صوت و فیلم

صوت:

عقوبت دل‌بستن به دشمنان خدا!

در جمع رؤسای کلانتری و پاسگاه‌های مرزی، ساحلی (مرکزعمار)
تاریخ: 
يكشنبه, 8 مهر, 1397

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح مطهر امام‌رضوان‌الله‌علیه و شهدای والامقام اسلام و همه حق‌دارانمان صلواتی اهدا می‌کنیم.

تشریف‌فرمایی برادران عزیز را به این مؤسسه که به نام مبارک امام، مزیّن است خوشامد عرض می‌کنم. امیدوارم خداوند متعال به ما توفیق دهد که در این دقایقی که در خدمت شما هستیم مطالبی مورد بحث و گفت‌وگو و توجه قرار بگیرد که موجب رضای خدا، شادی قلب آقا امام زمان‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف و موجب سعادت دنیا و‌ آخرت خودمان باشد.

نعمت‌های شمارش‌ناپذیر خداوند متعال

خداوند متعال در خصوص نعمت‌هایی که به انسان‌ها داده، خودش فرموده که وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا؛[1] شما اگر هرچه توان دارید را به کار بگیرید برای اینکه نعمت‌های خدا را فقط شمارش کنید موفق نخواهید شد؛ ولی همه نعمت‌های الهی در یک حد و در یک سطح نیست، نعمت‌ها بسیار متفاوت است و برکات آن بسیار مختلف است، گاهی نفع آن فقط به یک نفر می‌رسد، گاهی به یک مجموعه کوچک، گاهی به یک امت بزرگ، گاهی در یک زمان کوتاه؛ یک روز، یک ماه، یک سال، گاهی به اندازه عمر انسان‌ها و گاهی به اندازه ابدیت است یعنی هیچ حدوحصری ندارد.

همه ما کم‌یابیش از این‌گونه نعمت‌ها برخوردار هستیم. بعضی نعمت‌هاست که خود ما هم تلاش کردیم، زحمت کشیدیم و کاری کردیم تا آن‌ها را به دست بیاوریم. فرض بفرمایید برای اینکه معلوماتی را به دست بیاوریم درس خواندیم و مطالعه کردیم. درست است که آن معلومات، نعمت الهی است اما خود ما هم زحمت کشیدیم تا آن‌ها را به دست آوردیم. یا برای حفظ سلامتی‌مان تلاش کردیم، برای اینکه بدن ما نیرومند شود ورزش کردیم، رعایت بهداشت کردیم. درست است که آن سلامتی و نیرومندی، نعمت خداست اما خود ما هم زحماتی کشیده‌ایم تا آن‌ها را به دست آوردیم.

بعضی از نعمت‌های خدا مفت و مجانی و ابتدایی است و خود ما برای به دست آوردن آن نعمت‌ها هیچ کاری نکرده‌ایم. به عنوان نمونه می‌توان به اصل وجود و حیات ما اشاره کرد. مگر ما کاری کرده بودیم که خدا ما را ایجاد کند و به ما حیات بدهد؟! در یک قطره آب متعفن پلید که شامل یک‌مشت موجودات ریز ذره‌بینی است یکی از این‌ها اسپرماتوزوئیدی بود که ما از آن به وجود آمدیم، تا اینکه جنین تشکیل شد و بزرگ شد و توانستیم در این عالم متولد شویم و الی‌آخر، تا به اینجا رسیدیم.

بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌ها

اگر ما حساب کنیم ارزش کدام‌یک از این نعمت‌ها بیشتر است؟ قاعدتاً باید آن نعمتی باشد که هم تعداد برکات آن بیشتر باشد و هم زمان آن طولانی‌تر باشد. در بین نعمت‌های دنیا چنین چیزی سراغ نداریم و یافت نمی‌شود چون بالاخره هرچه باشد با مرگ تمام می‌شود؛ هر پُستی، هر مقامی، هر ثروتی، هر احترامی و هر موقعیت اجتماعی‌ای، وقتی مُردیم دیگر موضوعیت ندارد؛ اما یک نوع نعمت‌هایی است که موجب این می‌شود که انسان، الی الأبد در بارگاه قرب الهی و در بهشت جاودانی مخلد باشد و در آنجایی که انبیا و اولیا و بزرگان به نعمت‌های الهی متنعم هستند انسان در کنار آن‌ها قرار گیرد. این نعمت با هیچ نعمتی از نعمت‌های دنیا قابل مقایسه نیست. اقلش این است که این نعمت‌های دنیا یک‌چیزهای محدودی است، هفتاد سال، هشتاد سال، صد سال است اما آن نعمت، بی‌نهایت است، علاوه بر شرفی که آن نعمت‌ها دارد که با این نعمت‌های دنیا قابل مقایسه نیست.

