الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین لاسِیَّما بَقِیَّةَ اللهِ فِی الأرَضِین رُوحِی وَ أرْوَاحُ الْعَالَمِینَ لَهُ الْفِدَاءِ
قرائت قرآن و تلاوت زیبای آن میتواند یکی از نشانههای اهتمام به قرآن کریم باشد. مسلمانها و علاقمندان به اسلام از جهات متعددی جا دارد که سعی کنند قرآن را زیبا بخوانند و از کسانی که زیبا میخوانند استفاده کنند. عمدهاش در این است که زیبایی قرائت قرآن، تأثیری که میبایست در نفوس شنوندگان بگذارد را مضاعف میکند.
البته ما از لحاظ تعبّدی هم روایاتی داریم که دستور فرمودند قرآن را زیبا تلاوت کنید و حتی تعبیر تغنّی به قرآن، در بعضی روایات با لسان مدح، وارد شده است. نقل شده که لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن؛[1] البته تغنّی به یک معنای دیگری هم مذمّت شده است.
جای شکی نیست که خواندن قرآن با صوت خوب و زیبا مورد توجه ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين بوده و حتی درباره بسیاری از ائمه، نقل شده که وقتی قرآن را قرائت میکردند مردم جلوی خانهشان جمع میشدند؛ بهطوریکه راه رفتوآمد مسدود میشد. همچنین ائمه دیگران را هم تشویق میکردند که قرآن را زیبا بخوانید، اما این تمام مطلب نیست؛ بسیاری از چیزهاست که یا در شرع مطهّر بهعنوان وسیله و مقدمهای برای یک معرفت بالاتری تشریع شده و یا دلیل عقلی بر مطلوبیت مُقدّمی آن داریم و ما یا با راهنمایی شارع مقدس و یا با دلیل عقلی میدانیم که این مطلوبیتها بالذات نیست و مقدمه هدف بالاتری است که اگر ما این مقدمیت را بشناسیم و بهخاطر همان هدف مقدمی به آن توجه داشته باشیم به این نتایج اصلی میرسیم ولی اگر از این جنبه مقدمیت غفلت کنید و چیزی که مقدمه است را ذی المقدمه بیانگاریم و به آنچه طریقیت دارد جنبه موضوعیت بدهیم اولین ضررش این است که از آن فایده اصلی محروم میشویم. گاهی ضرر از این هم بالاتر است؛ نهتنها به آن فایده اصلی نمیرسیم بلکه ضررهای دیگری هم بر کار مترتب میشود.
برای اینکه بحث مقداری روشن و ملموستر شود مثالی عرض بکنم، مثالی که با واقعیت زندگی ما در این عصر خیلی نزدیک و مربوط است؛ میدانید که مسلمانها در بسیاری از کشورهای اسلامی به حضرت امام (رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی ایران) علاقه و محبت خاصی دارند و بدون مبالغه بسیاری از مسلمانها در اقطار عالم به ایشان عشق میورزند. حالا غیرمسلمانها هم هستند ولی تکیه من روی مسلمانهاست و میدانید که بسیاری از بیاناتی که ایشان در مقاطع مختلف میفرمایند و یا بیانیههایی که صادر میکنند مخاطبشان مسلمانان غیرایرانی هستند و یا شامل آنها هم میشود. فرض کنید یک بیانیهای صادر کردند که مخاطب آن سایر مسلمانها هستند ولی آنها عربزبان هستند. بیانیه امام، به زبان فارسی است، آنها روی عشقی که به امام دارند کلمات و دست خط امام را هم دوست میدارند. فرض کنید چنین مردم عربزبان، ترکزبان، انگلیسیزبان و یا به زبانهای دیگری بیایند همان دست خط فارسی امام را قاب بگیرند و در اتاقشان بگذارند و پهلوی آن هم یک عکس امام را بگذارند و روزی یک مرتبه دست روی آن بکشند و روی سر و صورتشان بکشند و دست خط امام را ببوسند و به آن احترام کنند. این اولین مرحله ادب و علاقهای است که نسبت به امام و دست خط امام نشان میدهند و البته قابل تقدیس هم هست. آنهایی که علاقه بیشتری دارند بیایند خواندن این دست خط امام را که به کلمات فارسی است را یاد بگیرند که البته برای کسانی که عربزبان و انگلیسیزبان هستند و فارسی بلد نیستند خیلی هم مشکل است؛ بیایند همین کلمات را طوطیوار یاد بگیرند که این را چگونه باید خواند و اهتمام داشته باشند که روزی، هفتهای یا ماهی یکبار همه این بیانیه یا قسمتی از آن را تبرّکاً و تیمّناً بخوانند بدون اینکه چیزی از آن را بفهمند. میدانند که دست خط امام است و روی علاقهای که به ایشان دارند واقعاً همّت میکنند که زبان فارسی را یاد بگیرند و این کلمات فارسی که نوشته شده را با اینکه معنی آن را نمیفهمند بخوانند و در این راه وقت صرف میکنند. اینها قابل تقدیس است اما آیا امام بیانیه صادر کرده بودند که مردم خطوطش را بخوانند؟! هدف از صدور این بیانیه این بود که آن را قاب بگیرند و بالا در اتاقشان بزنند یا روزی یک مرتبه آن را بخوانند یا هدف چیز دیگری بود؟! این ادای احترامهایی که مردم میکنند مقدّس، محترم و قابل تحسین است اما هدف که این نبود؛ هدف این بود که مفاد این بیانیه را بفهمند و به کار ببندند، به کمبودهای اجتماعیشان و گمراهیهایشان پی ببرند، درصدد باشند که راه راست را پیدا کنند و کمبودهای جامعهشان را برطرف کنند، هدف این بود. حالا مردمی روی عشق و علاقه به ایشان یاد میگیرند، میخوانند، میبوسند، به چشم میکشند اما نمیفهمند چیست، آیا این کار عاقلانهای است؟!
