درس سیزدهم:
از فراگیر انتظار میرود:
ـ جاودانگی و جهانی بودن قرآن را با استناد به آیات اثبات كند؛
ـ شبهههای محدودیت زمانی و مكانی دعوت قرآن را به نقد كشد؛
ـ ارتباط میان ختم نبوت و جاودانگی قرآن را بیان كند؛
«ان رجلا سأل اباعبدالله(علیه السلام) ما بال القرآن لا یزداد علی النشر و الدرس الا غضاضة؟ فقال: لان الله لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس؛ مردی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چگونه است كه بررسی و مطالعه و نشر مطالب قرآن، جز بر تازگی و طراوتش نمیافزاید؟ فرمودند: زیرا خداوند آن را برای زمان و مردم خاصی قرار نداده است.» (1)
مكاتب و ادیان جهان را در یك دسته بندی كلی میتوان در دو گروه قرار داد: نخست مكاتبی كه مخاطب خود را گروه، ملت، نژاد و یا طبقهٔ خاصی میدانند و داعیهٔ نجات و هدایت بخش خاصی از انسانها را دارند، و دوم ادیانی كه همه انسانها را مورد توجه قرار داده و در پی نجات همه آنان هستند.
هر انسان منصفی كه كمترین آشنایی با تاریخ و تعالیم اسلام داشته باشد، میداند كه اسلام و قرآن همه ملتها را به آیین، معارف و مقررات خود دعوت كرده و هیچ فرد، گروه، ملت و نژادی را استثنا نكرده است. برخی در اثر ناآگاهی و برداشتهای نادرست یا آگاهانه و به منظور ضربه زدن به اسلام و جلوگیری از نفوذ و حاكمیت آن، با تمسك به برخی آیات مدعی شدهاند كه قرآن داعیهٔ جهانی بودن و جاودانگی ندارد و ویژه مردم عرب شبه جزیرهٔ عربستان در زمان نزول قرآن است.
1. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج92، ص15.
در این درس برای روشن شدن جاودانگی و جهانی بودن قرآن و پاسخ به شبهات یاد شده، به بررسی آیات قرآن در این باب میپردازیم. آیاتی كه بیانگر جاودانگی و جهانی بودن قرآن است، در یك تقسیمبندی كلی در دو دسته جای میگیرد:
این آیات خود به چند گروه زیر تقسیم میشود:
أ) آیاتی كه قرآن را برای «جهانیان» یا «مردم» میداند؛ مانند:
ـ «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِین؛(انعام، 90)؛ آن (قرآن) جز یادآوری برای جهانیان (چیز دیگری) نیست»؛
ـ «وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَل ...؛ (كهف، 54)؛
و هرآینه در این قرآن برای مردم از هرگونه مثالی آوردیم»؛
ـ «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاس ...؛ (بقره، 185) ماه رمضان كه در آن قرآن فرو فرستاده شده كه رهنمودی برای مردم ... است».
ب) آیاتی كه پیروان ادیان گوناگون را مورد خطاب قرار داده و آنان را به ایمان به قرآن و معارف آن دعوت كرده و یا سعادت جاودانهشان را به آن پیوند داده است؛ مانند:
ـ «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِید؛(حج، 17) همانا كسانی كه ایمان آوردند (مسلمانان) و كسانی كه یهودی شدند و صابئان و نصرانیان و گبران و كسانی كه مشرك شدند، خداوند میانشان روز رستاخیز داوری میكند، همانا خدا بر هر چیزی گواه است»
ـ «فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوا ...؛ (بقره، 137)؛ پس اگر به مانند آنچه شما به آن ایمان آوردهاید ایمان آورند، همانا (به حق) راه یافتهاند»
ج) آیاتی كه همه انسانها را با تعبیر «یا بنی آدم» و «یا ایها الناس» خطاب كرده است و راه درست هدایت را به آنان نشان میدهد؛ مانند:
ـ «یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّكُمُ الشَّیْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْكُم مِّنَ الْجَنَّة؛(اعراف، 27)؛ ای فرزندان آدم، مبادا شیطان فریبتان دهد چنانكه پدر و مادرتان را از بهشت بیرون كرد»؛
ـ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُالَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون؛(بقره، 21)؛ ای مردم، خداوندگارتان را كه شما و پیشینیان شما را آفریده، بپرستید؛ باشد كه پرهیزگار شوید».
د) آیاتی كه جنیان را مخاطب قرآن میداند؛ مانند: «وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِین؛(احقاف، 29)؛ و (یاد كن) آنگاه كه گروهی از جنیان را به سوی تو روانه كردیم كه قرآن را بشنوند و چون نزد او حاضر شدند، گفتند خاموش باشید و گوش كنید و چون (تلاوت آیات) پایان یافت، به سوی قوم خود بازگشتند در حالی كه آنان را بیم (و هشدار) میدادند».
آیات پیشگفته به روشنی بر عمومیت دعوت قرآن برای همه مردم جهان دلالت دارند. بر اساس آخرین آیهای كه بیان شد، جنیان نیز مخاطب قرآنند. چنانكه خواهیم گفت، عمومیت این آیات در حدی است كه به هیچ وجه تخصیص نمیپذیرند.
این آیات كه به طور مستقیم بر همگانی و جاودانی بودن رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دلالت
دارد و با دلالت التزامی جهانی و جاودانی بودن دعوت قرآن را اثبات میكند، دارای اقسامی است:
أ) آیات بیانگر جهانی بودن رسالت و انذار پیامبر(صلى الله علیه وآله) ؛ مانند:
ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ؛(انبیاء، 107)؛ و ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای جهانیان»؛
ـ «تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا؛(فرقان، 1)؛ خجسته باد كسی كه بر بنده خود فرقان (جداكننده حق از باطل) را فرو فرستاد تا هشدار دهندهای برای جهانیان باشد».
ب) آیات بیانگر نوید غلبه آیین پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر همه ادیان؛ مانند: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّه ...؛ (فتح، 28)(1) او (خدا) كسی است كه فرستادهاش را با رهنمود و آیین حق فرستاد تا آن را بر همه آیینها چیره سازد».
ج) آیاتی كه رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را برای همه مردم میداند؛ مانند:
ـ «وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولا؛(نساء، 79)؛ و تو را برای مردم (به عنوان) فرستادة (خویش) فرستادیم»؛
ـ «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاس ...؛ (سبأ، 28)؛ و تو را نفرستادیم مگر برای همه مردم».
«كافّهٔ» در این آیه، دو احتمال دارد: یكی اینكه به معنای «بازدارنده» و «هٔ» در آخر آن برای مبالغه باشد. در این احتمال، فقط میتوان از واژه «ناس» جهانی بودن رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را فهمید، و دوم اینكه به معنای «جمیعا» و حال برای «الناس» باشد كه در این صورت عمومیت رسالت ایشان با تأكید بیشتری اثبات میشود.
1. همین عبارت در آیات 33، توبه و 9، صف آمده است.
د) آیهای كه میفرماید قرآن به پیامبرˆ وحی شده تا با آن همه كسانی را كه پیام قرآن به آنان میرسد، انذار كند: «وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغ و این قرآن به من وحی شده است تا با آن شما و هر كه را (كه این پیام) به او برسد بیم دهم». صراحت این آیه در جهانی و جاودانه بودن قرآن، بیش از آیات پیشین است؛ زیرا عمومیت رسالت در آیات دیگر بر اساس اطلاق و عموم الفاظی مانند «الناس» و «العالمین» اثبات میشود؛ ولی در این آیه تصریح شده كه این دعوت شامل هر انسانی است كه این پیام به او برسد.
هـ) آیاتی كه قرآن را وسیله بیمدهی به زندگان یا زندهدلان میداند؛ مانند:
ـ «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ * لِیُنذِرَ مَن كَانَ حَیًّا؛(یس، 69 ـ 70)؛ این (كتاب) نیست جز یادآوری (و پندی) و قرآنی روشن (یا روشنگر)، تا پیامبر هر كه را كه زنده دل است بیم دهد»؛
ـ «إِنَّ فِی ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِید؛(ق، 37)؛ در این سخن پند و یادآوری است برای هركس كه او را دل باشد یا گوش فرا دهد و گواه باشد».
