بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّه بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَه وَفِی کُلِّ سَاعَه وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحلرضواناللهعلیه و همه شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا میکنیم.
تشریففرمایی سروران معظم را به این مؤسسه که خانه خود شماست خوشآمد عرض میکنم و خیلی خوشوقتم که در این ایام مبارک، توفیق شرفیابی خدمت شما عزیزان نصیبم شد و اجازه یافتم که چند لحظهای مزاحم اوقات شریفتان باشم.
مسئله شهادت و شهادتطلبی از مفاهیمی است که انتشار، شیوع و توجه به آن به برکت پیروزی انقلاب اسلامی حاصل شد، مثل بسیاری از حقایق و معارف دیگر اسلام که مغفولٌعنه یا متروک مانده بود و به برکت نهضت حضرت امامرضواناللهعلیه و به دنبالش به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، این بخش از معارف دین احیا شد و مورد توجه و بعضاً مورد عمل واقع شد؛ اما علیرغم اینکه بیش از سه دهه از بهار شهادت در کشور ما میگذرد و در طول این بیش از سی سال، بحثها و مقالات زیادی و سخنرانیها و پژوهشهایی در زمینه جهاد و شهادت و سایر مطالب مربوط به این محور انجام گرفته ولی بنده در حد مطالعات ناقص خودم اطلاع پیدا نکردم که یک اثر جامعی درباره شهادت تدوین شده باشد. جا دارد عزیزانی که هم توان علمی دارند، هم انگیزه تحقیق در این مسائل را دارند و هم به واسطه تناسبی که با این مفاهیم و انسی که با قهرمانان این میدان داشتهاند و دارند میتوانند تلاش کنند، سعی کنند یک اثر جامعی یا یک دائرهالمعارفی از مسائل شهادت تدوین شود که یک اثر ماندگاری برای نسلهای آینده خواهد بود.
محورهایی که در ابتدا به نظر میرسد که میشود در این باره گفتوگو کرد، البته از اینها به صورت پراکنده زیاد بحث شده، حتی کتابها و رسالههایی هم حتی قبل از انقلاب هم نوشته شده ولی آنچه مورد توجه بنده است که توصیه میکنم تلاشی بشود یک اثر کامل و جامعی است که همه ابعاد مسئله را در بربگیرد و اسمش را میشود دائرةالمعارف شهادت گذاشت. یکی از محورهایی که میشود دربارهاش مطالعه و پژوهش کرد تأثیر فرهنگ شهادت در خودسازی و اعتلای روحی و اخلاقی خود فرد است. همه ما دوست داریم ترقی معنوی و قرب به خدا پیدا کنیم. وسایلی از اینها را هم میشناسیم؛ نماز است، روزه است، زکات است، تحصیل علم است، تبلیغ است؛ اما شاید مثلاً 50 سال قبل در میان این عوامل، چیزی به نام جهاد و شهادت مطرح نبود. در فروع دین میگفتیم پنجم حج، ششم جهاد اما فکر میکردیم این جهاد یعنی همان جنگهایی که در صدر اسلام بود و دیگر تمام شد و پروندهاش بسته شد. حالا فرصتی پیش آمده که ما اصلاً این مسئله را یک بار دیگر از این دید، از این منظر و از این زاویه بررسی کنیم که اصلاً توجه به فرهنگ شهادت چه نقش عظیمی در خودسازی میتواند داشته باشد؟
قرآن کریم خطاب به اهل کتاب میفرماید اگر راست میگویید که شما از اولیای خدا هستید فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ.[1] اینکه آدم آرزوی لقای الهی و شهادت در راه خدا را داشته باشد این یکی از ارزشهای بسیار بلند است و نشانه این است که در حریم ولایت الهی وارد شده است. بههرحال این یک محور است که در این باره مطالعه بشود که این یعنی چه؟ چه نقشی دارد؟ چگونه باید از این مفهوم برای خودسازی استفاده کرد؟ چگونه میشود این فرهنگ را ترویج کرد؟ چه طور میشود آدمیزادی که حب ذات دارد و تمام فعالیتهای زندگیاش برای این است که زندگی طولانیتر و توأم با رفاه و خوشی بیشتر داشته باشد، چطور میشود عاشق شهادت و عاشق مرگ بشود؟ تا برسد به آن جایی که وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْی أُمِّهِ؛[2] چطور میشود آدم اینجور بشود؟ این یک محور است.