خداوند متعال برای بندگانش پیامی فرستاده است. بزرگترین منّت را بر انسانها گذاشته که چنین کتابی را بهسوی آنها فرستاده است. این کتاب ازنظر محتوا کاملترین کتاب آسمانی است که خداوند متعال از ابتدای پیدایش انسان روی زمین تا حالا نازل فرموده و بعد از این هم کتابی کاملتر از این و حتی مثل این نازل نخواهد کرد. این بزرگترین امتیازی است که این کتاب آسمانی دارد و خداوند متعال ما مسلمانها را به این نعمت بزرگ مفتخر فرموده است. امتیاز مهم دیگری که این کتاب دارد این است که دلیل حقّانیت این کتاب با خودش است. شما اگر کتابهای آسمانی دیگر را به دست بیاورید به فرض اینکه باشد و یک کتاب واقعی باشد و شما به دست بیاورید، باید دنبال این بگردید که به چه دلیل این کتاب، کتاب عیسی است، کتاب موسی است، کتاب ابراهیم است و شاید نتوانید از هیچ راهی اثبات بکنید و صرف نقل تاریخی است اما قرآن کتابی است که دلیل اعتبار خودش را با خودش دارد، این هم باز منحصراً مخصوص قرآن کریم است یعنی بهصورت اعجاز نازل شده است. ممکن بود همین مفاهیم بهصورت دیگری با عباراتی که معجزه نباشد نازل شود ولی آنوقت، ما باید به دنبال دلیل میگشتیمکه این کتاب از کجا کتاب خداست؟
خداوند متعال این کتاب را طوری نازل کرده که عوام و بیسوادها هم میتوانند بفهمند که این کتاب، کتاب خداست برای اینکه میدانند که در این کتاب نوشته که اگر همه انس و جن جمع شوند مثل این کتاب را نمیتوانند بیاورند. میدانند این ادعای این کتاب است ولو خودشان نمیفهمند اما برایشان به تواتر ثابت میشود که چنین چیزی در قرآن هست. دشمنان اسلام هم میدانند که چنین چیزی در قرآن هست. این اندازه هم عقلشان میرسد که اسلام در طول این 1400سال دشمنان فراوانی داشته است و اگر این کار شدنی بود این کار را کرده بودند. دیگر راحتتر از این کار چیست؟! اگر این کار شدنی بود دشمنان اسلام نیروهایشان را روی هم میگذاشتند و یک سوره یک سطری به اندازه سوره قل هو الله درست میکردند برای اینکه قرآن را بشکنند. چقدر تابهحال جانها و مالها در راه کوبیدن و از بین بردن اسلام داده شده؟! مگر دشمنان اسلام از هیچچیز مضایقه کردند؟! اگر این کار شدنی بود که از همهچیز راحتتر بود. الآن اگر تمام رادیوهای دنیا یا یکی از رادیوهای کفار بهصورت یک خبر جدید بگویند: توجه! توجه! توجه! گوشهای همه مردم دنیا مهر بشود که چه خبر است؟ چیست؟ صدای آمریکا یا بیبیسی یا فلان رادیویی میخواهند یک خبر مهم جهانی منتشر کنند، خبر مهم این است که یک سطر مثل قرآن نوشته شده است. فکر میکنید این خبر از خبر اختراع بمب اتم یا بمب هیدروژن کمتر اهمیت دارد؟ اگر این کار امکان داشت خیلی راحت چنین کاری را کرده بودند. هرکسی با همین دلیل ساده این را میفهمد که این کتاب خداست، میگوییم مثلش را نمیتوانید بیاورید، اینهمه دشمن هم دارد اگر میتوانستند میآوردند. این انحصار را فقط قرآن کریم دارد و سایر کتب آسمانی اینگونه نبوده است. این هم نعمت عظیمی است که خدا به ما مرحمت فرموده که کتاب آسمانی امت اسلامی را اینگونه نازل کرده است. همینطور منّت دیگری گذاشته بر اینکه این کتاب را بدون اینکه کوچکترین تحریفی در آن واقع شود حفظ کرده است. سایر کتابهای دیگر چنین ضمانتی نداشت. خداوند متعال این ضمانت را فقط برای قرآن گذاشته که این کتاب تا قیام قیامت در میان انسانها دستنخورده باقی بماند. شما هرکدام از اینها را بخواهید حساب کنید که چه نعمت عظیمی است و اگر نبود چه میشد و ما و آیندگان با چه مشکلاتی برای پیدا کردن راه حق مواجه میشدیم خیلی باید در اطرافش فکر کرد و بحث کرد. اجمالاً خدا چنین منّتهایی را بر ما گذاشته که چنین کتابی را نازل کرده است.
ما معتقدیم راه سعادت بشر در این کتاب است، آن کسانی که برایشان ثابت نشده گمراه هستند و خدا ان شاء الله آنها را هدایت کند اما ما که ادعا میکنیم که این را فهمیدیم و معتقدیم که کلید سعادت دنیا و آخرت انسان در این قرآن است، این کتاب تنها کتابی است که در عالم این امتیازات را دارد و خدای متعال بهوسیله عزیزترین بندگانش این کتاب را برای ما فرستاده؛ پیک این پیام، اشرف مخلوقات است، افضل بنیآدم است، او واسطه بوده که این پیام را آورده، این هم با این مزایا، عقل ما چه میگوید؟! فرض کنید ما اصلاً هیچ تأکیدی نه در قرآن و نه در روایات داشتیم که به قرآن اهمیت بدهید اما با عقلمان فهمیدیم که این، کتاب خداست، عقل ما میگوید با این کتاب چهکار کنید؟! ببوسید و بالای سر بگذارید، همین؟! یا نه سعی کنید خیلی زیبا بخوانید. البته باید زیبا خواند اما چرا زیبا بخوانیم؟ خود این زیبا خواندن قرآن موضوعیت دارد یا نه این مقدمهای برای هدف بالاتری است؟ همینکه یکی از عبادات تعبدی ما این است که قرآن را زیبا بخوانید باید قرآن را زیبا بخوانیم یا نه یک فلسفه و حکمتی دارد؟ اینهمه تأکید بر قرائت قرآن، اهتمام به قرآن، زیبا خواندن قرآن، گوش دادن به قرآن، احترام به قرآن، ادب کردن موقع شنیدن قرآن، اینهمه دستورات بهخاطر چیز دیگری است، اینها یک چیزهای تعبدی و خشک نیست که ما ندانیم برای چیست، برای این بوده که ما از محتوای قرآن بهتر استفاده کنیم.
آدمیزاد اینگونه ساخته شده که اگر بخواهد از کلامی استفاده کند هرقدر آن کلام با صوت زیباتری خوانده شود بیشتر در روحش اثر میکند، وقتی با خط زیباتری نوشته شده باشد بیشتر به آن توجه میکند. انسان طبعاً زیبادوست است، خط زیبا، صدای خوش و امثال اینها را دوست دارد و توجه او را جلب میکند. وقتی توجه به یک کلامی جلب شد بهتر میتواند به معنایش توجه کند اما به شرطی که توجه بکند نه اینکه تمام توجهات فقط منحصر به لفظ شود و دیگر اصلاً معنا فراموش شود.
