشتر است! این مسئله شاهدی است بر اینکه اختلاف درجات فضلیت و ارزشهای اخلاقی بسیار زیاد است و ارتباط زیادی به نیت خود شخص دارد. بنابراین، کاری از دیدگاه اسلامی ارزش اخلاقی دارد که دو رکن داشته باشد؛ یکی اینکه آن کار، کار خوبی باشد و دوم اینکه با نیت خوبی انجام گیرد.
نکته دیگر اینکه توجیه ارزش در برخی از موارد ارزشهای اخلاقی در مکاتب مختلف، بر اساس همان نظریات مشکل است. برای مثال در مکتب ارسطوییان ملاک فضلیت، وسط بودن بین افراط و تفریط است. حال اگر کار انسان به مرحلهای رسید که میبایست جان خودش را فدا کند، چگونه میتواند بین افراط و تفریط باشد؟ روشن است که نمیتوانیم بگوییم که باید نصف جانش را بدهد و نصفش را ندهد، یا مقداری از زحمت جنگ را قبول کند و نسبت به مقدار دیگرش فرار کند؛ البته آنها فقط ملاکاتی را ذکر کردهاند، ولی بسیاری از اتباعشان آن را تعمیم دادهاند. روشن است که این نظریه را نمیتوان بر ملاک فضلیت جهاد در جایی که انسان میداند قرار است کشته شود، تطبیق داد.
همچنین کسانی که میگویند ملاک همه ارزشهای اخلاقی به سود و نفع برمیگردد، نسبت به جایی که انسان میداند مسئله کشته شدن خود، اسیر شدن خانواده و حتی شهادت طفل شیرخوارهاش مطرح است، چه میگویند؟! این کار چه نفعی برای انسان دارد؟ البته برخی این نظریه را اصلاح کرده و گفتهاند: منظور نفع جامعه انسانی است، و از آنجا که این کارها موجب نفع جامعه انسانی است، ارزش دارد. ولی این نظر نیز در جایی که انجام وظیفه شرعی به جامعه ارتباط پیدا نمیکند و کسی از آن آگاه نمیشود، ساکت است. نفع جامعه وقتی است که اثر کار به دیگران برسد و آنها آن را درک کنند و از نتیجهاش بهره ببرند؛ ولی در جایی که فردی در جایی خلوت، برای دفاع از حق، جان خودش را از دست بدهد یا بداند که درصورت دفاع از حق، ظالمی او را میکشد، این نفع قابل تصویر نیست.
البته در نظریاتی مثل نظریه کانت، خود کار اخلاقی حسن ذاتی دارد و با بداهت عقل ثابت میشود. طبق این نظر، کار اخلاقی چرا ندارد، و ارزش آن به وسیله عقل عملی درک میشود. اما این نظر نیز مشکلاتی دارد که کسانیکه موفق میشوند در فلسفه اخلاق تحقیق کنند به این مشکلات میرسند، و در این صورت ارزش نظریه اسلامی را خوب درک میکنند.
گفتیم از نظر اسلام، کاری حد نصاب ارزش را دارد که هم خودش حسن داشته باشد و هم به نیت صحیح انجام گیرد. حال این سؤال مطرح میشود که حسن کار به چیست؟ طبق نظریه کانت، حسن کار ذاتی است و دلیل ندارد. روشن است که این صرف ادعاست. اگر هم کسی بگوید: حسن کار به این است که آن کار نفع یا لذت داشته باشد، به همان اشکالاتی که در مکاتب سودگرایی، لذتگرایی و نفعگرایی بود، باز میگردد. از نظر اسلام، حسن کار نهایتا به این برمیگردد که موجب کمال باشد. کمال به اصطلاح حکمت متعالیه یعنی این که مرتبه وجود انسان شدت پیدا کند. اگر کاری کمال انسانی را افزایش داد، به آن کار میگوییم حسن دارد؛ اما اگر در اثر کاری کمال انسانی کاهش پیدا کرد، این کار زشت و عیب است.
