صوت و فیلم

صوت:

فضای مجازی و گام دوم انقلاب

سی و ششمين نشست انجمن فارغ التحصيلان مؤسسه امام خمینی (ره)
تاریخ: 
جمعه, 13 دى, 1398

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

عرض تسلیت و تبریک به مناسبت شهادت سردار سلیمانی

تقدیم به روح مطهر امام‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام و همه کسانی که بر ما حق تعلیم و تربیت و آگاهی‌بخشی دارند صلواتی اهدا‌ می‌کنیم.

خداوند متعال را شکر می‌کنم که ادامه حیاتی و توفیقی عنایت فرمود که در این روز به حضور شما بزرگواران و عزیزان شرف‌یاب شوم و فرصتی برای عرض ارادت و دعایی به زبان الکن باشد.

قبل از هر چیز، مصیبت بزرگی را که در سحرگاه امروز اتفاق افتاد [شهادت سردار قاسم سلیمانی] و یکی از شخصیت‌های کم‌نظیر یا بی‌نظیر را از جامعه ما گرفت به پیشگاه مقدس ولی‌عصر‌ارواحنافداه و همه علاقه‌مندان به اسلام و انقلاب تسلیت عرض می‌کنم. البته همه ما هم از منابع دینی و هم از تجارب عینی آموخته‌ایم که به دنبال این مصیبت‌ها پاداش‌های الهی وجود دارد و برکات آن شامل همه امت می‌شود و تابه‌حال ما از این شهادت‌ها ضرری نکرده‌ایم، چنان‌که از شهادت سیدالشهدا‌صلوات‌الله‌علیه که بزرگ‌ترین فاجعه انسانی در عالم بود بیشترین فایده را برده‌ایم و امروز اسلام، انقلاب، مکتب تشیع و آموزه‌های اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به برکت این شهادت باقی است و اگر این شهادت اتفاق نیفتاده بود معلوم نبود من و شما هم چه اطلاعی از حقایق اسلام و تشیع و از مکتب اهل بیت‌علیهم‌السلام داشتیم. بنابراین، این حادثه از این جهت که باعث می‌شود برکات الهی گسترش پیدا کند و فیوضات آن شامل همه عالم اسلام شود جای تبریک دارد. به همین مناسبت هم، مقام معظم رهبری در پیام‌شان هم تبریک و هم تسلیت فرمودند. خدا روح ایشان را با سیدالشهدا‌علیه‌السلام محشور کند و این ضایعه را با الطاف خود جبران نماید و این خلأ را با کسانی پر کند که بتوانند بهترین جانشین برای ایشان باشند و زمینه‌ای برای ظهور حضرت ولی عصر‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف فراهم شود.

از حضور عزیزان در این جلسه که بسیاری از آن‌ها از شهرستان تشریف آورده‌اند و اظهار محبت کردند به سهم خودم تشکر می‌کنم و دعا می‌کنم خداوند متعال إن‌شاءالله ایشان را در راه حق ثابت بدارد و همواره بر هدایت آن‌ها بیفزاید و بر توفیق آن‌ها در انجام وظایف فزونی بخشد.

همچنین به‌خاطر موضوعی که برای این جلسه انتخاب کرده‌اند و میزگردی که تشکیل شده است تشکر می‌کنم. بسیار مطالب مفید، به‌روز و مورد حاجت زمان بود. اصلاً پیشنهاد این موضوع برای بحث در اینجا نشان از رشد فکری و اجتماعی عزیزانی دارد که چنین پیشنهادی داده‌اند و برای تشکیل این جلسه تحت این عنوان اقدام کرده‌اند که موضوعِ میزگرد، رسانه‌های مجازی و چالش‌ها و احیاناً فرصت‌های آن باشد. طبعاً نه سوابق کاری بنده اقتضا دارد و نه اطلاعات تخصصی و نه وضع مزاج من که در این زمینه وارد شوم اما چند نکته که یادآوری آن‌ها مفید است عرض می‌کنم؛

