صوت و فیلم

صوت:
16

دنیاطلبی، مانع پیشرفت معنوی انسان

در جمع افراد مركز تداوم آموزش سپاه
تاریخ: 
يكشنبه, 26 فروردين, 1380

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ العَالَمِین وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تشریف‌فرمایی عزيزان را به اين مركز كه به نام مبارك حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه انتساب دارد خوش‌آمد عرض مى‌‌كنم و از خداوند متعال درخواست مى‌‌كنم كه شما بزرگواران و امثال شما را براى خدمت به اسلام و نظام اسلامى، موفق و در راه حق، ثابت‌قدم بدارد و از همه آفات و بليات مادى و معنوى حفظ بفرماید.

اختلاف مراتب معرفت انسان‌ها

بحمدالله و به بركت اهل‌بيت‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و تربیت‌یافتگان مكتب ايشان، ما موفق شديم که در طول 14 قرن، حقايق اسلام را حفظ كنيم و به فرمايش امام‌‌رضوان‌‌الله‌‌علیه با اسلام ناب محمدى آشنا بشويم. در طول اين 14 قرن، كسانى كه مسلمان شده‌اند و نام اسلام را داشته‌‌اند و دارند فراوان بوده‌‌اند اما همه آن‌ها مثل ما فكر نمی‌کرده‌اند و مثل ما عمل نمی‌نموده‌اند. از همان صدر اسلام مراتب معرفت مردم نسبت به اسلام بسيار متفاوت بوده است. براى نمونه، پس از رحلت پيغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله همان كسانى كه مى‌‌بايست عامل مؤثرى در حفظ معارف اسلامى باشند، يعنى اصحاب پيغمبر اكرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله، اکثراً راه را گم كردند و عليرغم آن همه تأكيد پيامبر نسبت به اهل‌بيت‌عليهم‌‌السلام و شخص اميرالمؤمنين‌علیه‌‌السلام، به سراغ ديگران رفتند و تنها عده قليلى حق را شناختند و پابرجا ماندند.

جدی نگرفتن دین، ضعف متدینین

ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين در طول دويست و پنجاه سال کم‌کم با تدبيرها و تلاش‌‌ها و فداكارى‌‌هاى خودشان توانستند اين معارف اصيل كه در مكتب تشيع هست را در بلاد مختلف اسلامى حفظ كنند و پس از آن، به بركت علما و تلاش‌‌هاى آن‌ها اين معارف، نسل به نسل منتقل شد تا امروز به دست ما رسيده است. البته ما ادعا نمى‌‌كنيم كه همه آن معارف در دست ماست؛ به دليل كوتاهى و تنبلى ما يا عوامل ديگرى كه وجود داشته، اين معارف به صورت كامل به دست ما نرسيده است ولى در ميان فرقه‌‌هاى مختلفى كه به نام مسلمان وجود دارند، فرقه شيعه اثنى عشرى بيشترين معارف واقعى اسلام و به‌خصوص معارف اصولى و بنيادى آن را مى‌‌دانند.

اما ضعفى كه در بسيارى از ما وجود دارد اين است كه عليرغم این‌که به بسيارى از امور معتقد هستيم و وقتى از ما سؤال كنند مطابق آن‌ها جواب مى‌‌دهيم و آن مطالب را تصديق مى‌‌كنيم اما در مقام عمل، به آن‌ها عمل نمى‌‌كنيم يا به‌عبارت‌دیگر اكثر متدينين هم دين را جدى نمى‌‌گيرند!

صرف‌‌نظر از كسانى كه اصلاً حقيقت دين را نشناخته‌‌اند و آن‌هایی كه اديان باطل را پذيرفته‌‌اند، خود مسلمانان، چه برادران اهل تسنن و چه ما شيعيان كه به حقايق دين آشناتر هستيم، در عمل به بسيارى از معتقدات و باورهاى خود به اندازه كافى جدى نيستيم.

