مسئله شورا بهخاطر این نیست که اسلام درباره این مسایل حکمی ندارد. مسائل اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی آن بسیار زیاد و متنوع است و بیان همه آنها عملا میسر نیست. ... از اینرو شارع حکم عناوینی کلی را تعیین میکند، و تشخیص مصادیق آن را به عهده حاکم اسلامی می گذارد. ... وقتی حاکم معصوم نبود و علم الهی نداشت، ناچار برای اطمینان بیشتر راهی جز مشورت با متخصصان ندارد. ... مرحله الزامی امر به مشورت در اینجاست.
پاسخ به شبهات درباره دین، جلسه هفتم؛ آیا لزوم مشورت بهمعنای عدم دخالت دین در امور اجتماعی است؟
حضرت امیر میفرماید: گویا اینهایی که بیعت را شکستند و حاضر شدند خون مرا بریزند، این آیه را نشنیدهاند که تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. بعد اضافه میفرماید: چرا شنیده بودند و فهمیده بودند، ولی دنیا در برابر چشمانشان آرایش شده بود؛ زیورهای دنیا مایه اعجاب آنها شده بود، و به آنها دلبستگی پیدا کردند و همه چیز باطل شد. قرآن، کلام پیغمبر، عهد، پیمان و بیعت همه بر باد رفت. به حسب این بیان تنها عامل این همه انحراف و جنایت که آثارش تا روز قیامت هم باقی خواهد ماند، این بود که چند نفر به زینت دنیا دلبستگی پیدا کردند!
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه اول؛ دلبستگی به دنیا؛ ریشه همه انحرافات
حضرت امیر سلاماللهعلیه میفرماید: شیطان آبشخورهایی را به انسانها نشان میدهد که موافق خواست آنهاست. آنها به سوی آبشخورهایی که شیطان معرفی کرده، میروند و به انحرف و بدبختی گرفتار میشوند. این افراد خود به دامهای شیطان تبدیل میشوند، و دیگران را میفریبند. سینه اینها لانه شیطان و دامن آنها پرورشگاه بچه شیطانهاست. اما مسئله به اینجا ختم نمیشود؛ اینها یک نوع اتحاد با شیطان پیدا میکنند و این شخص خود شیطان میشود. شیطان با زبان او سخن میگوید و با چشم او میبیند. شیطان به طرف هر لغزشی که بخواهد او را میبرد و هر گناه بزرگی را که بخواهد به دست او مرتکب میشود.
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه پنجم؛ نقش شیطان در انحرافات
کارهایی هست که انسان آنها را خیلی دوست دارد و از آن لذت هم میبرد، و دیگران آنها را فقط به خاطر لذت جسمانیاش انجام میدهند، اما ممکن است مؤمن آن را طوری انجام بدهد که هم آن لذت جسمانی را داشته باشد و هم به ثواب اخروی برسد، و حتی ملائکه هم به آن تبرک بجویند.
تحلیلی روانشناختی از تحولات صدر اسلام؛ جلسه هفتم؛ هوای نفس مذموم یا مطلوب؟
دنیا همانند شمشیر دولب است؛ هم میتواند وسیلهای برای سعادت ما باشد، هم وسیلهای برای سقوط؛ سقوط و سعادتی که حد و مرزی ندارد. اگر انسان به گونهای با دنیا ارتباط داشته باشد که خداوند دنیا را برای آن خلق کرده است، آن قدر ترقی میکند که هیچ منجم و ریاضیدانی نمیتواند آن را به حساب بیاورد، و البته سقوطش نیز همینگونه است. این جنس دو پا تا کجا میتواند ترقی کند، و تا چه حد میتواند تنزل کند! اختیارش در دست خودش است.
در نهجالبلاغه از امیرمؤمنانسلاماللهعلیه آمده است که فَلْتَكُنِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِكُمْ أَصْغَرَ مِنْ حُثَالَةِ الْقَرَظِ وَقُرَاضَةِ الْجَلَمِ؛ برای دنیا ارزشی به اندازه کاه و پرز پشم هم قائل نباشید! گلهداران در فصلی از سال پشم و موی حیوانات خود را میچینند. وقتی پشمها را میچینند، پرزهایی در هوا پخش میشود. خود پشمها را جمع میکنند و بهکار میگیرند، ولی هیچکس به خرده پشمها و خرده کرکهایی که در هوا پراکنده شده اعتنایی ندارد، و آنها را دور میریزند. حضرت میفرماید برای دنیا به اندازه پرز پشمی که هنگام چیدن از حیوانی ریخته میشود نیز ارزش قائل نباشید!
