بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَ عَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهداء میکنیم.
فرارسیدن ايام محرم، ايام سوگواري سيد الشهداصلواتاللهعليه را به پيشگاه مقدس حضرت وليعصر ارواحنا فداه تسليت عرض ميكنيم. همه ما مفتخريم كه به نحوي در دستگاه منصوب به ولايت و امامت، تحت زعامت جانشين وليعصرارواحنافداه خدمتگزار هستيم و هركدام، هر گروهي، هر فردي، برحسب امكانات، استعداد و شرايط اجتماعي به نحوي نوعي سربازي اين دستگاه را پذيرفته و اميد ما به اين است كه حضرت صاحبالامر(عج)، فرمانده حقيقي همه ما، ما را در همه مراحل ياري بفرمايد و ازجمله بالاترين کمکها و یاریها براي عموم ما و جامعه اسلامي، حفظ مقام معظم رهبري و تأييد ايشان و مصونيتشان از همه آفات و بليات است كه بركاتش شامل همه مسلمين خواهد شد.
ما با اختلاف در روشها، پستها و مسئولیتهایی كه داريم و تفاوتهایی كه داريم، اهداف مشتركي داريم كه همه ما با جان و دل آنها را تعقيب ميكنيم و حاضريم كه از همه خواستههايمان براي رسيدن به آنها صرفنظر كنيم و آنها را بر همهچیز مقدم بداریم كه اساس آن در يك كلمه، برقراري نظام اسلامي و شكوفايي اين نظام و آماده شدن براي ظهور وليعصرارواحنافداه است.
سنت الهي بر اين جاري شده كه كمكها و مددهاي خودش را به كساني ارزاني ميدارد كه استعداد كسب آنها را به دست آورده باشند؛ به عبارت دیگر ابتدا خداوند متعال نعمتي را به انسان مرحمت ميكند، اگر از آن نعمت قدرداني كرد، نعمتش را افزون ميكند. اين روش در همه سنتهای الهي از امور فردي و اجتماعي جاري است؛ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ.[1] اما قدرداني از نعمتهای الهي راههای مختلفي دارد كه ما بايد آن راهها را بشناسيم و در مراحل مختلف استفاده كنيم تا استحقاق نعمتهای بيشتر و مددهاي بالاتري را پيدا كنيم. از جمله اينكه بالاخره انسان چه در زندگي فردي خودش و چه در زندگي ديگران، در اثر كاستيهايي كه در شناخت يا غفلتهايي كه در رفتارش دارد، مرتكب اشتباهاتي ميشود، شكر نعمتهای الهي اقتضا ميكند كه ما هميشه درصدد باشيم كه نقطههاي ضعف خودمان را شناسايي كنيم؛ نهتنها نقطهضعف خودمان، بلكه ضعفهاي ديگران را هم شناسايي كنيم و از آن عبرت بگيريم.
مروري اجمالی بر آیات قرآن كريم کاملاً روشن ميكند كه از روشهای تربيتي قرآن كريم اين است كه داستانهای گذشتگان را نقل ميكند و غالباً در ذيل آن چنين تعبيراتي ميفرمايد؛ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً،[2] يا فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ.[3]. قرآن داستان انبيا، اقوام گذشته، بهخصوص بنیاسرائیل را به صورر مكرر ذكر ميفرمايد، سپس ميفرمايد كه از اینها پند بگيريد. حتي داستانهایی كه در اوايل صدر اسلام اتفاق افتاد، جرياناتي كه در مكه اتفاق افتاد براي اهل مدينه بازگو ميكند، جریانهایی كه در اول هجرت اتفاق افتاد براي آيندگان ذكر ميكند و همهجا تذكر ميدهد كه اینها را به خاطر داشته باشيد و از اینها درس بگيريد! اين درسها طبعاً دو دسته است؛ يك دسته اينكه آنجاهایی كه خداي متعال عنايت فرموده پیروزیهایی نصيب مسلمانان شده، پيشرفتهايي كردند، ميفرمايد ببينيد عواملش چه بود، آنها را در خودتان ايجاد كنيد، تقويت كنيد تا شما هم اين پیشرفتها را داشته باشيد. آنجاهايي كه مسلمانها شكستي خوردند، مشكلي برايشان پيش آمده، ميفرماید اینها را به خاطر داشته باشيد که شما ديگر تكرار نكنيد. در يك جمله؛ نقطههاي ضعف را جبران كنيد و تكرار نكنيد، از نقطههاي قوت استفاده كنيد و از آنها بهره بگيريد. اين يكي از روشهای تربيتي قرآن كريم است. پندگیری از اين داستانها بسیار روشن است و نیاز به تفسير نیز ندارد. وقتي مثلاً ميفرمايد: وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ،[4] براي چه داستان روز حنين را براي مردم نقل ميكند؟ مثلاً ما حالا به روز حنين چكار داريم؟ جنگ حنين اتفاق افتاد. ميگويد اين جريان را يادتان باشد كه در روز حنين، شما به خود باليديد، مغرور شديد، شكست خورديد؛ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا؛ خيلي مغرور شديد كه بله! ما جمعيت زيادي داريم! ما ديگر شكست نميخوريم! شما در جنگ بدر بااینکه عده قليلي بوديد پيروز شديد اما در جنگ حنين، بااینکه زاد و توشه فراواني داشتيد، نيروي فراواني داشتيد شكست خورديد؛ آنجا اعتمادتان بر خدا بود، اينجا اعتمادتان بر توشه و توان خودتان بود، مغرور شديد كه بله! ما ديگر شكست نميخوريم! شكست خورديد. منظورم بهعنوانمثال بود که وقتی يك داستاني را نقل ميكند براي اين است كه ما ببينيم علت پيروزي چه بود، آن را در خود تقويت كنيم؛ علت شكست چه بود، سعي كنيم آن را تكرار نكنيم و آن را از بين ببريم. اين يك روش عقلايي است كه همه عالم، در همه راهها استفاده میکنند. این همان راه آزمون و خطاست که یکی از راههای علمي است.؛ يعني یکچیزی را آزمايش ميكنيد اگر خطا بود یا راهش درست نبود، راهتان را عوض میكنيد.
