توصیه‌هایی برای استفاده بیشتر از مراسم معنوی اعتکاف

در جمع معتکفان مسجد امام حسن عسکری‌علیه‌‌السلام
تاریخ: 
سه شنبه, 4 آبان, 1378

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

نثار روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه، شهدای والامقام اسلام و احیاکننده این سنت محمدی صلواتی اهدا بفرمایید.

احیای سنت اعتکاف به برکت انقلاب اسلامی

خداوند متعال را شکر می‌کنیم که در زمانی زندگی می‌کنیم که پرچم اسلام در کشور ما برافراشته شده است و روزبه‌روز توجه‌ مردم ما به اسلام و تقرب به خدا بیشتر جلب می‌شود و نمونه‌اش این سنت شریفی است که هر سال پررونق‌تر و فراگیرتر در کشور به پا داشته می‌شود. این یکی از برکات کوچک این انقلابی است که برکات فراوانی را برای کشور ما و برای همه دنیا به ارمغان آورده است.

خدا را شکر می‌کنیم که به ما حیات داد تا این ایام را درک کردیم. بنده چون خودم موفق به اعتکاف نیستم از قول شما عرض می‌کنم که خدا را شکر می‌کنیم که در این ماه شریف، توفیق انجام این عمل خداپسندانه را مرحمت فرمود آن هم در یک جمع نورانی که شاید روی این زمین و زیر این آسمان، کمتر بقعه‌ای را بشود نشان داد که فعلاً از اینجا نورانی‌تر باشد و بیشتر مورد توجه خاص ولی عصر‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف باشد.

درک ماه رجب، توفیق روزه ایام البیض و توفیق اعتکاف در خانه خدا، هر کدام از این‌ها نعمت بسیار بزرگی است که اقتضای شکر فراوانی را دارد. آنچه بر فضائل این ایام و این عبادت شما می‌افزاید توفیقی است که ان‌شاءالله برای قرائت دعای امّ داوود و مقدماتش با بهترین حال و با حضور قلب کامل برای شما حاصل خواهد شد.

من به نظرم رسید که برای بعضی از عزیزانی که شاید از داستان امّ داوود درست خبر نداشته باشند یک شمه‌ کوتاهی عرض کنم و بعد یک نکته‌هایی که به نظرم می‌رسد که جای دقت، تأمل و درس‌آموزی از این جریان دارد آن‌ها را به عرض‌تان برسانم.

دعای امّ داوود؛ دعایی که درهای استجابت را می‌گشاید!

امِّ داوود که اسم دیگرش امِّ خالد بَربریه است بانوی مکرّمه‌ای بود که حضرت صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه را هم شیر داده بود یعنی مادر رضاعی آن حضرت حساب می‌شد و این جناب داوود، فرزند ایشان، نوه حضرت امام حسن‌سلام‌‌الله‌‌عليهبودند.

در زمان منصور که علویان سخت تحت فشار دولت غاصب عباسی بودند سادات بَنی‌الحسن هم تحت فشار بودند و آن‌ها را می‌گرفتند زندان می‌کردند و شکنجه می‌دادند. از جمله اینکه منصور این جوان حسنی یعنی داوود بن حسن بن الحسنسلام‌‌الله‌‌عليه، نوه امام حسنسلام‌‌الله‌‌عليه را گرفت و در بغداد زندانی کرد. چند ماهی گذشت و هیچ کس اطلاعی از ایشان نداشت. مادر ایشان، امّ داوود که مادر رضاعی امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه بود در مدینه خدمت امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه شرفیاب شد. گویا حضرت کسالتی داشتند و ایشان به عیادت‌ حضرت آمده بودند.

