بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَالصَّلَوةُ وَالسَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبِیَاءِ وَالْمُرسَلِین حَبِیبِ إلَهِ الْعَالَمِینَ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِهِ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین
أللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَوَاتُکَ عَلَیهِ وَعَلَی آبَائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَفِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًا وَحَافِظاً وَقَائِداً وَنَاصِراً وَدَلِیلاً وَعَیْنَا حَتَّی تُسْکِنَهُ أرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلاً
تقدیم به روح پرفتوح امام راحلرضواناللهعلیه و همه شهدای والامقام اسلام و حقدارانمان صلواتی اهدا میکنیم.
تشریففرمایی برادران و خواهران ارجمند را به این مؤسسه که به نام مبارک حضرت امامرضواناللهعلیه مزین است خوشامد عرض میکنم. از خدای متعال درخواست میکنیم حالا که این توفیق را به ما عنایت فرمود که از نزدیک چهرههای نورانی شما عزیزان را شاهد باشیم، به ما توفیق بدهد که در این لحظات چیزی را مورد بحث و گفتوگو قرار بدهیم که بیشتر موجب رضای او و موجب سعادت ما باشد.
همه ما در رفتارهایمان همیشه این نکته را رعایت میکنیم که وقتی سرمایهای در اختیار داریم و با این سرمایه کار میکنیم، حالا کار اقتصادی، تجاری، بازار یا هر نوع کار دیگری، سعی میکنیم که حتیالمقدور بیشتر از این سرمایه استفاده کنیم که اگر چیزی از آن تلف و هزینه میشود جای آن چیز نافعتر و مفیدتری بیاید، یعنی سودی بهتر از آن سرمایهای که از دست میرود عاید ما بشود. همه عقلای عالَم این کار را بلد هستند و در زندگی خودشان هم این را رعایت میکنند اما عجیب این است که بسیاری از ما انسانها درباره صرف کردن یک سرمایه، این قاعده را رعایت نمیکنیم؛ سرمایه بسیار ارزندهای در اختیار داریم اما خیلی سخاوتمندانه این را در کارهایی که گاهی نهتنها سودی ندارد بلکه ضرر هم دارد صرف میکنیم. حتماً حدس زدید چه سرمایهای را میگویم؟ آن سرمایه، سرمایه عمر است؛ ما وقتی متولد میشویم با خودمان میراثی در این عالم نمیآوریم. از روزی که متولد میشویم خدا به ما عمر میدهد تا آن روزی که از این دنیا میرویم. اگر یک روز آن را مریض شویم، مریضی سختی که خطرناک باشد، حاضر هستیم همه آن چیزی که داریم صرف کنیم برای آنکه مریضی ما بهبود پیدا کند و بتوانیم بهتر از عمرمان استفاده کنیم. فرض کنید یک میلیاردری احساس دردی میکند و به پزشک مراجعه میکند، پزشک میگوید احتمال دارد شما به سرطان مبتلا شده باشید و اگر بخواهید معالجه شوید باید فلان مبلغ کلانی را صرف کنید. آیا حاضر میشود یا میگوید نه، من پولهایم را صرف نمیکنم؟ خب پولهایت را صرف نمیکنی چطور میشود؟! فردا سرطان بود و تو را کشت، آنوقت این پولها به چه درد تو میخورد؟! اگر عاقل باشد حاضر است همه ثروت خودش را بدهد برای اینکه سالم شود؛ یعنی هر روز عمر ما میلیاردها قیمت دارد. اگر پولی داشته باشیم و بتوانیم صرف کنیم که یک روز بر عمر ما اضافه شود این کار را خواهیم کرد. پس عمر ارزش خیلی زیادی دارد اما ما از عمر خود چه استفادههایی میکنیم؟! یک روز بنشینیم حساب کنیم امروز صبح از آنوقتی که از خواب بیدار شدم تا آنوقتی که شب خوابیدم، از این مثلاً ده، پانزده ساعت عمر خودم چه بهرههایی بردم؟ چه چیزی گیر من آمده؟ خب مقداری که در رختخواب غلت زدم و بعد بلند شدم دست و صورتی شستم و صبحانهای خوردم، نفعی که بردم این بود که مقداری گرسنگی من رفع شد. بعد از آن چی؟ بعد تلویزیون را باز کردم دیدم دارد نمایشی نشان میدهد، گفتم بد نیست تماشا کنم. نیم ساعت تماشا کردم و دیدم جالب است بعد تا آخر تماشا میکنم. این کارها تمام شد و نوبت کارهای دیگری شد. یک وقتی تا ظهر چند فیلم تلویزیون تماشا کردم و چیزی هم گیر من نیامد. ظهر ناهاری بخورم و استراحتی بکنیم و باز همان آش و همان کاسه؛ یا بلند شوم بروم در خیابان بگردم یا به یک پارکی بروم و یا با بچهها برویم فوتبالی، چیزی، بازی کنیم. اتفاقاً وقت درس و کلاسی باشد، یکی، دو ساعت هم سر کلاس بروم. بعد شب شد و خوابیدم و فردا روز از نو، روزی از نو. شصت سال، هفتادسال گذشت چه چیزی گیر ما آمد؟! هر روز مقداری شکم پر کردیم و بعد خالی کردیم! این سرمایهای که هر روز آن میلیاردها قیمت داشت به پر کردن و خالی کردن شکم و تماشای فیلم و مقداری حرف شوخی و متلک و جوکی که برای کسی بگوییم گذراندیم! ما خیلی در صرف عمرمان سخاوت داریم! اما آیا باید همینطور باشد؟! آیا عقل هم همین را میگوید؟! روشن است که این کار را نه عقل تأیید میکند، نه خدا و نه پیغمبر تأیید میکند و نه هیچ منطقی پشت آن است اما بسیاری از ما مبتلا هستیم و حتی فکر آن را هم نمیکنیم که حالا این عمر خود را صرف کردیم حالا چه شد؟ فردا هم باز همان کارها را میکنیم. بله، اگر یک روز سردردی داشته باشیم آنوقت سراغ پزشک میرویم معالجه کنیم تا سلامتی پیدا کنیم تا بتوانیم همین کارها را تکرار بکنیم!
در میان میلیاردها انسان، گروهی که از نظر تعداد خیلی زیاد نیستند آمدند و دائم هشدار دادند که مواظب باشید عمرتان را بیهوده صرف نکنید! عنوان کلی آنها مردان خداست؛ انبیا، ائمه معصومین صلواتاللهعليهم و کسانی که خوب از این مکتب درس آموختند و خوب عمل کردند. بالاخره ما هرچه زیاد حساب بکنیم آخرش یکصدم کل جمعیت دنیا نمیشوند. اینها خیلی هشدار میدهند که مواظب باشید عمرتان را بیهوده تلف نکنید! هر روز مراقب باشید و ببینید که هر ساعت آن صرف چه کاری میشود. آخر شب هم که میخوابید محاسبهای بکنید ببینید این کارهایی که ما کردیم نفع داشت یا ضرر؟ دستکم اگر ضرر داشته جبران بکنیم و استغفار بکنیم و اگر نفع داشته شکر خدا بکنیم که الحمدلله بهره خوبی از این عمرمان بردیم. جا دارد که ما از این سفارش انبیا پیروی کنیم و به آن عمل کنیم و بنا بگذاریم بر اینکه در هزینه کردن عمر مقداری بخل بورزیم و بخیل باشیم، اینقدر عمرمان را مفت ندهیم. اینجا جای سخاوت نیست. سخاوت این است که انسان به کسانی که نیازمند هستند بدون اینکه منتی بر آنها بگذارد به آنها کمک کند و نیاز آنها را رفع بکند. آن سخاوت خیلی خوب است اما این سخاوت که انسان عمر خودش را مفت به شیطان بدهد و چیزی هم گیر او نیاید خوب نیست.
برای اینکه ما در این کار موفق شویم اول باید بفهمیم که واقعاً عمر خودمان را صرف چه چیزی بکنیم ارزش بیشتری دارد؟ گاهی پیش خودمان حسابهایی میکنیم و میگوییم این کار را بکنیم چون این کار بهتر از فلان کار است. شاید در مقایسه، اشتباه هم نکنید اما اینجاها را خیلی کم فکر میکنیم که آیا واقعاً بهترین کار است؟ کاری بهتر از این نمیشود کرد؟ از این عمر نمیشود سود بیشتری برد؟ آیا میشود کاری بکنم که نفع بهتری داشته باشد یا نه؟ اما بد نیست که این کار را بکنیم، اقلاً هفتهای یک ساعت را برای این کار بگذاریم که ببینیم در این هفته کارهایی که کردیم چه سودی داشت؟ آیا میشود کاری را انتخاب کنیم که سود بیشتری داشته باشد؟
خدای متعال که ما را خلق کرده و این عمر را به ما داده برای اینکه از این سرمایه بهترین استفاده را بکنیم کسانی را هم مأمور کرده که به ما بفهمانند که اگر عمرتان را صرف چهکاری بکنید بهتر است. آنها انبیا هستند. خدا به آنها وحی کرده است. شاید اگر خدا به آنها وحی نمیکرد آنها هم نمیدانستند اما خدا از لطف خودش به آنها وحی کرده که هم خودتان عمل کنید و هم به سایر مردم بگویید که عمرشان را صرف این کارها بکنند تا بعد پشیمان نشوند.
