صوت و فیلم

صوت:

نعمت آشنایی با قرآن؛ بزرگترین موهبت الهی

در دیدار با اساتید معارف قرآن مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
تاریخ: 
سه شنبه, 9 دى, 1393

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

خدای متعال را شکر می‌کنیم که حیات و توفیقی افاضه فرمود که اساتید محترم دروس معارف و علوم قرآنی را از نزدیک زیارت کنیم و هم از انفاس قدسیه‌شان و هم از پیشنهادها و احیاناً انتقاداتشان، برای پیشبرد اهداف اسلامی و خداپسند استفاده کنیم. من وظیفه خودم می‌دانم که به‌خصوص در چنین محفلی، باز شکر خدا بکنم که ما را به کتاب خودش بیشتر آشنا کرد و وسایلی فراهم کرد که توجه ما به معارف قرآنی جلب بشود و شاید مرحوم علامه طباطبایی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بیشترین سهم را در این نعمت داشتند، شاید اگر وجود ایشان در حوزه و درس تفسیری که آن وقت می‌فرمودند نبود ما اصلاً در این مسیر قرار نمی‌گرفتیم، بعد هم خدا توفیق داد که در مراحل مختلفی ازجمله چند سال در مدرسه منتظریه، بعد در مؤسسه در راه حق و به دنبالش هم در این‌جا بحث قرآنی را عهده‌دار بودیم.

لزوم شناخت اهمیت نعمت قرآن

آن‌چه باعث می‌شود که اهمیت این نعمت را بیشتر درک کنم اظهارات عزیزان دانش‌آموخته این برنامه‌ها است که بارها گفته‌اند که اگر درس معارف قرآنی نبود ما اصلاً مسیرمان در زندگی مسیر دیگری بود و به انحرافاتی مبتلا می‌شدیم. دوستان مکرر گفته‌اند که اگر این درس معارف نبود ما طور دیگری می‌شدیم؛ باید هم همین‌طور باشد، بالاخره اگر برای آدمیزاد چیزی مفیدتر از قرآن بود بعید می‌دانم که خدا بخل می‌کرد و آن را در اختیار مردم قرار نمی‌داد. فکر می‌کنم این دلیل ساده‌ای است، البته من این دلیل را از مرحوم آقای بهجت‌رضوان‌‌الله‌‌علیه یاد گرفتم، گاهی که مثلاً صحبت از روش‌های تکامل و برنامه‌های خودسازی و این حرف‌ها می‌شد ایشان می‌فرمودند که آیا ممکن است برای تقرب انسان راهی بهتر از چیزهایی که در قرآن آمده است، وجود داشته باشد؟! آیا ممکن است قرآن روی چیزهایی تکیه کرده باشد که چندان اهمیتی ندارد اما آن‌هایی که مهم بوده را در گوشه‌ای پنهان کرده و کسی باید سرّی یاد بگیرد و سری بسپارد تا آن‌ها را یاد بگیرد؟! این معقول است؟! خدایی که این‌قدر می‌خواهد بندگانش را هدایت کند تا به کمال برسند لابد بر هر چه مهم‌تر بوده، بیشتر تأکید کرده و به همین دلیل اگر برای هدایت مردم چیزی مفیدتر از قرآن بود نازل می‌کرد و بر بندگانش ارائه می‌کرد و در اختیارشان قرار می‌داد.

با این همه تأکیدات و اصراری که از جانب پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌‌آله‌و‌سلّم‌ و اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌علیهم‌اجمعین راجع به قرآن و حتی خواندن قرآن شده، متأسفانه ما درست استفاده نمی‌کنیم. خیال می‌کنیم همین‌که بنشینیم و روخوانی بکنیم دیگر هدف تأمین شده است درحالی‌که اصل، استفاده از معانی و حقایق قرآن است و خواندن قرآن وسیله‌ای است برای اینکه ما با قرآن انس داشته باشیم و مفاهیم قرآن یادمان نرود.