باز در بین نعمت‌های خدا آنچه زمینه را برای دستیابی به این نعمت‌ها فراهم کند بسیار ممتاز است. با توجه به این مقدمات، حساب کنیم که این نعمت پیروزی انقلاب و برقراری نظام اسلامی در این کشور، در میان نعمت‌های خدا چه جایگاهی دارد و چه برکاتی برای زندگی دنیای ما داشته است؟

عزت و افتخار در سایه برقراری نظام اسلامی

شاید در میان شما افرادی که یادشان باشد که قبل از پیروزی انقلاب، مسئولان نیروی انتظامی و قوای مسلح در مقابل بعضی از مقامات عالیه کشور حکم یک برده‌ را داشتند؛ هرچه امر از آنجا صادر می‌شد باید با افتخار انجام می‌دادند. اگر از آنجا اشاره‌ای می‌شد و کسی طرد می‌شد و مورد بی‌مهری قرار می‌گرفت دیگر ارزشی نداشت. حالا هرکس به هر جا رسیده باشد اگر اعلی‌حضرت او را رد می‌کرد دیگر...، حالا هزارها خدمت هم کرده باشد، کار برای خدا هم کرده باشد، برای خدمت مردم هم کرده باشد، همه این‌ها پایمال می‌شد. در آن دوران، انسان از صبح تا شب احساس می‌کرد که افتخار ما این است که یک برده‌ از بردگان اعلی‌حضرت باشیم، آن‌هم نه برده مستقیم؛ برده بردگان خدایگان!

حالا این وضع را مقایسه کنید با این نعمتی که شما صبح که بلند می‌شوید قصدتان این است که خدایا! تو چه دوست داری؟ وظیفه‌ای که تو برای من معین می‌کنی چیست؟ من برای خودم آقایی هستم و به هیچ‌کس سر نسپردم، عزت من به این است که تو من را بپذیری، سعادت من این است که کاری کنم که تو دوست می‌داری. خدمتی از دست من برای خلق تو انجام بگیرد چون آن‌ها بندگان تو هستند، تو آن‌ها را آفریدی و تو آن‌ها را دوست می‌داری. بزرگ‌ترین سعادت من این است که بتوانم برای بندگان تو خدمتی کنم که تو خوشحال باشی. خودم برای خودم آقایی هستم، کسی بر من نمی‌تواند آقایی کند.

عزتی که در سایه اسلام و نظام اسلامی نصیب امثال شما شد، حالا فرق نمی‌کند دیگران هم هرکدام متناسب با خودشان، ما هم نسبت به خودمان، این یک نعمت عامی است که برای یک نفر و دو نفر و صد نفر و اهل یک شهر نیست بلکه همه ملت ایران بعد از پیروزی انقلاب برای خودشان آقا هستند و برده هیچ‌کس نیستند. شخصیت اول کشور مثل امام می‌فرماید افتخار ما این است که خادم شما باشیم. در مقابل یک سرباز می‌گوید کاش خمینی هم پاسدار بود، سرباز بود!

این یک بخش از نعمت‌هایی است که در این دوران، نصیب شما و امثال شما شده که از آن ذلت بردگی نسبت به شاه که خودش یک موجود کثیف آلوده‌ای بود درآمده‌اید و عزت بندگی خدا و آقایی برای خودتان نصیب شما شده است؛ اما قضیه به همین‌جا ختم نمی‌شود. آن‌وقت اگر شما خیلی هنر می‌کردید و کارتان را خوب انجام می‌دادید و حتی جایزه و رتبه بالا و سردوشی و از این ارتقاءهایی که دارید به شما می‌دادند، از چشم فرشتگان الهی و اولیای خدا درواقع آخرش این بود که یک فردی بر لشکر شیطان افزوده شده است! آدم باید بسیار زحمت بکشد، مقدماتی فراهم کند، ارتقاء‌ پیدا کند، سردوشی بگیرد و... همه این‌ها که انجام شد تازه یک سربازی از سربازان شیطان شده که زندگی او از صبح تا شب توأم با گناه است و رعایت احکام شرعی نمی‌شود، حقوق مردم رعایت نمی‌شود، آدم باید دستور بزرگانی که آن‌ها نوکران شاه هستند را انجام دهد تا یک لقمه نان بخورد؛ اما امروز از آن‌وقتی که لباس نیروی انتظامی یا هر لباس دیگری را می‌پوشید یا ما لباس روحانیت را می‌پوشیم افتخار می‌کنیم که یک سرباز در دستگاه امام زمان‌عجلاللهفرجهالشریف هستیم. این حکومتی که با اذن امام زمان تشکیل شده و در رأس آن نائب امام زمان قرار دارد. اگر خود‌ آقا تشریف ندارند که حضوراً‌ خدمت ایشان برسیم اما این افتخار را داریم که نوکری نائب ایشان را بکنیم، نوکری‌ای که خودش سیادت و آقایی است. از ما چیز خاصی نمی‌خواهند جز اینکه احکام خدا را عمل کنیم و بندگی خدا را بکنیم. چیز دیگری از شما می‌خواهند؟!