حضرت فرمودند از داوود چه خبر داری؟ داوود برادر رضاعی ایشان بود. عرض کرد چند ماه است که هیچ خبری ندارم، ایشان را در عراق گرفته‌اند و در زندان است. حضرت فرمودند ماه رجب در پیش است - گویا اواخر ماه جمادی‌الثانی بود که خدمت آقا شرفیاب شده بود- فرمودند در این ماه، دعای استفتاح را بخوان! دعایی است که ابواب آسمان را فتح می‌کند و به هدف اجابت می‌رسد. اگر دعاهای دیگری ممکن است در بعضی از مراحل، متوقف شود و به هدف اجابت نرسد، این دعایی است که خودش درهای آسمان‌ها را فتح می‌کند و به هدف اجابت می‌رسد. این دعا را بخوان!

ایشان کیفیتش را از حضرت پرسید و حضرت املا فرمودند و ایشان یادداشت کرد و نوشت. ایشان سه روز ایام البیض ماه را روزه گرفت و روز نیمه ماه، قرائت‌های قرآن را به جا آورد و دعا را تلاوت کرد. شب به خواب رفت. خواب دید که فرشتگان مقرّب الهی و انبیا و اولیای خدا و پیشاپیش‌شان رسول خدا‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله تشریف آوردند. پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله به او فرمودند که ببین همه این‌ها یاران تو در دعا هستند. چون این دعای امّ داوود در بین همه دعاها این ویژگی را دارد که یکی‌یکی و جداجدا بر تمام ملائکه، ملائکه مقرّبین و بر انبیا و اولیای خدا صلوات می‌فرستد. طبعاً وقتی کسی برای چنین بزرگوارانی که اهل کَرَم و جود هستند صلوات بفرستد یعنی از خدا رحمت بخواهد، آن‌ها خودشان را بدهکار می‌دانند و آن‌ها هم برای او دعا می‌کنند.

در خواب، حضرت به او فرمودند که همه این فرشتگان و انبیا را که می‌بینی، برای تو دعا کردند و دعای تو مستجاب شد و فرزند تو آزاد شد! می‌گوید بیدار شدم. به اندازه‌ای که مَرکب تندرویی از بغداد تا مدینه بیاید گذشت که در خانه را زدند و داوود وارد شد. پرسیدم چه شد؟ گفت شب شانزدهم ماه رجب بود که خواب بودم. مادر! در خواب دیدم که شما در گوشه‌ای روی حصیری نشسته‌اید و مشغول دعا کردن هستید. مردان نورانی‌ای که پایشان در زمین بود و سرشان در آسمان، برای دعای شما آمین می‌گفتند و یک نفر که از همه زیباتر و خوشبوتر بود و گویا جدّم رسول خدا بود، به من بشارت داد که دعای مادرت در حق تو مستجاب شد.

از خواب پریدم. دیدم درِ زندان را می‌زنند. نصف شب، منصور آن‌ها را دنبال من فرستاده بود و من را با همان حال پیش منصور بردند. دستور داد غُل و زنجیر را از پای من باز کردند. ده هزار درهم به من داد و گفت با یک مرکب تیزرویی او را روانه مدینه کنید!

امّ داوود خدمت امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه آمد و این داستان را برای ایشان نقل کرد که ما این خواب را دیدیم. حضرت فرمودند آن وقتی که منصور نصف شب بیدار شد، امیرالمؤمنین‌‌سلام‌‌الله‌‌عليه به خواب او آمدند در حالی که بالای گودالی از آتش ایستاده بودند و فرمودند یا فرزندم را آزاد کن یا تو را در این آتش می‌اندازم! منصور، وحشت‌زده از خواب بیدار شد و دستور داد داوود را احضار کردند و او را آزاد کرد. این خلاصهِ داستان امّ داوود است.

بعد حضرت فرمودند اگر ماه رجب هم نبود، در هر ماه، اگر کسی سه روز ایام البیض را روزه بگیرد و این دعا را بخواند دعایش آناً مستجاب می‌شود! حالا این داستانی بود که برای کسانی که نشنیده بودند نقل کردم؛ برای کسانی هم که شنیده‌اند باز برای آن‌ها تازه بشود.