به‌هرحال خدا این توفیق را به دوستان ما داد که هم در آن وقتی که بنده در مدرسه حقانی خدمت مرحوم آقای دکتر بهشتی، آقای قدوسی و آقای جنتی بودم آن‌جا عهده‌دار درس تفسیر بودم و هم بعد که در مؤسسه در راه حق بخش آموزش آن مؤسسه راه‌اندازی شد درس اصلی‌اش قرآن بود و هم الان در این‌جا برای همه رشته‌ها شرط لازم‌ گذراندن دروس معارف است. این توفیقی است که خدا مرحمت کرده و ما از عهده شکرش برنمی‌آییم، اقلاً گاهی به زبان بیاوریم؛ بگوییم خدا چنین لطفی درباره بعضی بندگانش کرده است.

غفلت از نعمت قرآن!

همه شما این نکته‌ها را خوب می‌دانید اما گاهی انسان به بعضی مطالب بیّن، توجهی ندارد. به‌عنوان‌مثال از اولی که این‌جا آمدیم این چراغ روشن بود ولی توجهی نداشتیم به اینکه این چراغ روشن است و شاید الآن که من می‌گویم شما توجه پیدا کردید؛ یا مثلاً هوایی که داریم تنفس می‌کنیم و مایه حیات ماست و اگر نباشد همه خفه می‌شویم اما توجه نداریم که هوایی هم هست و این هم یک نعمتی است که خدا داده است.

انسان خیلی چیزها را می‌داند اما توجه ندارد و از آن‌ها غفلت می‌کند، ازجمله وجود نعمت قرآن و بقای آن است تا اینکه امروز سالم به دست ما برسد و همچنین اینکه در میان این آشفته‌بازار دنیا، یک گوشه‌ای چند تا طلبه هم باشند که به درس قرآن بپردازند و بزرگانی مثل مرحوم علامه طباطبایی‌رضوان‌‌الله‌‌علیه پیدا بشوند که همّشان را در این کار قرار بدهند. من همین‌جا غایبانه از حضرت آیت‌الله جوادی‌حفظهم‌الله صمیمانه تشکر می‌کنم که ایشان بخش عظیمی از عمر خودشان را به بحث قرآن اختصاص دادند، مجلدات زیادی در تفسیر از ایشان چاپ شده و بعد هم ادامه دارد، این خیلی توفیق بزرگی است که نصیب همه‌کس نمی‌شود.

هرقدر ما درباره اهمیت اصل قرآن، استفاده از معارفش و بعد عمل کردن به دستوراتش بیشتر همّت داشته باشیم به سعادت دنیا و آخرت‌مان نزدیک‌تر می‌شویم و هرچه کوتاهی و تنبلی کنیم و به قرآن کم بها بدهیم خودمان ضرر کرده‌ایم و هیچ‌چیز جای این را نخواهد گرفت.

فعالیت‌های قرآنی و لزوم توجه به اصل قرآن

اگر همه علوم عالَم را یکجا جمع کنند و در یک کفه ترازو بگذارند و یک قرآن هم در کفه دیگر بگذارند، قرآن بر همه آن‌ها می‌چربد، آن‌وقت ما سال‌های زیادی وقت صرف می‌کنیم تا ببینیم ابن‌عصفور چه گفته یا اختلاف کسایی و فرّاء در کجا بوده، البته آن‌ها را به‌عنوان مقدمه علوم قرآنی و برای ادبیات قرآن می‌خواهیم استفاده کنیم اما گاهی غرق می‌شویم و ذی‌المقدمه فراموش می‌شود و همین‌طور در مقدمات می‌مانیم. یادمان باشد که اصل، قرآن است و آن‌های دیگر همه یا مقدمات است یا ابزار استفاده از قرآن و یا ابزار نشر قرآن، چون تنها اینکه آدم معارف قرآن را یاد بگیرد این کافی نیست، باید یاد بگیرد که چگونه به مردم منتقل کند و چه‌کار کند که دیگران توجهشان جلب بشود، درست بفهمند و برای درک آن انگیزه داشته باشند. این‌ها هنر است، البته خدا باید توفیق این‌ها را بدهد ولی نباید فراموش کنیم که این‌ها نعمت‌هایی است که مربوط به قرآن است و چون قرآن خیلی عزیز است خوب خواندن و تغنّی به قرآن هم ثواب دارد برای اینکه قرآن بهتر در اذهان جا بیفتد. در این راه زحمت‌هایی کشیده می‌شود، این ‌همه زحمت‌هایی که راجع به جلسات قرائت قرآن و مسابقات قرآنی و صوت و لحن و این حرف‌ها کشیده می‌شود حکمت این‌ها چیست؟ غیر از این حکمتی است که به این کتاب بیشتر توجه بشود، بیشتر درباره‌اش فکر کنند، روح آدم بیشتر این آهنگ را بپذیرد و با آن انس بگیرد و لذت ببرد تا بیشتر به آن توجه کند؟ ولی متأسفانه بعضی وقت‌ها مقدمات جای ذی المقدمه را می‌گیرد و دیگر ذی المقدمه فراموش می‌شود.