گاهی حسن کار اخلاقی به فاعل برمیگردد؛ طبعا فردی که این کار را انجام میدهد دارای کمالی میشود که قبلا آن را نداشته است. این کمال به جسم انسان مربوط نمیشود، زیرا بدن دائما در حال تغییر است و به غیر از سلولهای مغز که دوام بیشتری دارند، هر از چند گاهی تمام اجزای بدن عوض میشود و جای خود را به سلولهای جدیدی میدهد. بنابراین بدن انسان شخصیت ثابتی را برای انسان اثبات نمیکند. روح انسان است که ثابت میماند و کمال انسان نیز کمال روح اوست. در جایی که یک کار موجب کمالی برای خود انسان شود و قابل اثبات باشد، تبیین ارزش آن کار آسان است. اما در برخی موارد، بعد از انجام کار، شخص باقی نمیماند تا کمالی را به دست بیاورد. در این موارد حسن کار چگونه تبیین میشود؟ یک توجیه این است که نفس انسان از بین نمیرود؛ بلکه باقی میماند و در روز قیامت به بدن برمیگردد.
این یک جواب است و تفاصیلی دارد که باید در جای خودش اثبات شود؛ اما وجه دیگر پاسخ این است که آن کمالی که در دیدگاه دین مطرح و بر ارزشهای اخلاقی مترتب میشود، کمالی است که شامل کل هستی میشود؛ یعنی در اینجا حسن و قبح شرعی و الهی مطرح میشود. گاهی ما میگوییم چه چیزی برای من خوب است، اما گاهی دیدی عام و فراگیر نسبت به کل هستی داریم و میگوییم این کار اخلاقی برای کل هستی مفید است. در این دید، نظر ما فراتر از خود فاعل و زمان زندگیاش است. در اینجا ارزش مع الواسطهای اثبات میشود؛ یعنی کمالی برای انسان دیگری حاصل میشود و از راه کمال او نفس من هم به کمال میرسد. اینکه من دوست داشته باشم انسان دیگری کامل شود، کمالی برای من است. بنابراین از دیدگاه اسلام خوبی بعضی از اعمال، فقط به این نیست که نتیجه آن بدون واسطه به خود انسان برگردد؛ بلکه ممکن است خوبی یک کار به خاطر این باشد که نتیجهاش عاید دیگران میشود، و از این جهت که او واسطه رسیدن آن کمال به دیگران شده است، خودش نیز بهرهمند میشود.
همچنین گاهی حسن، اصیل است و گاهی صرفا ابزار است. حسن ابزاری درجایی است که یک فعل اگر در راه خوبی قرار گیرد حسن دارد، وگرنه یا عیب دارد یا بیارزش است. برای مثال، خوردن غذا یا ورزش کردن صرفا جنبه ابزاری دارند؛ یعنی وقتی حسن دارند که در راه انجام کارهای خوبی واقع شوند که شخص میخواهد انجام دهد و موجب کمال واقعی نفسانی یا ثواب اخرویش شود؛ اما صرف اینکه انسان پهلوان شود، ارزش اخلاقی ندارد.
نتیجه اینکه یک کار گاهی مستقیما موجب کمال انسان میشود، گاهی ابتدا موجب کمال انسانهای دیگری میشود و فرد از آن جهت که واسطه آن کمال است در آن سهیم میشود، و گاهی خود کار خودبهخود کمال نفس انسان نیست، اما میتواند ابزاری برای کمال نفس باشد. اما همانگونه که گفتیم حسن فعلی تنها یکی از ارکان ارزش اخلاقی است، و رکن دیگر آن این است که فرد آن کار را با چه نیتی انجام میدهد. مراتب کمال و ارزش اخلاقی کار بستگی به مراتب نیت دارد که در جلسه گذشته با استفاده از روایات گفتیم آخرین مرحله آن «حبّاً لله» است.