این آیه قرآن را حتماً زیاد خواندید و شنیدید: يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ؛[1] روزی خواهد آمد که اکثر آدمیزادها دست روی دست هم میزنند و می گویند: ایوای! عمرمان را بیهوده تلف کردیم. ایکاش فلان کار را نکرده بودیم! ایکاش فلان کار را کرده بودیم! آیا جا ندارد که تا خیلی دیر نشده ما از این عمرمان بهتر بهره ببریم، بدانیم چهکارهایی بکنیم که بعد پشیمان نشویم و اگر کارهایی هست که حتماً بناست بعد از آن پشیمان شویم سعی کنیم این کارها را انجام ندهیم.
اول بفهمیم عمر ما صرف چهکارهایی شود بهترین است و هیچوقت پشیمان نمیشویم. ما چه زمانی میتوانیم این کار را بکنیم؟ ما اگر سرمایهای داشته باشیم، حالا سرمایه یک وقت پول و اسکناس است، یکوقت جنسی داریم، گندمی، جویی داریم، سرمایهای است که میتوانیم بفروشیم و از آن سودی ببریم، اول باید ببینیم که این سرمایهای که داریم چقدر میارزد؟ به درد چهکاری میخورد؟ چه استفادهای از آن میشود کرد؟ اگرنه وقتی ارزش سرمایه را ندانیم گول میخوریم. بهعنوانمثال پدری روز عید یک سکه طلا که یک سکه کوچولو و زردرنگ است به بچه پنج، ششساله خود عیدی بدهد و بگوید این عیدی برای تو. بچه پنجساله معمولاً نمیداند سکه طلا چیست و به چه دردی میخورد و چقدر میارزد. مثلاً به دکان بقالی همسایهشان میرود و میگوید فلان شیرینی را به من بده. میگوید پولت کو؟ میگوید این پولم است. بارکالله! پول را از او میگیرد و یک بسته شیرینی، بیسکویتی یا چیزی به بچه میدهد که او را خوشحال کند. بچه هم از اینکه یک بسته بزرگ بیسکویت گرفته خیلی هم خوشحال است، چرا؟ او نمیدانست این سکه چقدر میارزد. به خیال خودش یک چیز کوچولوی زردی داشتم و دادم و یک بسته بزرگ شکلات یا بیسکویت گرفتم.
ما در صرف عمرمان نمیدانیم این عمر ما چقدر فایده دارد و چهکارهایی از آن میآید، یعنی خودمان را درست نمیشناسیم که به چه دردی میخوریم و برای چه آفریده شدیم، چهکاره هستیم و وجود ما چه نفعی دارد؟ اولین چیزی که لازم است این است که خودمان را بشناسیم، ببینیم خودمان چه هستیم و این عمر ما چقدر میارزد؟ متأسفانه اکثر ما در همین قدم اشتباه میکنیم. شاید هم خیلیها هستند که ما آنها را ندیدیم و إنشاءالله اشتباه نمیکنند اما اکثر آنهایی که من دیدم اشتباه میکنند، خیال میکنند بهترین نتیجهای که از عمرشان میگیرند لذتی است که از خوردن، و آشامیدن بعضاً روابط جنسی و امثال اینها میبرند، این دیگر بهترین بهرهای است که میتوانند از عمرشان بگیرند. آیا همینطور است؟! هیچ نتیجه ای بهتر از این نیست؟! آن هم یک لذتهای محدود چنددقیقهای؛ ما وقتی داریم غذا میخوریم چند دقیقه طول میکشد که لذت میبریم؟ حداکثر آن یک ربع یا نیم ساعتی است که مشغول غذا خوردن هستیم، غذا که تمام شد دیگر لذتی نمیبریم، سیر میشویم، کسل هم میشویم و باید برویم بخوابیم. لذت فقط همان لحظهای است که غذا در دهان ماست و داریم میجویم و ضمناً زبان ما شیرینی آن را درک میکند، لذت فقط همان لحظه است. یا بعضی لذائذ دیگری که حالا لزومی ندارد من اسم ببرم. واقعاً فایده عمر ما همین است؟!
خدا انبیا را فرستاده برای اینکه به ما بفهماند اینها یک ضرورتهایی است و به خاطر حکمتهایی برای شما در نظر گرفته شده که باید این مسیر را طی کنید. شما برای این آفریده نشدید، شما در یک مسیری دارید میروید و اینها لوازم این راه است. مثلاً شما که از شهرتان برای زیارت حضرت معصومهسلاماللهعليها به اینجا تشریف آوردید باید ماشین سوار شوید، پول خرج کنید، خستگی راه را تحمل کنید، در ماشین باید بنزین بریزید، رانندهای داشته باشد تا شما به اینجا برسید و الا اگر این هدف نبود شما هیچ احتیاجی نداشتید که راه طولانی را با ماشین یا قطار یا هواپیما طی کنید. برای شما ممکن بود خیلی کارهای لذتبخشتری فراهم باشد اما چون یک هدفی داشتید که برای شما ارزشمند بوده حاضر شدید آن پول را خرج کنید، خستگی راه و مشکلاتی که داشته را تحمل کنید تا اینکه به اینجا برسید.
انبیا آمدند به ما بگویند که وطن شما یک جایی است که پایان ندارد و عمر آن ابدی است. اگر در آن وطن وارد شدید هرچه دلتان بخواهد، هرچه هوس کنید و هرچه عقل شما برسد را فوراً در اختیار شما قرار میدهند؛ فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُن،[2] هرچه میل شما بکشد و هرچه به چشمتان خوش بیاید بدون هیچ مؤونه و زحمتی برای شما فراهم میشود. چقدر طول دارد؟ بینهایت؛ صدسال؟ هزار سال؟ یکمیلیون سال؟ یک میلیارد سال؟ همه اینها محدود است، همه اینها متناهی است ولی عمر آن بینهایت است.
در خصوص درک لذتهای آن عالم، فرضاً برای لذت بردن در این دنیا چقدر باید زحمت بکشید؟ فرض کنید میخواهیم ناهار درست کنیم؛ صبح برو گوشت و برنج بگیر، بنشین اینجا حالا یا خودتان یا خانمتان یا شخص دیگری بپزد، زحمت بکشد، چقدر پول خرج کنی، چقدر وقت صرف شود، چقدر دود و خستگی تحمل کنی تا ظهر یک ربع ساعت یا نیم ساعت غذا بخورید و مزه آن را بچشید؛ اما آنجا هر لحظهای هرچه میل داشته باشید فراهم است. بعد میفرماید بالاتر از آنچه عقل شما میرسد هم آنجا مهیا هست؛ وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ.[3] علاوه بر اینکه هر چه میلتان برسد در آنجا هست، حتی ما چیزهایی بیش از آنچه میل شما میرسد هم برای شما فراهم میکنیم. شما آدمیزادها برای آنجا آفریده شدید، این دنیا مسیر رسیدن به آن هدف است.
گاهی سفر شما یک ساعت طول میکشد، گاهی یک روز طول میکشد، سابقاً آن وقتی که با اسب و شتر مسافرت میکردند کسانی که میخواستند مکه بروند برای مکه سال آیندهشان سفرشان را از امسال شروع میکردند، با شتر و اسب که مسافرت میکردند ماههای طولانی در راه بودند تا موقع میقات در مکه باشند، یعنی گاهی مسیر سفر یک سال طول میکشید. حالا همینطور که مسیر سفر یک سال طول میکشید گاهی هم هفتادسال طول میکشد. به جای سفری که سابقاً مکه میرفتند و یک سال طول میکشید زندگی این دنیا هم سفری است که هفتادسال طول میکشد. اگر به جای سفر یک روزه قابل قبول است که سفری یک سال طول بکشد، به جای سفر یک ساله هم قابل قبول است که سفری هفتاد سال طول بکشد. تازه این سفر که تمام شد آنوقت ما به منزل میرسیم، عمده این است که هر چه برای آن منزل بخواهیم باید اینجا تهیه کرده باشیم، آنجا به کسی زورزورکی نمیدهند، مفت هم نمیدهند. شما هرچه برای آنجا تا بینهایت میخواهید باید همینجا در همین سفر هفتادساله تهیه کنید. این، شناخت آدمیزاد و شناخت زندگی آدمیزاد است. ما کل زندگی خودمان را اینگونه حساب میکنیم. کل این زندگی اولاً محدود است و در مقابل عمر نامحدودی که خدا برای ما قرار داده هیچ نسبتی ندارد. شما با هیچ عددی نمیتوانید نشان بدهید که آن زندگی چند برابر این است. این کار، محال است. همه بچهمدرسهایها میدانند که هر عدد بزرگی که شما فرض کنید با بینهایت، هیچ نسبتی ندارد اما زاد و توشه آنجا را در همین عمر محدود باید تهیه کرد. برای این کار چه کنیم؟
کافی است آن کاری که خدا دوست دارد انجام بدهیم. او برای خودش چیزی نمیخواهد، او میداند که اگر چهکاری بکنید به درد آخرت شما میخورد. امر و نهیهایی که کرده برای نفع شما گفته، چیزی که گیر او نمیآید. پس بعد از اینکه خودمان را شناختیم باید ببینیم برنامه چیست؟ راه چیست؟ آیا بهتر از آن راهی که خود خدا برای ما معین کرده میتوانیم راهنمایی پیدا کنیم و راهی را بشناسیم؟! آیا کس دیگری مهربانتر از خدا پیدا میشود؟! او که ما را خلق کرده میگوید این راه است و شما را برای این راه خلق کردم، باید این کارها را بکنید تا به آنجا برسید. حالا اگر کسی گفت که ایبابا! حالا خدا یک چیزی گفته، من هرچه دلم بخواهد میکنم، به چه کسی ضرر میزند؟ مثل مریضی است که پیش پزشک رفته، پزشک گفته فلان چیز را بخور، فلان چیز را نخور اما او بگوید که من هرچه دوست دارم میخورم، چهکار دارم، حالا پزشک یک چیزی گفته است. اینجا چه کسی ضرر میکند؟ روشن است که بیماری که حرف پزشک خود را عمل نمیکند و شاگردی که حرف استاد خود را گوش نمیدهد ضرر می کنند. اینکه من گفتم استاد، تعجب نکنید؛ استاد یعنی معلم، خدا گفته من معلم هستم؛ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ.[4] اسم فاعل يُعَلِّمُ، معلم میشود؛ یعنی خدا معلم است و ما شاگرد هستیم. خدا خودش را معلم ما حساب کرده میگوید ای شاگردهای من! به شما میگویم اینگونه رفتار کنید، به نفع شماست. اگر گوش کردیم نتیجه آن را میبریم و اگر گوش نکردیم و گفتیم بله، شما فرمودید اما من خودم هرچه دلم خواست میکنم، میگوید نتیجه آن هم هر چه شد به مسئولیت خودت؛ اگر عذاب ابدی هم برای خودت خریدی بدان تقصیر خودت است، ما مجبورت نکردیم، ما راه را به شما نشان دادیم؛ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ،[5] هر کس میخواهد راه راست را انتخاب کند و هر کس میخواهد راه چپ را. راه، باز است، هنر شما این است که انتخاب صحیح بکنید.
