صوت و فیلم

صوت:

عشق و محبت الهی؛ راه دستیابی به بالاترین ارزش عمل

در جمع مديران نيروی انتظامی
تاریخ: 
دوشنبه, 24 آبان, 1395

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَاً حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و همه شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا می‌کنیم. تشریف‌فرمایی عزیزان را به این مؤسسه که به نام مبارک حضرت امام، مزیّن است خوشامد عرض می‌کنم و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که در این لحظات چیزی را به ما الهام بکند که موجب رضای خودش و سعادت دنیا و آخرت همه ما باشد.

معیارهای ارزش‌گذاری در کارها

ما انسان‌ها برای ارزش‌گذاری در کارها مقیاس‌ها و موازینی داریم که کارها را با آن می‌سنجیم و می‌گوییم ارزش این کار بیشتر است یا کمتر، یا این کار چند برابر آن کار می‌ارزد؟ از ارزش‌هایی که در همه کشورها و همه اقشار خیلی عمومیت دارد این است که کار چه اندازه سود مادی دارد؛ یعنی یک مقیاس تجارتی و اقتصادی. اگر دو تا کار باشد، کار یک شخصی فرض کنید ماهی یک میلیون درآمد دارد، کار شخص دیگری ده میلیون، می‌گویند آن کار ده برابر این کار می‌ارزد، چرا؟‌ چون درآمد و سود آن بیشتر است. اگر دو کارگر داشته باشیم و می‌خواهیم ببینیم کار این یکی بهتر است یا آن؟ چقدر بهتر است؟ می‌بینیم که امروز این چقدر کار کرده است؟ حالا بستگی دارد به نوع آن کاری که انجام می‌دهد.

حجم کار و ارزش پولی کار، یکی از مقیاس‌های متعارفی است که کارها را با آن‌ها می‌سنجند ولی بعضی از کارهاست که به‌خصوص قشرهای فرهیخته و قشرهای ممتاز جامعه یک مقیاس دیگری را در آن به کار می‌برند؛ فرض بفرمایید دو نفر یک خدمتی انجام می‌دهند، یکی از آن‌ها انتظار دارد که یک دستمزد خوبی به او داده شود، یکی چنین انتظاری ندارد، ولی دلش می‌خواهد احترام او را نگهدارند و عزیز باشد. در اینجا یک مقیاس دیگری غیر از حجم کار و درآمد و سود اقتصادی و بازرگانی، مطرح می‌شود و آن مقیاس این است که شخصیت طرف، احترام و موقعیت او از کدام راه بهتر تأمین می‌شود ولو حتی باید پول هم خرج بکند یعنی نه‌تنها درآمد زیادی ندارد حتی از جیب خودش هم باید خرج کند اما باعث این می‌شود که احترام و شخصیت داشته باشد. برای او این کار مفیدتر است برای اینکه بیشتر باعث شخصیت طرف می‌شود. این مقیاس‌ها کم و بیش در همه کشورها و همه جوامع، البته بین اقشار مختلف، به کار گرفته می‌شود.

گاهی مقیاس‌ها از این هم فراتر می‌رود. این مقیاس‌ها در یک افراد خیلی ممتاز و نخبه پیدا می‌شود و عموم مردم اصلاً به آن توجه ندارند یا روی آن حسابی باز نمی‌کنند. ما دیدیم و شاید شما بیشتر هم دیدید که گاهی کسانی هستند که از راه‌های دور حاضر هستند سفر بکنند، پول خرج کنند، زحمت بکشند مثلاً‌ در ایام عاشورا بیایند در مجلس روضه‌خوانی بیت رهبری شرکت کنند. اگر از آن‌ها بپرسید که آقا، این روضه با روضه شهر خودتان چه فرقی داشت؟ حالا ممکن است بگویند جمعیت بیشتر است، حالا می‌گفتی نه اتفاقاً جمعیت در شهر خودتان بیشتر بود. در بین افراد کسانی پیدا می‌شوند که بگویند حالا این که چیزی نبود که ما پول خرج کردیم، حاضر بودیم صد برابر این هم پول خرج کنیم تا یکبار آقا را زیارت کنیم!