آن نکته‌ای که من می‌خواستم عرض کنم این بود که این بی‌بی، این بانوی مکرمه، امّ داوود، یک حاجت بزرگ و نگرانی شدیدی داشت و آن این بود که فرزندش در زندان منصور بود. خدمت امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه که شرفیاب می‌شود حضرت نگرانی‌شان را که درک می‌کنند این دستور را به او می‌دهند که چند روز صبر کن تا نیمه ماه رجب فرا برسد؛ سه روز روزه بگیر و این اعمال را به جا بیاور! من یادم نمی‌آید که در اعمال عبادی‌ای که در روایات، وارد شده عملی به این سنگینی وارد شده باشد. البته من اطلاع خیلی زیادی ندارم اما در بین آنچه از روایات یادم می‌آید، عمل عبادی‌ای به این سنگینی سراغ ندارم؛ این‌همه قرائت قرآن، معمولاً بیشتر از سه، چهار ساعت طول می‌کشد. این عمل را به او تعلیم فرمودند برای این‌که فرزندش از زندان آزاد شود. البته ما هم همان وعده‌ای که امام فرمودند را انتظار داریم. ما که محروم هستیم اما شما عزیزانی که موفق هستید، ان‌شاءالله با قرائت این دعا، حاجات‌تان برآورده خواهد شد.

بلندهمتی در دعا و حاجت خواستن

آنی که من می‌خواستم عرض کنم این است که همت‌تان را بلند کنید و حاجت بزرگی از خدا بخواهید! هر حاجتی را که در نظر بگیرید و این اعمال را برای آن انجام بدهید ان‌شاءالله خدا آن حاجت‌تان را برآورده می‌کند؛ اما همت شما چه قدر است؟

برای این‌که یک زندانی، آزاد شود حضرت چنین دستوری فرمودند. من می‌خواهم از شما سؤال کنم که آیا شکنجه‌ای که داوود در زندان منصور می‌دید و محرومیتی که می‌کشید آن بزرگ‌تر است یا محرومیتی که مؤمن از درک رحمت‌های الهی بکشد و یا خدایی نکرده در اثر گناهانش، مبتلا به عذاب جهنم بشود؟! کدام عذاب‌ها سخت‌تر است؟! آن قیدوبندی که منصور به پای داوود زده بود سخت‌تر بود یا قیدوبندهایی که ما به دست خودمان در اثر گناهانی که مرتکب شده‌ایم بر روح ملکوتی‌مان ‌زده‌ایم؟! این قیدوبندها خطرناک‌تر است یا آن قیدوبندی که چند روزی به دست و پای داوود زده شده بود؟! ابتلائاتی که مسلمان‌ها در این عصر و زمانه دارند دردناک‌تر است یا ابتلائی که داوود در زندان منصور داشت؟! البته منحصر به او نبود؛ سادات بنی‌الحسن و سادات دیگر علوی هم در زندان او بودند و شکنجه‌های زیادی دیدند اما در این عصر هم، مسلمان‌ها و به‌خصوص شیعیان، در اطراف عالم شکنجه‌های عجیبی می‌بینند. آن‌قدر شنیده‌ایم و گوش و چشم‌مان پر شده است که برای ما عادی شده است. شکنجه‌هایی که مسلمان‌ها در بوسنی و هرزگوین در طول چند سال دیدند، شکنجه‌هایی که شیعیان در افغانستان و در پاکستان می‌بینند و شکنجه‌هایی که مسلمان‌های دیگر در اطراف عالم می‌بینند، جا ندارد که ما این‌ها را حاجت خودمان قرار بدهیم؟! اهمیت این‌ها بیشتر است یا این‌که فرض کنید یک کسی اعتکاف به جا بیاورد برای این‌که خدا یک خانه نصیبش کند و از اجاره‌نشینی نجات پیدا کند؟! البته سخت است، ما هم هر حاجتی که داریم را باید از خدا بخواهیم، برای اجاره خانه‌مان هم باید دعا کنیم.

