إِیهاً بَنِی قَیْلَةَ أَاُهْضَمُ تُراثَ أَبِی وَأَنْتُمْ بِمَرْأًی مِنِّی وَمَسْمَعٍ وَمُنْتَدًی وَمَجْمَعٍ،تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَتَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ، وَأَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَالْعُدَّةِ وَالْأَدَاةِ وَالْقُوَّةِ، وَعِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَالْجُنَّةُ، تُوَافِیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِیبُونَ، وَتَأْتِیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِیثُونَ، وَأَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَالصَّلَاحِ، وَالنُّخْبَةُ الَّتِی انْتُخِبَتْ وَالْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتِیرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ، قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَتَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَالتَّعَبَ وَنَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ وَكَافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ حَتَّی إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَی الْإِسْلَامِ وَدَرَّ حَلَبُ الْأَیَّامِ وَخَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْكِ وَسَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ وَخَمَدَتْ نِیرَانُ الْكُفْرِ وَهَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ وَاسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّینِ، فَأَنَّی حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ وَأَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ وَنَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ وَأَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِیمَانِ؟! بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَكَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ»(1) «وَهَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَهُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین»(2)؛ فرزندان قیله، آیا
1. توبه (9)، 12.
2. توبه (9)، 13.
میراث پدرم نابود گردد درحالیکه شما در معرض دید و شنود و ندا و مجلس من هستید؟! دعوت من شما را فرامیگیرد و قصه من شامل شما میشود، درحالیکه شما از عِدّه و عُدّه و سازوبرگ و نیرو برخوردارید. ندای من بهطور کامل به شما هم میرسد اما به ندای من پاسخ نمیدهید و فریادِ مصیبتزده من در گوش شما طنینانداز میگردد اما به فریاد من نمیرسید. شما به جنگآوری توصیف، و به خیر و صلاح شناخته شدهاید، و شما برگزیدگان و انتخابشدگانی بودید که برای ما اهلبیت برگزیده شدید. شما با عرب جنگیدید و در این راه زحمت و سختی شدیدی متحمل شدید و با امتها شاخبهشاخ شدید و رودرروی شجاعان ایستادید. پیوسته حال ما و شما اینگونه بود که ما به شما فرمان میدادیم و شما امتثال میکردید؛ تااینکه آسیاب اسلام به کار افتاد و شیر [در سینه] روزگار فراوان گشت و نعره شرک فرو نشست و دروغ از جوشش افتاد و آتش کفر خاموش شد و صدای هرجومرج فرو نشست و نظام دین سامان یافت. پس بعد از شفافیت، به کجا سرگشته شدید و چرا بعد از آشکاری به پنهانکاری افتادید و پس از اقدام، گذشته خویش را رها کردید و پس از ایمان به شرک بازگشتید؟ بَدا به حال قومی که سوگندهای خویش را بعد از پیمان شکستند و به اخراج پیامبر تصمیم گرفتند؛ درحالیكه آنها نخستین بار آغاز كردند! آیا از آنها میترسید؟! بااینكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسید، اگر مؤمن هستید!
حضرت زهرا علیهما السلام در فراز پیش، گروه انصار را مخاطب قرار دادند و با برشمردن
برخی از صفاتشان به آنان یادآور شدند که با رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله نباید اجازه داد زحمات او هدر رود و دین و آیینی نابود گردد که او با سختی فراوان بنا نهاد. در این فراز، صدیقه طاهره علیهما السلام با تعبیری دیگر خطاب به انصار، سخن خویش را با آنان ادامه میدهد. انصار بهطور عمده از دو قبیله اوس و خزرج بودند که جده اعلای آنها زنی به نام «قیله» بوده است. ازاینرو مجموع این دو قبیله را بنیقیله (فرزندان قیله) میگفتند.(1) حضرت در این فراز آنها را با این صفت مخاطب قرار میدهند.
