بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیده ای از سخنان حضرت آیت اللّه مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 03/16/ 1386 ایراد فرموده اند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسات گذشته دیدیم مطابق فرمایش امیرالمؤمنین؛ _علیهالسلام_ كسانی كه اهل بدعت باشند، از مبغوضترین خلایق نزد خدا هستند. در این جا سؤالی مطرح میشود كه آیا همه كسانی كه اهل بدعت هستند، در یك پایهاند؟ مسلماً همه گناهان حتی شرك مراتبی دارد همان گونه ایمان و توحید مراتبی دارد. گاهی ممكن است مشرك یا كافر قاصر یا مقصر باشد. اگر كسی حتی مبتلا به كفر هم باشد، اما قاصر باشد معذور است.
قرآن كریم از كسانی نام میبرد كه شهادتین میگفتند، مسلمان بودند، مسجد میساختند، نماز میخواندند و عبادت میكردند، اما همین كارهایشان را نیز ناشی از كفر میداند: «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِیقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَه»1؛ ساختن مسجد ضرار نیز كفر بود. همچنین كسانی را كه طبق احكام خدا و قوانین خدا قضاوت نمیكنند كافر میداند: «وَ مَنْ لَمْ یَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُون»2؛ همچنین آنهایی را كه احكام تازیانه و حد را نمیپذیرند، بیایمان میخواند: «فَلا وَ رَبِّكَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیما»3. گاهی بعضی افراد از قضاوت پیامبرصلی الله وعلیه وآله نیز از ته دلشان راضی؛ نبودند و میخواستند نزد علمای اهل كتاب بروند تا به نفعشان حكم صادر كنند! قرآن میفرماید: به خدا قسم اینها ایمان ندارند مگر این كه در اختلافاتشان پیش پیامبرصلی الله وعلیه وآله بیایند و او را قاضی قرار دهند و از ته دل قضاوت حضرت را بپذیرند و هیچ نگرانی نداشته باشند! گرچه ما در زمان پیامبرصلی الله وعلیه وآله نیستیم كه ببینیم اگر پیامبرصلی الله وعلیه وآله قضاوتی درباره ما میكرد آیا ما از ته دل راضی بودیم یا نه، اما میتوانیم فرض كنیم اگر قضاوت حضرت به ظاهر به ضرر ما بود آیا ته دل ناراحت میشدیم یا نه؟ بنده كه جرأت ندارم بگویم ناراحت نمیشدم.
حقیقت این است كه این مسئله از صدر اسلام میان مردم وجود داشته كه ملاك ایمان و كفر چیست؟ بعضی آن قدر سخت گرفتند كه گفتند: اگر كسی مرتكب گناهی شود كافر است، چون در عمل حكم خدا را قبول نكرده است. خوارج حكمیت را خلاف قرآن دانستند و گفتند: «لا حكم الا لله»، چون علیعلیهالسلام حكمیت را پذیرفته، با قرآن مخالفت كرده، پس كافر است. گروه دیگری كه مرجئه نام داشتند، میگفتند: همین كه كسی ایمان آورد و گفت: خدا و پیامبرصلی الله وعلیه وآله را قبول دارم، دیگر خیالش راحت باشد هر گناهی كه كرد بالاخره آمرزیده میشود: «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعا»4. میان این دو مسلك هم نظرهای مختلفی وجود دارد.
حقیقت این است كه گاهی كفر در مقابل اسلام و گاهی در مقابل ایمان به كار میرود. اسلام نیز گاهی همین اسلام ظاهری منظور است و گاهی آن مراتب بالای تسلیم كه حضرت ابراهیمعلیهالسلام نمونه كامل آن بود. در آیه شریفه «وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بُنَی اِنَّ الله اصطَفی لَكُم الدّینِ فلا تَموتُنَّ اِلاّ وَ اَنتُم مُسلِمون»5، ابراهیم و یعقوب به فرزندانشان؛ وصیت كردند كه سعی كنید مسلمان از دنیا بروید، این معنای اخیر از اسلام منظور است. باید بدانیم اسلام ظاهری آن ایمانی نیست كه ملاك سعادت دنیا و آخرت باشد و باعث شود كه انسان از عذاب جهنم نجات پیدا كند: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فی قلوبكم»6؛ ایمان چیزی غیر از گفتن شهادتین و در جرگه؛ مسلمانان بودن است. همچنین ایمان غیر از علم است. قرآن از زبان حضرت موسی علیهالسلام خطاب به فرعون میفرماید: «لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»7: حتماً تو میدانی؛ كه معجزاتی كه به دست من ظاهر میشود، توسط خدای آسمان و زمین ظاهر شده است، پس میدانی خدایی هست كه همه كاره عالم است و میدانی كه من پیامبر او هستم. با این حال فرعون كافر بود.
