«یا أَباذَرٍّ؛ أَلْكَلِمَةُ الطَیِّبَةُ صَدَقَةٌ وَ كُلٌّ خُطْوَة تَخْطُوها إِلى الصَّلوةِ صَدَقَةٌ. یا أَباذَرٍّ؛ مَنْ أَجابَ داعِىَ اللّهِ وَ أَحْسَنَ عِمارَةَ مَساجِدِ اللّهِ كانَ ثَوابُهُ مِنَ اللّهِ الْجَنَّةَ فَقُلْتُ: بِأَبى أَنْتَ وَ اُمّى یا رَسُولَ اللّهِ كَیْفَ تُعْمَرُ مَساجِدُ اللّهِ؟
قالَ لاتُرْفَعُ فیها الاْ َصْواتُ وَ لایُخاضُ فیها بالْباطِلِ وَ لایُشْتَرى فیها وَ لا یُباعُ وَ اتْرُكِ اللَّغْوَ مادُمْتَ فیها فَإِنْ لَمْتَفْعَلْ فَلاتَلُومَنَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِلاّ نَفْسَكَ. یا أَباذَرٍّ؛ إِنَّ اللّهَ تَعالى یُعْطیكَ مادُمْتَ جالِساً فِى الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَس تَنَفَّسْتَ دَرَجَةً فِى الْجَنَّةِ وَ تُصَلّى عَلَیْكَ الْمَلائِكَةُ وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَس فیهِ عَشْرُ حَسَنات وَ تُمْحى عَنْكَ عَشْرُ سَیِّئات.
یا أَباذَرٍّ؛ أَتَعْلَمُ فى أَىِّ شَىْء أُنْزِلَتْ هذِهِ الاْیَةُ:«إِصْبِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»(1) قُلْتُ: لا، فِداكَ أَبى وَ أُمّى. قالَ: فى انْتِظارِ الصَّلوةِ خَلْفَ الصَّلوة.
یا أَباذَرٍّ؛ إِسْباغُ الْوُضُوءِ فِى الْمَكارِهِ مِنَ الْكَفّاراتِ وَ كَثْرَةُ الاِْخْتِلافِ إِلَى الْمَساجِدِ فَذلِكُمُ الرِّباطُ.
یا أَباذَرٍّ؛ یَقُولُ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى: إِنَّ أَحَبَّ الْعِبادِ إِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ مِنْ أَجْلى، الْمُتَعَلِّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَ الْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاَْسْحارِ أُولئِكَ إِذا أَرَدْتُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عُقُوْبَةً ذَكَرْتُهُمْ فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ.
«یا أَباذَرٍّ؛ كُلُّ جُلُوس فِى الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلاّ ثَلاثَةً: قِراءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذِكْرُ اللّهِ أَوْ سائِلٌ عَنْ عِلْم.»
1 آل عمران / 200.
پس از بحث و بررسى بخشهایى از موعظه و پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به ابوذر، اكنون مىپردازیم به بررسى بخش دیگرى از آن پندها كه موضوع آن مسجد و آداب حضور در مسجد و اهمیت نماز است.
در ابتدا مىپردازیم به بیان مفهوم عبادت و گستره آن: چنانكه پیشتر نیز گفتهایم، كمال حقیقى انسان در قرب خداوند متعال است و وسیله تحصیل این قرب، یا وسیله تكامل حقیقى انسان عبادت است. عبادت و پرستش از محتواى غنى و ژرفى برخوردار و از چنان جاذبهاى بهرهمند است كه هر وامانده در دریاى حیرت را به ساحل سكون و آرامش، و در نهایت به فناء فى اللّه مىرساند. بدرستى كه هیچ قلم و بیانى نیست كه بتواند بلندا و ژرفاى جاذبه ملكوتى پرستش را توصیف كند و براستى كه این مفهوم متعالى الهى در قالب لفظ و بیان نمىگنجد و تنها آن امام راستین، رادمرد و دلباخته عشق پرستش، على بن ابى طالب(علیه السلام) است كه مىفرماید:
«إِلهى كفى بى عِزّاً أَنْأَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كفى بى فَخْراً أَنْتَكُونَ لى رَبّاً»(1)
خدایا، این عزّت براى من بس كه بنده تو باشم و این افتخار براى من بس كه تو پروردگارم باشى.
این سخن، از روح آكنده از عشق به عبودیت و بندگى اللّه برآمده، از روح بلند آنكه مىگوید:
«...وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیاكُمْ هذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِى مِنْ عَفْطَةِ عَنْز...»(2)
دانستهاید كه این دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسه بُز ماده.
بندگى در كوى عشق از پادشاهى خوشتراست *** بستگى صد ره در این دام از رهایى خوشتر است
1. بحارالانوار، ج 77، ص 402.
2. نهج البلاغه (فیض الاسلام) خ 3، ص 52.
تجربتها كردم از روى حقیقت چند بار *** دلق درویشى ز تاج پادشاهى خوشتر است
یك نظر در باده صافى كن و در جام مى *** تا ببینى بىخودى از خود نمایى خوشتر است
ذوق شبهاى دراز و نالههاى جان گداز *** گر چشى دانى كه شاهى از گدایى خوشتر است.
آرى عبادت و پرستش داراى نظامى است پایدار و ثابت كه روح تشنه بشریت بجز با آن سیراب نمىشود و جاذبههاى مادى و سیر تكامل مادى نمىتواند در آن تأثیر بگذارد، و یا خلأ ناشى از آن را پر سازد؛ چرا كه بشر هر قدر در ساحتهاى توسعه صنعتى و تكنولوژیك پیش رود و عرصههاى مادى را درنوردد، نه تنها از غنّى مطلق بىنیاز نمىگردد، بلكه احتیاج و نیاز او افزون مىگردد.
الف) تقسیمى براى عبادت:
در نگرشى عام و فراگیر مىتوان عبادت را به دو قسم تقسیم كرد:
1. عبادت به معناى خاص كه عبارت است از افعال عبادى، از قبیل نماز، روزه و حج و...
2. عبادت به معناى عام كه عبارت است از هر كار خوبى كه به قصد اطاعت خداوند متعال انجام مىگیرد. در این تعریف حتى خوردن، نشستن، برخاستن و صحبت كردن و سایر كارهایى كه خداوند متعال آنها را نیكو شمرده است و به قصد اطاعت او نیز انجام مىگیرند، عبادتند. پس براى اینكه عمر انسان صرف راه صحیحى گردد و بیهوده نگذرد و سرمایهاش را نبازد باید سعى كند كه هر چه بیشتر لحظههاى عمرش در عبادت خداوند ـ چه به معناى خاصش و چه به معناى عامش ـ صرف شود. یا آنچه در شرع مقدس به عنوان عبادت تشریع شده انجام بدهد و یا وظایف و افعال توصلى را سعى كند به قصد قربت انجام بدهد.
اگر كارى كوچك و یا بزرگ از انسان سر بزند و در این كادر نگنجد، یعنى عنوان عام و یا خاص عبادت بر آن صدق نكند، لغو است و در روز قیامت موجب حسرت انسان مىشود. اگر العیاذباللّه، گناه باشد كه موجب خسران دنیا و آخرت و عذاب ابدى مىشود و اگر گناه نباشد و مباح و یا مكروه باشد، به هر حال سرمایه انسان از كف رفته، صرف چیزى شده كه نفعى براى او ندارد. در شرع به انجام بسیارى از كارهاى ذاتاً مباح سفارش شده است كه همین تشویق و سفارشها باعث مىشود انسان آنها را انجام بدهد، حال اگر آن كارها به قصد اطاعت همان امرى كه به آنها تعلق گرفته انجام گیرند، عبادت مىشوند.
با توجه به آن نگرش اسلامى و قرآنى، در ارتباط با زندگى انسان، هدف از زندگى و راه سعادت و اعمال و رفتار او طبیعى است كه دعوت اسلام به این باشد كه انسان هر چه بیشتر و بهتر عبادت كند: از نظر كمّیّت و مقدار، همه كارهایى كه انسان انجام مىدهد عبادت مىشود و در واقع عبادت چنان گستردگى و دامنهاى مىیابد كه سراسر زندگى انسان را فرا مىگیرد.
اما از نظر كیفیت (كیفیت عبادت به نیّت و معرفت انسان بستگى دارد.) هر قدر معرفت انسان به خداوند بیشتر گردد، هر چه محبت او به خداوند فزونى گیرد، قصد او در انجام عبادت خالصتر گردد و بیشتر در هنگام انجام عبادت حضور قلب داشته باشد، كیفیت عبادت بالاتر مىرود: گاهى دو ركعت نماز مختصر كه با كیفیت خوب انجام مىگیرد، ثوابش از هزاران نماز بیشتر است. این چیزى است كه همه مىدانیم و بدان جهت اسلام ما را بدان توجه داده است كه هر چه بیشتر سعى كنیم كارهایمان رنگ خدایى بیابد و زندگىمان سراسر بندگى خدا گردد؛ چون كمال انسان در بندگى خداست. پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرمایند:
«أَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ فَعانَقَها وَ أَحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَها فَهُوَ لا یُبالى عَلى ما أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیا عَلى عُسْر أَمْ عَلى یُسْر»(1)
ارزشمندترین مردم كسى است كه به عبادت عشق مىورزد، عبادت را در آغوش
1. اصول كافى، ج 3، ص 131.
مىكشد و قلباً آن را دوست داشته، اعضا و جوارحش را به آن مشغول مىكند و همه همّ و سعى خود را متوجه آن مىكند و به این ترتیب به راحتى یا ناراحتى دنیا اهمیت نمىدهد.
با توجه به آنچه ذكر شد، طبیعى است كسى كه براى انسان چنین هدفى را در نظر گرفته، براى او چنین میدانى را فراهم ساخته كه به همه كارهایش رنگ عبادت و خدایى ببخشد، همه وسایلى را كه مردم به كمك آنها بهتر و بیشتر مىتوانند خداوند را عبادت كنند و به او نزدیك شوند فراهم مىسازد؛ چون خداوند متعال رحمتش از همه بیشتر است و بیش از دیگران مىخواهد كه بندگانش به او نزدیك شوند. همان طورى كه وجودش و علمش نامتناهى است، خیرخواهىاش نیز نامتناهى است. همه اوصاف الهى نامتناهى است، همچنین اراده او به اینكه كار خیر بكند نامتناهى است؛ محبتى كه به بندگانش دارد نیز حد و حصرى ندارد. كسى كه چنین رحمت بىپایانى دارد و اینقدر خیر بندگانش را مىخواهد، در مقام تشریع دستوراتى مىدهد كه بندگان بیشتر بتوانند به او نزدیك شوند. از این جهت تشریع احكام، عبادات چه واجب و چه مستحب و نیز تعیین كیفیت و آداب آنها همه الطاف الهى است. خداوند متعال مىخواهد ما به كمال و سعادت درخور خود برسیم و تكامل بیشترى بیابیم از اینروى تكویناً و تشریعاً وسایل لازم را فراهم ساخته است.
ب) نماز، اوج بندگى و تقرب به معبود:
درمقام تكوین، خداوند هر چه به بندگانش لطف بیشترى داشته باشد، توفیق بیشترى مىدهد كه وظایف و عبادات را انجام دهند كه البته آنچه خداوند انجام مىدهد گزاف نیست و تابع قوانین خاص الهى است. در مقام تشریع، تشویق مىكند و احكامى را تشریع مىكند كه مردم با انجام آنها بیشتر به او نزدیك شوند. از جمله نماز را تشریع كرده كه بهترین وسیله براى تقرب به خداوند است؛ چنانكه معصوم فرموده است:
«الصَّلوةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍّ»(1) نماز وسیله تقرب هر مؤمن با تقوایى است.
1. بحارالانوار، ج 10، ص 99.
البته باید توجه داشت كه صورت و ظاهر نماز قربان و قرب به خداوند نیست، بلكه حقیقت و باطن نماز موجب قرب به خداوند است و از نظر آیات و روایات حقیقت نماز مقصود اصلى است نه صورت آن. خداوند مىفرماید:
«أَقِمِ الصَّلوةَ لِذِكْرى»(1) نماز را براى یاد من بپاى دار.
(در این آیه تعبیر «اقامه» با حقیقت نماز تناسب دارد،نه صورت آن.) ونیز خداوند مىفرماید:
«وَ أَقِمِ الصَّلوةَ إِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ...»(2)
نماز را بجاى آر، همانا نماز اهل نماز را از هر كار زشت و منكر باز مىدارد.
علامه طباطبایى(رحمه الله) مىفرماید: سیاق آیه شاهد بر این است كه مراد از بازداشتن نماز از فحشاء، بازداشتن طبیعت نماز از فحشاء و منكر است. خواهى گفت: چطور نماز از فحشاء و منكر نهى مىكند؟ در جواب مىگوییم: اگر بنده خدا در هر روز پنج بار نماز را بجا آورد و همه عمر این كار را ادامه دهد و بخصوص اگر آن را همه روزه در جامعهاى صالح بجا آورد و افراد آن جامعه نیز مانند او همه روزه بجا آورند و مثل او به آن اهتمام ورزند، طبعاً آن نماز با گناهان كبیره سازش ندارد. آرى توجه به خداوند از در بندگى، آنهم در چنین محیط و در چنین افرادى، باید انسان را از هر معصیتى و هر عملى كه ذوق دینى آن را شنیع مىداند، از قبیل قتل نفس، تجاوز به جانها و مال ایتام و زنا باز دارد. بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، حتى از فكر آنها نیز جلوگیرى كند. براى اینكه نماز مشتمل است بر ذكر خداوند و این ذكر، اولا ایمان به وحدانیت خداى تعالى، رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مىكند و به او مىگوید كه خداى خود را به اخلاص مخاطب قرار داده، از او استعانت بجو و درخواست كن كه تو را به صراط مستقیم هدایت كند؛ همچنین از ضلالت و غضبش به او پناه ببر. ثانیاً او را وادار مىكند كه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبریایى خدا شده، پروردگار خویش را با حمد، ثنا، تسبیح و تكبیر یاد آورد.(3)
1. طه / 14.
2. عنكبوت / 45.
3. المیزان، ج 16 (چاپ اسماعیلیان) ص 133.
اما از نظر روایات، از پیامبر(صلى الله علیه وآله) روایت شده كه ذات اقدس حق به نمازى كه در آن نمازگزار قلبش را با بدنش هماهنگ نسازد و دلش نزد آن نماز نباشد نمىنگرد. پر واضح است كه این روایت به حقیقت نماز اشاره دارد كه همان ذكر و یاد خداوند است؛ چرا كه ذكر و یاد خداوند هدف عبادت است و دل را جلا و صفا مىدهد و آن را آماده پذیرش تجلیات الهى مىكند. حضرت على(علیه السلام)درباره یاد حق كه روح عبادت است چنین مىفرماید:
«إِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى جَعَلَ الذِّكْرَ جَلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَةِ»(1)
خداوند متعال ذكر و یاد خود را صیقل و روشنایى دلها قرار داد كه به سبب آن( اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مىشنوند و بعد از تاریكى(نادانى) مىبینند و بعد از دشمنى و ستیزگى فرمانبردار مىگردند.
در ادامه مىفرماید:
«همواره براى خداوند ـ كه نعمتها و بخششهایش والاست ـ در پارهاى از زمان بعد از پاره دیگر و در روزگارانى كه آثار شرایع در آنها گم گشته، بندگانى است كه در اندیشههایشان با آنان راز مىگوید و در حقیقت عقلهایشان با آنها سخن مىگوید.»
باز با توجه به حقیقت نماز و اهمیت آن است كه على(علیه السلام) در گرماگرم جهاد و مبارزه با دشمن، در جنگ صفّین به خورشید مىنگرد كه اگر وقت نماز ظهر فرا رسید به نماز ایستند. ابن عباس مىگوید: چه مىكنید؟ حضرت در جواب مىفرمایند:
«أَنْظُرُ إِلى الزَّوالِ حَتّى نُصَّلى»
( به آسمان) مىنگرم تا وقت زوال خورشید فرا رسد و نماز بخوانیم.
ابن عباس مىگوید: آیا اكنون وقت نماز خواندن است؟ اكنون جنگ و مبارزه فرصتى براى نماز باقى ننهاده است. حضرت در جواب مىفرمایند:
1. نهج البلاغه (فیض الاسلام) خ 213، ص 703.
«عَلى ما نُقاتِلُهُمْ؟ إِنَّما نُقاتِلُهُمْ عَلى الصَّلوةِ»(1)
مگر ما براى چه با آنان مىجنگیم؟ ما براى نماز با آنها مىجنگیم!
آرى نماز در نظر على(علیه السلام) از چنان والایى و عظمتى برخوردار است كه هیچ چیز موجب نمىگردد او از نماز روى گرداند. بعلاوه دنیاى عبادت در نظر او، آكنده از لذّت است، لذّتى كه با لذّتهاى مادّى قابل مقایسه نیست، در نظر او، دنیاى عبادت سراسر روشنى است و تیرگى و كدورت و اندوه ندارد و عبادت یكسره صفا و خلوص است. از نظر او خوشبخت كسى است كه به این دنیاى بىانتها پا نهد كه با تبسم جانبخش آن روح خویش را نوازش دهد، چرا كه كسى كه به این دنیاى بىكرانه گام سپرد، دیگر دنیا در نظرش كوچك و حقیر مىگردد و حتى حاضر نمىشود در هنگام مبارزه با دشمن نماز را ترك گوید؛ چون او همه چیز را براى نماز مىخواهد و نماز را براى این مىخواهد كه نجواى با خداوند و گفتگوى با اوست.
على(علیه السلام) در نامهاى به عثمان بن حنیف انصارى مىنویسد:
«خوش باد بر نفسى كه آنچه پروردگارش بر او واجب كرده بهجاى آورد و سختى و دشوارى را به جان خرد و در شب از خواب دورى گزیند، تا آنگاه كه خواب و سستى بر او غلبه كند و زمین را فرش ساخته، دستش را بالش قرار دهد. در گروهى كه ترس بازگشت (روز رستاخیز) چشمهایشان را بیدار داشته، پهلوهایشان را از خوابگاه دور ساخته، لبهایشان به ذكر و یاد پروردگارشان آهسته گویاست و به فراوانى استغفار، گناهانشان (به مانند ابرهاى پراكنده) پراكنده شده است (همانا آنان حزب و گروه خدایند، بدانید كه حزب خدا رستگارند. مجادله/22.)(2)
ج) فلسفه تشریع مقدمات و عوامل توجه دهنده به نماز:
با توجه به اهمّیت نماز و نقش آن در سلامت فرد و جامعه، خداوند متعال براى بهتر انجام
1. بحارالانوار، ج 80، ص 23.
2. نهج البلاغه (فیض الاسلام) كتاب 45، شماره 15، ص 974.
گرفتن آن مقدماتى قرار داده، آدابى براى آن تعیین كرده است تا هر چه بیشتر بندگان به یاد او بیفتند و اهمّیت عبادت او را درك كنند. براى اینكه انسان بخواهد كار خیرى انجام دهد، اول باید بداند كه آن كار خیر است و سپس به یاد آن كار نیز بیفتد. ما به نیكى بسیارى از كارها واقفیم، اما به موقع انجام آنها را فراموش مىكنیم. از این جهت براى اینكه ما نماز را فراموش نكنیم، خداوند متعال مقدمات و تمهیداتى فراهم ساخته است، مثلا اذان را تشریع كرده: یك بار نماز را واجب كرد و تاكید كرد كه حتماً آن را انجام دهید و از ترك آن دورى جویید. علاوه بر این، عبادت دیگرى را به نام اذان تعیین كرد كه مقدمه و یادآور نماز است و فرمود اذان را بلند بگویید؛ براى اینكه دیگران به نماز و فرارسیدن وقت آن توجه یابند و انگیزهاى در آنان جهت برپاى داشتن نماز پدید آید. گر چه اصل تشریع نماز و آیات و روایاتى كه در زمینه آن وارد شده، همه به انسان كمك مىكنند كه مقام نماز را دریابد، اما وقتى، به هنگام نماز، صداى اذان بلند مىشود، توجه مردم به وقت نماز و اهمّیت آن جلب مىگردد و این عامل مؤثرى است جهت توجه مردم به نماز.
حتى بسیارى از كسانى كه خواندن نماز در اول وقت برایشان ملكه شده است، وقتى گرم انجام كار مىشوند چه بسا از انجام نماز غافل مىگردند و یادشان مىرود كه وقت نماز فرا رسیده است، اما وقتى صداى اذان بلند شود، خواه ناخواه به نماز توجه پیدا مىكنند. پس حكمت تشریع اذان و تاكید بر بلند گفتن آن، تذكار و توجه دادن دیگران به نماز است و در نتیجه، خود وسیلهاى است براى دعوت دیگران به انجام عبادت در اول وقت.
امام صادق(علیه السلام) درباره فضیلت نماز اول وقت مىفرمایند:
«إِذا صَلَّیْتَ صَلاةَ فَریضَة فَصَلِّها لِوَقْتِها صَلاةَ مُوَدِّع یَخافُ أَنْ لایَعُودَ إِلَیْها أَبَداً»(1)
هر گاه خواستى نماز واجب بخوانى، به مانند نماز كسى كه گاه وداع او با دنیا فرا رسیده است و مىترسد كه دیگر فرصتى براى انجام نماز نداشته باشد، آن را در اول وقت بهجاى آور.
1. بحارالانوار، ج 80، ص 10.
همچنین از ابن مسعود نقل شده است كه:
«سَأَلْتُ رَسُولَ اللّه(صلى الله علیه وآله) أَىُّ الْأَعْمالِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ: الصَّلوةُ لِوَقْتِها»(1)
از رسول اللّه سئوال كردم، كدام یك از اعمال نزد خداوند بهتر و محبوبتر است؟ فرمود: (محبوبترین اعمال نزد خداوند) نماز در اول وقت است.
باز براى تشویق بیشتر مردم به عبادت و ایجاد روح عبادت و بندگى در مردم، خداوند متعال زمانها و مكانهاى خاصى را براى تشویق به نماز و یادآورى آن معیّن كرده است. مثلا شب و روز جمعه را براى عبادت معیّن كرده كه نفس توجه به روز جمعه و اینكه چنین روزى اختصاص به عبادت دارد، انسان را به یاد انجام عبادت و كنارهگیرى از انجام كارهاى بیهوده مىاندازد. همچنین فضیلتى كه خداوند براى ماه ذیقعده و دهه اول ذیحجه قرار داده است، خود یادآور عبادت خداست؛ چرا كه در این چهل روز حضرت موسى(علیه السلام) به دعوت خداوند متعال در كوه طور به عبادت مشغول گشت. خداوند در این باره مىفرماید:
«وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثلثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لاَِخِیهِ هرُونَ اخْلُفْنِى فِى قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ»(2)
و با موسى سى شب وعده نهادیم، چون پایان یافت ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنكه زمان وعده به چهل شب تكمیل شد. موسى به برادر خود هارون گفت: تو جانشین من و پیشواى قوم من باش و راه اصلاح پیش گیر و از تبهكاران پیروى مكن.
چهل روزى كه موسى در كوه طور به عبادت سپرى كرد، به «اربعین كلیمیّه» مشهور است و اهل سیر و سلوك اهمیت فراوانى براى آن قائلند و آداب و دستورات خاصى را براى آن ذكر كرده اند و در آن بیشتر به عبادت مىپردازند؛ چه اینكه در منابع روایى ما براى «اربعین» ویژگى خاص ذكر شده، مثلا در روایتى وارد شده كه:
1. همان، ص 13.
2. اعراف / 142.
«مَنْ أَخْلَصَ لِلِّهِ أَرْبَعینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَبابیعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلى لِسانِهِ»(1)
كسى كه چهل روز براى خداوند متعال خالص گردد، خداوند چشمههاى حكمت را از قلبش بر زبانش جارى مىكند.
(یا براى چهل روز عبادت و یا حفظ چهل حدیث و از این قبیل ثمرات فراوانى ذكر كردهاند.)
همچنین روزهاى مبارك، اعیاد، شبهاى احیا و ماه رمضان از امتیازاتى برخوردار گردیدهاند تا استفاده از آنها و درك آن موقعیتهاى زمانى مردم را بیشتر به یاد خداوند آورد و بیشتر به عبادت بپردازند و به یادشان بماند كه سعادت آنها در بندگى خداوند و عبادت اوست و شایسته نیست كه انسان از خداوند روى برتابد و به غیر او روى آورد.
ما در خلوت به روى خلق ببستیم *** از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
هرچه نه پیوند یار بود بریدیم *** و آنچه نه پیمان دوست بود شكستیم
در همه چشمى عزیز و نزد تو خواریم *** در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
گذشته از زمانهاى خاص، مكانهاى ویژهاى را نیز خداوند براى عبادت معیّن كرده كه وقتى مردم متوجه آن مكانها مىشوند و داخل آنها مىگردند، خود به خود به یاد خداوند و وظیفه عبادىشان مىافتند. از این جهت وجود آن مكانها، انگیزه بیشترى را براى توجه به خدا و بندگى او پدید مىآورد و بهطور كلى مساجد از چنین نقشى برخوردارند.
گر چه براى انسان بجا آوردن نماز در همه جا ـ بجز مكانهاى غصبى و یا مكانهایى كه به
1. بحارالانوار، ج 7، ص 249.
دلیلى جایز نیست در آنها نماز خوانده شود ـ جایز است، اما در اسلام تأكید فراوانى شده است كه انسان نمازهاى واجب خود را در مسجد بخواند و مقید باشد به رفت و شد به مساجد، بخصوص همسایگان مسجد؛ چنانكه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«لا صَلوةَ لِجارِالْمَسْجِدِ إِلاّ فى مَسْجِدِهِ.»(1)
همسایه مسجد نمازش مقبول نیست مگر در مسجد.
با توجه به تأكیداتى كه در روایات وارد شده است، فقها نماز خواندن در مسجد را براى همسایه مسجد مستحب مؤكد شمردهاند و ترك آن را مكروه دانستهاند. مرحوم آیتالله سید محمدكاظم یزدى مىفرماید: «براى همسایه مسجد مكروه است كه بدون عذر، نماز را در غیر آن مسجد بهجاى آورد»(2) پس بایسته است كه انسان پیوسته در مسجد حاضر شود و نمازش را در مسجد بهجاى آورد و در مقام مسجد و رعایت آداب و بزرگداشت آن و زشتى تخلف از حضور در آن بیندیشد و نیز بیندیشد كه گذشته از ثوابهایى كه براى حضور در مسجد و عبادت در آن بیان شده، خداوند متعال در اینكه مساجد را خانه خود قرار داده است و به بندگان اجازه حضور در آنها را داده، منّتى بزرگ بر آنها نهاده تا آنها به حضورش بار یابند، زیرا مسجد خانه خداست.
طبیعى است كه همه زمین نزد خداوند متعال یكسان است و مكانى از مكان دیگر به او نزدیكتر نیست، پس مقصود از اینكه كعبه و مسجد خانه خداست این است كه خداوند متعال با این مكانها به مانند معامله هر یك از ما با خانهاش، معامله مىكند. یعنى خداوند این مكانها را براى ملاقات خود و محل انس و زیارت خود قرار داده است و بندگان و زائران خود را به حضور مىپذیرد تا با آنان سخن گوید. گذشته از آن، هر مكانى را كه ما اراده كنیم مسجد قرار دهیم و منسوب به خداوند سازیم و هر محلى كه براى ملاقات و حضور و زیارت او قرار دهیم او مىپذیرد و این بدان معناست كه تعیین مجلس ملاقات و زیارت را نیز به ما واگذار ساخته است و این بزرگترین كرامتى است كه در حق ما روا داشته.
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 478.
2. عروةالوثقى، همراه با حواشى امام خمینى، رضوان الله علیه، ص 211.
پس بزرگترین نقش مساجد، توجه دادن انسان به خداوند و ایجاد حس عبادت و بندگى در آنهاست، گر چه مساجد از نظر رتبه و مقام در یك حد نیستند و برخى از مساجد از اهمیت و والایى بیشترى بهرهمندند. امام خمینى(رحمه الله) مىفرمایند: «در شرع مقدس اسلام سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها، مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و بعد از آن مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بیتالمقدس و بعد از مسجد بیتالمقدس، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محلّه مسجد بازار است.»(1)
على(علیه السلام) مىفرمایند:
«أَرْبَعةٌ مِنْ قُصُورِالْجَنَّةِفِى الدُّنْیا: أَلْمَسْجِدُالْحَرامُ وَ مَسْجِدُالرَّسُول(صلى الله علیه وآله) وَمَسْجِدُ بَیْتِ الْمَقْدَسِ وَمَسْجِدُالْكُوفَةِ.»(2)
چهار مسجد قصرهاى بهشت در دنیا هستند: مسجدالحرام، مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) مسجد بیت المقدس و مسجد كوفه.
این مساجد چهارگانه از چنان عظمت و قداستى برخوردارند كه حتى در برخى روایات سفارش شده كه انسان از راه دور و نزدیك براى زیارت آنها سفر كند و اعتكاف در آنها ثواب فراوانى دارد، چنانكه امام باقر(علیه السلام) در فضیلت مسجد كوفه مىفرمایند:
«لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فى مَسْجِدِالْكُوفَةِ لاََعَدُّوا لَهُ الزّادَ وَ الرَّواحِلَ مِنْ مَكان بَعید. إِنَّ صَلاةً فَریضَةً فیهِ تَعْدِلُ حَجَّةً وَ صَلاةً نافِلَةً فیهِ تَعْدِلُ عُمْرَةً.»(3)
اگر مردم مسجد كوفه را مىشناختند، از راه دور براى رسیدن به این مسجد توشه و مركب سوارى تهیه مىكردند. یك نماز واجب در این مسجد ثواب یك حج و نماز مستحب در آن ثواب یك عمره را دارد.
یا اینكه مسجدالحرام از چنان عظمتى برخوردار است كه كعبه، قبلهگاه مسلمانان، در آن
1. رساله توضیح المسائل، مساله 893.
2. وسائل الشیعه،ج 3، ص 545.
3. همان، ج 3، ص 525.
قرار دارد و مسلمانان موظفند كه نماز خود را به سمت این مسجد و خانه مقدس بهجاى آورند. علاوه حج آن براى كسانى كه مستطیع شدهاند واجب است و نماز در آن ثواب یك میلیون ركعت نماز در دیگر مساجد را دارد: پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«صَلاةٌ فى مَسْجِدِى تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى غَیْرِهِ وَ صَلاةٌ فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ تَعْدِلُ أَلْفَ صَلاة فى مَسْجِدى»(1)
یك ركعت نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز در دیگر مساجد و یك ركعت نماز در مسجدالحرام برابر است با هزار ركعت نماز در مسجد من.
بعلاوه امام باقر(علیه السلام) در فضیلت این مسجد مقّدس مىفرمایند:
«مَنْ صَلى فِى الْمَسْجِدِالْحَرامِ صَلاةً مَكْتُوبَةً قَبِلَ الّله ُ مِنْهُ كُلَّ صَلاة صَلاَّها مُنْذُ یَوْم وَجَبَتْ عَلَیْهِ الصَّلاةُ وَ كُلَّ صَلاة یُصَلّیها إِلى أَنْ یَمُوتَ.»(2)
كسى كه نماز واجبى را در مسجدالحرام بهجاى آورد، خداوند همه نمازهایى را كه از آغاز تكلیف بر او واجب شده، و نیز نمازهایى كه تا پایان عمر به جاى مىآورد قبول مىكند!
گذشته از این مساجد، مساجد دیگر نیز داراى فضیلتند، تا آنجا كه در حدیث قدسى آمده است:
«قالَ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالى: إِنَّ بُیُوتى فِى الْأَرْضِ الْمَساجِدُ، تُضئُ لِأَهْلِ السَّماءِ كَما تُضیئُ النُجُّومُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. أَلا طُوبى لِمَنْ كانَتِ الْمَساجِدُ بُیُوتَهُ.أَلا طُوبى لِعَبْد تَوَضَأَ فى بَیْتِهِ ثُمَّ زارَنى فى بَیْتى أَلا إِنَّ عَلىَ الْمَزُورِ كَرامَةَ الزّائِرِ. أَلا بَشِّرالْمَشّائینَ فِى الظُّلُماتِ إِلَى الْمَساجِدِ بِالنُّورِ السّاطِعِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»(3)
خداوند متعال مىفرماید: خانههاى من در زمین همان مساجد است كه براى اهل آسمان مىدرخشند، آن گونه كه ستارگان براى اهل زمین مىدرخشند. خوشا به حال
1. همان، ص 545.
2. همان، ص 536.
3. همان، ج 1، ص 268.
آنان كه مساجد را خانه خویش قرار دادهاند. خوشا به حال بندهاى كه در خانه خویش وضو مىگیرد، آنگاه مرا در خانهام زیارت مىكند. آگاه باشید كه بر زیارت شونده لازم است كه زائر خویش را بزرگ شمرده، به وى احسان كند. كسانى را كه در تاریكى شب به سوى مساجد گام برمىدارند به نورى درخشان در روز قیامت بشارت دهید.
در توجه دادن مردم به مساجد حكمتهاى فراوانى وجود دارد كه به طور كلى مىتوان آنها را به دو بخش تقسیم كرد:
1. حكمتهاى اجتماعى: وقتى مسجدى مركزیت یافت و روزى چند مرتبه مردم در آن جمع شدند و یا روز جمعه اجتماع باشكوهى از مردم، در مسجد گرد هم آمدند، بركات اجتماعى، اقتصادى و سیاسى فراوانى به جامعه متوجه مىگردد و مسلمانان از صدر اسلام تاكنون از این منافع و بركات بهرهمند بودهاند. در طول تاریخ، مسجد پایگاه و بسترى بوده است براى رفع نیازهاى فكرى، مذهبى، سیاسى و اقتصادى و نیز كانونى بوده براى ترویج و گسترش فرهنگ غنىّ اسلام و فراگیرى علوم ضرورى جامعه و نیز كانونى بوده براى تجمع نیروهاى مبارز و رزمنده، جهت رویارویى با دشمن. بهطور كلى مىتوان براى مسجد دست كم چهار نقش قائل شد:
الف) پایگاه عبادت و یاد خداوند
ب) پایگاه جهاد فكرى و تعلیم و فراگیرى معارف اسلامى.
ج) پایگاه وحدت مسلمانان و نمایش روح یكپارچگى و وحدت در مقابل منافقان و دشمنان آشكار و نهان.
د) پایگاه تجمع و گردهم آیى مبارزان و رزمندگان و اعزام آنان به جبهههاى نبرد و كارزار با دشمن.
2. حكمتهاى فردى: علاوه بر آنچه ذكر گشت، مسجد بركاتى براى خود فرد نیز در بردارد. وقتى فردى گذرش به مسجد مىافتد و در آن حضور مىیابد آمادگى بیشترى براى عبادت پیدا مىكند. پس مسجد مذكّرى است كه انسان را به یاد خداوند و عبادت مىاندازد. حتى اگر انسان از یاد خداوند غافل باشد وقتى از مقابل مسجدى عبور مىكند و یا گنبد و گلدسته مسجدى را مىبیند متوجه مىگردد كه آنجا خانه خداست و بلا فاصله به یاد خدا مىافتد. براى كسانى كه خواهان بندگى خداوند هستند عوامل تنبهبخش و بیدارساز انگیزه قوى و آمادگى بیشترى براى عبادت در آنها پدید مىآورند و از این جهت آن عوامل، بهترین راه براى تكامل آنهاست و از جمله عوامل و ابزارهایى كه موجب مىگردد انسانها بیشتر به یاد خداوند و عبادت او روى آورند، وجود مكانهاى مشخصى است جهت عبادت و بندگى. از این رو سفارش كردهاند كه حتى در خانه خود، محل مشخصى را به عنوان مصلّى و نمازخانه در نظر بگیرید و مواظب باشید كه آلوده نگردد، تا وقتى به محل نماز و سجادهاى كه براى نماز گسترده است مىنگرید، به یاد خداوند بیفتید. امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«كانَ عَلى(علیه السلام) قَدْ جَعَلَ بَیْتاً فى دارِهِ لَیْسَ بِالصَّغِیرِ وَ لا بِالْكَبِیرِ لِصَلاتِهِ وَ كَانَ إِذا كانَ اللَّیْلُ ذَهَبَ مَعَهُ بِصَبِىٍّ لایَبِیتُ مَعَهُ فَیُصَّلى فیهِ.»(1)
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خانه خود اتاق متوسطى را براى محل نماز قرار داده بود. شبها براى نماز خواندن، طفل كوچكى را كه نمىخوابید با خود به آن اتاق مىبرد و نماز مىخواند.
از نماز خانه منزل كه بگذریم، مسجدهاى شهر و محل نیز مذكّرند و انسان را متوجه خداوند مىكنند و از جمله وسائلى هستند كه خداوند براى حركت انسان در مسیر كمال و سعادت قرار داده است. از این جهت وقتى در محلى مسجدى بنا مىگردد، باید مردم به رفتن به آن تشویق گردند و ثوابهایى كه براى رفتن به مسجد و نیز ثوابهایى كه براى هر
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 555.
قدمى كه انسان به سوى مسجد برمىدارد ذكر شود، تا شوق بیشترى در مردم براى حضور در مساجد پدید آید؛ و به آنان گوشزد كرد كه نفس حضور در مسجد موجب افزایش حسنات و از بین رفتن گناهان مىگردد. امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله): وَمَنْ مَشْى إِلَى مَسْجِد یَطْلُبُ فیهِ الْجَماعَةَ كانَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَة سَبْعُونَ أَلْفَ حَسَنَة وَ یُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ مِثْلُ ذلِكَ...»(1)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند: كسى كه به قصد شركت در نماز جماعت به سوى مسجد گام بر مىدارد، خداوند متعال در برابر هر گامى كه برمىدارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مىدهد و به همین میزان نیز درجات وى بالاتر خواهد رفت.
بخشى از پندهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این مقال مربوط مىشود به تشویق مؤمنان كه در مسجد حضور یابند و از بركات معنوى آن بهره جویند. بخش دیگر، آداب حضور در مسجد را یادآور مىشود و اینكه چگونه مىتوان استفاده شایان از مسجد برد و چه دستورالعملها و آدابى را به كار بندیم كه خداى ناكرده، از ثمرات ارزشمند این نعمت بزرگ الهى محروم نگردیم؛ چرا كه گاه انسان آنقدر به غفلت و وسوسههاى شیطانى مبتلا مىگردد كه با دست خود، وسائل خیر و سعادت را تبدیل به وسائل شر و تیرهروزى مىكند:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلوُا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً...»(2)
آیا ندیدى حال مردمى كه نعمت خدا را به كفر مبدل ساختند.
بله انسان در معرض این خطر هست كه با دست خود نعمت خدایى را تبدیل به نقمت كند و وسیله خیر را تبدیل به وسیله شر كند، لذا پس از آنكه مردم تشویق مىشوند به رفتن به مساجد و ثواب گامهایى كه به سوى مسجد برداشته مىشود شماره مىگردد، باز به مؤمنان گوشزد مىشوند كه سعى كنید استفاده بایسته و شایسته از مسجد ببرید و متوجه باشید كه
1. همان، ج 5، ص 372.
2. ابراهیم / 28.
براى چه به مساجد آمدید، تا خداى ناكرده مشغول گفتگو درباره دنیا، خرید و فروش، گرانى و ارزانى و قیمت دلار و زمین و فلان و بهمان نشوید و به طور كلى فراموش كنید كه كجا هستید و براى چه آمدید! از این رو آداب خاصى براى مسجد معیّن شده كه با رعایت آنها، انسان مبتلا به غفلت نشود و از بركات مسجد محروم نگردد.
قبل از بررسى سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم مىدانیم نكتهاى را یادآور شویم و آن اینكه: هنگامى كه انسان آهنگ مسجد مىكند، بایسته است در حد توانایى خود در شناخت آداب حضور در مسجد بكوشد؛ زیرا هرچه معرفت فزونى گیرد، عمل با ارزشتر مىگردد و مراعات ادب سبب تقرب بنده به خداوند مىشود و بعلاوه كسى كه آداب حضور را رعایت كند، عمل او سبب قرب به خداوند و قبولى اعمال مىگردد. باید متوجه باشیم كه وقتى در مسجد حاضر مىشویم، در آستان خداوند متعال داخل شدهایم و در محضر او هستیم و بجاست كه براى شناخت آداب حضور حضرت حق، آداب حضور در نزد بزرگان و مهتران را معیار قرار دهیم و بنگریم كه وقتى به محضر مهتر و بزرگى وارد مىشویم، چگونه خشوع و تواضع و احساس كوچكى ما را فرا مىگیرد. با توجه به اینكه عظمت مهتران با عظمت ذات خداوندى قابل مقایسه نیست و همچنین نسبت حق ادب حضور در محضر پروردگار نیز با حق ادب حضور بزرگان و مهتران قابل مقایسه نیست.
با توجه به آنچه ذكر شد، درمىیابیم كه احدى قدرت رعایت حق ادب حضور پروردگار را ندارد. بنابراین ما نمىتوانیم آداب حضور به نزد خداوند را رعایت كنیم، پس لااقل در آن هنگام بنگریم كه رفتارمان چگونه است و تقصیر و كوتاهى خود را در نظر آوریم كه همین اندك ما را به باب كرم خداوند رهنمون مىشود. امام صادق(علیه السلام)در حدیث مفصلى، آداب حضور در مسجد را چنین ذكر مىكنند:
«هر گاه به در مسجدى رسیدى، بدان كه تو آهنگ سلطان و پادشاه عظیمى را كردهاى كه بر بساطش جز پاكیزهشدگان دیگرى پاى ننهد و براى مجالست او جز به صدّیقان و راستكرداران رخصت داده نشود و آنگاه كه بر بساط او قدم نهى، بدان كه اگر اندك غفلتى
از تو سر بزند در خطرى عظیم و پرتگاهى سهمگین قرار گرفتهاى و بدان كه او قادر است كه با عدل و یا فضل خود با تو معامله كند. پس اگر بر تو لطف كرد و با فضل و رحمتش با تو معامله كرد طاعت اندك تو را مىپذیرد و در مقابل،اجر و پاداش بسیار نصیب تو مىگرداند و اگر با عدلش با تو بخواهد معامله كند و آنچه را كه تو مستحق آن هستى به تو بدهد، تو را باز خواهد گردانید و طاعتت را، هر چند كه زیاد باشد، رد خواهد كرد و او آنچه را كه بخواهد مىكند.
پس در پیشگاه او به عجز، تقصیر و فقر خود اعتراف كن؛ چرا كه تو قصد عبادت و انس با او كردهاى . اسرارت را بر او عرضه كن و بدان كه پنهان و آشكار همه مخلوقات را او مىداند و ذرّهاى بر او پوشیده نیست و در حضور او همچون فقیرترین بندگانش باش و قلبت را از هر چه كه تو را از او به خود مشغول گرداند و حجاب بین تو و او گردد خالى كن؛ چرا كه او جز پاكیزهترین و خالصترین دلها را نپذیرد و نیك بنگر كه از كدامین دفتر اسمت خارج مىشود. پس اگر شیرینى مناجات با او را چشیدى و از گفتگوى با او احساس لذّت كردى و از جام رحمت و كرامات او چشیدى، این نشانه حسن اقبال او به تو و اجابت دعوتت از سوى اوست و بدان كه براى خدمت او شایسته هستى. پس داخل مسجد شو كه اذن و امان به تو داده شده است و اگر غیر از این بود، همچون درماندهاى كه همه درها به رویش بسته شده، هیچ كارى از او ساخته نیست، بایست و بدان كه هر گاه او بداند كه تو واقعاً به او پناهنده شدهاى، به چشم رأفت و رحمت و عطوفت به تو خواهد نگریست و تو را به آنچه مورد رضاى اوست موفق مىدارد؛ چرا كه او كریم و بزرگوار است و بزرگوارى را نسبت به بندگانى كه درمانده و مضطر در پیشگاه او ایستاده، چشم طلب به باب لطف و رضایت او دوختهاند دوست مىدارد، زیرا خود فرمود:
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ...؛نمل/62»(1)
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مقام تشویق به حضور در مسجد مىفرمایند:
1. مصباح الشریعه (مركز نشر كتاب،قطع جیبى) ص 10، باب 12.
«یا أباذرٍّ؛ ألكلمة الطیّبة صدقةٌ و كلّ خطوة تخطوها الى الصّلوة صدقةٌ.»
اى ابوذر؛ سخن نیكو و پاك و هر قدمى كه به سوى نماز بر مىدارى صدقه است.
عنوان «صدقه» از عناوینى است كه در فرهنگ اسلامى فراوان به كار مىرود و مطلوبیت آن روشن است: وقتى مىگویند فلان كار صدقه است، به این مىماند كه بگویند ارزش فوقالعاده و ثواب بسیارى دارد. از این جهت وقتى مىخواهند والایى و ارزشمندى چیزى را معرفى كنند، مىگویند این كار صدقه است. از جمله به سخن نیك و شایستهاى كه به كسى مىگوییم، صدقه گفته شده، تا آن را كم ارزش تلقى نكنیم و توجه داشته باشیم كه وقتى سخن خوبى به كسى گفتیم كه به دردش خورد و موجب گشت به خداوند توجه یابد و از كار زشتى دست بردارد، یا حتى آن سخن موجب شادى مؤمن غمزدهاى شد و به او امید داد و او را از ناامیدى و افسردگى رها ساخت، آن سخن مطلوب خداوند است و اگر به قصد اطاعت خداوند گفته شود عبادت است.