رسانه‌های مجازی؛ ابزار پیچیده دشمنی دشمنان انقلاب

این مسئله، اولین و آخرین نقشه دشمن علیه اسلام و انقلاب اسلامی نیست. از اول انقلاب، بلکه از آغاز نهضت اسلامی ایران، دشمنی شیاطین بزرگ و کوچک علیه اسلام و انقلاب اسلامی به صورت‌های مختلفی وجود داشته و این دشمنی از زمان پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسید. این شیاطین تا آنجا که می‌توانند برای تضعیف و نابودی این نظام برنامه‌ریزی می‌کنند، به‌خصوص بعد از اینکه چند ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی گذشت و انتظار آنان در اینکه با اقدامات اولیه بتوانند فاتحه نظام و نهضت را بخوانند محقق نشد، تمام تلاش‌های خودشان را متمرکز کردند در اینکه برای تضعیف و نهایتاً نابودی این نظام در درازمدت طرح‌هایی بکشند. ما امروز در صحنه‌های مختلف شاهد این دشمنی‌ها هستیم؛ تحریم‌های اقتصادی در چیزهایی که تحت هیچ قانون اخلاقی و بین‌المللی مجوزی ندارد از همان ابتدا شروع شد و امروز به اوج خود رسیده است؛ به‌طور رسمی از عهد و پیمانی خارج شدند که خودشان بستند و بر آن تأکید می‌کردند و آن را از افتخارات خود می‌دانستند و هیچ مجوز و توجیه بین‌المللی برای خروج از آن، جز زورگویی و قلدرمآبی نداشتند و سایر دشمنی‌هایی که با آن مواجه هستیم. ولی دشمنان در طول دهه اخیر فعالیت‌های خود را بر فضای مجازی متمرکز کرده‌اند. آن‌ها مشاهده کردند که از ایجاد شورش‌های داخلی مثل آنچه در سال 88 ایجاد کردند طرفی برنبستند و همچنین دیدند از تحریم‌ها نتیجه‌ای گرفته نمی‌شود و لذا آخرین تیرهای ترکش‌ خود را به خیال خودشان برای نابودی این نظام آماده کرده‌اند؛ یکی از مظاهر و ابزارهای آن، رسانه‌های مجازی است که با وسعت فراوانی در دنیا مشغول فعالیت هستند و متأسفانه همان‌طور که اشاره فرمودند در داخل کشور ما هم تقریباً عمده این فعالیت‌ها تحت نظارت و مدیریت آن‌هاست. این رسانه‌ها فعلاً ابزاری در دست دشمن است.

امکان تبدیل تهدید رسانه‌های مجازی به فرصت

نتیجه‌ای که در این میزگرد گرفته شد این است که ما باید سعی کنیم این ابزار را از اختیار دشمن خارج کنیم و در این فضا استقلال پیدا کنیم تا بتوانیم این تهدید را تبدیل به فرصت کنیم مثل همه اختراعات و ابتکاراتی که در عالم پیدا شد و در ابتدا وسیله سوءاستفاده کفار و دشمنان اسلام واقع شد، ولی بعدها با تدبیرهای الهی از همه آن‌ها به نفع اسلام بهره‌برداری شد. پیدایش رادیو، تلویزیون و دیگر انواع رسانه‌ها ابتدا همه در اختیار دشمن بود و مبتکر و تقویت‌کننده آن‌ها غالباً دشمنان ما بودند و بودجه آن‌ها را تأمین و سازوکار آن‌ها را فراهم می‌کردند ولی با تدبیرهای الهی، به‌خصوص از دوران پیروزی انقلاب به بعد، همه این‌ها در خدمت نظام و اسلام قرار گرفت و وسیله عظیمی برای تبلیغ کارآمد برای اسلام در جهان شد که نمونه‌های بسیار فراوانی دارد و بنده خودم شخصاً در بسیاری از کشورها از شرقی‌ترین تا غربی‌ترین کشورهای جهان شاهد تأثیر آن بوده‌ام. متأسفانه ما هنوز آن‌گونه که بایدوشاید از این فرصت‌ها استفاده نکرده‌ایم.