این یک بخش دیگر از این افتخاراتی است که در سایه برقراری نظام اسلامی نصیب ما شده است یعنی عضویت در لشکر شیطان، تبدیل به عضویت در لشکر امام زمان‌عجلاللهفرجهالشریف می‌شود. آدم به جای اینکه صبح تا شب مطیع دستگاه شیطان باشد و احکام او را عمل کند مطیع امام زمان می‌شود و سرباز سرور عالم و امثال این‌گونه مطالب که هرچه توضیح دهیم حق آن اداء نمی‌شود. این‌ها نعمت‌هایی است که خدا در این بخش نصیب ما کرده، در کنار میلیاردها نعمتی که به شمارش درنمی‌آید و خودش هم فرموده که درست هم نمی‌توانید بشمارید.

وظیفه ما در قبال نعمت‌های الهی

آیا ما هم در مقابل این نعمت‌ها وظیفه‌ای داریم؟ یا فقط همین است که از نعمت‌ها استفاده کنیم و خوش باشیم؟ اگر همین عالم بود تا دم مرگ، آدم می‌شد بگوید که ما وظیفه‌ای نداریم، نعمت‌هایی است که خدا داده تا استفاده کنیم، بسیار خوب، دستش درد نکند؛ اما خداوند متعال یک نظامی برقرار کرده که اگر شما در این عمر محدودی که دارید از این نعمت‌ها درست استفاده کنید نعمتی به شما داده می‌شود که تمام‌شدنی نیست و آن نعمت، بهشت جاودانی است. اگر آن را می‌خواهید باید سعی کنید که از این نعمت‌ها درست استفاده کنید، آن‌ها را ضایع نکنید و حق آن را اداء کنید. به تعبیر ساده‌تر، در مقابل این نعمت‌ها وظیفه‌ای دارید، وظیفه خودتان را عمل کنید، یادتان نرود.

به‌طورکلی، انسان با قریحه عقلائی خودش هم می‌فهمد که هرکسی یک نعمتی به انسان می‌دهد، انسان در مقابل آن نعمت به آن صاحب نعمت یک وظیفه‌ای بدهکار می‌شود و احساس می‌کند که اگر از دست او کاری برمی‌آید باید در مقابل آن نعمت انجام دهد. اسم این تعبیر در فرهنگ دینی، شکر نعمت است. اگر آدم از نعمتی که به او می‌دهند درست استفاده کند و آن‌گونه که صاحب نعمت گفته آن را به کار بگیرد این، شکر آن نعمت است و باعث این می‌شود که بر نعمت او افزوده شود و در لحظه و در موقعیت بعد، خدا نعمت بیشتر و بهتری به او بدهد. در آیه قرآن این را صریحاً‌ بیان کرده است، لحن کلام هم، لحن قسم است؛ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ.[2] ادباء‌ می‌گویند در این آیه، لام، لام قسم است یعنی کأ‌نه خدا قسم یاد کرده و این مسئله آن‌قدر قطعی است و هیچ جای شکی ندارد که هر وقت شما نعمت‌های خدا را شکر کنید خدا نعمت‌های خودش را زیاد می‌کند؛ اما در مقابل، اگر کفران نعمت هم کنید نعمت شما به خطر می‌افتد؛ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ.

شکر و کفران نعمت، عوامل فزونی و فنای نعمت

این خاصیت آدمیزاد است که وقتی در مقابل نعمت‌های خدا قرار می‌گیرد اگر قدردانی کرد خدا نعمت خودش را زیاد می‌کند و برکات آن گاهی آن‌قدر زیاد می‌شود که به ابدیت می‌پیوندد و اگر کفران نعمت کند نعمت او آرام‌آرام کمرنگ می‌شود و یک‌وقت هم می‌پرد. این داستان و مصادیق آن را در طول تاریخ همه اقوام می‌شود دید. هر وقت مردمی قدر نعمت‌های خدا را دانستند و از آن درست استفاده کردند در زمان و دوره بعد، نعمت آن‌ها افزوده شد. از نزول باران و رویش گیاه و بارور شدن درختان گرفته تا سلامتی و قدرت و عزت و سایر نعمت‌های الهی.

خدا باز این قاعده را در آیات قرآن به صورت‌های مختلفی بیان کرده است. ما طبعاً‌ عادت کرده‌ایم که تا نعمت‌های خدا هست غفلت می‌کنیم که حالا چه کسی این نعمت را داده و چگونه است. ما چقدر فکر کرده‌ایم که چند عضو سالم در بدن ما هست؟! چشم سالم، گوش سالم، دست سالم، پای سالم. چند بار فکر کرده‌ایم؟! مثل اینکه طلبکار هستیم و باید این‌گونه باشد! اما اگر گوشه آن یک‌ذره بساید، چشم من صبح یک‌ذره قی کند، فردا کم ببیند، گوش من سنگین شود، مزاج من درست کار نکند و یا دل‌درد بگیرم آن‌وقت داد من درمی‌آید.