سیوچند سال از انقلاب ما ميگذرد، انقلابي كه در عالم کمنظیر و از بعضي جهات بينظير بود. تاريخهاي جنگها و انقلابها در عالم در دسترس است، همه ما هم كمابيش اطلاعاتي داريم، بعضيهايش را هم سن ما اقتضا بكند خودمان ديديم، ولي انقلاب ايران ویژگیهای خاصي داشت كه نظيرش در جاهاي ديگر ديده نميشود. ولي بههرحال يك پديده انساني و بشري بود و پدیدههای انساني از اين ویژگیها، يعني اشتباه و غفلت، مصونيت ندارد. ممكن است هزار نقطه مثبت داشته باشد، اما يك نقطهضعف هم ممكن است داشته باشد. ما بايد سر فرصت، هراندازهای ميتوانيم، از هرجايي اطلاع داريم، از مطالعات، از شنيدهها، از رهنمودهايي كه مقام معظم رهبري در فرصتهای مختلف ميفرمايند، بررسی كنيم كه چه نقطههاي قوتي از اول انقلاب تابهحال داشتهايم تا آنها را تقويت كنيم و احیاناً چه نقطهضعفهایی داشتیم و مواظب باشيم ديگر آنها را تكرار نكنيم و جبران كنيم.
نقطههاي قوتي كه همه دشمنان ما هم اعتراف دارند و باعث پیروزیهای ما و زمینهساز نزول بركات الهي و امدادهاي غيبي هم شده، اول توجه به خدا و كمك خواستن از پروردگار متعال در موقعیتهای مختلف بوده است. حالا شما كمتر يادتان ميآيد، فكر نميكنم در ميان شما كساني باشند كه جريانات قبل از نهضت را، از آنوقتی كه حضرت امام تازه نهضتشان را شروع كردند، درست به خاطر بياورند. اگر بگويم اكثريت، بيجا نگفتهام؛ اكثريت مردم، حتي خواص و حتي اقران امام، آنهایی كه در رديف ايشان بودند، ميگفتند ما حتماً شكست خواهيم خورد، در مقابل شاه و آمريكا و قدرتها چه داريم؟ در مقابل آنها چه ميتوانيم عرضه كنيم؟ تكيه امام روي اين بود كه اسلام درخطر است، ما بايد براي اسلام قيام كنيم، خدا به ما كمك خواهد كرد. اگر ما براي خدا قيام كنيم خدا به ما كمك خواهد كرد. هیچوقت نگفت انگليس به ما كمك ميكند، آمريكا كمك ميكند، شوروي كمك ميكند؛ برعكس گفت يكي از يكي بدتر، اين از آن بدتر، آن از آن بدتر. يادتان هست؟ انگليس از آمريكا بدتر، آمريكا از شوروي بدتر، اين از آن بدتر، همه از هم بدتر و شعارش از روز اول، نه شرقي نه غربي بود. پس دیگر چي؟ چي به شما كمك ميكند؟ ازیکطرف اردوگاه شرق است، اردوگاه كمونيستي و ماركسيستي است، چين و شوروي و كشورهاي ماركسيستي است، ازیکطرف اروپاييها و غربيها و كشورهاي ليبرال است. كي به شما كمك ميكند؟ خدا. اين نقطه قوتي بود كه اكثريت مردم درست به توجه نداشتند و باور نميكردند. ميگفتند حالا خدا سر جای خودش، ولي خب...! اما امام پايداري كرد و جدي ايستاد، زندانش كردند، تبعيدش كردند، گرفتاریها براي او درست كردند، هيچ تكان نخورد؛ میگفت: من وظيفهام اين است كه براي خدا حركت كنم خدا هم هرچه صلاح ميداند عمل خواهد کرد. اثر اين توكل بر خدا و اعتماد بر خدا اين بود كه ما دين خدا را ياري كنيم كه اين را ميشود دومین نقطه قوت نهضت تلقي كرد؛ اینکه مردم دنبال اسلام بودند. كساني كه شهيد شدند، كساني كه زندان رفتند، شكنجه شدند، همهجا شعارشان اين بود كه ما اجراي احكام اسلام را ميخواهيم، برقراري نظام اسلامي ميخواهيم، حكومت اسلامي