اما اگر ته دل حكم را باور داشته باشد ولی درعمل دچار لغزش شود، مؤمنی گناهكار است. اگر با كمال شرمندگی بگوید: خدایا من حكم تو را قبول دارم ولی ضعیف هستم و از اراده پایینی برخوردارم، ایمانش از دست نمیرود، گرچه ضعیف میشود، و این خطر وجود دارد كه با تكرار آن، شخص دچار نفاق و نهایتاً بیایمانی شود. خداوند از كسانی یاد میكند كه با خدا عهد میبندند و میگویند ما وضع زندگیمان خوب نیست. اگر خدا اوضاع ما را خوب كند، ما صدقه میدهیم و در راه خدا كمك میكنیم: «فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون»8؛ پس؛ آن گاه كه خداوند از فضلش به آنها عطا میكند رومیگردانند. گویا با خدا عهدی نداشتهاند و دنبال كار خودشان میروند. این جا قرآن میفرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلی؛ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُون»9: به كیفر مخالفتی؛ كه اینها با خدا كردند، خداوند نفاقی در دلهایشان میاندازد كه تا روز قیامت در دلهایشان باقی میماند. به هر اندازه كه نفاق میآید، ایمان از دست میرود.
آقایان و خانمها باید توجه داشته باشند كه احكام اسلام را باید از ته دل پذیرفت و باور كرد كه حكم خدا همین است. كسانی كه در ابتدا ایمان اجمالی دارند، ولی وقتی احكام سختی نازل میشود دیگر نمیتوانند زیربار بروند، و نه تنها عملاً زیر بار نمیروند، بلكه اصلاً در مشروعیت و صحت حكم شك میكنند، ایمانشان را از دست میدهند: «إِنَّ الَّذِینَ یَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِكَ سَبِیلاً. اولئِكَ هُمُ الْكافِرونَ حَقّاً وَ أعْتَدنا لِلْكافِریِنَ عَذاباً مُهینا»10: كسانی كه همه گفتههای خداوند را قبول نمیكنند، گر چه؛ همه را غلط نمیدانند، بلكه به دنبال اعتدال میگردند، اینها حقیقتاً كافرند. قبل از انقلاب در یك سفری به مشهد مقدس خانم بیحجابی با ما همسفر بود. وقتی به قهوه خانهای رسیدیم، پیاده شد از كیفش چادر نماز در آورد و به سر كرد و نماز خواند. بعد هم چادرش را تا كرد و دوباره در كیفش گذاشت. بعضی خانمها با او صحبت كردند كه چرا این جور هستید، او گفت من اینها را قبول دارم، ولی توی فامیل ما كسانی هستند كه مرا مسخره میكنند و من نمیتوانم آن را تحمل كنم، ولی همه احكام خدا را قبول دارم. حجاب را نمیتوانم رعایت كنم، اما قبول دارم. چنین فردی از ایمان خارج نشده است، ولی مؤمن عاصی است. البته این خطر هست كه اگر عصیان تكرار شود ایمانش هم به خطر افتد. ولی به هر حال عصیان به تنهایی موجب خروج از ایمان نمیشود، اما اگر اصل حكم خدا را زیر سؤال برد یا آن را قبول نكرد از ایمان خارج میشود.
1. توبه، 107.
2. مائده، 44.
3. نساء، 65.
4. زمر، 53.
5. بقره، 32.
6. حجرات، 64.
7. اسراء، 102.
8. توبه، 76.
9. توبه، 77.
10. نساء، 150-151.