بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلاَةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح ملکوتی امام راحل و شهدای والامقام اسلام، صلواتی اهدا میکنیم.
خداوند متعال را شکر میکنم که حیات و توفیقی عنایت فرمود که امروز چند دقیقهای مزاحم اوقات شریف شما عزیزان باشم. حضور در چنین محفلی نعمت بسیار بزرگی است که باید قدرش را دانست و شکرش را به جا آورد.
معیار ما برای ارزشگذاری یک کار، انگیزه انجام آن کار است. حجم کار، هزینهای که صرف شده، زرق و برقها و تجملات و سایر چیزها خیلی در ارزش واقعی کارها نقشی ندارند. آنچه به کار ارزش میبخشد این است که تا چه اندازه دلی را متوجه خدا و اولیای خدا کند، چه کاری انجام بگیرد که توجه حضرت صاحبالامرعجلاللهفرجهالشریف را جلب کند یا به تعبیر صحیحتر، کاری باشد که ایشان عنایت فرمودند که انجام بگیرد. البته هر دو تعبیر صحیح است، منتهی این تعبیر از یک نگاه است و آن تعبیر از نگاه دیگری است.
معیار اصلی که قرآن برای ارزشیابی کارها به ما نشان میدهد، ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ، یرِیدُونَ وَجْهَهُ یا إِلاَّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الأَعْلَى است. بنده اعتراف میکنم که معنی اینها را درست نمیدانم اما این اندازه میدانم که این یک مقام بسیار عالی است که عقل ما به آن نمیرسد. نفهمیدن ما هیچ از اهمیت آن کم نمیکند. این اندازه را میفهمیم که اگر آدم کسی را دوست داشته باشد دلش میخواهد که آن شخص از او راضی باشد و او هم او را دوست داشته باشد. ما این اندازه را در روابط انسانی احساس میکنیم که وقتی آدم به دوست یا صدیقی علاقه دارد دلش میخواهد او هم علاقه مشترک داشته باشد. این علاقه مشترک در قرآن به صورتهای مختلف انعکاس پیدا کرده است و شاید هم خداوند به زبان ما صحبت کرده است؛ رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ؛ خدا بندههایی دارد که هم خدا از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی هستند؛ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ، مَنْ يرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ. به یک تعبیر، محبت متقابل بین خدا و بندهاش؛ يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ، رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ و برای رسیدن به آن هم فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ. آن هم متقابل است؛ فَاذْكُرُونِي، أَذْكُرْكُمْ.
بهظاهر، کار از ما شروع میشود. اول ما باید یاد خدا کنیم تا خدا هم یاد ما باشد اما از تعبیر رَضِي اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ برداشت میشود که اول، رضایت خدا مقدم است، یا از تعبیر يحِبُّهُمْ وَيحِبُّونَهُ متوجه میشویم که اول محبت خداست بعد محبت من. اینها دو نظر از دو زاویه است منتهی ما چون باید فکر وظیفه خودمان باشیم که ما باید چه کار بکنیم این است که تکیهمان روی عمل خودمان است اما توجه نمیکنیم که این عمل ما از کجا نشأت میگیرد و تا خدا توفیق ندهد ما موفق نمیشویم این کار را انجام بدهیم، همینکه بخواهیم یاد خدا بکنیم بیمقدمه که نمیشود، چیزی باعث این میشود که آدم به یاد خدا بیفتد. گاهی حتی اسبابش هم خیلی روشن است؛ آدم مطالعهای میکند یا حرفی میشنود یا شخصی را میبیند و به یاد خدا میافتد؛ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُه، دیدن بعضی اشخاص آدم را به یاد خدا میاندازد. پس دیدن، مقدمه میشود برای فَاذْكُرُونِي. وقتی آدم آن ولی خدا را میبیند یاد خدا میافتد، آنوقت فَاذْكُرُونِي تحقق پیدا میکند و نتیجهاش میشود أَذْكُرْكُمْ. پس به یک معنا کارهای ما مسبوق به عنایت الهی است، اول او باید توفیقش را بدهد کما اینکه هستی ما از اوست، او اراده کرده که ما موجود باشیم، او اراده کرده که زنده باشیم و رشد کنیم، هر چیز دیگر هم داریم اول اراده اوست، منتهی ما برای اینکه وظیفه خودمان را بفهمیم فکر این هستیم که ما باید چه کنیم.