امروز میبینید در بسیاری از کشورهایی که اسمشان کشورهای اسلامی است و گاهی در دربارهایی که اسمش دربارهای اسلامی است قرآن کریم با یک تشریفاتی تلاوت میشود، عدهای از این درباریها هم جمع میشوند، اعم از کسانی که لباس روحانی یا غیرروحانی دارند در آن مجامع شرکت میکنند، خواننده با یک تشریفاتی قرآن تلاوت میکند و آنها هم تحسین و تشویق میکنند اما اگر شما دقت بکنید در بسیاری از این جاها -البته همهجا را نمیگویم- در بسیار از این جاها نوع تحسینها برای این خواننده شبیه تحسینهایی است که برای هر خواننده و هر نوازنده دیگری میشود یعنی تحسین فقط بهخاطر هنرش است؛ وقتی یک آیه طولانی را یکنفس میخواند صدای تحسین بلند میشود، وقتی چندجور قرائت میخواند صدای تحسین بلند میشود، اصلاً توجهی نیست به اینکه معنای این آیه چیست؟ درباره چه نازل شده؟ رسالت آن چیست؟ پیامش چیست؟ فقط آن خواننده را تشویق میکنند که چقدر هنر دارد! عیناً مثل کسی که بلاتشبیه فرض کنید مثنوی را خیلی قشنگ و زیبا بخواند و دیگران هم او را تحسین کنند که عجب قشنگ میخواند.
در بسیار از موسیقیهایی که در زمان گذشته بود خوانندهای مثلاً شعر یا سرود زیبایی را میخواند و دیگران فقط از آهنگ صدایش خوششان میآمد. گاهی اصلاً نمیفهمیدند که دارد چه میخواند! کسی توقع نداشت که ببیند مفاد شعر این خواننده چیست، خوشش میآید که این آهنگ را گوش بدهد، چهچه میزند، حالا چه الفاظی اینجا خوانده میشود مطرح نیست هرچه میخواهد باشد.
در بعضی از کشورهای اسلامی کسانی هستند که در مجامع قرائت قرآن که حاضر میشوند خوششان میآید فقط این آهنگ را گوش کنند و به اینکه محتوای آن چیست، کدام آیه است و معنای آن چیست کاری ندارند. آیا برای یک مردمی که معتقدند به اینکه قرآن بزرگترین کتاب آسمانی است و ضامن سعادت همه انسانهاست این کافی است؟! همینگونه باید با آن برخورد کنند؟! یا نه صدای خوب قرآن باید وسیلهای باشد برای اینکه توجه بیشتر به معنا حاصل شود. آیا این انحراف و گمراهی نیست که ما با قرآن اینگونه برخورد کنیم؟! باز سوءتفاهم نشود، کسی مخالف قرائت قرآن با صوت خوب، با تجوید و با رعایت آداب نیست، صحبت در این است که نباید به این کار اکتفا شود، نباید این کار موضوعیت داشته باشد، باید وسیلهای برای جلب توجهات بیشتر به مفاد آیات باشد.
بنده که به چشمم عینک میزنم یا آقایانی که عینک دارند، عینک میزنیم تا بهتر ببینیم؛ اما اگر بنشینیم و فقط عینکمان را تماشا کنیم و فقط دغدغهمان این باشد که عینکمان زیباتر و تمیزتر باشد، آیا به هدفمان از استفاده از عینک رسیدهایم؟! البته تمیزی عینک برای دیدن مطلوب است اما اینکه اصلاً توجه فقط به عینک باشد، ما را به هدفمان نمیرساند. عینک را میزنند که بهتر ببینند نه اینکه بیشتر خود عینک را ببینند. قرآن نازل شده که ما الفاظش را بشنویم تا معنایش را بفهمیم، الفاظ جنبه ابزاری دارد، اصالت ندارد، هدف، فهمیدن معناست. البته اگر بخواهیم چشم ما خوب ببیند بنده که احتیاج به عینک دارم باید عینک خودم را نگه دارم، مواظب باشم نشکند و کثیف نشود و آن را تمیز نگه دارم اما نه اینکه تمام توجهم شبانهروز به عینکم باشد. عینک را باید وسیله برای دیدن قرار بدهم. اصوات قرآن را باید وسیله برای فهمیدن معنای قرآن و رسیدن به حقایق آن قرار بدهیم نه اینکه خود اینها برای ما موضوعیت پیدا کند. اگر با آن نظر نگاه بکنیم احتراماتی که میکنیم، قرائت قرآنی که گوش میدهیم یا قرائت میکنیم همه اینها ارزش خواهد داشت و الا کار ما یک کار غیرعاقلانه میشود، یک کار بچهگانه میشود، شبیه این میشود که بچهها چند تا گردوی پوک برای بازی بردارند، گردوی پوک و بیمغز که پوست دارد اما مغز در آن نیست، بعد بچهها به همدیگر افتخار کنند یا به همدیگر رشک ببرند که گردوی او قشنگتر است، پوست آن زیباتر است، آنیکی میگوید نهخیر گردوی من زیباتر است، یا یکی دیگری را تحسین کند که ماشاءالله شما عجب گردوی زیبایی داری! آن گردوها پوک است، چیزی در آن نیست. گردو را برای مغزش میخواهند، درست است که اگر بخواهند مغز بماند باید در پوست باشد، باید پوستی داشته باشد تا مغزش بماند اما اگر همه توجهات به پوست شد دیگر این کار، کار عاقلانهای نیست، کار بچههاست که گردوهای پوک را جمع کنند و با آن بازی کنند. کار کسی که فقط به الفاظ توجه داشته باشد و معنا را فراموش کند، چنین کاری است، فقط توجه به پوست کرده و مغز را رها کرده است. ما باید اهتمام داشته باشیم که در این دام شیطانی نیفتیم. ضمن اینکه به خواندن قرآن کمال اهتمام را میورزیم، احترام کافی میکنیم، خوانندگان قرآن را گرامی میداریم اما فراموش نکنیم که ورای این الفاظ، معانی منظور است، اینها باید وسیلهای شود برای اینکه توجه ما به حقایق قرآن جلب شود. آن را نباید فراموش نکنیم وگرنه کار ما بچهگانه خواهد بود.
اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين در روایات شریفه، قاریان قرآن را دستهبندی کردند؛ آن کسانی که فقط توجهشان به الفاظ و حروف و وقوف است آنها را مذمت کردند و گفتند: لا کثر الله هؤلاء القراء؛ خدا اینگونه قرآنخوانها را زیاد نکند. درباره آن قاریانی دعا کردند که آیات قرآن را مثل معجون و داروهایی برای دردهای خودشان تلقی میکنند، به هر آیهای که میرسند میاندیشند که این آیه دوای کدام درد از دردهای باطنیشان است و آن را همچون مرهمی بر زخم خودشان میگذارند. اینگونه قاریان را دعا میکنند. همچنین قاریانی که قرائت قرآن را وسیله تمتعات دنیوی یا جلب شهرت و محبوبیت و جاه و مقام قرار دادند را هم مذمّت میکند. آن قرائت قرآنی مطلوب است که وسیلهای برای توجه بیشتر به معنا باشد.
حالا از این که گذشتیم و خواستیم که معانی قرآن را بفهمیم آیا ما از خطر رهیدیم و دیگر به آن هدف قرآن رسیدیم یا نه کار هنوز تمام نیست؟ تازه اینجا اول مشکلات است، تا حالا که در راه نیامده بودیم و هنوز راه نیفتاده بودیم، تازه وقتی میخواهیم معانی قرآن و حقایق آن را بفهمیم آنوقت جایی است که دستانداز دارد، راه مستقیم و راه معوج دارد و باید ببینیم کدام راه را باید پیمود.
مسلمانان در صدر اسلام برای استفاده از قرآن خیلی احتیاج به ترجمه نداشتند چون مخاطبان اولیه قرآن عربها بودند، پیغمبر اکرم هم در ابتدا در میان اعراب بود و بعداً به تدریج رسالت ایشان در میان سایر اقوام گسترش پیدا کرد و الا ابتدا مخاطب پیغمبر، عربها بودند. آنها الفاظ عربی را میفهمیدند ولی فهمیدن لفظ تا پی بردن به کُنه معنا و حقایق خیلی فاصله دارد.
قرآن کتابی است که از ویژگیهایش این است که از یکطرف طوری است که هرکسی با زبان عرب آشنایی داشته باشد تا حدّی میتواند از این قرآن استفاده کند و بیبهره نمیماند و از یکطرف آنقدر عمق دارد که هرچه علما و بزرگان درباره آن بیندیشند و در اعماقش فرو بروند به عمق آن نمیرسند. امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه در نهجالبلاغه میفرماید: إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِيقٌ لاَ تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَلاَ تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ؛[2] قرآن ظاهری آراسته و زیبا و باطنی ژرف دارد، آنقدر ژرف که شگفتیهای آن هیچگاه پایان نمیپذیرد، وَلاَ تُكْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِه؛ تاریکیها هم جز با نور قرآن روشن نخواهد شد. پس جای اندیشیدن زیاد دارد، جای دقت کردن و فرو رفتن در اعماقش زیاد دارد. بزرگانی که دهها سال عمر را صرف دقت در معانی قرآن کردند در بسیاری از جاها اعتراف کردند به اینکه ما درست نمیفهمیدیم و تازه وقتی آنچه را درست فهمیدند یک لایهای از آن لایهها و بطنی از بطون آن را ممکن است فهمیده باشند، پشت سر این معنا و در باطن آن ممکن است معانی دیگری باشد که کسان دیگری باید بفهمند و بالاخره آن بطون نهاییاش را کسی جز ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين نمیفهمد، پس همه مردم نمیتوانند یکسان از قرآن استفاده کنند، این از لحاظ مراتب طولی قرآن یعنی معنایی پشت سر معنای دیگری و در بطن معنای دیگری. از طرف دیگر خود قرآن میفرماید که آیات قرآن محکم و متشابه دارد؛ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ،[3] حالا چرا، بحث مفصلی دارد که وجود متشابهات چه حکمتی دارد. بههرحال متشابهات در قرآن وجود دارد و خود قرآن نیز به وجود آن تصریح دارد.