چندی پیش تلویزیون گزارشی را پخش می‌کرد؛ یک عده جانباز خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شده بودند، ایشان از جانبازان تفقدی فرموده بودند. بعد یک خبرنگار به یکی از این‌ها گفته بود که از آقا چه چیزی می‌خواهی؟ چه آرزویی داری؟ گفته بود من یک آرزو داشتم این هم برآورده شد. دیگر چه؟ دیگر هیچی. هیچ چیز دیگر در عمرت نمی‌خواهی؟! گفته بود نه، من یک آرزو در عمرم داشتم و آن این بود که یکبار آقا را از نزدیک ببینم و دیدم، دیگر تمام شد و هیچ آرزویی ندارم!

نظیر این‌ها به صورت‌های مختلف دیده می‌شود و در زمان حضرت امام مکرراً اتفاق می‌افتاد که کسانی نه‌تنها درآمدی برایشان نداشت، پول هم خرج می‌کردند، از کار خودشان هم وا‌می‌ماندند، زحمت هم می‌کشیدند، بی‌خوابی می‌کشیدند تا یکبار هم شده امام را از نزدیک زیارت کنند.

انگیزه‌ای به نام عشق خدا و جست‌وجوی او!

از اینجا می‌توانیم این نتیجه را بگیریم که ارزش کارها همیشه نه به حجم کار است و نه به منافع مادی آن و نه حتی به منافع روانی و شخصیت و احترام و این‌هاست. ارزش‌های دیگری هم پیدا می‌شود. این باعث این می‌شود که ما بعضی از آیات و روایات را بهتر بفهمیم. در سوره‌های کوچک قرآن تعبیراتی است که ما خیلی خوانده و شنیده‌ایم، شاید گاهی ترجمه و تفسیر آن را هم دیده‌ایم؛ تعبیراتی نظیر این تعبیر إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى؛[1] خدا از کسانی یاد می‌کند که کارهای خوبی انجام می‌دهند و هیچ انگیزه‌ای ندارند جز جست‌وجوی روی خدا؛ إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى. حالا این را هم درست نمی‌فهمم یعنی چه؟ جست‌وجوی روی خدا یعنی چه؟ اما بالاخره یک چیزی است غیر از این‌هایی که ما می‌گوییم، این پول نیست، احترام هم نیست، حوریه بهشتی هم نیست، به حوریه بهشتی نمی‌گوید إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى، میوه‌های بهشتی هم نیست، گوشت مرغ‌های بهشتی هم نیست. وَلَحْمِ طَيْرٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ[2] یکی از نعمت‌های بهشتی است اما این نیست، یک چیز دیگری است. می‌گوید هیچ قصدی ندارند جز رسیدن به روی خدا، حالا روی خدا یعنی‌چه نمی‌دانم، یعنی هرچه هست یک ارزش معنوی است غیر از این چیزهایی است که ما می‌شناسیم. در کلمات انبیا‌ و اولیا و ائمه اطهار و در مناجات‌ها گاهی یک چیزهایی از این مقوله وجود دارد. حقیقتش این است که بنده در این سن هشتاد سالگی خودم بعد از هفتاد سال درس خواندن اقرار می‌کنم که درست نمی‌فهمم دیدن روی خدا یعنی‌چه اما می‌دانم از قبیل چیزهایی که ما می‌دانیم، نیست و یک چیز بالاتری است.