مطالبی که بیان شد میتواند برای فهمیدن ارزشهایی که در این فراز از دعای مکارم الاخلاق آمده است، مفید باشد. حضرت سجادعلیهالسلام از خداوند میخواهد: وَحَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ، وَأَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ؛ زینت شایسته بندگان شایسته و پرهیزگار را به من نیز عطا کن، و آن زیور را به من بپوشان! عربها برای کسی که زینتی را استفاده میکند، تعبیر «پوشیدن» را به کار میبرند. برای مثال درباره به دست کردن انگشتری میگویند: لبس الخاتم. حضرت از خدا میخواهد که آن زینتی را که مخصوص صالحین و متقین است، به ایشان مرحمت کند. سپس مصادیقی برای آن ذکر میکنند؛ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ؛ این زینت را به من بده تا من در گسترش عدالت بکوشم. اینکه انسان برای گسترش عدالت کار کند، زینتی برای اوست؛ مانند گردنبندی است که به خودش آویخته، یا انگشتر زیبایی است که در دستش کرده است. این زیباییِ همان تلاشی است که برای گسترش عدالت در جامعه کرده است.
آنگونه که در بعضی از روایات و کلمات متکلمان آمده است، اعمال انسان پس از مرگ و درقیامت تجسم پیدا میکند؛ حتی نماز انسان به صورت موجود زندهای درمیآید و در قبر با انسان صحبت میکند. در قیامت نیز بسیاری از اعمال خوبی که انسان در دنیا انجام داده است، به صورت موجود زیبای جالبی همنشین انسان میشود. این مسئله با عنوان «تجسم اعمال» مطرح میشود. شاید زینت در این فراز از دعا نیز اشاره به این باشد که این زیور در حقیقت در آخرت عینیت پیدا میکند و در آنجا شما آن را میبینید و از دیدنش لذت میبرید.
گسترش عدل چیزی نیست که حتما نفع آن به صورت مستقیم به خود انسان برگردد. ممکن است کسانی باشند که برای گسترش عدالت تلاش کنند، اما در این راه، خودشان مورد سختترین ظلمها واقع شوند. برای مثال، کاری که حضرت سیدالشهداعلیهالسلام کرد، در عالم خلقت بینظیر بود و یکی از فواید آن گسترش عدل بود،اما خود ایشان از این نفعی در این دنیا نبرد، و خود و فرزندانش به شهادت رسیدند؛ البته منظور نفع دنیوی است، وگرنه اعلی مراتب نفع حقیقی که نفع اخروی است را واجد شدند. بنابراین بسط العدل یکی از مکارمالاخلاق است که برخی از مصادیقش بدون واسطه نفعی به خود انسان نمیرساند و از مواردی است که ابتدا دیگران منتفع میشوند و به واسطه آن کمال، فاعل نیز در کمالشان سهیم میشود. این کمال برای روح او پیدا میشود که برای دیگران زمینه تکامل، عدالت و کمال را فراهم میکند.
وَكَظْمِ الغَیْظِ؛ کظم غیظ از اخلاق ستودهای است که در قرآن کریم صریحا ذکر شده است؛ وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ.[1] در برخی از اوقات انسان حالت انفعال و هیجان ناخواستهای پیدا میکند، و گاهی ممکن است این هیجان موجب کارهای بدی شود که هم برای خودش و هم برای دیگران ضرر دارد. اینکه انسان اختیار خودش را به دست این انفعالات و احساسات منفی بدهد و هنگام خشم هرچه میخواهد بکند،از کارهای ارزشمند اخلاقی نیست. اما اینکه انسان سعی کند عکسالعملی نشان ندهد، کمی صبر کند و خشم خود را فرو بخورد، از صفاتی است که در قرآن صریحا مورد تأکید واقع شده است. شکی نیست که کظم غیظ یکی از صفات خوب است، اما ملاک خوبی آن چیست؟ توجه داشته باشید که بحث ما درباره نیت نیست. بحث ما درباره حسن ذاتی کظم غیظ است.