ميخواهيم. همهجا صحبت از اسلام بود. فرمايشات امام هم كه از كلمه اسلام پر بود. اگر كلمات امام واژه شماري بشود، هيچ نطقي، هيچ سخنراني، هيچ بيانيهاي نيست كه چندين بار در آن صحبت از اسلام نشده باشد. همهجا سخن این است که اسلام درخطر است، اسلام را ياري كنيد و چيزهايي از اين قبيل. اين ويژگي دوم انقلاب ما بود. بالاخره كشورهاي مسلمان زيادند، فعاليتها و انقلابها هم زياد داشتند؛ مصر از یکجهت قبل از ما انقلاب كرد، انقلاب جمهوري مصر عليه سلطنت دستگاه قبلي؛ قبل از ايران بود. عراق یا سوريه و اینها همه انقلابها در آنها واقع شده ولي در هيچ یک از این کشورها، محور اسلام نبود. بيشتر عربيت بود، كشورهاي عربي، استقلال عرب، مسئله نژاد و قوميت بود اما امام از روز اول مسئله اسلام را مطرح كرد؛ نه عرب، نه عجم، نه ترك، نه فارس، همه مساوي هستند، ما دنبال اسلام هستيم.
البته امام(ره) اینگونه ميفرمود، اما اینگونه نبود که از ابتدا اكثريت مردم پشتيباني ميكنند و خودبهخود دنبال اين مسئله باشند. امام مطرح ميكرد، مردم هم بيدار ميشدند، توجه پيدا ميكردند و تبعيت ميكردند. كساني هم بودند به اینها اهميت نميدادند و میگفتند: اين حرفها ديگر قديمي شده! اسلام و دوران اسلامخواهي و اسلامگرايي گذشته! بايد شعارهاي نويي مطرح كرد! آنها بيشتر مبارزه با استعمار و استكبار را مطرح ميكردند؛ بهخصوص استعمار و استبداد، امام هم نفي نميكرد ولي ميگفت همه اینها در پرتو اسلام است. اگر اسلام باشد اینها هم ارزش پیدا میکند اما اینها جاي اسلام را نميگيرد.
مسئله دیگر حاکمیت دین بود؛ اصل فراموش شدهای که بسياري از مردم اصلاً باور نميكردند که روزی چنين چيزي تحقق پيدا كند و دین حاكميت پیدا کند و حکومت زير پرچم اسلام و زير دست وليفقيه باشد؛ يعني يك آخوند بيايد جاي شاه بنشيند! شاهي كه اگر كسي با احترام نامش را نميبرد، او را تعقيب ميكردند. هميشه بايد بگويند: اعليحضرت همايونی چنين فرمودند؛ خودش هم كه ميگفت: ما فرموديم اینجور شود. هیچوقت من هم نميگفت؛ میگفت: ما فرموديم. هیچکس خوابش را هم نميديد که مردم، شاه را بيرون كنند و از امام اطاعت كنند و این بخاطر اين نبود كه امام خيلي آدم قدرتطلبی باشد و بخواهد جاي شاه بنشيند؛ این مسئله برای او اصلاً ارزشي نداشت. همه اين پستهای دنيوي پوچ میدانست، مگر اينكه براي خدمت به مردم باشد. اصلاً این مسئله که وليفقيه در رأس قدرت قرار بگيرد، مردم بپذيرند و قدرتهای ديگر تسليم شوند، همه تحت اين چتر قرار بگيرد، براي برخی از مردم و بهخصوص روشنفكران مسئلهای خيالي بود، اصلاً خندهدار بود؛ مگر چنين چيزي ميشود؟!
اما امام ولايتفقيه را مطرح كرد و برای آن كتاب نوشت و بحث كرد و تا آخر هم گفت من بر اساس ولايتي كه از خداي متعال دارم و حمايتي كه از مردم دارم دولت را عوض ميكنم. همان روز اول ورودش به ایران گفت من دولت تعيين ميكنم. بعدها هم رئيسجمهور كه تعيين ميكرد ميگفت من رئيسجمهور را نصب ميكنم. همهجا در تعبيرات امام «نصب» است بااینکه در متن قانون اساسي «تنفيذ» است ولي امام همهجا میگفت: من شما را نصب ميكنم.
