بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی(دامت بركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1387/11/16 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
سیمای شیعیان (8)
حكایت نوف
در جلسه گذشته روایتی از نوف بكالی نقل شد. و هم چنین اشاره شد كه ایشان از اصحاب خاص امیرالمومنین(ع) بوده و با توجه به قرائنی که هست، روایات نابی را نقل كرده است. اکنون روایت دیگری از نوف قرائت میكنم. این روایت که مربوط به نوف است حنان بن سدیر از امام باقر(ع) نقل میكند كه آن حضرت آن را از امام سجاد(ع) و ایشان از امیرالمؤمنین(ع) روایت را نقل میكند. این امر بسیار آموزنده است كه امام معصوم داستانی را از امیرالمومنین(ع) نقل میكند كه مربوط به نوف، كه یكی از شاگردان ایشان است. قَالَ عَلِیٌّ لِمَوْلَاهُ نَوْفٍ الشَّامِیِّ1، آوردهاند: نوف همراه امیرالمومنین(ع) در پشت بام خوابیده بود. و چشمهایش را به امیرالمومنین(ع) دوخته بود و ایشان را تماشا میكرد. نوف میگوید وقتی خوابیده بودم حضرت مرا صدا زد و فرمود: یَا نَوْفُ أَ رَامِقٌ أَمْ نَبْهَانُ؟؛ گویا حضرت توجه كردند و دیدند چشمهایش باز است و خواب نیست. آن گاه فرمودند: بیدار ماندهای یا به چیزی نگاه میكنی؟ قَالَ نَبْهَانُ أَرْمُقُكَ یَا أَمِیرَ الْمُومِنِینَ؛ بیدارم و شما را تماشا میكنم.
در واقع بااین پرسش زمینه گفتگو با امیرالمومنین(ع) باز شد. تصور كنید شبی است که امیرالمومنین(ع) برای استراحت خوابیدهاند. و برای سحرخیزی آماده میشوند. آن گاه میبینند نوف چشمهایش باز است. میدانستند كه او بسیار علاقهمند است تا حرفهای حضرت را بشنود. بنابراین ابتدا از او سؤال میكند: هَلْ تَدْرِی مَنْ شِیعَتِی؟ میدانی شیعیان من چه كسانی هستند؟ قَالَ لَا وَ اللَّهِ؛؛ نوف گفت: نه به خدا نمیدانم.
شیعه كیست؟
قَالَ شِیعَتِی الذُّبُلُ الشِّفَاهِ الْخُمُصُ الْبُطُون؛؛ شیعیان ما کسانی هستند که لبهایشان از ذكر خدا خشكیده و شكمهایشان از كم خوردن و روزه گرفتن گود افتاده است.
تَعْرِفُ (یا تُعْرَفُ) الرَّهْبَانِیَّةُ وَ الرَّبَّانِیَّةُ فِی وُجُوهِهِمْ؛ ؛ وقتی انسان به صورت آنها نگاه میكند، آشکار است كه اینها از دنیا اعراض كردهاند، دلبستگی به دنیا ندارند، توجهشان به خداست. رُهْبَانٌ بِاللَّیْلِ أُسُدٌ بِالنَّهَارِ؛ ؛ شب مثل تاركان دنیا هستند و در روز همانند شیران بیشه. الَّذِینَ إِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ اتَّزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ؛ در این نسخه اتَّزَرُوا؛ هست ولی ظاهرا غلط است، باید ائْتَزَرُوا؛ از ازار باشد چون همزه تبدیل به تای باب افتعال نمیشود. ائْتَزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ وَ ارْتَدَوْا عَلَی أَطْرَافِهِمْ؛؛ شیعیان من كسانی هستند كه وقتی شب تاریك میشود و تاریكی آن فضا را میگیرد، برمیخیزند در حالی که لباس سادهای دارند و ردایی روی دوششان انداختهاند، همانند حالت احرام یا همچون حالتی كه مرده را در قبر میگذارند.
این تعبیر ائْتَزَرُوا عَلَی أَوْسَاطِهِمْ؛ را شارحین به گونهای دیگر هم تفسیر كردهاند؛ اما ظاهراً به قرینه بعد كه وَ ارْتَدَوْا عَلَی أَطْرَافِهِمْ؛ گمان میرود كه حضرت میخواهند بگویند آنان همین یك لباس ساده؛ را دارند. در این باره بعضی؛ گفتهاند: یعنی كمرشان را محكم میبندند. به هر حال ممکن است آن معنا صحیح یا اصح باشد، اما این معنا به ذهن بنده نزدیكتر میآید که شیعیان یك لباس سادهای دارند. وَ صَفُّوا أَقْدَامَهُمْ؛؛ گاهی روی پاها میایستند. وَ افْتَرَشُوا جِبَاهَهُمْ؛ و گاهی نیز پیشانیهایشان را فرش زمین میكنند؛ یعنی به سجده میافتند. تَجْرِی دُمُوعُهُمْ عَلَی خُدُودِهِمْ ؛ اشكهایشان بر گونههایشان سرازیر میشود. یَجْأَرُونَ إِلَی اللَّهِ فِی فَكَاكِ رِقَابِهِمْ؛ نزد خدا مینالند كه گردن آنها را از عذاب نجات دهد و آنان را از اسارتهایی كه به دست خودشان فراهم كردهاند و از اسارتهای شهوت و هوس و شیطان و نفس آزاد كند. أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كِرَامٌ نُجَبَاءُ أَبْرَارٌ أَتْقِیَاءُ؛ و اما در روز این علائم از آنها ظهور میكند: اول این که بردبار هستند. و قبلاً در روایت دیگری كه خواندیم اولین وصفی كه برای شیعیان ذكر شده بود، همین بود كه آنان اهل حلم هستند. هم چنین در این باره بیان شد كه چون در آن زمان؛ شیعیان در نهایت ضعف و تحت فشار توهین و اذیت و ظلم دیگران بودند، اگر بردباری و شكیبایی نداشتند، مذهبشان را رها میكردند. بنابراین برای اینكه بتوانند دین و مذهب خودشان را حفظ كنند، میبایست در مقابل ظلمها و جفاهای دیگران تحمل داشته باشند. پس اولین صفتی كه شیعیان باید دارا باشند، همان حلم و بردباری است. و بعد از حلم بیان شده که آنان مردمان دانا و بزرگواری هستند. گاهی منش برخی از آدمیزادها بسیار ضعیف است و به چیزهای خیلی كوچك اهمیت میدهند و دنبال آن میروند و اگر چیزی از آنها سلب شود زود ناراحت میشوند. به عبارتی برخی ضعیف النفس هستند. ولی كسانی نیز هستند بزرگوارانه با دیگران برخورد میكنند. اگر اهانت و توهینی هم به آنها شود آن را ندیده و نشنیده میگیرند. در قرآن كریم در اوصاف متقین عبارت نُجَبَاءُ؛ آمده است. تا این جا بخشی؛ از صفاتی كه امیرالمومنین(ع) در ابتدا برای شیعیانشان بیان كردند اشاره شد. در قسمت دوم این روایت بیشتر روی سادگی زندگی شیعیان تكیه میكنند. یعنی آنان دلبستگی به دنیا و لذایذ و زخارف دنیا ندارند. یَا نَوْفُ شِیعَتِیَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً؛؛ فرششان زمین است، یعنی باكی ندارند از اینكه روی خاك بنشینند، آنان ؛ دنبال قالی ابریشمی نیستند. وَ الْمَاءَ طِیباً؛؛ اگر دسترسی به عطر و انواع ادكلن ندارند كه بدنشان را خوشبو كنند از آب استفاده میكنند! وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً؛؛ تكیه كلامشان قرآن است. از آن جا که آنان در بند شهرت، مقامات دنیوی و لذایذ دنیوی نیستند، در بین مردم هم شناخته شده نیستند و غالباً گمنامند. إِنْ شَهِدُوا لَمْ یُعْرَفُوا؛ اگر در مجلسی حضور پیدا كنند كسی آنها را نمیشناسد، چون نخواستند خودشان را مطرح كنند. وَ إِنْ غَابُوا لَمْ یُفْتَقَدُوا؛؛ اگر بنا بوده در مجلسی حضور پیدا كنند و نیامدند كسی احوالشان را نمیپرسد كه فلانی چطور شد كه نیامد. شِیعَتِیَ الَّذِینَ فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ وَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ؛ درباره تفسیر این كلمه كه فِی قُبُورِهِمْ یَتَزَاوَرُونَ؛ شارحین بیانات مختلفی دارند. ترجمهاش این است كه در قبرها همدیگر را زیارت میكنند. یك احتمال این است كه آن قدر اینها از جامعه فاسد كناره میگیرند كه اگر هم میخواهند با هم ملاقات كنند، قرارشان را در قبرستان میگذارند؛ آنجا محل ملاقات و به اصطلاح پاتوقشان است. بعضی دیگر گفتهاند آنقدر آنان در غربت به سر میبرند كه در این دنیا دوستانی كه با هم رفت و آمد داشته باشند، ندارند. بنابراین آنان همدیگر را در عالم برزخ میبینند.
وَ فِی أَمْوَالِهِمْ یَتَوَاسَوْنَ؛ ؛ در روایات دیگری هم كه از حضرت صادق(ع) و سایر ائمه نقل شده است روی این موضوع خیلی تكیه شده است كه شیعیان ما باید مراقب برادران دینیشان باشند. اموالشان را با دیگران تقسیم كنند. یعنی اگر میبینند برادرشان احتیاج به یك مالی دارد، آن را برای خودشان ذخیر نكنند و اهل ایثار باشند. در بعضی روایات؛ دیگر آمده است: وقتی عدهای گفتند ما از شیعیان شما هستیم، فرمودند آیا اغنیایتان به فكر فقرایتان هستند؟ آیا در اموالتان مواسات دارید؟ عرض كرد نه؛ فرمود: پس چه شیعهای هستید؟
وَ فِی اللَّهِ یَتَبَاذَلُونَ؛ در راه خدا بذل و بخشش میكنند. باید گفت: بذل و بخشش به این معنا نیست كه باید ثروت كلانی وجود داشته باشد تا بذل و بخشش بكنند؛ بلکه آنان با دِرْهَمٌ وَ دِرْهَمٌ وَ ثَوْبٌ وَ ثَوْبٌ به یاری میشتابند. و وقتی یكی از دوستانشان به پول مختصری احتیاج دارد، او به همین اندازه، یعنی یك درهم کمک میکند. بنابراین آنان گنجی را مبادله نمیكنند. اگر این گونه بودند دیگر از شیعیان ما محسوب نمیشدند. در این باره مرحوم مجلسی فرمودند: اگر این گونه نبودند، پس: لیس بشیعة. بنابراین در این بخش محور این مطالب، سادهزیستی و گمنامی شیعیان بود. یعنی شیعیان در فكر جمعآوری ثروت و به فكر جاه و مقام و شهرت نیستند. البته معنایش این نیست كه حتما باید از مال فرار بكنند یا به طور كلی از مقام كنارهگیری كنند؛ بلکه منظور این است كه آنان در بند دنیا نیستند و دلبستگی به مال و مقام ندارند.
