بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَصَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
قبل از هر چیز، ایام دهه مبارکه کرامت را که با میلاد حضرت معصومهسلاماللهعلیها شروع شد و با میلاد حضرت رضاصلواتاللهعلیه ختم شد را به حضور همه شیعیان و مخصوصاً به حضار محترم تبریک و تهنیت عرض میکنم و امیدوارم که برکات این دهه و بهخصوص برکات عنایت حضرت رضاصلواتاللهعلیه آنقدر گسترده باشد که آثارش تا ماهها و بلکه سالها بعد ادامه داشته باشد و یک پرتو کوچک آن هم به ما برسد.
همه آقایان مناسبت جلسه را بهتر از من میدانند، گفتگوهایی در زمینه طرح ولایت، آثار و خیرات این برنامه و پیشبینیهایی که برای آینده است، انجام گرفته است، در یک جمله عرض بکنم، شاید بارها این را از من شنیده باشید، من در عمر خودم نه برای خودم و نه برای دوستانم چیزی را سراغ ندارم که به اندازه این طرح برای افراد، برای جامعه و برای نظام، برکت و خیر به همراه داشته باشد. حالا هر کسی یک گوشهای را میبیند ما هم این گوشه را میبینیم، البته خدا میداند که واقعیت آن چیست. این را در بین کارهای جاری خودمان عرض میکنم وگرنه شخصیت حضرت امامرضواناللهعليه یا مقام معظم رهبریدامظلهالعالی فوق این حرفهاست و همه اینها که ما داریم شعاعی از برکات وجود این بزرگواران است. بههرحال این طرح، کار بسیار پربرکتی بود.
همینطور که کاملاً مشهود و قابلفهم است در این عالم طبق سنت الهی، اصل تغییر و تدریج بر موجودات حاکم است. در این عالمی که ما میشناسیم چیزی که عالم مادیاش از حیث مادیت قابل تغییر نباشد سراغ نداریم، چیزی را هم که از اول وجودش کاملاً کامل خلق شده باشد و هرچه امکان وجود داشته در همان لحظه اول به او داده شده باشد سراغ نداریم. حتی وجود مادی پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله و ائمه طاهرینصلواتاللهعليهماجمعين هم از این سیر تدریجی خالی نبودند. آنچه گفته شده درباره اینکه نور ما چنین و چنان بود، صادر اول است، خلق اول است، همهچیز در شعاع ما به وجود آمده، آن برای مرتبه مادیت آنها نیست وگرنه در خصوص مرتبه جسمانی آنها همه میدانیم که همه آنها از وقتیکه متولد شدند مثل انسانهای دیگر نوزاد بودند.
این یک سنت الهی است که بر این عالم حاکم است که سیر همهچیز در آن تدریجی است. در این مسیر که خدا برای این عالم قرار داده، یک نوع رشد کمّی در انسانهاست؛ همه خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ،[1] هستند؛ اول یک مرد و زن آفریده شده و حالا به چند میلیارد رسیده است. این رشد تدریجاً حاصل شده است. سنت الهی این نبود که آفرینش این هشت میلیارد انسان همان روز اول صورت بپذیرد. این کثرت باید تدریجاً پیدا شود، هرموار پیش برود و حالا قاعدهاش امروز اینجا متمرکز شده است. این یک نوع سنت است که بر این عالم حاکم است و طبعاً در این مراحل تدریجی، تحولاتی پیدا میشود و مقاطعی را میشود مشخص کرد.
این یک نوع تغییری است که در پیدایش انسان وجود دارد؛ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً،[2] ابتدا فقط حضرت آدم بود اما حالا این همه جمعیت از همان آدم پیدا شده است. در یک فرد از زمانی که نطفه است تا نوزادی، تا نوجوانی، تا جوانی و تا پیری یک سیر تدریجی میبینیم؛ وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لَا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئًا.[3] این هم یک سیر تدریجی است.
میشود گفت که آن سیر تدریجی، کمّ منفصل بود. یک سیر تدریجی است که کمّ متصل است. این سیر به یک معنا سیر از لحاظ کیفیت است. حالا شاید تعبیر کیفی هم اینجا خیلی درست نباشد ولی دیگر معمولاً در مقابل کمیت، کیفیت میگویند. کمالات انسانی و آنچه هر فرد انسان را انسان بالفعل میکند نیز به تدریج پیدا میشود؛ بدنش تدریجاً رشد میکند، قوایش تدریجاً رشد کمّی میکند، بلکه فهمش بیشتر میشود، توانایی او بیشتر میشود، ابتکار و خلاقیت او بیشتر میشود و الیآخر. این مراحل سیر تدریجی از بچههای یکساله تا سنین بلوغ و کمال انسان کاملاً مشهود است.