اگر ما این چند جمله را باور کردیم که اولاً خدای حکیم ما را برای هدف بزرگی آفریده که عمر آن هدف، بینهایت است و پذیراییهای آن بهترین چیزهایی است که ما دوست داریم؛ هرچه دوست داریم، بدون هیچ زحمتی؛ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ؛[6] در بهشت حتی خستگی هم وجود ندارد، اگر انسان شبانهروز بنشیند غذا بخورد از غذا خوردن خسته نمیشود. ما اگر یک روز غذای ما بیشتر جویدن بخواهد از غذا خوردن خسته میشویم اما آنجا بهگونهای است که از غذا خوردنش هم خسته نمیشویم. بهشتیان از سایر بهرههایی هم که در بهشت نصیبشان میشود هیچوقت خسته نمیشوند. کمیت آن بینهایت است و کیفیت آن نیز هرچه دوست داشته باشی! اگر این را باور کردیم و فهمیدیم که برنامه آن را خدا تنظیم کرده و بهتر از همه هم به ما یاد میدهد و آخرین برنامه که کاملترین برنامههاست را ضمانت کرده که دستنخورده به دست ما برسد باید چکار کنیم؟
ما چقدر از آنچه به حضرت نوح عَلَينَبِيِّناوآلهِوعليهالسلام وحی شده را بلد هستیم؟ در کدام کتابخانه هست؟ معلوم نیست در هیچ کتابخانهای باقی مانده باشد؛ یا تغییر کرده و از بین رفته است. کتاب حضرت موسی و عیسیعلَينَبِيِّناوآلهِوعليهالسلام هم تغییراتی کرده، حالا پیروانشان تا یک حدی از آن را قبول دارند، مسلمانها بیشتر میدانند که این کتاب تحریف شده است و اعتمادی به آن نیست اما خدا قرآن را تضمین کرده که هیچ سرسوزنی حرفی از آن کم و زیاد نشود، همانگونه است که خودش فرستاده است. ما باید چهکار کنیم؟ عقل ما چه میگوید؟
اقلاً قرآن را یاد بگیریم و ببینیم چه گفته است؟ ببینیم راه را چگونه باید رفت؟ یعنی مهمترین، نافعترین، مفیدترین و ثابتترین چیزی که در دسترس ما قرار دارد قرآن است. اگر ما بتوانیم بخشی از عمر خودمان را صرف کنیم که محتوای قرآن را خوب یاد بگیریم خیلی بهره بزرگی بردیم و اگر یاد نگیریم قطعاً روزی پشیمان میشویم؛ مثل نسخهای که از پزشکی گرفتیم و به زبان دیگری است که بلد نیستیم بخوانیم و بفهمیم. معمولاً نسخهها را به زبان انگلیسی مینویسند، کسی که فارسی را هم خوب بلد نیست چه برسد به انگلیسی، یک نسخه گرفته در جیب میگذارد. خیلی هنر کنیم گاهی نسخه را در میآوریم میبوسیم و روی طاقچه میگذاریم، آنوقت مرض معالجه میشود؟! آیا فقط با همین بوسیدن، ما را بهجایی میرساند؟! آیا عاقلانه نیست که ما یک مقدار معتنابهی از وقتمان را صرف کنیم و ببینیم در این چه نوشته و چه دستوراتی هست؟! هرقدر خودمان بتوانیم استفاده کنیم بهره شایانی بردیم ولی چون معمولاً کارهای متفرقه زیادی داریم همه وقتمان را نمیتوانیم مثل همه کارهای دیگر صرف این کار بکنیم. حالا اگر همه نمیتوانند پزشک شوند اقلاً در جامعه باید یک عدهای پزشک وجود داشته باشد. درست است که همه نمیتوانند پزشک شوند اما یک درصد از آنها که میتوانند پزشک شوند. اگر تعداد پزشک به اندازهای باشد که در دسترس مریضها باشند و بتوانند آنها را معالجه کنند، خب به قدر ضرورت تأمین میشود و به کارهای دیگر میرسند اما اگر کمتر از آن حدی که پزشک برای جامعه لازم است کسی که پزشک معنوی باشد و راه سعادت انسان را بداند کم داشته باشیم لازمترین کار این است که این را تأمین کنیم، پزشک خوب تربیت کنیم تا میلیاردها انسان از آن استفاده کنند.
اگر به شما عرض بکنم که ما متأسفانه برای کشور خودمان و برای شهر خودمان پزشک معنوی به قدر کافی نداریم احتمال بدهید راست میگویم و این در حالی است که ما موظف هستیم برای کل جمعیت دنیا پزشک باشیم، آنها هم بندگان خدا هستند ولی دست آنها نمیرسد. این وظیفه ماست که بعد از اینکه نیاز جامعه خودمان را تأمین کردیم به همسایگان و بعد به همه کشورهای دنیا برسیم یا حضوراً و یا اقلاً به وسیله کتاب، نوار، فیلم، برنامههای تلویزیونی و انواع رسانههایی که بتوانیم پیام دین را به آنها برسانیم. شما راهی بهتر از این سراغ دارید؟ احتمال میدهید راه بهتری وجود داشته باشد؟ بنده هشتاد و چند سال از عمرم میگذرد، بزرگانی را دیدم، نتوانستند راهی بهتر از این به من نشان بدهند. اگر اینگونه است سعی کنیم بیشتر اهتمام داشته باشیم و بیشتر با قرآن انس داشته باشیم، بیشتر ترجمه و تفسیر آن را بخوانیم، مطالبی که در توضیح مطالب اصلی قرآن آمده و کتابهایی که در این خصوص نوشته شده را مطالعه کنیم، روزی یک ربع ساعت. آیا صرف نمیکند که انسان یک ربع ساعت برای نتیجه بینهایت، وقت صرف کند؟!