یک محور دیگر که در اینباره میشود روی آن مطالعه و بحث کرد تأثیری است که این فرهنگ در پیشرفتهای اجتماعی دارد. در عرصههای مختلف اجتماعی، کسانی که روحیه شهادتطلبی داشته باشند و در پرتو این روحیه، روح فداکاری، ایثار، گذشت، وارستگی و بیاعتنایی به دنیا داشته باشند چه نقشی در پیشرفت جامعهشان در ابعاد مختلف، حتی ابعاد اقتصادی، صنعتی و علمی میتوانند داشته باشند؟ آن کسانی که روحیه شهادتطلبی داشته باشند خیلی بهتر از دیگران میتوانند در این عرصهها فعالیت کنند. بررسی اینکه اصلاً این روحیه چه نقشی در پیشرفتهای اجتماعی جامعه میتواند داشته باشد.
از همین دست، نقشی است که روحیه شهادتطلبی در حفظ عزت اسلامی و سربلندی کشور اسلامی در مقابل سایر کشورها و حفظ اعتلای اسلامی که الْإِسْلَامُ یعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیهِ[3] دارد و اینکه اگر کسی روحیه شهادتطلبی داشته باشد میتواند چنین نقشی را ایفا کند. باز این یک محوری است که قابل مطالعه و بررسی و تحقیق فراوان است.
محور دیگر این است که اینکه آدم شهادتطلب باشد یک ارزش تلقی میشود این مفهوم ارزشی چه ارتباطی با باورها دارد؟ یک اصل موضوعی در اینجا مُضمَر است و آن این است که ما پذیرفتهایم که بین باورها و ارزشها یک رابطه منطقی وجود دارد و با هر باوری نمیشود هر ارزشی را پذیرفت. بعضی ارزشها هست که تنها در سایه بعضی از باورهای حقیقی، میشود آنها را به دست آورد و همینطوری نمیشود که آدم صبح بلند شود و بگوید من میخواهم شهادتطلب باشم. قبلاً باید یک ایمانهایی در او رشد کرده باشد؛ اعتقاد به خداوند متعال، اعتقاد به قیامت و اعتقاد به سعادتی که در سایه لقای الهی حاصل میشود؛ فَمِنْهُمْ شَقِی وَسَعِیدٌ،[4] وَأَمَّا الَّذِینَ سُعِدُواْ فَفِی الْجَنَّةِ خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ؛[5] باور کردن اینکه سعادت حقیقی مال بهشت است و بهشت، بهای خون شهید است. آدم تا این باور را نداشته باشد نمیتواند شهادتطلب باشد. ارتباطی که بین ارزش شهادتطلبی با باورهای دینی هست که منطقاً تا این اعتقادات نباشد این ارزش رشد نمیکند. طبعاً اگر بخواهیم این ارزش در جامعه رواج پیدا کند و رشد کند باید آن مبانی اعتقادیاش تقویت شود. این هم یک محور است که باید دربارهاش بحث شود.
محور دیگر این است که اسلام بهخصوص چه نقشی در ترویج این فرهنگ داشته است؟ بعد از اینکه ما قبول کردیم که برای روحیه شهادتطلبی، اعتقاد به زندگی بعد از مرگ و سعادت اخروی لازم است، آیا هر دینی، هر مذهبی، هر مکتبی که اعتقاد به بقای روح و زندگی اخروی دارد یکسان میتواند در اینجا نقش داشته باشد یا اسلام بهخصوص یک نقش ویژهای در اینجا داشته است؟ این مسئله برای ما حلشده است ولی تبیین این مسئله به عنوان یک محور بحث و تحقیق، قابل دقت است.