هرچه کنی، به خود کنی!

خدا باز در اینجا هم ما را فراموش نکرده است؛ می‌گوید حواستان جمع باشد، اگر مشکلی برای شما پیش آمد و به مصیبتی مبتلا شدید بگردید علت آن را از کارهای خودتان پیدا کنید؛ وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیدِیكُمْ،[3] این کاری است که خودتان به دست خودتان انجام داده‌اید. تازه خدا بسیاری از این کارها را می‌بخشد؛ وَیعْفُو عَنْ كَثِیرٍ. مزد یک مقداری از آن را به شما می‌دهد تا این را بچشید بلکه همین باعث این شود که برگردید و توبه کنید، آن‌هم برای اینکه عاملی شود برای اینکه به گناه خودتان ادامه ندهید و یک مقدار به‌طرف خدا برگردید و خدا را فراموش نکنید.

ما دائماً‌ وقتی شرایط زندگی خودمان را می‌بینیم و این نوساناتی که پیدا می‌شود، بعضی از نعمت‌ها کم یا زیاد می‌شود، چه در زندگی فردی‌مان، چه در زندگی خانوادگی‌مان، چه در زندگی اجتماعی‌مان و چه در زندگی بین‌المللی‌مان، اگر درست حساب کنیم خود ما در این‌ها نقشی داشته‌ایم. حالا خود که می‌گوییم یک‌وقت نعمت اجتماعی است، جامعه ما نقش داشته است. جامعه، معنایش این نیست که همه افراد نقش داشته‌اند؛ عده‌ای که منشأ اثر بودند لغزش و اشتباهی کردند و آتش آن دامن دیگران را هم گرفته ولی بالاخره برای خود مردم است، خدا که نمی‌خواهد به کسی ضرری بزند. راه علاج آن‌هم این است که برگردیم، کار زشت خودمان را پیدا کنیم و اصلاح کنیم، اگر گناهی مرتکب شدیم توبه کنیم.

مثال ظاهری آن در مسائل فردی که همه ما کم‌یابیش تجربه کرده‌ایم، فرض کنید آدم در غذا خوردن رعایت حفظ‌الصحة‌ نکند، پرخوری کند یا غذاهایی که با هم نمی‌سازد را بخورد، در نتیجه آدم دل‌درد و سردرد می‌گیرد. همه ما این را تجربه کرده‌ایم. علاج آن به چیست؟ علاج آن به این است که یک مقدار کم‌خوراکی کنیم، پرهیز کنیم، دارویی مصرف کنیم تا خدا باز آن سلامتی را به ما بر‌گرداند. علت بیماری ما بدخوراکی خودمان بود، ناپرهیزی‌ای بود که در مقابل امراض کردیم. این‌ها مثال‌های ساده‌ای است که همه می‌توانیم تجربه کنیم.

مسائل اجتماعی یک مقدار پیچیده است و آدم نمی‌شود زود بفهمد که علت این کمبود اجتماعی که ما درگیر آن شدیم چیست و کدام قشری از جامعه ما مسئول بودند که این بلا را به جان ما خریدند و چگونه باید آن را علاج کرد. چون مسائل اجتماعی به افراد زیادی بستگی دارد و میلیون‌ها انسان فعل و انفعال دارند و این فعل و انفعالات در هم اثر می‌کنند و لذا تشخیص اینکه کجای آن عیب کرده آسان نیست.

به دشمن خدا دل نبندیم!

خدا یک قواعدی را در قرآن و روایات اهل‌بیت و علما و بزرگان بیان کرده که آن‌ها یک نمونه‌ها و شواهدی پیدا می‌کنند که کجای کار عیب کرده که ما گرفتار این شدیم. یکی از قواعدی که کم‌یابیش قابل تجربه هم است آن‌وقتی است که ما با وجود اینکه از اول تولدمان و حتی از پیش از تولد این‌همه از نعمت‌های خدا استفاده کرده‌ایم و هر روز هم افزایش آن را دیده‌ایم ولی بعد به دشمن خدا دل ببندیم! این خیلی نامردی است! انسان، دوستی داشته باشد که او هرچه از دستش برمی‌آمده به آدم کمک کرده و آدم از کمک او استفاده کرده است، یک جایی یک کمبودی احساس کرده و از پیش خودش در خانه دشمن او رفته است؛ آن دوست یک عمر این‌همه به تو خدمت کرد، حالا اینجا را یک روز صبر می‌کردی! حالا آن دشمن هم هیچ کاری برای او نمی‌کند و کار او را بدتر هم می‌کند اما این به خیال خودش از او تقاضای کمک کرده است!