و) آیهای كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را خاتم پیامبران دانسته است: «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّین ...؛ (احزاب، 40)؛ پدر هیچیك از مردان شما نیست؛ اما فرستادة خدا و آخرین پیامبر است». این آیه با توجه به این نكته كه قرآن ناسخ كتابهای آسمانی پیش از خود است، بر جاودانگی شریعت محمدی(صلى الله علیه وآله) دلالت دارد؛ زیرا پس از ایشان پیامبر دیگری نخواهد آمد و كتاب دیگری قرآن را نسخ نمیكند.
چنان كه گفتیم، بعضی از كژاندیشان با استناد به برخی آیات، مدعی اختصاصی
بودن دعوت قرآن به قوم، منطقه و زمان خاصی شدهاند. اینك به بررسی این شبهه میپردازیم. آیاتی كه ممكن است مستند این ادعا قرار گیرد، بر چند دسته است:
أ) آیه شریفه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِین؛(شعراء، 214)؛ و خویشان نزدیكت را بیم ده» كه وظیفهٔ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را بیم دادن به خویشان نزدیك خود میداند؛
ب. آیاتی كه نزول قرآن را برای بیمدهی پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مردم مكه و اطراف آن میداند، مانند:
ـ «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ ... وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(انعام، 92)؛ و این كتاب ... را فرو فرستادیم تا آنكه مردمان مكه و اطراف آن را بیم دهی»؛
ـ «وَكَذَلِكَ أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(1) و این چنین قرآن به زبان عربی را به تو وحی كردیم تا [اهل] مكه و كسانی را كه پیرامون آن هستند بیم دهی».
ج) آیاتی كه حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) را بیمدهندهٔ مردمی میداند كه پدرانشان انذار نشدهاند؛ مانند:
ـ «لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ؛(یس، 6)؛ تا مردمی را بیم دهی كه پدرانشان بیم داده نشدهاند». استدلال به این آیه در فرض نافیه بودن «ما» است؛ ولی اگر آن را موصوله یا مصدریه دانستیم، نمیتواند مستند این گروه قرار گیرد؛
ـ «... لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِیرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ؛(سجده، 3)؛ تا مردمی را بیم دهی كه پیش از تو بیمدهندهای برای آنان نیامده است، باشد كه هدایت شوند»؛
ـ «... وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا؛(مریم، 97)؛ و با آن (قرآن) مردم سرسخت را بیم دهی»؛
1. شوری، 7.
مدعیان محدودیت دعوت قرآن با استناد به اینگونه آیهها میگویند كه یهود و نصارا و پیروان دیگر ادیان آسمانی، مخاطب دعوت قرآن نیستند.
مشابه آیات یاد شده آیه شریفه «وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا؛(كهف، 4)؛ و (تا) كسانی را كه میگفتند خداوند فرزندی برگرفته است، بیم دهد» است كه بیانگر وظیفهٔ پیامبر(صلى الله علیه وآله) در بیمدهی به قومی است كه به فرزند داشتن خدا معتقدند.
د) آیاتی كه میفرماید اگر قرآن بر غیر عرب نازل میشد، عربها به آن ایمان نمیآوردند: «وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ؛(شعراء، 198 ـ 199)؛ و اگر قرآن را بر برخی عجمها فرو فرستاده بودیم و آن را بر آنان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند».
هـ) آیاتی كه هدف قرآن را هدایت و اتمام حجت و بشارت به انسانهای با تقوا، درستكار و تسلیم شوندگان حق میداند و به یقین، این گروه، افراد خاصی هستند؛ مانند:
«ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِین؛(بقره، 2 و 3)؛ در آن كتاب تردیدی نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است»؛
ـ «وَنَزَّلْنَا عَلَیْكَ الْكِتَابَ ... هُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِین؛(نحل، 89)؛ و كتاب را بر تو فرو فرستادیم...و رهنمود و رحمتی برای تسلیم شوندگان [حقیقت] است»؛ ـ «هَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ ... بُشْرَى لِلْمُحْسِنِین؛(احقاف، 12)؛ این كتابی تصدیقكننده.... و بشارتی برای نیكوكاران است».
در نگاه ابتدایی ممكن است میان این دو دسته از آیات ناسازگاری دیده شود و برخی آن را نشانهای از ناهماهنگی و تناقض آیات قرآن قرار دهند و دستكم
این آیات را خاص و مقید و آیات بیانگر جهانی بودن قرآن را عام و مطلق بپندارند و بر اساس قاعدهٔ حمل عام بر خاص یا مطلق بر مقید، آنها را تخصیص یا تقیید كرد و در نتیجه دعوت قرآن را مخصوص گروه یا منطقه و یا زمان خاصی بدانند؛ ولی با تأمل در مجموعه آیات مورد بحث روشن میشود كه هیچیك از این آیات دلالت بر محدودیت آموزههای قرآن ندارد. بر فرض دلالت بر محدودیت، آیات دسته اخیر نمیتواند مخصص یا مقید آیات دال بر جهانی بودن باشد. توضیح آنكه:
1. آیات عام مورد بحث، قابل تخصیص نیست؛ زیرا واژگان بیانگر عمومیت كه در آن به كار رفته، تخصیصناپذیر است؛ مانند: «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» و «لِّلْعَالَمِین»؛
2. لازمه تخصیص آیات عام به آیات بیانگر اهداف خاص (انذار خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا بتپرستان مكه)، تخصیص اكثر بوده و برخلاف فصاحت و بلاغت آیات قرآن است؛
3. حمل عام بر خاص در جایی رواست كه یكی از دو دلیل مثبت و دیگری منفی باشد، در حالی كه این دو گروه از آیات، هر دو مثبت هستند. همچنین ملاك حمل در اینگونه موارد، ظهورِ بیشترِ یكی از دو دلیل است و آیات خاص یاد شده، ظهوری قویتر از آیات عام ندارند؛(1)
4. آیات خاص، دلالتی بر انحصار هدف نزول در گروه یا قوم خاصی ندارد؛ بلكه حداكثر بر اثبات ضرورت انذار گروههای نامبرده در آن آیات دلالت دارد، و در این صورت مقصود تاكید ویژه بر انذار آنان است و به معنای نفی انذار دیگران نیست؛
1. این نكات در علم اصول فقه مورد بحث قرار میگیرد.
5. خاص یا محدود بودن برخی از این آیات، مانند آیه «وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا؛(انعام، 92)؛ و تا آنكه مردمان مكه و اطراف آن را بیم دهی»، قطعی نیست؛ زیرا اولا وجود «واو» عاطفه نشانگر آن است. كه انذار مردم این منطقه یكی از اهداف ـ نه تنها هدف ـ نزول است بنابراین خود بر اهداف دیگری نیز دلالت دارد كه چه بسا منظور هدایت كل انسانها باشد؛ ثانیا بر اساس روایات «دحو الارض» كه پیدایش زمین را به ترتیب از كعبه و مكه و سپس بقیهٔ نقاط جهان میداند،(1) اطراف مكه، شامل همه قسمتهای مسكونی زمین است و مفاد آیه چنین میشود: تا مكه و همه قسمتهای خشكی پدید آمدهٔ در اطراف آن را انذار كنی؛
6. برخی از این آیات، بیانگر مسؤلیتهای رهبر دعوت اسلامی است؛ یعنی رهبری باید برای تحقق آن اهداف جهانی، فعالیتهای ویژهای انجام دهد. پس اگرچه هدف رسالت نبوی(صلى الله علیه وآله) دعوت و هدایت همه انسانهاست، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسئولیت ویژهای در برابر انذار خویشان خود و مردم مكه و مشركان سرسخت و اهل جزیرةالعرب دارد؛
7. مجموعه این آیات، مراحل مختلف دعوت را بیان می كند. به طور طبیعی كسی كه در پی فراخوان دیگران به عقیده و آرمانهای خاصی است،
1. نمونهٔ آن، روایتی است كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «ان الله عز وجل دحا الارض من تحت الكعبهٔ الی منی ثم دحاها من منی الی عرفات ثم دحاها من عرفات الی منی فالارض من عرفات و عرفات من منی و منی من الكعبهٔ؛ خداوند عز وجلّ زمین را از زیر كعبه تا منا گستراند، سپس آن را از منا تا عرفات و آنگاه از عرفات تا منا گسترش داد. بنابراین زمین از عرفات و عرفات از منا و منا از كعبه است». محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج57، ص203. نیز ر.ك. عبدعلی حویزی، نور الثقلین، ج5، ص501.
نخست دعوت خویش را از منطقهای و با مردمانی شروع میكند كه او را میشناسند و در حقانیت او كمتر تردید میكنند؛ سپس به همه اهل دیار خود و در پایان به مناطق دیگر تعمیم میدهد. مأموریت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز نخست از بستگان خود شروع شد و به تدریج دایرهٔ دعوت ایشان گسترش یافت تا آنجا كه به سران دو امپراتوری قدرتمند زمان خود (ایران و روم) نامه نوشت و آنان را به آیین اسلام دعوت كرد؛
8. مقصود از آیاتی كه انسانهای پاك و متقی را مورد هدایت، بشارت، رحمت و... میدانند، آن است كه لبیك گویان به این دعوت، در صورتی به آیندهٔ درخشان وعده داده شده خواهند رسید كه دارای این ویژگیها باشند. بنابراین قرآن خود را هدایت برای همه میداند؛ ولی چون پرهیزكاران از هدایت آن بهرهمند میشوند، خود را با وصف «هدی للمتقین» معرفی كرده است.
نتیجه آنكه دعوت اسلام و قرآن جهانی است؛ اما پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسئولیتهای ویژه دارد و دعوت او نیز دارای مراحلی است و بهرهمندی از قرآن شرایط و آمادگیهای خاص خود را میطلبد.
1. دعوت قرآن كریم، جهانی و جاودانه است؛
2. آیات متعددی بر جاودانگی و جهانی بودن قرآن دلالت دارد؛
3. آیات بیانگر جهانی بودن قرآن، به دو دستهٔ كلی بخشپذیر است:
أ) آیاتی كه قرآن را برای همه مردم (با تعبیرهای مختلفی مانند بنی آدم، ناس، عالمین) و پیروان ادیان مختلف و همه جنیان میداند؛
ب) آیاتی كه رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را جهانی و جاودانه دانسته و همچنین ایشان را خاتم پیامبران نامیده است.
4. ظاهر ابتدایی برخی آیات، بر اختصاص دعوت قرآن به نزدیكان پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا مردم مكه و اطراف آن دلالت دارد، ولی پس از تأمل و تدبر در آنها روشن میشود كه این آیات بیانگر مراحل دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسؤولیتهای ویژه ایشان یا شرایط بهرهمندی از قرآن بوده و هیچ دلالتی بر اختصاصی بودن آن ندارد.
1. جهانی و جاودانه بودن قرآن را اثبات كنید.
2. شبههٔ قرآنی محدودیت دعوت قرآن را بیان و نقادی كنید.
3. آیا با توجه به تكامل علمی بشر، نیازی به جاودانه قرار دادن دعوت دینی وجود دارد؟
4. آیا دستهبندی دیگری از آیات بیانگر جهانی بودن قرآن میتوان ارائه داد؟
5. آیا وجه جمع دیگری ـ جز آنچه در درس بیان شد برای تبیین آیات موهم محدودیت قرآن وجود دارد؟
1. قرآن در اسلام، محمدحسین طباطبایی، ص20 23، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361 ش.
2. قرآن در قرآن، عبدالله جوادی آملی، ص279ـ283، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج7، ص39 و 40، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیهٔ قم.