شاید همه شما شنیدید که سیدالشهدا‌‌صلوات‌‌الله‌‌عليه در آخرین لحظه‌های زندگی‌شان که در قتلگاه قرار گرفته بودند مناجاتی داشتند. در روایت، این مناجات را با نظم ذکر کرده‌اند. آخر آن این است که وَأیْتَمْتَ الْعَیَالَ لِکَیْ أرَاکا، یعنی من همه زن و بچه خودم را به دست یتیمی سپردم، یعنی حاضر شدم شهید بشوم، همه بچه‌های من یتیم شوند، هدف من این بود لِکَیْ أرَاکا، برای اینکه تو را ببینم، تو را رؤیت کنم! این یعنی چه؟ یعنی امام حسین حوریه‌های زیادی می‌خواهد؟! مثلاً باغ‌های زیادی می‌خواهد؟! نهرهای جاری، شیر و عسل می‌خواهد؟! روشن است که هیچ کدام از اینها نیست. لِکَیْ أرَاکا یعنی این؟ این چیست؟ حقیقت این است که بنده که طمعی ندارم چنین چیزی را بفهمم و من هم بتوانم این هدف را داشته باشم، عقل من نمی‌رسد، اما می‌فهمم که ارزش کارها به این نیست که چقدر پول از آن دربیاید یا چقدر کشورگشایی باشد، بر وسعت قلمرو کشور افزوده شود. امام حسین چنین کارهایی نکرده، یا اینکه مردم را خیلی شاد کند و راحت باشند بلکه زن و بچه خودش را هم به اسیری فرستاد و حتی طفل شیرخواره خود را هم شهید کردند!

خون امام حسین‌علیه‌‌السلام بهای نجات بشریت از جهالت و گمراهی

این کارها باعث این شد که حالا امروز کسی که قدمی در راه زیارت سیدالشهدا برمی‌دارد هر قدمی ثواب 100 حج و 100 عمره دارد. آن کار انقدر مهم و ارزشمند است که آن‌هایی که برای زیارت قبر او می‌روند هر قدمشان ثواب 100 حج و 100 عمره دارد. حالا وقتی ما گفتیم نمی‌دانیم امام حسین چه داشت و این یعنی چه، پس ما فقط دنبال شکم برویم و درآمد بیشتری داشته باشیم و راحتی بیشتری و پست مهم‌تری؟! چون آن را که نمی‌فهمیم، آن برای اولیای خداست، ما که سر در نمی‌آوریم، یا نه، اصلاً‌ امام حسین آمد این کار را کرد و همچنین سایر انبیا‌ و اولیا خدا آمدند این کارها را کردند برای اینکه دیگران را راه بیندازند؟ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیْک لِیَسْتَنْقِذ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَة وَحَیْرَةِ الضَّلاَلَة؛ این جمله در زیارت اربعین است و فقط در همین زیارت است در هیچ زیارت دیگری نیست؛ من شهادت می‌دهم که سیدالشهدا‌ خون دلش را، خون قلبش را، یعنی آخرین مایع حیات را بذل کرد و در راه تو داد برای اینکه بندگانت را از گمراهی نجات بدهد.

انجام کار محض رضای خدا

از اینجا ما دو مطلب می‌فهمیم که از مطلب‌های دیگری که درباره آن بحث کردیم و می‌کنیم به نظر می‌رسد مهم‌تر باشد؛ یکی اینکه ما بفهمیم آدمیزاد می‌تواند کاری انجام دهد که ولو اینکه گرفتاری‌های دنیا هم دارد و حتی به مرگ او هم منتهی می‌شود اما کار او آن‌قدر ارزش داشته باشد که میلیون‌ها انسان به برکت محبت او و زیارت او از آتش جهنم نجات پیدا کنند! خود آن کار چقدر ارزش دارد، شاید بشود گفت غیر از خدا و اولیا خدا کسی نفهمد یعنی چه! مقیاس ارزش، فقط پول نیست، فقط حجم کار نیست، فقط کمّیّت نیست، یک ملاک بالاتری هم هست. در مفاهیم دینی ما در یک کلمه به آن ملاک اشاره می‌شود ولی حقیقت آن را بندگان خاص خدا می‌فهمند، امثال بنده طمعی نداریم و آن این است که کار، محض خدا انجام بگیرد؛ إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى، هیچ هدفی جز رضای خدا ندارد. اگر یک کاری ولو کار کوچکی، با این نیت انجام بگیرد همان کار کوچک که با این نیت باشد از همه کارهایی که حجم‌های زیاد و درآمدهای زیاد دارد از همه آن‌ها بالاتر است.