گاهی در فعالیت‌های اجتماعی ما از این‌گونه چیزها اتفاق می‌افتد و خود ما توجه نداریم؛ مشکلی داشتیم، به جای اینکه در خانه خدا برویم، وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ،[4] خودش گفته بیایید، هر مشکلی دارید از من بخواهید تا آن را علاج کنم، آن‌وقت ما خدا را فراموش کردیم و حالا سراغ او نرفتیم که هیچ، سراغ دشمن او رفتیم! کسی که پرچم مبارزه با خدا را در عالم برافراشته و می‌گوید تو یکی و من هم یکی یا اصلا‌ً به خدایی معتقد نیست، ما برویم دست گدایی پیش او دراز کنیم! ما بنده‌های این خدا، با این‌همه نعمت‌هایی که خدا داده، پیش دشمن خدا برویم و از او بخواهیم که تو یک کاری برای ما بکن! این کار چقدر زشت است؟!

مثال ساده‌اش این است که شما فرض کنید فرزندی دارید که به او بسیار محبت می‌کنید و او را دوست دارید و به او خدمتی می‌کنید، یک جایی یک‌چیزی اتفاق افتاده که آنچه دلخواه او بوده نشده، چه‌بسا مصلحت او هم بوده اما آن چیزی که دلش می‌خواسته نشده است. فرزند شما در خانه دشمن شما برود و بگوید بابای من این را به من نداده، تو به من بده! چقدر از او دلخور می‌شوید؟! خواهید گفت من یک‌عمر شبانه‌روز برای تو زحمت کشیدم تا تو راحت باشی، حالا اینجا هم به خاطر یک مصلحتی بود که من این کار را نکردم، تو باید در خانه دشمن من بروی و آبروی من را بریزی؟!

حالا این را در مقیاس جهانی و الهی در نظر بگیرید؛ با آن‌همه نعمت‌هایی که خدا به ما داده، یک جایی احساس کمبود کردیم، در خانه دشمن خدا برویم و یادمان برود که این‌همه نعمت‌ها از خداست و حتی اختیار آن دشمن هم به دست خداست و حالا به او مهلتی داده است.

این‌گونه چیزهاست که جای دقت دارد و باید بیشتر فکر کنیم. چیزهای ساده را هر کسی متوجه می‌شود. فرهیختگان جامعه و خواص که مسائل را بهتر درک و تحلیل می‌کنند وظیفه دارند هم خودشان رعایت کنند و هم به دیگران توجه دهند که مواظب باشید اگر چنین لغزش‌هایی کردید زود آن را علاج کنید، از خدا عذرخواهی کنید، خدا زود قبول می‌کند؛ خدا سریع‌الرضا است، زود قبول می‌کند و از شما خوشنود می‌شود. اگر صادقانه بنا بگذارید که دیگر آن کار را تکرار نکنید از شما قبول می‌کند.

حالا من یک قاعده کلی را خدمتتان عرض کردم. مصادیق آن را می‌توانید در مسائل روز، مسائلی که این چند سال برای ما اتفاق افتاده، مسائلی که الآن درگیر آن هستیم، گرانی‌ها، تورم‌ها و بعضی چیزهای دیگر، مصادیقش را می‌توانید پیدا کنید اما عرض کردم یک مقدار پیچیده است و تشخیص آن آسان نیست اما این یک قاعده کلی است که خدا کسی را بی‌جهت مبتلا نمی‌کند. باید بگردیم ببینیم چه کار کردیم که مبتلا شدیم؟

بازتاب اعمال در زندگی انسان

یک داستان از یکی از اولیای خدا یادم آمد که شاید شما هم اسم او را شنیده باشید و یکی از بزرگان هم درباره احوالات او کتابی نوشته‌اند. در تهران یک خیاط بود که اسم او شیخ رجبعلی بود. شغل خیاطی داشت منتهی در بازار، مغازه نداشت و در خانه، خیاطی می‌کرد و غالب علما لباس خودشان را برای دوخت پیش او می‌آوردند. یکی از کسانی که با ایشان ارتباط داشت از قول خود ایشان نقل می‌کرد که یک روز از خانه بیرون آمده بودم که بروم جایی کاری داشتم. در مسیر به چند تا شتر که در کوچه می‌رفتند برخورد کردم. یکی از این شترها به من رسید و یک لمپر به من زد و من روی زمین افتادم. من هیچ کاری هم با آن شتر انجام نداده بودم. می‌گفت همان‌جا در کوچه نشستم و گفتم من یک کاری کردم که امروز اینجا باید لمپر شتر بخورم. نشستم تا پیدا کردم. فکر کردم که چه کار کردم که مستحق این کتک شتر شدم؟ کارها این‌قدر حساب دارد. کاری که کرده بودم را پیدا کردم و عذرخواهی و توبه کردم و درست شد.

به نظرم جناب آقای ری‌شهری کتابی در احوالات آشیخ رجبعلی خیاط نوشته‌اند. ایشان یک خیاط بود که آدم ساده‌ای بود و بزرگانی از علما نزد او می‌رفتند و سفارش اخلاقی می‌گرفتند و در جلسات دعایی که شب‌های جمعه و وقت‌های دیگر داشت شرکت می‌کردند ولی ایشان یک خیاط و کاسب بود، بندگی خدا را کرده بود و خدا هم به او محبت‌هایی کرده بود.