یکی از ویژگیهای نظام ما، مسئله ولايتفقيه است. این ویژگی به این معناست كه این حكومت، ريشهاش از خداست؛ ولايت الهي است، بعد پيغمبر اكرم، بعد ائمه معصومين، اين جانشين امام معصوم است؛ به نيابت از او دارد حكومت ميكند، مشروعيتش اين است كه خدا به او اجازه داده و كسي ديگر حق ندارد. اگر اینها را تحليل بكنيم چند تا ويژگي از آن درمیآید كه قابل اين است كه تفصیلاً بحث شود. كساني اين كار را کردهاند، ولي ميبايست براي سالها و دهها سال آينده روي هريك از اين موضوعات كارهاي آكادميك منظم و مستمر انجام بگيرد و اینها درست تحليل شود كه از اینها چه نتیجهای گرفته میشود و چگونه شد كه اين انقلاب شكل گرفت و به پيروزي رسيد و توانست بر همه قدرتهای مخالف غالب شود، برخلاف انقلابهای مشابهي كه در همسايگي ما اتفاق افتاد و اخیراً ديگر در شمال آفريقا و در مصر اتفاق افتاد و هنوز اینها پادرهواست و معلوم نيست به كجا بيانجامد. چطور شد كه در ايران پيروز شد اما در كشورهاي عربي بااینکه همه شعار عربيت و وحدت عربي ميدادند شكست خوردند؟ ناسيوناليسم شعار شاه بود؛ ناسيونالیسم مثبت ميگفت. حكومت دو هزار و پانصدساله شعار شاه بود، در انقلاب كه اینها مطرح نبود؛ ما كه شعار قوميت و اين حرفها نداشتيم. اینها برخلاف اسلام مطرح بود. ما شكست نخورديم اما آنها بااینکه اين شعار را داشتند و همه اقوام عرب از آنها حمايت ميكردند آنها شكست خوردند و هنوز معلوم نيست وضعشان چه بشود. ما اینها را از سر گذرانديم و به اينجا رسيديم كه حالا دوست و دشمن غبطه آن را ميخورند.
چند ویژگی از ویژگیهای انقلاب اسلامی نام بردیم. نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که همه این ویژگیها را ميتوانيم به يك عنصر كلي برگردانيم و آن اين است كه مردم ما بهخصوص آنهایی كه نقش اول را در انقلاب داشتند باورشان بود كه ارزشها منحصر در ارزشهای مادي نيست. ما يك ارزشهایی فراتر از ماديات داریم؛ خدا را داريم، کمکهای غيبي را داريم، رضايت خدا را داريم، خشنودي امام زمان را داريم و چيزهاي از اين قبيل. شما ميدانيد تا روزهاي آخر جنگ هم بچههاي ما كه در جنگ شهيد ميشدند آخرين آرزويشان اين بود كه كربلا بروند. آنهایی که همتشان خيلي بلند بود آرزو میکردند وقت شهادت، سرشان در دامان سيدالشهدا باشد. اين عالیترین آرزویشان بود. صحبت اينكه زن و بچه من چه شود، خانهام چه شود، زندگیام چه شود، اين حرفها مطرح نبود. اين ويژگي مهمي بود كه آنها ديگر همه به نحوي شاخههاي همين معناست يعني ما باور كرده بوديم كه ارزش به ماديات نيست؛ ارزشهایی فراتر از اینهاست و همه این ارزشهای مادي بايد در راه آنها به كار گرفته شود. اگر امر، بين ماديات و معنويات داير شد معنويات مقدم است؛ اجعل نفسك دون دينك. دستورات ديني ما اين است كه اگر جانت به خطر افتاد، مالت را فداي جانت كن اما اگر دينت به خطر افتاد، جانت را فداي دينت كن. مكتبي كه ما را به اين صورت تربيت ميكرد مكتب امام حسين علیهالسلام بود. از بچگي نام حسينعلیهالسلام شنيده بوديم تا آخر عمر هم همين بود. کام ما را با تربت امام حسينعلیهالسلام برميداشتند، آخرش هم ما را با تربت امام حسينعلیهالسلام دفن ميكردند. به فرمايش امام، آنچه داريم از محرم و صفر است. اين مكتب، ما را این گونه تربيت ميكند. اين نقطه مثبت ماست. دشمن هم از همان اوايل به اين نقطه مثبت پي برده بود ولي اخیراً ديگر راهش به مبارزه با همين نقطه مثبت منحصر شده و تمام تلاشش اين است كه اين روح معنوي، اتكا به خدا، ارزشهای الهي و اسلامي را از ما بگيرد. استراتژيستهاي آمريكا تصريح كردند كه راه مبارزه با ايران، توپ و تانك و بمب اتم نيست؛ راه مبارزه با اینها تبديل كردن ارزشهای شهادتطلبانه به رفاه طلبانه است؛ بايد يك كاري كنيم كه اینهایی كه ميگويند ميخواهيم برويم شهيد شويم، برويم حرم امام حسينعلیهالسلام، بهجای آن بگويند ميخواهيم زندگي مرفهي داشته باشيم. میگویند: اگر بتوانيد اين روحيه را در مردم ايران بدميد، بر آنها پيروز ميشويد و الا تا روح شهادتطلبی و معنويات و اين حرفها وجود دارد، هرگز بر ايران پيروز نميشويد.