 مقصود این است که گاه اختراعات جدید چیزهایی است که حتی به دست دشمنان و شیاطین بزرگ و کوچک ایجاد می‌شوند، اما همه آن‌ها می‌توانند ابزاری برای گسترش حق و مبارزه با دشمنان حق گردند. این بهره‌برداری در سطح‌های بسیار وسیع می‌تواند اتفاق بیافتد، به‌گونه‌ای که قبل از چنین اختراعاتی، اصلاً اقداماتی در این سطح برای مسلمانان میسر نباشد.

شرط تبدیل سیئات مجازی به حسنات

بنابراین ما باید سعی کنیم رسانه‌های مجازی را به فرصتی برای تبلیغ حقایق اسلام و انقلاب برای همه دنیا تبدیل کنیم. با اقتباس از این آیه قرآن که می‌فرماید: يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ؛[1] خداوند بدي‌هايشان را به نيكي‌ها تبديل مى‌كند. می‌گویم این سیئات به دست خداوند تبدیل به حسنات می‌شود؛ البته من نمی‌گویم که آیه در این‌باره سخن می‌گوید، بلکه با اقتباس از آن، این جمله را می‌گویم. نظیر این حقیقت، در منابع مختلف از جمله خود قرآن هم آمده است که خداوند نقشه‌های دشمنان علیه انبیا، اولیای ایشان و به‌خصوص پیغمبر اسلام‌صلی‌الله‌علیه‌وآله را به ابزاری برای پیروزی و پیشرفت اسلام تبدیل کرد و این سنت همچنان باقی است؛ البته این سنت شروطی دارد و برای تحقق آن، تحقق آن شروط لازم است؛ یعنی در صورتی که ما وظیفه خودمان را بشناسیم، در انجام آن وظیفه تنبلی نکنیم، خداوند نیز ما را یاری خواهد کرد و این ابزار را به ابزاری برای پیشرفت اسلام تبدیل خواهد کرد. ما باید راه استفاده از ابزار فضای مجازی را یاد بگیریم و برای آن برنامه‌سازی کنیم و کسانی را تربیت کنیم که بتوانند از این ابزار به‌درستی استفاده کنند و بتوانند در افکار جهانیان اثر بگذارند. همه این‌ها با برنامه‌ریزی صحیح، مدیریت صحیح و همتی از طرف کسانی که باید نیروی انسانی این کارها را تشکیل دهند امکان دارد.

 