یکی از کارهایی که باید بکنیم همین است که به یاد بیاوریم که اگر توفیق او نباشد کلاهمان پسِ معرکه است. بههرحال، این نعمت بسیار بزرگی است که در فضای این عصر و زمان و در این جغرافیایی که شما بهتر از من میشناسید فضایی میسر بشود که لحظاتی دل آدم متوجه نقطهای بشود که مرکز همه خوبیهاست، توجه به وسائطی پیدا کند که آنها به ما نزدیکتر هستند و محبت پدرانه و مادرانه به ما دارند یعنی هر چه ما بدرفتاری هم بکنیم آنها دست از محبتشان برنمیدارند. البته تعبیر پدرانه و مادرانه هم بسیار ناقص است. اگر کسی بگوید که هر چه محبت مادرها در طول عالم تحقق پیدا کرده یک جا جمع بشود، الآن شش میلیارد انسان روی زمین هست و در حدود دو، سه میلیارد مادر وجود دارد، دو، سه میلیارد مادر! محبتهای همه آنها در یک ظرف جمع بشود و محبتهای میلیاردها انسانی که از اول خلقت تا به حال بودند را هم جمع کنند و بیفزایند، فکر میکنید به اندازه محبت حضرت زهراسلاماللهعليها به دوستانشان میشود؟! گمان نمیکنم. یا همه محبتهای پدرها را جمع کنند، به اندازه محبت وجود مقدس ولیعصر نسبت به شیعیانشان میشود؟! باور نکنید! آن محبت، به یک منبع نامتناهی وصل است، تمامشدنی نیست، حد و حصر ندارد اما محبت آدمیزادها، مادرها، پدرها هر چه زیاد باشد، کماً و کیفاً آخرش محدود است و بالاخره به یک جایی میرسد که دیگر نمیکشد. ما چنین کسانی را داریم که بیمضایقه و بدون چشمداشت خیر ما را میخواهند، هر چه هم بیادبی و ناشکری کنیم باز هم رهایمان نمیکنند و هر وقت برگردیم باز هم میپذیرند.
گفتیم قرآن ما را به این نکته هدایت میکند که کارهایتان را ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ انجام بدهید. این مفهوم نسبت به مفهوم ارادة وجه الله تا حدی به ذهن ما نزدیکتر است. ارادة وجه الله خیلی مفهوم پیچیدهای است و با سطح ذهن و افق فکری ما خیلی فاصله دارد اما ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ اینطور نیست؛ آدم خوشنودی کسی را میخواهد، آدم کسی را که دوست دارد دلش میخواهد که او هم از او خشنود باشد، این قابلفهمتر است. آدم کی میتواند دنبال مَرْضَاتِ اللَّهِ باشد؟ خب این سادهتر و قابلفهمتر است اما مواردش را که ببینیم آنوقت متوجه میشویم که دست یافتن به آن و مخصوصاً دست یافتن به مراتب بالای آن خیلی هم آسان نیست.
وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ؛ میدانید نزول این آیه در شأن امیرالمؤمنینسلاماللهعليه در لیلة المبیت است. خدا میفرماید این کاری که امیرالمؤمنینسلاماللهعليه در لیلة المبیت کرد این ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ است. ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ خیلی کار سادهای نیست، کاری است در شأن امیرالمؤمنینسلاماللهعليه ولی بههرحال مفهوم آن به ذهن ما نزدیکتر است. حالا در زبان رایج خیلی میگوییم که این کار را برای رضای خدا بکن! این خیلی سبک شده اما وقتی دقت بکنیم متوجه میشویم که خیلی مقام بلندی میطلبد تا آدم بتواند واقعاً کارش را ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ انجام بدهد؛ اما وقتی آدم دقت بیشتری بکند و معرفتش که بالاتر برود چیزهای دیگری برای آدم روشن میشود که آن وقت میفهمد از اینها بالاتر هم هست و ما عقلمان نمیرسد!
در دعای عرفه که سیدالشهداسلاماللهعليه در روز عرفه تلاوت فرمودند این جمله هست که إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي. این مضمون از آن مضامین بسیار بلندی است که در دعاها کمتر به چشم میخورد چون دعاها بیشتر به زبان امثال بنده صادر شده است و برای فهم ما و تعلیم ماست. اینجور مضامین در موقعیتهای خیلی خاصی بیان شده است؛ سیدالشهدا در سال آخر عمرشان، در آخرین حضورشان در عرفه این دعا را خواندند، إِلَهِي تَقَدَّسَ رِضَاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي، رضای تو علتی از ناحیه خودت هم ندارد چه رسد به اینکه من بتوانم کاری بکنم که موجب رضای تو بشود! یعنی آیا من اینقدر عرضه دارم، چیزی دارم که بتوانم در پیشگاه تو عرضه کنم که چیزی در تو ایجاد کند که نبوده؟! فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّي، من چه کارهام؟!
اینکه ما میگوییم کاری برای رضای خدا کردیم و خدا را راضی کردیم و ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ انجام دادیم یعنی خدا آنقدر لطف و مرحمت دارد که به ما توفیق داد کاری انجام دادیم، به ما توفیق داد او را بشناسیم، به ما توفیق داد او را دوست بداریم، دلمان بخواهد او از ما راضی باشد، به ما توفیق داد کاری انجام بدهیم که متناسب است با چیزی که او میپسندد، آنوقت اسمش این است که ما کارمان را ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ انجام دادیم. یک سلسله فیوضات و رحمتهای خاص و ویژه و ظریف خدا وقتی با هم جور میشود آنوقت اسمش این میشود که ما کاری را ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ انجام دادیم.
بههرحال اگر ما حقیقتش را هم نمیفهمیم ولی هر چه باشد معلوم میشود اولیای خدا با خدا رابطههای خیلی خاصی دارند، خیلی بالاتر از آنچه عقل ما به آن میرسد. امثال بنده باید یک کاری بکنیم که از عذاب جهنم نجات پیدا کنیم، این همت ماست. اگر همتمان کمی بالاتر باشد با فرض اینکه از عذاب خلاص شده باشیم امید داریم به اینکه به ثوابهای بهشتی هم برسیم. این دو تا کمابیش توأمان هستند اما از این بالاتر این است که کار را جوری انجام بدهیم که ولو فرضاً ثوابی نداشته باشد، ولو همراه با عذاب هم باشد اما چون خدا این کار را دوست دارد انجام بدهیم. چنین حالتی برای ما پیدا میشود؟ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ واقعی این است. اگر پیدا بشود کجا پیدا میشود و راهش چیست؟
روشن است که اگر ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ جایی پیدا بشود اینجاهاست، در این چهاردیواریهاست. اگر کسانی بخواهند به این مقامات برسند، به آن چیزهایی که خدا به اولیائش میدهد، اولیائش یعنی مثل سیدالشهدا، مثل امیرالمؤمنین، اوست که وَمِنْ النَّاسِ مَنْ يشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ، اگر از آن چیزها بخواهیم باید اینجاها دنبالش بگردیم.