اگر شما ملاحظه بفرماييد از نقشههايي كه از روز اول تابهحال كشيدند، اصلیترین نقشه این بود که ایمان مردم را تضعیف کنند. اوایل در كنارش اميدهاي ديگري داشتند؛ پيروزي نظامي و كودتا و اين حرفها را ميخواستند. از اینها هم مأیوس شدند. ديدند فايدهاي نداشت؛ اما هنوز از اين مأیوس نشدند. تعبيرات مختلفي مطرح شده مثلاً جنگ با ايران، جنگ تلويزيون است يعني شما از راه تلويزيون ميتوانيد مردم ايران را به زانو دربیاورید، يعني ارزشهایشان را از آنها بگيريد و چيزهاي از اين قبيل.
آنچه گفتیم نقطه قوت ما بود. در كنار این نقاط قوت در بعضي از اقشار ما، حتي در بعضي از مسئولان و متصديان، کمابیش نقطهضعفهایی هم وجود داشت. از همان اوایل بعضي از متصديان ما بيشتر توجهشان به رفاه و مسائل اقتصادي و پيشرفتهاي مادي بود. اینها ديگر ابزاري بود براي اينكه مردم را جمع كنند. نام امام حسينعلیهالسلام و اینها وسيلهاي بود كه مردم بيشتر باهم باشند، يك عاملي براي تحرك در آنها باشد و الا ته دلي خيلي باور نداشتند. خب اینها مخفي بود، آتش زير خاكستري بود تا سال 88 كه خودش را نشان داد كه حتي كساني كه در طول چندين سال، چند دهه، از پرچمداران انقلاب بودند و مسئولان سطح بالاي كشور بودند تو زرد درآمدند، يعني همان روحيه رفاهطلبی از اول در آنها پيدا بود منتهي حمل بر صحت ميشد. اين روحيه همان روحيه دنيازدگي است؛ به اين وسيله جلبتوجه ديگران بشود، يك روزي طرفدار پيدا شود و در كسان ديگري، حالا به صورتهای مختلف. شما يك مروري بكنيد در سیوچند سال انقلاب ميبينيد بعضي از متصديان امور از همان اوايل، فكر پیشرفتهای مادي براي خودشان، خانوادهشان، حزبشان، باندشان، آيندگانشان، نوههایشان، نتیجههایشان و... بودند. طبعاً اینها از عرق جبينشان نبود. اين پولهایی بود كه از همين انقلاب و از اموال بیتالمال به دست ميآمد ولي به صورتهایی، صرف منافع شخصي، گروهي، حزبي، باندي و فاميلي ميشد. اینها نقطههاي ضعف است. اين نقطههاي ضعف مخصوص به ما نبود و در صدر اسلام هم بود. همين كساني كه با اميرالمؤمنينعلیهالسلام درافتادند و اصلاً در طول سه دوره نگذاشتند علي عليهالسلام به امامت و به خلافت برسد مال همينها بود؛ اینها ميگفتند: بايد ما حقوق ويژه داشته باشيم؛ ویژه خواری. عليعليهالسلام ميگفت: پير و جوان، عرب و عجم، سیاهوسفید، برده و آزاد مساویاند. ميگفتند: ما قريشيم، ما سران قريشيم، ما فامیلهای چنين هستیم، ميخواهي ما را با يك برده مساوي قرار بدهي؟ اما ایشان میگفت: شما يك مسلمان هستید، آن هم يك مسلمان است.
اختلاف اصلي سر همين چيزها بود؛ درحالیکه مردم فقيري در گوشه و كنار بودند به فرمايش خود اميرالمؤمنين كه نان شب نداشتند، كساني بودند که هزار غلام داشتند. شما اين را تصور كنيد؛ هزار غلام يعني چه؟! كجا اینها را نگه ميداشتند؟! هزينهشان از كجا تأمين ميشد؟! اینها را چكار داشتند؟! در همان صدر اسلام و همان دوران قبل از خلافت اميرالمؤمنين، همينها بودند كه آمدند به عليعلیهالسلام گفتند: سهم ما كو؟ چه سهمي؟ میفرمود: من خليفه پيغمبرم، هر چه دستور پيغمبر بود من عمل ميكنم. ميگفتند: پس ما چي؟ میگفت: شما هم مثل ساير مسلمانها. گفتند: اين نشد و رفتند جنگ بصره را راه انداختند.