قرآن میفرماید که یک دسته از آیات، محکمات هستند که اینها مادر کتاب هستند و طبق آنچه بزرگان فرمودند معنایش این است که مرجع آن متشابهاتند، متشابهات را باید به محکمات برگرداند و با قرینه محکمات تفسیر کرد. دنبال آیه میفرماید: فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ؛ آنهایی که به قرآن مراجعه میکنند همه یکجور نیستند؛ بعضیها ریگی در کفششان هست و سراغ قرآن نمیآیند تا ببینند قرآن چه میگوید بلکه سراغ قرآن میآیند تا بگویند قرآن باید این را بگوید، قبلاً خودشان معنا را تعیین میکنند و بعد سراغ این میروند که برای آن معنا یک لفظی پیدا کنند. انسان یکوقت در مقابل گویندهای مینشیند گوش میدهد تا ببیند او چه میگوید و چه میخواهد بگوید، یکوقت میخواهد یک حرفی را به او ببندد و فردا بیاید از قول او فلان مطلبی را نقل کند با وجود اینکه او چنین حرفی را نگفته، میگردد لابهلای کلماتش چیزی شبیه آن مطلبی که میخواهد به او ببندد را پیدا میکند و میگوید آنجا که این را گفت مقصودش این بود. أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ؛ آنهایی که دلشان منحرف است، انحراف درک دارند، انحراف قلب دارند، آنهایی که مرکز شعورشان کج است، نمیخواهند صاف و راست با قرآن مواجه شوند، مرض دارند، غرض دارند، اینها سراغ آیات محکم نمیروند؛ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ، سراغ آن آیاتی میروند که دوپهلو است و میشود یک معنی دیگری هم به آن چسباند، آنها را دستاویز میکنند تا مقاصد خودشان را بر قرآن تحمیل کنند نه اینکه حقایق قرآن را از قرآن بیاموزند.
چنین مردمی تازه پیدا نشدند بلکه از صدر اسلام هم بودند. امیرالمؤمنینعلیهالسلام در نهجالبلاغه در دو خطبه به اینگونه مردم اشاره میکند، یکی به مردمی که در همان عصر بودند و یکی پیشگویی نسبت به مردمی که در آینده خواهند آمد. میفرماید: إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالًا وَ يَمُوتُونَ ضُلَّالًا؛[4] به خدا شکایت میکنم از آن مردمی که نادان زندگی میکنند و گمراه میمیرند، اینها کسانی هستند که اگر قرآن بهطور صحیح در میانشان خوانده شود و معنا شود و تفسیر شود توجهی نمیکنند اما اگر قرآن تحریف شد و تفسیر به رأی شد و معنای عوضی به آن چسباندند آنوقت چهچه و بهبه میکنند؛ لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ؛ در میان این مردم هیچ کالایی بیرونقتر و کسادتر از قرآن نیست درصورتیکه درست تلاوت شود، وَ لَا سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لَا أَغْلَى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ؛ هیچ کالایی هم گرانبهاتر از این کالا در میان این مردم پیدا نمیشود درصورتیکه تحریف شود.