اگر امروز بگویند وجود مقدس حضرت بقیهاللهارواحناهفداه در کشور ایران به جایی یا به جاهایی عنایت دارند، فکر میکنید به کجاها عنایت دارند؟ البته ما که عقلمان نمیرسد که بندگان شایسته خدا کجا بیشترند اما آن معیارهایی که ما داریم فکر میکنم یکی از جاهایی که باید مورد عنایت باشد همین جاست. اگر اینجور است ما چقدر باید قدر اینجا را بدانیم؟ قدرش را بدانیم یعنی چه؟ اولش این است که سعی کنیم این محیط، آلوده نشود؛ چه جور میشود که آلوده بشود؟ آلودگی به گناه، اگر بخواهیم اینجا جایی باشد که وقتی وجود مقدس ولیعصر، عنایتی به این کشور میکنند یک پرتویی به اینجا بیندازند باید اینجا یک محیط پاک باشد، فضایش آلوده به گناه نباشد. سعی کنید وقتی میخواهید وارد این محیط بشوید با وضو باشید. اینجا جایی است که ممکن است نظر بزرگواری بیفتد که برکاتی از او نازل شود. اگر محیط، آلوده باشد، کثیف باشد، بوی گناه از آن بیاید، آن چشمها به اینجاها نمیافتد.
فرشتگان خدا دائماً در رفتوآمد هستند و به جاهایی که پاکتر باشد بیشتر تمایل پیدا میکنند، بیشتر حضور پیدا میکنند، برکاتشان بیشتر ظاهر میشود، دعاهایشان بیشتر در حق بندگان تحقق پیدا میکند. اینها را من از خودم نمیگویم، غیر از روایات از خود قرآن استفاده میکنم؛ الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْشَ، میفرماید کار فرشتگان حامل عرش این است که تسبیح خدا میکنند و برای مؤمنین استغفار میکنند؛ وَيسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ کلَّ شَيءٍ رَحْمَه وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَک. اگر ما الِّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَک باشیم فرشتگان مقرب الهی فکر ما هستند، به کمک ما میآیند، برای ما دعا میکنند و دعاهای آنها حتماً مستجاب میشود. اگر مستجاب نمیشد خدا برای چه اینها را در قرآن گفته است؟! قصه سراییده؟! اینجور امکانات هست ولی ما نمیبینیم. هر چه نمیبینیم فکر نکنیم نیست. خیلی چیزها هست که ما نمیبینیم ولی خدا این چیزها را خبر داده، البته از پیش خود هم حق نداریم بگوییم هست یا نیست، اما آنهایی که خود خدا گفته هست آنها را که نباید انکار کنیم.
در روایات فراوانی آمده است که ملائکه در جاها و خانههایی که در آن گناه میشود یا حتی ابزار گناه وجود دارد حضور پیدا نمیکنند اما در جاهایی که بندگان خدا به یاد خدا هستند، توجه به او دارند، تسبیح خدا میگویند، عبادت خدا میکنند، اطاعت خدا میکنند، انگیزه این را دارند که بنده باشند و کاری بکنند که او دوست میدارد، ملائکه هم زیادتر میآیند و بلکه هجوم میآورند! بلکه حضورشان یک نوع تزاحم بینشان ایجاد میکند! تعبیرش در روایات هم هست. حالا به حسب تمثیل فرض کنید بالهایشان به هم میخورد. حالا ملائکه چه جورند و بالهایشان چه جور است، همین اندازه لازم است بدانیم که أُولِي أَجْنِحَةٍ. انشاءالله اگر کسی توفیق پیدا کرد ملائکه را زیارت کند آنوقت خواهد دید که چه جور هستند اما بنده نمیدانم چه جور هستند. اینکه میگویم بال دارند و اینها چون قرآن میفرماید: أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنَى وَثُلاَثَ. اینهایی را که خدا و پیغمبر و ائمه فرمودند اینها را جدی بگیریم و باور کنیم. بزرگان ما که به جاهایی رسیدند همین جور بودند که اینها را باور میکردند.