حاصل عرایض من اینکه ما خیال نکنیم حوادثی که اتفاق می‌افتد اتفاقی است بلکه همه‌چیز حساب دارد. بسیاری از مشکلاتی که فرد یا جامعه مبتلا می‌شود در اثر لغزش‌های خودش است، خود فردی او یا خود جامعه او، یک صنفی، یک گروهی، یک عده مسئولینی، یک دولتی، کار آدمیزاد است که این کار را کرده و دارد چوب آن را می‌خورد منتهی گاهی وقتی یک جایی آتش گرفت دود آن به چشم همسایه و دیگران هم می‌رود. البته آن‌هایی که دود به چشم آن‌ها رفته است اگر صبر کنند و به وظیفه خودشان عمل کنند خدا به آن‌ها ثواب می‌دهد و آن‌ها ضرر نمی‌کنند اما آن‌هایی که خودشان لغزش کردند و عمداً‌ آن کار را کردند آن‌ها، هم در دنیا بدبخت می‌شوند و هم در آخرت باید پاسخ آن را بدهند.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که سعی کنیم در هر جایی هستیم و در هر حالی هستیم ببینیم خدا از ما چه می‌خواهد؟ ما بنده هستیم، از خودمان که چیزی نداریم. ما چیزی نبودیم و نیستیم تا چیزی بخواهیم. مگر یک قطره آب گندیده چه بوده و چه ارزشی دارد؟! ما مگر غیر از این بودیم؟! خدا با لطف و عنایت خودش آن‌چنان مراحل تکامل را برای ما پیدا کرد که به یک موجود شریفی رسیدیم که اشرف مخلوقات شدیم. سعی کنیم ببینیم خدا در هر حالی از من چه می‌خواهد؟ مطمئن باشید چیزی بیش از طاقت از ما نمی‌خواهد؛ لَا یكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا.[5]خیال نکنیم که اگر برویم و از خدا بپرسیم که چه کنیم، می‌گوید باید بروید کوه دماوند را از جا بلند کنید! نه، هیچ‌وقت تکلیف سنگینی نمی‌کند. تکلیف‌هایی که می‌گوید در حدی است که به‌آسانی قابل عمل است اما ممکن است نشناسیم و توجه نداشته باشیم.

وظیفه ما در مقابل نعمت برقراری نظام اسلامی

گفتیم که یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌هایی که در زمان خود ما، برای جامعه خودمان می‌شناسیم نعمت برقراری نظام اسلامی است. ما در مقابل این نظام و این نعمت، وظیفه‌ای داریم. وظیفه ما چیست و باید چه کار کنیم؟

بعضی چیزهاست که همه می‌دانند، مخصوصاً‌ آنجایی که اصلاً لباس کسی تعیین می‌کند که وظیفه او چیست؛ حفظ امنیت کشور و مردم به عهده کسانی است که این پست و مقام را پذیرفتند و این لباس را پوشیدند و این مسئولیت را قبول کردند. این لباس خودبه‌خود این مسئولیت را ایجاب می‌کند؛ اما فقط همین‌ها نیست؛ ما داخل زندگی خودمان نسبت به همسرمان، فرزندانمان، همسایه‌هایمان و جامعه‌مان در شرایط مختلف یک وظایف فردی داریم. آن چیزهایی که بسیار ساده است و همه می‌فهمند این‌ها جای نگرانی ندارد و زود می‌فهمند و معمولاً هم آنجاها کمتر لغزش می‌کنیم. شرایط به‌گونه‌ای است که از ما می‌خواهند و ما برای راحتی خودمان هم که شده بالاخره عمل می‌کنیم؛ اما آنجایی که یک مقدار پیچیدگی دارد، مسائل اجتماعی است، سیاسی است، فرهنگی است، اخلاقی است، این‌ها را باید یک مقدار دقت کنیم و یاد بگیریم. اگر ما وظایف بهداشتی خودمان را نفهمیم که باید چه کنیم، از چه کسی می‌پرسیم؟ از پزشک می‌پرسیم؛ یعنی از متخصص آن. آیا نشده ما چیزی احتیاج داشته باشیم و برویم از پزشک بپرسیم؟! وقتی مریض می‌شویم و نسخه پزشک می‌گیریم یعنی چه؟ یعنی آقای پزشک! من نمی‌دانم چه کنم، شما بگویید چه کار کنم، من هم می‌گویم چشم! این نسخه‌ای که گفتید می‌برم داروخانه و می‌گیرم و هرچه شد عمل می‌کنم. این معنی دیگری هم دارد؟!