مشکل جدّی ضعف باور برخی مسئولان به ولایت فقیه

اما یک مشکل جدّی وجود دارد که همه ما از آن اطلاع داریم و همین امر باعث می‌شود که به برخی مسائل بیشتر توجه کنیم. آن مشکل که روزبه‌روز هم روشن‌تر می‌شود این است که در بین سیاست‌مداران و مسئولان کشور، گرایش‌هایی وجود دارد که چندان با روح انقلاب و درواقع با روح اسلام سازگار نیستند. این گرایش‌ها ممکن است به دلایل متعددی پدید آمده باشد؛ یا در اثر جهل است یا در اثر تبلیغات دشمنان است یا در اثر استفاده از دروسی است که تحصیل کرده‌اند و مستقیم و غیرمستقیم در آن‌ها اثر گذاشته یا افرادی نفوذی معاشر آن‌ها شده‌اند و در آن‌ها اثر گذاشته‌اند. این گرایش‌ها دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد که سرانجام با ضعف نفسی این اشخاص پدید آمده‌اند. در گذشته هم نمونه‌هایی از چنین افرادی بوده و امروز هم شاید چنین نمونه‌هایی در بین دولت‌مردان و مسئولان کشور وجود داشته باشند به‌خصوص در بین کسانی که کارهای اجرایی به دستشان سپرده شده است. ممکن است کسانی باشند که واقعاً به روح انقلاب، به روح اسلام، به لزوم دخالت اسلام در جامعه و به حقیقت ولایت فقیه باور نداشته باشند. شواهدی وجود دارد که برخی افراد اگر با چنین التزاماتی موافقتی نشان می‌دهند به‌سبب مصلحت سیاسی آن‌هاست وگرنه از عمق دل، ایمانی به ولایت‌فقیه و لزوم دخالت دین در سیاست ندارند یا ایمانی بسیار ضعیف دارند. این مشکلی جدی است که وجود دارد و متأسفانه ما هم که می‌بایست از رواج این گرایش‌ها جلوگیری کنیم غفلت کرده‌ایم و خودمان را برای انجام چنین وظیفه‌ای آماده نکرده‌ایم. امیدواریم از این پس بیشتر به این وظیفه توجه پیدا کنیم و بفهمیم که مسائلِ مبنایی، نقش خودش را ایفا خواهد کرد. اگر ما نتوانیم به‌درستی مبانی فکری، فرهنگی، وحیانی، دینی و عقلانیِ محکم نظام اسلامی و حکومت اسلامی را تبیین کنیم این ضعف‌ها روزی خود را نشان خواهند داد حتی به دست مسئولانی که احیاناً به دست خود مردم هم بر سر کار آمده‌اند.

امروز وظیفه‌ای جدی برای روحانیت وجود دارد که سابقاً به این جدیت وجود نداشت و آن تبیین مبانی اعتقادی و فکری اسلام است؛ چرا اصلاً حکومت لازم است؟ هنوز هم در گوشه و کنار کسانی هستند که گرایشی منقرض شده‌ را دنبال می‌کنند که زمانی در غرب مطرح بوده یا برخی شاخه‌های آن در مارکسیسم هم وجود دارد و معتقدند روزی خواهد آمد که جامعه دیگر به حکومت احتیاج ندارد! هنوز این گرایش در تفکرشان اثر دارد و این پرسش را مطرح می‌کنند که چه کسی گفته اصلاً حکومت اسلامی داریم؟ در کدام کتاب فقهی چنین مسئله‌ای آمده است؟ حکومت اسلامی یک مسئله‌ای است که سیاست‌مداران با خلط مسائل، مطرح کردند و امام هم تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفت و یک امتیازی از آن ساخت و کاری را شکل داد وگرنه، حکومت اسلامی، مبنای اصلی ندارد! هنوز در حوزه علمیه قم کسانی هستند که بعد از گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی چنین سخنانی می‌گویند و چه‌بسا در درس‌هایشان هم این سخنان را ابراز می‌کنند. عده‌ای دیگر بعد از باور به ضرورت حکومت، بعد از اثبات لزوم تعیین حکومت از طرف خدا معتقدند که تنها حکومت باید از طرف خداوند تعیین گردد با تعیین شخص حاکم با نام و مشخصاتی که قابل انطباق بر دیگری نباشد و چنین حکومتی جز درباره برخی پیامبران ازجمله پیامبر اسلام‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین و بعد هم به‌وسیله پیامبر درباره امام معصوم سراغ نداریم. پس اگر حکومتی هم لازم است حکومتی است که خدا به حضرت سلیمان داد و بعد مرتبه‌ای کامل‌تر یا ناقص‌تر از آن را به پیغمبر اسلام داد و بعد هم تنها همان چیزی را قبول داریم که از پیغمبر درباره ائمه‌علیهم‌السلام به ما رسیده است و چیز دیگری نداریم!