این از ویژگیهای انسان است که غیر از این کمالاتی که مستقیماً مربوط به ماده است کمالاتی دارد که بهاصطلاح خودمان به روحش تعلق دارد. آن تکامل مربوط به بدنش است، روح انسان هم اینگونه تکامل مییابد و این هم تدریجی است. برای اینکه این تغییرات کمّی و کیفی در انسان پدید بیاید خدا سنتهایی دارد که بسیاری از آن سنتها در آیات قرآن و روایات بیان شده است و خیلی از آن سنتها نیز با علوم تجربی شناخته میشود.
با توجه به اینکه سیر معنوی هر فرد انسان تدریجی است و غالباً به کمک انسانهای دیگر پیدا میشود لذا برای جامعه انسانی نیز یک سیر کمال معنوی وجود دارد. از آنوقتی که جامعه انسانی تشکیل شد که چند نفر با یکی دو واسطه اولاد حضرت آدم بودند، یک خانواده بودند که باهم زندگی میکردند و کمکم گسترش پیدا کرد و تدریجاً زیاد شدند، فرض بفرمایید مثلاً در ابتدا یک محله تشکیل شد، کمکم روستا و شهر و کشورهایی به همین صورت پیدا شده است. اینکه افراد در طول زمان دارند زیاد میشوند این یک سیر کمّی است اما ادراکات این جامعه در ابتدا سطحی بود. همانطور که امکانات و رشد بدنش محدود بود، رشد معنوی آن هم محدود بود. نمونهاش این تاریخی است که بهخصوص آنچه در نص قرآن آمده که دو تا فرزند حضرت آدم با وجودی که فرزند بیواسطه حضرت آدم بودند و در چه مرحلهای از کمال بودند و رشدشان چه بود، همین اندازه که حضرت آدم که پیغمبر خدا بود و دستورات سادهای داده بود که قربانی کنند و از خدا اظهار سؤال بکنند، شما ببینید در همین قربانی کردن چه جریانی اتفاق افتاد و برادر زد برادرش را کشت! سطح خواستهها، سطح فهم، معرفت، کمال و رشد انسانی اینقدر ضعیف بود. البته همه اینگونه نبودند. این هم یکی از سنتهای الهی است که همه یک جور و در یک سطح نیستند، هم قیافههایشان تغییر میکند، هم خواستههایشان، هم قدرت فهمشان و هم تکامل علمی و معنویشان، اینها متفاوت است. همه اینها طبق یک نظام احسنی است که ما با اصطلاحش آشنا هستیم، حالا انشاءالله حقیقت آن را هم درست بفهمیم و از آن استفاده کنیم.
وقتی تاریخ را ملاحظه میکنیم تقریباً از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت نوح، جامعه انسانی یک دوره تکاملی پیدا کرد تا زمینه پیدا شد که یک مربی، یک معلم، یک پدری که به تعبیر قرآن 950سال[4] مردم را تربیت کرد، نزدیک به هزار سال مانند پدری که بچه بزرگ میکند یک جامعه را تربیت کند، علاوه بر اینها رشد معنوی آنها را عهدهدار شود و آنها را هدایت کند. این چیز شوخیای نیست! قبل از ایشان این اندازه راجع به هیچ پیغمبری نقل نشده است. حضرت نوح، شیخ الانبیاست. کأنه این یک نقطه عطفی بود؛ از زمان حضرت نوح یک نقطه عطف جدید و فاز جدیدی برای تکامل انسانها پیدا شد.
میخواهم عرض بکنم که اگر کسی ادعا بکند که از زمان حضور حضرت آدم، در همان دوران اولیه وجود انسان روی زمین تا 1400 سال قبل نقطه عطفهایی در تاریخ بشر رسم شده است یعنی انسانها فازهایی را گذراندهاند و از دورهای به دوره کاملتر دیگری منتقل شدهاند ادعای گزافی نکرده است. همینجا اشاره بکنم که بعضی از بزرگان حتی فرمودند که انبیا هم در دورههای بعد کاملتر از نبی قبلی بودند، این برای من ثابت نشده اما تئوری قابل قبولی است. حتی تصریح کردند به اینکه مقام حضرت عیسی خیلی بالاتر از مقام حضرت موسی بوده است.
این نقطه عطفهایی که در تاریخ رسم شده در جای مشخصی معین شده است؛ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ،[5] و در بعضی آیات گفته شده که ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ[6] و الیآخر. همچنین سیر تکامل جامعه در یک مقطع خاص که البته خود آن مقطع هم قابل تقسیم به مقطعهای جزئی خواهد بود امکان دارد، حالا ما کلان نگاه میکنیم.