اين نقطهضعف صدر اسلام بود، صدر انقلاب ما هم این نقطه ضعف بود. امروز هم هنوز گوشه و كنار كمابيش ويژه خواري، رانتخواری، سوءاستفاده از بیتالمال و چيزهاي ديگري وجود دارد. ما بايد اين نقطهضعف را بشناسيم، اول مواظب باشيم خودمان مبتلا نشويم، بعد سعي كنيم ديگران را راهنمايي كنيم و اين فكر را تقويت كنيم كه ارزشهای اسلامي حاكم بر اینها ست؛ ما نبايد دنيازده شويم، نبايد رفاهزده شويم. عامل پيروزي ما روحيه شهادتطلبي بود، عشق به امام حسينعليهالسلام بود نه عشق به سكههاي طلا. اين يك واقعيت است.
ما اعتقاد داشتيم كه بايد حكومت الهي، حكومت اسلامي باشد، پيغمبر و امام بايد حاكم باشند و جانشين آنها ولايتفقيه بود. اما كساني بودند که از همان اوايل پيروزي انقلاب به اين مسئله باور نداشتند، ميگفتند امام حالا اتفاقاً يك آخوندي بود آمد در مردم و دور او را گرفتند و پيروز شد، اگر مصدق جاي امام بود دور او را هم ميگرفتند. اگر مثلاً اين نهضت، نهضت ملي زمان مصدق بود و اين پيروز شده بود ما كجا بوديم؟ خب پيرو مصدق بوديم. مثلاً مصدق وليفقيه ميشد؟! حالا اتفاقاً امام اين كار را كرد اين ديگر يك حكومت الهي نيست، آسماني نيست، حكومت زميني است. اگر مصدق شده بود حكومت آسماني ميشد؟1 حالا امام موجی سوار شد و بالاخره پيروز شد و كارش گرفت و حالا اتفاقي بود، چيزي نبود كه حالا خدا گفته بايد اینطور باشد! الآن هم اين فكر در ذهن بسیازی از مسئولان سطح بالاي كشور وجود دارد. حالا اين تقصير كيست كه اين را درست تبيين نكرده، روشن نكرده، نتوانستند، من چه عرض بكنم؛ ما بهشت و جهنمي نداريم كه تقسيم كنيم ولی واقعيتي است.
اين مسئله، زمان خود پيغمبر هم در بين اصحاب نزديك او بود. وقتي يك چيزي ميفرمود ميگفتند که اين را كه ميگويي خدا به تو امر كرده يا از خودت ميگويي؟ تازه وقتي خودش هم ميگفت خدا گفته، بازهم باور نميكردند. بهترين نمونهاش جانشيني عليعليهالسلام بود؛ آن وقت حضرت علیعلیهالسلام جوان بودند. وقتي فرمود:بعد از من اين جوان جانشين من است، پيرمردها گفتند تا ديروز خودت حكومت كردي حالا ميخواهي پسرعمو و دامادت را بر ما مسلط كني! خودت ميگويي يا خدا گفته؟ فرمود: خدا گفته است، آيه نازل شده است، اما آنها باور نميكردند. میگفتند حكومت زميني است بايد مردم تعيين كنند و بالاخره مردم با فرد دیگری بيعت كردند. در دوران انقلاب ما هم اين چيز عجيبي نيست كه مردم باور نكنند كه مثلاً وليفقيه، بعد از امام بايد كسي باشد كه مجتهد باشد، مصالح اسلام را بهتر از ديگران درك كند. میگویند حالا امام اتفاقاً يك آخوند بود، بود، خب رفت! حالا بايد يك كسي باشد كه سياست بهتر سرش شود! سياست يعني چه؟ يعني همين بازیهایی كه ملاحظه ميكنيد كه در دنيا است، سياست يعني همينها. دیگر كي تعيين كند؟ همانکه مردم بايد رأي دهند. خيلي وقتها تصريح كردند که وقتي رئيسجمهور داريم ديگر وليفقيه يعني چه؟ رهبر كدام است؟ همه كشورهاي دنيا بالاخره شخصيت اولشان یا رئيسجمهور است يا نخستوزیر؛ یا رياستي است يا پارلماني. اين ديگر چه صيغهاي است؟ باورشان نيست كه اين يك دستور الهي است. او فرمود وعلي العوام ان يقلدوه. او فرمود فجعلته حاكما؛ امام فرمود من او را حاکم قرار دادم. كسي كه اطاعت پيغمبر و امام را بر ما واجب كرده اطاعت وليفقيه را هم بر ما واجب كرده است. باورشان نيست. اين نقطهضعف ماست كه بعدازاینکه خدا بر ما منت گذاشت در اين دنيا كه الآن ما رهبري داريم كه هر بيانصافي در عالم باشد دراینباره قضاوت كند كه در همه رهبرهاي دنيا كي شايستهتر است؟ يك ماركسيست که اصلاً معتقد به خدا نيست، بیاورید و از او بخواهید قضاوت کند! همه اين رهبرها و رؤساي جمهور و شخصيتهای عالم را كنار هم بگذاريد، شخصيت و بيوگرافياش را جلو بگذاريد، عملكردش را بگذاريد، عملکرد چه کسی است؟ پيشبينيهاي چه کسی بهتر از آب درآمده؟ چه کسی بهتر مديريت كرده است؟ آقاي پوتين چند سال قبل گفت تا ايران اين رهبر را دارد آمريكا بر ايران مسلط نخواهد شد. او كه پسرخاله آقا نيست! خدا يك چنين منتي را بر ما گذاشته در اين دوراني كه رئيسجمهور هنوز سر كار است پروندهاش را دادگستري بررسی میکند و حكم زندانش درآمده؛ نخستوزیر ايتاليا، آقاي برلوسكني، هنوز سركار بود، پروندهاش دادگستري بود. چهار سال به زندان با اعمال شاقه محكوم شده، اين وضعيت دنياست! آنهای ديگر هم با بندوبست و اینها آزادند. درباره فسادهاي اخلاقي كه اصلاً خيلي از آنها به اين فسادهاي اخلاقي معتقد نيستند؛ رئيسجمهوري كه ملكهاش يك فاحشه است، رئيسجمهور فرانسه در طول دوران حكومتش خانمش همسرش نبود. پرونده سوءاستفاده جنسي از همكاران و زيردستان اصلاً در دنيا چيز شايعي است. در يك چنين دوراني يك چنين شخصيتي با اين قداست، با اين پاكي، با اين مهرباني، با اين دلسوزي براي همه.... من تا آنجايي كه آشنا هستم، بيش از چهل سال است با ايشان ارتباط دارم، یکبار نديدم ايشان يك دشمني خاصي با يك كسي داشته باشد. حتي كساني كه عليه ايشان فعاليتهاي زيادي كرده بودند ته دلي دوستشان دارد و ميخواهد خدمت كند. دلسوزي ميكند كه چرا اینها اشتباه ميكنند. يك چنين آدمي كجا در دنيا پيدا ميكنيد؟ خدا با يك چنين رهبري بر ما منت گذاشته آنوقت گوشه و كنار كساني یکجور حرفهایی بزنند. اینها نقطههاي ضعفي است كه در بعضي از افراد ماست. يا بعضي احساس رقابت كنند بگويند يا ما، يا رهبر! مثلاً مردم در انتخابات به ما رأي دادند رهبر مثلاً چه ميگويد؟! منظورم اين ناسپاسي است از اين نعمتي كه خدا به ما داده است. بايد مواظب باشيم! خدا دوست ندارد كه ناسپاسي شود. بزرگترین عقوبتهاي الهي به خاطر ناسپاسي است. بايد نقطههاي ضعفمان را بيشتر پيگيري كنيم و سعي كنيم اینها را جبران كنيم و نگذاريم اینها در جامعه ما رشد كنند. ارزشها را مخصوصاً به جوانهایمان منتقل كنيم.
كساني كه امام را ديدند، نفس امام به آنها خورده بود، اصلاً آن يك نورانيت ديگري داشت؛ يك جلسه امام را ميدادند اصلاً مال و زندگي انسان عوض ميشد، اما جوانهای اکنون محروماند. آنها ديگر امام را نميبينند، اما سعي كنند كلمات امام و وصیتنامه امام را بيشتر بخوانند. من بارها از دهها سال پيشتر گفتم، مال امروز نيست، گفتم خوب است ما عادت بكنيم ختم وصیتنامه امام بگیریم روزي دو صفحهاش را بخوانيم. حالا خودش را كه نميبينيم كلماتش را فراموش نكنيم. كلمات امام در اکثر جاها واقعاً مثل این است که براي امروز ما بیان میشود. اين را قدر بدانيم و از آن استفاده كنيم. اینها برگرفته از آيات خدا و كلمات پيغمبر و ائمه اطهار است. بنابراين در زمينه شناخت سعي كنيم مسئله ولايتفقيه را بيشتر خودمان بشناسيم و به ديگران بشناسانيم. در زمينه زندگیمان سعي كنيم از رفاهطلبي پرهيز كنيم، در زندگیمان سادهزيستي، صرفهجويي بهخصوص در اموال عمومي و در بيتالمال.