ما یک سلسله وظایف داریم که این‌ها متخصصینی دارد و آن‌ها باید تشخیص دهند. باز از نعمت‌های عظیم الهی این است که خدا در این دوران ما، متخصص و متخصصینی را به ما معرفی کرده که دیگر حجت برای ما تمام است.

ما وقتی در مقابل آمریکا نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم، امام که یک اشاره می‌کرد آیا نمی‌فهمیدیم وظیفه ما چیست؟! اگر یک جایی کوتاهی کردیم چوب آن را خوردیم و بعضی از چوب‌هایی که امروز داریم می‌خوریم برای این است که سفارش‌های امام را در مقابل دشمنان خدا عمل نکردیم و حالا داریم چوب آن را می‌خوریم. راه علاج آن هم این است که برگردیم؛ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ.‌[6] ما این سخت‌گیری‌ها را می‌کنیم شاید برگردید و پشیمان شوید و دیگر این کار را ادامه ندهید.

فرمایشات رهبری؛ محک تشخیص صحیح وظایف اجتماعی

مهم‌ترین کاری که در امور اجتماعی و سیاسی وظیفه ماست اطاعت از آن پزشکی است که او این مسائل را بهتر از همه می‌فهمد. چنین شخصیتی بعد از امام کیست؟‌ مقام معظم رهبری. برای سلامتی ایشان صلواتی بفرستید.

ما باید دقت کنیم که وظایف اجتماعی خودمان را با محک فرمایشات ایشان تطبیق کنیم، ببینیم این کار و رفتاری که ما می‌کنیم با آن اشاراتی که ایشان کردند، آن دستوراتی که دادند و قواعدی که می‌گویند بر آن تطبیق می‌کند یا بعضی از آن‌ها تطبیق نمی‌کند و یکجور دیگر است. اگر ایشان علامت را طرف راست می‌زنند و ما به‌طرف چپ می‌رویم خب به آن مقصد نمی‌رسیم. خدا این نعمت را به ما داده كه یك كسی هست که در مسائل پیش روی ما، جاهایی که سر دوراهی‌ها گیر می‌کنیم علامت بزند و بگوید راه این‌طرف است، حواستان باشد؛ اما اگر گوش نكردیم تقصیر كیست؟! جز خودمان را نباید ملامت كنیم! فرافكنی كردن و اینکه تقصیر فلانی بود و این‌ها، نتیجه‌ای ندارد. اول خودت چه كاره هستی؟! آن‌که از دست تو برمی‌آمد انجام دادی یا نه؟! اگر بگویم زورم نمی‌رسید می‌گوید آنچه زورت نمی‌رسید را از تو نمی‌خواهم، نگران نباش، چیزی از تو می‌خواهند كه از تو برمی‌آید. وظیفه تو هم معین است. اگر فكر آن را بكنی و دنبال آن باشی و نسخه را از طبیب بگیری یاد می‌گیری که باید چه كار كنی. اگر خیلی ساده است که نسخه طبیب هم نمی‌خواهد، یك مقدار فكر كنی می‌فهمی. اگر مسئله پیچیده و تخصصی باشد نسخه آن را بگیر و عمل كن! بگویم حالا واقعاً‌ من از كجا بفهمم؟! وقتی سردرد می‌گیری در خانه پزشك می‌روی، چه‌بسا پیش‌تر هم رفتی و با التماس از او وقت گرفتی. آن را چه كسی به شما گفته بود كه این دكتر، خوب می‌فهمد؟! ما كسی را این اندازه نداریم كه در مسائل سیاسی و اجتماعی، چهل سال تجربه كرده باشد و امتحان خودش را داده باشد كه همه‌جا درست فهمیده و درست رهبری كرده است. باز هم باید شك كنیم كه این پزشك، سرش می‌شود یا نمی‌شود؟! پزشكی كه تازه آمده و تابلو زده، همین‌که تابلو زده، در خانه او می‌رویم اما آیا درباره پزشكی كه چهل سال تجربه آن را داریم و اشتباهی از او ندیده‌ایم باید شك كنیم؟! اگر شك كردیم و كوتاهی كردیم از خودمان است، به كسی گله نكنیم.

بزرگ‌ترین وظیفه ما در عصر حاضر

اولاً‌ سعی كنیم نعمت‌های خدا را هرچه بیشتر بشناسیم، چه نعمت‌های فردی در بدن ما، چه در روح ما، چه در اخلاق ما، چه در خانواده ما، همسر خوب، فرزند خوب، بچه‌های مؤمن، فامیل‌های خوب، همه این‌ها نعمت‌های خداست. برای یكایك این نعمت‌ها آدم باید خدا را شكر كند؛ الحمدلله به من یک بچه سالم داد. اگر این فلج بود چه كار می‌كردم؟! خودم اگر فردا صبح از خواب بلند می‌شدم و نمی‌توانستم راه بروم یا چشم من نمی‌دید، چه خاكی به سر می‌كردم؟! اگر تمام هستی خودم را خرج می‌كردم كه چشم نابینای من بینا شود علاج نمی‌شد؛ یعنی ارزش این چشم از همه ثروتی كه من و امثال من داریم بیشتر است اما قدر آن را نمی‌دانیم، به هرجایی رسید نگاه می‌کنیم چه حلال و چه حرام، فكر آن را هم نمی‌كنیم.