اگر ما تاریخ را نگاه بکنیم تفاوت انسانهایی که امروز در روی زمین زندگی میکنند و ما با آنها آشنا هستیم و امکاناتی که برای تکامل آنها فراهم است ازلحاظ علمی، عملی، تقوا، گذشت، ایثار و جهاد با آنچه که در صدر اسلام میسر بود به یک معنا قابل مقایسه نیست. طبق اطلاعاتی که ما از جامعه زمان پیغمبر اکرمصلیاللهعلیهوآله داریم، کسانی که قرآن دخترکشی را بهعنوان یکی از ویژگیهای آنها معرفی میکند، در زمان حیات پیغمبرصلیاللهعلیهوآله چه تحولی برای آنها پیدا شد و بعد هم این تحول تا 250 سال بعد ادامه یافت. البته همیشه استثناء وجود دارد، خود پیغمبرصلیاللهعلیهوآله هم در آن زمان با مردم خیلی تفاوت داشت، امام معصوم هم قابل مقایسه نبود. استثنائات را کنار میگذاریم، اما با همه اینها، ما وقتی آن شرایط عمومی را بررسی میکنیم رویهمرفته زمینه رشد متوسط جامعه تدریجاً خیلی بیشتر شده است.
اگر انسان بخواهد روی این تئوری کار بکند یک سؤال پیدا میشود که جنایت هم اینهمه زیاد شده است. اگر این رشد کرده، جنایاتی هم که امروز واقع میشود آنوقتها میسر نبود. آنوقتها اگر جنگی میشد ده نفر، بیست نفر یا پنجاه نفر کشته میشدند ولی حالا یک بمب میاندازند و دهها هزار نفر را میکشند و بعد هم افتخار میکنند! این شخصی که الآن در آمریکا حکومت میکند تا چند روز پیش، قبل از جریان کرونا همیشه کلامش افتخارآمیز بود، کأنه یک انسان فوقالعادهای است و یک کشور منحصربهفردی در اختیار دارد و آنهای دیگر حواشی هستند و فقط آنها اصل هستند! منظورم اشکالی بود که اگر انسان رو به تکامل رفته پس این جنایتها چیست؟!
جوابی که بنده الآن حاضر دارم این است که تکامل انسان تکامل اختیاری است. اگر بخواهیم این تکامل پیدا شود باید شرایط متضاد رشد کند یعنی هم عوامل فساد بیشتر شود و هم عوامل صلاح، هم قوای حیوانی بیشتر ظهور پیدا کند و امکان ارضا داشته باشد و هم قوای انسانی، آنوقت است که اختیار معنای صحیحی پیدا میکند و شخص موظف است بین این دو گرایش متضاد متقابل یکی را انتخاب کند و آن انتخاب منشأ کمال او شود؛ بنابراین به یک معنا وجود اینها دلیل آن است که جامعه کمال پیدا کرده یعنی زمینه برای تکاملات بیشتری فراهم شده است. شاید یک روز از این تکاملات با یک سال در یک قرن پیش قابل مقایسه باشد، یعنی آن سیری که باید در قرن قبل در یک سال انجام میپذیرفت حالا یکروزه انجام میشود.
بهعنوان نمونه، بنده در چند دههای که با درس و بحث آشنا بودیم ارتباط نسبتاً نزدیکی هم با مرحوم علامه طباطباییرضواناللهعليه داشتم. از آنوقتی که ایشان نوشتن و چاپ تفسیر المیزان را به این صورت شروع کردند همان وقتها بنده هم از نزدیک با ایشان ارتباط داشتم. برای هر موضوعی که ایشان میخواستند بحث بکنند سعی میکردند که قرآن را یک دور صفحه صفحه مطالعه کنند. بااینکه ایشان خودشان مقدار زیادی از قرآن را حفظ بودند، سورههای حم را تقریباً تا آخر قرآن همه را حفظ بودند و با بقیه سورهها هم خیلی انس داشتند، خیلی از آنها را وقتی شروع به خواندن میکردند همینطور خودبهخود میخواندند ولو رسماً حافظ نبودند، انس داشتند که مثلاً آیات مشابه یکی در سوره بقره است، یکی در سوره یس، یکی در سوره الرحمن، زود به ذهنشان میآمد، اما درعینحال آنجا که یک بحث دقیق علمی میخواستند بکنند باید یک دور قرآن را ورق بزنند و نگاه بکنند تا هر چه آیه مربوط به آن بحث است در دستشان قرار بگیرد. امروز این کار چگونه انجام میگیرد؟ هنوز نیمقرن نگذشته یا شاید نزدیک به نیمقرن گذشته، الآن شما موبایل دستتان هست چند تا دکمه میزنید و هر آیهای بخواهید از هر سورهای و حتی کل قرآن برایتان حاضر است و روی این آیات از نظر مضامین، از نظر واژهها و سایر انواع و اقسام چند جور دستهبندی شده است. کاری را که شما در ظرف یک ساعت انجام میدهید اگر ایشان میخواست درباره یک مبحثی کامل انجام بدهد چند روز طول میکشید. این معنایش این است که زمینه رشد فراهم شده است. در مطالعاتی که میکنید و اطلاعات مادی، معنوی، روحی، اخلاقی و اعتقادی که بخواهید پیدا کنید آنقدر وسایل و کتابهای مختلف به زبانهای مختلف زیاد است که اصلاً با سابق قابل مقایسه نیست. اینها نشانه این است که زمینه رشد خیلی بیشتر فراهم شده است.