از علی آموز اخلاص عمل

یک روایتی است که همه شما شنیدید، بزرگان سنی و شیعه این را از پیغمبر اکرم نقل کردند، هیچ کس هم در آن تشکیک نکرده است. ما اینگونه روایتی خیلی کم داریم که همه علمای سنی و شیعه نقل کرده باشند و یک نفر هم نگفته باشد که شکی در این حدیث هست؛ آن حدیث این است که ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَومَ الْخَنْدَق أفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن، یعنی یک ضربت شمشیر علی در جنگ خندق، در جنگ احزاب، از همه عبادت‌های جن و انس افضل است! یک ضربت شمشیر علی! همه عبادت‌های جن و انس از اول خلقت آدمیزاد تا روز قیامت! همه آن‌ها را در یک کفه ترازو بگذار، ثواب یک ضربت شمشیر علی را هم در آن کفه دیگر بگذار این می‌چربد! یک ضربت که بیشتر نبود! به حجم آن نگاه نکن، نیت آن چه بود؟ از چه معرفتی برمی‌خواست؟ از چه عشقی برمی‌خواست؟ آن معرفتی که علی به خدا داشت هیچ کس دیگری ندارد. حالا پیغمبر اکرم و ائمه اطهار جای خودشان اما امثال دیگران ندارند، آن محبتی که علی به خدا داشت هیچ کس دیگری نداشت، آن ضربت را هم فقط برای خدا زد، نمی‌خواست خودنمایی کند. حالا آن داستانی که مولوی نقل کرده را همه ما شنیدیم که وقتی حضرت خواستند عمرو بن عبدود را به قتل برسانند او آب دهان به حضرت انداخت. حضرت کنار کشیدند رفتند و چند لحظه‌ای توقف کردند و بعد برگشتند و این را کشتند. بعد، از ایشان پرسیدند شما چرا رفتی؟ فرمود آنوقت من یک مقدار عصبانی شدم خواستم عصبانیت من دخالت نداشته باشد و آرام بشوم و فقط برای خدا شمشیر بزنم، آنوقت باعث این شد که همان یک ضربت از عبادت ثقلین بیشتر ارزش داشته باشد! چرا؟ چون نیت پاک‌تر بود، از معرفت بهتری و از عشق پاک‌تری سرچشمه می‌گرفت. درست است که ما نه آن معرفت علی را می‌توانیم پیدا کنیم و نه آن عشق او را، اما اندکی می‌توانیم نزدیک‌تر شویم، نمی‌شود؟!

امام حسین‌علیه‌‌السلام، الگوی اخلاص و خدامحوری

امام حسین آمد برای اینکه به ما یاد بدهد که یک مقدار تکان بخوریم، از این دلبستگی‌های به زندگی مادی یک مقدار بالا بیاییم. به ما بگوید تو علی نمی‌شوی، امام حسین نمی‌شوی، توقع از تو نیست اما یک قدم به ما نزدیک بشو، سعی کن کارت را خالص‌تر انجام بدهی، فقط دنبال منافع مادی نباش، فقط دنبال پست و مقام نباش، سعی کن برای خدا کار کنی. اگر اینگونه شد به هر اندازه‌ای معرفت داشته باشی همان اندازه به امام حسین نزدیک می‌شوی. امام حسین یعنی این، یعنی مجسمه خداپرستی. تو هم سعی کن یک مقدار شبیه شوی، ولایت امام حسین یعنی این، عشق به امام حسین یعنی این.

جذبه عشق و محبت امام حسین‌علیه‌‌السلام

خدا یک راهی برای ما باز کرده که از کارهای کوچک می‌توانیم شروع کنیم و به امام حسین نزدیک شویم. یکی از این راه‌ها احترام به زوّار امام حسین است که خیلی مؤونه‌ای ندارد؛ اطعام ایام عاشورا، ایام عزاداری، هرکس هرچه می‌تواند. این بگوید آقا! قربانت بروم یا سیدالشهدا! این کار را برای دوستی تو انجام می‌دهم، چون دوستت دارم. یک وقت آدم از یکجا به زیارت می‌رود، کلی پول خرج می‌کند چند میلیون و این حرف‌ها، ته دل او این است که می‌روم برای اینکه فلان حاجتم را از امام حسین بگیرم؛ بیمار هستم می‌خواهم مریضی من را شفا‌ بدهد، خانه ندارم می‌خواهم خانه‌دار شوم و چیزهای دیگر، یک وقت می‌گویم آنجا می‌روم آقا آنکه از دست من برمی‌آمد نه آن پول‌ها را داشتم، فقط می‌آیم یک ظرف آب دست یک تشنه‌ای بدهم اما این کار را می‌کنم فقط برای اینکه تو را دوست دارم و هیچ چیز هم نمی‌خواهم. این کار از همه آن عبادت‌ها افضل است. از همه هم برمی‌آید، هرکسی یک اندازه‌ای.