اگر به برخی کتاب‌های فقهی مراجعه کنید نظیر مکاسبی که کتاب درسی حوزه‌های علمیه ماست، می‌بینید در مقام بحث ولاها نظیر ولایت أب و جدّ، یکی هم مسئله ولایت فقیه مطرح می‌شود و حق اعمال چنین ولایتی را هم در جایی می‌دانند که خطری برای مردم مسلمان به‌وجود آید که هیچ راهی برای دفع آن وجود نداشته باشد و بدین شکل به‌عنوان یک مسئله جزئی از کنار آن می‌گذرند. اما اینکه ولی‌فقیه، جانشین امام در امر حکومت و اطاعت او واجب باشد دلیل روشنی ندارد! این بحث‌ها در حوزه‌های علمیه ما مطرح است! چرا چنین است؟ برای اینکه حوزه علمیه – بنده حوزه علمیه را به‌عنوان یک شخصیت حقوقی عرض می‌کنم و نظری به شخص خاصی ندارم – یعنی این مجموعه، این نیاز را درک نکرده بوده که باید این مسئله را به‌درستی تبیین کند.

درس‌هایی از زندگی امام خمینی‌‌رضوان‌الله‌علیه

اول کسی که در زمان ما به ضرورت این بحث توجه پیدا کرد خود امام خمینی‌رضوان‌الله‌علیه بود. ایشان در شرایطی غیرقابل‌پیش‌بینی و در شرایطی که دوستانش هم باور نمی‌کردند بحث ولایت‌فقیه را در نجف مطرح کرد. امام احساس وظیفه کرد و مسئله را آنجا مطرح کرد و در حدی که شرایط اقتضا می‌کرد این مسئله را به‌عنوان یک مسئله فقهی پایه‌گذاری کرد و مسئله را در حدی مطرح کرد که حتی رعایت آن از نماز واجب‌تر است و این کاری بود کارستان که امام انجام داد و به این آسانی‌ها از عهده کسی برنمی‌آمد. بعد هم بر اساس این تئوری و این نظر فقهی که به نظر ایشان نظری قطعی بود و هیچ جای تأمل نداشت حرکتی را شروع کرد و کارستانی را رقم زد که ما نظیر آن را در عالم سراغ نداریم. خداوند نیز آن‌چنان به او یاری رساند که نظیر آن کمک هم بسیار کم پیدا می‌شود؛ پیروزی حرکتی اسلامی که امام در ایران آغاز کرد چیزی شبیه معجزه بود، به‌گونه‌ای که هنوز خود ما درست باور نکرده‌ایم که چه کار عظیمی به دست چه کسی انجام گرفته است؛ به دست یک آخوند و یک استاد حوزه! با چه قدرت و بودجه‌ای و با چه موقعیت اجتماعی‌ای در میان مردم و با چه نفوذی؟! امام، آن زمان در بین متدینان هم شناخته شده نبود. ایشان در آن مقطع از شهرت و مطرح شدن فرار می‌کرد. ولی لطف خدا برای پاداش اخلاص او، وی را اولین شخصیت عالم در زمان خودش کرد. محققان إن‌شاءالله این را ثابت خواهند کرد که در آن زمان شخصیتی در عالم انسانی مثل امام وجود نداشت. دشمنان هم در مقابل او خضوع داشتند. من شواهدی دارم که کسانی با بیشترین دشمنی نسبت به اسلام و انقلاب، گویا ناخودآگاه و بی‌اختیار، به احترام امام، به کسانی که هم‌لباس امام بودند احترام می‌گذاشتند. شواهد آن را خود بنده دیده‌ام. به‌هرحال، ما باید از این کار عظیم امام، درس می‌گرفتیم که اگر یک کسی با اخلاص برای انجام وظیفه اقدامی کند هرچند شرایط عادی آن فراهم نباشد و او فقط به‌خاطر اطاعت امر خدا و توکل بر خدا این کار را انجام دهد، خداوند او را یاری می‌کند. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید: وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛[2] و اهل ایمان، تنها باید بر خدا توکل کنند، وارد میدان شود قطعاً خدا او را یاری خواهد کرد. امام، نمونه بارز چنین انسانی بود. ما می‌بایست از این نمونه، درس گرفته و نمونه‌هایی برای دوران‌های بعد تربیت کرده و تا حدی خود را نیز ساخته باشیم. احتمال دارد در این زمینه قدری کوتاهی کرده باشیم.

درس اول؛ تلاش علمی

یک بُعد قضیه این است که این مسائل آن‌چنان تبیین نشده که جلوی نفوذ فکری دشمنان را بگیرد. هنوز این مسئله به‌گونه‌ای طرح می‌شود که توأم با ابهام‌هایی است و دشمنان از این ابهام‌ها سوءاستفاده می‌کنند. عوامل نفوذی آن‌ها در داخل حوزه‌ها هم کار می‌کنند و اذهان را مغشوش می‌کنند. وقتی اذهان عمومی مغشوش شد دیگر نمی‌توان با جدیت کار کرد. ذهنی که مغشوش شد گاه یک گام به جلو و گاه یک گام به عقب می‌گذارد و همیشه در حیرت به سر می‌برد. این درسی است که ما باید فرابگیریم و مسائل ضروری فکری مؤثر در آینده اسلام را مورد تحقیق قرار دهیم به‌خصوص با توجه به چالش‌هایی که اشاره شد. ما از امروز – امروز هم قدری دیر شده اما دست‌کم امروز دیگر شروع کنیم – باید بررسی کنیم که چه مسائلی باید مورد تحقیق قرار گیرد و چه کسی باید آن‌ها را مورد تحقیق قرار دهد؟ آیا تحقیق در مورد این مسائلِ ضروری، وظیفه دانشگاهیان، نیروهای نظامی و انتظامی، تجار، صنعت‌گران و ... است؟! یا این وظیفه انحصاری ماست و چه بخواهیم و چه نخواهیم روی دوش ماست و روزی در این باره مؤاخذه خواهیم شد؟

درس دوم؛ تربیت نیروی انسانی شایسته

دشمنان برای اجرای این مقاصد شوم ممکن است از افراد ضعیف‌النفسی که در بین مسئولان کشور ممکن است وجود داشته باشند سوءاستفاده کنند. کسانی هستند که به دلایلی، صاف و روشن می‌گویند مگر ما در مقابل آمریکا چه داریم؟ آیا پول آمریکا را داریم؟ آیا قدرت نظامی آمریکا را داریم؟ آیا قدرت بین‌المللی آمریکا را داریم؟ آيا مرکز سازمان ملل در کشور ماست؟ آیا بودجه سازمان ملل را ما تأمین می‌کنیم؟ ما به چه داشته‌ای بنازیم؟ ما چاره‌ای جز سازش با آن‌ها نداریم! این باور در عمق دلشان جای دارد و گاهی هم در گوشه و کنار از دهانشان درمی‌رود و صراحتاً می‌گویند. ولی اغلب اوقات برای حفظ موقعیت‌شان این باور را در عمق دلشان نگاه می‌دارند؛ گاهی نعل وارونه هم می‌زنند وگرنه تنها باور به سازش دارند و معتقدند باید با آمریکا ساخت؛ اگر با حزب جمهوری آمریکا نتوانستیم کنار بیاییم باید به فکر راهی برای کنار آمدن با حزب دموکرات آمریکا باشیم و زمینه آن را فراهم کنیم. این معنای سیاست است. پیش‌بینی هم می‌شد که نتوانند با جمهوری‌خواهان کنار بیایند و سرانجام هم نتوانستند. البته چند سال زحمت کشیدند تا با آن‌ها سازش کنند اما نشد. ولی معتقدند از الآن باید از رقابت بین حزب جمهوری‌خواه با حزب دموکرات استفاده کنیم و با آن‌ها بی‌سروصدا و مخفیانه تماس بگیریم و از آن‌ها وعده بگیریم که ما از شما حمایت می‌کنیم شما هم هوای ما را داشته باشید. ما بعد از اتمام این دولت و این حزب با شما می‌سازیم! آمریکایی‌ها هم گاهی چراغ سبزی به این‌ها نشان می‌دهند و می‌گویند جمهوری‌خواهان اشتباه کردند و موقعیت آمریکا را تضعیف کردند و اگر ما بر سر کار بیاییم دوباره خراب‌کاری‌های آن‌ها را ترمیم خواهیم کرد و این چراغ سبز، آن‌ها را دل‌خوش می‌کند به اینکه ما با دولت آینده کنار خواهیم آمد. به‌هرحال، باور ندارند به اینکه ما با یاری خدا، با عنایت امام زمان‌سلام‌الله‌علیه و با استمداد از روح امام‌رضوان‌الله‌علیه بدون کمک گرفتن از دشمن می‌توانیم بر دشمن پیروز شویم.

این خیلی معادله روشنی است که نمی‌توان بر یاری دشمن حساب کرد! چگونه می‌توان برای پیروزی بر دشمن، از خود دشمن کمک گرفت؟! آیا چنین چیزی ممکن است؟ این مسئله‌ای است که ما باید بیشتر درباره آن کار کنیم، یعنی ابتدا باید خود ما باور کنیم مسئله حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه یک مسئله اساسی اسلام است و قابل تشکیک نیست و این شبهات شیطانی اصلاً تاب مقاومت در مقابل ادله محکم عقلی و نقلی در این زمینه را ندارند. حرکت امام، یاران امام و کسانی که در این راه جانشان را تقدیم کردند شاهد بر این حقیقت است که این کار عملی است و خدا هم کمک خواهد کرد. بعد از اینکه این حقیقت را باور کردیم در مقام اجرا به نیروهایی رسمی احتیاج داریم که این نظریه را قبول داشته باشند و بخواهند آن را عملی کنند. اگر در بین مسئولان رسمی، انحراف از چنین اعتقادی وجود داشته باشد هزار بار هم که بحث علمی آن را مطرح کنیم کار به ثمر نمی‌نشیند، جز اینکه آن‌ها ما را به تعصب و کهنه‌پرستی متهم کرده، می‌گویند این‌ها گرفتار عقایدی سنتی مربوط به هزار سال پیش هستند و دنیای امروز و شرایط امروز دنیا را درک نمی‌کنند و نمی‌دانند که با آخوند و سخنان این‌چنینی نمی‌توان جامعه را اداره کرد!