اسلام، تنها نمیگوید که وقتی آدم، شهید میشود، در آخرت به بهشت میرود. این را فرموده که إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ؛[6]بله، این را فرموده که ما جانهای شما را در ازای بهشت میخریم اما بیش از این هم فرموده است. این را همه ادیان گفتهاند. اسلام علاوه بر این فرموده که شهید اصلاً نمیمیرد! حتی تصریح و تأکید میکند که به شهید، مُرده نگویید! وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَلَكِن لاَّ تَشْعُرُونَ؛[7] میفرماید فهم خودتان را تخطئه کنید! بیخود خیال میکنید که شهید مُرده است! او نمرده و شما هم نگویید مُرده است! وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.[8]
بعد خواصی برای اینها ذکر فرموده که وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُواْ بِهِم مِّنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلاَ هُمْ یحْزَنُونَ.[9] یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ....[10] صرف این نیست که شهید در آخرت هم زنده میشود و به بهشت میرود. این اختصاص به شهید ندارد و هر مؤمنی همینگونه است. شهید یک ویژگی دیگری دارد و آن این است که شهید اصلاً نمیمیرد. نپندارید که شهید، مرده است و اصلاً نگویید که مرده است و کلمه میت را به آن اطلاق نکنید! بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.
ما دستکم از ادیان سابق چنین مطلبی را سراغ نداریم. حالا شاید هم برای این باشد که معلومات ما کم است. شاید در کتب سابق هم چنین حقیقتی بیان شده بوده و ما نمیدانیم. کتابهای اصلی تورات و انجیل که در دست ما نیست. آنچه میدانیم این است که این مطلب یک مطلب بکری است که قرآن روی آن تأکید فرموده است. علاوه بر مطالبی که اهلبیتصلواتاللهعلیهماجمعین، پیغمبر اکرم و ائمه اطهارصلواتاللهعلیهماجمعین درباره فضیلت شهادت بیان فرمودهاند. بیان کردن این مطالب و تشویقهایی که در این زمینه شده نقشی است که اسلام و پیشوایان اسلام و تشیع در ترویج فرهنگ شهادتطلبی داشتهاند. خود این یک باب عظیمی است که اسلام در این زمینه چه کار کرده است؟ اولیای اسلام در این زمینه چه کار کردهاند؟ این هم یک محور است.
یک محور دیگر این است که یک بحث تاریخی با موضوع شهادت در تاریخ اسلام خودمان داشته باشیم. البته مسئله شهادت و جهاد، اختصاص به اسلام نداشته است و در زمان انبیای سابق و در ادیان و شرایع سابق هم وجود داشته است؛ وَكَأَین مِّن نَّبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ كَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ؛[11] اما حالا از تاریخ آنها جز آنچه در قرآن آمده اطلاعات یقینی نداریم و اگر هم اطلاعاتی داریم دستکم اطلاعات کمی داریم اما میتوانیم تاریخ خودمان را بررسی کنیم که از ابتدای طلوع خورشید اسلام تاکنون، شهدا چه نقشی را ایفا کردهاند؟ یک بحث تاریخی داشته باشیم که در هر زمانی شهدا چه نقشی را ایفا کردهاند؟ فکر میکنم بررسی نقش شهدای اسلام در طول تاریخ اسلام یک کتاب یک جلدی نمیشود و فراتر از یک جلد کتاب است. یک بخشش مربوط به شهدای کربلا میشود که البته افضل بخشهایش است. این هم یک محور است که در اطراف شهادت میبایست بررسی و مطالعه شود؛ و ابعاد دیگری که حالا وقت شما را نگیرم.
اما با تنوعی که در محورهای بحث شهادت وجود دارد، به نظر بنده یک محور بسیار غریب است و علیرغم اینکه شهادت در این سه دهه اخیر در کشور ما خیلی عزت پیدا کرده و امروز میبینید جنازههای شهدا که استخوانهایشان باقی مانده وقتی میآید و در یک شهری دفن میشوند چه ولولهای در شهرها پیدا میشود، مردم چه روحی پیدا میکنند، چه توجهی به خدا پیدا میکنند، چه انسی با شهدا پیدا میکنند ولی علیرغم این عزتی که شهادت در کشور ما دارد اما هنوز از نظر فرهنگی، شهادت و جهاد اسلامی در فرهنگ ما غریب است.