ما سعی کنیم این کارهای کوچولو که از دست همه‌مان برمی‌آید را تمرین کنیم؛ یکی از دوستان امام حسین را که یک مبلغ کمی قرض می‌خواهد به او بدهیم، بگوییم یا امام حسین! من بنا نبود به کسی پول بدهم اما چون می‌دانم دوست شماست به‌خاطر دوستی شما به او دادم. اگر پس ندهد من نمی‌روم مطالبه کنم، اگر داد پس می‌گیرم اگر هم نداد فدای سر شما، به هیچ جای من هم برنمی‌خورد، این پول‌ها کجای زندگی را می‌گیرد؟ اگر سر آدم درد بگیرد، برو دکتر، چند تا عکس‌برداری بکن و چشم به هم بگذاری چند میلیون خرج می‌شود. گاهی آدم می‌خواهد یک دندان را اصلاح کند چند میلیون خرجش می‌شود، یک تکه استخوان! آنوقت آدم مشکلی را از یک برادر دینی‌اش حل کند، این دارد دختر خودش را عروس می‌کند پول برای جهیزیه او ندارد، هرچه از دست او برمی‌آید کمک کند. اگر فروشنده است این جنس را یک مقدار ارزان‌تر به او بفروشد، نصف قیمت آن را از او نگیرد. اگر در دلش بگوید یا امام حسین! این چون تو را دوست دارد این کار را می‌کنم، ارزش آن کار از آن عبادت‌های کلانی که پول‌های زیادی خرج آن می‌شود بیشتر است. کار، کوچک است اما نیت، پاک است. فقط به خاطر عشق، چون او را دوست دارم.

ساده‌ترین راه برای تقویت اخلاص

این راه را خداوند متعال برای ما شیعیان باز کرده است تا به آسانی بتوانیم رشد کنیم. دوست داشتن امام حسین‌‌علیه‌السلام مگر مؤونه‌ای دارد؟ چه کسی است که امام حسین را نخواهد؟ مگر در وجود امام حسین چیز غیر دوست داشتنی هم هست؟! هرچه دارد جا دارد آدم عاشق او باشد و در راه این دوستی، آدم سعی کند اگر یک کار کوچولو می‌خواهد بکند بگوید یا امام حسین! به‌خاطر دوستی تو این کار را انجام دادم. وقتی این راه باز شد فردا یک کار سنگین‌تر از آن را می‌تواند به آسانی انجام دهد. کم‌کم این راه ادامه پیدا کند، آدم حاضر می‌شود هستی‌اش را برای امام حسین بدهد!

در این جنگ هشت ساله ما کم بودند کسانی که به عشق اینکه در هنگام شهادت روی امام حسین را ببینند، رفتند و شهید شدند؟ آرزوی آن‌ها فقط این بود که موقعی که جان می‌دهند سر آن‌ها در دامن امام حسین باشد، این نبود؟! زن داشتند، بچه داشتند، فامیل داشتند، زندگی داشتند، تعلقات داشتند، همه این‌ها را رها کند تا یکبار او را ببینم، إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى، فقط به‌خاطر روی او!