خداوند متعال به حضرت موسی بن عمران‌علی نبینا و آله و علیه‌السلام وحی فرمود که نمک آشت را هم از من بخواه! ما نمک آش‌مان را هم باید از خدا بخواهیم، چه رسد به خانه و زندگی و ادای قرض و مشکلات دیگری که کم‌یابیش مبتلا هستیم؛ ولی این‌ها کجا و نجات ابدی از عذاب دوزخ کجا؟! این نعمت‌های دنیا کجا و هم‌نشینی پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله و اولیای خدا در دار رحمت خدا و در جوار قرب او کجا؟! بستگی دارد به این‌که همت‌مان را چه قدر زیاد کنیم.

آبشار رحمت الهی در حال ریزش است و مخصوصاً در این شب‌ها و این روزها رحمت الهی مثل یک دریا ریزش می‌کند. بستگی دارد به این‌که ظرفی که ما جلوی این آبشار و جلوی این دریا می‌بریم چه اندازه گنجایش داشته باشد. اگر یک استکان ببریم، از این دریا همین استکان نصیب ما می‌شود و اگر یک قدح ببریم یک قدح. هر چه ظرف بزرگ‌تری داشته باشیم بیشتر نصیب ما می‌شود.

راه بهره‌مندی بیشتر از نتایج عبادات

این ظرفیت، با معرفت ما پیدا می‌شود و با همت ما بزرگ می‌شود. سعی کنیم بفهمیم چه چیزی ارزنده‌تر است و آن را از خدا بخواهیم؛ سعی کنیم ظرفیت‌مان را بیشتر کنیم تا از رحمت خدا بیشتر استفاده کنیم؛ سعی کنیم در عمل‌مان اخلاص بیشتری داشته باشیم. مبادا خدایی نکرده وقتی حالی پیدا کردیم و اشکی از صورت‌مان جاری شد دلمان بخواهد رفیق‌مان هم ببیند. خیلی پست‌همتی می‌خواهد که آدم، زحمات چند روزه‌اش را با یک ریا باطل کند. هرقدر عمل، خالص‌تر باشد؛ هرقدر نیت، پاک‌تر باشد؛ هرقدر همت، بلندتر باشد؛ آنچه نتیجه این عبادت‌ها می‌شود بزرگ‌تر، بیشتر و ارزنده‌تر خواهد بود.

تفکر؛ برترین عبادت

جا دارد در این ساعاتی که در اینجا معتکف هستید لحظاتی را به فکر کردن درباره این مسائل بپردازید. قرائت قرآن بسیار ثواب دارد؛ خواندن دعاها و مناجات‌ها بسیار ثواب دارد؛ توبه و انابه و استغفار، بسیار ثواب دارد؛ اما شاید ثواب فکر کردن، از همه این‌ها بیشتر باشد. فکر کردن درباره همین‌ها که ما چه قدر نیاز داریم؟ چه قدر فقر داریم؟ چه قدر باید از خدا چیز بخواهیم؟ آیا همین حوائج مادیِ دنیوی کافی است؟ آیا همین‌که خانه‌ای، زندگی‌ای، همسری یا وسایل دیگری برای ما فراهم شد دیگر راضی باشیم یا نه، این‌ها بسیاربسیار کوچک است؟!