استفاده از علوم در راه تبیین معارف قرآن

ما باید این‌طور فکر کنیم که بزرگ‌ترین ماده علمی و ماده درسی ما قرآن است و همه علوم دیگر ابزاری هستند برای اینکه معارف قرآن را در یک شاخه‌ای بهتر بیان کنیم و بهتر به دیگران منتقل کنیم و آن‌ها ابزاری برای این کار باشند اما هدف اصلی این باشد که آن معرفت قرآنی به‌وسیله این‌ها به جامعه منتقل بشود. فرض کنید مثلاً آدم در قالب یک قاعده روانشناختی یا قاعده علوم تربیتی از یک آیه‌ای استفاده کند. علما در دانشگاه‌های عالم و آزمایشگاه‌های مختلف این‌همه زحمت کشیدند برای مثلاً یک مسئله تربیتی یا یک مسئله روانشناختی، کشفی کردند اما حقیقتش به‌صورت کامل‌تری در قرآن هست ولی ما تنبلی می‌کنیم و استفاده نمی‌کنیم لذا بی‌جا نیست که آدم هدف اصلی‌اش را نشر معارف قرآنی قرار بدهد، هرکسی به اندازه توان خودش و به اندازه وسایل و امکاناتی که برایش فراهم می‌شود در هر رشته‌ای از علوم سعی کند آن رشته علوم را یاد بگیرد تا از آن علم برای تبیین معارف قرآن استفاده کند. این کار، شدنی است و اگر به این قصد باشد هر قدمی که برای تحصیل آن علم هم برمی‌دارد مثل این‌ است که برای آموزش قرآن درس خوانده است، چون هدف تبیین معارف قرآن است و فراموش نکنیم که اولاً امروز جامعه بشری چه قدر به معارف قرآن نیاز دارد، هم از لحاظ نظری و اعتقادی چه چیزهایی را باید بداند که بهترین راهش استفاده از آیات قرآن است و هم از لحاظ عملی و رفتاری چه برنامه‌هایی را باید پیش بگیرد که باز بهترین راهنمایش قرآن کریم است.

یادگیری کلمات اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌‌اجمعین در راستای فهم بهتر قرآن

همان‌طور که بعضی از بزرگان هم اشاره فرمودند خود قرآن است که ما را به عترت، راهنمایی می‌کند. یکی از راه‌های استفاده از قرآن این است که ما کلمات اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌‌اجمعین را بهتر یاد بگیریم تا قرآن را بهتر بفهمیم. همه آن‌ها مفسّر قرآن هستند، بیانات‌شان یا برگرفته از قرآن است و یا وسیله‌ای برای تبیین و تفسیر قرآن است و بالاخره این‌ها از هم انفکاک‌ناپذیرند؛ لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ، هم چنان که مسائل عقلی و این‌ها هم می‌توانند ابزاری باشند هم برای اثبات حقانیت قرآن و هم برای تبیین معارفی که خود قرآن از راه عقل خواسته به مردم بفهماند. قرآن در مسائلی، عقل انسان را قاضی قرار می‌دهد، به‌عنوان‌ مثال می‌فرماید: أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ،[1] در آخر آیه می‌گوید: شما قضاوت کنید. با چه چیزی؟ غیر از این است که یعنی با عقل‌تان قضاوت کنید؟! یا در همه این آیات أَفَلاَ یَعْقِلُونَ، أَفَلاَ تَتَفَکَّرُونَ و الی‌آخر، باز هم قرآن است که ما را به این‌ها هدایت می‌کند وگرنه بسیاری از مردم دنیا در عالی‌ترین سطوح علمی هستند و می‌گویند عقلی وجود ندارد؛ اصلاً عقل چیست، یک چیزی درست کردند و اصلاً واقعیتی ندارد! بسیاری از فیلسوفان امروز عالَم می‌گویند که اصلاً عقلی وجود ندارد و یک لفظی است که درست کردند. عقل یعنی چه؟ یک سلسله احساسات، عواطف، غرایز و نیازها هست که ما درک می‌کنیم و طوری که دلمان می‌خواهد می‌گوییم حکم عقل است و چیزی به نام عقل وجود ندارد. قرآن به ما می‌آموزد که لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا.[2] ما اگر قرآن را نداشتیم شاید در مقابل این‌ها کم می‌آوردیم چون عقل هم چیزی نیست که بتوان آن را نشان داد یا وزن کرد، در ترازو بگذارند و بگویند که وزنش این قدر است یا کجای بدن قرار دارد، آن‌ها می‌گویند اصلاً چنین چیزی نیست و چیزی به نام عقل نداریم. مثلاً می‌گوییم عقل ما می‌گوید که مثلاً راست بگویید، چون مردم می‌بینند برایشان نفع دارد راست می‌گویند، چیز دیگری نیست، حاکمی به نام عقل، نفع است و نفعش هم به همین نفع‌های مادی برمی‌گردد و لذا یک جایی هم ضرر دارد دروغ بگویید هر چه دلتان می‌خواهد.