اگر ما این درس را یاد گرفتیم، عمل و تمرین آن این است از کارهای کوچک شروع کنیم، تمرین کنیم بگوییم خدایا! این کار را برای دوستی تو انجام می‌دهم. یا امام حسین! این کار را برای دوستی تو انجام می‌دهم. روز تولد پیغمبر اکرم یا روز بعثت است بگوید یا رسول الله! این کار را به‌خاطر عشق شما انجام می‌دهم. نیمه شعبان می‌شود بگوید یا صاحب‌الزمان! من چون شما را دوست دارم این کار را انجام می‌دهم، شما به کرم خودتان قبول کنید، چیزی نیست و ارزشی ندارد اما من فقط به‌خاطر اینکه شما را دوست دارم انجام می‌دهم. کم‌کم این راه آدم را به یک جایی می‌کشاند که همه هستی‌اش را به عشق امام حسین بدهد، آنوقت وجود او کیمیا می‌شود و اگر برای مشکلات دیگران دعا کند دعای او مستجاب می‌شود.

کیمیای محبت!

این ایام فرصت بسیار مغتنمی برای همه ماست، همه ما که خدا یک جو محبت امام حسین را به ما داده باشد سعی کنیم بیشتر یاد امام حسین باشیم، یک کار خیری از دست ما برمی‌آید برای هر کسی، از بچه‌مان گرفته تا همسرمان، تا همسایه‌مان، بگوید این کار را انجام دادم آقا اگر به‌خاطر شما نبود با همسرم یکجور دیگر رفتار می‌کردم، او را دعوا می‌کردم، گله می‌کردم، بداخلاقی می‌کردم اما بداخلاقی نمی‌کنم بااینکه تقصیر اوست اما به‌خاطر شما به روی او نمی‌آورم، به‌خاطر خواهرتان زینب‌سلام‌‌الله‌‌عليها از این اشتباه همسرم صرف‌نظر کردم، نمی‌دانی چقدر این کار قیمت دارد! تا برسد به اینکه حالا هرکسی در هر پستی هست، یک نیروی انتظامی در ایام عزاداری برای امام حسین به مردم خدمت کند، امنیت مردم را حفظ کند، جان و مال مردم را حفظ کند. این وظیفه اوست اگر هم در ایام عزاداری نبود می‌بایست این کار را انجام بدهد اما در این ایام بگوید آقا! این ایام برای شماست، این را به‌خاطر شما انجام می‌دهم، اگر هیچ درآمدی هم نداشته باشد، کسی به من مزدی هم ندهد، کسی از من تشکری هم نکند من برای شما انجام می‌دهم چون دوستت دارم، این ایام برای شماست و این شخص دوست شماست و این خدمت را انجام می‌دهم. خیلی کار مشکلی نیست، آدم شروع بکند راه خیلی برای او آسان می‌شود. بعد می‌بینیم با همین کارهای کوچک، با یک سلام علیک، یک احوالپرسی، یک دست سر یتیمی کشیدن، یک احوالپرسی از یک همسایه فقیری چه دریایی از رحمت و فضیلت نصیب آدم می‌شود.

برای همه ما اتفاق افتاده که در همسایگی ما، در فامیل‌های ما، یک فامیل فقیری هست که کسی یادی از او نمی‌کند مخصوصاً‌ اگر جهات نامطلوبی هم داشته باشد، اما آدم روز عاشورا بگوید یا امام حسین! من به‌خاطر شما در خانه او می‌روم، کوچکی هم می‌کنم، دست او را هم می‌بوسم تا تو خوشت بیاید. آن کاری که به انگیزه آن محبت باشد قیمت ندارد و این کار از همه ما برمی‌آید. غافل هستیم که این کار را هم می‌شود کرد و کار آن‌قدر ارزش پیدا کند. خیال می‌کنیم من باید چقدر ثروت داشته باشم تا بتوانم یک اطعامی کنم که هزینه آن صد میلیون باشد، من که ندارم، این کارها برای پولدارهاست. شما می‌توانی در همان شب یکنفر را اطعام کنی، به اندازه یک پرس غذا بروی در خانه او بدهی، به او احترام هم بکنی، دست او را ببوسی و در دلت بگویی یا امام حسین! به‌خاطر شما کردم و هیچ چیز دیگر نمی‌خواهم. این راهی می‌شود برای اینکه ما به زندگی‌مان ارزش ببخشیم.