بسیاری از خودیها وقتی درباره دفاع، جهاد و شهادت بحث میکنند بهگونهای سخن میگویند که شأن جهاد و شهادت اسلامی نیست. حالا وقت شما را نمیخواهم بگیرم اما یک نمونه کوچکی برای شما بگویم که مربوط به همین امروز است. همین امروز صبح من در خانه تلویزیون را روشن کردم و اتفاقاً نگاه کردم ببینم چه برنامهای پخش میشود. یک مصاحبهای بود که درباره جهاد و شهادت بحث میکرد. یک مجری بود و دو نفر را دعوت کرده بودند و درباره این موضوع بحث میکردند. آنوقت که من به مشاهده برنامه رسیدم یکی از مدعوین و مهمانها داشت این را میگفت که آقا! شما مسئله جنگ را تمامشده نبینید، قهرمانهای ما منحصر به این قهرمانهای دفاع مقدس نیستند، قهرمانهای ما منحصر به محمد جهانآرا نیستند، همه این جوانهای ما محمد جهانآرا هستند و نه اینها، در طول تاریخ هم اینها بودهاند و اشاره کرد به اینکه مثلاً در دو هزار سال پیشتر در یک گوشهای از کشور، مثلاً حمله دشمن واقع شده فلان شخصی دفاع کرده است. میگفت همه اینها قهرمانهای ما بودهاند و ما نباید آنها را فراموش کنیم. خیال نکنید قهرمان ما فقط محمد جهانآراست. از محمد جهانآرا اسم برد. فرض کنید مثلاً آرش کمانگیر هم یک قهرمان است یا کاوه آهنگر هم مثلاً یک قهرمان دیگر است، همه بچههای ما که در خیابانها هستند همه اینها قهرمان ما هستند.
البته من این مطلب را میدانستم اما باز داغم زنده شد که بعد از گذشت سی و چند سال از پیروزی انقلاب، ما هنوز مسئله جهاد و شهادت در راه خدا را با دفاع از آب و خاک و لانه و آشیانه یکی میگیریم و برای توجیه اینکه اصلاً لازم است دفاع کرد از همان مفاهیم صحبت میکنیم. این خودش ارزش است که آدم از خانه، لانه و آشیانهاش دفاع کند؛ این حق جامعه بر ما است، جامعه است که این امکانات را برای ما فراهم کرده که ما رشد کنیم و ما هم باید از این جامعه دفاع کنیم. ما عاشق آب و خاکمان هستیم، عاشق میهنمان هستیم، اصلاً دفاع همین است، کاری هم که در دفاع مقدس شد یکی از مصادیق همین دفاع از آب و خاک است و این هم چیز تازهای نیست. ایرانیان هزاران سال از آب و خاکشان دفاع کردهاند. قهرمان هم منحصر به این قهرمان دفاع مقدس نیست. شما قهرمانها را منحصر به اینها نکنید! با این کار حق دیگران را تضییع کردهاید.
این مسئله آنقدر سنگین است اگر کسی محتوای این را درست تصور کند که واقعاً جا دارد آدم دق کند و بمیرد! دفاع از آب و خاک را که کلاغها هم دارند، گرگها هم دارند. در جنگل هم هر قسمتی از جنگل را یک گروهی از حیوانات، این را خانه خودشان میدانند و از آن دفاع میکنند و نمیگذارند کس دیگری ولو از جنس خودشان باشد وارد آنجا بشود. این هنر شد؟! مگر این منحصر به ایران است؟! عراقیها هم از آب و خاکشان دفاع میکنند. نه فقط عراقیها، روسها هم این کار را میکنند، انگلیسیها هم این کار را میکنند؛ این چه افتخاری شد؟! ارزش این مثل ارزش دفاعی است که حیوانات از لانهشان میکنند. البته اگر این احساس را نداشته باشند از آن حیوان هم پستتر هستند! اگر آنقدر بیرمق و بیاحساس باشند که از خانه و لانه و عِرض و ناموسشان هم دفاع نکنند از خروس هم بدتر هستند! اما این افتخاری برای ما و جامعه ما و کشور اسلامی ما و برای اسلام