ریشه بزرگترین مشکلات در بُعد فرهنگى و معنوى نظام

اگر كسى اين مطلب را در اوایل انقلاب مطرح مى‌‌كرد پذيرفتنش براى ما دشوار بود و مى‌‌گفتيم خير، ما حاضريم و ايستاده‌‌ايم؛ ولى در طول اين دو دهه افراد زيادى را دیده‌ایم كه ادعاهاى بسيار بزرگی داشتند و خيلى از خود حرارت نشان مى‌‌دادند اما متأسفانه نه‌تنها آن حرارت‌‌ها و گنده‌گویی‌هایشان واقعيت نداشت بلكه بعضى از این‌ها يكى از بزرگ‌‌ترين خطرها را ايجاد كردند. همه شما نمونه‌‌هايى از آن را مى‌‌شناسيد و مى‌‌دانيد كه در مقدس‌‌ترين نهادها هم چنين افرادى بوده‌اند و متأسفانه امروز بزرگ‌‌ترين مشكلاتى كه در بُعد فرهنگى و معنوى نظام داريم، از ناحيه همين افراد است كه روزگارى ادعاهاى بسيار بزرگى مى‌‌كردند.

آن‌هایی كه چنين سرانجامى داشتند نه چهارچشمى بودند و نه يك چشمى! آن‌ها هم مثل ما دو تا چشم داشتند و دو تا گوش. شايد خيلى از آن‌ها خودشان هم باور نمى‌‌كردند كه به چنين وضع اسفناكى مبتلا بشوند. اين مطلب اختصاص به صنف خاصى ندارد؛ از ميان نيروهاى مسلح يا ديگر صاحب‌منصبان در حد وزارت و حتى در بين كسانى كه لباس روحانيت به تن داشتند و از گروه‌های مختلف، افرادى پيدا مى‌‌شوند كه بد امتحان داده و مى‌‌دهند.

راه پیروزی در آزمون‌های الهی

اگر ما بخواهيم ـ و بايد بخواهيم ـ كه به سرنوشت آن‌ها مبتلا نشويم و از اين حدى كه هستيم تنزل نكنيم و سرانجام، خطرى براى اسلام و نظام اسلامى ايجاد نكنيم و اگر بخواهيم عاقبت‌به‌خیر بشويم و مثل آن‌ها در امتحان مردود نشويم و به صورت دشمن براى نظام درنياييم، چه بايد بكنيم؟ آيا بايد مطالعه كنيم؟ می‌بینیم مطالعات بسيارى از آن‌ها حتی از ما بيشتر هم بوده است. آيا بايد سعى كنيم پُست‌‌هاى مهمى را به دست بياوريم؟ مى‌‌بينيم که در بين آن‌ها كسانى بوده‌اند كه پست‌‌هاى خيلى مهم‌‌ترى هم به دست آورده بودند.

سرّ مطلب چيز ديگرى است و آن اين است كه تصميم بگيريم به آن چيزهايى كه مى‌‌دانيم عمل كنيم و دانسته‌‌هايمان را جدى بگيريم. با جدى گرفتن دانسته‌‌هايمان درباره خدا، پيغمبر، امام و ولی‌فقیه سعى كنيم به آنچه از احكام اسلام و وظايفمان نسبت به همسر، فرزند، دوست، مافوق، مادون و هم‌ردیف مى‌‌شناسيم و مى‌‌دانيم اسلام آن‌ها را از ما خواسته است، عمل كنيم. اگر تصميم گرفتيم كه دين را جدى بگيريم، اين راهى است كه مى‌‌تواند ما را بيمه كند؛ البته با استمداد از خداوند متعال، توكل بر خدا و توسل به اولياى خدا كه اين هم يك مرحله از جدى گرفتن دين است. اگر انسان خدا را همه‌کاره بداند، بايد در همه حال به او توكل داشته باشد و اگر اولياى خدا را واسطه فيض بداند، بايد در همه حال دست توسلش به دامن آن‌ها دراز باشد. اين هم يك نوع جدى گرفتن دين است.