اول پیامبر مىفرماید هر حرف نیكویى صدقه است و سپس مىفرماید هر قدمى كه به مسجد برمىدارید نیز صدقه است و از این به بعد محور بحث مسجد است. طبیعى است وقتى انسان بر مفهوم و معناى این سخن حضرت واقف شد و باور كرد كه هر قدمى كه به مسجد برمىدارد صدقه است و داراى پاداش و ثواب است، هر چند مسجد به خانهاش دور باشد، باز براى رفتن به مسجد شتاب مىكند و براى او رفتن به مسجد دشوار نیست و بهانه نمىآورد كه مسجد دور است؛ چون او مىداند كه هر چه مسجد از خانهاش دورتر باشد، براى رفتن به آن ثواب بیشترى مىبرد.
آنگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آداب حضور در مسجد مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ منأجاب داعى اللّه و أحسن عمارة مساجد اللّه كان ثوابه من اللّه الجنّة»
اى ابوذر؛ هر كس دعوت كننده به سوى خداوند را لبیك گوید و نیكو به آبادانى مسجد همت گمارد پاداش او از ناحیه خداوند بهشت است.
ظاهراً منظور از خواننده به سوى خداوند مؤذّنى است كه اذان مىگوید، چون او از
طرف خداوند مردم را به خانه او دعوت مىكند و كارش این است كه با صداى بلند اذان بگوید و اعلام كند كه وقت نماز فرا رسیده، تا مردم جهت عبادت در مسجد حاضر شوند. اگر كسى دعوت او را پذیرفت، یعنى با شنیدن صداى اذان به مسجد حركت كرد و بعلاوه سعى كرد مسجد را آباد نگه دارد، پاداش او بهشت است.
در ابتدا از عمارت مسجد، ساختن اولیّه مسجد و یا نگهدارى و تعمیر مسجدى كه رو به ویرانى گذاشته است به ذهن مىآید، ولى این معنا با جمله پیشین چندان تناسبى ندارد. بنابراین باید معناى عمارت مسجد، گستردهتر از ساختن، تعمیر و نگهدارى بناى مسجد باشد. عنوان «عمارت مسجد» كه در قرآن شریف و روایات به كار برده شده است، از نظر لغوى، هم شامل ساختن اولیّه مسجد و هم تعمیر و نگهدارى آن و هم شامل زیارت كردن و رفت و آمد به مسجد مىشود و در روایاتى كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده نیز بر هر سه امر تاكید شده: هم ساختن مسجد، هم تجدید بنا و مرمّت آن، و هم رفت و آمد به مساجد مورد ترغیب و سفارش قرار گرفته است. با توجه به آنچه ذكر شد، به نظر مىرسد كه ابوذر نیز متوجه شد كه از عنوان «عمارت مسجد» غیر از ساختن و آبادانى ظاهرى و تعمیر و نگهدارى، معناى دیگرى در نظر گرفته شده است و به این جهت از كیفیت عمارت مسجد سئوال مىكند. چون اگر منظور عمارت و ساختن بناء مسجد بود، براى ابوذر جاى ابهامى باقى نمىماند تا سؤال كند.
ابوذر مىپرسد: اى رسول خدا، پدر و مادرم فداى تو باد چگونه مساجد خدا را آباد كنیم؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جواب مىفرماید:
«لاترفع فیها الاصوات و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى فیها و لایباع. و اترك اللّغو ما دمت فیها فان لمتفعل فلاتلومنّ یوم القیامة الاّ نفسك»
(آبادانى مسجد به این است كه) در آن صدا بلند نشود، از باطل و بیهوده كارى خوددارى شود، خرید و فروش در آن انجام نگیرد و تا در مسجد هستى از لغو بپرهیز و الاّ در روز قیامت جز خودت را سرزنش نكن.
در این جملات، پیامبر ابوذر را متوجه چهار دستورالعمل اخلاقى و تربیتى مىكنند:
1. پرهیز از داد زدن و بلند سخن گفتن در مسجد، چرا كه مسجد جاى عبادت است و چه بسا بلند سخن گفتن موجب مىشود كه حواس دیگران پرت شود و نتوانند در نماز و عبادت تمركز فكر داشته باشند. بعلاوه بلند حرف زدن در اجتماع، نوعى بىادبى تلقى مىگردد و شایسته است كه انسان در مسجد رفتار شایسته و متین داشته باشد و از كارى كه با آداب انسانى سازگار نیست بپرهیزد. بنابراین یكى از مصادیق آبادى مسجد، این است كه انسان در آن با متانت و وقار باشد و سعى كند سكوت را رعایت كند و اگر خواست سخن گوید، آرام حرف بزند تا مزاحم سایرین كه ـ یا مشغول نمازند و یا به كار دیگرى مشغولند ـ نشود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پرهیز از بلند كردن صدا در مسجد مىفرمایند:
«إِذا فَعَلَتْ أُمَّتى خَمْسَ عَشْرَةَ خَصْلَةً حَلَّ بِهَا الْبَلاءُ. قیلَ: یا رَسُولَ اللّهِ ما هُنَّ؟ قالَ: إِذا ارْتَفَعَتِ الْأَصْواتُ فِى الْمَساجِدِ...»(1)
هنگامى كه پانزده خصلت در میان امّت من رایج شود بلا بر آنان نازل خواهد شد. از جمله آن خصلتها آن است كه صداها را در مسجد بلند كنند.
2. دورى از گفتگوهاى باطل و بیهوده: مسجد خانه خدا و محل عبادت است و طرح سخنان باطل و بیهوده در مسجد و سخنان نامطلوبى كه اصلا سزاوار مطرح شدن نیست، نكوهیده است. چون این، نوعى بىاحترامى به مسجد و عدم رعایت شأن آن است. مثل اینكه كسى در خانه دیگرى مهمان باشد و از دشمنان میزبان سخن گوید و آنان را بستاید و از موضوعاتى سخن بهمیان آورد كه میزبان را مىآزارد، یا كارى كه صاحب خانه خوش ندارد انجام دهد؛ مسلّماً چنین رفتارى خلاف ادب و انسانیت است. مهمان باید حق میزبان را رعایت كند و طورى رفتار كند كه او خشنود گردد: خداوند دوست نمىدارد كه بندگانش بحثها و گفتگوهایى را مطرح كنند كه به ضرر آنهاست و سعادتشان را به خطر مىافكند. بعلاوه انجام كارهاى بیهوده و طرح سخنان باطل در مسجد، موجب مىگردد كه حیثیت و
1. تحف العقول،باب مواعظ النبى و حكمه، ص 52.
فلسفه وجودى مسجد فراموش شود، چرا كه وقتى در مسجد نشستند و حرفهاى بیهوده زدند، یادشان مىرود كه آنجا مسجد است و براى چه به آنجا رفتهاند.
3. پرهیز از خرید و فروش در مسجد: انجام خرید و فروش و نیز كارهایى كه شغل و حرفه تلقى مىشود، مانند: آهنگرى، نجارى و آرایشگرى و مانند آنها، در مسجد ممنوع است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است كه:
«جَنِّبوُا مَساجِدَكُمْ الْبَیْعَ وَالشِّراءَ....»(1)
مساجد خویش را محل خرید و فروش قرار ندهید.
بازار را قرار دادهاند براى تجارت و خرید و فروش و پرداختن به شغل و حرفههایى كه جامعه بدانها نیاز دارد، اما مسجد مخصوص عبادت است و نباید كارهاى دنیوى، مثل خرید و فروش در آن انجام گیرد. طبیعى است وقتى مسجد نیز جاى خرید و فروش و معامله گشت، جنبه یادآورى و مذكّر بودن خویش را از دست مىدهد و نه تنها انسان را به یاد خداوند نمىاندازد، بلكه او را متوجه دنیا و كسب درآمد بیشتر مىكند، از این رو خود تبدیل به بازار و محل كسب گشته، استفاده در خور و بایسته از آن نمىشود.
مسجد محل ذكر و یاد خداوند متعال است و تكیه اسلام بر این است كه این مكان مقدّس از هر كارى كه باعث جلب توجه مردم به غیر خداوند مىشود، خالى گردد تا كاملا زمینه ذكر و عبادت در آن فراهم باشد. از این جهت حتى از انجام كارهایى كه جنبه شغل و حرفه دارد، نظیر آهنگرى و نجارى، در مسجد منع شده است: در روایتى آمده است كه:
«إِنَّ رَسُولَ اللّه(صلى الله علیه وآله) مَرَّ بِرَجُل یَبْرِىُ مَشاقِصَ لَهُ فِى الْمَسْجِدِ فَنَهاهُ وَ قالَ: إِنَّها لِغَیْرِ هَذا بُنِیَتْ.»(2)
رسول خدا در مسجد به مردى كه تیرهاى خود را مىتراشید برخوردند و او را از آن كار منع كرده، فرمودند: مسجد را براى این گونه كارها نساختهاند.
و نیز امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 507.
2. وسائل الشیعه، ج 3، ص 496.
«إِنَّ أَمیرَالْمُؤْمِنین(علیه السلام) رَاَى قاصّاً فِى الْمَسْجِدِ فَضَرَبَهُ بِالدُّرَّةِ وَ طَرَدَهُ.»(1)
امیرالمومنین در مسجد داستانسرایى را كه مشغول داستانسرایى بود با تازیانه از مسجد بیرون كردند.