بست و بست‌نشینی

من با فکر عامیانه خودم خیال می‌کنم معنای اعتکاف این است که آدم می‌آید درِ خانه خدا بست می‌نشیند. این چیزها در سابق زیاد بوده است. حالا هم به شکل‌های دیگری هست. اشخاص موجّه در یک شهری، اطراف خانه‌شان، یک جایی بوده که بست بوده است. مجرمان هم وقتی به آن جا می‌آمده‌اند دیگر کسی متعرض‌شان نمی‌شده است. ملاحظه فرموده‌اید که اطراف حرم امام رضا‌سلام‌‌الله‌‌عليه چند تا بست هست. حالا باز هم بست‌ها را تجدید کرده‌اند. بست‌ها جایی بوده که هر مجرمی وقتی وارد بست می‌شده است دیگر کسی حق نداشته متعرض او بشود. اگر قاتل هم بوده، اولیای دم به احترام امام رضا‌سلام‌‌الله‌‌عليه سراغش نمی‌رفتند و آن جا می‌ماند تا به کارش رسیدگی کنند.

اعتکاف یعنی بست نشستن درِ خانه خدا

اعتکاف یعنی این‌که آمده‌ایم درِ خانه خدا بست نشسته‌ایم و می‌گوییم خدایا! ما بلا و گرفتاری زیاد داریم، دشمن زیاد داریم، دشمن فردی، دشمن اجتماعی، دشمن انقلاب، دشمن تشیع، دشمن اسلام؛ کجا برویم؟! آمده‌ایم درِ خانه تو پناه آورده‌ایم.

آیا این‌ها غصه ندارد؟!

از یک زاویه‌ دیگر، بدترین آفات و دشمن‌ها از خودمان است؛ از شرّ نفس خودمان به خدا پناه می‌بریم؛ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا.[1] هیچ کس به اندازه نفس انسان به آدم ضرر نمی‌زند؛ أَعدى عَدوِّكَ نَفسُكَ الَّتي بَينَ جَنبَيكَ.[2] از شرّ این نفس به خدا پناه ببریم و از شرّ شیطان، از شرّ شیاطین انس که ایمان ما و ایمان جوان‌هایمان را هدف قرار داده‌اند و می‌خواهند دستاوردهای خون‌های صدها هزار شهیدمان را بدزدند و به یغما ببرند و مفت ببرند. آیا این‌ها غصه ندارد؟!

زندانی شدن یک فرد آن‌قدر غصه داشت که امام صادق‌سلام‌‌الله‌‌عليه چنین عمل سنگینی را به امّ داوود یاد بدهند. آن‌وقت این‌همه بلاهایی که اطراف ما را گرفته غصه ندارد؟! آیا دلمان نباید بسوزد؟! در کنار این‌ها آیا اصلاً جا دارد که ما این مسائل شخصی را مد نظر قرار بدهیم؟! حالا مریضی باشد، فقر باشد، مشکل دیگری باشد. باز عرض می‌کنم خدا دوست دارد ما همه نیازهایمان را از او بخواهیم اما چه چیزی را نیاز اول حساب کنیم؟! چه چیزی را اولین حاجت قرار بدهیم و بیشتر روی آن تأکید کنیم؟!

بزرگترین آفت و خطر تهدیدکننده فرد و جامعه!

من خیال می‌کنم بزرگترین آفت و بزرگترین خطری که فرد و جامعه ما را تهدید می‌کند ضعف ایمان است. در همه زمان‌هایی که ما می‌شناسیم و سراغ داریم و از آن‌ها اطلاع داریم و شنیده‌ایم، برکات اسلام در هیچ زمانی آن‌قدر زیاد نبوده که این‌گونه جمعیت‌‌های فراوان، در گوشه و کنار شهرها به اعتکاف بپردازند. این رحمت واسعه الهی است که در این کشور ظهور پیدا کرده و قطعاً اگر امکانات بیشتری بود، افراد بسیار بیشتری شرکت می‌کردند.

بسیار کسانی هستند که نتوانسته‌اند شرکت کنند و غصه‌دار هستند و گریه می‌کنند. از یک سو نسیم این رحمت الهی وزیدن گرفته و از یک طرف هم دشمنی‌های شیاطین که در این زمان متوجه اسلام شده، در هیچ زمانی به این شدت نبوده و خطرش به این اهمیت نبوده است؛ یعنی این زمانی است که ایمان‌ها را به‌راحتی با یک سخنرانی یا با یک مقاله می‌دزدند. آیا برای این جوان‌هایمان دلمان نباید بسوزد؟! این جوان‌ها هم مثل بچه‌های خود ما هستند. ما برای بچه‌های خودمان هم مأمون نیستیم. برای خودمان هم نمی‌توانیم مطمئن باشیم که در این گرداب و لجنزار شکوک و شبهات گرفتار نشویم، چه رسد به جوان‌ها و نسل آینده‌مان!

حفظ ایمان و آمرزش گناهان؛ سرآمد دعاها

خطری که جوان‌های ما را تهدید می‌کند از خطری که داوود را در زندان منصور تهدید می‌کرد هزاران بار شدیدتر و مهم‌تر است. جا دارد اولین حاجتی که از خدا می‌خواهیم این باشد که ایمان خودمان و جوان‌هایمان و نسلمان را تا روز قیامت بیمه کند. بعد از حفظ ایمان، بزرگ‌ترین حاجت، آمرزش گناهان است؛ آن هم نه‌تنها برای شخص خودمان، بلکه برای همه دعا کنیم.

برکات دعا کردن برای دیگران

همه شما اهل فضل هستید و می‌دانید که هر دعایی که برای کس دیگری بکنید هفتاد برابرش برای خودتان مستجاب می‌شود. دعایی که برای خودتان بکنید معلوم نیست به اجابت برسد، به خاطر این‌که ممکن است شرایطش را واجد نباشد اما دعایی که برای دیگران می‌کنید، خدا از کَرَم خودش مستجاب می‌کند؛ آن‌وقت هفتاد برابرش هم برای خودتان مستجاب می‌شود!

برای چه کسانی دعا کنیم؟!

تا می‌توانید برای دیگران دعا کنید. دیگران معنایش این نیست که حتماً علمای بزرگی باشند. البته آن‌ها گردن ما بیشتر حق دارند، مخصوصاً مؤسس حوزه علمیه، اساتید و بزرگان، مراجع تقلید، علما و اساتیدی که به ما درس دادند، کتاب نوشتند، این شرایط را فراهم کردند تا با اسلام آشنا بشویم، آن‌ها بر ما حق دارند و برای آن‌ها باید دعا کرد؛ اما کسانی که در معرض خطر هستند، در معرض این هستند که دین‌شان را از دست بدهند آن‌ها بیشتر احتیاج به دعا دارند؛ برای همسایه‌ها، برای خویش و قوم‌ها، برای همه کسانی که می‌شناسید و بر شما حقی دارند، اگر هیچ حقی هم نداشته باشند حق برادری ایمانی را بر شما دارند؛ برای هر کسی که احتمال می‌دهید که ایمانش در خطر باشد دعا کنید. این واجب‌ترین، مهم‌ترین و ارزنده‌ترین دعایی است که به عقل من می‌رسد.

به خودتان تلقین کنید که ما این جا آمده‌ایم و بست نشسته‌ایم که بگوییم خدایا! تا این حاجت‌مان را ندهی از این جا نمی‌رویم! مگر آن‌هایی که بست می‌نشستند چه کار می‌کردند؟ ما هم آمده‌ایم بگوییم خدایا! ما به خانه تو پناه آورده‌ایم، این دعای ما را مستجاب کن که اول، ایمان خودمان را و بعد ایمان جوان‌هایمان را بیمه کنی. بعد گناهانمان را بیامرزی و بعد حوائج دیگر.

حالا اگر شما همتی از این بلندتر هم دارید خوش به حال‌تان! اگر همت دارید برای همه انسان‌های روی زمین، آن‌هایی که اهل عناد نیستند، دعا کنید. جا دارد شما مظهر رحمت واسعه الهی بشوید و بگویید خدایا! همه انسان‌ها را هدایت کن!

