جلسه هشتم
عنایت خاص خداوند به حج و خانه كعبه
وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّكُمْ لاَ تُخْلُوهُ (لاَ تُخَلُّوهُ) مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ و خدا را خدا را در مورد خانه پروردگارتان در نظر داشته باشید و تا زنده هستید آن را خالى مگذارید كه اگر آن رها شود مهلت داده نمىشوید.
مرورى بر مطالب جلسه پیشین
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ابتداى این وصیت شریف یك سلسله ارزشهاى انسانى عام را كه عقول همه انسانها درك مىكند و مىپذیرد مورد توصیه قرار داد؛ نظیر نظم در امور، رسیدگى به مظلومان، مبارزه با ظالم و مانند آنها. این امور در اخلاقیات همه انسانها در طول تاریخ در همه جوامع و مناطق جهان مطرح و مورد قبول بوده است. البته همه انسانها در پاىبندى و عمل به این اصول در یك حد و اندازه نیستند، اما به هر حال هیچ عاقلى نیست كه ارزشمند بودن این امور را انكار كند، و براى مثال، بگوید كمك به مظلوم خوب و پسندیده نیست، یا مبارزه با ظالم ناپسند و بد است. هیچ انسان عاقلى حتى احتمال این مطلب را نیز
نمىدهد. از این رو همانگونه كه پیش از این نیز اشاره كردیم، مىتوان گفت این امور در واقع از مستقلات عقلیه هستند و عقل به تنهایى براى تشخیص و تصدیق آنها كافى است و بیانات دین در زمینه آنها جنبه ارشادى و تأكیدى دارد. در هر صورت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از طرح این سلسله از ارزشهاى انسانى و عقلانى كه مورد اتفاق همه عقلا است، به بیان و توصیه ارزشهایى مىپردازد كه خاص مسلمانان و پیروان قرآن و اسلام است. در صدر این دسته از ارزشها آن حضرت ابتدا نسبت به قرآن كریم و استفاده از آن توصیه فرمود: اللهَ اللهَ فِی الْقُرْآن. سپس براى ایجاد انگیزه بیشتر و تحریك احساسات و غیرت اسلامى، این عبارات را هم اضافه فرمود كه: لاَ یَسْبِقْكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُكُم؛ مبادا دیگرانى كه مسلمان نیستند و اعتقادى به قرآن ندارند در عمل به آن بر شما پیشى بگیرند. در توضیح این فرمایش حضرت مطالبى را در جلسه قبل بیان كردیم.
پس از سفارش نسبت به خود قرآن، امیرالمؤمنین(علیه السلام) سفارشهایى را نسبت به محتوا و مطالبى كه در قرآن كریم آمده مطرح مىفرماید. در این زمینه، قبل از هر مطلبى به مسأله نماز و جایگاه و اهمیت آن اشاره فرمود: اللهَ اللهَ فِی الصَّلاَةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِكُمْ؛ مراقب نماز باشید كه ستون خیمه دین شما است. این فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) مفاد آن روایت مشهور است كه مىفرماید:
اَوَّلُ ما یُحاسَبُ عَلَیْهِ الْعَبْدُ الصَّلاةُ فَاِذا قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ وَاِذا رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ؛(1) اولین چیزى كه بندگان
1. بحارالانوار، ج 82، ص 236، روایت 36، باب 1.
نسبت به آن مورد محاسبه قرار مىگیرند نماز است؛ پس اگر نماز مورد قبول واقع شود سایر اعمال بنده نیز قبول مىشود، و اگر نماز قبول نشود سایر اعمال او نیز پذیرفته نخواهد شد.
در هر صورت، درباره این فراز وصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جلسه قبل تا جایى كه فرصت اقتضا مىكرد توضیحاتى دادیم. البته جاى آن هست كه درباره نماز و اهمیت و جایگاه آن چند جلسه به صورت مستقل بحث شود، اما در اینجا براى آنكه مرورى بر تمام این وصیت شریف داشته باشیم، در شرح فرازهاى آن به ناچار باید اختصار را نیز رعایت كنیم. بر همین اساس، در شرح فراز مربوط به نماز، به همان مقدار كه در جلسه پیشین توضیح دادیم بسنده مىكنیم و به سراغ فرازى دیگر از این وصیت مىرویم.
جایگاه ویژه حج و خانه كعبه
امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از سفارش به نماز، به مسأله حج و اهمیت آن اشاره مىكنند:
وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّكُمْ لاَ تُخْلُوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ بترسید از خدا، بترسید از خدا درباره خانه پروردگارتان؛ تا زنده هستید آن را خالى مگذارید، كه اگر ترك شود و رها گردد مهلت داده نمىشوید.
گویا پس از نماز مهمترین عبادت در عالم اسلام حج است كه مولاى متقیان على(علیه السلام) بلافاصله بعد از نماز، با این تأكید نسبت به آن سفارش مىكند. اگر به منافعى كه در حج وجود دارد توجه كنیم سرّ این تأكید
امیرالمؤمنین(علیه السلام) تا حدودى روشن خواهد شد. حج منافع گستردهاى براى مسلمانان و جامعه اسلامى به همراه دارد. گستردگى این منافع به حدّى است كه ابعاد مختلفى همچون منافع اقتصادى، سیاسى، اجتماعى، عبادى و نظامى را شامل مىشود. به همین جهت قرآن كریم درباره حج تعابیرى عمیق و بلند دارد؛ از جمله در جایى مىفرماید:
جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ؛(1) خداوند كعبه بیت الحرام ـ را وسیله اى براى سامان یافتن كار مردم قرار داده است.
در جایى دیگر، فلسفه حج را برگزارى یك گردهمایى بزرگ اسلامى معرفى مىكند:
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنّاس؛(2) و خانه [كعبه]را براى مردم محل اجتماع قرار دادیم.
در سوره حج نیز اینچنین مىخوانیم:
وَأَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلى كُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِیق * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ...؛(3) در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا پیاده و [سواره] بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مىآیندـ به سوى تو روى آورند تا شاهد منافع خویش باشند.
در اینجا آنچه در وصیت امیرالمؤمنین(علیه السلام) جالب توجه است این است كه نمىفرماید: الله الله فی الحج یا الله الله فی بیت الله، بلكه با تعبیرى
1. مائده (5)، 97.
2. بقره (2)، 125.
3. حج (22)، 27 و 28.
عاطفى مىفرماید: اللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّكُم؛ مراقب خانه پروردگارتان باشید. این تعبیر حیثیت تحریكش بیشتر است. مىفرماید، خانه خدایتان را خالى نگذارید؛ خانهاى كه از یك سو بیتالله است، ولى از سوى دیگر آن خانه را نه براى خود، كه براى مردم و در جهت منافع آنان بنا كرده است:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمِینَ؛(1)در حقیقت، نخستین خانهاى كه براى [عبادت]مردم نهاده شده، همان است كه در مكه است و مبارك و براى جهانیان [مایه] هدایت است.
این خانه از یك طرف به خداى متعال انتساب دارد و از یك طرف به مردم منتسب است و براى نفع آنها و تأمین مصالحشان بنا گردیده است. بر این اساس، براى تشویق مردم به حج این تعبیر بسیار رساتر است كه: به خانه خدایتان عزیمت كنید! آیا نمىخواهید به خانه خدایتان بروید؟! این تعبیر بسیار تحریككننده است براى آنكه افراد تشویق شوند تا بار سفر ببندند و عازم حج خانه خدا شوند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ادامه، و براى آنكه بعث و تحریك به حج بیشتر شود، تهدیدى را چاشنى كلام خویش مىفرماید:
لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛
تا زنده هستید خانه خدا را خالى نگذارید، كه اگر خانه خدا متروك شد لَمْ تُنَاظَرُوا. درباره این عبارت (لَمْ تُنَاظَرُوا) بحثهایى شده كه معنا و مفهوم آن چیست. گویا نسخهاى هم وجود دارد كه «لَمْ تُنْظَرُوا» تعبیر شده است. اگر این نسخه باشد معناى سخن امیرالمؤمنین(علیه السلام) این است كه اگر خانه خدا متروك شد دیگر به شما مهلت نمىدهند و آنگاه كه خانه خدا
1. آل عمران (3)، 95.
متروك واقع شود عذاب بر شما نازل خواهد شد. این مضمون در برخى روایات دیگر نیز آمده است كه اگر خانه خدا را ترك كردید هلاك مىشوید.(1) همچنین تصریح شده، مادام كه این خانه برپا است خداوند بر این امّت عذاب نازل نمىكند. سرّ این مسأله نیز آن است كه تا وقتى خانه كعبه برپا است و مردم به حج مىروند دین و اسلام هم باقى است، و اگر این خانه متروك شود اسلام از بین خواهد رفت، و دنیایى كه اسلام در آن نباشد خداوند دست رحمت خود را از سر مخلوقات و اهل آن دنیا برخواهد داشت. شبیه این تعبیر در مورد «استغفار» هم وارد شده است. قرآن كریم در این باره مىفرماید:
وَما كانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِیهِمْ وَما كانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُون؛(2) تا تو در میان آنان هستى، خدا بر آن نیست كه ایشان را عذاب كند، و تا آنان طلب آمرزش مى كنند خدا عذاب كننده ایشان نخواهد بود.
مىفرماید، دو عامل مانع نزول بلا و عذاب بر امّت اسلامى است: یكى وجود مبارك پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) در میان مردم، و دیگرى استغفار و توبه مردم از گناهان و خطاهایشان. این دو عامل باعث مىشود كه این امّت از «عذاب استیصال» كه بر امّتهاى پیشین نازل مىشد در امان باشند.
عذاب استیصال، پیامد غفلت از كعبه
بسیارى از امّتهاى انبیاى گذشته كه قرآن سرگذشت آنها را نقل مىكند،
1. براى نمونه، ر.ك: فروع كافى، ج 2، ص 451، روایت 1.
2. انفال (8)، 33.
به دلیل طغیان و سركشى عذاب عمومى بر آنها نازل شده و به كلى نابود گردیده و به هلاكت رسیدهاند. در سوره شعراء داستان چندین تن از پیامبران را بیان مىكند كه امّتهاى آنها به عذاب استیصال مبتلا شدهاند و دلیل آن را نیز اینگونه بیان مىدارد كه اكثریت هریك از این امّتها مسیر نافرمانى و كفر را پیش گرفتند: وَما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِین.(1) در این میان، تنها این امّتند كه از عذاب استیصالْ مصونیت دارند. البته عذابهاى محدود و موقت بر همه امّتها نازل مىشده و بر این امّت نیز نازل شده و خواهد شد. در همین حال حاضر نیز مسلمانان كم و بیش در گوشه و كنار به عذابهایى مبتلا هستند. بسیارى از این عذابها معلول اعمال خود ما است:
وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِیبَة فَبِما كَسَبَتْ أَیْدِیكُم؛(2) و هر مصیبتى به شما برسد به سبب اعمال خود شما است.
قرآن كریم بسیار بر این نكته تأكید دارد و مرتباً به مسلمانان سفارش مىكند كه دستورات الهى را رعایت كنید و با آنها مخالفت نورزید و از عواقب این كار برحذر باشید. از جمله پىآمدهاى خطرناك این امر بروز اختلاف و برادركشى در جامعه اسلامى است:
قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ یَلْبِسَكُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْض؛(3) بگو: او توانا است كه از بالاى سرتان یا از زیر پاهایتان عذابى بر شما
1. شعراء (26)، 67، 103، 121 و....
2. شورى (42)، 30.
3. انعام (6)، 65.
بفرستد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و عذاب بعضى از شما را بر برخى دیگر بچشاند.
البته همچنانكه مىدانیم، متأسفانه در طول تاریخ، و شاید در همین عصر حاضر، نمونههایى داریم كه مسلمانان این پند قرآن را جدّى نگرفتند و به برادركشى مبتلا شدند كه به مراتب از جنگ با دشمن بدتر است. اینگونه عذابها كه عذابهاى تنبیهى است بر امّت اسلامى نیز مانند امّتهاى پیشین نازل مىشود. سیل، زلزله، قحطى و مواردى از این قبیل كه در جوامع اسلامى اتفاق مىافتد، مىتواند مصادیقى از نزول بلاى الهى باشد كه برخى مسلمانان به سزاى اعمال خویش بدان دچار مىشوند و خداوند بدین وسیله مىخواهد دیگران متنبّه گردند و به هوش آیند:
وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الأَْدْنى دُونَ الْعَذابِ الأَْكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون؛(1) و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا [نیز] به آنان مىچشانیم، شاید كه باز گردند.
بنابراین، سنّت الهى این است كه براى ایجاد تنبّه و بیدارى مردم و به امید آنكه دست از گناه و نافرمانى بردارند بلاها و عذابهاى محدودى را در این دنیا بر آنان نازل مىفرماید. اما در مورد امّتهاى گذشته، علاوه بر اینگونه عذابها، اگر به طغیان و نافرمانى ادامه مىدادند در نهایت عذاب استیصال بر آنان نازل مىگشت و همه نابود مىشدند و جز صالحان و مؤمنانشان كسى باقى نمىماند. نمونه بارز این امر قوم نوح هستند كه جز عدهاى معدود كه در كشتى سوار شدند بقیه همگى هلاك گردیدند. بسیارى از امّتهاى پیشین نظیر قوم نوح به عذاب استیصال مبتلا شدهاند
1. سجده (32)، 21.
كه داستان برخى از آنها نیز در قرآن آمده است. این در حالى است كه، همچنانكه اشاره كردیم، در مورد امّت اسلامى ضمانت شده كه از عذاب استیصال در امان هستند و بلایى نازل نمىشود كه امّت اسلام به كلى نابود گردد، اما این مطلب منافات ندارد با اینكه در گوشه و كنار امّت اسلامى عذابهاى موقت و تنبیهى نازل شود.
در هر صورت، در این وصیت شریف و برخى روایات دیگر كه همین مضمون را دارد، به این مسأله اشاره شده كه اگر مسلمانان خانه خدا را تنها بگذارند خداوند دیگر مهلتشان نخواهد داد و عذاب استیصال بر آنان نازل خواهد شد.
خداوند این خانه را به نام خویش بنا كرده و آن را مأمن قرار داده است، كه هركس به آن پناه بَرَد و در حریم آن مأوا گزیند در امان است و كسى حق ندارد متعرض او گردد. حتى حیوانات و گیاهان در آن مكان در امانند و كسى حق تعرض به آنها را ندارد. خداوند چنین خانه امنى را پدید آورده و قرنها به وسیله انبیاى متعدد الهى درباره آن تبلیغ شده است. اكنون بزرگترین و بالاترین اهانت به مقام ربوبیت الهى این است كه مردم به این خانه پشت نمایند و آن را تنها و متروك رها كنند. اگر چنین اتفاقى بیفتد خداوند دیگر بر مردم رحم نخواهد كرد و عذاب استیصال بر آنها نازل خواهد شد.
حج و منافع بىشمار آن
آنگاه كه حضرت ابراهیم على نبینا و آله و علیه السلامـ با كمك حضرت اسماعیل(علیه السلام) بناى این خانه را به اتمام رساند، خداوند به او فرمان داد كه:
وَأَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوكَ رِجالاً وَعَلى كُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِیق؛(1) و در میان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا[زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغرى كه از راهى دور مىآیندـ به سوى تو روى آورند.
از آن پس نیز همه انبیاى الهى از فرزندان ابراهیم و غیر آنان به مسأله حج و آمدن مردم به زیارت خانه خدا دعوت و بر آن تأكید مىكردند. در روایات ما هست كه حتى انبیاى قبل از حضرت ابراهیم(علیه السلام) نیز براى زیارت این مكان و حجرالاسود مىآمدند. البته تا زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) خانه كعبه به صورت بیتى معمور و خانهاى آباد نبود، تا آنكه حضرت ابراهیم(علیه السلام)آن را بنا كرد و رسماً به عنوان یك عبادتگاه همگانى همه مردم را براى انجام فریضه حج به سوى آن دعوت كرد.
از آن روزى كه این خانه مأمن مردم قرار داده شد و مؤمنان در اطراف آن به عبادت پرداختند تا به امروز، بركات فراوانى عاید آنان شده است. برخى از این بركات مشهود و قابل محاسبه است و برخى دیگر نیز در اثر اینكه ما دوراندیش نیستیم و بینش ما محدود است و فقط مىتوانیم پیش پایمان را ببینیم، متأسفانه از چشم ما پنهان مانده و درست نمىتوانیم ارزش آنها را بسنجیم و درك كنیم.
حقیقت این است كه پس از قرآن كریم كه هدایت همگانى براى همه انسانها تا روز قیامت است، یكى از پربركتترین نعمتهاى خداوند همین خانه كعبه در مكه معظّمه است، و یكى از بهترین تكالیفى كه
1. حج (22)، 27.
انسانها موظف به آن هستند و ضامن سعادت دنیا و آخرت آنها است همین عمل و عبادت شریف حج است.
متأسفانه ما انسانها نسبت به بسیارى از نعمتهایى كه در اختیارمان قرار داده شده، ارزیابى درستى نداریم و قدر و اهمیتشان را درست درك نمىكنیم. خداوند وجودهاى پرخیر و بركتى همچون وجود مقدس پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و انوار مقدس حضرات ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعینـ را به بشریت ارزانى داشته است كه ارزش نعمت وجود هر یك از آنها از مجموع نعمتهاى دیگر خداوند برتر و بالاتر است، اما متأسفانه مؤمنان و دوستان و شیعیان ایشان آنطور كه باید و شاید قدر آنها را ندانستند و بهره لازم را از وجودشان نبردند.
بسیارى از نعمتهاى دیگر خداوند نیز همینگونه است، كه از جمله آنها مىتوان به عبادات و تكالیفى كه در شریعت مقدس بر عهده ما قرار داده شده اشاره كرد. عباداتى كه خداى متعال بر بندگان مقرر فرموده گرچه ظاهرش امر و تكلیف است و سختى و كلفت دارد، اما اگر كسى چشم بصیرت داشته باشد و درست بیندیشد، خواهد دید كه اینها از بزرگترین نعمتهاى الهى هستند.
نماز و روزه و حج و مانند آنها ظاهرشان این است كه تكلیفى بر ما تحمیل مىشود، اما باطن و حقیقتشان هدیهها و نعمتهاى بزرگ الهى است كه بر ما ارزانى داشته شده است. استفاده از این نعمتها آنقدر براى بشر ضرورى و حیاتى بوده كه خداوند در مقابل ترك آنها عقاب قرار داده است. از این رو با نگاهى واقعبینانه مىتوان دید كه این وعده عذاب در حقیقت از محبت الهى به انسانها سرچشمه مىگیرد و خداوند خواسته
تا از این طریق در انسانها ایجاد داعى و انگیزه نماید كه از این نعمتها و غذاهاى حیاتىِ معنوى حتماً استفاده كنند. اگر خداى متعال این عقابها را قرار نمىداد بسیارى از كسانى كه همتشان ضعیف است داعى قویّى نداشتند كه این اعمال را انجام دهند و در نتیجه از بركات آن محروم مىماندند. اكنون با این كار خداى متعال، آنها از ترس عذاب و عقاب هم كه شده این امور را انجام مىدهند و از ثمرات و بركات آن بهرهمند مىشوند. بنابراین جعل عقاب در مقابل ترك این اعمال نیز خود نوعى رحمت الهى است.
در هر صورت، فعلا بحث ما در حج است. همانگونه كه اشاره كردیم، خانه كعبه و حج منافع فراوانى براى بشر به همراه دارد و از بزرگترین نعمتها و عطایاى الهى به انسان است. دشمنان نیز با درك اهمیت و جایگاه حج و آثار آن در جامعه اسلامى، از همان ابتدا از كعبه و حج هراس داشتند و به انحاى مختلف درصدد مبارزه با آن برآمدهاند. از همان ابتدا و صدر اسلام كه بین مسلمانان اختلاف افتاد و كسانى به مخالفت با ائمه اطهار(علیهم السلام) برخاستند و انگیزههایى براى دنیادارى و ریاست در سر آنان پیدا شد و جنگهایى بر سر این مسأله به وقوع پیوست، عدهاى به این فكر افتادند كه بساط حج را بر هم بزنند. قبل از همه، بنىامیه به این فكر افتادند و تلاش كردند به بهانههاى گوناگون مردم را از رفتن به حج بازدارند و هر گروهى را به صورتى به چیزى مشغول كنند. یكى از این شیوهها چیزى است كه امروزه نیز با همان شیوه اموى ترویج مىشود و كسانى درصددند به این بهانه مردم را از رفتن به مكه و حج منصرف نمایند. آن شیوه این است كه مىگویند: هر مستطیعى، نسبت به انجام حج
تكلیف واجبى دارد كه با یك بار رفتن به حج انجام مىدهد و تمام مىشود و پس از آن دیگر لازم نیست سفرهاى متعدد مستحبى عمره و حج داشته باشد، و به جاى آن باید به انبوه فقرایى كه در كنارش هستند نگاه كند و پولهایش را به جاى صرف در حج و سفر مكه، در راه رفع مشكلات فقرا و محرومان جامعه صرف نماید. این چه كارى است كه انسان پولهایش را به مملكت بیگانه ببرد و به جیب كسانى سرازیر كند كه اگر براى اسلام ضرر نداشته باشند نفعى هم ندارند؟! بنابراین به جاى این كار بیاییم و همین پول را در راه محرومیتزدایى و زدودن چهره كریه فقر و محرومیت از شهر و دیار خودمان صرف كنیم.
متأسفانه امروزه در جمهورى اسلامى نیز گاهى چنین نغمههایى شنیده مىشود كه، براى مثال، با توجه به مشكلات و مسائل ارزى خوب است از حج جلوگیرى شود یا دستكم محدود گردد. البته این افراد سوء نیتى ندارند، ولى بنىامیه و امثال آنان سوء نیت داشتند. آنها مىدانستند كه در اثر این عملْ ریشه اسلام تقویت مىشود، عزت مسلمین در جهان محفوظ مىماند و مادام كه بساط حج برقرار باشد، نمىتوان با حقیقت اسلام مبارزه كرد. واقعیت نیز همین است. در برخى روایات، حج به عنوان پرچم اسلام معرفى شده، كه تا وقتى این پرچم برافراشته است و مردم به حج مىروند اسلام زنده است، و اگر حج ضعیف شود و این پرچم، خداى ناكرده، بیفتد اسلام نابود مىشود.
البته باید اعتراف كنیم كه متأسفانه براى ما هم كه پرورش یافته مكتب اهلبیت(علیهم السلام) هستیم این مطلب چندان روشن نیست و تصور درستى از آن نداریم. ما اولا منفعت را فقط در منفعت مادى منحصر مىكنیم، و ثانیاً
منفعت مادى را هم فكر مىكنیم آن است كه در كوتاهمدت و همین امروز و فردا به جیبمان وارد شود و اگر چیزى امروز از جیب ما كم شد و همین امروز چیزى جاى آن نیامد این ضرر است. چنین تصورى كه نتیجه نزدیكبینى و نداشتن دوراندیشى است البته باطل و بسیار خام است. انسانهاى عاقل در موارد متعددى امروز هزینه مىكنند كه فردا و در آینده نتیجه آن را بگیرند. منفعت اقتصادى تنها این نیست كه كارى حتماً همین امروز نتیجه دهد. انسانهاى دوراندیش و خردمند در بسیارى موارد به سراغ كارهاى زیربنایى مىروند كه دهها سال دیگر ثمر مىدهد اما آن ثمرات، دیرپا، عمومى، وسیع و فراوان است، گرچه در كوتاهمدت ممكن است محدودیتها و احیاناً ضررهایى به همراه داشته باشد. براى ارزیابى یك كار، انسان باید مقایسه كند بین محدودیتها و ضررهاى فعلى آن و آثار و نتایجى كه در بلندمدت بر آن مترتب مىشود.
ما در كارهایى كه انجام مىدهیم اولا باید امّت اسلامى را امّتى یكپارچه بدانیم و تنها به فكر منافع شخصى خودمان نباشیم، بلكه منافع امّت اسلامى را در نظر بگیریم؛ و ثانیاً منافع را نیز نباید تنها به منافع آنى و زودحاصل منحصر كنیم. حتى بسیارى از منافع بزرگ مادى و دنیایى كه نصیب افراد مىشود در اثر آیندهنگرى است، كه بذرى را مىافشانند و زحمتى مىكشند و پولى خرج مىكنند و پس از ده یا بیست سال حاصل سرمایهگذارى خود را مىبینند و منافع فراوانى نصیبشان مىشود. ماهیت برخى فعالیتهاى اقتصادى درازمدت و دیربار است و ثمره آن در زمانى طولانى ظاهر مىشود و براى نتیجه گرفتن از آنها باید صبر و حوصله به خرج داد. از سوى دیگر نیز همانطور كه اشاره كردیم، ما نباید منافع خود
را از منافع امّت اسلامى جدا بدانیم. اگر مسلمانان ایران به كارى اقدام كردند كه نتایج آن عاید همه امت اسلامى شد، گرچه مقدارى از جیب خودشان خالى شود، اما اگر امّت اسلامى در مجموع سربلند و بىنیاز شد و از آسیب دشمنان مصونیت پیدا كرد، آیا این را باید منفعت دانست یا ضرر به حساب آورد؟
از این رو ما باید مقدارى بینش خود را وسیع كنیم و هم منافع را به منافع كوتاهمدت منحصر نكنیم و هم در محاسبه نفع و ضرر یك كار، مسلمانهاى دیگر را نیز در نظر بگیریم. مسلمانان و مؤمنان همه اهل یك قبله و برادرند و نفع و ضرر هریك، نفع و ضرر دیگرى نیز محسوب مىشود. اگر ما با چنین دیدى به مسائل نگاه كنیم آنگاه خواهیم دید كه حج علاوه بر منافع سرشار و بىحساب معنوى، چه منافع عظیم و پرشمار مادى براى مسلمانان به همراه دارد.
حج، ضامن بقاى اسلام
اگر كسى ادعا كند كه اگر حج نبود من و شما امروز مسلمان و شیعه نبودیم سخنى به گزاف نگفته است. اگر حج نبود خون سیدالشهدا(علیه السلام) هم پایمال شده بود. در اجتماع عظیم حج كه مسلمانان همه ساله از اطراف و اكناف دنیا گرد هم مىآیند بسیارى از مطالب بازگو مىشود و مردم اطلاع پیدا مىكنند و ناگفتههاى مكتوم بسیارى با تبلیغاتى كه صورت مىگیرد، براى امّت اسلام در آن اجتماع علنى مىشود.
شاید شنیده و یا خواندهاید كه امام باقر(علیه السلام) وصیت فرمودند كه بعد از وفاتشان تا ده سال در منا براى ایشان مراسم عزادارى برپا شود و روضه
بخوانند. حقیقت این وصیت امام باقر(علیه السلام) براى بسیارى از ما نامفهوم است كه منظور حضرت چه بوده است. مگر امام باقر(علیه السلام) با آن همه فضایل و كمالات دلش به این خوش است كه مجلسى برایش برپا كنند و عدّهاى به سر و سینه بزنند؟ آیا كار بهترى نبود كه حضرت به آن وصیت كند و همین هزینه را وقف آن نماید؟ این چه وصیتى است كه هر سال بیایید و براى من عزادارى كنید؟!
پاسخ این سؤال به نوع بینش ما مربوط مىشود. دید اولیاى خدا و كسانى كه ژرفنگر و دوراندیش هستند با دید ما متفاوت است. امام باقر(علیه السلام) این نكته را مىدید كه آن اجتماع بزرگى كه هر سال در منا تشكیل مىشود، ذكر نام امام باقر(علیه السلام) در آن اجتماع همگانى كه مسلمانان سراسر عالم حضور دارند باعث زنده شدن یاد شیعه و ترویج تشیع مىشود. امام باقر(علیه السلام) یك شخص نیست، بلكه یك جریان، یك مكتب و یك تفكر است. امام باقر(علیه السلام) یعنى امام و رهبر شیعه، و زنده نگاه داشتن نام آن حضرت یعنى ترویج و تبلیغ و زنده داشتن مكتب تشیع. از این رو این كار، مسأله عزادارى براى یك شخص نیست، بلكه ترویج جریان و تفكرى به نام شیعه است. البته براى آنكه حساسیتى برانگیخته نشود، ظاهر كار این است كه روضهاى براى امام باقر(علیه السلام) خوانده مىشود. آن زمانها و حتى در این زمان مرسوم بوده و هست كه مردم براى بزرگ خانوادهشان مراسم سالگرد بگیرند و عزادارى كنند. امام باقر(علیه السلام) هم بزرگ بنىهاشم است و ظاهر قضیه این است كه بنىهاشم در منا براى بزرگ خاندان خود به سوگ نشسته و به یاد او مراسمى برپا كردهاند، اما واقعیت این است كه این كار تدبیرى حكیمانه و بهترین راه براى ترویج و
تبلیغ شیعه است. تا سالها وقتى مردم به منا مىآیند و مىبینند عدهاى مشغول عزادارى هستند سؤال مىكنند اینجا چه خبر است؟ عزادارى كه جزو اعمال منا نیست، پس اینها به چه مناسبت و براى چه كسى عزادارى مىكنند؟ حتماً این فرد شخص مهمى بوده كه این افراد برایش اقامه عزا كردهاند. بعد سؤال مىكنند: این شخص چه كسى بوده است؟ پاسخ مىشنوند كه: امام شیعیان. مىپرسند: شیعیان كیستند و چه عقیدهاى دارند؟ در پاسخ گفته مىشود اینها پیروان همان كسى هستند كه پیامبر(صلى الله علیه وآله)او را براى جانشینى پس از خویش تعیین كرد.
بدین ترتیب ملاحظه مىكنیم كه اقامه عزا براى امام باقر(علیه السلام) در منا، در واقع ترویج اهلبیت(علیهم السلام) و مكتب ولایت و فروزان نگاه داشتن مشعل هدایت است.
وسعت نظر و همهجانبهنگرى در تحلیل مسائل دینى و اجتماعى
برخى از امورى كه در دین وجود دارد ما حكمتهاى باطنى آنها را درك نمىكنیم. یكى از دلایل این امر آن است كه ما نظرمان محدود است و مسائل را سطحى بررسى مىكنیم. بسیارى از ضررهاى ما مسلمانان نیز ناشى از نداشتن وسعت نظر و بینش عمیق است.
مسائل را عمیق و همهجانبه دیدن از خصوصیات اولیاى خداوند است كه مؤیَّد به تأیید الهى هستند و مسائل را با نور الهى نگاه مىكنند. بنیانگذار جمهورى اسلامى، امام خمینى(قدس سره) از جمله این افراد بود. در جریان نهضت اسلامى، موارد متعددى پیش مىآمد كه امام تصمیماتى مىگرفت كه حتى تعجب نزدیكان و اطرافیان امام را نیز برمىانگیخت، اما
با گذشت زمان، فراست و دوراندیشى امام و درستى تصمیم ایشان بر همه آشكار مىشد. براى نمونه، یكى از تصمیماتى كه حضرت امام(رحمه الله) از سر دوراندیشى و وسعت نظر اتخاذ كرد اعلام جمعه آخر ماه مبارك رمضان به عنوان روز قدس بود. امام این كار را در همان اوایل پیروزى انقلاب و در زمانى انجام داد كه ما خودمان در كشور با انواع مشكلات، بحرانها و گرفتارىها مواجه بودیم. نوجوانها و جوانترهایى كه امروز هستند آن روزها هنوز متولد نشده بودند، اما مسنترها به خوبى آن روزها و ماههاى اول پیروزى انقلاب را به یاد دارند. در سالهاى اول و دوم پس از پیروزى انقلاب و تأسیس نظام مقدس جمهورى اسلامى وضعیت به گونهاى بود كه هنوز هیچ كس نمىتوانست اطمینان داشته باشد كه این نظام سرپا خواهد ماند. تمام تبلیغات و تحلیلهاى خارجى این بود كه این نظام شش ماه بیشتر دوام نخواهد آورد. وضعیت عجیبى بود. اختلافات داخلى، آشوبهایى كه هر روز در گوشه و كنار اتفاق مىافتاد، ترورهاى كور كه به راحتى افراد را در كوچه و خیابان به شهادت مىرساندند، و بسیارى مسائل دیگر، كشور را در وضعیتى بسیار بغرنج و پیچیده و بحرانى قرار داده بود. در چنین شرایطى اصولا كسى به طور عادى و طبیعى به فكر این نمىافتد كه ما براى مسأله اسرائیل در قلب عالم اسلام یك اقدام جهانى طراحى كنیم. از این رو هیچ بعید نیست كه این مسأله نمونهاى از الهامهاى الهى به قلب حضرت امام(رحمه الله) بوده باشد؛ و از این نمونهها و تصمیمات حضرت امام در جریان انقلاب چند مورد هست كه واقعاً با تحلیلها و امور ظاهرى قابل توجیه نیست.
اعلام روز جهانى قدس به وسیله حضرت امام(رحمه الله) در آن شرایط با هیچ
تحلیل ظاهرى سیاسى جور درنمىآمد. اینكه كسى در اوج گرفتارىهاى داخلى و آن مشكلات عجیب، نظیر كودتا، اختلافات داخلى، ترور و مسائل دیگر كه معلوم نبود فردا سر این نظام چه بلایى بیاید، به فكر بیفتد كه براى مبارزه با اسرائیل باید یك اقدام جهانى انجام داد چیزى جز بینش الهى نیست. چنین تصمیم و تفكرى یا مستقیماً الهامى الهى و خدادادى است كه تابع و اثرى از اندیشه خود فرد نیست، و یا اگر هم از اندیشه و فكر خود او است، فكرى است كه تربیت شده مكتب اهلبیت(علیهم السلام) است و از انوار آن بزرگواران استفاده كرده كه به چنین تعالى و رشدى رسیده است. این اندیشه نورانى و الهام گرفته از اهلبیت(علیهم السلام)است كه مىفهمد دشمن اسلام كیست، از كجا مىخواهند به اسلام ضربه وارد كنند و از چه راهى باید به مبارزه و مقابله با این ترفند برخاست.
البته آن روز همه سیاستمداران دنیا كه مسائل را با همین تحلیلها و معیارهاى ظاهرى مىسنجند این حركت حضرت امام را چندان جدى تلقى نكردند. حتى سیاستمداران داخلى خودمان با طعنه و طنزهاى مختلف ریشخند زدند و این امر را به سخره گرفتند. آنها مىگفتند، شما كه هنوز وضع خودتان نامعلوم است و پایتان به جایى بند نیست چطور همه مسلمانهاى دنیا را دعوت مىكنید كه جمعه آخر ماه رمضان بیایند و برضد رژیم غاصب صهیونیستى شعار بدهند و تظاهرات كنند؟! در وضعیتى كه همه كشورهاى عربى و بسیارى از كشورهاى غیر عربى مسلمان و مسلمانان سایر كشورها تحت نفوذ امریكا هستند و با ما مخالفند، چه كسى حرف شما را گوش خواهد كرد و دعوت شما را لبیك خواهد گفت؟! این تصمیم و حرف شما هیچ اثرى ندارد و فردا كه روز
قدس شد و هیچ اجتماع و تظاهراتى صورت نگرفت آبروى شما مىرود و سنگ روى یخ مىشوید! چرا حسابنشده كار مىكنید و با این حرفهاى ناپخته و نسنجیده سیاسى، بیهوده وضعیت ما را كه بحرانى هست بحرانىتر مىكنید؟!
آرى، اینها حرفها و مطالبى بود كه سیاستمداران داخلى خودمان در مقابل اعلام روز جهانى قدس از طرف امام(رحمه الله)مطرح مىكردند. اما گذشت زمان نشان داد كه این سخن و حركت امام چقدر هوشمندانه و حساب شده بوده است، و روز به روز و سال به سال عظمت این تدبیر و تصمیم و ابتكار حضرت امام(رحمه الله) روشنتر مىشود. اگر این حركت امام و جریان روز قدس و خروش همگانى مسلمانان دنیا نبود، فلسطینیان تا به حال از بین رفته و كاملا فراموش شده بودند. در آن سالها مردم فلسطین به وضعیتى افتاده بودند كه دیگر رمق نفس كشیدن هم نداشتند. حركت جهانى روز قدس فلسطینیان را دوباره زنده كرد و به آنها جانى دوباره بخشید. این حركت پیدایش «انتفاضه» و خروش مجدد مردم مظلوم فلسطین را به دنبال داشت و خونى تازه براى ادامه مبارزه در رگهاى آنان تزریق كرد. دو سه سال كه از برپایى تظاهرات روز جهانى قدس سپرى شد، كمكم ملت فلسطین دوباره احساس هویت كرد و به خود آمد كه: عجب! ما هم كسى هستیم و در دنیا افرادى هستند كه براى ما ارزشى قائلاند و نداى مظلومیت ما را مىشنوند.
اگر این حركت شكست خورده بود و دولتهاى عرب مرعوب شده بودند اسلام در منطقه شكست خورده بود. البته این اگرهایى كه ما مىگوییم به صورت قضیه شرطیهاى است كه شرط آن هیچگاه تحقق پیدا
نمىكند، چرا كه خداى متعال جهان را به صورتى تدبیر كرده كه اسلام باقى بماند و از بین نرود. عالم چون عالم اسباب و مسببات است طبیعتاً ما نیز تعبیراتمان اینگونه است كه اگر فلان سبب محقق شود فلان مسبب پدید خواهد آمد؛ لیكن در این مورد مىدانیم كه خداوند اسباب را طورى فراهم كرده كه اسلام از بین نرود.
جایگاه بىبدیل حج و خانه كعبه
به هر حال؛ اكنون بازمىگردیم به اصل بحث كه درباره فرمایش امیرالمؤمنین(علیه السلام) و سفارش آن حضرت در مورد حج بود. از جمله ابعادى كه حج را مهم مىكند بعد فرهنگى و تبلیغى آن است. امروزه به خوبى نشان داده شده كه كار فرهنگى و مسأله تبلیغات یكى از كارسازترین حربهها و ابزارهایى است كه براى تحقق یك هدف مىتوان از آن بهره جست. براى ایجاد یك حركت، ایجاد زمینه فكرى و فرهنگى مناسب آن بسیار مهم و حیاتى است. ما نیز اگر بخواهیم حركتى را در جهان اسلام یا در كل جهان ایجاد كنیم ابتدا باید بسترهاى مناسب فكرى و فرهنگى آن را فراهم آوریم. بهترین چیزى كه در عالم اسلام مىتواند این منظور را تأمین كند مسأله حج است.
حج از نظر زمانى در ماهى قرار داده شده كه امنیت برقرار است و هیچ مسلمانى طبق قانون اسلام حق ندارد به جنگ اقدام كند. البته تخلف همیشه انجام مىشود، اما در موارد بسیارى نیز این قانون از جانب مسلمانان رعایت مىشود. تشریع حج در ماه ذىحجه كه یكى از ماههاى حرام است و اقدام به جنگ در آن در كل عالم اسلام محكوم است، از نظر زمانى امنیت و شرایط لازم براى كار فرهنگى را فراهم مىآورد.
از لحاظ مكانى نیز اسلام حج را در مكانى قرار داده كه نهتنها مسلمان بلكه غیر مسلمان نیز اگر در آن مكان وارد شود از امنیت جانى برخوردار است و كسى حق تعرض به او را ندارد. عمومیت این قانون به گونهاى است كه حتى افراد مجرم و جانى را نیز شامل مىشود؛ یعنى اگر مجرمى كه جنایتش ثابت شده، فرار كرد و در مسجدالحرام و منطقه حرم پناه گرفت، مادام كه در آن منطقه است كسى حق ندارد متعرض او شود. این یك تدبیر الهى است كه با دوراندیشى و وسعت نظر و در نظر گرفتن مصالح كلى آن اتخاذ شده است. افراد كوتاهنظر ممكن است در مورد این قانون بگویند: عجب كارى است! شما با وضع این قانون، براى مجرمان و جانیان پناهگاهى امن درست كردهاید!
اما حقیقت این است كه اگر كسى با وسعت نظر و همهجانبه نگاه كند، مصالحى در این قانون وجود دارد كه ضررهاى احتمالى آن را مىپوشاند و با مصالحى كه در بر دارد اصلا قابل مقایسه نیست. اصولا در وضع قانون، همهجانبهنگرى یكى از امورى است كه قانونگذار باید آن را رعایت كند. وضع هر قانونى ممكن است در كنار تأمین هزاران مصلحت، چند مفسده و ضرر جزئى هم داشته باشد. در چنین مواردى نمىتوان و نباید به ملاحظه آن مفاسد جزئى و ناچیز از آن مصالح عالى و مهم چشمپوشى كرد. این قاعده در انجام كارها و گرفتن تصمیمات نیز صادق است و به طور كلى، در تحلیل یك مسأله باید برآیند كلى آن را مد نظر قرار داد و آنچه را كه، به اصطلاح، از جمع جبرى فواید و ضررهاى آن حاصل مىشود ملاحظه كرد. براى مثال، برخى افراد كه كوتاهنظر و واقعاً مریضاند و یا دستنشانده دشمنان اسلاماند، این همه بركاتى را كه انقلاب اسلامى ایران داشته نادیده
مىگیرند و با بزرگ كردن چند نقطه كه تخلفى، كمبودى و مشكلى وجود دارد، تمام انقلاب را زیر سؤال مىبرند و نظام جمهورى اسلامى ایران را همردیف رژیم پهلوى و رژیمهاى شاهنشاهى قرار مىدهند!! به راستى چرا انسان باید تا این حد بىانصاف و غیر واقعبین باشد؟!
اسلام به ما دستور مىدهد كه همیشه بین نفع و ضرر را مقایسه كنیم. امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىفرماید، عاقل كسى نیست كه خیر را از شر تشخیص دهد و بفهمد خیر كدام و شر كدام است، بلكه عاقل آن كسى است كه بتواند دو شر را مقایسه كند و آن را كه شرش كمتر است انتخاب نماید:
لَیْسَ الْعاقِلُ مَنْ یَعْرِفُ الْخَیْرَ مِنَ الشَّرِّ وَلكِنَّ الْعاقِلَ مَنْ یَعْرِفُ خَیْرَ الشَّرَّیْنِ.(1)
اگر مىشد زندگى طورى باشد كه هیچ شرّى نداشته باشد بسیار خوب بود، و لیكن زندگى دنیا اینگونه نیست و صلاح و فساد و خیر و شر آن با هم آمیخته و توأم است. گذشته از وجود پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) كه وجود آنها براى بشریت خیر محض است، در این دنیا خیر بىشر نمىتوان پیدا كرد. اصولا از افراد كه بگذریم و مجموع را حساب كنیم، هیچگاه خیر بدون شر نمىشود و این امر حتى در مورد خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز صادق است. در فرزندان و نسل پیامبر و ائمه(علیهم السلام) كه نگاه مىكنیم، مىبینیم كسانى پیدا شدند كه منشأ شر بودند. در بین امامزادهها كسانى مثل جعفر كذاب (فرزند امام هادى و برادر امام عسكرى(علیهما السلام)) هم پیدا شدند و اینطور نبود كه ذریه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) همه افرادى پاك و منزّه باشند و هیچ فرد خطاكارى در میان آنان یافت
1. بحارالانوار، ج 78، ص 6، روایت 58، باب 15.
نشود. با این حال آیا مىتوان اینگونه قضاوت كرد كه خانواده و نسلى كه در آن جعفر كذاب پیدا شد این هم گلى به سر انسانیت نزد؟! آیا مىتوان آن همه بركات وجود پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه معصومین(علیهم السلام) را نادیده گرفت و فقط یك نفر را كه انحرافى پیدا كرده مد نظر قرار داد و به واسطه او خط بطلانى روى همه كشید؟!
از این رو چه در مسائل تكوینى و چه در مسائل تشریعى همیشه باید برآیند و حاصل جمع جبرى را ملاحظه كرد كه آیا مثبت یا منفى است. در مسائل مربوط به اسلام نیز باید دید كه یك امر آیا در مجموع به نفع یا به ضرر اسلام است، وگرنه اگر به دنبال چیزى باشیم كه فقط خیر محض باشد و هیچ شرى نداشته باشد، معلوم نیست چند نمونه در تمام عالم بتوانیم براى آن پیدا كنیم.
در مورد حج نیز باید همین نگاه مجموعى را مد نظر قرار دهیم. تردیدى نیست كه حج ضررها و مشكلاتى هم دارد؛ بهویژه زمانهاى سابق كه مردم باید با پاى پیاده یا با اسب و شتر و مانند آنها به حج مىرفتند و در نتیجه بسیارى از افراد در بین راه در اثر بیمارى، گرسنگى، تشنگى، حمله دزدان، راهزنان و عوامل دیگر تلف مىشدند و مالشان به سرقت مىرفت و مسائل و مشكلات متعددى برایشان پیش مىآمد. اما با وجود همه این خطرها و مسائل و مشكلات، مىبینیم كه تشویق به حج همیشه یكى از سفارشهاى اولیاى خدا بوده است؛ چرا؟ به سبب منافع بىشمارى كه، با وجود همه این ضررها، حج براى جهان اسلام، و بلكه به تعبیر قرآن، عموم ناس و بشریت به همراه دارد. تعبیر قرآن، همانگونه كه پیش از این ذكر كردیم، این است كه خانه كعبه «قیاماً للناس» است و نه فقط «قیاماً للمسلمین»:
جَعَلَ اللهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاس؛(1)خداوند، كعبه بیت الحرام ـ را وسیله اى براى سامان بخشیدن به كار مردم قرار داده است.
یعنى این خانه مایه بركت براى همه جهانیان و تمامى بشریت است؛ چرا كه وقتى اسلام رواج پیدا كرد نفع آن شامل دیگران و غیر مسلمانان نیز مىشود.
توطئههایى براى تعطیلى حج
دقیقاً به دلیل همین نقش و اهمیت حیاتى حج است كه دشمنان اسلام در طول تاریخ همیشه سعى كردهاند به راهها و وسایل مختلف این حركت را تضعیف كنند. توسل به زور، استفاده از استدلالها و بیانهاى به ظاهر منطقى و موجّه، و تمسك به وجوه شرعى و مقدسمآبانه از جمله این راهها هستند. برخى از این شیوهها امروزه هم كم و بیش رواج دارد. براى مثال، گفته مىشود: نفت ارزان شده، یا وضع اقتصادى كشور خوب نیست، و در این شرایط هزینههاى ضرورىتر از حج فراوان داریم. یا گاهى مطرح مىشود، چرا در شرایطى كه خودمان در مملكت با كمبود ارز مواجهیم پولهایمان را به جیب مردم عرب بریزیم؛ آن هم كسانى كه دشمن ما هستند و حجاج ما را كشتند و به خاك و خون كشیدند؟ آیا با این احوال باز هم جا دارد كه ما پولمان را برداریم و برویم در چنین كشورى خرج كنیم؟ آیا سزاوار نیست به جاى این كار، این پولها را در مملكت خودمان هزینه كنیم؟ قطعاً سزاوارتر است كه با این پول مدرسه بسازیم، دانشگاه تأسیس كنیم، مسجد بنا نماییم و....
1. مائده (5)، 97.
شبیه همین حرفها و تبلیغات در زمانهاى سابق نیز وجود داشته است. آن روزها بحث فقرا را مطرح مىكردند و مىگفتند، در حالى كه صدها فقیر و شكم گرسنه در همسایگى و شهر خود انسان وجود دارد قطعاً اگر به جاى صرف در مخارج حج، پولمان را در راه رفع نیاز تهیدستان و فقرا هزینه كنیم ثوابش بیشتر است.
نگاه اهلبیت(علیهم السلام) به حج
دقیقاً براى دفع چنین توهّمى است كه مىبینیم روایاتى در همین زمینه از ائمه اهلبیت(علیهم السلام) صادر شده است. از جمله، در روایتى دارد كه شخصى پس از تمام شدن ایام حج، خدمت امام صادق(علیه السلام) رسید و عرض كرد: من امسال به سبب گرفتارى و مشكلى كه پیدا كردم موفق به انجام حج نشدم؛ اكنون این پول را كه مىخواستم صرف حج كنم در چه راهى هزینه نمایم كه ثواب حج را داشته باشد؟ حضرت متوجه كوه ابوقبیس شدند و فرمودند: اگر همه این كوه ابوقبیس طلاى ناب و از آن تو بود و تمام آن را در راه خدا انفاق مىكردى، نمىتوانست جاى ثواب حج را برایت بگیرد!(1)
من و شما اگر بودیم چه پاسخى مىدادیم؟ بر اساس آن منطق روشنفكرانه، مىگفتیم: مهم نیست كه حج را درك نكردى، همین پول را صرف فقراى محلتان كن كه ثوابش از هر حجى بیشتر است.
البته جاى تأمل نیست كه یكى از بهترین مصارف انفاق و كارهاى خیر، رسیدگى به فقرا است، اما منطق امام(علیه السلام) در تقابل انفاق با حج چیز دیگرى است. امام صادق(علیه السلام) بحث بلندمدت و كلى را نگاه مىكند. اگر
1. ر.ك: بحارالانوار، ج 99، ص 26، روایت 110، باب 2.
آن حضرت در پاسخ این سؤال مىفرمود، ثواب انفاق از حج بسیار بیشتر است و این مسأله براى دیگران نقل مىشد، سال بعد مردم به حج نمىآمدند، یا دستكم آنهایى كه حج واجبشان را انجام داده بودند پولشان را صرف فقرا مىكردند. آنگاه در نتیجه این كار و باب شدن این رویّه، آن مصالحى كه باید از حج و خانه خدا عاید بشریت شود حاصل نمىشد.
ما نظرمان كوتاه است و دید همهجانبه نداریم و با همین بینش كوتاه در مورد همه مسائل و از جمله حج قضاوت مىكنیم. امروزه هم كسانى مىگویند فقط افرادى باید به حج بروند كه مىخواهند حج واجب انجام دهند و آنهایى كه یك بار به مكه رفته و حج واجبشان را انجام دادهاند دیگر لزومى ندارد حج انجام دهند و به جاى آن باید پولهایمان را صرف آبادانى مملكت كنیم و خرابىها و ویرانىهایى را كه هشت سال جنگ به بار آورده، بسازیم.
اما بینش اسلام اینچنین نیست. امام راحل نیز چنین بینش و نگرشى نداشت. امام(رحمه الله) با آنكه درباره حاكم عربستان بسیار تند سخن مىگفت اما راضى به تعطیل حج نشد و سفارش كرد كه سعى كنید در اولین فرصت حجاج ایرانى دوباره به حج بروند. جانشین امام، رهبر معظّم انقلاب نیز در عین حال كه بر تأمین مصالح دیگر تأكید داشته و دارند، اما براى آنكه حج هم برقرار باشد و تعطیل نشود از هیچ تلاشى فروگذار نكردهاند. حج نباید تعطیل شود، چراكه امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این وصیت مىفرماید: اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَرُوا؛ اگر حج تعطیل شود امان داده نمىشوید و عذاب بر شما نازل خواهد شد. ممكن است گفته شود: اگر ایرانىها به حج نروند حج تعطیل نمىشود، چراكه مسلمانهاى سایر كشورها هستند و آنها حتماً به
حج مىروند و حج برگزار مىشود. پاسخ این است كه این سخن نیز ناشى از عدم آیندهنگرى است. باید توجه داشته باشیم كه اگر در این زمینه فتح باب شد و مسلمانان یك كشور به حج نرفتند، به تدریج این مسأله به سایر كشورها نیز سرایت مىكند و آنها هم به مرور زمان به این جرگه مىپیوندند و بدین ترتیب كمكم عزت اسلام از بین خواهد رفت. اساس این كار، بنیانى خطرناك است كه اگر نهاده شد عواقب آن غیر قابل پیشبینى است و ممكن است ضررهاى بزرگ و جبرانناپذیرى بر پیكر اسلام وارد كند. از این رو در طول تاریخ مىبینیم بزرگان دین به هیچ قیمتى حاضر به تعطیلى حج نشدهاند.
حج به قدرى مهم و تأثیرگذار است كه، چنانچه پیش از این نیز اشاره كردیم، مىتوان گفت كه اگر حج نبود من و شما امروز مسلمان نبودیم. مسلمان بودن، و بهویژه شیعه بودن ما امروز به بركت تعالیم اهلبیت(علیهم السلام) است، و اگر نگوییم اكثر، دستكم بخش مهمى از تعالیم اهلبیت(علیهم السلام) در پرتو حج انتشار پیدا كرده است. به شیعیان اینگونه تعلیم داده شده بود كه:
مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ لِقَاءُ الاِْمَامِ؛(1) حج با دیدار امام معصوم(علیه السلام) تمام مى شود؛
از این رو شیعیان هنگامى كه به حج مشرف مىشدند، براى دیدن امام(علیه السلام) یا پس از حج به مدینه مىرفتند و یا امام(علیه السلام) در حج حضور داشت و در همان مكه و ایام حج خدمت آن حضرت مىرسیدند. بسیارى از روایاتى كه اكنون در كتب فقهى ما وجود دارد به همین ترتیب و در ایام حج و به وسیله كسانى كه به حج مشرّف شده بودند از امام
1. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 578، روایت 3162، باب 2.
معصوم(علیه السلام) تلقى شده است. اصولا علاوه بر منافع سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و سایر منافع حج، یكى از منافع و بركات مهم حج همین اطلاعرسانى و تبادل اطلاعات و اخبار بود. در آن زمانها مثل امروزه وسایل ارتباط جمعى نظیر رادیو، تلویزیون، تلفن و مانند آنها وجود نداشت و اطلاعرسانى و تبادل اخبار بسیار مشكل بود و در موارد بسیارى به نقلهایى كه مىشد نیز چندان اعتمادى نبود. در چنین روزگارى اجتماع عظیم مسلمانان در حج یكى از بركاتش تبادل افكار و اطلاعات و اخبار بود و امكان این امر فراهم مىشد كه مسلمانان از امكانات یكدیگر مطلع گردند و استفاده كنند. امروزه نیز همینگونه است و بسیارى از حركتها و جنبشهاى اسلامى كه در گوشه و كنار دنیا به وقوع مىپیوندد از حج مایه مىگیرد. در ایام حج است كه برخى ملاقاتهاى سرّى انجام مىشود و زمینه تبادل تجربیات و كمكهاى فكرى و سایر كمكها فراهم مىآید. اینها همه از بركت حج است و البته بركات حج بسیار فراتر و بیشتر از اینها است و بسیارى از آنها نیز هرگز به ذهن ما خطور نمىكند و به عقلمان نمىرسد تا بخواهیم تمام مصالح و منافع حج را احصا كنیم.
در هر صورت، با توجه به این امور، انسان تا حدودى درمىیابد كه چرا ائمه طاهرین(علیهم السلام) تا بدین حد نسبت به حج اهتمام مىورزیدند، و همچنین از آن سو چرا دشمنان اهلبیت(علیهم السلام) بسیار تلاش مىكردند با آن مبارزه كنند و آن را از بین ببرند.
دشمنان براى تضعیف و كمرنگ كردن حج، علاوه بر شبهات فكرى، كه به نمونههایى از آن اشاره كردیم، از راههاى دیگرى نیز وارد مىشدند. از جمله این راهها یكى این بود كه سعى مىكردند بدیل و نظیرى براى كعبه و حج درست كنند و مردم را به آن دعوت نمایند. برخى از خلفاى
بنىامیه از جمله كسانى بودند كه رسماً به این كار مبادرت كردند. براى مثال، گفتند بیتالمقدس مكانى بسیار شریف و قبلهگاه اول مسلمین است و اهل شام به جاى آنكه راه دور و دراز مكه و حجاز را بپیمایند بهتر است به زیارت بیتالمقدس كه در كنارشان قرار دارد بروند و آنجا طواف كنند! در تاریخ هست كه تا قرن پنجم هجرى بسیارى از مردم شام به جاى حج به بیتالمقدس و مسجدالاقصى مىرفتند و در آنجا قربانى مىكردند!
برخى از بنىامیّه و عمّال آنها كه رسواتر و بىشرمتر بودند حتى به اعمالى فراتر از این هم دست زدند. براى مثال، حجاجبن یوسف ثقفى رسماً در سخنرانى خود به مردم مىگفت: این چه كارى است كه شما به مدینه و زیارت قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىروید؟ به جاى رفتن به بیابان خشك و تفتیده حجاز و زیارت قبر پیامبر همینجا در شام به دیدن قصر عبدالملك بیایید و دور آن طواف كنید كه بسیار تماشایىتر است!
همچنین از جمله همین اقدامات، كارى بود كه متوكل عباسى انجام داد. او مىدید كسانى كه به حج مىروند هنگامى كه بازمىگردند تحولى گسترده پیدا مىكنند و انسان دیگرى مىشوند. آنها در اثر تماس با ائمه اطهار و علماى اهلبیت(علیهم السلام) فكر و شخصیتشان عوض مىشد و بدین ترتیب تمام رشتههاى بنىامیه پنبه مىگشت. همچنین افراد مسنّ و فقهاى سالخوردهاى بودند كه از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب و تابعان آن حضرت باقى مانده بودند و در ایام حج در اثر تماس با مردم و نقل روایات پیامبر و اهلبیت(علیهم السلام) فكر مردم را عوض مىكردند و بسیارى از حقایق را براى مردم روشن مىساختند. متوكل براى آنكه سد راه این روشنگرىها و تحولات فكرى شود، در سامرا ساختمانى درست كرد و در اطراف آن مكانهایى
به نام منا و عرفات بنا نمود تا مردم را از رفتن به حج بازدارد و توجه آنها را از منا و عرفات مكه به منا و عرفات سامرا جلب كند!
علاوه بر اینها یك راه مبارزه با حج نیز این بود كه رسماً و علناً جلوى رفتن مردم به حج را مىگرفتند و آنها را تشویق و ترغیب مىكردند كه به حج نروند.
در مقابل این اقدامات، از آن سو ائمه اهلبیت(علیهم السلام) به انحاى مختلف مردم را براى رفتن به حج تشویق مىكردند. امام صادق(علیه السلام) به دوستانش مىفرمود: من دوست دارم شیعیان ما امسال كه از حج بازمىگردند به فكر حج سال بعد و در تدارك سفر حج بعد باشند.(1) در روایتى هست كه حضرت به یكى از اصحابش فرمود: تو چرا هر سال به حج نمىآیى؟ عرض كرد: یاابن رسولالله، گرفتارى و زن و فرزند دارم. كنایه از اینكه مخارجم زیاد است و نمىتوانم پولى براى حج پسانداز كنم. حضرت فرمود: اگر مىتوانى نان و نمك بخور و پساندازى فراهم كن و همه ساله حج انجام بده!(2) در روایتى دیگر به یكى دیگر از اصحابش فرمود: سركه و زیتون به زن و فرزندانت بخوران و پولت را ذخیره نما و هر سال حج بهجا بیاور!(3)
این همه تأكیدات ائمه طاهرین(علیهم السلام) بیانگر و نشاندهنده مصالح و فواید بىشمارى است كه در حج نهفته است. هرگز نباید پنداشت كه حج فقط همین است كه انسان به مكه برود و طوافى بكند و قربانى و ذبحى انجام دهد، بلكه حج بسیار فراتر از این امور است. درباره آثار و بركات حج روایات متعددى وارد شده كه ذكر آنها در اینجا بحث را به درازا
1. ر.ك: فروع كافى، ج 4، ص 281، روایت 1.
2. ر.ك: تهذیب الاحكام، ج 5، ص 488، روایت 1537.
3. ر.ك: فروع كافى، ج 4، ص 256، روایت 16.
خواهد كشاند. تشویقهاى مكرر اهلبیت(علیهم السلام) به حج نیز براى همین بوده كه مردم با رفتن به حج، هرچه بیشتر از این آثار و بركات بهرهمند شوند.
ما در این بحث مختصر سعى كردیم برخى افكار و شبهههاى شیطانى را كه درباره حج ممكن است به ذهن بیاید بزداییم و پاسخ دهیم. توضیح دادیم كه كسى نباید بپندارد به لحاظ مشكلات اقتصادى و ارزى مىتوان حج را تعطیل كرد. اینگونه پندارها كاملا خطا است و ما اگر به دنبال منافع اقتصادى هم باشیم، آن نیز در درازمدت به حج وابسته است. اگر حج نباشد اسلام و مسلمین عزت نخواهند داشت و نه منافع مادى مسلمانان و نه منافع معنوى ایشان، نه مصالح سیاسى آنان و نه مصالح نظامىشان تأمین نخواهد شد. ما نباید تحت تأثیر تبلیغات سطحىنگرانه یا شیطانى قرار بگیریم و به راههاى مختلف، عظمت و ابهت حج را خدشهدار كنیم. كسانى كه فكر مىكنند حج مستحبى انجام دادن كار صحیحى نیست و فقط باید به حج واجب اكتفا كرد، در اشتباهند و چنین تفكرى قطعاً خلاف مشى عملى ائمه اطهار(علیهم السلام) و همچنین سفارشها و تأكیدات آن بزرگواران است. با وجود همه تأكیداتى كه بر امورى نظیر صله رحم، دستگیرى فقرا و مستمندان و سایر كارهاى خیر شده، اما هنگامى كه این كارها در مقابل حج قرار مىگیرد و با آن مقایسه مىشود، ائمه اهلبیت(علیهم السلام) مىفرمایند هیچیك از این امور با حج برابرى نمىكند.(1)
از خداى متعال مسألت داریم كه به ما توفیق شناخت و درك هرچه بیشتر و بهتر حقایق نورانى احكام اسلام، بهویژه حج را عنایت فرماید.
1. براى نمونه، در روایتى از امام صادق(علیه السلام) اینگونه نقل شده است: دِرْهَمٌ فِی الْحَجِّ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفَیْ أَلْف فِیمَا سِوَى ذَلِكَ مِنْ سَبِیلِ اللهِ؛ یك درهم در راه حج بالاتر است از دومیلیون درهم در غیر حج از امور خیر. (تهذیب الاحكام، ج 5، ص 26، روایت 62)