معمولاً همه ما، حالا استثنا دارد اما معمولاً‌ همه ما زحمت‌هایی که می‌کشیم برای این است که زندگی ما تأمین شود، پول حلالی گیر ما بیاید، حالا دیگران از راه حرام است ما خیلی متدین باشیم سعی می‌کنیم روزی حلال بخوریم، به زن و بچه‌مان روزی حلال بدهیم، این کار خیلی خوب است، خیلی بزرگ است اما آخرش این است که فکر ما فقط همین شکم و دامن و خانه و زندگی است اما اگر از اول فکر کردیم که ما اصلاً‌ برای چه زنده هستیم؟! من اگر بدانم امام حسین راضی نیست زنده باشم این زندگی را نمی‌خواهم.

جلوه‌های اخلاص در سیره شهدا

خدا آقای خزائی را رحمت کند، با چه نیت پاکی، چگونه رفت و شهادت نصیب او شد. این ته دل خودش چه می‌گفت؟ زن داشت، بچه داشت، زندگی داشت، ته دلش به زبان حال به امام حسین می‌گفت آقا یک کاری می‌خواهم بکنم تو خوشت بیاید، من اینجا شهید شوم اگر تو خوشت بیاید برای من از همه آن‌ها مطلوبتر است. امتحان خودش را هم داد. اگر ما همت کنیم اول از کارهای کوچک شروع کنیم و بنا بگذاریم که این‌ها را بگوییم اصلاً‌ مزد نمی‌خواهیم، در بعضی دعاها یک مضمون‌هایی داریم که اگر به معنای آن توجه کنیم واقعاً آدم متحیر می‌شود که این‌ها چیست! به نظرم در دعای ابوحمزه آمده که خدایا! اگر مرا در جهنم ببری و با آتش جهنم بسوزانی، تمام بدنم به آتش بسوزد، من دست از محبت تو برنمی‌دارم؛ ما خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبی.‌ هر کاری می‌خواهی بکنی حق داری، من گنهکار هستم هر کاری دلت می‌خواهد بکن اما من می‌گویم و پای آن می‌ایستم که اگر هرچه من را بسوزانی محبت تو از دل من نمی‌رود.

دهان ما که خیلی می‌چاید از این حرف‌ها بزنیم اما توجه پیدا کنیم که این اولیائی‌ که ما این قدر به آن‌ها ارادت داریم چنین کسانی هستند، می‌خواهند ما را اینگونه تربیت کنند، می‌خواهند زندگی ما طوری باشد که عاشق خدا و اولیای خدا باشیم. صبح که از خواب بلند می‌شویم همّ ما این باشد که چه کنم خدا خوشش بیاید، شب که می‌خوابم حساب کنم ببینم کارهایی که کردم خدا خوشش آمده یا نه؟ اگر خوشش آمده شکر خدا کنم، اگر خوشش نیامده استغفار کنم. این تراز ولی خداست. ولایت یعنی این. راه سختی هم نیست اگر آرام‌آرام شروع کنید. این‌هایی که وزنه‌های 200 کیلویی یا بیشتر می‌زنند اول که رفتند نمی‌توانستند بزنند، این‌طور نیست؟ اول وزنه‌های سبک می‌زدند. کم‌کم تمرین کردند، یک چندی که وزنه سبک زدند یک مقدار بالاتر توانستند. راه‌های معنوی هم همین‌طور است، اول آن می‌گوییم مگر ما این کار را می‌توانیم؟! اما در راه قدم بگذار، آرام‌آرام برو، کم‌کم خدا کمک می‌کند، معرفت و عشق تو زیاد می‌شود آنوقت حاضر می‌شوی همه هستی خودت را در راه امام حسین بدهی. مگر این خبرنگار چه کار کرد و صدها امثال این‌ها ما در دفاع مقدس داشتیم که فقط یک مقداری از اخبار آن و وصیت‌نامه‌ها و این حرف‌ها منتشر شده و الا آن‌هایی که خیلی پاکباز بودند خبر آن ‌هم به کسی نرسیده است. ما جوان 15، 16 ساله داشتیم که جبهه رفت، وصیت‌نامه نوشت، در وصیت‌نامه نوشته بود خدایا! من می‌خواهم جنازه من پودر شود، پیدا نشود، اثری از من نماند و همینطور هم شد. ما دلمان می‌خواهد اسم ما بعد از صد سال بماند و بالای ساختمان بزنند اما معرفت را ببین! می‌گوید من می‌خواهم جانم فدای دین تو شود، اسم من را هم کسی نداند، قبری هم نداشته باشم! اخلاص اینگونه است. این‌ها فرشته نبودند، همه آدمیزاد بودند، خدا به آن‌ها معرفت و نورانیتی داد، خودشان هم همت کردند به اینجا رسیدند.

حاصلش این است که اگر ما بنا بگذاریم که اول بعضی کارهایمان را، کارهای سبکمان را فقط برای خدا انجام بدهیم چون می‌دانیم خدا دوست دارد و توقع مزدی برای آن کار نداشته باشیم، نه‌تنها مزد دنیوی، توقع مزد اخروی هم نداشته باشیم، بگوییم این را فقط برای خدا انجام دادم، کم‌کم کار آدم به جایی می‌رسد که می‌تواند همه هستی خود را برای خدا بدهد.

نظام اسلامی؛ بهترین فرصت کار برای خدا

فرصتی که امروز در نظام اسلامی برای امثال شما میسر شده، در طول تاریخ یا بی‌نظیر است یا خیلی کم‌نظیر است که شما بتوانید یکی از خدمت‌های بسیار ارزنده خداپسند و امام زمان‌ پسند را انجام بدهید و هیچ‌کس هم نفهمد. بستگی دارد به اینکه نیتتان را چقدر پاک کنید. اگر یک کاری کردید و خیلی قدردانی نکردند یا درآمد مادی نداشت یا به حقوق شما اضافه نشد اما چون خدا دوست دارد، خدا راضی باشد، من این کار را برای خدا کردم هرکس دیگر بخواهد بفهمد یا نفهمد، احسنت و به‌به بگویند یا اَه اَه بگویند، خدا بگوید به‌به، هرکس دیگر هرچه می‌خواهد بگوید.

این روحیه در این نظام هست، در نظام شاهنشاهی رشد نمی‌کرد، شرایط آنگونه نبود اما نظامی که در رأس آن، جانشین امام زمان وجود دارد، خودش در طول عمر خودش نشان داده که مسیر حرکت او همین است و برای خدا کار می‌کند. این توفیق برای ما میسر شده که ما هم سعی کنیم کارهای خودمان را برای خدا انجام بدهیم، اول از کارهای کوچک شروع کنیم تا تدریجاً توان این را پیدا کنیم که همه کارهای بزرگمان را هم برای خدا انجام بدهیم. روی قضاوت دیگران و به‌به و چه‌چه دیگران حساب نکنیم، ببینیم خدا از چه چیزی خوشش می‌آید، آنوقت می‌بینید که یک کار کوچک شما باعث این می‌شود به اندازه یک عمر عبادت به شما پاداش بدهند که خود شما هیچ وقت انتظار آن را نداشتید، چرا؟ چون خالص برای خدا بوده إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى.

ان شاءالله خدا به گوینده هم چنین بصیرت و نورانیتی بدهد و باعث این نشود که ما برای دیگران بگوییم و خودمان غفلت کنیم و محروم باشیم.

پروردگارا! تو را به همه اولیا‌ و دوستانت قسم می‌دهیم، تو را به حق سیدالشهدا قسم می‌دهیم دل‌های ما را به نور معرفت و محبت خودت و اولیایت منوّر بفرما!

به ما توفیق بده که آنچه تو دوست داری برای رضای تو انجام بدهیم.

هواهای نفس و خواسته‌های دنیا باعث این نشود که ما را از وظایفمان دور بکند.

پروردگارا سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!

بر توفیقات و تأییدات ایشان بیفزا!

به ما توفیق انجام وظیفه و شکر این نعمت‌ها مرحمت بفرما!

وَالسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ

برای مطالعه گزارش خبری این جلسه این‌جا را کلیک کنید!


[1]. لیل، 20.

[2]. واقعة، 21.