اوايل انقلاب نميدانم كداميک از شما يادتان است سادهزيستي مُد بود؛ ازدواج ميكردند يك قرائت قرآن و يك دوره تفسیر المیزان مهريه بود. البته آنهم تفريط بود، آنهم درست نبود ولي عکسالعملش حالا اين شده كه ملاحظه ميفرماييد روزبهروز مهريهها سنگينتر و آداب و مراسم ازدواج مشكلتر ميشود. گاهي ازدواج به تأخير ميافتد و در آن مفاسد براي جوانها درميآيد و هزار مسائل ديگري كه شاهدش هستيم. سعي كنيم سادهزيستي را دوباره احيا كنيم و براي آن ارزش قائل شويم، در اموال صرفهجويي كنيم، در مال خودمان صرفهجويي كنيم چه برسد به اموال عمومي. لقمه ناني بيخود دور نيندازيم؛ همين امروز پيش از اينكه اينجا بيايم يك مصاحبهاي با آقای دكتر فتاح در شبكه خبر ميكردند. ايشان گفت كه هيچ جاي دنيا نيست كه به گاو نان بدهند بخورد! ما يكي از خوراکیهای دامهایمان نان خشك است. نان خشك جمع ميكنند، ميخرند به دام ميدهند. هيچ جاي دنيا چنين چيزي وجود ندارد؛ نان را بهاندازه ميخرند جوري كه دور ريخته نشود، سوخته و خمير زيادي نداشته باشد و بشود مصرف بكنند. يعني چه نصف نان يا ثلث ناني كه انسان ميخرد بدهند به نان خشكي؟! آنها هم ميخرند به گاو ميدهند. بعدش بايد ما چكار كنيم؟ برويم گندم ازاینجا و آنجا وارد كنيم! از آمريكا يا از استراليا گندم وارد كنيم با اینهمه زمینهای حاصلخيزي كه داريم، كشاورزي كه داريم، اینها را محتاج شويم. چرا؟ براي اينكه در نان صرفهجويي نكرديم. روح صرفهجويي، استفاده از نعمتهای خدا، كفران نعمت نكردن بهخصوص در بیتالمال. اینها با روح اسلامي و ارزشهای انقلاب سازگار نيست. بايد روي اینها يك محاسباتي شود، سیاستگذاریهایی شود كه در وجه معقولي در حدي كه مصالح كشور اقتضا ميكند، حقوق مردم مستضعف پايمال نشود. در كنارش هنوز ما به قدر كافي ما در كشور مدرسه نداريم، بیمارستانهای ما هنوز ما تخت خواب كافي براي بيماران نداريم، همين بيماراني كه هستند حق بيمه آنها پرداخت نميشود، دكترها دائماً دنبال زیرمیزی و اين حرفها هستند، آنوقت در كنارش يك مبالغ سنگيني صرف يك چيزهاي بيهودهاي ميشود. يعني روح ساده زيستي و صرفهجویی كه اين محور همان اقتصاد مقاومتي است كه مقام معظم رهبري فرمودند. ریختوپاش بيجهت نكنيم. به اندازه معقول و به اندازه نافع مصرف كنيم.
در زمينه سياست ما بالاخره به ولی فقیه معتقد باشيم، همه ما الحمدلله معتقد هستيم و این اعتقاد روزبهروز هم بيشتر ميشود، در جامعه عليرغم همه فعالیتهایی كه ميشود مردم عشق و علاقهشان روزبهروز به رهبري بيشتر ميشود. الحمدلله! خدا انشاءالله اين محبت را روزافزون كند و از اين نعمت خدادادی ما را هم بيبهره نگذارد! ولي ناسپاسي است كه ما فقط به يك امر احساسي اكتفا كنيم و آنطور كه بایدوشاید ما اين را بهعنوان يك وظيفه ديني و الهي خودمان ندانیم. باید يك واجب شرعي براي خودمان تلقي بكنيم. مثل اينكه اطاعت از امام معصوم براي ما مقربتر است، مرتبه نازله معصوم، وليفقيه است. آن همینطور كش پيدا ميكند؛ از خدا پايين ميآيد، ميرسد به اينكه اگر ميخواهيم اطاعت خدا كنيم بايد اطاعت از وليفقيه بكنيم. اين را ما بهعنوان يك اعتقاد ديني بپذيريم و معتقد باشيم. اين پشتوانه همه فعالیتها و ارزشهای ماست، اینها را زنده نگهداريم. اين نقطهضعفهایی است كه گوشه و كنار پیدا میشود، البته نقطهضعفهاي ريز فراوان است اما آنهایی كه اصولي است و بايد بيشتر به آنها توجه كنيم و دشمنان اینها را نشانه گرفتند و ميخواهند اینها را تضعيف كنند اینها را متوجه شويم كه از رفاهطلبی بپرهيزيم، مسئله اطاعت وليفقيه را يك امر واجب شرعي براي خودمان تلقي كنيم، مشروعيت حكومت را به امر وليفقيه بدانيم همانطور كه به امر پيغمبر و امام معصوم است و در موضعگيرهايمان هميشه ارزشهای معنوي را بر ارزشهای مادي مقدم بداريم.
وفقنا الله و اياكم ان شاءالله
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين