عظمت مقام حضرت معصومه سلام‌‌الله‌‌عليها

در مدرسه علمیه رشد
تاریخ: 
يكشنبه, 18 مهر, 1389

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین

أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ‌‌‌‌ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً

تقدیم به روح ملکوتی امام راحل‌رضوان‌‌الله‌‌علیه و شهدای والامقام اسلام صلواتی اهدا می‌کنیم. فرارسیدن میلاد مسعود کریمه اهل‌بیت، ولی‌نعمت بزرگ ما، حضرت فاطمه معصومه‌سلام‌الله‌علیهاوعلی‌آبائها‌واخیها‌المعصومین را به پیشگاه مقدس ولی عصر‌ارواحنافداه تبریک و تهنیت عرض می‌کنیم و عاجزانه درخواست می‌کنیم که عیدی ما را از خداوند متعال، تعجیل در ظهور خودشان مسألت بفرمایند و به برکت این بانوی عظیم‌الشأن، به همه ما که افتخار محبت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌علیهم‌‌اجمعین و افتخار میهمانی ایشان را در این شهر مقدس داریم و ان‌شاء‌الله افتخار خدمت‌گزاری به بارگاه ایشان و به دستگاه ولایت را داریم گوشه چشمی به همه ما بفرمایند.

من صادقانه به شما عرض می‌کنم که با این‌که بیش از پنجاه و هفت سال است که در این شهر زندگی می‌کنم و مثل همه میهمانان دیگر این بی‌بی بزرگوار، دائماً از برکات ایشان بهره‌مند بوده‌ام ولی بسیار احساس غَبن می‌کنم که برای یک جزء از هزاران جزء معرفتی که باید نسبت به این بزرگوار پیدا کنم توفیق نداشته‌ام. البته این خیلی عجیب نیست برای این‌که مقام این بزرگواران آن‌قدر بالاست که ما هرقدر اوج بگیریم و پرواز کنیم و خیالمان را توسعه بدهیم و درباره عظمت مقام آن‌ها فکر کنیم به جایی نمی‌رسیم و به اندازه ظرفیت ذهنی خودمان قدمی برمی‌داریم و گاهی هم توهماتی می‌کنیم که فی حد نفسه باید بسیار شرم‌آور باشد ولی خب به خاطر قصوری که داریم از ما مؤاخذه نمی‌فرمایند.

شبهات شیطانی در مسیر شناخت مقام واقعی اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

جهل آدمیزاد گاهی باعث این می‌شود که فکر کند وقتی اولیای خدا هم مثل ما بشر هستند، دوتا چشم دارند، دوتا گوش دارند، دوتا دست و پا دارند پس همه چیزشان مثل ماست و چیزی بالاتر، بهتر و ارزشمندتر از چیزهایی که ما می‌شناسیم را ندارند و از همین‌هایی که ما داریم، یک خورده چرب‌ترش را دارند.

بسیاری از ما، البته من قیاس به نفس می‌کنم چون خودم همین‌گونه فکر می‌کرده‌ام، طبعاً شیطان هم وسوسه می‌کند و یک سری شبهه‌هایی در ذهن آدم می‌اندازد، ما هم که علممان نامحدود نیست و بلد نیستیم که همه شبهات را درست جواب بدهیم این است که در ذهنمان می‌ماند و بر جهلمان افزوده می‌شود. این هم یک مسئله‌ای است که آدم بر جهلش افزوده شود. وقتی شبهه‌ها درباره چیزی زیاد می‌شود و آدم بلد نیست که جوابش را بدهد کانه بر جهلش افزوده می‌شود؛ مثلاً فرض کنید ما که درس طلبگی می‌خوانیم، حالا کسانی که در رشته‌های دیگر درس می‌خوانند جای خودشان، ما هم نسبت به خودمان. فرض کنید یک فیزیکدان مثلاً فکر می‌کند که آیا حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها نسبیت انیشتین را بلد بوده‌اند؟! معلوم نیست، این تازه کشف شده است، پس ما بهتر و بالاتر هستیم!

مثلاً ما طلبه‌ها هم که درس می‌خوانیم و فقه و اصول و قدری دقایق را یاد می‌گیریم مثلاً با خودمان فکر می‌کنیم و می‌گوییم که آیا حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها استصحاب کلّی قِسم ثالث را بلد بوده‌اند یا نه؟! معلوم نیست، ایشان رسائل نخوانده بودند. یک کسی هم که مثلاً فلسفه خوانده می‌گوید آیا حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها حرکت جوهریه را بلد بوده‌اند؟! معلوم نیست؛ ملاصدرا حرکت جوهریه را ابداع کرده و مثلاً شناخته است، خب حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها یک خانمی مثل خانم‌های دیگر بوده‌اند منتها آدم مقدسی بوده‌اند.

حالا چند تا مثال زدم. در رشته‌های علوم مختلف، شیطان همین شبهه‌ها را ایجاد می‌کند و خیال می‌کنیم ما خیلی مهم هستیم و این چیزها نبوده که آن‌ها بدانند. حالا آن چیزی ‌که همه می‌فهمیم و قبول داریم این است که ایشان بسیار اهل عبادت بوده‌اند. باز این سؤال مطرح می‌شود که آیا ایشان بعضی از عبادت‌هایی که ما انجام می‌دهیم را موفق می‌شده‌اند انجام بدهند؟! مثلاً اعتکاف‌هایی که ما انجام می‌دهیم و مسائل دیگر.

حالا بد تفسیر نشود، یک شاخه‌اش هم آن‌هایی که مثلاً جبهه رفته‌اند و مدتی جهاد کرده‌اند این سؤال برای آن‌ها مطرح می‌شود که آیا حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها ثواب جهاد هم دارند؟! ایشان که اصلاً جهاد نرفته‌اند پس ما مقاممان بالاتر است! این‌ها شبهه‌هایی شیطانی است که باعث این می‌شود که ما نه‌تنها معرفتمان به این انوار الهی و به این ذخایر خدا در میان بشر، افزایش پیدا نکند بلکه بر جهلمان هم افزوده شود!

شخصیت والای سید مرتضی و سید رضی‌رضوان‌‌الله‌‌علیهما

حالا در مورد علوم اهل‌بیت، از ائمه اطهار‌سلام‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين گرفته تا امام‌زادگان و دیگران، بحث‌های بسیار گسترده‌ای هست که نه بنده صلاحیت طرحش را دارم و نه مجلس اقتضای آن بحث‌ها را دارد اما از چیزهایی که به فهم خود من نزدیک‌تر است و فکر می‌کنم شنیدن آن‌ها و فکر کردن درباره آن‌ها برای شما هم بی‌ضرر باشد یک قصه‌ای است که برای شما تعریف می‌کنم. این قصه در ابتدا بی ربطةٌ است و ربطی به این مسائل ندارد ولی بعد می‌خواهم از این داستان نتیجه بگیریم.

من ظاهراً در اوایل طلبگی بود که این قصه را شنیده‌ام. شاید شما هم این‌ها را زیاد شنیده باشید که مرحوم سید رضی و سید مرتضی‌رضوان‌الله‌علیهما -حالا داستان این‌گونه نقل شده است، من قصه‌اش را نمی‌دانم که یقینی است یا نیست؛ راست است یا دروغ است؛ نمی‌دانم اما داستان آموزنده‌ای است. بعید هم نیست که واقعیت داشته باشد- روزی این دو بزرگوار می‌خواستند نماز بخوانند و برای اینکه ثواب نمازشان بیشتر شود می‌خواستند نماز جماعت بخوانند. فکر کردند که کدام امام باشد و کدام مأموم؟ استحباب این است که آن کسی که افضل است امام بشود. یکی از این دو برادر برای اینکه به دیگری بفهماند که مثلاً من اولی به امامت هستم فرمودند کسی که از اول تکلیفش تابه‌حال گناه نکرده او امامت کند. منظورشان این بود که به آن برادر بفهمانند که من از اول تکلیفم تابه‌حال، گناهی مرتکب نشده‌ام. نقل شده که آن برادر در جواب فرمودند که آن کسی که از اول تکلیفش تابه‌حال خیال گناه هم نکرده، خوب است که امام باشد؛ نه‌تنها مرتکب گناه نشده، حتی فکر گناه کردن هم نبوده است!

خب این یک داستان است. من این داستان را که شنیده بودم حقیقتش این است که خیلی باورم نمی‌آمد که می‌شود آدم این‌گونه باشد؟! این‌ها که مثلاً می‌خواستند نماز بخوانند لااقل حدود ده، بیست سال از تکلیفشان گذشته بوده است. در طول مثلاً بیست سال که از تکلیفشان گذشته بود یک مرتبه یک گناه کوچک هم مرتکب نشده باشند و آن دیگری که اصلاً خیال گناه هم نکرده باشد! برای من این سؤال مطرح بود که یعنی چنین چیزی هم می‌شود؟! این سؤال سال‌های طولانی در ذهن من بود و نمی‌خواستم هم تشکیک کنم ولی از ته دل باورم نمی‌شد.

افتخار بندگی و ترک گناه عمدی از سن تکلیف!

شاید بیش از سی سال پیش بود که به درس مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت‌رضوان‌‌الله‌‌علیه شرفیاب می‌شدیم. ایشان گاهی قبل از درس فقهشان، چند لحظه و چند دقیقه‌ای یک حدیثی می‌گفتند، یک داستان یا یک قصه تاریخی نقل می‌کردند و یک موعظه‌ای می‌کردند. دیگر هر چه روزی شاگردها بود. ایشان یک روز قصه‌ای را نقل کردند که من دیگر شک ندارم که این قصه صحت دارد. ایشان فرمودند که وقتی ما در نجف، مشرَّف بودیم یک آقایی بود که بازنشسته دولتی بود و قبلاً در زمان قاجار، سرکنسول ایران در نجف بوده است. خودش هم از خانواده قاجار و شاهزاده بود. یک آدم قدبلند رشیدی بود. پیرمردی بود که خیلی موقَّر می‌آمد و می‌رفت و به حرم مشرَّف می‌شد و ما ایشان را در راه و گاهی هم در حرم می‌دیدیم. خیلی باوقار بود. قد بلند و گردن کشیده‌ای داشت و باوقار هم راه می‌رفت.

ایشان می‌فرمودند که من وقتی او را می‌دیدم با اینکه سر برافراشته و قد بلندی داشت حس می‌کردم یک سر دیگری دارد. در ظاهر این‌گونه بود که سرش خیلی بلند بود و خیلی باوقار راه می‌رفت. ایشان می‌فرمودند که من وقتی او را می‌دیدم حس می‌کردم که او که این‌گونه راه می‌رود یک سر دیگری دارد که سرش پایین است ولی نمی‌دانستم که این چه کسی است و چه کاره است. بعدها فهمیدم که این از مجاوران نجف است و قبلاً سرکنسول ایران در اینجا بوده و بعد دیگر بازنشسته شده و در اینجا مجاور شده است. تا اینکه یک وقتی گفتند که ایشان از دنیا رفته است. بعد معلوم شد که در حال احتضار ایشان، عده‌ای از علما ازجمله مرحوم آقای میلانی و آقای خویی که آن وقت در نجف بودند، آن آقا هم از شاهزاده‌های قاجار بودند و شاهزاده‌های قاجار غالباً ترک‌تبار بوده‌اند و با علمای آذربایجان، بیشتر ارتباط داشتند؛ گفتند این دوتا بزرگوار را دعوت کرده بودند و این بزرگواران موقع احتضار ایشان حضور داشته‌اند. بعد یکی از این دو بزرگوار نقل کرده بودند که ما در حال احتضار این آقا بالاسر ایشان بودیم. ایشان گفت خدایا! تو شاهد هستی که من از روزی که به تکلیف رسیده‌ام تا الآن که دارم جان می‌دهم، عالماً عامداً یک گناه هم مرتکب نشده‌ام! ایشان می‌فرمودند که شنیدن این حرف برای ما بسیار سنگین بود ولی حالت احتضار وقتی نیست که آدم در آن حال بلوف بزند و مثلاً برای کسی ادعایی کند آن هم در حضور این بزرگواران و در حال جان دادن و بعد از یک عمر زندگی کردن.

من با شنیدن این مطلب که یک نقل مورد تأیید بود که ایشان نقل می‌کردند و فقط صِرف ذکر داستانی نبود که شنیده بودند، مخصوصاً با آن مقدمه‌ای که می‌فرمودند که من هر وقت ایشان را می‌دیدم می‌دیدم که یک سری هم پایین دارد، من فکر کردم که آیا واقعاً یک شخص اداری که مدتی سرکنسول دولت ایران در نجف بوده، جلوتر هم بچه‌ای بوده که در چه محیطی زندگی می‌کرده، بعد هم که حالا مجاور شده بود و در آنجا مانده بود و چند سال بوده، واقعاً چه طور می‌شود که این آدم در طول این مدت حتی یک بار هم گناه نکند؟! آن وقت یادم آمد که آن داستانی که درباره سید رضی و سید مرتضی شنیده‌ام قابل‌قبول است. یک سرکنسول اداری از خانواده شاهزاده، ممکن است این‌گونه باشد آن وقت از دوتا برادری که سفارش شده فاطمه زهرا‌سلام‌‌الله‌‌عليها هستند تعجبی نخواهد بود.

ما کجا و خوبان درگه حق کجا؟!

بعد این مبدأیی شد که یک مقداری فکر کنم و خودم را مقایسه کنم و بگویم این آقا با این خصوصیاتی که دارد چقدر با من فرق دارد؟ اگر ما این را مقیاس بگیریم که هر گناهی موجب این می‌شود که آدم یک قدم عقب بماند و هر ترک گناه و خودداری از گناه و تقوا‌داشتنی باعث این می‌شود که آدم یک پله و یک قدم بالاتر برود، منی که بیش از شصت سال مکلَّف بوده‌ام، شصت سال در سیصد و شصت و پنج روز ضرب می‌شود، یک عدد بزرگی درمی‌آید. اگر روزی یک گناه کرده باشم، روزی یک گناه در طول شصت سال چند گناه می‌شود؟ سیصد و شصت و پنج ضرب در شصت، بیست و یک هزار و نهصد تا می‌شود! اگر من روزی یک گناه کرده باشم بیست و یک هزار و نهصد مرتبه از آن شخص عقب‌تر هستم یعنی مقام آن شخص پیش خدا بیست و یک هزار و نهصد درجه بالاتر از من است. آیا این‌گونه نیست؟! در حالی که شاید روزهایی بوده که من صدها گناه مرتکب شده‌ام. این است که بیست و یک هزار گناه از دویست هزار هم می‌گذرد و گاهی سر به میلیون می‌گذارد! منی که این‌قدر به خودم می‌بالم که از اول بچگی در خانواده‌ای مذهبی بوده‌ام، سال‌ها در میان علما تحصیل کرده‌ام، درس خوانده‌ام، تحقیق کرده‌ام و بعد هم تدریس کرده‌ام، از یک کارمند دولتی که مواظب بوده که بندگی خدا بکند و وظیفه‌اش را عمل کند یک میلیون درجه عقب‌تر هستم! آدم چه خاکی باید به سر بکند که اگر روز قیامت این کارمند را بیاورند و بگویند این کارمند دولت بوده، این زندگی‌اش بوده، اواخر عمرش با علما محشور بوده و از آن‌ها استفاده می‌کرده، خب از اولش که این‌گونه نبوده، حالا گیرم که از اول هم با علما محشور بوده، مگر شما با علما محشور نبودید؟! درجه او در نزد خدا یک میلیون درجه از درجه تو بالاتر است!

ای که در هر ذرّه‌ای، تابان بود سیمای تو!

آن چیزی که می‌خواهم بگویم به اینجا ختم نمی‌شود. می‌خواهم عرض کنم که این توفیقی که نصیب این شخص شده و امثال آن کسانی که البته بندگان خدا هستند و ما نمی‌شناسیم، خدا دوستانش را به همه معرفی نمی‌کند و بندگانش را در بین خلایق مخفی می‌کند، این فضیلتی که برای ایشان حاصل شده که از مثل بنده‌ای یک میلیون مرتبه بالاتر است به برکت عنایتی بوده که اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين به او فرموده‌اند؛ یعنی اگر کسی لیاقتی داشته باشد که مثل حضرت معصومه‌ای‌سلام‌‌الله‌‌عليها به او یک عنایتی بفرمایند آن وقت می‌تواند خودش را از گناه حفظ کند و به چنین مرتبه‌ای برسد. حالا آنی که ما عقلمان می‌رسد را با عدد می‌شماریم وگرنه نمی‌دانیم که هر گناهی چه اندازه آدم را عقب می‌اندازد! چون کیفیت آن را سرمان نمی‌شود این است که شمارش می‌کنیم.

یعنی چه که عنایت حضرت معصومه‌‌سلام‌‌الله‌‌عليها این کارها را می‌کنند؟! خود آن کسی که عنایت ایشان در هر انسانی می‌تواند این‌گونه برکت بیافریند خود ایشان چه مقامی دارند؟! وقتی عرض ارادت به پیشگاه حضرت معصومه‌‌سلام‌‌الله‌‌عليها و بوسیدن آستان آن حضرت می‌تواند چنین برکاتی داشته باشد، خود صاحب این مقام، پیش خدا چه مقامی دارد؟! این‌ها چند مرتبه از امثال ما که به‌اصطلاح، مؤمنان هستیم بالاتر هستند؟!

عجز انسان از درک حقیقت مقام اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين

 انسان با این محاسبات، یک مقداری می‌تواند بفهمد که تفاوت درجه ما با این بزرگواران اصلاً قابل‌مقایسه نیست. آن‌ها در یک افق دیگری هستند. آن‌ها نور هستند، وقتی به ما بتابند ما هم به قدر ظرفیتمان یک‌قدری روشن می‌شویم. آن‌ها خودشان پاک هستند، آن‌قدر پیش خدا عزیز هستند که اگر یک دعایی بکنند که خدایا! این شخص را بیامرز! حاجتش را برآورده کن! مشکلش را حل کن! خداوند متعال دعایشان را رد نمی‌کند؛ آن هم نه‌تنها برای یک نفر! اگر مقام حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها فقط این بود که با دعای خودشان یک نفر را می‌توانستند به مقام چنین شخصی که برای شما مثال زدم برسانند مقام خود ایشان چقدر باید بالاتر باشد؟! طبعاً مقام ایشان باید بسیار بالاتر باشد که با دعای خودشان بتوانند یک نفر را به اینجا برسانند؛ اما مگر حضرت معصومه‌‌سلام‌‌الله‌‌عليها فقط برای یک نفر می‌تواند شفاعت کنند؟!

شفاعت اهل عالَم؛ مقام شفاعت حضرت معصومه‌‌سلام‌‌الله‌‌عليه

باز برای شما مطلبی را از قول مرحوم آقای بهجت‌رضوان‌‌الله‌‌علیه نقل کنم؛ برای شادی روح ایشان یک صلوات بفرستید؛ همین‌گونه که عرض کردم ایشان قضایا را خیلی باز نمی‌کردند و گوینده و شنونده و این‌ها را درست مشخص نمی‌کردند. اگر آدم سماجت هم می‌کرد دیگر از حرف‌های بعدی ایشان محروم می‌شد. ما هم هرچه ایشان می‌فرمودند را دیگر همین‌جور که می‌فرمودند باید گوش می‌کردیم. ایشان می‌فرمودند سؤال شد که آیا حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها فقط برای اهل قم شفاعت می‌کنند یا برای دیگران هم شفاعت می‌کنند؟! آیا شفاعتشان برای دیگران هم مؤثر است؟! ایشان فرمودند که برای اهل قم، میرزای قمی[1] کافی است، حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها برای همه شفاعت می‌کنند؛ یعنی ایشان اجازه دارند که با عنایت خودشان همه کسانی که در اقصی بلاد عالم به ایشان متوسل بشوند را شفاعت کنند. حالا اینکه مصلحت چه چیزی باشد و ایشان چه زمانی شفاعت کنند و به چه صورتی، آن‌ها را دیگر خودشان می‌دانند اما خدا این قدرت، این مقام و این منزلت را به ایشان داده است که بتوانند برای همه مردم شفاعت کنند. این یعنی چه؟!

معرفت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين روزنه‌ای به سوی معرفت خداوند متعال

خدا چنین وجودی را با این‌همه برکاتی که اصلاً قابل تصور نیست و مغز ما نمی‌کشد و با محاسبات ریاضی هم نمی‌توانیم بگوییم که مقام ایشان چقدر عالی و بالا است و چند درجه از امثال ما بالاتر است، خداوند متعال این نور را در این سرزمین پاک دفن فرموده تا من و شما و امثال ما در طول تاریخ بنشینیم و با یاد ایشان و با توسل به ایشان، به اندازه ظرفیت خودمان از رحمت خدا بهره‌مند شویم.

حالا اگر کسی مقام حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها، مقام امام معصوم و مقام پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله را شناخت و با مقام خدا مقایسه کرد، خدایی که همه این‌ها را آفریده تا وسیله رحمتی برای بندگانش باشند، آن وقت تازه می‌فهمد که رحمت خدا چه نسبتی با این‌ها دارد و خود او چه رحمتی دارد!

این یک حساب است که خدا چه رحمتی را برای ما مقدر فرموده و این بزرگواران چه مقام و منزلتی دارند. یک حساب هم این است که ما در مقابل این نعمت چه کاری انجام داده‌ایم؟! اولاً خودمان از این نعمت چقدر استفاده کرده‌ایم؟! و ثانیاً شکر این نعمت را چقدر به جا آورده‌ایم؟! خود استفاده کردن از این نعمت هم یک مرتبه‌ای از شکر است ولی شکر حقیقی نعمت، بالاتر از استفاده‌ای است که ما از نعمت می‌کنیم.

برکات عالم‌گیر بارگاه حضرت فاطمه معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها

حالا هر کسی حساب کند، بنده که با این سن و این وضع پیری خودم اعتراف می‌کنم که بسیار روسیاه و شرمنده هستم. اگر باور کنید بیشتر از این ناراحت هستم که چرا آن‌گونه که باید شرمنده نیستم؛ چون خود خجالت کشیدن هم یک هنر است. اینکه خود آدم بفهمد که کار بدی کرده و شرمنده باشد خود این هم یک کمال است. بی‌شرمی و اینکه آدم، بی‌خیال باشد، کاری نکرده باشد و طلبکار هم باشد چقدر بدتر است! خب از ما تقریباً گذشته، تقریباً که می‌گویم برای این است ‌که از رحمت خدا نباید مأیوس باشیم، شاید خدا در لحظه آخر یک توفیقی بدهد، معرفتی بدهد، توفیق توسلی بدهد؛ اما شما که در اول جوانی هستید می‌توانید خودتان را بپایید که آلوده نشوید. می‌توانید از نعمت وجود حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها، از نعمت وجود ائمه اطهار‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين و از نعمت وجود مقدس پیامبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله استفاده ببرید. آن‌قدری که برای شما میسر است توسل داشته باشید. اگر توسل جسمانی و حضور فیزیکی هم نمی‌توانید داشته باشید اقلاً توجه قلبی داشته باشید و بعد به پاس برخورداری از این نعمت‌ها که یکی از آن‌ها هم همین نعمت تحصیلی است که ما داریم و به برکت همین بانوی محترم است شکر این نعمت را به جا بیاوریم. اگر ایشان در قم نبودند من و شما اینجا چه کار می‌کردیم؟! اگر بارگاه حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها در اینجا نبود آیا حوزه علمیه‌ای در اینجا تأسیس می‌شد؟! اگر حوزه علمیه‌ای نبود آیا امامی تربیت می‌شد؟! اگر امامی نبود انقلابی نمی‌شد؛ اگر انقلابی نمی‌شد آیا امروز اسلامی باقی مانده بود؟! همه این‌ها از برکت این بارگاه است. حالا چقدر ما باید شکر این نعمت را به جا بیاوریم؟!

الحمدلله خدا ما را زنده نگه داشت که امشبی که میلاد ایشان است به یاد ایشان باشیم و دلمان متوجه مقام ایشان بشود و از عمق دل درخواست کنیم که بی‌بی جان! یک گوشه چشمی هم به ما بفرمایید! ما نمی‌دانیم چه چیزی بخواهیم؛ آن‌قدر معرفت نداریم که خیر خودمان را درست تشخیص بدهیم که چه چیزی بخواهیم، چه برسد به اینکه خودمان بتوانیم آن را به دست بیاوریم! اما می‌دانیم که اگر شما یک گوشه چشمی به ما بفرمایید مشکلات ما حل می‌شود. به ما آن لیاقت را بدهید که آن توسل را داشته باشیم و از شما بخواهیم که مشکلات زندگی‌مان را در همه امور، تا آخر، زیر سایه شما و با عنایت شما حل کنیم.

بسیار بعید است که ما را رها کنند!

در آخر مفاتیح‌الجنان، به نظرم در ملحقات مفاتیح‌الجنان، زیارت وداعی هست که وقتی امامی را زیارت کردید آخرش این زیارت را بخوانید. از جمله فقرات این زیارت این است که اجْعَلُونِي مِنْ هَمِّكُمْ وَ صَيِّرُونِي فِي حِزْبِكُمْ‏ وَ أَدْخِلُونِي فِي شَفَاعَتِكُمْ. حاصلش این است که یک کاری کنید که من مورد توجه شما باشم! فکر من باشید! اجْعَلُونِي مِنْ هَمِّكُمْ! مرا ول نکنید! رهایمان نکنید!

اگر ما بتوانیم این را درست درک کنیم و این حالت را همیشه در خودمان حفظ کنیم که بی‌بی جان! ما مهمان شما هستیم، ما را ول نکنید! عنایت شما به کار ما باشد تا ما منحرف نشویم، تا افکار غلط به مغزمان نیاید، تا وسوسه‌های شیطانی بر ما غالب نشود و در دام شیاطین نیفتیم! اگر این‌ها را حفظ کنیم بسیار بعید است که ما را رها کنند؛ بسیار بعید است.

آن مقامی که می‌شناسیم، آن کَرَمی که ما برای این خانواده سراغ داریم، آن‌ها فکر دشمنانشان هم هستند، آن وقت به دوستی که عاجزانه از آن‌ها درخواستی کند توجهی نمی‌کنند؟! حاشا و کلا!

گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟!

اگر کمبودی هست و اگر مشکلی هست از ناحیه ماست. ما درست نرفته‌ایم بخواهیم. ما درست متوسل نشده‌ایم. شما عزیزان در آغاز زندگی و در آغاز جوانی هستید، دل‌هایتان پاک است، این آلودگی‌هایی که ما در اثر گناه و غفلت پیدا کرده‌ایم شما هنوز پیدا نکرده‌اید؛ این فرصت را غنیمت بشمارید! حضور در این شهری که به این کریمه اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌علیها انتساب دارد را غنیمت بشمارید! در هر فرصتی که برای شما میسراست ولو به یک عتبه‌بوسی باشد، آستانه حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها را ببوسید و رد بشوید! یک عرض ارادتی کنید و بگویید ما گدای شما هستیم! البته گدایی درِ این خانه، گدایی درِ خانه امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف است، گدایی درِ خانه پیغمبر اکرم‌صلی‌‌الله‌‌علیه‌‌و‌آله است. همه این‌ها یک خانه است و مراتب دارد. خدا بر ما منت گذاشته که این بنده شایسته و این نور بزرگوارش را در این شهر قرار داده تا ما بتوانیم بهره بگیریم. مسلماً کسی که متوسل به حضرت معصومه‌سلام‌‌الله‌‌عليها باشد مورد عنایت حضرت آقا امام زمان‌عجل‌‌الله‌‌فرجه‌‌الشریف خواهد بود.

پروردگارا! تو را به مقام و منزلت اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين قسم می‌دهیم ما را مشمول عنایات خاص وجود مقدس ولی‌عصر‌ارواحنا‌فداه قرار ده!

ما را مشمول ادعیه زاکیه آن بزرگوار قرار ده!

عنایت آن بزرگوار را شامل حال همه ما بفرما!

ما را از شرّ شیاطین انس و جنّ حفظ فرما!

توفیق اطاعت و بندگی خودت را به همه‌ ما مرحمت فرما!

زمینه تحصیل و کسب علومی که مرضی توست را برای ما فراهم فرما!

آنچه باعث تضییع عمر ما می‌شود و ما را از تو دور می‌کند ما را از آن دور بدار!

معرفت ما را نسبت به اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين کامل‌تر بفرما!

توفیق بهره‌برداری از معارف اهل‌بیت، علوم اهل‌بیت، کلمات اهل‌بیت و سیره اهل‌بیت‌صلوات‌‌الله‌‌عليهم‌‌اجمعين را به همه ما بیش‌ازپیش مرحمت فرما!

عاقبت امرمان را ختم به خیر فرما!

وصلِّ علی محمد وآله الطاهرین


[1]. میرزا ابوالقاسم جیلانی، مشهور به میرزای قمی، صاحب کتاب قوانین الأصول که مرقد ایشان در قبرستان شیخان قم است.