مسئله شورا بهخاطر این نیست که اسلام درباره این مسایل حکمی ندارد. مسائل اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی آن بسیار زیاد و متنوع است و بیان همه آنها عملا میسر نیست. ... از اینرو شارع حکم عناوینی کلی را تعیین میکند، و تشخیص مصادیق آن را به عهده حاکم اسلامی می گذارد. ... وقتی حاکم معصوم نبود و علم الهی نداشت، ناچار برای اطمینان بیشتر راهی جز مشورت با متخصصان ندارد. ... مرحله الزامی امر به مشورت در اینجاست.
پاسخ به شبهات درباره دین، جلسه هفتم؛ آیا لزوم مشورت بهمعنای عدم دخالت دین در امور اجتماعی است؟
امام حسین(ع) آنچنان ارزشی برای دین قائل بود كه کسی مثل فرزند برومندش، علی اكبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصیتهایی بینظیر، با كمال و فاضلی که بعد از ائمه معصومین ـصلواتالله علیهم اجمعینـ همتایی برایشان نمیتوان یافت. این فداکاری، یعنی کسی حاضر باشد چنان بزرگوارانی را پیش چشمش به نامردمی و ناجوانمردی به شهادت برسانند! برای این است که سیدالشهداء(ع) ارزش واقعی دین را میداند...
تا در دل، محبت حسین(ع) نباشد، اشك جاری نمیشود. این محبت است که دل را با سیدالشهداء(ع) ارتباط میدهد؛ و حاشا كه خدا كسی را كه ارتباط با حسین(ع) دارد با دیگران یكسان حساب كند. ولی حسین(ع) به شهادت نرسید كه فقط ما اشكی بریزیم و از عذاب نجات پیدا كنیم؛ آن حضرت شهید شد تا الگویی باشد برای سایر بندگان خدا كه میخواهند راه خدا را بپیمایند و رضای او را جلب كنند. هر چند دربِ خانه كریم باز است و سفرهاش گسترده، اما ما هم باید ادب و شرم داشته باشیم، معرفت و عشق خود را زیاد كنیم و سعی كنیم تا جایی كه میتوانیم به امام حسین(ع) شبیهتر شویم.
بندگی و محبت الهی در همه چیز سرایت میکند و همه جا جلوههایش ظاهر میگردد؛ حُبُ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عبدٍ أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّه؛ وقتی محبت خدا در دل فردی طلوع کند، او را از هر دلمشغولی باز میدارد. البته رفتن این راه هیچ منافاتی با انجام وظایف اجتماعی و سیاسی ندارد؛ بتشکنی و به آتش افتادن حضرت ابراهیم نیز در همین مسیر بود
گاهی محب آن چنان در محبوب فانی میشود و تمام توجهاش به او معطوف میشود که اصلا به چیزی دیگر توجه ندارد؛ حتی دیگر به خودش هم توجه ندارد. این حالتی است که برخی از اهل معرفت از آن به فنا تعبیر میکنند؛ البته چیزی فانی معدوم نمیشود، بلکه محب حالتی پیدا میکند که توجهی به چیز دیگر ندارد.
محبت خدا، جلسه سوم، اقسام محبت
آیا ما واقعا خدا را دوست داریم؟ آیا درست است که ما از خدایی که این همه نعمت به ما داده است و علىرغم روسیاهیها و آلودگیهایمان، ما را در آغوش لطف، رحمت و کرم خودش میپذیرد، روی برگردانیم و تمام شب را بخوابیم و هیچ یادی از خدا نکنیم؟! ... باید بدانیم که حد نصاب محبت این است که انسان حداقل از مجموع ساعات شب، نیم ساعت را برای گفتوگوی با خدا در نظر بگیرد. بهخصوص که او خود دعوت و اصرار میکند و پیغمبر میفرستد و چند آیه قرآن درباره اهمیت این امر نازل میکند. بی توجهی به این امر جفاست و انسان باید بکوشد مقداری از وادی محبت بهرهای ببرد و بداند همه نعمتهای خدا، خوردنیها آشامیدنیها نیست.
گاهی تقیه نکردن، صبر است؛ صبر بر بلا؛ و آن در جایی است که مصلحت اهمی در كار باشد؛ به فرمایش امام، کیان اسلام در خطر باشد. من نمیتوانم برای حفظ جان خود، یا پرهیز از زندان یا شكنجه، تقیه کرده و از دولت طاغوت حمایت كنم. اصل مبارزه امام و این انقلاب بر اساس جایز نبودن تقیه در مهام امور شکل گرفت؛ مگر در 15 خرداد یا 17 شهریور هزاران نفر کشته نشدند؟ اگر از روز اول همه برای حفظ جانشان عقبنشینی کرده بودند، انقلاب اسلام باقی میماند؟
انگیزه سیدالشهداء(ع) را هر كس به اندازه معرفت خودش میشناسد. آنچه ما شنیدهایم این است که حركت سیدالشهدا(ع) برای مبارزه با ظلم، دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ایمانش بود و اگر همین مقدار را هم درست درك كنیم، تا حد زیادی به اهمیت این حركت پی میبریم؛ ولی اینها قدمهای اولیه در این راه است. ارزش كار سیدالشهدا(ع) با هیچ كار دیگری در عالم قابل مقایسه نیست...
صبر، خویشتنداری، عفو و گذشت كردن همیشه مطلوب نیست. در مقابل ارتکاب فسق و فجور علنی، توهین به اسلام، توهین به انقلاب، توهین به مراجع، تکلیف چیز دیگری است. یكی از تكالیف ما در چنین مواردی امر به معروف و نهی از منکر است که با رعایت شرایط، باید به آن عمل كنیم و حق نداریم از آن بگذریم؛ در اینجا اگر شرایط برای مراتب دیگر امر به معروف و نهی از منکر فراهم نیست، حد اقل باید به اولین مرتبه آن که رو ترش کردن و چهره در هم كشیدن در برابر فرد گناهكار است، عمل كنیم تا او متوجه شود كه ما از رفتار او ناراحتیم.
درسهای اخلاق رمضان 1434؛ جلسه بیست و دوم: خویشتنداری، یا برخورد با خطاكار
ماهیت بعضی از عبادتها نیز صبر است. مصداق بیّن چنین عبادتی روزه است. روزه یعنی خودداری كردن از مفطرات. از همینرو در بعضی آیات و روایات روزه به عنوان نماد صبر تفسیر شده است. از جمله، در بسیاری از روایات صبر در آیه شریفه «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ» به روزه تفسیر شده است. در این آیه برای پیروزی بر دشمن دو عامل معرفی شده است: عامل معنوی ارتباط با خدا؛ عامل نفسانی صبر و خویشتنداری در برابر تمایلات كه در قالب روزه متجلی میشود.
ریشه اصلی سعادت، ارتباط قلبی با خداست، این ارتباط قلبی در شکل اعتقادات تبلور پیدا میکند؛ اعتقاد به وحدانیت خدا در ذات، افعال و صفات و نیز محبت به خدا، خوف از خدا، رجاء به خدا و هر امری كه ارتباط با خدا دارد. هر قدر این اعتقادات کاملتر و قویتر باشد، امید نجات و سعادت انسان بیشتر است و اگر هر یك از آنها از حد نصاب لازم كمتر باشد، انسان جهنمی خواهد شد.