برای مشرکان معاند دعای خیر نکنید!

البته خود خدا فرموده که مؤمنان نباید برای مشرکان معاند دعا و استغفار کنند؛ مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكِينَ وَلَوْ كَانُوا أُولِي قُرْبَىٰ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ * وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ.[3] برای کسانی که معلوم است که این‌ها دشمن خدا هستند، دشمن دین هستند، دشمن اسلام هستند، دشمن انقلاب اسلامی هستند، برای این‌ها دعا نکنید؛ خدا، همان‌که دریای بی‌نهایت رحمت است، خودش فرموده که حق ندارید برای این‌ها دعا کنید!

دعا برای هدایت گمراهان؛ اسباب جوشش دریای رحمت الهی

اما آن کسانی که یا از روی قصور، یا از روی تقصیر هم شده اما عنادی نداشته‌اند، حق را نشناخته‌اند، برای آن‌ها دعا کنید که خدا آن‌ها را هدایت کند. آن‌ها هم انسان هستند، آن‌ها هم بنده خدا هستند. اگر همین‌ها را ببینیم که در آتش می‌افتند و می‌سوزند طاقت نمی‌آوریم. همان آدمی که از اسلام بویی نبرده و حقیقت اسلام را نشناخته اما معاند هم نیست، اگر ببینید در آتشی افتاده و می‌سوزد، فوراً می‌روید او را بیرون می‌آورید؛ آن‌وقت چه طور صبر می‌کنید ببینید در آتش جهنم می‌سوزد و هیچ توجهی به او نکنید؟! پس همتتان را بلند کنید و ظرفیت‌تان را زیاد کنید. خدا دوست دارد که بندگانش به فکر همدیگر باشند. این خلق‌وخو باعث این می‌شود که خدا هم رحمتش را بر شما سرازیر کند. وقتی می‌بیند در فکر بندگان دیگر هستید و دلتان برای آن‌ها می‌سوزد، خدا هم دریای کرمش به جوشش درمی‌آید.

وقت شما را نگیرم. شما باید به عبادت بپردازید و مثل ما محروم نمانید. من شرمم می‌آید که با این آلودگی‌ام، در جمع شما عزیزان که اکثرتان جوان هستید و دل‌هایتان هنوز پاک است و آن آلودگی‌های ما را هنوز پیدا نکرده‌اید، بیایم و وقت شما را بگیرم. این‌هایی هم که گفتم معلوم نیست که حاصلی برای خودم داشته باشد چون آن نیت پاکی که باید داشته باشم را در خودم سراغ ندارم. ان‌شاءالله برای شما بی‌‌ضرر باشد. گفت از آن گناه که نفعی رسد به غیر، چه باک؟!

پروردگارا! تو را به رحمت بی‌پایان خودت قسم می‌دهیم که این بندگانی که دست‌هایشان را درِ خانه تو دراز می‌کنند دست‌شان را خالی برنگردان!

این کسانی که به امید رحمت تو به درِ خانه تو آمده‌اند، امیدهایشان را ناامید نکن! پروردگارا! بر علو درجات امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بیفزا! اگر امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و نهضت ایشان نبود، معلوم نبود این مسجد امام کجا باشد و من و شما در چه حال یا در چه کاری باشیم! پروردگارا! ساعت‌به‌ساعت بر علو درجات ایشان بیفزا!

مقامات شهدای ما را متعالی‌تر بفرما!

به ما توفیق شکرگزاری از نعمت‌های خودت را مرحمت بفرما!

به همه ما توفیق عبادت مقبول عنایت بفرما!

والسلام علیکم و رحمه‌الله


[1]. کافی، ج 3، ص 422.

[2]. عوالی اللئالی، ج ۴، ص ۱۱۸.

[3]. توبه، 113 و 114.