نشد. این یک حس مشترکی بین انسان و بسیاری از حیوانات است و بین مؤمن و کافر و بین حق و باطل، مشترک است. دفاع از آب و خاک و لانه و آشیانه چیز افتخارآمیزی نیست. آنوقت بعد از سی سال با آن همه فدا کردن بهترین گلهای این کشور در راه دین و اسلام، آنوقت کسانی الآن در سیمای جمهوری اسلامی میآیند میگویند محمد جهانآرا تنها قهرمان ما نبود و ما باید از آن قهرمانانی که هزار سال یا دو هزار سال پیشتر، از آب و خاک ما دفاع کردند از آنها باید یاد کنیم! کجا به کجا؟! بین اینها چه نسبتی است؟! ما بعد از سی سال هنوز نتوانستهایم ارزش دفاع از دین را برای مردم بیان کنیم. بیان کردهایم اما نه آنگونه که جا بیفتد و حتی اینها هم بتوانند باور کنند. یک کسی که از او دعوت میکنند و در صدا و سیما با او مصاحبه میکنند مطمئناً آدم سادهای نیست و بهاصطلاح یک شخصیت فرهیختهای است. این هنوز نمیتواند بفهمد که فرق بین آرش کمانگیر با محمد جهانآرا چیست! ما در این زمینه بسیار کم کار کردهایم. شهادت در فرهنگ عزیزترین کشور، هنوز ضعیف است و هنوز مظلوم است. ما نتوانستهایم ارزش شهادت را برای جامعه خودمان درست تبیین کنیم که این چیست و اصلاً چه مقولهای است و اینها با دفاع خروس از عِرض و ناموس خودش یا گرگ از خانه و لانه خودش فرق میکند، تومانی دو عباسی تفاوت قیمت دارد اما آنها تومانی دو عباسیاش را هم قبول ندارند! البته ما که میگوییم هیچ نسبتی نیست اما او هنوز نفهمیده که تومانی دو عباسی هم فرق دارد!
اگر این را فهمیده بودیم میدانستیم که یک قطره خون محمد جهانآرا یا امثال او با خروارها و دریاها خونهای آرش کمانگیر و امثال آن قابل مقایسه نیست؛ این یک ارزش الهی دارد، این برای خدا ریخته شده، این ثارالله است. آن برای شکمش ریخته یا برای آب و خاک ریخته و همان ارزش خاک را دارد.
چیزی که برای خدا انجام گرفته باشد ارزش خدایی پیدا میکند و برای هر چیز دیگری صرف شده باشد ارزش همان را پیدا خواهد کرد. بنده اگر عمرم را صرف کردم در اینکه کاری کنم تا پولی به دست بیاورم، تا خانهای بخرم، عمر من ارزش آن خانه را دارد یعنی یکمشت سنگ و خاک و آهن. ارزش وجود من همان است. پنجاه سال کار کردم، پسانداز کردم و حالا یک کاخ ساختم؛ این یعنی چه؟ یکمشت سنگ و آهن و سیمان را روی هم کردم، ارزش من یعنی این؛ اما اگر یک لحظه یک سبحانالله گفتم آن ارزش الهی دارد و جان خودم را با عالم الهی مربوط کردهام. در مقابل آن کاخ، در بهشت حتی یک برگ سبز هم به من نمیدهند؛ وقتی که مُردیم دیگر تمام شد، مال دنیا بود، از این دنیا که رفتی هیچ چیزی با خودت نمیبری اما یک تکبیر که برای خدا گفته باشی این الی الأبد میماند؛ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ؛[12] کجا به کجا؟! حجم کار را با هم میسنجید؟! مثل این است که شما یک کوه الماس را با یک تل خاک بگویید وزنش یکی است، چه فرقی میکند؟! این صد تن است، آن هم صد تن. یک قیراط این الماس بر همه آنها ارزش دارد. ارزش یک قیراط آن از ارزش آن کوه خاک بیشتر است. اینجا جای این نیست که وزن یا حجمش را با هم مقایسه کنید. بگوییم این کشته شد، آن هم کشته شد. این فدای چه شد؟! آن فدای چه شد؟! آن فدای خاک شد، این فدای خدا شد.
هنوز فرهنگ شهادت در جامعه ما چه قدر مظلوم است که در برنامه تلویزیونی ما در شبکه ملی باید اینگونه صحبتی بشود آن هم بعد از گذشت سی و چند سال از بهار شهادت در این کشور که بهار شهادت در طول تاریخ ماست! همه تاریخ ایران را بررسی کنید، یک فصلی در آن پیدا کنید که مثل این فصل دفاع مقدس، شهادت، بهار شده باشد. هنوز هم در گوشه و کنار، نوجوانهایی هستند که میگویند آقا! دعا کنید که خدا شهادت را نصیب ما کند! اینها گفتنش آسان است.
من یادم نمیرود یک سفری به مرکز یک استانی رفته بودم. برادران سپاه برای سخنرانی دعوت کرده بودند. مهمان فرمانده سپاه آن شهر بودم. یک نوجوانی که پسر صاحبخانه بود و شاید دوازده، سیزده سالش بود یواشکی آمد درِ گوش من گفت که آقا! من یک حرف خصوصی با شما دارم. حالا ما مهمان هستیم و پسر صاحبخانه میگوید من یک حرف خصوصی با شما دارم. گفتم چشم! گفت شما کارتان که تمام شد لطفاً تشریف بیاورید بیرون، یک حرف خیلی خصوصی دارم. بالاخره مهمانی تمام شد و میخواستیم برویم که یادم آمد آقازاده اینطور گفته است. ما بیرون رفتیم و گفتیم آقا! چه فرمایشی داشتید؟! گفت یک چیزی هست که به کسی نمیخواهم بگویم، فقط به شما میگویم؛ میخواهم دعا کنید من به شهادت برسم! یک بچه دوازده، سیزده ساله!
این در سایه فرهنگ اسلامی چنین رشدی پیدا میکند. آنوقت در جامعه ما، در جامعه فرهیختگان ما، هنوز بعد از چند دهه، دفاع مقدس را با اختلافات مرزیای که در چند هزار سال پیشتر بین دو تا طایفه بوده مقایسه میکنند و افتخار میکنند که ما ملتی هستیم که برای دفاع از آب و خاکمان تلاش کردیم! هنوز هم در بسیاری از سخنرانیها یا مقالات، دفاع به عنوان دفاع از آب و خاک یاد میشود. اگر یک کسی بپرسد مگر آب و خاک چه قدر ارزش دارد؟! دیگر خاک است و آب. شما چه سهمی در حفظ چند وجب آن آب و خاک داشتهاید؟! بگویید یک هکتارش سهم من است که حفظ کردم! یک هکتار زمین چند میارزد؟ اگر فدای آب و خاک شدی قیمت وجود تو همان است اما اگر فدای دین خدا شدی ارزش تو بینهایت است و با هیچ مقیاسی نمیشود برای آن ارزش تعیین کرد. کجا به کجا؟! آنوقت ما افتخار کنیم که بچههای ما، جهانآرای ما فدای آب و خاک شد؟! چه قدر ظلم است به این شهدا! چه قدر ظلم است که قدر آنها را پایین بیاوریم و ارزش خاک را برای آنها تعیین کنیم! با اینکه ارزش آنها ارزش الهی است، ارزش ملکوتی است و هنوز ما در این زمینه حتی در نوشتهها و در کتابهایمان حقش را ادا نکردهایم.
توصیه بنده به شما عزیزان که انشاءالله نور چشمان امام زمانصلواتاللهعلیه هستید این است که به این بُعد از مسئله شهادت، بیشتر اهمیت بدهید و این شهادت را از این مظلومیت دربیاورید که با یک گرایش ملیگرایانه و ناسیونالیستی قابل مقایسه باشد. متأسفانه این سقوط و انحطاط فکری و فرهنگی هنوز در بسیاری از شخصیتهای بزرگ کشور ما هم وجود دارد. کسانی که نمیخواهند بپذیرند که این بیداری اسلامی، اسلامی است، هنوز هم میگویند ملتهای دنیا آزاد شدند، انسان در این زمینه آزاد شد. اینها گرایشهای اومانیستی را بر گرایشهای الهی ترجیح میدهند. بله، انسان خیلی ارزش دارد؛ وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ؛[13] اما همان خدایی که میگوید كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ میگوید إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ كَفَرُواْ فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ![14] این همان قرآن است؛ چه طور این را نمیخوانید؟! انسان که ما میگوییم شامل صدام هم میشود، شامل شمر هم میشود. مگر اینها انسان نبودند؟! مفهومی که شما از انسان دارید مگر شامل اینها نمیشود؟! اینها واقعاً شرف دارند؟! انسان شرف دارد به شرطی، یک ضمیمهای باید داشته باشد. آن ضمیمهاش چیست؟! آن انسان با چه شرف پیدا میکند؟!
این آیه را ملاحظه بفرمایید تا معلوم شود انسان با چه شرف پیدا میکند؛ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ؛ نمیفرماید شر الحیوان؛ میفرماید بدترین جنبندهها، کِرم در مستراح؛ جنبده است یا نیست؟ میفرماید إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الَّذِینَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ.
شرف انسان به ایمان است. در مقابلش کفر، شرف منفی ایجاد میکند، زیر صفر، شَرَّ الدَّوَابِّ. کسی که با حق، عناد دارد و در مقابل راه خدا و دین خدا تسلیم نمیشود و عناد میورزد ارزش او زیر صفر است. روز قیامت هم میگوید یا لَیتَنِی كُنتُ تُرَابًا![15] آرزو میکند که ایکاش ارزش خاک را داشتم! هر چه دو پا شد که ارزش انسانی ندارد. انسان به شرط ایمانش و به شرط ارتباطش با خدا ارزش دارد. اگر ضد خدا شد ضد ارزش میشود ولو مغز انیشتین را داشته باشد.
شهید که ارزش دارد نه به خاطر این است که در راه انسان شهید شده یا فدای آب و خاک شده است. در فرهنگ ما ارزش شهید مال این است که فدای دین خدا شده و ارزش خدایی پیدا کرده است. این با همه این عالم قابل مقایسه نیست. اگر تمام ثروتهای عالم را یک جا جمع کنید، تمام ثروتهایی که روی زمین از اول خلقتش آمده تا آخرش، فرض کنید همه این ثروتها را یک جا در یک کفه ترازو جمع کنید کسی که برای خدا شهید شده باشد ارزشش با آنها قابل مقایسه نیست. آن کفه ترازو رو به آسمان میرود و آن کفه شهید در عمق میآید. چیزی با خدا قابل مقایسه نیست؛ وَاللَّهُ خَیرٌ وَأَبْقَى.[16]
ما باید این را بفهمیم و بفهمانیم و ترویج کنیم و اساس فرهنگ خودمان قرار بدهیم و این خدمت را به دیگران انجام بدهیم که ارزش وجود خودشان را بفهمند چیست، بدانند در راه چه باید فدا شوند، تا ارزش آن را پیدا کنند. فدا شدن در راه خاک یعنی ارزش خاک را پیدا کنیم. گیرم آن خاک معدن اورانیوم باشد، خب خیلی که هنر کنید ارزش اورانیوم را پیدا کردهاید؛ اورانیوم کجا، خدا کجا؟! خدای اورانیومآفرین کجا؟! این بُعد از مسئله شهادت هنوز هم در جامعهای که جای عزتِ شهادت است هنوز هم در این جامعه ما غریب است چه رسد به جاهای دیگر!
پروردگارا! تو را به خون شهدا قسم میدهیم بر معرفت ما بیفزا!
بر ایمان ما بیفزا!
بر محبت ما نسبت به خودت و اولیای خودت و شهدا بیفزا!
عاقبت همه ما ختم به خیر بفرما!
وصل علی محمد و آله الطاهرین
[1]. بقره، 94 و جمعه، 6.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 5.
[3]. من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۳۳۴، ح ۵۷۱۹.
[4]. هود، 106.
[5]. هود، 108.
[6]. توبه، 111.
[7]. بقره، 154.
[8]. آلعمران، 169.
[9]. آلعمران، 170.
[10]. آلعمران، 171.
[11]. آلعمران، 146.
[12]. نحل، 96.
[13]. اسراء، 70.
[14]. انفال، 55.
[15]. نبأ، 40.