تربیت نیرو ضعف دوم ماست. ضعف اول ما در زمینه فکری، عقیدتی، تبیین حقایق اسلام و مبانی انقلاب اسلامی بود. باید اعتراف کنیم که در این زمینه ضعف داریم و إن‌شاءالله این ضعف ناشی از قصور باشد نه تقصیر. به‌هرحال، این ضعف، ناشی از هر چه باشد باید جبران شود. قدم دوم این است که برای تحقق این ایده ما نیروی پا به کار اجرایی می‌خواهیم. اگر نیروهای اجرایی این اعتقاد را قبول نداشته باشند نمی‌توان به‌آسانی آن‌ها را تحت تأثیر قرار داد، بلکه باید برای دوره‌های بعد تا آنجا که قدرت داریم با اتکا به خدا و استمداد از ارواح اولیاء و شهدا تلاش کنیم کسانی بر سر کار آیند که با این فکر سازگار باشند و آن را بیشتر باور داشته باشند. این وظیفه دوم ما است که فراتر از کار علمی و مدرسه‌ای است؛ وظیفه نخست، بیشتر جنبه کارهای رسمی طلبگی داشت و تحقیق علمی و ارائه آن بود، اما وظیفه دوم، نیازمند تلاشی عملی و میدانی است. باید قدری آستین‌ها را بالا بزنیم و وارد میدان عمل شویم و سعی کنیم در هر مسئولیتی کسانی بر سر کار آیند که به ولایت‌فقیه باور داشته باشند. مقصودم از مسئولیت در اینجا قوه خاصی نیست و همه قوای سه‌گانه را‌ در برمی‌گیرد؛ قوای سه‌گانه‌ای که وجود آن‌ها از مسلمات سیاست و لازمه توزیع قدرت به‌حساب می‌آید. باید تلاش کنیم وارد در میدان عمل شویم و تا آنجا که قدرت داریم مردم را راهنمایی کنیم که افراد صالحی را انتخاب کنند. در این مرحله، هم باید افراد صالح را معرفی کنیم و هم باید شاخص‌های فرد صالح را تبیین کنیم و هم ضررهای انتخابات احیاناً نادرست در گذشته را برای مردم تشریح کنیم. باید برای مردم گفت خطرهایی که متوجه ما شد و همه ناآرامی‌هایی که چند مرتبه در کشور اتفاق افتاد به‌سبب ضعف‌هایی بود که در جهت اجرایی داشتیم. اما وقتی برخی از این جهت‌های ضعف، تقویت شد به‌خصوص شاید در نیروی انتظامی اثر آن مشهود بود و باعث شد در دوره اخیر دشمنان به‌زودی رسوا شوند و نتوانند کار اساسی دلخواه خود را انجام دهند. موفقیتی که نیروهای نظام در برچیدن سریع بساط دشمنان پیدا کردند به‌خاطر بالا رفتن سطح آگاهی نیروهای نظام بود. البته همه این‌ها به برکت راهنمایی‌های حکیمانه و الهی مقام معظم رهبری‌ادام‌الله‌ظله‌العالی بود. امیدواریم این برکات همچنان روزافزون باشد! ما نیز با رهنمودهای ایشان وظایف خود را بهتر بشناسیم و در انجام آن وظایف، بهتر عمل کنیم.

امیدوارم همه ما وظایف خود را بهتر بشناسیم و شرایط زمان را بهتر درک کنیم و در انجام آن وظایف جدیت بیشتری به خرج دهیم و سعی کنیم کار ما هم آن‌قدر ارزش پیدا کند که در کنار شهدا روسیاه نباشیم. اگر شهدا بگویند ما همه چیز خودمان را فدای انقلاب و اسلام کردیم! شما در این میدان چه کردید؟ شما می‌توانستید اندکی ساعت کارتان را بیشتر کنید، شما می‌توانستید قدری از نتایج کارهای سنتی خود چشم‌پوشی و ضررهایی را تحمل کنید، شما می‌توانستید بعضی سختی‌ها، ناسزاها و فشارها را تحمل و بر قدرت، وسعت و عمق کارتان بیفزایید، ... ما چه پاسخی داریم؟ آیا جز رسوایی و خجالت چیزی دیگر داریم؟!

پروردگارا! تو را به عزت و جلالت قسم می‌دهیم بر عزت مسلمین و اهل حق بیفزا!

ما را از خدمت‌گزاران ولایت ائمه معصومین و جانشینان شایسته ایشان قرار بده!

ما را به وظایف‌مان بیشتر آشنا بفرما!

ما را در انجام وظایف بیشتر موفق بدار!

روح امام را با انبیاء و اولیاء محشور بفرما!

روح شهدا مخصوصاً این شهید عزیز کم‌نظیر یا بی‌بدیل را با سیدالشهدا محشور بفرما!

خلأیی که با شهادت ایشان پیش آمده را با عنایت خودت به‌وسیله جانشینان شایسته پر بفرما!

عاقبت امر همه ما ختم به خیر بفرما!

وَ‌ صَلَّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین