بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1386/03/02 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
یكی از اوصافی كه حضرت علی علیهالسلام در نهج البلاغه برای مبغوضترین خلایق بیان فرموده، این است كه آنها اهل بدعت هستند و شاید بازگشت بسیاری از اوصاف دیگر آنان نیز به همین صفت باشد.
واژه «بدعت»؛ در فرهنگ اسلام به نوآوری در دین اطلاق میشود كه بسیار مذموم است، اما نوآوریهای دیگر نه تنها ممكن است مذموم نباشد، بلكه در مواردی مطلوب و شاید شبهه وجوب نیز داشته باشد. آن چه محل بحث است نوآوری در دین است، به این معنا كه كسی بخواهد چیزی را كه در دین نیست، به نام دین مطرح كند، یا آن چه در دین است، آن را حذف كند و بگوید جزء دین نیست. این همان بدعتی است كه در روایات و لسان متشرّعین به عنوان یكی از بزرگترین گناهان مطرح است و مسئلهای سابقه دار است. قبل از اسلام نیز چنین بدعت هایی مطرح بوده است. مسئله تثلیث از بدعتهایی است كه در مسیحیت پدید آمده است. حضرت عیسیعلیهالسلام قطعاً مردم را به توحید دعوت میكردند و به خاطر این كه محیطشان آكنده از شرك بود، مردم را به خصوص به توحید در عبادت دعوت میكردند. عدّهای مسیحیت را به صورتی تبیین كردند كه در عقایدش مسئله تثلیث قرار گیرد، چرا كه این برای مشركین پذیرفته شده بود. در قرآن میفرماید: «ذلِكَ قُولُهم بِافواههم یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَبْل»1؛ اینهایی كه سه خدا قائل شدند، حرفشان مشابه حرف كفّار قبلی بود.
زمانی كه مسئله تثلیث مطرح شد، مشركان با مسیحیان، حرفها و عقاید مشتركی پیدا كردند و همین مسئله باعث شد بسیاری از مشركین اروپا به مسیحیت گرایش پیدا كنند. در میان اهل كتاب كسانی بودند كه چیزهایی را حلال یا حرام میكردند. قرآن اشاره میكند كه این كارها نوعی شرك در تشریع است و خطاب به آنان میفرماید: «قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُون»2؛ این كه میگویید این حلال و آن حرام است و این جایز است و آن جایز نیست، آیا خدا به شما اجازه داده است كه این گونه بگویید یا بر خدا افترا میبندید؟ مسلم است كه خدا اجازه این گونه سخنان را نداده است. پس این سخن مصداق «افتراء علی اللّه»؛ است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری؛ عَلَی اللَّهِ كَذِبا»3؛ چه ظلمی بالاتر از این كه؛ كسی بر خدا افترا ببندد و چیزی را كه خدا حلال كرده حرام، یا چیزی را كه حرام كرده حلال كند.
در مجامع حدیثی بابی داریم با عنوان «باب البدع و الرأی و المقاییس»؛ كه این نشان از اهمیت مسئله دارد. معروف است كه پس از رحلت رسول اكرمصلی الله وعلیه وآله بدعتهایی گذاشته شد. به عقیده ما نماز تراویح كه در میان اهل سنّت معروف است و در ماه رمضان صد ركعت نماز مستحبی را به جماعت میخوانند و از بزرگترین عبادتهای خود در شب قدر میدانند، بدعت است. تحریم متعه حج و متعه نكاح، از بدعتهاست. به هر حال، موضوع بدعتگذاری آن قدر اهمیت دارد كه حضرت علیعلیهالسلام به شدّت با آن برخورد میكند و میفرماید: مگر شما شریك خدا هستید كه قانون وضع میكنید؟ این مسئله به قدری جدی است كه قرآن و روایات هم به شدّت با آن برخورد میكنند.
برای توضیح مسئله به این مثال توجه كنید: وجود پزشك در همه جوامع مغتنم است. كسانی كه چه بسا مشرف به مرگ هستند، در اثر عمل به دستور پزشكی بهبودی پیدا میكنند و زندگی خود را مرهون پزشك هستند. حال اگر كسی مردم را اغفال كند و مدعی شود من متخصص فلان بیماری هستم و دارویی را تجویز كند كه زهرآلود و كشنده است، چنین شخصی نه تنها ارزش پزشك را در جامعه ندارد، بلكه از افراد عادی و بیسواد كه هیچ خدمتی به جامعه نمیكنند، به مراتب بدتر است.
همه موحدان میدانند در قرآن كریم شرك مورد مذمت است و در اكثر موارد آن، منظور از شرك، شرك در ربوبیت است، وگرنه شرك در خالقیت بسیار كم بوده است. حتی بت پرستهای مكه كه عقب افتادهترین مشركین بودند، قائل نبودند ما دو تا خالق داریم: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه»4؛ آنها همه شرك در ربوبیت؛ داشتند و میگفتند: خدا اجازه داده است كه بعضیها بعضی امور مردم را تدبیر كنند و اختیار بعضی كارها را به دست گیرند. عمده شركهایی كه در عالم مطرح بوده است و انبیا با آن مبارزه میكردند، شرك در ربوبیت است. شقیترین موجودی كه میشناسیم ابلیس است كه خداوند درباره او فرمود: «إِنَّ عَلَیْكَ لَعْنَتِی إِلی؛ یَوْمِ الدِّین»5؛ و شیطان؛ شرك در خالقیت و شرك در ربوبیت تكوینی نداشت، بلكه شرك در ربوبیت تشریعی داشت و به خدا میگفت: «لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»6؛ - «أَنَا خَیْرٌ مِنْه»7؛ قانونی كه تو میگذاری درست و عادلانه نیست. تو میگویی كه من به آدم سجده كنم. این درست نیست، چرا كه من از آدم بهتر هستم. آدم از خاك است و من از آتش و آتش بر خاك برتری دارد. اگر بنا باشد كسی سجده كند این آدم است كه باید به من سجده كند. مشكل شیطان شرك در ربوبیت تشریعی بود. او به ربوبیت تكوینی و به قیامت معتقد بود. به همین جهت به خداوند گفت: «فَأَنْظِرْنِی إِلی؛ یَوْمِ یُبْعَثُون»8؛ یعنی مرا تا روز قیامت مهلت بده. بنابراین بیشترین چیزی كه میتواند ما را به شیطان شبیه كند، همان شرك در ربوبیت تشریعی است و بدعتگذاری در دین و احكام الهی،؛ و بدعتگذاران ازجمله مبغوضترین انسانها نزد خدایند.
1. توبه، 30.
2. یونس، 59.
3. انعام، 21.
4. لقمان، 25.
5. ص، 78.
6. حجر، 33.
7. ص، 76.
8. حجر، 36.