قدر نعمت‌های خدا را بدانیم و در آن راهی مصرف كنیم كه او دوست دارد، آن‌وقت مطمئن باشیم که نعمت ما افزوده می‌شود. اگر جایی شك داریم، اول فكر كنیم و با دیگران مشورت كنیم، اگر تشخیص ندادیم به متخصص آن مراجعه كنیم همان‌گونه كه مریض به پزشك مراجعه می‌کند.

امروز بزرگ‌ترین وظیفه ما این است كه دستاورد خون‌های شهدای ما را كه در طول این چند دهه به صورت‌های مختلف جان خود را فدا كردند این را حفظ كنیم و نگذاریم از بین برود. حالا خودمان جانمان را فدا نكردیم پیش كش، چیزی بر آن‌ها اضافه نكردیم آن‌هم پیش كش اما آنچه دیگران زحمت كشیدند و به ما تحویل دادند لااقل این را از دست ندهیم. این ارزش‌های اخلاقی كه در طول سال‌های طولانی با بیانات و رهبری‌های امام و یاران امام در جامعه رواج پیدا كرد این‌ها را نیاییم كمرنگ كنیم و از دست بدهیم، چه در رفتارمان، چه در پوششمان، چه در خوراکمان، چه در معاشرتمان با دیگران، با ارباب‌رجوعی كه به ما مراجعه می‌کنند و چه در كارهای دیگری كه از دست ما برمی‌آید، حتی كمكی كه به همسایه محتاج بكنیم.

 فضیلت خدمت به مؤمنین و برادران دینی

در آخر عرایض خودم روی این نكته هم تأكید می‌کنم كه یكی از اموری كه اكثر ما از آن غفلت داریم وظایفی است كه نسبت به سایر مؤمنان داریم. متأسفانه امثال من كه باید مثلاً روایات این چیزها را برای مردم بخوانیم و به مردم توجه بدهیم فرصت نمی‌کنیم و كمتر می‌گوییم و لذا كمتر به آن توجه می‌شود. روایات فراوانی داریم كه هر مؤمنی بر مؤمن دیگر چند حق واجب دارد كه خدا آن‌ها را از او مطالبه می‌کند. یكی از این حقوق كه در اغلب روایات ذكر شده این است كه هرچه برای خودت دوست می‌داری برای رفیق خودت هم دوست بدار؛ أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ. هرچه بر خود نمی‌پسندی بر رفیق خودت هم نپسند! فكر این نباش که یكجوری سر او كلاه بگذاری؛ خر من از پل بگذرد، رفیق من هرچه شد، شد! او هم مسلمان است، مؤمن است. خدا بنده خودش را دوست دارد، دلش می‌خواهد به او هم خدمت بشود. در حق او كوتاهی نكن! اگر حاجتی از تو خواست، اگر می‌توانی و شرعاً‌ مانعی نداری و عسر و حرجی هم نیست كوتاهی نكن و حاجت او را برآورده كن! و امثال این‌ها كه حالا دیگر من وقت شما را زیاد نگیریم. تأكید بر اینكه نسبت به برادران دینی‌مان وظایفی داریم. معنای برادران دینی این نیست كه یعنی امام معصوم باشد، مثل خود ماست دیگر. همه ما كم‌یابیش كار خوب می‌کنیم، كار اشتباه هم داریم. چه كسی است كه گناه نكرده باشد؟! حالا یك رفیقی، برادری، همكاری، یك جایی یك اشتباهی كرده، این را زود نباید طردش كرد. سعی كنید او را اصلاح كنید، به او كمك كنید، وقتی كار او گیر افتاده اول به او كمك كنید و بعد سعی كنید به او تذكر بدهید که اینجای كار خودت را اصلاح كن. این‌ها چیزهایی است كه خدا بسیار دوست دارد و باعث این می‌شود که نعمت‌ امنیت، سلامتی، اقتدار و عزت را برای كل جامعه گسترش دهد.

پروردگارا! تو را به حق همه دوستان و بندگان شایسته‌ات قسم می‌دهیم، ما را به آنچه مرضی خودت است آشنا بفرما!

در انجام وظایف، موفق بدار!

نعمت‌های خودت را از ما سلب نكن!

نظام اسلامی كه از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست را تا ظهور ولی عصر پایدار بدار!

سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!

ما را در انجام وظایفمان نسبت به این نعمت‌ها موفق بدار!

عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!

وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین


[1]. نحل، 18.

[2]. ابراهیم، 7.

[3]. شوری، 30.

[4]. نساء، 32.

[5]. بقره، 286.

[6]. سجده، 21.

 

پرونده ویژه: