صوت و فیلم

صوت:
,

فهرست مطالب

جلسه بیست و ششم؛ سیمای شیعیان (25)

تاریخ: 
جمعه, 6 شهريور, 1388

بسم الله الرحمن الرحیم

آن چه پیش رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/06/06 ایراد فرموده‌اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.

سیمای شیعیان (25)

مقدمه

فرمایشات حضرت امیر(ع) در بیان اوصاف شیعیان خالص به این جا رسید:؛ صَبَرُوا أَیَّاماً قَلِیلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةٌ طَوِیلَةٌ وَ تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبٌّ كَرِیمٌ.
یعنی این افراد كسانی هستند كه ایام كمی را صبر و شكیبایی به خرج می‏دهند، و به دنبال آن راحت و آسایش طولانی خواهند داشت، و این داد و ستد پر سودی است كه خدای متعال آن را فراهم كرده است؛ خدایی كه اهل كرم و جود نسبت به بندگان است.
قبل از توضیح این جملات دو نكته را یادآور می‌شویم:
نكته اول این‌كه گر چه این اوصاف به عنوان ویژگی‌های شیعیان كامل و خالص، بیان شده، اما هدف از بیان آنها این است كه برای دیگرانی که در مراتب پایین‌تری هستند، ایجاد انگیزه كند، تا آنها هم سعی كنند با استفاده از این بیانات به سوی مقامات عالی حركت كنند و به كمالات لایق خود برسند.
همان‌طور كه می‌دانید، در مقام تربیت، رعایت حال مخاطب ضرورت دارد. در جامعه ما افراد مؤمن فراوانی هستند که اعتقادات صحیحی دارند و در مقام انجام تكالیف خود هستند؛ اما آیا معرفت و درجات ایمان همه آنها مساوی است؟ و آیا انگیزه ایشان در عمل یكسان است؟ بسیاری از مؤمنین با وجود اعتقاد به خدای واحد یگانه‌ای که دارای صفات ثبوتیه و سلبیه است، شناخت درستی از صفات الهی ندارند. بعضی از ایشان تصور می‏كنند خدا در جایی بالای آسمان‏هاست؛ مقداری پایین‌تر از جایگاه خدا، عرش و كرسی او، پایین‌تر از آن، آسمان‌ها و در پایین‌ترین مرتبه زمین قرار گرفته است. حتی بعضی از ما كه بیش از 60 سال وقتمان به تحصیل و تدریس در باره این مسائل گذشته، هنوز در عمق دلمان تصورات خامی وجود دارد كه نشان می‌دهد آن‌گونه كه باید و شاید، خدا را نشناخته‏ایم. به همین دلیل است كه باید دائماً از خداوند ترفیع درجات ایمان و معرفت را از خدا بخواهیم. معرفت نسبت به خدا پیشكش! ما چقدر نسبت به پیغمبر اكرم(ص) و اهل بیت(ع) معرفت داریم؟‌؛ معرفت سلمان و ابوذر با معرفت ما فاصله زیادی دارد. این واقعیتی غیر قابل انكار است كه مراتب معرفت افراد، به خصوص در سنین مختلف، توأم با مراتب انگیزه متفاوت است. دختر بچه یا پسری كه تازه به تكلیف رسیده، آیا انگیزه‌اش برای روزه گرفتن و نماز خواندن همان انگیزه‏ای است كه پدر و مادر او بعد از 20_30 سال تربیت شدن در مجالس دینی و مطالعه كتاب‏ها پیدا كرده‏اند؟ اگر بخواهیم شرایطی كه معمولاً برای قصد قربت در عبادات لازم است، برای یك كودك 9 ساله هم همان شرایط را لحاظ كنیم، ممکن است عبادت او دچار مشكل شود. مسلماً برخی شرایط آرام آرام و تدریجی حاصل می‌شود. مثلاً اگر از بچه‏ای كه امروز به تكلیف رسیده، انتظار برود بدون تشویق دیگران و با قصد قربت کامل عباداتش را انجام دهد، كار بر او بسیار مشكل می‌شود. زیرا طبق موازین شرعی اگر انگیزه فرد برای نماز، رسیدن به جایزه و تشویق باشد نمازش خالی از اشكال نیست. اما اگر بخواهیم كودك نمازخوان بشود، باید به وسیله تشویق و جایزه او را ترغیب به نماز كنیم و سعی ‌کنیم از این طریق انگیزه بیشتری برای او در انجام وظیفه ایجاد کنیم.
این امر اختصاص به سنین پایین ندارد. بسیاری از افراد هستند كه نتایج مادی مترتب بر عبادات برایشان ایجاد انگیزه می‌كند. در روایات فراوانی هم با هدف ایجاد انگیزه، ثمرات دنیوی عبادات ذكر شده است. مثلاً گفته شده اگر نماز شب بخوانید روزی‏تان وسیع می‏شود، نزد دیگران محبوب می‏شوید و...1؛ یا احسان به والدین و صله رحم عمر را طولانی و بلاها را دفع می‏كند؛ صدقه بدهید تا بلاها از شما رفع شود. خواه، ناخواه این تشویق‌ها در نیت انسان تأثیر می‏گذارد و مثلاً وقتی می‏خواهد برای نماز شب برخیزد، با خود می‏گوید: نماز شب بخوانم، چون در وسعت رزق و قضای حوائج مؤثر است. در حالی که عبادت باید با قصد قربت انجام شود. اگر كسی به خاطر رفع بلا صدقه بدهد، چه اندازه ارزش عبادی دارد؟
اما برای تربیت انسان‏ها در مسیر بندگی، باید همه این تشویق‌ها گفته شود و هر كس بر اساس پایه معرفتی خود باید بكوشد از آنها استفاده كند و قدم به قدم بالاتر برود. اگر قرار بود انگیزه همه افراد در اخلاص و عبادت، مثل اولیای كامل خدا باشد، باید باب اعمال خیر بسته می‌شد. در اوایل بعثت، زمانی كه هنوز شریعت به طور كامل نازل نشده بود و حتی نماز و روزه واجب نبود، خداوند در وصف مؤمنین و بندگان خوب خود می‏فرماید: كسانی هستند كه كارهای خیر انجام می‏دهند و به دیگران احسان می‏كنند، و هیچ انگیزه‌ای جز رضایت خدا ندارند؛ إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَی2.؛ اما اگر قرار باشد انگیزه همه افراد در كارهای خیر فقط خدا باشد، چند نفر این چنین می‌توان پیدا کرد؟ از این رو قرآن كریم، و به دنبال آن پیغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) مردم را با بیانات و انگیزه‏های مختلف، متناسب با سطح معرفت و ایمان و اخلاصشان تربیت می‌كنند.
راه تربیت انسان‏ها همین است كه متناسب با فهم افراد و مراتب معرفت و ایمانشان با آن‏ها گفتگو شود و از همان چیزی که می‏فهمند برای ترقی‏؛ افراد استفاده كرد. ابتدا باید كودك را با تشویق و جایزه به نماز خواندن ترغیب كرد. در مرحله بعد با بیان ثمرات دنیوی نماز در او ایجاد انگیزه كرد و زمانی كه تدریجاً سطح معرفت فرد بالاتر آمد، می‌توان به او گفت كه انسان نباید عبادت را برای ثمرات دنیوی انجام دهد؛ چون ارزش ثواب ابدی آخرت بالاتر از ثمرات كوتاه مدت دنیاست. سپس به تدریج باید او را به جایی رساند كه بفهمد خدا را باید به خاطر خودش عبادت کرد. امیرالمؤمنین می‏فرمود: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِك3؛ عبادت كردن برای رسیدن به بهشت، در واقع معامله با خداست؛ تِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ4. اگر عبادت به‌واسطه ترس از جهنم باشد، تِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ؛؛ این عبادت بردگان است كه از ترس عقوبت از مولای خود اطاعت می‏كنند. اما احرار كسانی هستند كه می‌توانند بگویند: وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ، فَعَبَدْتُك؛ تو را عبادت می‌کنم به خاطر خودت؛ چون تو پرستیدنی هستی؛ اگر تو را عبادت نكنم، چه كنم؟ ما جز بندگی و عبودیت چیزی نداریم و تو جز الوهیت و ربوبیت چیزی نیستی. ما عبادت می‏كنیم، چون تو خدا هستی و ما بنده‌ایم؛ اطاعت می‏كنیم، چون تو دوست داری. هر كار سخت دیگری را هم كه بدانیم تو دوست داری، انجام می‏دهیم. وقتی انسان مسیری را تدریجاً پیش می‏رود، هر قدر همت داشته باشد می‏تواند به مراتب عالی‏تری برسد. طی كردن این مراتب هم ارتباطی به سن و سال ندارد. ما نوجوان سیزده ساله‌ای داشتیم كه امام(ره) در باره‌اش فرمود او رهبر ماست؛ نوجوانی كه ره صد ساله را یك شبه پیمود. پیرمردهای كم همتی هم هستند كه با وجود سن زیاد، در مراحل اول راه مانده‌اند. سطح معرفت و همت بندگان خدا متفاوت است. بر همین اساس حتی خدای متعال برای دعوت مردم به جهاد از همین گونه تشویق‌ها استفاده می‌کند. اگر بنا بود مردم فقط به خاطر خدا به جهاد بروند، بسیاری از جنگ‏ها انجام نمی‏شد. كسانی بودند كه فقط برای كسب غنیمت به جهاد می‏رفتند. خدا برای تشویق این افراد می‏فرماید: وَعَدَكُمُ اللّهُ مَغانِمَ كَثِیرَةً تَأْخُذُونَها5.؛
بنابر این اگر در فرمایشات معصومین(ع) در باره مقامات اولیای خدا و شیعیان خالص تعابیری دیدیم كه احیاناً اوج كامل را ندارد به این دلیل است كه در این بیانات افراد ناقص و سطح پایین‌تر هم ملاحظه شده‌اند، و با بیانی كه متناسب با فهم چنین كسانی است صحبت شده است. چون فرمایشات معصومین(ع) برای این است كه ما یاد بگیریم و به آنها عمل كنیم، تا برای ما منشأ اثر شود. مخاطبین این فرمایشات هم در سطوح مختلفی هستند و هر مطلبی را برای هر كسی نباید گفت. اگر گفته شود اولیای خدا کسانی هستند که در بهشت حتی نگاهی به حور و قصور نمی‌کنند و میلی به فاکهه و لحم طیر هم ندارند، ممكن است كسانی با تمسخر بگویند پس چه می‌خورند و به چیز نگاه می‌کنند؟! چنین بیانی در این افراد تأثیر ندارد. برای ایجاد انگیزه عبادت در این افراد باید از؛ فاكِهَةٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ * وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ6؛ گفت و برای کسانی که مرتبه عالی‌تری دارند از إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَی، و از؛ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ7. شاید تعداد هر نوع از این آیات هم با تعداد مخاطبان متناسب باشد؛ این آیات تعداد كمی است؛ در حالی آیات بشارت دهندة نعمت‌های مادی بهشت فراوان است. چون مخاطبینی در این سطح فراوان‌اند؛ اما كسانی كه از شنیدن رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ؛ متأثر بشوند و انگیزه عمل پیدا کنند خیلی کم هستند. چند نفر می‌توان پیدا كرد كه واقعاً بتوانند بگویند: لَوْ كَانَ رِضَاكَ فِی أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً،... لَكَانَ رِضَاكَ أَحَبَّ إِلَیَّ8؟
مرحوم شیخ عباس تهرانی ـ‌رضوان الله علیه‌ـ از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقای تبریزی، در یکی از جلسات درس اخلاق خود می‏فرمود: روزی به ذهنم گذشت كه من به مرحله‌ای رسیده‌ام كه می‏توانم به خاطر خدا بر مصیبت‏ها و بلاها صبر كنم. همان شب دل درد گرفتم. ابتدا با خود گفتم صبر می‏كنم، زیرا بلایی است كه خدا نازل كرده و باید صبر ‏كنم. اما بعد از مدتی دیدم تحمل این درد خیلی سخت است. گفتم: خدایا اگر صلاح می‏دانی، مرا شفا بده. مدتی گذشت، اما خبری نشد. دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا! تحمل این درد برای من سخت است؛ مرا از این درد نجات بده! لحظاتی گذشت؛ اما باز هم خبری نشد. شروع به توسل به یكایك ائمه اطهار(ع) و اولیایی كه می‌شناختم كردم؛ اما درد بهتر نشد. سرانجام طاقتم تمام شد و فریاد زدم: مگر كسی نیست مرا نجات بدهد؟! یك شكم درد ساده، عارفی مثل مرحوم شیخ عباس تهرانی ـ‌رضوان الله علیه‌ـ را به اینجا می‏رساند كه بگوید مگر كسی نیست مرا نجات بدهد! آدمیزاد تا این حد ضعیف است.
خداوند تربیت و هدایتش را مخصوص اولیای خود قرار نداده، بلکه او به خاطر رأفت و رحمت بی‌نهایتش به اندازه‌ای اسباب و وسایل فراهم می‏كند، شاید بنده‌اش یك بار رو به خدا كند ویك «یا الله»؛ بگوید. خداوند متناسب با میزان معرفت و همت بندگان وسایل هدایت ایشان را فراهم می‌كند و هر گروه را به صورتی تشویق و ترغیب می‌كند؛ از تشویق‌های دنیوی، مثل تشویق به جهاد با وعده كسب غنیمت: وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِیرَةً، تا بشارت به نعمت‏های اخروی و پاداش ابدی: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ9؛ حتی در آیه‌ای می‌فرماید: من به عنوان وام‏گیرنده از شما وام می‌گیرم و روز قیامت چند برابر آن را به شما باز می‌گردانم. مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا10؛ چه كسی است كه به خدا قرض بدهد؟ خداوند با این بیان می‌خواهد انسان‏ها را ترغیب كند كه گامی به سوی خدا بردارند. همه این بیاناتی كه از خدای متعال، و به دنبال آن از پیغمبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، صادر شده برای این است كه من و شما حركت كنیم و یك گام جلوتر برویم.
یكی از مفاهیمی كه قرآن برای تربیت امثال ما استفاده كرده، تعبیر «تجارت»؛ است. در آیات ابتدای سوره بقره، در باره منافقین می‏فرماید: مَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ11؛ تجارت آنها سودی نداشت. چون اكثر انسان‏ها ـ‌هر یك به نوعی‌ـ اهل معامله و داد و ستد هستند؛‌؛ لذا این‌گونه با ما صحبت می‌کند. حتی در جایی كه می‏خواهد مردم را به جهاد تشویق كند، می‏فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی؛ خدا جان شما را خرید و در مقابل، بهشت را به شما می‌دهد. چه كسی در مقابل جان شما چنین بهایی می‏دهد؟ خدا با این مفهوم می‏خواهد اهمیت كار خوب و فداكاری در راه خدا را بیان كند. در جای دیگری هم برای مطلق كارهای خوب از واژه «تجارت»؛ استفاده می‏كند: هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ12؛ آیا دوست دارید معامله‏ای به شما بیاموزم كه شما را از عذاب ابدی دوزخ ـ‌كه دل و جانتان را می‏سوزاندـ نجات دهد؟ در این آیه هم از واژه «تجارت»؛ استفاده شده است.
خداوند انسان را بالفطره این‌گونه آفریده كه اگر چیزی را هزینه می‏كند، انتظار دارد در مقابل آن، چیز بهتری دریافت كند. این خصوصیت هم یكی از نعمت‌های خداوند است، تا آدمی عمر و توانش را بیهوده تلف نكند. به همین دلیل هنگامی كه گفته می‌شود: نماز بخوانید یا روزه بگیرید، می‏گوییم اگر نماز نخوانیم چه می‏شود؟ وقتی به ما سفارش كنند بیایید شیعه علی(ع) بشوید و در رفتارتان از علی(ع) الگو بگیرید، می‏گوییم برای چه؟ و حتی شاید با خود بگوییم: مگر كسانی كه مثل علی(ع) نشدند، زندگی نكردند؟ اما اگر بگویند: اگر چنین كاری را انجام دهید،‌در برابر چیزی بهتر نصیب شما می‌شود، در این صورت تحریك می‌شویم كه ببینیم قرار است چه چیزی در مقابل آن كار نصیب ما بشود. در برابر روزه امروز ـ‌كه به واسطه آن لذت‏هابی را از دست می‏دهیم‌ـ به ما چه می‏دهند و آیا این داد و ستد برای ما ارزش دارد یا نه؟ و عاقل كسی است كه چنین محاسباتی را انجام دهد؛ مگر آن‌كه به حدی رسیده باشد كه محبت الهی آن چنان قلب او را فرا بگیرد كه جز رضای محبوب چیز دیگری نخواسته باشد. حساب چنین كسی از دیگران جداست. ما هنوز به این مرحله نرسیده‌ایم. در این فاصله باید سعی كنیم كه اگر چیزی را از دست می‌دهیم، در برابر آن چیزی ارزشمند را به دست آوریم.
امیرالمؤمنین(ع) در اوصاف شیعیانش می‏فرماید: ایشان چند روزی سختی‏ها را تحمل كرده‌اند؛ اما در مقابل، آسایش طولانی و درازمدت نصیبشان می‌شود. منظور آن حضرت از چند روز، زندگی شصت‌‌ـ‌؛ هفتاد سالة دنیاست كه در برابر عمر ابدی آخرت چشم بر هم زدنی است. شیعیان این چند روز زندگی دنیا را صبر كردند و از بخشی از خواسته‏هایشان صرف نظر كردند. چون آدمی دائماً غرق در نعمت‏های خداست و از آنها استفاده می‏كند؛ هوا، نور، خوردنی‏هایی كه باعث حیات ما می‏شود، آب گوارا، نان حلال، انس با خانواده شایسته و مؤمن، فرزندان خوب و هزاران نعمت دیگر؛ آنچه ما باید از آن صرف نظر كنیم فقط بخشی از خواسته‌هایی است كه به ضرر ما تمام می‏شود؛ جایی كه گناه است، تجاوز به حقوق دیگران است، مانع كارهای خیرِ بیشتر می‏شود. فقط با صرف نظر از این خواسته‌ها چند روز عمر دنیا را صبر كنیم؛؛ فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةٌ طَوِیلَةٌ.؛ حضرت در ادامه می‏فرماید: عجب معامله خوبی! تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ.؛ آدم چند روز صبر كند، در مقابل، عمری راحتی و آسایش داشته باشد. این كار بدی است؟ مگر همه عقلا در طول زندگی چه می‏كنند؟ زرنگ‌ترین افراد در روز یك ساعت كار می‏كنند، تا 23 ساعت استراحت ‏كنند. اما اگر دنیا را با آخرت بسنجیم نسبت آنها چقدر بیشتر از یك به بیست و چهار است؟ بی‌نهایت.
این چه تجارتی است! تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبٌّ كَرِیمٌ. تجارت پر سودی كه خدای مهربان كریم برای مؤمنان فراهم كرده است. جالب این است كه تبلیغات این تجارت را هم خریدار انجام داده است. خود او پیغمبر فرستاده و قرآن نازل كرده كه بیایید و با من معامله كنید؛ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَی تِجَارَةٍ ... ؟
اگر ما با نگاه كاسب‏كارانه هم به دین نگاه كنیم، ـ ‌نگاه عاشقانه و عارفانه پیش‏كش‌ـ باید ببینیم چه می‌دهیم و در مقابل، چه می‏گیریم؟ (با صرف نظر از این كه مگر ما چیزی از خودمان داریم كه بدهیم) اگر فرض كنیم كه آنچه از روح، جسم، قدرت بدنی و توان فكری در اختیار داریم متعلق به خود ماست، همه آنها چه مقدار ارزش دارد؟ حال اگر یك مشتری پیدا شود كه همه را به هزار برابر این مقدار بخرد، آیا عاقلانه است كه شما كالای خود را به این مشتری نداده و به مشتری دیگری بدهید كه یك هزارم او می‏خرد؟


1. به عنوان نمونه ر.ك: تهذیب‏الأحكام، ج 2، ص 120، باب كیفیة الصلاة و صفتها؛ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُبَیِّضُ الْوَجْهَ وَ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ صَلَاةُ اللَّیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق.

2. لیل / 20.

3. بحارالأنوار، ج 67، ص 186، باب 53، «النیة و شرائطها و مراتبها».

4. نهج‏البلاغة، ص 510، حكمت 237.

5. فتح / 20.

6. واقعه / 20 - 21.

7. توبه / 72.

8. بحارالأنوار، ج 74، ص 26، باب 2.

9. توبه / 111.

10. بقره / 245.

11. بقره/ 16.

12. صف / 10.