 دلبستگی به دنیا؛ ریشه همه انحرافات

آنچه بيش از همه بايد به آن به عنوان يك اصل كلى توجه داشته باشيم و همه تاريخ صدر اسلام و به‌خصوص تاريخ عاشورا اين درس را به ما مى‌‌آموزد اين است كه ريشه همه انحرافات و عقب‌‌گردها و سقوط‌‌ها در علاقه به دنياست. شما ببينيد قرآن چقدر تذكر مى‌‌دهد كه مواظب باشيد دنيا فريبتان ندهد! وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ،[1] فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا.[2] آيا هیچ‌وقت فكر كرده‌‌ايم كه اين زندگى دنيا چگونه انسان را مى‌‌فريبد تا مواظب باشيم فريب آن را نخوريم؟! آن دنيايى كه انسان را فريب مى‌‌دهد كدام است؟! آيا ما هیچ‌وقت فريبش را نخورده‌‌ايم؟! ببينيم براى چه قرآن این‌همه بر اين مسأله اصرار دارد.

حب دنیا؛ تهدیدی برای تکرار عاشورا

وقتى كلمات سيد الشهدا‌عليه‌‌السلام درباره سپاهيان يزيد و ابن زياد را ملاحظه مى‌‌فرماييد مى‌‌بينيد آنچه آن حضرت به عنوان مشكل اصلى آن‌ها معرفى مى‌‌كنند حب دنياست. حضرت مى‌‌فرمايند آنچه باعث شد كه شما پيمانتان و بيعتى كه با من داشتيد را شكستيد، دعوت خود را فراموش كرديد و نكول كرديد، به جاى این‌که بياييد من را يارى كنيد و با من بيعت كنيد آمده‌‌ايد و به روى من شمشير مى‌‌كشيد، علت آن علاقه به دنياست.

اگر ما بخواهيم به سرنوشت آن‌ها مبتلا نشويم بايد اين را جدى بگيريم و همّمان دنيا نباشد. صبح كه از خواب برمى‌‌خيزيم به فكر امور دنيا نباشيم. البته وظايفى داريم مثل اينكه بايد كار كنيم، حقوق بگيريم، به زن و بچه‌‌مان كه واجب النفقه هستند برسيم، بايد هزينه‌‌شان را تأمين كنيم. این‌ها وظيفه است و بايد انجام بدهيم؛ اما صبح كه از خواب برمى‌‌خيزيم در فكر اين باشم كه چه كار كنم تا زندگى‌‌ام بهتر شود و خوش‌‌تر زندگى كنم يا همّم اين باشد كه چه كار كنم كه خدا بيشتر راضى باشد؟! اين چيزى است كه مسير انسان را تعيين مى‌‌كند.

تأکید امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه بر پرهیز از دنیاطلبی

يکى از برادرهاى ما كه با ايشان هم‌دوره بوديم و ايشان هم در درس حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه شركت مى‌‌كرد، سعى مى‌‌كرد از اساتيد يادداشت‌‌هايى را به عنوان يادگارى بگيرد. از حضرت امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه خواسته بود كه يك يادگارى برای او مرقوم بفرمايند. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه اين آيه قرآن را براى او نوشته بودند که مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ.[3] اين آيه را برای او نوشته بودند و امضاء كرده بودند. امام‌رضوان‌‌الله‌‌علیه روى همان نكته اصلى كه محور زندگى را تشكيل مى‌‌دهد و راه ما را مشخص مى‌‌كند دست گذاشته بودند.