حضرت زهرا علیهاالسلام با تعبیری که برای هشدار دادن استفاده میشود انصار را مخاطب قرار میدهند و میفرمایند:
إِیهاً بَنِی قَیْلَةَ أَاُُهْضَمُ تُرَاثَ أَبِی وَأَنْتُمْ بِمَرْأًی مِنِّی وَمَسْمَعٍ وَمُنْتَدًی وَمَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَتَشْمَلُكُمُ الْخِبْرَةُ، وَأَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَالْعُدَّةِ وَالْأَدَاةِ وَالْقُوَّةِ، وَعِنْدَكُمُ السِّلَاحُ وَالْجُنَّةُ، تُوَافِیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلَا تُجِیبُونَ وَتَأْتِیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلَا تُغِیثُونَ؛ ای فرزندان قیله! آیا میراث پدرم نابود گردد؛ درحالیکه شما در معرض دید و شنود و ندا و مجلس من هستید؟! دعوت من شما را فرامیگیرد و قصه من شامل شما هم میشود درحالیکه شما از عِدّه و عُدّه و سازوبرگ و نیرو برخوردارید. ندای من بهطور کامل به شما میرسد، اما به ندای من پاسخ نمیدهید، و فریادِ مصیبتزده من در گوش شما طنینانداز میگردد، اما به فریاد من نمیرسید.
صدیقه کبری علیهاالسلام با این بیان، راه هرگونه عذری را بر انصار میبندد. حضرت به آنان هشدار میدهد که ندای کمکخواهی دختر پیامبر علیهما السلام را میشنوند. بنابراین
1. یاقوتبنعبدالله حموی، معجم البلدان، ج5، ص85.
نمیتوانند نشنیدن ندای یاری خواستن حضرت را بهانه سستی خویش قرار دهند. پس از شنیدن یاری خواستن فاطمه علیهاالسلام و روشن شدن تکلیف برای انصار، ممکن است آنها بهانه بیاورند که توان یاری ایشان را ندارند و ازاینروی سکوت کردهاند؛ اما فاطمه علیهاالسلام راه این عذر را نیز بر آنان میبندد و یادآور میشود که جمعیت فراوانی همراه با سازوبرگ نظامی در اختیار شماست و با وجود این بهراحتی میتوانید از حق دختر رسول خدا علیهما السلام دفاع کنید.
صدیقه طاهره علیهاالسلام امکاناتی را که در اختیار انصار است، اعم از نیروی انسانی مناسب و ادوات جنگی لازم، برمیشمارند. سخنان حضرت نشان میدهد که ایشان از انصار انتظار داشتند به هر قیمت از حق دفاع کنند و حتی اگر لازم باشد با استفاده از سلاح به یاری ایشان بیایند و کسانی که مسیر حق را منحرف و حق ایشان را سلب کردهاند سرکوب کنند.
پاره وجود رسول خدا علیهما السلام در ادامه سخن خویش با انصار، به صفات برجسته انصار اشاره میکنند و میفرمایند: وَأَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفَاحِ مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَالصَّلَاحِ، وَالنُّخْبَةُ الَّتِی انْتُخِبَتْ وَالْخِیَرَةُ الَّتِی اخْتِیرَتْ لَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ «شما به جنگآوری توصیف و به خیر و صلاح شناخته شدهاید و شما برگزیدگان و انتخابشدگانی بودید که برای ما اهلبیت برگزیده شدید».
همانگونه که پیش از این اشاره کردیم، صدیقه طاهره علیهاالسلام با بیان صفات برجسته انصار قصد دارند از همه عوامل برای ارشاد آنها استفاده کنند؛ یعنی هم
منطق عقلی، هم منطق شرعی و هم منطق عاطفی را به کار میگیرند. این فرازها بیشتر جنبه تحریک عواطف آنها را دارد. حضرت در ادامه برای تشجیع آنها گذشته ایشان را یادآور میشوند و خدمات آنان را به اسلام برمیشمارند.
قَاتَلْتُمُ الْعَرَبَ وَتَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَالتَّعَبَ؛ «شما با عرب جنگیدید و در این راه زحمت و سختی شدیدی متحمل شدید».