از افتخارات ما طلبهها این است که یکی از کتابهای درسی که تقریباً در همه حوزههای علمیه تدریس میشود کتاب شرح لمعه است. شرح لمعه یک متن دارد و یک شرح. متن آن را شهید اول نوشته و شرح آن را شهید ثانی نوشته است. این برای ما الهامبخش است. در احوالات شهید ثانی مطالب زیادی نقل شده است. کتاب مُنیَةُ المرید ایشان و کتابهای دیگر ایشان بسیار پربرکت است. در احوالات ایشان نقل کردند که آنوقتی که ایشان طلبه بود صبح که از خانه بیرون میآمد که سر درس، پیش استاد برود و درس بخواند کفشهایش را درمیآورد و پابرهنه میرفت. پرسیدند که آقا شما چرا کفشهایتان را در کوچه درمیآورید؟ گفت دوست ندارم با کفش روی بال ملائکه پا بگذارم! این از کجا میدانست که ملائکه آنجا هستند؟ روایت از پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله است که إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِه؛ کسی که به دنبال علم خدایی و علم خداپسند است وقتی دارد راه میرود که به طرف تحصیل علم برود، فرشتگان بالشان را زیر پای او پهن میکنند، لَتَضَعُ أَجْنِحَتَهَا لِطَالِبِ الْعِلْمِ رِضًا بِه، به خاطر اینکه از این کار خوششان میآید. شهید ثانی این مطلب را باورش بود، میگفت حالا من که دارم برای خدا به دنبال تحصیل علم میروم، هوس که نیست، پیغمبر اکرم هم که خلاف نفرموده پس حتماً ملائکه بالشان را زیر پای من پهن میکنند، پس بهتر این است که من هم بیادبی نکنم و با کفش نباشم و پابرهنه باشم که به ملائکه بیادبی نشود.
حالا این را ببینید و در یک کفه قرار بدهید، حاصل علمش هم کتاب شرح لمعه است، کتاب منیه المرید، این حاصل عمرش است، عمرش را هم در راه ترویج تشیع به کار برد و در این راه شهید شد؛ هم شهید اول و هم شهید ثانی به خاطر تشیع شهید شدند، این را مقایسه کنید با کسانی که دنبال علم رفتنشان برای مقاصد دنیوی و برای فخرفروشی است و حتی گاهی بعضی اشخاص برای راه گناه! این دو را با هم مقایسه کنید ببینید تفاوت از کجاست تا به کجا؟! آن وقت بفهمیم که خدا چقدر بر ما منت گذاشته که توفیق داده که دنبال این علوم برویم. در میان میلیونها دانشجویی که در کشور خودمان هستند، اندکی این توفیق را پیدا کردند که دنبال علوم اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين بروند. ما چقدر باید شکر خدا بکنیم؟
اولین شکر این نعمت این است که فرصت را غنیمت بشماریم و خوب درس بخوانیم. دوم اینکه محیط درسیمان را به گناه آلوده نکنیم. کار را با یاد و ذکر خدا شروع کنیم و با یاد خدا به پایان ببریم. با توسل به اولیای خدا شروع کنیم و با توسل ختم کنیم. توجهمان به وجود مقدس ولیعصرارواحناه فداه باشد تا دائماً از ناحیه ایشان بیشتر به ما لطف و عنایت برسد و مشکلاتمان حل بشود، شر شیاطین از ما دفع بشود، بلاهای مادی و معنوی از ما دور بشود. همه اینها با گوشه چشمی انجام میگیرد، ما باید لیاقتش را داشته باشیم، برای آنها که کاری ندارد. این کار میسر است، ما هم میتوانیم از آن استفاده کنیم اما به شرط اینکه دلمان بخواهد راهی که آنها میروند دوست داشته باشیم و قدر آن را بدانیم. خداوند متعال با همه این الطاف و تفضلات بینهایتی که دارد حسابهایی هم در کارش قرار داده، یعنی کارهایش