دنيا چگونه مزرعه آخرت است؟

همه كارهاى ما كاشتن است؛ هر چه در اينجا انجام مى‌‌دهيم، مى‌‌كاريم و در آخرت درو مى‌‌كنيم؛ اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ؛[4] اما به تعبير قرآن، كسانى كه در اين دنيا كشت و كار مى‌‌كنند شامل دو دسته مى‌‌شوند. تفاوتشان در اين است كه يك دسته به دنبال كشت زودرس مى‌‌روند كه در همين دنيا نتيجه‌‌اش را بگيرند و در همين جا مصرف كنند و دسته ديگر به دنبال كشت‌‌هايى ديربار مى‌‌روند كه اثرش در آخرت ظاهر مى‌‌شود و ممكن است در اين دنيا خيلى هم از آن بهره‌‌مند نشوند بلكه بايد سختى را هم تحمل كنند؛ چون درخت ديربارى است، بايد كار كرد تا ثمره بدهد. اين است كه انسان‌ها را از يكديگر جدا مى‌‌كند؛ مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا * وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا.[5]

راهکارهای مقابله با دنیاطلبی در سیره اهل‌‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

قرآن در موارد مختلف مردم را به دو دسته دنياطلبان و آخرت طلبان تقسيم مى‌‌كند. چنين نيست كه آخرت‌‌طلبان كار نمى‌‌كنند، پول ندارند و زندگى‌‌شان فقيرانه است و يا زندگى را با ذلت و بدبختى مى‌‌گذرانند؛ خير، نيت و انگيزه كار است كه اين دو دسته را از يكديگر متمايز مى‌‌كند. اميرالمؤمنين‌عليه‌‌السلام كار مى‌‌كرد، پول و ثروت هم داشت، باغ و چشمه و كاريز هم داشت و همه آن‌ها را وقف فرمود. مگر این‌ها ثروت نيست؟! هزاران نخله خرما به بار آورد كه ثروت كلانى بود.

وقتى امام حسين‌عليه‌‌السلام مى‌‌خواستند عمر بن سعد را هدايت كنند، توضيح دادند كه كارى كه تو مى‌‌كنى خطرناك است و با اين كار عذاب ابدى را براى خودت مى‌‌خرى. گفت: آقا! چاره‌‌اى ندارم. فرمود: چرا چاره‌‌اى ندارى؟! گفت: يزيد خانه‌‌ام را خراب مى‌‌كند. فرمود: من خودم خانه‌‌ات را آباد مى‌‌كنم. گفت: اموالم را مصادره مى‌‌كند. فرمود: من از اموال خودم در مدينه به تو مى‌‌دهم. معلوم مى‌‌شود امام حسين‌عليه‌‌السلام ثروتمندی بوده‌‌اند كه ضمانت كرده‌‌اند آن اموالى را كه عمر بن سعد داشته و مى‌‌ترسيده يزيد از او بگيرد را به او بدهند.

امام حسن‌عليه‌‌السلام از كسانى بودند كه مردم از اطراف براى هدايا و صله‌‌هاى ايشان مى‌‌آمدند و در هر سال چند مرتبه اموالشان را بين فقرا تقسيم مى‌‌فرمودند.

طالب دنیا هستیم یا آخرت؟!

معناى آخرت‌‌طلبى اين نيست كه انسان به گوشه‌‌اى برود و هيچ كار و ثروتى نداشته باشد. خير، بايد ديد هدفش چيست و ثروت را براى چه مى‌‌خواهد؛ اگر براى آخرت باشد، كار حرام نمى‌‌كند، كار مشتبه هم انجام نمى‌‌دهد، از مسير صحيح به دست مى‌‌آورد و در راه صحيح هم صرف مى‌‌كند؛ اما اگر هدف، دنياطلبى باشد، به دنبال اين است كه به هر نحوى ثروت به دست بياورد؛ اگر ممكن شد، از راه حلال و اگر نشد، از راه مشتبه و اگر نشد قاچاق‌فروشی يا اختلاس و دزدى. كسانى كه از بيت‌‌المال دزدى‌‌هاى كلان كردند و شايد بعضى از آن‌ها را شما بشناسيد، براى چه بود؟ ممكن است لباس مقدسى هم به تنشان باشد.