اینها را عرض کردم برای اینکه یک جمله را به شما سفارش کنم و آن جمله این است که شما عزیزان جوانی که آیندهسازان این کشور، آیندهسازان منطقه و انشاءالله آیندهسازان جهان خواهید بود چه میدانید فردا چه پیش میآید؟ قاسم سلیمانی چه کسی بود؟ یک کارگر روستایی بود. جوانی خودش را در عملگی گذراند. اهل روستایی اطراف راور کرمان بود، اهل شهر هم نبود. انقلاب پیروز شد، سپاه و بسیجی تشکیل شد، بسیجی شد و بعد هم مثل یک سرباز، عضو سپاه شد منتها چون نیت او پاک بود و در راهی که انتخاب کرده بود تلاش میکرد خدا به او کمک کرد. یک قدم برمیداشت خدا او را یک فرسخ به جلو میبرد. در فاصله کوتاهی فرمانده شد. از این پست به پست بالاتر. بعد فرماندهیای داشت که در طول انقلاب ما، چنین فرماندهی سابقه نداشت. چه میدانیم شاید در بین شماها سلیمانیها باشد، چه کسی علم دارد که هست یا نیست؟ آنکه مهم است این است که همت آن را داشته باشیم، آن اندازه که از دست ما برمیآید کوتاهی نکنیم، قرآن را خوب بشناسیم، سعی کنیم آن اندازه که میفهمیم درست عمل کنیم و کم نگذاریم، خدا هم تکلیف سنگینی برای هیچکس تعیین نکرده؛ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا،[7] يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ.[8] خدا کار سختی برای شما تحمیل نکرده، آن چیزهایی که گفته چیزهایی است که خیلی به آسانی و به راحتی برای شما میسر است. این را بشناسید اما جدیت کنید که عمل کنید. فکر نکنید میشود سر خدا هم کلاه گذاشت. با خدا باید صاف بود، او باطن همه را میداند، نیتهای شما را میداند، خوب هم میتواند به شما کمک کند، فقط اخلاص میخواهد و بندگی؛ خدایا! تو هر چه میگویی میخواهم عمل کنم چون میدانم تو خیر مرا میخواهی.
اگر سعی کنیم این فکر را در خودمان توسعه بدهیم و عمق ببخشیم، نیتمان را خالص کنیم و آن اندازهای که توان داریم وظایفی را که میفهمیم عمل کنیم مطمئن باشید که روزی از این رفتارهایمان خیلی خوشحال خواهیم بود. در قرآن میفرماید در قیامت عدهای هستند که خیلی شاد و مسرور هستند، آثار سرور و شادی در قیافههای آنها پیداست. بعضیها هم از اینکه عمر خود را چگونه صرف کردند عبوس و ناراحت و پشیمان هستند. اگر میخواهید تا بینهایت، شاد و خندان باشید این راه را بشناسید و عمل کنید. تکلیف شاقی نیست، بار سنگینی نیست، بیش از توان شما هم از شما کاری نخواستند. آنی هم که خواستند برای نفع خودتان خواستند. او کمبودی نداشت که از عبادت ما چیزی گیر او بیاید.
یکی از بهترین نعمتهایی که خدا در این زمان برای من و شما قرار داده و در کمتر زمانی برای میلیونها و میلیاردها انسان میسر شده الگوهایی است که ما میتوانیم از آنها درس بگیریم. شما ببینید در تاریخ ایران، چه آنهایی که در مدارس خوانده میشود و چه آنهایی که در داستانها برای شما نقل کردند چند تا قاسم سلیمانی در آن بود؟ یک اسم رستمی هست آن هم معلوم نیست که چند تا داستان آن راست باشد یا دروغ. کل ایران هست و یک پهلوان رستم، این هم برای چند هزار سال پیشتر، معلوم نیست اصلاً وجود خارجی داشته، شاید هم افسانه باشد اما قاسم سلیمانی جلوی چشم ماست، اهل محل او هستند و میتوانیم برویم تحقیق کنیم، عکسهای زندگی او در مراحل مختلف هست، سخنان او ضبط شده و موجود است.
برای اینکه انسان بتواند راهی را برود دیدن الگو و داشتن الگو یکی از بهترین نعمتهاست. انسان هزاری کتاب بخواند یا اینکه یک الگو ببیند آن کتاب خواندن اثر آن را نمیگذارد. دیدن رفتار بسیار بیشتر از خواندن دهها کتاب بر انسان تأثیر دارد و انگیزه میدهد که آن راه را برود و از آن استفاده کند.
خدا در جهاد نظامی و همینطور در جهاد علمی و جهاد اقتصادی، الگوهایی به ما معرفی کرده است. نگویید این حرفها چیست که شما میزنید؟ جهاد علمی یعنی چه؟ جهاد اقتصادی کدام است؟ این تعبیر قرآن را به شما عرض میکنم؛ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.[9] اولین جهاد، جهاد با مال است یعنی جهاد اقتصادی. بعد از آن، جهاد با جان است. همینطور که جهاد با مال جهاد است، جهاد با علم هم جهاد است؛ باسواد کردن دیگران جهاد است؛ آموزش دادن دیگران جهاد است؛ تربیت کردن انسانهای صالح بزرگترین جهاد است و یکی از بهترین راههای تربیت، داشتن الگوست.
خدمت قاسم سلیمانی فقط این نبود که جنگی را اداره کرد و منطقه را از شر آمریکاییها نجات داد بلکه زندگینامه او تا هزار سال میتواند برای جامعه ما جهاد باشد یعنی کسانی که بشنوند، بخوانند، رفتار او را ببینند، فیلم او را ببینند، میتوانند از رفتار او برای زندگی خودشان و ساختن نسل آیندهشان استفاده کنند. این برکات اوست. وقتی از اینها استفاده میکنند در نامه عمل او هم نوشته میشود و روزبهروز بر ثواب او افزوده میشود. خدا چه راه زیبایی درست کرده! انسان یک کار خوبی بکند، خودش بهره ببرد، خانواده او بهره ببرد، عزت دنیا پیدا کند، در دلهای مردم محبوبیت پیدا کند، بعد هم پرونده او تا ابد باز باشد، هرکس این راه را میرود و از او تبعیت میکند برای او هم ثواب نوشته میشود. این راه برای من و شما هم باز است، یک مقدار در شناختن این راه که روح آن قرآن و مفاهیم قرآن است همت کنیم. هر چه بهتر بتوانیم کتابهایی که در این زمینهها هست مطالعه کنیم، روزی یک ربع ساعت، تفننی هم باشد. انسان گاهی که از درس یا از کار و زندگی خسته میشود ساعت معینی وقت بگذارد برای اینکه یک کتاب دینی در توضیح مفاهیم قرآن مطالعه کند. این کار، کار سنگینی است؟!
امیدواریم که خدای متعال به برکت آن بندگان خوبی که خودش انتخاب کرده از انبیا، ائمه معصومین و شاگردان تربیتشده مکتب انبیا مثل قاسم سلیمانی و دیگران، بر ما منت بگذارد و از صدقهسر آنها ما را هم هدایت کند!
راه آنها را برای ما الگو قرار دهد تا ما هم یاد بگیریم و آن راه را ادامه بدهیم!
به ما توفیق بدهد که کتابی را که برای ما نازل کرده بهتر بفهمیم و بهتر عمل کنیم!
یکی از بزرگترین نعمتهایی که همه ما میدانیم و در طول تاریخ اسلام نظیر آن بسیار کم بوده حضرت امامرضواناللهعلیه بود و امروز جانشین شایسته او که در کل کره زمین شما شبیه او را نمیتوانید پیدا کنید. ما نمیتوانیم ارزشیابی کنیم که اینها چه وجود پربرکتی هستند. خدا این نعمتها را به ما هدیه کرده، هم از بیانات آنها استفاده کنیم، هم رفتار آنها را الگو قرار بدهیم و هم از رهنمودهایشان برای زندگی بهره بگیریم.
پروردگارا! این نعمتها را برای ما مستدام بدار!
سایه مقام معظم رهبری را بر سر ما مستدام بدار!
به ما توفیق پیروی صادقانه و مخلصانه مرحمت بفرما!
عاقبت امر همه ما را ختم به خیر بفرما!
این جوانان عزیز را از جوانان بهشتی قرار بده که مایه روشنی چشم امام زمانصلواتاللهعليه و همه انبیا و ائمه معصومین باشند!
والسلام علیکم و رحمةالله
[1]. زمر، 56.
[2]. زخرف، 71.
[3]. ق، 35.
[4]. جمعه، 2.
[5]. کهف، 29.
[6]. فاطر، 35.
[7]. بقره، 286.
[8]. بقره، 185.
[9]. توبه، 41.