البته انصار خود عرب بودند. از اینجا معلوم میشود که در راه رسیدن به حقیقت نباید ناسیونالیسم مطرح باشد؛ بلکه مهمْ شناخت حق و باطل و پیروی از حق و دوری از باطل است. جمعیت انصار بااینکه خود عرب بودند در برابر انبوهی از جنگجویان عربی به مقابله برخاستند که منحرف و دشمن اسلام بودند و در این راه از جان و مال خویش دریغ نکردند و زحمات فراوانی را به جان خریدند.
وَنَاطَحْتُمُ الْأُمَمَ وَكَافَحْتُمُ الْبُهَمَ؛ «و با امتها شاخبهشاخ شدید و رودرروی شجاعان ایستادید».
عرب به نبرد حیواناتی که با شاخ با یکدیگر میجنگند «مناطحه» گوید.(1) این تعبیر حضرت بیانگر شدت درگیری و جنگهایی است که انصار به سبب دفاع از اسلام به آن تن دادند. صدیقه طاهره علیهاالسلام پس از توصیف انصار، به روابط خوب آنان با اهلبیتعلیهم السلام اشاره میفرمایند و همچنین به نتیجه نیکوی زحمات انصار در پرتو پیروی از اهلبیتعلیهم السلام اشاره میکنند و میفرمایند:
لَا نَبْرَحُ أَوْ تَبْرَحُونَ نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ حَتَّی إِذَا دَارَتْ بِنَا رَحَی الْإِسْلَامِ وَدَرَّ حَلَبُ الْأَیَّامِ وَخَضَعَتْ ثَغْرَةُ الشِّرْكِ وَسَكَنَتْ فَوْرَةُ الْإِفْكِ وَخَمَدَتْ نِیرَانُ الْكُفْرِ وَهَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرْجِ وَاسْتَوْسَقَ نِظَامُ الدِّینِ؛ پیوسته حال ما و شما اینگونه بود که ما به شما فرمان میدادیم و شما امتثال
1. احمدبنمحمد فیومی، المصباح المنیر فی غریب شرح الكبیر، ذیل واژه.
میکردید، تااینکه آسیاب اسلام به کار افتاد و شیر [در سینه] روزگار فراوان گشت و نعره شرک فرو نشست و دروغ از جوشش افتاد و آتش کفر خاموش شد و صدای هرجومرج فرو نشست و نظام دین سامان یافت.
سخنان زهرای مرضیه علیهاالسلام تعبیراتی ادبی و بسیار زیباست که متأسفانه در ترجمه، ظرافت و لطافتهای آنها را نمیتوان بهدرستی ادا کرد. حضرت با عباراتی کوتاه و در زیباترین شکل، دورهای از تاریخ را به تصویر میکشند که بیانگر چگونگی به بار نشستن زحمات انصار در یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله است. صدیقه طاهره علیهاالسلام ایام گذشته صدر اسلام تا تشکیل حکومت اسلامی پیامبر صلی الله علیه و آله را به حیوانی شیرده تشبیه میفرمایند که نخست سینه آن خشک بود؛ اما هنگامیکه فرزند او به دنیا میآید سینههایش پر از شیر میشود. کنایه از اینکه خیروبرکت در آن ایام بسیار فراوان شد؛ چراکه در آغاز آشکار شدن رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کفار و مشرکان هرنوع تهمت و بهتانی به مسلمانان حتی به شخص پیغمبر صلی الله علیه و آله میزدند؛ کاری که همیشه شیاطین انس و جن برای مغلوب کردن طرف مقابلشان انجام میدهند؛ اما با یاری انصار و فرمانبری آنها از اهلبیتعلیهم السلام در جنگ با کفار و مشرکان، سرانجام قدرت ایشان در هم شکست و تهمتها و دروغهایشان فروکش کرد و کسانی که مردم را به فتنهانگیزی و هرجومرج دعوت میکردند آرام شدند و حکومت اسلامی سامان گرفت.
اما افسوس که گروه انصار نیز همچون مهاجرین، بر عهد خویش وفادار نماندند و با زیر پا گذاشتن پیمانشان با رسول خدا صلی الله علیه و آله ، همه زحمات خویش را در معرض
طوفانی نابودکننده قرار دادند. سرور زنان عالم علیهاالسلام پس از بیان پیشینه درخشان گروه انصار، در قالب چند پرسش حال کنونی آنان را اینگونه وصف میفرمایند: فَأَنَّی حُرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ وَأَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْإِعْلَانِ وَنَكَصْتُمْ بَعْدَ الْإِقْدَامِ؛ «پس بعد از شفافیت به کجا سرگشته شدید و چرا بعد از آشکاری به پنهانکاری افتادید و پس از اقدام، گذشته خویش را رها کردید؟!»
تعبیرات حضرت زهرا علیهاالسلام گویای این حقیقت است که گرچه رفتهرفته و در طول 23 سال حکومتی مقتدر و عزتمند برپایه آموزههای اسلامی شکل گرفت و مسلمانان، ازجمله انصار، در پرتو هدایتهای رسول خدا صلی الله علیه و آله با آموزههای نجاتبخش اسلام آشنا شدند، اما حتی کسانی چون انصار نیز پس از رحلت ایشان حیران و سرگردان شدند. آنان بااینکه پیش از این بهطور کامل از اهلبیتعلیهم السلام حمایت میکردند به پنهانکاری روی آوردند و در سقیفه بنیساعده علیه ایشان توطئه کردند و اینگونه بر مسیری که تاکنون رفته بودند بازگشتند. حضرت زهرا علیهاالسلام با اقتباس از قرآن مسیری خطرناک را ترسیم میکنند که آنان در آن گام نهاده بودند.
وَأَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْإِیمَانِ؛ «و چرا پس از ایمان به شرک بازگشتید؟»
تعبیرات بانوی دو عالم در این فراز و فراز بعدی بسیار صریح و کوبنده است. حضرت خطاب به مسلمانانی که انصار اسلام بودند و خدمات فراوانی به دین اسلام کرده بودند و به تعبیر خود حضرت، نظام اسلامی با کمک آنها پا گرفته بود، تعبیری به کار میبرند که نشان دور شدن آنان از حقیقت ایمان و دچار شدن به شرک است.
البته روشن است که مقصود از این شرک، بتپرستی نیست؛ زیرا در آن زمان آنان بتپرست نشده بودند؛ بلکه مقصود شرک تشریعی است. شرک
تشریعی به معنای پذیرفتن اوامر غیر خدا در کنار اوامر الهی است. قرآن کریم در سوره توبه به نمونهای از این شرک که یهود و نصارا بدان گرفتار شده بودند فرموده است:
اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِكُون؛(1) آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند، و مسیح، فرزند مریم را؛ درحالیكه دستور نداشتند جز خداوند یكتایی را بپرستند كه معبودی جز او نیست. او پاك و منزه است از آنچه همتایش قرار میدهند!
مقصود از این آیه آن نیست که یهود و نصارا در برابر عالمان و راهبان خویش به سجده میافتادند و آنها را عبادت میکردند؛ بلکه بدین معناست که از دستورهای ناحق آنان پیروی میکردند و به اوامر الهی بیتوجه بودند و پذیرش اوامر غیر خدا، شرک تشریعی است. گروه انصار نیز با سر سپردن به حکومتی ناحق و بیعت با سرکردگان آن، به نوعی شرک دچار شدند. واقعیت این است که انسان موحد باید تنها خدا را رب خویش بداند و تنها از او اطاعت کند. اگر انسان از دیگری بهگونهای اطاعت کند که اطاعت از او به اطاعت از خدا نینجامد، به نوعی شرک دچار شده است.
حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامه، بار دیگر با تعبیری تند و کوبنده، گروه انصار را سرزنش میکند و میفرمایند:
بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَكَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ»(2) «وَهَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَهُمْ
1. توبه (9)، 31.
2. توبه (9)، 12.
بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِین»(1)؛ بدا به حال قومی که سوگندهای خویش را بعد از پیمان شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند؛ درحالیكه آنها نخستین بار آغاز كردند! آیا از آنها میترسید؟! بااینكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسید، اگر مؤمن هستید.
البته در تعبیر حضرت بهطور صریح گروه انصار مخاطب قرار نگرفته؛ اما به قرینه سخنان پیشین حضرت، مصداق آن مشخص است. حضرت صدیقه علیهاالسلام با اقتباس از قرآن کریم به آیهای اشاره میفرمایند که مفاد آن درباره کفاری است که با خدا و پیغمبر عهدی بستند، اما خیلی زود آن را شکستند و به مفاد عهدنامه عمل نکردند. این اقتباس از قرآن در اینجا به سبب وجود نکتههای مشترکی است که میان گروه انصار با مشرکان وجود دارد. مشرکانی که با خدا و رسول او عهد کردند و سپس پیمانشان را شکستند، همان کسانی بودند که پیغمبر را آواره کردند و به مبارزه با حقپرستان برخاستند. حضرت میخواهند به انصار بفهمانند که چرا در مقابل کسانی نمیایستید که خلافت را به دست گرفتهاند؟ آیا از آنها میترسید؟ اگر اهل ایمان باشید باید تنها از خدا بترسید. آنها هرچه قدرت داشته باشند اولاً جمعیت شما بسیار بیش از آنهاست و کسانی که در پی انجام این کار برآمدند چند نفری بیش نبودند. شما میتوانستید با آنها همکاری نکنید. ثانیاً با وجود نیرو و سلاحی که شما در اختیار دارید میتوانستید آنها را سر جایشان بنشانید. میتوانستید شمشیر بکشید و با آنها بجنگید. مگر شما کسانی نبودید که سالهای متمادی با شجاعان عرب جنگیدید تا سرانجام اسلام پیروز شد؟! چگونه است که اکنون شمشیرتان کُند شده است؟! سخن فاطمه علیهاالسلام بیانگر این حقیقت
1. توبه (9)، 13.
است که در هیچ حال نباید از باطلْ هراسی به دل راه داد؛ بلکه باید با تمام توان با آن مبارزه کرد و حتی اگر لازم و امکان آن فراهم است بدون هیچ هراسی با او جنگید. باید ایمان داشت که هرجا حق را یاری کنیم خدای متعال نیز ما را یاری خواهد فرمود.
در این فراز از خطبه شریف حضرت زهرا علیهاالسلام چند نکته برجسته وجود دارد که درس گرفتن از آنها امروز برای ما بسیار حیاتی است:
نخست آنکه باید بدانیم آزمونهایی شبیه به آزمونهای مسلمانان صدر اسلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آنقدر جدی و سرنوشتساز است که درصورت غفلت، سرانجامی جز شرک ندارد. گرچه محبوبه قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله مسئله ارث پیامبر را مطرح کردهاند، این تنها بهانهای برای نشان دادن انحراف بیشتر مسلمانان در آن مقطع زمانی، پیمانشکنی آنان و زیر پا گذاشتن احکام اسلامی است. کلام حضرت هشدار میدهد که اگر انسان در قبال اینگونه مسائل اجتماعی بیتفاوت باشد و عافیتطلبی پیشه سازد، سرانجامی جز شرک و خروج از دین نخواهد داشت و اگر سرانجام او به کفر ظاهری کشیده نشود، به کفر باطنی خواهد انجامید.
ممکن است کسانی یادآوریهای زهرای مرضیه علیهما السلام را مبالغهآمیز بدانند و در جایی که تصرف مالی مطرح است دلیلی برای مطرح کردن شرک و کفر نبینند؛ اما باید بدانیم که وقتی یک حکم صریح قرآن فراموش شد احکام دیگر نیز ممکن است فراموش گردد. وقتی انسان پیمانی را که با خدا بسته است زیر پا گذاشت، دیگر چه ضمانتی برای دیگر تعهدات وی باقی میماند؟ عمده مخاطبان حضرت زهرا علیهما السلام حدود هشتاد روز پیشتر با کسی بیعت کردند که خدای متعال او را تعیین کرده بود
و این درحقیقت به معنای پیمان با خدای متعال است. بیعت آنان بدین معنا بود که پیمان میبندند با مال و جان خویش از امیر مؤمنان علیه السلام حمایت کنند و او را جانشین پیغمبر بدانند. پیمان با خدای متعال یعنی پیمان با دستی که از همه دستها قدرتمندتر است. هنگامیکه چنین عهدی با تشریفاتی که در غدیر انجام شد فراموش شود، دیگر پیمانها چه ضمانتی خواهند داشت؟ مگر قرآن نمیفرماید:
إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَكَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما یَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً؛(1) كسانی كه با تو بیعت میكنند، درحقیقت تنها با خدا بیعت مینمایند، و دست خدا بالای دست آنهاست. پس هركس پیمانشكنی كند، تنها به زیان خود پیمان شكسته است و آنكس كه به عهدی كه با خدا بسته وفا كند، بهزودی پاداش عظیمی به او خواهد داد.
کسانی که از مسیر حق اندکی منحرف شوند، اگر توبه نکنند و به مسیر انحرافی خویش ادامه دهند، بیشک سقوط خواهند کرد. گروه انصار از وقتیکه اسلام را پذیرفتند، رفتهرفته مراتب ترقی و تکامل را طی کردند و کمکم به قله نزدیک شدند و به اوج عزت، اقتدار و شرف رسیدند؛ اما ازسوی دیگر همه زحمات خویش را ضایع کردند و همه خدمات رسول خدا صلی الله علیه و آله را به فراموشی سپردند. این کار آنان کفران نعمت الهی بود. مخاطبان حضرت کسانی بودند که به برکت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله هم شرف ظاهری یافتند (پس از آن فضاحت، فقر، برادرکشی، دخترکشی و فسادهای متعددی که در زندگی جاهلی بدانها گرفتار بودند، به امتی باشرافت و الگویی برای کشورهای دیگر تبدیل شدند)، هم شرافت باطنی. تیرگیهای کفر و شرک از دلهایشان زدوده شد و نور ایمان و معرفت به خدا، فرشتگان و انبیا در دلشان تابید.
1. فتح (48)، 10.
چه شرفی از این بالاتر میتوان تصور کرد؟ چه خدمتی را بالاتر از خدمات پیغمبر اسلام به مردم عرب میتوان تصور کرد؟ خدای متعال برای بقای آن عزت و شرف ظاهری و باطنی، منّتی دیگر بر آنان نهاد و نسخة بدل پیغمبر صلی الله علیه و آله را به آنها معرفی کرد تا پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله از نعمت وجود او بهرهمند شوند. آیا شایسته بود که همه این نعمتها را فراموش کنند و بگویند: با رحلت پیامبر اسلام خدمات او نیز به پایان رسید و اکنون ما خود باید برای جامعه خویش رئیس تعیین کنیم و مردمسالار باشیم؟! نخستین عیب انتخاب چنین مسیری، کفران نعمت الهی و کفران نعمت رسول خداست؛ چراکه پیمان با او شکسته شد و حق اهلبیت او پایمال گشت. افزون بر این، کفران نعمت اهلبیت بهویژه شخص امیر مؤمنان علیه السلام بود؛ چراکه شایستهترین جانشین برای پیامبر صلی الله علیه و آله مولا علی علیه السلام بود. آیا رواست که همه این نعمتها به سبب برخی توهمات یا منافع مادی فراموش شود؟ کسانی میدیدند که اگر علی حکومت را در دست گیرد مانع سوءاستفادههای آنها خواهد شد و با اجرای همان روش و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مانع زدوبندهای سیاسی، باندبازی و... خواهد شد. دستهای به سبب این منافع مادی از امیر مؤمنان علیه السلام حمایت نکردند و با این غفلت، عزت و افتخار دنیا و آخرت و شرف انسانیشان را از بین بردند. شرف انسان، به پایبندی به عهد و پیمان است. بالاترین ارزش عام اجتماعی که در همه ملل و اقوام و در تمام نژادها معتبر شمرده میشود وفای به پیمان است. اگر این تعهد نباشد، جامعه به هرجومرج کشیده میشود. آیا چنین مردم عهدشکنی لیاقت آقایی عالم و الگو بودن برای دیگر امتها را دارند؟! هدف اسلام تربیت مردمی بود که الگوی همه عالم باشند. اما گروهی ازروی غرضورزی، و شماری دیگر ازسر نادانی نگذاشتند این درخت به بار بنشیند و دستیابی به اهداف بلند اسلام را سالها به تأخیر انداختند.