کظم غیظ به طور قطع هم آثار مثبت فردی دارد و هم آثار اجتماعی. آثار اجتماعی آن روشن است؛ این کار از بسیاری از گناهان، فسادها، دعواها، جنگهای ناخواسته و ظلمهای بیجایی که اتفاق میافتد، جلوگیری میکند. گاهی یک فحش منشأ یک جنگ میشود و اگر کسی جلوی خودش را بگیرد، خیر و برکتش به اجتماع میرسد.
براساس مقدمهای که گفتیم، خود انسان نیز به واسطه کاری که به نفع دیگران انجام میدهد، کمالی پیدا میکند. بنابراین در کظم غیظ نیز برای خود انسان کمالی پیدا شده است به واسطه اینکه میخواسته است به دیگران خیری برساند، آتش فتنه را خاموش کند و جلوی جنگ و درگیری را بگیرد. از اینرو کظم غیظ نیز از چیزهایی است که هم به دیگران و هم به خود انسان نفع میرساند؛ افزون بر اینکه گاهی حتی با چند واسطه باز به خود انسان نیز نفع میرساند. عصبانیت و خشم و غضب کردن به سلامتی خود انسان لطمه میزند و اعصاب او را از بین میبرد. کظم غیظ هم به سلامتی جسمی و هم به آرامش روحی فاعل کمک میکند و هم جلوی مفاسد را میگیرد. با اینکار این زمینه پیدا میشود که انسان کاری برای خدا انجام بدهد؛ زیرا او گفته است که الکاظمین الغیظ را دوست دارد. این مرتبه عالی نیتی است که ارزشی مضاعف به عمل میبخشد.
وَإِطْفَاءِ النَّائِرَةِ؛ خاموش کردن آتشهای فتنه. گاهی انسان در شرایطی است که میبیند چند نفر، گروه،جماعت یا اهل شهر یا کشوری دچار جنگ و درگیری شدهاند یا در شرف جنگ هستند؛ جنگی که موجب فسادها، ویرانیها، کشتارها و ظلمهایی خواهد شد. خاموش کردن این فتنه یکی از بزرگترین مکارم اخلاقی است. البته ابتدا نفع این کار نیز به دیگران میرسد و ظلم از جامعه برداشته میشود، فساد، آدمکشی و خونریزی اتفاق نمیافتد. اما به خاطر اینکه نفعی به جامعه میرسد، کمالی نیز برای نفس فاعل و زمینهای برای عبادت پیدا میشود، که این کار را برای خدا انجام دهد و هر لحظهای هر نفسی که میکشد برای او ثوابهای عظیم منظور شود.
وَضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ؛ جامعهای دچار اختلاف شده و به جان هم افتادهاند؛ البته ممکن است هنوز کشتوکشتاری واقع نشده، اما دشمنی ایجاد شده است. این مسئله در جوامع عشایری زیاد اتفاق میافتد و گاهی هیچ ملاکی نیز ندارد. گاهی فردی صرفا به خاطر اینکه اهل یک ایل است، با ایل دیگر دشمنی میکند. این مسئله هنگامیکه پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله به رسالت مبعوث شدند، در میام اعراب شایع بود. اصلاح ذاتالبین عنوان عامی است که درباره اصلاح همه این نوع کدورتها سفارش شده، و در قرآن کریم به صورتهای مختلف بر آن تأکید شده است. میفرماید: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْكُمْ؛[2] مؤمنان با هم برادرند، اگر بین دو برادر مؤمن کدورتی پیش آمد، شما سعی کنید آنها را آشتی دهید! این یکی از تکالیف اجتماعی اسلام است و از نظر دستگاه ارزشی اسلام ارزش فوقالعادهای دارد. در اینجا نیز اولین نفع، به دیگران میرسد؛ زیرا کسی که میخواهد اصلاح دهد، خودش در ماجرا دخالتی ندارد و اگر خودش یکی از طرفین باشد عنوان اصلاح ذات البین صادق نیست. اینها از مواردی است که اولین نفع آن به دیگران میرسد و انسان به واسطه مشارکتی که در این کارها دارد و سهمی که در ایجاد این ارزش اخلاقی داشته است، در آن سهیم میشود.
و صلیالله علی محمد و آلهالطاهرین.