شیعه و خشم و طمع؟
در بخش سوم حضرت بیشتر روی اخلاق اجتماعی شیعه تكیه میكند. شِیعَتِی مَنْ لَا یَهِرُّ هَرِیرَ الْكَلْبِ وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ؛؛ این عبارت در چند روایت دیگر نیز هست. در این روایت بر دو صفت مذموم که برای حیوانات است تكیه میكند و میگوید شیعیان ما از این صفات مبرا هستند. نخست اینکه در بین حیوانات كه انسان مشاهده میکند، سگ این خصوصیت را دارد كه بیدلیل حمله میكند. این حیوان اگر كسی هم او را ؛ اذیت نكرده باشد، پارس و حمله میکند. بنابراین شیعیان این اخلاق را ندارند كه آماده برای حمله به دیگران باشند یا دیگران را اذیت كنند و در فشار قرار دهند. دوم: صفت دیگری هم از پرندگان نقل میفرمایند كه آن هم در بین شیعیان پیدا نمیشود. معروف است - به خصوص در بین عربها - ؛ كه حریصترین حیوان كلاغ است. این حیوان هر چه به دست بیاورد جمع میكند. حتی وقتی هم احتیاج ندارد و گرسنه نیست، باز جمع و یا دفن و ذخیره میكند. میگویند روئیدن درختهای گردو، غالباً به این دلیل است كه كلاغ میرود اینها را از جاهایدیگر میدزدد و در جای دیگر پنهان میكند. آن گاه که به درخت گردویی در بیابان برمیخوریم، میپنداریم که آن خودرو است؛ ولی آن درخت همان است که كلاغ كاشته است. حال اینكه آدم بیش از نیازش جمع و ذخیره كند، مصداق این حیوان است. شیعه آن چه را نیاز ندارد جمع نمیكند. وَ لَا یَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ. وَ لَمْ یَسْأَلِ النَّاسَ وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً؛؛ در بعضی از روایات آمده كه شیعیان از دشمنان ما چیزی نمیخواهد. در اینجا میگوید: وَ لَمْ یَسْأَل الناسِ؛ شاید لفظ ناس اشارهای داشته باشد به مخالفین. یعنی شیعیان هیچ وقت برای نیازهایشان از مردم چیزی نمیخواهند؛ حتی اگر از گرسنگی بمیرند. یعنی آن قدر عزت نفس دارند كه نیاز خودشان را به كسی اظهار نمیكنند. قرآن کریم میفرماید: یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ... لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً2؛؛ مؤمنانی كه خدا را دوست دارند این گونهاند که: وقتی فقیر هم هستند خودشان را غنی وانمود میكنند و نمیگذارند دیگران فقر آنها را بفهمند. اگر احتیاجی هم داشته باشند به كسی اظهار نمیكنند. بر فقرشان صبر میكنند تا خدا برایشان فرج بفرستد. البته در این جا حاشیههایی جزئی وجود دارد. زمانی است كه انسان از شدت گرسنگی مشرف به مرگ، میشود، در این جا وظیفه شرعیاش است كه حتی از محرمات هم شده استفاده كند تا زنده بماند. وجوب اكل میته برای خوف از مرگ را بعضی فتوا دادهاند و جوازش قطعی، مسلم و اجماعی است. اگر حیات انسان در گرو این باشد كه از چیز حرامی بخورد، در غیر این صورت از گرسنگی میمیرد، حتماً باید همان چیز حرام را بخورد. بنابراین این روایت برای چنین مقامی نیست. اگر یك وقت زنده ماندن وظیفه شرعی شود و راه و چارهای دیگر نباشد جز خوردن حرام یا درخواست از دیگری، طبعاً درخواست از دیگری مقدم است بر حرامخواری.
از دیگر ویژگیهای اجتماعی شیعه این است كه: إِنْ رَأَی مُومِناً أَكْرَمَهُ وَ إِنْ رَأَی فَاسِقاً هَجَرَهُ؛؛ ما در انتخاب دوست و رفیق و احترام یا بیاحترامی به اشخاص معیارهایی داریم. معمولاً عموم مردم به ثروتمندان احترام میگذارند. ولی به فقرا احترام نمیگذارند. یا به كسانی كه مقام و پستی دارند احترام میگذارند، ولی كسی را که پست و مقام ندارد اعتنایی نمیكنند. اما شیعیان ملاك احترام و بیاحترامیشان ایمان و فسق است. شیعه اگر مومن با ایمان را ببیند؛ چه ثروتمند باشد، چه فقیر، مقام و مسئولیتی داشته باشد، یا انسان گمنامی باشد، به او احترام میگذارد. لباس مندرس و موهای ژولیده افراد ملاک نیست، بلکه ایمان است که ملاک است. بنابراین شیعیان ما این گونهاند که: إِنْ رَأَی مُومِناً أَكْرَمَهُ؛ ملاك احترام به کسی را فقط ایمان میدانند نه پول ومقام اجتماعی. وَ إِنْ رَأَی فَاسِقاً هَجَرَهُ؛؛ اما وقتی با فاسقی مواجه میشوند از او كنارهگیری میكنند، بیاعتنایی میكنند. هَولَاءِ وَ اللَّهِ یَا نَوْفُ شِیعَتِی؛؛ به خدا قسم اینها شیعه من هستند. حضرت علی(ع) هم چنین اضافه میكند: شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ؛ مردم از شر اینها در امان هستند و دلهایشان محزون است. پیشتر بیان شد که این حزن، حزن برای آخرت است و به دلیل عقب ماندن از سیر معنوی است و آن هم در قلب است و ظهوری در ظاهر ندارد. درواقع شیعیان دلشان محزون است از اینكه چرا به مقامات عالیه نرسیدهاند و از اولیای خدا عقب مانده؛ اند.
حَوَائِجُهُمْ خَفِیفَةٌ وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ؛؛ نیازشان خیلی محدود است . با یك لقمه نان و یك لباس ساده؛ میتوانند حاجتشان را برطرف كنند. این طور نیست كه باید با تشریفات ویژهای زندگیشان اداره شود. وَ أَنْفُسُهُمْ عَفِیفَةٌ؛؛ شیعیان عزت نفس دارند و عفیف هستند. اخْتَلَفَ بِهِمُ الْأَبْدَانُ وَ لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ؛؛ ممكن است بین شیعیان فاصله بیفتد، به خصوص آن زمانی كه تعداد آنان كم بوده و در ضعف زندگی میكردند؛ ولی دلهایشان هیچ وقت از هم جدا نیست. قَالَ: قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُومِنِینَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاكَ أَیْنَ أَطْلُبُ هَؤلَاءِ؟ آنگاه که امیرمؤمنان این اوصاف را برشمرد، گفتم قربانت بروم این گونه آدمها را كجا پیدا كنم؟ قَالَ لِی فِی أَطْرَافِ الْأَرْضِ؛ حضرت فرمود: گوشه وكنار پیدا می شوند. به قول خودمان جوینده یابنده است. بگرد پیدا میكنی. سپس برای اینكه او را دلداری دهد فرمود: یَا نَوْفُ یَجِیءُ النَّبِیُّ(ص) یَوْمَ الْقِیَامَةِ آخِذاً بِحُجْزَةِ رَبِّهِ جَلَّتْ أَسْمَاوهُ؛؛ پیغمبر اكرم(ص) روز قیامت دست به دامن خداست.
این تعبیر دست به دامن بودن، تعبیر شایعی است، یعنی فقط نظرش به خدا است و از او رحمت میخواهد و او متصل به خداست. وَ أَنَا آخِذٌ بِحُجْزَتِهِ؛؛ من كه علی هستم، دامن پیغمبر(ص) را میگیرم، وَ أَهْلُ بَیْتِی آخِذُونَ بِحُجْزَتِی؛؛ اهلبیت من، فرزندان و بستگان من دست به دامن من میشوند، وَ شِیعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا؛ و شیعیان ما هم دامان اهلبیت(ع) را میگیرند.
پس شیعیان دامان اهلبیت(ع) و ائمه(ع) را، ائمه دامن من را میگیرند و من دامن پیغمبر(ص) را میگیرم و یک سلسله تشكیل میشود. فَإِلَی أَیْنَ؟ وقتی اینها به هم متصل شدند و دامن یکدیگر را گرفتند، و مرتبط شدند به خدا، آن وقت به كجا میروند؟ إِلَی الْجَنَّةِ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ؛؛ سه مرتبه فرمود به خدا قسم به سوی بهشت میرویم. اگر شیعه شدید و دامن اهلبیت(ع) را گرفتید این نتیجهاش است. خواندن این احادیث باعث میشود كه ما مقداری با فضای فكری و ذهنی ائمه اطهار و اهلبیت(ع) و شیعیان واقعی آشنا شویم. ببینیم برای آنها چه چیزهایی ارزش بوده است. ائمه اطهار از شیعیانشان چه توقعی دارند؟ آیا آن بزرگواران توقع دارند که شیعیان پول جمع كنند، پست و مقام پیدا كنند، در بین جامعه شهرت پیدا كنند و اسم و رسم داشته باشند و عكسشان را به در و دیوار بزنند؟ یا خواستههای دیگری از ما دارند؟ احادیثی که نقل شد جملگی گویای توقعات و خواستههای اهل بیت(ع) از شیعیان بود.
1. بحارالأنوار، ج 65، ص 191، باب «صفات الشیعة و أصنافهم».
2. بقره / 273.