راه رهایی از دام محبت دنیا

اگر ما بخواهيم به دامی که آن‌ها افتادند نيفتيم و به سرنوشت آن‌ها مبتلا نشويم بايد سعى كنيم اين دندان زهرآلود را بكَنيم. فقط در فكر اين نباشيم كه زندگى‌‌مان را توسعه بدهيم؛ بلكه سعى كنيم به فكر اين باشيم كه وظيفه‌‌مان چيست؟ درست است كه وظيفه انسان کار کردن است، بايد كار كند و مزدش را هم بگيرد، زندگى‌‌اش را هم توسعه بدهد اما اگر براى انجام‌وظیفه باشد مرز دارد، مواظب است از وقت خود درست استفاده كند، دير نيايد و زود نرود و ارباب‌رجوع را معطل نكند، به هر كسى كه مى‌‌تواند خدمت كند، كار مشتبه نكند، از اموال بيت‌‌المال براى مصارف شخصى خود استفاده نكند، از خودروى بيت‌‌المال براى رفت‌وآمدهای شخصى استفاده نكند و الی‌آخر.

دنیاطلبی مسئولان؛ مهم‌ترین آسیب نظام اسلامی

اين روحيه در اوايل انقلاب خيلى زياد بود. متأسفانه آن‌گونه كه نقل مى‌‌شود اين روحيه به‌تدریج دارد ضعيف مى‌‌شود و شبيه بعضى از حالاتى كه پيش از انقلاب در بعضى از افراد بود، در بعضى از مسئولان دارد پيدا مى‌‌شود كه بسيار خطرناك است. اين راهى است كه عمر سعد رفت و به آن‌‌جا رسيد. عمر سعد نمى‌‌خواست امام حسين‌عليه‌‌السلام را بكشد. او به دنبال رياستش بود ولى به آنجا رسيد كه اگر به اين كار اقدام نمی‌کرد، به رياست نمى‌‌رسد. اگر اول به او مى‌‌گفتند چنين كارى بكن، هزار بار استغفار مى‌‌كرد و مى‌‌گفت العياذبالله، من چنين كارى بكنم؟! کم‌کم وقتى عشق به دنيا و مقام پيدا كرد ديد که ديگر نمى‌‌شود از آن گذشت.

من ابتدا خودم را سفارش مى‌‌كنم و بعد شما عزيزان را كه سعى كنيم ريشه حب دنيا را در دلمان بخشكانيم. به جاى این‌که به اين فكر باشيم كه چه كنيم تا زندگى‌‌مان بهتر شود، پُست و مقاممان بالاتر برود و درجه‌مان ترفيع پيدا كند سعى كنيم بيشتر ببينيم چه كارى بايد بكنيم تا به نظام، به اسلام، به محرومين و به زیردستانمان بيشتر خدمت كنيم. اگر هدف اين باشد، مسائل ديگر هم تأمين خواهد شد. ما بايد همّت داشته باشيم.

اميدوارم كه خداوند متعال به همه ما توفيق بدهد كه معارف اسلام را بهتر بشناسيم و بهتر عمل كنيم و از خود خدا استمداد كنيم و به اوليائش متوسل شويم كه در اين راه موفق باشيم و از راه شهدايمان پيروى كنيم.

پروردگارا! به عزت و جلالت، عزت و جلال اسلام و مسلمين را روزافزون فرما!

روح امام راحل و شهداى عزيزمان را با شهداى كربلا محشور فرما!

به ما توفيق ادامه راه آن‌ها را مرحمت فرما!

مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار ده!

سايه مقام معظم رهبرى بر سر ما مستدام بدار!

كسانى كه به اين نظام مقدس خدمت مى‌‌كنند را يارى فرما!

كسانى كه درصدد تضعيف باورها و ارزش‌های اسلامى هستند را رسوا فرما!

و صلِّ علی محمد و آله الطاهرین


[1]. آل‌عمران، 185 و حديد، 20.

[2]. لقمان، 33 و فاطر، 5.

[3]. شوری، 20.

[4]. عوالي اللئالي، ج ۱، ص ۲۶۷.

[5]. اسراء، 18 و 19.