در خطبه دیگری میفرماید: سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ؛ زمانی خواهد آمد که قرآن دو بازار دارد؛ یک بازار آن بسیار کساد است و یک بازار آن بسیار رواج دارد. آنجایی که قرآن درست معنا میشود بازارش کساد است و طالب ندارند. آنجایی که قرآن تحریف میشود و برای آن معنای عوضی نقل میکنند، رایج است. این چیزی است که حتی در صدر اسلام بوده و امیرالمؤمنینعلیهالسلام از درد آن اینگونه مردم مینالد؛ إِلَى اللَّهِ أَشْكُو، از این مردم به خدا شکایت میکنم! آخر چه مرضی دارید؟! اگر واقعاً میخواهید قرآن را بفهمید بیایید معنای درستش را بفهمید و اگر نمیفهمید بگذارید بروید. این چه مرضی است که باید قرآن را گرفت اما تفسیر به رأی کرد و باید معنای عوضی به آن چسباند؟! نمیشود کسی چنین کاری بکند جز اینکه ریگی در کفش او باشد و بخواهد دیگران را گمراه کند و الا اگر قصد گمراه کردن دیگران را نداشته باشد، خودش عمل نمیکند و قرآن را رها میکند و میرود، دیگر چه داعی دارد که بیاید تفسیر عوضی برای قرآن بکند؟ این نیست جز بهخاطر اینکه فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ، میخواهند دیگران را منحرف کنند و الا برای خودشان که روشن است و میفهمند معنی آیه این نیست. چنین مردمی رفیق شیطان، کارگزار شیطان و شریک شیطان هستند، خدا قرآن را برای هدایت مردم فرستاده این را وسیلهای برای گمراه کردن مردم قرار میدهند. اینها بزرگترین جنایات را مرتکب میشوند. گناهی که اینها انجام میدهند از گناه کسانی که انبیا را میکشتند بالاتر است. وقتی پیامبر و امام را کشتند مردم میفهمند که این مظلوم کشته شد و توجهشان بیشتر به او جلب میشود. گاهی همین کشته شدن وسیله رواج هدف او میشود، مگر اینطور نیست؟ مگر کشته شدن امام حسینعلیهالسلام موجب رواج هدف او نشد؟ آنهایی که میروند کتاب خدا را تحریف میکنند و معنای عوضی به مردم تحویل میدهند آنها خطر و خیانتشان برای جامعه بیشتر است یا آنهایی که امام را کشتند؟! اینها مردم را گمراه کردند و راه را برای هدایت مردم بستند. آنهایی که امام حسینعلیهالسلام را کشتند خود همان، وسیلهای برای رواج اسلام شد اما گناه اینهایی که به اسم امام حسینعلیهالسلام و به اسم قرآن، اهداف امام حسینعلیهالسلام و اهداف قرآن را تحریف میکنند از آنها خیلی بیشتر است. این است که امیرالمؤمنینعلیهالسلام باز در نهجالبلاغه تأکید میفرماید که در قرآن دقت کنید اما وقتی در قرآن تدبّر میکنید خودتان را متهم کنید از اینکه مبادا رأیتان را بر قرآن تحمیل کنید؛ وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَاسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ؛[5] اگر میلتان این است که معنی این آیه این باشد تمایلات خودتان را مغشوش بدانید. انسان گاهی دلخواههایی دارد و خوشش میآید که چنین معنایی در آیات قرآن پیدا کند و لذا خودتان را متهم کنید، این تمایل موجب این نشود که معنای آیه قرآن را عوضی بفهمید. خیلی باید دقت کرد. آنهایی که هنوز وارد میدان نشدند که هیچ اما آنهایی که میخواهند بفهمند خیلی باید دقت کنند و از اهلش یاد بگیرند. معنایی را از پیش خود به قرآن تحمیل نکنند چون با این کار هم خودشان را فریب میدهند و هم دیگران را گمراه میکنند یعنی بزرگترین نعمت خدا را نسبت به انسانها بیاثر میکنند و گاهی دارای اثر ضد؛ یعنی درست آنچه را قرآن میخواهد نفی کند آنها با بازی با الفاظ اثبات میکنند و آنچه را قرآن میخواهد اثبات کند آنها نفی میکنند. این نمونهها در میان منافقین فراوان بود؛ گروه فرقان و منافقین امثال این تفسیرهای به رأی هستند. الحمدلله بعد از انقلاب مشت اینها باز شد و حنایشان دیگر رنگی ندارد ولی باز ما باید به هوش باشیم، شیطان نمرده است، امروز اگر خدا مشت منافقین و امثال آنها را از تحریفکنندگان قرآن باز کرد معنایش این نیست که راه گمراهی دیگر الیالابد بسته شده است، شیاطینی هستند و خواهند آمد که فردا و پسفردا هم شبهههایی القا کنند تا مسلمانها را از راه خارج کنند، امروز به یک رنگ و فردا به رنگ دیگری. این خطر همیشه وجود دارد که ما راه حق را درست تشخیص ندهیم. شیطان همیشه در کمین ما است.
نتایجی که از عرایضم میخواهم بگیرم این است که در درجه اول سعی کنیم اهتمام بیشتر به قرائت قرآن، یاد گرفتن قرآن، خوب خواندن قرآن و شرکت در مجالس قرائت قرآن داشته باشیم اما بهعنوان یک وسیله نه بهعنوان هدف؛ وسیلهای برای بهتر فهمیدن قرآن.