گزاف نیست. درست است که يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ یعنی حسابی که ما بتوانیم حسابش کنیم اما کارهای خدا میزان دارد، حکمت دارد، گزاف نیست، این جور نیست که العیاذبالله مثلاً امروز دنگش بگیرد که اینجا باران بیاید، آنجا خشکسالی بشود، آنجا سیل بشود، بیحساب، اینجوری نیست. کوچکترین کارهای خدا حساب و معیار دارد. این الطافی هم که به ما کرده و نعمتهایی که به ما رسیده که بسیاری از آنها و شاید الآن همه این برکات معنوی از صدقه سر شهدایی باشد که جان خودشان را نثار کردند تا نظام اسلامی برقرار باشد حساب دارد. اگر خونهای پاک آن شهدا نبود معلوم نبود من و شما امروز از اسلام چه میدانستیم و کجا بودیم. بههرحال، حالا این نعمتهای خداست که به ما رسیده اما خدا برای ادامه این نعمتها و برای کم و زیاد کردنش حساب دارد؛ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکمْ، تَأَذَّنَ از ماده اذان است و به معنای اعلام است منتهی باب تفعل برای تشدد و تکثر است، یعنی خدا اعلام قطعی صریح بدون شائبه و بدون هیچ ابهام و خفایی کرده و این مطلب را با کمال وضوح اعلام کرده است که چی؟ لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکمْ، وَلَئِنْ کفَرْتُمْ. کفَرْتُمْ از کفران است نه از کفر، در مقابل شکر است؛ لَئِنْ شَکرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکمْ وَلَئِنْ کفَرْتُمْ، یعنی اگر کفران نعمت کردید إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ! این است که ما باید فکر کنیم که چه جور باید شکر این نعمتهایی که خدا به ما داده را به جا آورد تا اینها افزایش پیدا کند و از این نعمتها بیشتر بهرهمند بشویم. چه کنیم؟ بهترین راهش را که باز خودش نشان داده گدایی در خانه اهلبیتصلواتاللهعليهماجمعين است. بگوییم آقاجان! ما آنقدر ضعیفیم، آنقدر ناتوانیم که از عهده شکر نعمتهای خدا و شکر معرفت خود شما برنمیآییم. مگر هر دلی لیاقت معرفت وجود مقدس ولیعصر را دارد؟! لیاقت محبت اهلبیت را دارد؟! چه کسی میتواند شکر این نعمت را به جا بیاورد مگر خودشان کمک کنند.
ما عاجزانه و خاضعانه از شما میخواهیم از خدا بخواهید که ما را کمک کند تا اینکه شکر این نعمتها را به جا بیاوریم؛ شکر معرفت شما، محبت شما، عنایاتی که فرمودید، از صدقه سر شما با علوم شما آشنا میشویم، به برکت عنایت شما توفیق تحصیل، شناختن راه صحیح زندگی، استفاده از این نعمت عظیمی که در طول تاریخ اسلام کمنظیر است، برقراری نظام جمهوری اسلامی در این کشور، مقایسه کنید با کشورهای دیگر، با کشورهای اسلامی دیگر مقایسه کنید، کشورهای کفر هیچ، خدا اینهمه نعمت به ما داده، اگر ناشکری و ناسپاسی بکنیم و قدرش را ندانیم معلوم نیست چقدر ادامه پیدا کند؟ اینها حساب دارد.
دعا بکنید که خدا همه ما را در راهی که مرضی خودش و اولیای خودش است موفق بدارد.
سایه مقام معظم رهبری، علما و مراجع، اساتید معظم، سایه مبارک آقای صدیقی را بر سر ما مستدام بدارد.
به ما توفیق قدردانی از همه نعمتهایش را مرحمت بفرماید.
قلب مقدس ولیعصر را از همه ما راضی بفرماید.
در ظهور آن حضرت تعجیل بفرماید و همه ما را از یاران آن حضرت محسوب بفرماید.
والسلام علیکم ورحمة الله