بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی (دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1388/06/23 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در ادامه شرح روایت نوف بكالی از امیرالمؤمنین(ع) در وصف شیعیان به این فراز رسیدیم: قَانِعَةً نَفْسُهُ عَازِباً جَهْلَهُ مُحْرِزاً دِینَهُ مَیِّتاً دَاؤهُ. این صفات بیشتر مربوط به اخلاق فردی مؤمنین است. یكی از این ویژگیها «قناعت»؛ است كه مثل مفهوم زهد و بسیاری از مفاهیم دیگر، علیرغم اینکه در فرهنگ اسلامی و شیعی مورد توجه قرار گرفته، ولی برای بسیاری از افراد به درستی تفسیر نشده است. در فرهنگ عمومی «قناعت»؛ به عنوان صفتی خوب و پسندیده شناخته شده و در ادبیات و اشعار ما هم شواهد زیادی بر این امر دیده میشود؛ روایات فراوانی هم در این باره از معصومین(ع) نقل شده است. اما «قناعت»؛ چیست؟
مسأله زهد و قناعت در فرهنگ ما دارای جایگاه ویژهای است و سفارشات زیادی نسبت به آن شده است. اما بعضی؛ به غلط تصور میكنند «قناعت»؛ یعنی اینكه انسان به دنبال كسب درآمد و کار و فعالیت اجتماعی نباشد و مثل بعضی از مرتاضها زندگی كند. براساس همین تلقی از قناعت، عدهای نیز چنین القا میكنند كه كسی که فقط دنبال عبادت باشد، نه در پی ثروت و كسب و كار، و به لقمه نان جویی قناعت کند، چنین كسی پیشرفتی در علم و صنعت نخواهد کرد. بنابراین ما یا باید از پیشرفت علمی و صنعتی صرف نظر کنیم و یا از فرهنگ دینیِ خود؛ و چون نمیتوان از از پیشرفتهای علمی و اقتصادی چشمپوشی کرد، چارهای جز این نیست كه ما از ارزشهای دینی خود صرف نظر کنیم و ما هم به راهی برویم که رهروان رفتند؛ یعنی فرهنگ غربی را بپذیریم و ارزشها و احکام اسلام را تعطیل کنیم.
پیش از این نیز اشاره کردیم که این ادعا، مغالطهای بیش نیست و هیچ منافاتی بین حفظ ارزشها با پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی نیست؛ بلکه حتی میتوان با حفظ ارزشها سیادت سیاسی و بینالمللی هم کسب کرد.
اما «قناعت»؛ یعنی چه؟ آیا یعنی خودداری از كار و کسب درآمد و پرهیز از فعالیت اقتصادی، علمی، صنعتی و کشاورزی؟ برای ارایه تعریفی روشن از قناعت دو عنصر را باید در نظر بگیریم: 1ـ پرهیز از زیادهروی و اسراف در مصرف و رعایت حد و اندازه؛ حتی با دسترسی به ثروت و امكانات مادی؛ 2 رضایت قلبی به این رویه؛ چون ممكن است كسی کم مصرف کند، ولی از اینكه دیگران بیشتر از او از امكانات مادی بهرهمند هستند و او از آنها استفاده نمیكند، ناراحت باشد. برای تحقق مفهوم «قناعت»؛ هر دو عنصر «پرهیز از اسراف»؛ و «رضایت قلبی»؛ لازم است.
ما چگونه این خلق نیكو را در خود ایجاد كنیم؟ برای كسانی كه اهل تعبد نسبت به احکام شرع و سیره پیشوایان دینی هستند، الگوپذیری از ائمه(ع) و بزرگان دین راه مناسبی برای ایجاد روحیه قناعت است؛ ضمن اینكه به این واسطه روحیه ولایتپذیری هم در فرد تقویت میشود. به طور طبیعی کسی كه دیگری را دوست داشته باشد، میخواهد به او شباهت داشته باشد. ما اگر اهل بیت(ع) را دوست داشته باشیم، وقتی بدانیم آنها اهل قناعت بودهاند، دوست داریم مثل آنها بشویم. اما میدانیم این روش برای همه مناسب نیست و عموم مردم صرفاً به دلیل ستایش «قناعت»؛ در روایات و متون دینی، و یا به خاطر تبعیت از پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) قناعت را پیشه خود نخواهند كرد. امروزه بسیاری از اقشار مردم در جوامع مختلف دوست دارند كه همه مسایل با استدلال عقلی برایشان حل و تبیین شود و تعبد و تقلید را نمیپسندد؛ از طرف دیگر، بسیاری از مردم نیز در آن سطح از معرفت و ایمان نیستند كه به راحتی با تبعیت از اسوههای متعالی، گام در راه مراتب عالی اخلاقی بگذارند. لذا در قرآن و روایات، در موارد فراوانی از شیوههای تربیتی دیگری نیز برای تشویق مردم به انجام كارهای خیر استفاده شده است (همچنانكه پیش از این در باره تشویق مردم به جهاد گفته شد) تا اكثریتی كه در مراتب پایینتری از معرفت و ایمان قرار دارند، از دسترسی به مقامات و اجر و ثواب در حد خود محروم نمانند؛ علاوه بر اینكه ممكن است تدریجاً مراحل رشد و تعالی را پیموده و به مراتب بالاتر نیز صعود كنند.
حال، ما چه کنیم که روح قناعت در ما تقویت شود و ملکه قناعت پیدا کنیم؟ در مقابل قناعت، دو صفت مذموم وجود دارد:؛ 1ـ؛ حرص 2ـ طمع؛ ضمن اینكه این دو صفت با یكدیگر قابل جمع است. «حرص»؛ یعنی انسان نسبت به متعلقات و ثروت دنیا و همه امور مادی سیریناپذیر باشد. اگر حرص به حدی شدت پیدا كند كه انسان بخواهد به حقوق دیگران هم تجاوز كند، به حد «طمع»؛ رسیده است. اما هر کس كه حرص و طمع ندارد، لزوماً انسان قانعی نیست؛ بلكه چنین كسی در صورتی قانع است که به وضعیت خود راضی باشد؛ حتی اگر ثروت فراوانی هم داشته باشد.
بنا بر این داشتن ثروت زیاد، منافاتی با قناعت ندارد؛ همچنانكه نداشتن ثروت هم ملازم با قناعت نیست. برای ایجاد و تقویت این صفت پسندیده راههایی وجود دارد. اولین و سادهترین راه تبعیت و تعبد نسبت به كلام و سیره اهلبیت(ع) است. راههای دیگری نیز در كتابهای اخلاقی و بعضی روایات ذكر شده كه به بعضی از آنها اشاره میكنیم.
در این جهت توصیههای گوناگونی هم از سوی مكاتب مختلف ارایه شده است. از جمله اینكه: آنچه بیش از هر چیز برای انسان ارزش دارد راحتی و آرامش است؛ و هر قدر تعلقات انسان نسبت به دنیا کمتر باشد، آسوده تر و راحتتر است. پس انسان برای رهایی از چنگال مشكلات و ناراحتیها باید تعلقاتش را از همه چیز، از جمله تعلق به دارایی و لذتهای دنیا را قطع كند و به مقدار اندكی كه برای زنده ماندن لازم است، اكتفا كند. این ـتقریباًـ روح عرفانهای شرقی مثل بودیسم و هندوئیسم است و البته نمونهای هم در فلسفه یونان قدیم دارد.
توصیه دیگر كه از سوی بعضی مكاتب فلسفه یونانی رواج پیدا کرده و در ادبیات ما هم رایج است، این است که سعادت انسان در اعتدال است. انسان دارای قوای مختلف نفسانی است كه هر یك حد افراط و تفریط و حد میانهای دارد و عدول از حد وسط در همه آنها مذموم است. به عنوان مثال:اگر انسان پرخوری کند، بیمار میشود؛ همچنانكه کمخوری باعث ضعف او میشود؛ و حد وسط این است که به اندازه نیاز بدنش از غذا استفاده کند.
این مكتب اخلاقی از زمان ارسطو رواج پیدا کرده و در کتابهای اخلاقی ما مثل «جامعالسعادات»؛ و «معراجالسعادة»؛ نیز همین سبک ترویج شده است. در این مكتب پشتوانه تمام توصیهها در اخلاق این است که عقل سلیم انسانها چنین؛ كارهایی را می پذیرد؛ و جزء «آراء محموده»؛ هستند. بر این اساس هر عاقلی فرد حریص و طمعكار را مذمت میکند؛ همچنانكه كسی را كه حاضر نیست در پی کسب و کار برود مورد ملامت قرار میدهد. حد اعتدال این است که انسان اهل کار و تلاش باشد و به دستآورد خود هم راضی باشد. این، قناعت است. اینهم راه دیگری است برای تشویق انسان به كسب صفات خوبی مثل قناعت؛ استناد به آراء محموده.
ممكن است كسانی هیچ یك از این راهها را نپذیرند و بگویند چه کسی گفته است حد وسط خوب است؟ اگر مال و ثروت خوب است، چرا باید حدی را در آن رعایت كنیم؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت: اصولاً این عالم، عالم محدودیتهاست و در این دنیا هیچ چیز نامحدودی وجود ندارد؛ امكاناتی كه در اختیار بشر است، توان جسمی؛ او، توان فکری، قدرت، علم و.... همه چیز او در این عالم محدود است. از سوی دیگر، همه انسانها خواستههای متعددی دارند؛ از خواستهها و نیازهای مادی مثل تنفس، خوراك، پوشاك و... تا نیازهای معنوی مثل عواطف، احساسات و... و برای اینكه انسان از دسترسی به خواستههای مطلوبتر باز نماند، باید محدودیتهایی كه او را در بر گرفته، به نحو مناسبی تنظیم و مدیریت شود. چون اگر ما قوای خود را فقط در تحصیل بعضی از خواستهها متمرکز کنیم و از چیزهای دیگر بمانیم، به همان نسبت از انسانیت ما كه هدف خلقت است، کاسته میشود. طلبهای را فرض كنید كه شبانهروز به عبادت و نماز بپردازد و دنبال درس نرود. آیا این كار درست است؟ یا بر عكس،تمام وقت خود را به درس و بحث اختصاص دهد و حتی به عبادات واجب خود هم نپردازد. هر دو كار غلط است. چون ما برای هر یک از این كمالات ظرفیتی خاص از توان و امكانات را در اختیار داریم كه نباید یكی از آنها مزاحم دیگر شود. همچنانكه نیازهای مادی ما نباید فدای عبادت و درسخواندن شود. انسان مجموعهای از نیازهای مادی و معنوی دارد كه باید فرصت، استعداد، توان و ظرفیت محدود خود را برای تأمین همه نیازهای مادی و معنوی خود تقسیم كند. شاید ما چگونگی تقسیم این امكانات محدود برای رفع همه نیازهای خود را بلد نباشیم. دین در این زمینه به ما کمک میکند. در این جهت بخشی از نیاز ما به عبادت به عنوان واجبات مشخص شده كه باید به آن بپردازیم. فراگرفتن برخی از علوم نیز برای ما لازم است كه این مقدار را هم دین واجب كرده است.برای گذران زندگی هم نیازمند تحصیل روزی هستیم تا دست ما جلوی دیگران دراز نباشد. این هم در دین واجب شده است، و الی آخر. دین برای تنظیم صحیح برنامهها و رعایت حد اعتدال به ما كمك میكند. تفسیر صحیح اعتدال هم این است كه از هر قوه بهگونهای استفاده کنیم که مزاحم قوه کاملتر و عالیتر نشود؛تعطیل کردن هر قوه، غلط؛ زیادهروی در استفاده از هر قوه که مزاحم قوا و استعدادهای دیگر باشد، نیز ممنوع است. این حد اعتدال است.
انسان موجودی است كه در زمینههای مختلف سیریناپذیر است. اگر به دنبال كسب مال و ثروت رفت، هر چه درآمد داشته باشد، به دنبال بیشتر از آن است؛ تا جایی كه در روایات نقل شده كه اگر همه اموال روی زمین را به یك نفر بدهند، او به فکر این است كه چگونه اموالی كه در آسمانهاست تصرف كند. حتی در این جهت تا جایی ممكن است پیش برود كه حلال و حرام هم برایش تفاوتی نداشته باشد. این باعث میشود که همه ظرفیتهای تکاملی انسان تعطیل شود و تحتالشعاع این تمایل افراطی قرار بگیرد. انسانیت فقط جمع مال نیست. رفع نیاز به خوراک، لباس، مسکن و سایر امور مادی در حدی مطلوب است که سفر چند روزه دنیا را بگذرانیم. ما باید به فکر زندگی ابدی باشیم.
البته خدای متعال برای امتحان ما شرایطی را مقدر فرموده؛ از جمله اینكه: وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیًّا1؛ باید ثروت کسی بیشتر و ثروت دیگری کمتر باشد، همچنانكه افراد مختلف در علم و قدرت متفاوتاند؛ تا چرخ زندگی عالم بچرخد و زمینه برای امتحان و رشد و تکامل همه فراهم شود؛ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّیَبْلُوَكُمْ فِی مَا آتَاكُمْ2. این اختلاف شرایط افراد دلیل نمیشود كه وجهه همت هر كس رشد در همان زمینه باشد. اینكار مثل این است که انسان سعی کند یکی از اندامهایش بیش از سایر اندامها رشد کند. همچنانكه زیبایی بدن انسان به رعایت تناسب اندام اوست، رشد ظرفیتهای مختلف روح انسان هم باید به تناسب باشد. لازمه تناسب هم این است که هر یك از این ظرفیتها حد معینی داشته باشد؛ و این یعنی اینكه نه بیشتر باشد، نه کمتر؛ یعنی اعتدال.
پس ما برای اینکه بتوانیم همه قوای خود را به طور متناسب و متعادل رشد بدهیم، باید برای هریک از فعالیتهای؛ مادی خود هم حدی را در نظر بگیریم. چون اگر بیش از حد نیاز از نعمتهای مادی استفاده کنیم، از سویی موجب هدر رفتن نیروی خود شدهایم و از سوی دیگر چون استفاده بیشتر، موجب لذت افزونتر است، در نتیجه موجب میشود علاقه ما هم به آن سو بیشتر جلب شود و به آن دلبسته شویم و در نتیجه از مدارج و کمالات معنوی بازبمانیم.
پس توصیه به رعایت حد اعتدال در مصرف نعمتهای مادی ـ؛ حتی در صورت تمكن مالیـ به این دلیل است كه هم نیروی ما بیجهت صرف نشود، و هم اسراف در مصرف مانع ما از امور دیگر نشود. شخص پرخور فکرش درست کار نمیکند؛ آرامش روحی هم ندارد؛ حتی اندامهای دیگرش هم بهواسطه بیماریهای ناشی از پرخوری درست کار نمیکنند. پس باید همه چیز در حد اعتدال رشد بکند تا انسان بتواند به سعادت و کمالی که لایق اوست، یعنی همان کمال متناسب و متعادل نائل شود و این امر در سایه قرب خدا و اطاعت از دستورهای او حاصل میشود.
1؛ . زخرف / 32.
2؛ . انعام / 165.