مسئله شورا بهخاطر این نیست که اسلام درباره این مسایل حکمی ندارد. مسائل اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی آن بسیار زیاد و متنوع است و بیان همه آنها عملا میسر نیست. ... از اینرو شارع حکم عناوینی کلی را تعیین میکند، و تشخیص مصادیق آن را به عهده حاکم اسلامی می گذارد. ... وقتی حاکم معصوم نبود و علم الهی نداشت، ناچار برای اطمینان بیشتر راهی جز مشورت با متخصصان ندارد. ... مرحله الزامی امر به مشورت در اینجاست.
پاسخ به شبهات درباره دین، جلسه هفتم؛ آیا لزوم مشورت بهمعنای عدم دخالت دین در امور اجتماعی است؟
همانطور که خداوند تنها دعای حقیقی را مستجاب میکند تنها امور کسانی را بر عهده میگیرد که واقعا بر خدا توکل کنند، اما توکلهای کاذب و ادعایی ضمانتی نخواهد داشت. گاه دیده میشود اشخاصی آیه شریفه وَمَن یَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ را مرتب تکرار میکنند اما برای حل مشکلشان به انواع اسباب نامطلوبی چون پارتی و رشوه متوسل میشوند. این رفتار در واقع استهزاء توکل است. اگر انسان توکل بر خدا داشته باشد دیگر نباید امیدی به چیزی دیگر داشته باشد و نباید از چیزی بترسد.
اگر حقیقتا توکل در وجود انسان شکل گیرد، انسان در برابر دیگران احساس ذلت نمیکند و هیچگاه تملق دیگران را نمیگوید و چاپلوسی نمیکند و برای تحقق نیازمندیهایش از راههای حرام وارد نمیشود، زیرا میداند که خدای متعال میتواند از راه حلال نیازهای او را برطرف نماید، و بدین ترتیب نیازی به رفتن بهسراغ راه های حرام در خود نمیبیند.
توکل مراتب مختلفی دارد؛ پایینترین مرتبه آن این است که انسان در هنگام گرفتاری و کوتاه شدن دستش از اسباب ظاهری سراغ خدا برود. اما کسانی هستند که در همه حال تنها توجهشان به خداست و حال آنها در گرفتاری و رفاه فرقی نمیکند و امیدشان به اوست و ترسشان هم فقط از اوست. هر اندازه معرفت ما نسبت به خدا و تقدیرات او رشد کند توکل ما هم میتواند بیشتر شود.
عموم مؤمنین در هنگام ناامیدی از اسباب عادی، به درگاه خدا نذر و نیاز میکنند و متوجه خدا میشوند. این عمل از ایمان آنان سرچشمه میگیرد. مؤمن هیچگاه ناامید نمیشود، حتی اگر از گرسنگی مشرف به مرگ باشد باز ناامید نمیشود و معتقد است که خداوند میتواند سبب ادامه حیات او را فراهم نماید. این یکی از نتایج توکل است.
خدای متعال مطالعه و نشستن پای درس استاد را وسیلهای برای علمآموزی قرار داده است و از ما خواسته است که مطالعه کنیم و پای درس استاد برویم، اما در حقیقت اوست که از این طریق به ما علم میبخشد و اگر او نخواهد هیچ کدام از این اسباب اثری نمیبخشد. حقیقت توکل این است که قلب انسان به خدا اعتماد داشته باشد و بر او تکیه کند و باور داشته باشد که کارها به دست او انجام میگیرد: «وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى؛ و اینكه اوست كه خنداند و گریاند».
هدف از آفرینش انسان، پیدا کردن لیاقت برای دریافت عالیترین درجات رحمت بیانتهای الهی است. رسیدن به این درجات عالی تنها در سایه اعمال اختیاری فردْ میسر میشود. بنابراین، انسان باید تلاش كند تا شایسته درك آن نعمت عظیم الهی گردد. هر چند نعمتهای خداوند و درجات رحمت الهی بسیار است؛ اما در این میان، خداوند متعال چنین مقرر فرموده كه درجات خاصی از رحمت او فقط از این مسیر خاص(اعمال اختیار فرد)، دستیافتنی باشد...
کتاب صهبای حضور، ص280
در قرآن، نزول قرآن در شب قدر، با فعل ماضی بیان شده است: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، اما مسئله نزول ملائکه با فعل مضارع، که دلالت بر استمرار دارد، بیان شده است: تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ؛ یعنی نزول ملائکه در شبی که بیش از هزار ماه فضیلت دارد، همچنان ادامه دارد.
به همین دلیل، اكثریت قریب به اتفاق علمای اهل تسنن و همه علما و محدثین شیعه معتقدند كه شب قدر با ویژگیهایی که دارد، هر سال در ماه مبارک رمضان، تكرار میشود. در هر ماه رمضان شبی هست كه خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ است و ملائكه در آنوقت نازل میشوند.
کتاب صهبای حضور، ص122
باید درک کنیم که هستی ما چیزی جز رابطه بین نقطه صفر و وجود بینهایت خداوند نیست. ما چیزی مستقل از خدای متعال نیستیم، اما خدای متعال به ما قدرت تقویت و تکامل وجودمان را به ما عنایت مینماید. تقویت وجود ما وابسته به درک حقیقت رابطه ما با وجود خداوند و تحقق بخشیدن به این علم در میدان عمل است.
اینگونه نیست که با تحصیل شناخت صحیح و التزام به آن، کار به پایان برسد. تاریخ نشان داده است که کسانی در مرحلهای از زندگی خویش اهل ایمان بوده، از ایمان خود هم بهرههای خوبی برده، خدا هم به آنها عنایاتی داشته است، اما در مراحل بعد، ایمانشان را از دست دادهاند. بنابر این آنگاه انسان به منزل خواهد رسید که در این مسیر، اهل استقامت باشد؛ إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا.
از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است: «گریه از ترس خدا به خاطر نگرانیِ از دوری از خدا عبادت عارفان است.» ... این سخن بدین معناست که عارفی که به بسیاری از مراتب وصل رسیده، و به أنس با خدای خویش متنعم شده، در عین حال ممکن است نگرانی از محرومیت او را رها نکند. این بندگان شایسته خدا از آنجا که خود را مالک چیزی نمیبینند احتمال میدهند که در اثر فریب شیطان دچار لغزش شده، از چشم خدا بیافتند. این احتمال، نگرانی و خوفی در دل آنها پدید میآورد.