منظورم این است که حتی دنبال کردن عقل و ادله عقلی و اثبات آن، با همه وسعتی که دارد و رشته‌های مختلف آن‌ها، باز از شاخه‌هایی است که خود قرآن ما را به آن‌ها دعوت می‌کند. پس چه استفاده از الفاظ قرآن به‌عنوان الفاظ حاکی از وحی، چه استفاده از کلمات اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌‌اجمعین به‌عنوان تفسیر و تفصیل آیات قرآن و چه استفاده از عقل به‌عنوان نیروی خدادادی که حقانیت قرآن و معارف قرآن و کلمات اهل‌بیت‌‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌‌اجمعین را می‌فهمد و اثبات می‌کند و شبهات را دفع می‌کند، محور همه این‌ها قرآن می‌شود. آیا ما با قرآن همین‌طور معامله می‌کنیم؟!

چرا از نعمت قرآن استفاده نمی‌کنیم؟!

توصیه می‌کنم که عزیزان توجه داشته باشند که ما نمی‌توانیم نعمتی را در کنار قرآن معرفی کنیم که خدای متعال به انسان داده باشد و ارزشش مثل قرآن یا بیشتر از قرآن باشد، ما سراغ نداریم. ما چیزی که برای انسان مفیدتر از قرآن کریم باشد سراغ نداریم و نمی‌شود پیدا کرد. پس چرا ما از این نعمت استفاده نمی‌کنیم؟ به خاطر تنبلی خودمان است، کوتاهی می‌کنیم، مثل اینکه قدر سایر نعمت‌های خدا را نمی‌دانیم این هم یکی از آن نعمت‌ها.

نیت؛ ملاک ارزش‌گذاری اعمال

اگر این هدف را پذیرفتیم اگر چیزی باشد که با هزار واسطه هم ما را به طرف این هدف سوق بدهد ارزش خواهد داشت، حتی خواندن کلام ابن‌عصفور هم اگر برای این هدف باشد و بتواند کمک بکند ارزشمند خواهد شد و عبادت می‌شود اما اگر صرفاً به‌عنوان این‌ باشد که می‌خواهم ادیب باشم و ببینم ادبا چه گفتند فاقد ارزش خواهد بود، بستگی دارد به اینکه هدف ما چه باشد، دنبال چه می‌گردیم، این علوم را برای چه می‌آموزیم و برای چه تدریس می‌کنیم. إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ شعر نیست، یکی از حقایق بسیار مهمی است که انسان‌های ممتازی را می‌خواهد تا این را بفهمند که ارزش‌ها با نیت تعیین می‌شود؛ ممکن است یک  نوع کار  انجام بگیرد که در همه خصوصیات اعم از وزن، وقت، شخص، زبان، زمان، لحن و... یکسان باشد ولی به دو نیت انجام شود و همین باعث شود که ارزش‌ها با هم از زمین تا آسمان فرق ‌کند. فهمیدن اینکه قرآن چه عظمتی دارد، قصد اینکه ما قرآن را بفهمیم و عمل کنیم و به دیگران بفهمانیم و سعی کنیم که دیگران عمل کنند، این ‌همه هستی ما را تشکیل می‌دهد و اصلاً فلسفه وجودی ما همین است.