4. پرهیز از كارهاى لغو در مسجد: پیامبر سفارش مىكنند كه تا در مسجد حرف لغو نزنید و كار لغو انجام ندهید. سعى كنید رفتار شما در مسجد مطلوب باشد تا خوشایند خداوند متعال قرار گیرد و موجب پاداش و ثواب و كمال شود. كارهایى كه فایدهاى بهحالتان ندارد لااقل در مسجد انجام ندهید، گذشته از آنكه در همهجا انسان باید از گفتار و رفتار لغو دورى گزیند و از اوصاف مؤمنان این است كه از لغو دورى مىجویند:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ. الَّذِینَهُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ. وَالَّذِینَهُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ.»(2)
همانا اهل ایمان رستگار گشتند. آنان كه در نماز خاضع و خاشعند. و آنان كه از لغو روگردانند.
مؤمن اصلا باید كار لغو انجام ندهد و نگذارد كه عمرش بیهوده تلف شود، اما چون عموم مردم، كم و بیش، كارهاى بیهوده نیز انجام مىدهند و لااقل كارهاى مباحى كه سودى ندارد انجام مىدهند، سعى كنند از انجام آن كارها در مسجد خوددارى كنند و مسجد را مخصوص عبادت قرار دهند، تا شأن مسجد حفظ گردد و خود بیشتر از آن استفاده معنوى برند و نیز جنبه مذكّریت و هدایتگرى آن باقى بماند.
در ادامه پیامبر مىفرمایند: اگر آداب مسجد را رعایت نكردید، در روز قیامت فقط خود را ملامت كنید. آن روز كه انسان تازه مىفهمد كه چه استفادههایى مىتوانست از مسجد ببرد. از همان لحظههایى كه در مسجد نشسته بود، چقدر مىتوانست براى آخرتش استفاده كند، اما نه تنها استفاده نبرد بلكه در عوض كارى كرد كه آخرتش را نیز تباه ساخت. در آن هنگام به حسرتى مبتلا مىشود كه قابل وصف نیست.
1. همان، ص 515.
2. مومنون / 1ـ3.
«یا أباذرٍّ؛ انَّ اللّه تعالى یعطیك ما دمت جالساً فى المسجد بكلّ نفس تنفّست درجةً فى الجنّة»
اى ابوذر؛ تا تو در مسجدى خداوند متعال در برابر هر نفسى كه مىكشى درجهاى در بهشت به تو عطا مىكند.
پس از آنكه از منزل به سوى مسجد حركت كردیم و آداب مسجد را رعایت كردیم و نمازمان را خواندیم، باز ما را تشویق كردهاند كه پس از نماز فوراً از جا حركت نكنیم، بلكه سعى كنیم هر چه بیشتر در مسجد بمانیم؛ چرا كه مادام كه ما در مسجدیم خداوند در مقابل هر نفسى كه مىكشیم درجهاى در بهشت به ما عطا مىكند. اگر قران خواندیم، ذكر خدا گفتیم و به عبادت و سجده مشغول شدیم؛ به ثواب این اعمال مىرسیم و علاوه بر آن، خود نفس كشیدن در مسجد موجب مىگردد كه خداوند به ما درجهاى در بهشت عطا كند. چون همین نفس كشیدن به قصد اطاعت خداوند و براى این بوده كه ما جهت خوشنودى خداوند در مسجد و خانه او ماندهایم و هر كارى كه براى جلب رضایت خداوند و به قصد اطاعت او انجام گیرد، عبادت است و هر عبادتى موجب دریافت درجهاى در بهشت مىشود. اما باید توجه داشته باشیم كه آن ثواب براى نفس كشیدن به هنگام عبادت است، نه نفس كشیدن به هنگام گفتگو در امور دنیا.
گفته شد كه ماندن در مسجد و نفس كشیدن در آن، مستحب و داراى ثواب است، اما این بدان معنا نیست كه ما همه امور و كارهاى ضرورى را كنار نهیم و در مسجد معتكف گردیم. ممكن است بین دو كار مستحب تزاحم واقع شود، به این معنا كه انسان قادر به انجام یكى از آن دو كار است، در این صورت باید آن كارى كه استحبابش بیشتر است انتخاب كنیم و گاه ممكن است مستحب با واجب تزاحم داشته باشد، در این صورت باید واجب را انجام دهیم و مستحب را كنار گذاریم. بنابراین اگر سفارش كردهاند كه عمل مستحبى را فراوان انجام دهید، به این معنا نیست كه حتى اگر با واجبى تزاحم داشت، واجب را كنار گذارید و مستحب را انجام دهید؛ ما باید متوجه این مطلب باشیم.
وقتى در مقام تشویق به عملى حسن آن را بر مىشمارند، آن حسن براى عمل فى حد نفسه است، یعنى بدون تزاحم و مزاحمت با عمل دیگر. از این جهت ممكن است سخن و بیانى اطلاق ظاهرى داشته باشد، اما از نظر ملاك با عبادت دیگر و یا كار واجب دیگرى تزاحم یابد و در این صورت، آن كار مستحب از مطلوبیت مىافتد و نباید انجام گیرد. پس اگر سفارش كردهاند كه سعى كنیم زیاد در مسجد بمانیم، بدان معنا نیست كه درس و بحث و كارهاى ضرورى خویش را رها كنیم و در مسجد بسر بریم و ذكر بگوییم. درس و بحث واجب را نمىتوان با نشستن در مسجد،یا گفتن ذكر و انجام عبادت مستحبى كنار نهاد و اینها جایگزین درس و بحث نمىشوند و هیچ گاه مستحب جاى واجب را نمىگیرد: تكالیف و وظایف ضرورى و واجب داراى اهمیّتند و نمىتوان به بهانه نشستن در مسجد و گفتن ذكر كنار نهاده شوند.
«و تصلّى علیك الملائكة و تكتب لك بكلّ نفس فیه عشر حسنات و تمحى عنك عشر سیئات.»
و فرشتگان بر تو صلوات مىفرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته مىشود و ده سیّئه از تو محو مىگردد.
آنچه ذكر شد فائده نشستن در مسجد است، چون مسجد محل عبادت و جایى است كه انسان در آن متوجه خداوند مىشود. از این جهت در روایات مسجد به عنوان بازار آخرت معرفى شده است و تكیه شده كه انسان سعى كند پیش از دیگران داخل مسجد شود و بعد از آنان خارج گردد:
«قالَ رَسُولُاللّه(صلى الله علیه وآله) لِجَبْرَئیِلَ: أَىُّ الْبِقاعِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى؟ قالَ: أَلْمَساجِدُ وَ أَحَبُّ أَهْلِها إِلَى اللّهِ أَوَّلُهُمْ دُخُولا إِلَیْها وَ آخِرُهُمْ خُرُوجاً مِنْها»(1)
پیامبر از جبرئیل سؤال كردند: كدام مكانها نزد خداوند محبوبتر است؟ جبرئیل عرض كرد: مساجد، و دوست داشتنىترین اهل مسجد نیز كسى است كه پیش از همه به مسجد داخل و پس از همه از مسجد خارج مىشود.
1. وسائل الشیعه، ج 12، ص 345.
«یا أباذرّ؛ أتعلم فى أىّ شى أنزلت هذه الایة: «إصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون» قلت: لا فداك أبى و أمى. قال: فى انتظار الصّلاة خلف الصّلاة»
«اى ابوذر؛ آیا مىدانى كه آیه: «اى اهل ایمان در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به بردبارى و پایدارى سفارش كنید و با یكدیگر ارتباط ایجاد كنید و تقواى خدا داشته باشید تا رستگار شوید» در چه موردى نازل شده؟ گفتم: نه پدر و مادرم فداى تو باد. فرمود: درباره انتظار كشیدن نماز بعد از نماز نازل شده است.
درباره مفهوم و معناى «مرابطه» در آیه شریفه، تفسیرهاى گوناگونى شده. از جمله تفسیرها این است كه چون «مرابطه» همخانواده واژه «ربط» به معناى بستن و نیز واژه «رباط» ـ كه به معناى بستن چیزى در مكانى،مثل بستن اسب در محلى و بعد به صف كردن و آماده ساختن اسبان براى مقابله با دشمن اطلاق گردید ـ مىباشد، از این جهت «مرابطه» به معناى مراقبت از مرزها و آماده شدن براى كارزار با دشمن است. اما با دقت درآیه و آیات قبل از آن، معناى وسیعترى از آیه بهدست مىآید كه هم شامل دفاع و مرزبانى از حریم مرزهاى میهن اسلامى مىشود و هم شامل دفاع از مرزهاى ایمان و عقیده مىگردد، از این جهت مىنگریم كه در برخى از احادیث از علماء و دانشمندان دین، تعبیر به «مرابطون» و مرزبانان شده است:
امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«عُلَماءُ شِیعَتِنا مُرابِطُونَ بِالثِّغَرِ الَّذى یَلى إِبْلیسَ وَ عَفارِیتَهُ وَ یَمْنَعُونَهُ عَنِ الْخُرُوجِ عَلىَ ضُعَفاءِ شیعَتِنا وَ عَنْ أَنْیَتَسَلَطَ عَلَیْهِمْ إِبْلیسُ»(1)
دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانى هستند كه در برابر لشكر ابلیس صف كشیدهاند و از حمله آنها به افرادى كه قدرت دفاع از خود ندارند جلوگیرى مىكنند.
بعلاوه مقام دانشمندان و علماء بالاتر از مرزدارانى است كه از سرحدّات و مرزها دفاع و پاسدارى مىكنند، چون آنها حافظ مرزهاى جغرافیایى هستند و علماء حافظ عقاید و
1. بحارالانوار، ج 2، ص 5.
فرهنگ و اسلامند و مسلّماً امّتى كه مرزهاى عقیده و فرهنگ او مورد هجوم بیگانه قرار گیرد و نتواند از خود دفاع كند، در مدت كوتاهى علاوه بر شكست از نظر عقیده و فرهنگ، از نظر سیاسى و نظامى نیز شكست مىخورد.
از جمله تفاسیرى كه براى«مرابطه» ذكر كردهاند این است كه بعد از هر نمازى به انتظار نماز دیگر بمانید و پىدرپى نماز بجا آورید و نیز مرابطه به معناى رفتوآمد به مسجد نیز مىآید، چون رفتوآمد به مساجد باعث ارتباط بین انسانها و قلبهاى مؤمنان مىگردد.
«یا أباذرٍّ؛ اسباغ الوضوء فى المكاره من الكفّارات و كثرة الإختلاف الى المساجد فذلكم الرباط.»
اى اباذر؛ نیكو وضو گرفتن در سختىها(مانند سردى هوا) از كفارات است و فراوان به مسجدها رفتن رباط است كه در آیه به آن امر شده است.
وقتى هوا سرد است و وضو گرفتن دشوار است، اگر كسى سعى كند در آن حالت سخت و دشوار با حوصله و شاداب وضو بگیرد، وضوى او كفاره گناهانش مىگردد. این به جهت فضیلت وضو با آب سرد در هواى سرد است، چنانكه در روایت دیگرى نصیز آمده است كه:
«قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) أَلا أَدُلُّكُمْ عَلَى شَىْء یُكَفِّرُ اللّهُ بِهِ الْخَطایا وَ یَزِیدُ فىِ الْحَسَناتِ؟ قیلَ: بَلى یا رَسُولَاللّهِ. قالَ: إِسْباغُ الْوُضُوءِ عَلَىالْمَكارِهِ وَ كَثْرَةُ الْخُطا إِلىَ هذِهِ الْمَساجِدِ وَ انْتِظارُ الصَّلاةِ بعْدَ الصَّلاةِ.»(1)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند: آیا مایلید شما را به چیزى راهنمایى كنم كه موجب آمرزش گناهان و افزایش حسنات و خوبىها مىگردد؟ عرض شد: آرى اى رسول خدا. فرمودند: نیكو وضو گرفتن در سختىها و فراوان پیاده به مساجد رفتن و انتظار كشیدن نماز بعد از نماز.
1. وسائل الشیعه، ج 1، ص 267.
در ادامه پیامبر(صلى الله علیه وآله) مىفرمایند:
«یا أباذر؛ یقول اللّه تبارك و تعالى: إنّ أحبّ العباد الىّ المتحابّون من أجلى، المتعلّقة قلوبهم بالمساجد و المستغفرون بالاسحار أولئك اذا أردت بأهل الأرض عقوبةً ذكرتهم فصرفت العقوبة عنهم.»
اى ابوذر؛ خداوند متعال مىفرماید: محبوب ترین بندگان نزد من كسانى هستند كه به جهت من به یكدیگر محبت و دوستى مىكنند. آنان كه دلهایشان با مساجد پیوند دارد و در سحرگاهان به استغفار مىپردازند. آنان كسانى هستند كه اگر به اهل زمین عقوبتى متوجه سازم، به جهت آنها عقوبت را از ایشان باز مىدارم.
آرى خداوند متعال به پاس وجود محبوبترین بندگانش كه دلهایشان به مسجد پیوند خورده است و منتظر فرصتى هستند كه به مسجد بروند و در نیمههاى شب به نجواى با حق مىپردازند، بلاء و عقوبت خود را از جامعه برمىدارد. غیر از اینكه آنان در آخرت به مقامهاى والا و ثوابهاى بىشمارى مىرسند، از جمله آثار وجودى آنها رفع عذاب از جامعه است. چه اینكه این دسته آثار فراوان دیگرى نیز براى جامعه دارند كه همه اینها در پرتو رفتوآمد به مسجد و توجه به خداوند حاصل مىشود:
فایده و بهرهاى كه انسان در سایه انس با مسجد و رفتوآمد به آن نصیبش مىشود، تنها منحصر به ثواب اخروى و توجه لطف الهى، در سراى دیگر، به او نیست، بلكه در همین جهان نیز فواید و آثار اخلاقى، علمى، تربیتى، اجتماعى و سیاسى و حتى فواید مادى فراوانى در سایه رفتوآمد به مسجد نصیب انسان مؤمن مىشود. امیرالمؤمنین در مقام بیان برخى از آثار ارزشمند و سازنده رفتوآمد به مساجد مىفرمایند:
«مَنِ اخْتَلَفَ إِلَى الْمَساجِدِ أَصابَ إِحْدَى الثَّـمانِ: أَخاً مُسْتَفاداً فِى اللّهِ، أَوْ عِلْماً مُسْتَطْرَفاً، أَوْ آیَةً مُحْكَمَةً، أَوْ یَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّ عَلى هُدىً، أَوْ رَحْمَةً،أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدىً، أَوْ یَتْرُكُ ذَنْباً خَشْیَةً أَوْحَیاءً.»(1)
1. بحارالانوار، ج 83، ص 351.
كسى كه به مسجد رفت و آمد مىكند(دست كم) یكى از امور هشت گانه زیر نصیب او مىشود:
1. برادرى ایمانى كه در مسیر خداوند از او استفاده كند. 2. علم و دانشى نو و تازه. 3. فهم و درك آیه اى از آیات قرآن. 4. شنیدن سخنى كه او را به هدایت رهنمون باشد. 5. رحمتى كه انتظار آن را از جانب خداوند مىكشد. 6. سخنى كه او را از گمراهى و هلاكت باز دارد. 7. ترك گناه به سبب روح خشیت و خداترسى كه در پرتو آمدوشد به مسجد به قلب او وارد شده. 8. ترك گناه به جهت حیا از برادران ایمانى خود كه در مسجد با آنان آشنا شده است.
در پایان این بخش حضرت مىفرمایند:
«یا أباذرٍّ؛ كلّ جلوس فى المسجد لغوٌ الاّ ثلاثهً: قراءة مصلّ أو ذكر اللّه أو سائلٌ عن علم.»
اى ابوذر؛ هر گونه نشستن در مسجد بىفایده است مگر در سه حال: یا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد. یا به یاد خداوند ذكر گوید. یا به آموختن دانش اشتغال ورزد.
آن همه تأكید و سفارش براى رفتوآمد به مسجد و برشمردن آثار و بهرههاى معنوى و مادى حضور در مسجد و نیز برشمردن ثواب نفسهایى كه انسان در مسجد مىكشد، براى این است كه انسان مسجد را كانون ارتباط با خداوند و كسب معنویت قرار دهد و در راستاى تكامل معنوى و سعادت خود از آن بهره جوید و الا اگر كارى در ارتباط با آخرت نبود، باید از انجام آن در مسجد خوددارى كرد. از این جهت پیامبر(صلى الله علیه وآله) كارهاى مثبتى كه زیبنده مسجد است را به سه قسم تقسیم مىكنند و انجام جز آن را در مسجد لغو مىدانند.
الف) انسان به نماز مشغول گردد و در آن قرآن بخواند و یا پس از آن به خواندن قرآن مشغول شود.
ب) ذكر خداوند متعال را بر زبان جارى سازد و یا حتى در دل، توجه قلبى به خداوند داشته باشد.
ج) در مسجد مشغول فراگیرى علوم و معارف شوید و مسجد را محلى براى ترویج و گسترش علم و بسط آگاهى قرار دهید، كه در این صورت هم كار شما ارزشمند و ثمره آفرین است و هم بر درجات شما مىافزاید و موجب خوشبختى ابدى شما مىشود.
با توجه به آنچه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این بخش در ارتباط با اهمیّت مساجد و لزوم رفتوشد به آنها و فضیلت عبادت و گذران وقت در آن و نیز لزوم استفاده بهینه از مسجد فرمودند شایسته است كه هر چه بیشتر به مسجد، این خانه خداوند، اهمیّت دهیم و سعى كنیم مساجد را آباد نگه داریم و بترسیم كه در قیامت، مسجد به جهت بىاعتنایى به آن از ما شكایت كند؛ چنانكه امام صادق(علیه السلام) مىفرمایند:
«شَكَتْ الْمَساجِدُ إِلَى اللّهِ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَها مِنْ جیرانِها فَأُوْحَى اللّهُ إِلَیْها وَ عِزَّتى وَجَلالى لا قَبِلْتُ لَهُمْ صَلاةً واحِدَةً وَ لا أُظْهِرَنَّ لَهُمْ فِى النّاسِ عَدالَةً وَ لا نالَتْهُمْ رَحْمَتى وَ لا جاوَرُونى فى جَنَّتى.»(1)
مساجد از آن دسته از همسایگان خود كه در مسجد حاضر نمىشوند به خداوند متعال شكایت كردند. خداوند متعال به مساجد وحى فرمود: به عزّت و جلال خودم سوگند، یك ركعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم كرد و در میان مردم از آنان عدالتى آشكار نمىسازم. رحمت من آنان را شامل نمىشود و در بهشت همسایه و نزدیك به من نخواهند بود.
1. وسائل الشیعه، ج 3، ص 479.