در خود قرآن میفرماید که این کتاب بهگونهای نازل شده که آنهایی که مؤمن هستند از شنیدن آیات قرآن یک حالت روانی و احساسی به آنها دست میدهد که مو بر اندامشان راست میشود؛ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ،[6] آنهایی که مؤمن هستند وقتی تلاوت قرآن را میشنوند پوستهایشان تَقْشَعِرُّ، دون دون، میشود و مو بر اندامشان راست میشود یعنی از تلاوت قرآن آنچنان خشیت الهی در دلهای مؤمنین پیدا میشود که مو بر اندامشان راست میشود. این علامت مؤمن است. الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا؛[7] مؤمن اینگونه است. مؤمن کسی است که وقتی یاد خدا و نام خدا برده میشود عظمت خدا در قلب او جلوه میکند و ترسناک میشود، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ؛ میلرزد، وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا.
باز در آیات دیگری هست که مؤمنین را وصف میکند که وقتی آیات قرآن تلاوت میشود اینها با زنخهایشان روی زمین میافتند و اشک از چشمانشان جاری میشود؛ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا.[8] علامت مؤمن این است، ما چقدر از این علامتها داریم؟! از علامت ایمان نباید فقط به خوب خواندن قرآن اکتفا کنیم، باید خوب خواندن قرآن را وسیلهای قرار داد برای اینکه توجه قلب ما بیشتر به مفاد قرآن و نازل کننده قرآن معطوف شود، انس با قرآن و به نازل کننده قرآن پیدا کنیم.
باز در نهجالبلاغه هست که مؤمنینی که قرآن تلاوت میکنند خدا در قرآن برایشان تجلی میکند؛ یتجلی فیه ربهم. اینکه چه درک میکنند ما هنوز قدم اول را نپیمودیم و در آن حال نیستیم که وقتی قرآن تلاوت میشود مو بر اندام ما راست شود و اشک از چشمان ما جاری شود، هنوز به اینجا نرسیدیم، به آنجایی که اولیا خدا رسیدند که هرچه یافتند از قرآن دریافتند. چه میدانیم آن یتجلی فیه ربهم چه مقامی است، ولی هست. هرقدر بیشتر به قرآن اهمیت بدهیم و بیشتر به قرآن عمل کنیم این حقایق بیشتر برای ما ظاهر میشود.
چون این مجلس به مناسبت هفته وحدت تشکیل شده یکی از استفادههایی که ما باید از قرآن بگیریم در زمینه حفظ وحدت است؛ قرآن محور وحدت امت اسلامی است و این چیزی است که در خود قرآن هست به کمک استفاده از روایات و کلمات اهل بیتسلاماللهعلیهماجمعین. این آیه را همه شنیدید و دیگر میدانیم که وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا،[9] مسلمانها باید اعتصام به حبل الله کنند. امیرالمؤمنینصلواتاللهعلیه در نهجالبلاغه میفرماید: قرآن حَبلُ اللّه ِ المَتينُ و سَبَبُهُ الأمينُ؛[10] است. قرآن آن محور، ریسمان و آن واسطهای است که بین خلق و خالق برقرار است و مردم با چنگ زدن به آن ریسمان میتوانند دور محور حق جمع شوند و بهسوی خدا حرکت کنند؛ حَبلُ اللّه ِ المَتينُ.
بزرگترین عاملی که میتواند فرقههای مختلف مسلمانها را با هم جمع کند و به هم نزدیک کند و پایهای برای رفع اختلافاتشان باشد و منشأیی برای تألیف قلوبشان باشد قرآن کریم است؛ بنابراین از این دیدگاه هم ما بهخاطر مصالح اجتماعی مسلمین باید به قرآن اهمیت بدهیم، بهعنوان بزرگترین، محکمترین و مطمئنترین محوری که میتواند همه مسلمین را با هم متحد کند و در مقابل کفر در یک صف قرار بدهد.
امیدواریم خدای متعال به ما توفیق بهرهمندی از قرآن کریم در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی مرحمت فرماید.
ما را با اهل قرآن محشور بفرماید.
ما را با باطن قرآن و قرآن ناطق که ائمه اطهارصلواتاللهعليهماجمعين هستند آشناتر بفرماید.
محبت قرآن و اهل بیت قرآن را در دلهای ما زیاد کند.
توفیق عمل به دستورات قرآن به همه ما مرحمت فرماید.
در قیامت ما را با قرآن محشور فرماید.
[1]. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۶، صفحه ۲۵۶.
[2]. غررالحکم و درر الکلم، ج 1، ص 140.
[3]. آل عمران، 7.
[4]. نهجالبلاغه، خطبه 17.
[5]. همان، خطبه 176.
[6]. زمر، 23.
[7]. أنفال، 2.
[8]. اسراء، 109.
[9]. آل عمران، 103.
[10]. نهجالبلاغه، خطبه 176.