ارزش واقعی علم و علم‌آموزی

روایتی از امام عسگری‌سلام‌‌الله‌علیه نقل شده که فرمودند روز قیامت نامه کسی را به دستش می‌دهند و اعمالش را حاضر می‌کنند، اعمالی که كَالسَّحابِ الرُّكامِ أو كَالجِبالِ الرَّواسی است. این یک تشبیهی است، وقتی آدم مثلاً در مقابل کوه البرز واقع بشود سلسله جبال البرز الجِبالِ الرَّواسی است نه فقط قله دماوند. همه این‌ها را بگویند که این اعمال برای توست. می گوید یا ربّ، من اصلاً این کارها را نکردم، این‌ها مال من نیست، چه اشتباهی شده؟ این‌ها چیست که جزو اعمال من است؟ می‌گویند این علمی است که تو نوشتی و بعد از تو تا روز قیامت از آن استفاده شده این کوه شده؛ در یک لحظه‌ای، حالا یک ساعت، دو ساعت، بگوییم یک سال وقت صرف کردی یک صفحه مطلبی نوشتی، اگر این مطلب در این مسیر قرآنی بود، در راه هدایت بندگان به‌سوی خدا بود، هر کس بخواند و هر کس به این عمل کند در کنارش یک ثواب هم برای آن نویسنده و گوینده‌اش لحاظ می‌شود. حالا این را مقایسه کنید با اینکه ما درس بخوانیم برای اینکه مدرکی بگیریم، برای اینکه فلان جا استخدام بشویم، فرض کنید استاد فلان دانشگاهی بشویم، دانشیار بشویم یا استاد تمام بشویم و مثلاً ماهی چند میلیون تومان درآمد داشته باشیم، تفاوت از کجاست تا به کجا؟! این کل درآمدش پیش خدا چه قدر می‌ارزد؟ پیش اولیای خدا؛ آنهایی که یک کوه طلا را با یک تل خاکستر مساوی می‌دانند چه قدر می‌ارزد؟ آن‌وقت ما عمری را صرف می‌کنیم، ده سال، بیست سال درس بخوان و زحمت بکش و از این مرحله به مرحله دیگر برو و فوق‌لیسانس و دکتری‌اش را بگیر و بعد مراتب استادی‌اش را طی کن تا آخر آخرش ماهی چند میلیون پول به ما بدهند آن‌وقت کلاه‌مان را به عرش می‌اندازیم که دیگر از این بالاتر چیست، آن‌وقت چه‌بسا بچه‌هایی باشند که چشم دلشان باز باشد و بخندند که آقا شیخ! هفتاد سال نان امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف را خوردی آخرش فکرت این شد؟! اگر یک لحظه، با یک کلمه، دل مردم را متوجه امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف می‌کردی از هزاران سال از این چیزهایی که تو اندوختی ارزشش بیشتر بود، کجای کاری؟! اگر تو این‌طور فکر می‌کنی پس مردم دیگر چه بگویند؟! از دیگران چه انتظاری است؟!

پس اولین واجب این است که اهمیت قرآن را درست درک کنیم، دوم سعی کنیم خوب بفهمیم، سوم سعی کنیم خوب عمل کنیم و چهارم سعی کنیم درست منتقل کنیم. اگر این‌ها را داشتیم هیچ چیزی در دنیا قابل مقایسه با آن نخواهد بود اما اگر هر کدام را کم بگذاریم ضرری کرده‌ایم که با هیچ چیزی جبران نخواهد شد. حالا این گوی و این میدان، ببینیم دنبال چه می‌گردیم؟ نیت‌مان چیست؟ برای چه درس می‌خوانیم؟ برای چه درس می‌دهیم؟ چرا این رشته را انتخاب می‌کنیم؟ و الی‌آخر.

نعمت آشنایی با قرآن؛ بزرگ‌ترین موهبت الهی

با توجه به این‌ها باید بگوییم بزرگ‌ترین نعمتی را که خدا در عرض عمرمان به ما داده همین است که ما را با قرآن آشنا کرده است. چه نعمتی از این بالاتر؟! و هر خدمتی که بتوانیم به این قرآن بکنیم عبادت است. اگر کسانی عظمت قرآن را درک کردند و مثلاً برای زیبا نوشتن و خطاطی قرآن کار کردند، اگر این کارشان واقعاً به خاطر این بوده که برای قرآن ارزش قائل بودند همان کارشان عبادت است، اما ممکن است کسانی باشند که علم قرآن هم بیاموزند و تدریس کنند اما این کارشان فقط وسیله‌ای برای به دست آوردن مال دنیا باشد؛ یعنی المستأکل بعلمه، این کار خیلی رسوایی دارد!

همه اطلاع دارند که این کتاب‌هایی که به‌عنوان معارف قرآن چندین سال در مؤسسه تدریس شده، نویسنده‌ای این‌ها را به‌عنوان کاتب یا مؤلف کتاب تدوین نکرده بلکه بحث‌هایی بوده که کسی گفته و کسانی یادداشت کرده‌اند و حتی ضبط هم نشده بوده، ضبط‌صوتی هم نبوده، فقط تلخیص و یادداشت‌ سر کلاس بوده، بعد این‌ها را جمع‌آوری کردند و کسانی همت کردند و آن‌ها را ویرایش کردند و کتاب معارف قرآن تهیه شده است. همه مجلداتش همین‌طور است. ما اوائل حتی یک ضبط ‌صوت نداشتیم، بهترین وسیله‌ای که بعد از چند سال برای تکثیرش گیرمان آمد یک ماشین پلی‌کپی بود که آن هم به برکت جنگ بود؛ خدا آقای دکتر خرازی را حفظ کند، ایشان وسیله شد، آن وقت ایشان مسئول تبلیغات جنگ بود. دیگر ما کلاه‌مان را به عرش انداختیم که ماشین پلی‌کپی داریم. از آن به بعد دوستان که می‌نوشتند تکثیر می‌کردند، پلی‌کپی به همدیگر می‌دادند و این کتاب‌شان شد.

کتاب‌های درسی چیزهایی بود که آقای زارعان نوشتند و نسخه‌هایش هم هنوز هست، غالباً ایشان عهده‌دار بودند و زحمتش را می‌کشیدند. اوائل، دست‌نویس‌های آقای زارعان بود که آن‌ها را پلی‌کپی می‌کردند و همان‌ها را تکثیر می‌کردند، البته دیگر تایپ هم نمی‌شد همان دست‌نویس‌ها تکثیر می‌شد، این شد کتاب معارف قرآنی که امروز هم بعد از سی، چهل سال تدریس می‌شود.

بسیاری از وقت‌ها بوده که مثلاً یک برنامه‌ای برای درس در نظر گرفته می‌شد اما وقت کلاس تمام می‌شد و متن ناقص می‌ماند. مثلاً بنا بود بیست جلسه راجع به موضوعی صحبت بشود، ده، پانزده جلسه تعطیلات و این‌ها به آن می‌خورد و بحث ناقص می‌ماند. همان‌هایی که بود را چاپ می‌کردند، چاپ که چه عرض کنم! بعدها چاپ شد، آن وقت‌ها همان پلی‌کپی بود. با این شرایط طبعاً نقص زیاد خواهد بود. چیزی که آدم سخنرانی کند و بعد بیایند بنویسند تا اینکه خودش با قلم خودش بنشیند و فکر کند و کم و زیاد کند، چکنویس و پاکنویس داشته باشد، این‌ها خیلی فرق می‌کند ولی خب الحمدلله خدا لطف کرد و همین دست‌نویس‌ها و این‌ها هم بالاخره کمابیش مورد استفاده واقع شد. آقایان همت بکنند که این‌ها تکمیل بشود، هم به مطالبش اضافه بشود و هم این‌هایی که هست بهتر تنظیم و ویرایش بشود و اشتباهاتی که در آن هست رفع بشود، قطعاً تا روز قیامت در ثوابش شریک خواهند بود.

امیدواریم خدا برای همه شماها از آن جبال رواسی از اعمال صالحه و مقبوله عنایت بفرماید.

وصلی ‌الله علی محمد و آله الطاهرین