یکی از نشانههای رشد بهخصوص در جهت امکانات، تشعب رشتههای علمی و اقشار مختلف جامعه است. یک مثال ساده آن را که همه میدانند، در یک قرن قبل آنطور که پدرها و اجداد ما نقل کردند در هر شهری یکی، دو نفر بودند که حکیمباشی بودند. اینها طبیب شهر بودند. هر کس هر مرض و هر مشکلی داشت به اینها مراجعه میکرد. اینها هم به همه امراض آشنایی داشتند و در حد اطلاعاتی که آن زمان بود نسخه میدادند یا بعضی از آنها حتی در مطب خودشان به طرف دوا میدادند که این را بخورد یا چهکار کند. در کل شهر، البته شهرها هم به این وسعت نبود، بالاخره یک افراد معدودی بودند که متصدی بهداشت مردم بودند. حالا چند تا هستند؟ پزشکی چند رشته شده؟ تعداد چقدر شده؟ ابزارها چقدر شده؟ انواع داروها چه شده؟ و الیآخر. اینها نشانه این است که زمینه رشد انسانها گسترش پیدا کرده است.
حالا حکیمباشی را مثال زدم. مشابه این معمولاً در هر شهری یک ملای برجستهای بود که مردم در امور دینیشان پیش او میرفتند. حتی استخارهشان را پیش ملای شهر میبردند. من از بچگی خودم یادم است پدربزرگ من را میفرستاد میگفت این استخاره نامه را ببر منزل فلان آقا جوابش را بگیر و بیاور. میرفتیم آنجا میایستادیم، آن آقا هم با کمال خوشرویی استخاره میکرد و با دقت جوابش را میداد. اگر مسئله شرعی هم داشت از او میپرسید. نمازش را هم پشت سر او میخواند. منبرش را هم همان شخص که من عرض میکنم میرفت. دایره روحانیت آنقدر محدود بود و نیازهای ساده مردم با همین وسیلهها تأمین میشد. الآن چطور است؟ الآن بهخصوص از بعد از نهضت حضرت امامرضواناللهعليه ببینید چه رشتههایی بهعنوان رشته درسی علمی در قم مطرح شده، اساتیدی در مدارس مختلف با برنامهها و سلیقههای مختلف و با چیزهایی که شما بیشتر از من میدانید تدریس میکنند. اینها همه به یک معنا نشانه این است که جامعه رشد کرده و زمینه رشد انسانها در سایه رشد جامعه بیشتر شده است.
همه میدانید که در این نیمقرن اخیر در همین حوزه خیلی تحولات پیدا شده که با اوایل زمان پهلوی که همه مدارس بسته شده بود و طلبهای وجود نداشت و روحانی حق نداشت عمامه سرش بگذارد و بیرون بیاید اصلاً قابلمقایسه نیست. من اینها را یادم است، خودم بچه بودم و دیده بودم. حالا امروز ملاحظه میفرمایید که در حوزه قم چند ده هزار عالم و فاضل در رشتههای مختلف، با سطوح و رشتههای مختلف علمی وجود دارد و همچنان در حال گسترش است. البته شاید بعضیها بگویند که ما متناسب با رشد دانشگاه و نیازهای فکری که در جامعه پیدا شده هنوز نتوانستیم رشتههای خاصی که دقیقاً پاسخگو باشد و جواب آماده کرده باشند را بیاوریم، شاید این سخن بی واقعیت هم نباشد.
طبیعتاً از این سنت الهی به دست میآید که در یک جامعهای که شئون مختلف دارد و شاید اگر بخواهیم کلیات آن را هم شماره کنیم بیش از صد بخش کلی میشود، هر فرد نمیتواند شخصاً خودش همه این نیازها را برطرف کند. جامعهشناسان میگویند که اساس تمدن هم همین تقسیمکار است چون وقتی جامعه گسترش پیدا کرد و نیازها زیاد شد، هر فرد نمیتوانست همه نیازهای خودش را برطرف کند و لذا تقسیمکار شد.
یکی از شئون مربوط به انسان که در تکامل انسانی او مؤثر است چیزهایی است که مربوط به اعتقادات و مسائل ذهنی و فکری اوست و اینها نقش بسیار مهمی در پیشرفت انسان، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی او دارد. ظاهراً جای شکی در این حرف نباشد و خیلی هم دلیل نمیخواهد.
ما یک ادعایی داریم، آن هم از فضل خدای متعال و به برکت دین مقدس اسلام و زحمات علمای گذشتهرضواناللهعليهماجمعین به ما رسیده و معتقد شدیم که بزرگترین و شریفترین کرامت، مقام، درجه و کمال انسانی آن است که در سایه دین پیدا میشود. آنهای دیگر کموبیش به امور حیوانی برمیگردد و به یک معنا همه مقدمه است. حتی پزشکی که کار مقدسی است؛ العِلمُ عِلمانِ؛ عِلمُ الأديانِ و عِلمُ الأبدانِ، آخرش این است که بدن را حفظ میکند و رشد میدهد. آخرش چه؟! اگر بعدش عالم ابدی و کمال معنوی نباشد مثل حیوانات دیگر خواهد بود.
ما معتقدیم که در میان همه شقوقی که در فعالیتهای انسانی در این زمان وجود دارد، در میان قشرهای مختلفی که تشکیل شده و به یک معنا در میان مسئولیتها و نهادهای مختلفی که حالا با اسما و القاب مختلف وجود دارد آنچه مربوط به شناخت دین، ترویج دین و اجرای احکام دین و ارزشهای دینی باشد این با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست. اگر بخواهیم یک مقدار به زبان فقهی بیان بکنیم اگر ما همه کارهای دنیایی و از جمله پزشکی را واجباتی بدانیم که سنت الهی و عقل و وحی به گردن ما گذاشته هیچکدام اینها از لحاظ اهمیت با آن رشتهها، فعالیتها و نهادهایی که مربوط به کمال معنوی انسان است و کلید آن معرفت است قابلمقایسه نیست؛ بنابراین ما ته دلمان ادعا داریم که خدای متعال بزرگترین منتی که بر ما گذاشته این است که وسایلی فراهم شده که ما طلبه و روحانی بشویم و إنشاءالله در این مسیر، یعنی در میان همه کارهایی که روحانیون انجام میدهند از کارهایی که یک روحانی روستا انجام میدهد تا روحانی یک بخشی، شهری، شهرکی، شهرستانی تا یک استانی تا کشور و تا کارهایی که یک روحانی برای همه دنیا انجام میدهد و نمونه آن حضرت امام و امثال ایشان رضواناللهعليهم است، پیشرفت کنیم.
بر اساس همین سنت الهی که قوام پیشرفت اجتماعی به تخصصی شدن است هرچه بیشتر پیشرفت میشود امکان رشد بیشتری پیدا میشود و زمینه تحقیقات خاص در یک بخشی از مسائل بیشتر میشود. همه کموبیش تجربه کردید که مجموع معارف دین و آنچه انبیا برای بشر آوردند را از سابق به سه بخش دستهبندی میکردند که خیلی هم بیوجه نیست؛ بخش اول که زیربناست عقائد است، بخش دوم اخلاق است و بخش سوم احکام شرعی است که فقه متعلق به اینجاست. اخلاق مربوط به ساختن انسان و روحیات انسان و اخلاق و ملکات انسانی و خداپسند است، مقدمه آنهم اعتقاد صحیح به خدا و قیامت است؛ ایمان بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ،[7] این دیگر تعبیر شایع قرآن است.
اگر ما در برنامههایی که خودمان و سایر دوستانمان داشتند مروری بکنیم خواهیم دید که در شهر قم که مقدسترین نقطه روی زمین از این لحاظ است امکان اینگونه کارها به نحو گستردهای وجود دارد. البته نجف اشرف، مشهد مقدس و جاهای دیگر هم هستند اما به لحاظ کثرت و حتی شاید از لحاظ کیفیت هم همه آنها نازلتر از مرتبه قم باشند، البته کلیت ندارد و جای استثنا محفوظ است. خدای متعال این را تدبیر کرده است، ما که به او یاد ندادیم، ما از او هم نخواسته بودیم، بلد هم نبودیم، ما بالاخره اینجا آمدیم. ما الآن میتوانیم بگوییم که ما از اولی که بعد از تحصیلات ضروریمان آمدیم و به جامعه خدمت میکنیم چه خدماتی برای دین خدا انجام دادهایم؟! خدمات برای دین خدا یعنی در میان خدمات انسانی ارائه خدمات اصلی به جامعه بشریت، چون طبق همین بیان نتیجه گرفتیم که اصلیترین کمالات بهوسیله دین رشد میکند؛ از اول اعتقادات، بعد اخلاق و بعد فقه.
انصافش این است که خدمات بسیار بزرگی توسط روحانیت از بدو تشکلش تاکنون در بخش فقه انجام گرفته است انجام گرفته است. سیر آنهم از ساده به پیچیده بوده است. شاید در هیچ دین و مذهبی، کسانی که برای پیشرفت احکام دین و ترویج آنها تحقیقات وسیع کرده باشند، شبها تا صبح خواب نرفته باشند، سالها وقتشان را برای تحقیق یک مسئله صرف کرده باشند، در هیچ دینی به اندازه دین اسلام و مذهب شیعه چنین چیزی وجود نداشته باشد و ما مدیون همه زحماتی هستیم که بزرگان از بدو پیدایش حوزههای علمیه تا این زمان کشیدهاند. آن زمانی که ما درک کردیم مرحوم آیتالله بروجردیرضواناللهعليه، بعد هم حضرت امامرضواناللهعليه و سایر مراجعی که هستند، خدا إنشاءالله بر برکات وجودشان و بر توفیقات آنها بیفزاید و ما را قدردان همه این نعمتهای عظیم قرار بدهد.
اکنون این پرسش را مطرح میکنم که آیا ما واقعاً در زمینه اخلاق نیاز به تحقیق و کار نداشتیم؟! اگر بخواهیم منصفانه صحبت بکنیم میگوییم چون بیشترین عامل در تربیت اخلاقی، رفتار افراد متخلق است وقتی در یک شهر یا در یک مجمع یک شخص متخلقی باشد خیلی لزومی ندارد که بیاید و بحثهای علمی مطرح کند. اصلاً رفتارشان آنقدر جاذبه دارد که دیدن آن رفتار برای دیگران خودش یک تربیت است. حتی راه رفتن او در کوچه تربیت است. بههرحال خیلی احساس نیاز به تحقیقات علمی در باب اخلاق نبود. مهمترین آن عوامل این ارتباطات تربیتی بود که بعضی از بزرگان و اولیای خدا با شاگردانشان داشتند مثل مرحوم میرزا جواد آقا تبریزیرضواناللهعليه که در قم بودند و بزرگان علما از ایشان استفاده میکردند چنین روابطی وجود داشت اما اینکه در این زمینه تحقیقات علمی بشود و کار بشود و یک نظم و نظامی باشد و مراحلی تعیین شود چه در عمل و چه در علم، حقیقت این است که ما در این قسمت ضعیف هستیم. شاید عذرش این باشد که چندان احساس نیازی نداشتیم، الحمدلله همیشه علمایی بودند که خود رفتارشان تربیت اخلاقی میکرد. حالا آیا این عذر بوده یا نه، نمیدانم اما بههرحال عذری است.
از این عمیقتر برویم؛ راجع به عقائد چهکار کردیم؟ یک زمانی بود که اختلافات عقیدهای در جامعه حتی در جامعه اسلامی و بین مسلمانها خیلی زیاد بود. از زمان خود ائمه اطهارسلاماللهعليهماجمعين مذاهب اشعری، معتزلی، زیدی و مذاهب مختلفی ه بود و کمابیش بعد هم همینطور گسترش پیدا کرد و در این زمینه به صورتهای مختلفی کارهایی کردند که حالا هرکدام آن قابل بررسی و تحقیق و نقد است تا اینکه علمی به نام علم کلام به وجود آمد یعنی علم عقائد. کمابیش این هم در حوزهها رواج پیدا کرد. متکلمین و بزرگانی بودند. حتی علامهرضواناللهعليه هم استاد کلام بود و کتاب شرح تجرید را نوشتند و هم در فقه استاد الاساتید بودند. منظورم این است که مسئله علم کلام کمکم رسمی شد اما در همین حد بود. اگر ما تاریخ علم کلام و کتابهایی که تا این زمان نوشته شده را بررسی کنیم تحول عظیمی در آن پیدا نشده است و گاهی شاید بشود گفت در قسمتهایی تنزل هم کرده است! متنی که خواجه به نام تجرید نوشت و مثل علامه آمد آن را شرح کرد و بعد هم بزرگانی شرح الشرح و حواشی و آن حاشیهها را نوشتند که کتابهای چند جلدی شد، اخیراً اینگونه تحول در حوزه دیده نمیشود ولی این نشانه این نیست که نیاز کم شده است، بلکه برعکس، نیاز به این مسائل هم چند برابر شده و دیگر حالا ملاحظه میفرمایید زمینه ایجاد انحراف در جوانها برای بچههای ده، دوازده ساله هم میسر است، با همین موبایلها و دیدن صحنههای مختلف و شنیدن شبههها، اینها از همان نوجوانی در معرض خطر شدید هستند. من نمونههای آن را هم دیدم و فقط تصور ذهنی نیست.
ما در این زمان به ایجاد تحولی بنیادین در مسائلی که مربوط به اعتقادات میشود _چه جهت اثباتی و چه جهت سلبی آن_ احتیاج شدیدی داریم. شاید ابعاد مختلفی هم داشته باشد و به علوم مختلفی هم مربوط بشود. اولش به مسائل عقلی، بعد در آنجایی که استناد به آیات قرآن است به قرآن کریم، بعد حدیث که خود همینها هرکدام علمهای مربوط به خودش را دارد و ما در همه اینها ضعیف هستیم و الآن در حوزه که ملاحظه میفرمایید یکوقت بعضی از بزرگان که خدا انشاءالله درجاتشان را عالیتر کند رسماً میگفتند که حوزه، حوزه فقه است و آنهای دیگر جنبی است. ولی بالاخره نیازهای جامعه کمکم تأثیر خودش را کرد و دیدند که همهچیز با فقه و اصول درست نمیشود. در عین حالی که بازهم ما در فقه و اصول احتیاج به تکامل داریم ولی کارهای دیگری هم هست که باید متناسب با آنها تعدادی به آن کارها بپردازند اما این کار چگونه باید شروع شود و چقدر ناظر به شبهاتی باشد که در جوانها از طرف مذاهب مختلف مطرح است، مذاهبی که میگویم یکی هم لامذهبی و بیدینی و دهریمذهبی و ماتریالیستی است، اگر حالا ما این را هم مذهب حساب کنیم، همه اینها عقائد صحیح شیعه را هدف گرفتهاند و ملاحظه میفرمایید که به صورتهای مختلف دارند با آن مبارزه میکنند.
این سؤال برای ما مطرح میشود که آیا حوزه علمیه بهعنوان مقدسترین نهادی که به این عنوان شناخته میشود که حقایق دین را برای مردم بیان کند و در مقابل شبهات دفاع کند و از زمینههای انحراف جلوگیری کند، آیا این وظیفهاش را انجام داده یا نداده؟ آیا ما برنامهای برای این کار داریم یا نداریم؟
آقایانی که الحمدلله حضور دارند و بهعنوان اساتید طرح ولایت در این جلسه شرکت کردند، تجربه کردهاند که در جاهایی که دورههای طرح ولایت برگزار شده تأثیر چشمگیری حاصل شده است. افرادی شخصاً با خود بنده صحبت کردند، دیدم یا کلامشان را شنیدم و دهها برابر این را از دیگران شنیدم که اگر اینها را واقعاً از افراد موثق نشنیده بودم باور نمیکردم که چند جلسه درس، حداکثر چهل روز، اینهمه تحول در زندگی افرادی به وجود بیاورد. باور کنید هیچوقت فکر نمیکردم این برنامهای که ما شروع کردیم به اینجا برسد. این یک نکته.
نکته دوم، اعتراف میکنم که بنده شخصاً برای این کار برنامهای نداشتم. خدا شرایطی فراهم کرد، شاید ما را به این کارها کشاند، طرح آن هم در ذهنم نبود که چه نوع مسائلی چگونه مطرح شود که پاسخ قابل قبولی به این نیاز ضروری جامعه بدهد. دیگر کمکم خدا جور کرد و آرامآرام به اینجا رسید که مسائلی که باید مطرح شود در شش بخش تقسیم شد و شش کتاب نوشته شد و تدریس اینها شروع شد و همینطور هم رو به گسترش است و شاید همه شما هم بدانید که الآن از چندین کشور دیگر التماس میکنند که سعی کنید کتابهایتان را به زبانهای دیگر از قبیل عربی، اردو، آذری، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیولی و روسی ترجمه کنید. تا اینجا را من خبر دارم. با اصرار و التماس که اینها را ترجمه کنید چون ما احتیاج داریم و به شما اشارتاً عرض میکنم کسانی پول در اختیار گذاشتند و گفتند که شما کتابها را ترجمه کنید ما هزینه آن را میدهیم، کتابها را چاپ کنید و پخش کنید، اگر مترجمی ندارید مترجم هم به شما معرفی میکنیم. این معنایش این است که این نیاز، درست تشخیص داده شده و این طرح کمابیش میتواند پاسخگوی این نیازها در یک مرحله از مراحل اولیه باشد.
ما از یک طرف باید خدا را بسیار شکر کنیم. حالا بسیار که میگویم مثلاً یعنی چه؟ یعنی صد سال شکر کنیم؟ صد سال هم در مقیاس الهی چیزی است؟! گیرم که ما در یک شبانهروز 24 ساعت شکر کردیم، اصلاً 24 ساعت در مقیاس الهی و در مقابل این نعمتهای بیپایان الهی چیز قابلعرضهای است؟!
اولاً باید سعی کنیم واقعاً هر روز با زبان، با عمل، با گفتن و یادآوری به دیگران شکر این نعمت را در حدی که میتوانیم و مقدور است به زبان هم انجام دهیم؛ خدایا! تو بودی که این نعمت را به ما دادی و طلبه شدیم، بعد به این مسیر آشنا شدیم، مثل امامرضواناللهعليه این تحول در حوزه ایجاد کرد و ما از برکاتش استفاده کردیم، این اساتید را برای ما فراهم کردی و حالا تا رسیده به اینجا که میبینیم این کارهایی که داریم برای جامعه انجام میدهیم کارهای ضروری بوده و مردم چقدر شکرگزار هستند و قدردانی میکنند. این قدم اولش. یادمان نرود که فکر نکنیم ما خیلی هنر کردیم. اینها الطاف خداست که این نعمتها را شامل حال ما کرده است. کدامیک از ما عقلمان میرسید که باید این کارها را بکنیم؟! حالا شما هرکدام جوابش را به خودتان بدهید. از اولی که طلبه شدید آیا خودتان فکر کردید طلبه شدید یا یک عواملی کمک کرد و شما را متوجه این کرد و وسایلش را فراهم کرد تا به اینجا رسیدید؟ و بعدش مراحل مختلف طلبگی، مثلاً از شهر خودتان به قم مهاجرت کردید، از دروس مختلف گرفته تا الیآخر. اگر ما این کار را بکنیم مصداق این سنت بیاستثنای الهی قرار میگیریم که لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ،[8] در مقابلش هم؛ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ. بعد بنشینیم واقعاً منصفانه ببینیم کارهایی که الآن در حوزه انجام میگیرد پاسخگوی نیازهای معرفتی جامعه اسلامی ایران خودمان هست؟! و بعد پاسخگوی نیازهای معرفتی سایر کشورهای اسلامی و بعد همه دنیا.
شاید در بین شما چند نفری باشند که به کشورهای مختلفی سفر کردهاند و از نزدیک با مردم آنجا ارتباط برقرار کردند. بنده قریب به چهل کشور رفتم و با مردم آنجا تماس داشتم، در دانشگاهها و کلیساها سخنرانی داشتم و از نزدیک دیدم که واقعاً کسانی هستند که عاشق حقیقت اسلام هستند ولی دسترسی ندارند. آیا ما وظیفه نداریم برای آنجا فکری بکنیم؟! این فعالیت را از داخل شهر خودمان باید در نظر بگیریم تا کل عالم. فردا اگر فلان گروهی از شیلی آمدند و ریش شما را گرفتند و گفتند: آقا! چرا برای ما فکری نکردید؟! ما عاشق اسلام بودیم، عاشق حقیقت بودیم، شاید اسم اسلام را بلد نبودیم. شما برای ما چهکار کردید؟! ما چه جوابی داریم؟! واقعاً این کاری که ما مشغول هستیم و تابهحال انجام دادیم، همه اینها اهمّ از آن کارها بوده؟! فکر نمیکنم ما بتوانیم جواب قاطعی بدهیم!
بعد تصمیم بگیریم که در حد توان خودمان با توکل بر خدا و توسل به اولیای خدا شروع به ایجاد یک تحول علمی در حوزههای علمیه کنیم، بگوییم چه رشتههایی لازم است و ضرورت آنها بیشتر است، بیان کنیم، بنویسیم، در سخنرانیها بگوییم، در جلسات خصوصی بگوییم تا آنهایی که توجه ندارند توجه پیدا کنند و بالاخره رشتههای لازمی تأسیس شود و آنهایی که شروع شده تقویت شود، همین کار طرح ولایت که برنامه چهل روزه تهیه کرده بتواند کمکم به شکل یک رشته علمی در حوزه دربیاید، دورههای مختلف در مقاطع لیسانس، فوقلیسانس و دکتری داشته باشد و اینها بتوانند برای آیندهای که اینهمه نیاز در همه کشورهای دنیا داریم پاسخ مناسبی بدهند.
همه را به خدا میسپارم. امیدوارم إن شاءالله همه ما مشمول عنایات خاص حضرت ولیعصرارواحنافداه و اینجا حضرت معصومهسلاماللهعلیها باشیم و آنی ما را رها نکنند. یکی از چیزهایی هم که موجب موفقیت ما میشود دلسوزی برای دیگران از دوستان و رفقایمان است و دعا کردن برای گذشتگانمان و برای شهدایی که در این راهها اقدام کردند و این زمینه را برای کارهای ما فراهم کردند.
والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته
[1]. اعراف، 189.
[2]. بقره، 30.
[3]. نحل، 70.
[4]. عنکبوت، 14.
[5]. حدید، 25.
[6]. حدید، 27.
[7]. بقره، 8.
[8]. ابراهیم، 7.