خداوند عالم دنیا را برای امتحان ما انسانها خلق کرده است؛ لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا. این زندگی هدف نیست؛ یک کلاس امتحانی است که مثلا صد سال طول میکشد؛ البته بدانید که این صدسال در مقابل بینهایت از یک چشم به هم زدن کمتر است. حتى هزار سال این عالم در مقابل بینهایت، کسر قابل ملاحظهای نیست و هیچ نسبتی با آن ندارد. کل این صدسال یک کلاس امتحان است. در این کلاس امتحان، انسان میتواند یک روز، ورقهاش را بنویسد و فردا آن را خط بزند. تا انسان در این کلاس است تا آخرین نفسی که دارد، میتواند نتیجه را تغییر بدهد. در این امتحان اجازه میدهند که انسان فکر و تأمل کند و یک بار، دو بار، سه بار و حتى بیشتر تغییر مسیر دهد
درس اخلاق، جلسه یازدهم، اولویتهای علمآموزی
أَوْحَى اللَّهُ- عَزَّوَجَلَّ- إِلى دَاوُدَ عَلىنبیناوآلهوعلیهالسَّلَامُ: لَاتَجْعَلْ بَیْنِی وَبَیْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا؛ با عالمی که شیفته دنیاست، کاری نداشته باش! او را بین من و خودت قرار نده! خیال نکن که برای تقرب به من میتوانی از این عالم استفاده کنی. فَیَصُدَّكَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولئِكَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ؛ اگر با این عالم ارتباط برقرار کنی، تو را از راه محبت من باز میدارد و نمیگذارد به راهی که من دوست دارم بروی. اینها راهزنانی هستند که جلوی بندههایی که میخواهند به راه حق بیایند، را میگیرند. إِنَّ أَدْنى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی مِنْ قُلُوبِهِمْ؛ کمترین عقوبت این عالمان این است که شیرینی مناجاتم را از دلشان برمیدارم.
قرآن میفرماید وقتی به برخی میگوییم که از این نعمتهایی که خدا به شما داده انفاق کنید، میگویند: أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛ چرا ما به آنها غذا بدهیم؟! اگر خدا میخواست اینها زنده بمانند، غذا بخورند و زندگی مرفهی داشته باشند خودش به آنها میداد؛ عجب گمراههایی هستید! شما نمیدانید خدا هر کس را بخواهد، خودش روزی میدهد؟! در آیه 35 سوره نحل نیز خداوند از کسانی یاد میکند که وقتی به آنها میگفتند که به خدا شرک نورزید! میگفتند: لَوْ شَاء اللّهُ مَا عَبَدْنَا؛ اگر خدا میخواست ما اینها را عبادت نمیکردیم. اینها مغالطاتی است که در خداشناسی هست. بله همه چیز به اراده خداست، اما او خواسته است که شما با اختیار خودتان عبادت کنید.
اگر ما بدانیم به مقامی میتوانیم برسیم که در عالم وجود بعد از خدای متعال هیچ موجودی به آن مقام نمیرسد، میفهمیم که حیف است چنین استعدادی را به پای یک چیز پلید یا بیارزش بریزیم. اگر آدم بداند به چه مقامی میتواند برسد، به این چیزهای پست حیوانی و بچهگانه دلخوش نمیشود. از آن طرف، وقتی انسان به عادتهای زشت، گناه، خودپرستی و ریاستطلبی مبتلا میشود، آن چنان میتازد که هر گناه و جنایتی را حاضر است مرتکب شود؛ حتی برای بعضیهایش توجیه دینی و کلاه شرعی نیز میسازد. فکر میکند که خلق شده که رئیس بشود! این خیال بچهگانهای است. تحسین یا تقبیح دیگران برای تو چه تأثیری دارد؟ آنکه از تو گداتر است و به کمک تو و شعارها و حمایتهایت احتیاج دارد، چگونه میخواهد مشکل تو را حل کند؟ این سقوطها برای این است که انسان فراموش میکند چیست، برای چه آفریده شده، کجا باید برود و راهش چیست؟