اگر تاریكى شب مىدانست كه گرچه جهانگستر است، هیچگاه ماندنى نیست، و در قلب حكومتش نیز ریزنورهایى به نام ستارههاى فروزان و سپس ماه در اشكال مختلف، تاریكى او را زایل مىسازد و پیروزى صبح و طلوع خورشید مغلوبش مىكند، هرگز ریزستارگان را به خود راه نمىداد.
اگر رنگهاى متلوّن و منافق مىدانستند كه سرانجام رنگِ جاویدِ سرخ، رنگ از رُخ آنان گرفته، خود جانشین ایشان مىشود و روزى مىآید كه هیچ رنگى نمىماند ـ زیرا او نیز سرانجام سرخىاش را به سپیده پیروزى واگذار خواهد كرد ـ هرگز سرخى را در جمع خود راه نمىدادند. اگر مكه مىدانست این فرزند یتیم كیست و عاقبت آنها را به كجا مىكشاند، هرگز مهد او نمىشد. اگر صبر مىدانست پیروزى چه شیرینفام است تلخى زودگذر ذائقه را تحمل مىكرد و هرگز بىتابى به خود راه نمىداد. اگر مستكبران جهان ثمره انقلاب اسلامى را مىدانستند، از ابتدا، هرگز این انقلاب را برنمىتافتند و... .
این سخنان، حرف دل محرومان و مستضعفان مسلمان در خطه آرژانتین است كه از زبان یكى از مسئولان رادیو قبله در آرژانتین بازگو شد. آن روز همراه آیتاللّه مصباح براى مصاحبه دو ساعته با رادیو قبله مىرفتیم و مسئول رادیو قبله اعلان كرد:
خورشید دین امروز با شماست، از ایشان بهره ببرید و سؤالات خود را مطرح كنید.
سفر آیتاللّه مصباح به منطقه امریكاى لاتین به یقین بسیار پر بركت بود و نور امیدى را در دل مسلمانان، روشنفكران، دانشگاهیان و حتى علما و اندیشمندان مسیحى تاباند. این سفر با اهداف بلندى صورت گرفت كه بعضى از آنها را مىتوان چنین برشمرد:
1. آشنا كردن جامعه امریكاى لاتین با ابعاد مختلف تفكر اسلامى اعم از الهیات، فلسفه و اخلاق؛
2. تبیین و معرفى بیشتر انقلاب اسلامى ایران، (اهداف و مواضع اصیل و امیدبخش آن)؛
3. تلاش براى اتحاد هر چه بیشتر پیروان ادیان توحیدى تحت لواى توحید و تسهیل راههاى گفتوگو بین پیروان ادیان ابراهیمى؛
4. ترغیب و تشویق مسلمانان به پیروى از دین مبین اسلام و بازگشت به هویت اصیل خویش و هماهنگى و اتحاد بین مذاهب اسلامى و گروههاى مسلمان؛
5. تبیین معارف اهلالبیت علیهم السلام؛
6. پاسخ به شبهات گوناگونى كه بر اثر تبلیغات خصمانه استكبار جهانى درباره اسلام و جمهورى اسلامى در اذهان مردم امریكاى لاتین ایجاد شده است.
آنچه ما را به تنظیم و تدوین این كتاب ترغیب كرد، اهمیت بازتاب این سفر و ضرورت انعكاس آن در داخل كشور و بین قشرهاى مختلف مردم، به ویژه مراكز علمى و دانشگاهى و مسئولان سیاسى و فرهنگى بود. ما باور داریم كه انتشار چنین واقعیتهایى چه به صورت كتاب و چه به صورت فیلم و... مىتواند ثمرات مهم و پرشمارى در برداشته باشد كه برخى از آنها بدین قرارند:
الف. تبلیغ مؤثر و ایجاد علاقه به دین، اخلاق و مسائل معنوى در جامعه، و اثبات برترى اسلام بر سایر ادیان: أَلاْءِسْلامُ یَعْلُو وَلا یُعْلى عَلَیْهِ؛(1)
ب. به كار گرفتن یكى از مهمترین راههاى مقابله با تهاجم ایدئولوژیك و فرهنگى غرب، با توجه به اینكه در این سفر ضعفها، نقایص و كمبودهاى غرب و حتى ارباب كلیسا در زمینه دین و اخلاق به خوبى نمایان گشته و قوت و برترى اندیشه اسلامى به منصه ظهور و بروز رسیده است؛
ج. ایجاد انگیزه در طلاب حوزه و دانشپژوهان، براى تلاش بیشتر و تفقّه در دین و ایجاد آمادگى براى نشر تعالیم اسلام در سطح بینالمللى و عمل به آیه نورانى فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛(2)
د. بیدارگرى نسل جوان و دانشگاهى درباره غناى فرهنگى، معنوى و علمى میراث اسلامى و هشدار در زمینه خودباختگى و خودكمبینى و مرعوبیت در برابر اندیشه و فرهنگ غربى؛
و. اطلاع رسانى به علما و بزرگان حوزه درباره نیازهاى فكرى در مقیاس بینالمللى، تا در زمینه تبلیغ اسلام، جهانى بیندیشند و برنامههایى براى نشر دین در فراسوى مرزها طراحى و اجرا كنند.
بخشى از سخنان حضرت استاد مصباح و نیز همراه ایشان، حجتالاسلام و المسلمین محسن ربانى ـ كه در این سفر همه این واقعیتها را از نزدیك مشاهده كردهاند، شاهد این مدعاست. حضرت آیتاللّه مصباح هنگام بازگشت از سفر، در سخنان كوتاهى برخى از نتایج سفر خود را چنین بیان داشتند:
اولین نكته این است كه آنچه در این سفر مشاهده كردم اگر قبل از این سفر مىشنیدم برایم به صورت یك افسانه بود. صحنههایى بود كه نه بنده و نه آقاى
1. محمد بن على بن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 334، باب میراث اهل الملل.
2. «پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى كوچ نمىكنند تا [دستهاى بمانند و] در دین آگاهى پیدا كنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان بازگشتند بیم دهند، باشد كه آنان [از كیفر الهى] بترسند؟» توبه9، 122.
ربانى و نه هیچ كس دیگر نمىتوانیم آنها را براى دیگران درست مجسم كنیم؛ حتى اگر فیلمش را هم ببینید باز نمىتوانید حالت خاصى را كه افراد در آنجا داشتند و اظهار مىكردند درست مجسم كنید.
ما معمولاً با افراد گوناگون از صنفهاى متعدد در آنجا ملاقات داشتیم: با رجال كلیسا، رجال مذاهب گوناگون، و همچنین با شخصیتهاى دانشگاهى و سیاسى، و نیز مصاحبههاى رادیویى، تلویزیونى و مطبوعاتى داشتیم. هم دانشگاهیها و هم رجال مذهبى حقیقتا از ما استقبال كردند، حتى مواردى را دیدم كه پیش از آن حتى تصورش را هم نمىكردم و اگر كسى براى من مىگفت باور نمىكردم.
شما در ذهن خودتان مجسم كنید كه مثلاً كشیشى براى ملاقات با اساتید مدرسه فیضیه به قم بیاید. به او چقدر بها داده مىشود و احترام گذاشته مىشود؟ حداكثر آن است كه كسى با او ملاقات مىكند، و از او پذیرایى مختصرى مىكنند. از آن طرف، معاون دانشگاه در یك كشور غیر مسلمان در فرودگاه به استقبال ما آمد و اتومبیل شخصىاش را در اختیار ما گذاشت تا در سطح شهر تردد كنیم و در دانشگاه چندین جلسه سخنرانى براى ما ترتیب داد. این بود رفتار یك استاد دانشگاه مسیحى و معاون دانشگاه با یك روحانى مسلمان ایرانى. در سائوپائولو، كاردینالى در كنار من نشسته بود و در حالى كه با یك دستش دست مرا گرفته و با صمیمیت فشار مىداد دست دیگر را روى قلبش گذاشته بود و مىگفت: «شما در قلب ما جاى دارید» و مدتى دست مرا رها نمىكرد. بعد از جلسه، آن پیرمرد بیرون آمد و تا هنگامى كه سوار ماشین شدیم و رفتیم، ایستاده بود و اظهار محبت مىكرد. كشیش شهر بوینوس آیرس(1) در جلسهاى كه مسلمانها، شیعهها و علویین تشكیل داده بودند شركت كرد و بسیار اظهار محبت نمود و بعد هم از طریق تلفن بارها جویاى حال ما شده و اظهار لطف و محبت كرده بود.
1. Buenos Aires
در مجمع اسقفهاى گوادالپ(1) اسقفى در سخنرانى خود گفت: «ایمان واقعى درغرب وجود ندارد. مردم منطقه به ما اعتمادى ندارند. حرف ما را گوش نمىدهند. این شما هستید كه هم ایمان واقعى دارید و هم توانستید ایمان را با كشوردارى جمع كنید. ما باید بیاییم و از شما یاد بگیریم». اهمیت این سخنان هنگامى روشنتر مىشود كه توجه كنیم وى در جمع اسقفها سخنرانى مىكرد و نه در یك جمع خصوصى. این سخنان هیچ تفسیرى ندارد جز اینكه اینها واقعا احساس مىكنند كلیسا شكست خورده و نمىتواند براى احیاى دین و ایمان مردم و جلوگیرى از مفاسد اخلاقى كارى انجام دهد و تنها امیدشان به اسلام است. البته برخورد ما هم به گونهاى نبود كه آنها را ناراحت كنیم، بیشتر روى موضوعاتى تكیه مىكردیم كه مورد قبول آنان هم بود: دو اصل «مبارزه با الحاد» و «مبارزه با فساد اخلاقى» تكیهكلام ما بود.
آنان چنان محبت مىكردند و گاهى آنقدر مرا در آغوش خود مىفشردند كه این حالت و ارادت را حتى از دوستان كمتر دیدهام. كشیشى در گوادالپ اطراف كلیسا را به ما نشان داد. هنگامى كه مىخواستیم جدا شویم، و در حالى كه از ما فیلمبردارى مىشد، به من گفت: «اجازه بدهید من شما را در آغوش بگیرم»، و با محبت و صمیمیتى خاص براى مدتى مرا در بغل گرفت و گفت: «ما كارى از دستمان برنمىآید. این شما هستید كه باید پرچمدار توحید و مبارزه با فساد اخلاقى و انحراف باشید».
بنده شخصا باور نمىكردم چنین منطقهاى در دنیا وجود داشته باشد كه مردم آن نسبت به اسلام و جمهورى اسلامى ایران اینچنین علاقه داشته باشند؛ ولى این چیزى است كه من با چشم خودم دیدم. شاید باور نكنید. در آخرین شب اقامتمان در بوینوس آیرس، رئیس دیوان عالى استان بوینوس آیرس ـ كه قبلاً رئیس
1. Guadalupe
دانشگاه و حالا هم استاد آن دانشگاه در رشته حقوق بود ـ از بنده دعوت كرد كه درباره حقوق خانواده از دیدگاه اسلام صحبت كنم. سالن از جمعیت پر شده بود و مردم هجوم مىآوردند. او گفت كه در را ببندند تا دیگر همهمه نشود. بیشتر از 90 درصد شركتكنندگان را خانمهاى استاد و دانشجو تشكیل مىدادند. در بحث از حقوق خانواده از نظر اسلام، طبعا مسائل اختلاف حقوق زن و مرد، ارث و چیزهایى از این قبیل مطرح مىشد. خدا لطف كرد كه با بیان و مقدمهاى شروع كردیم و بحث را به گونهاى به پایان رساندیم كه همه آنان تا چند دقیقه كف ممتد مىزدند و خود این استاد كه رئیس دیوان عالى بود نیز كف مىزد. من چند دفعه خواهش كردم كه مرا شرمنده نكنند، ولى تا دقایقى به كف زدن ادامه دادند. این پیرمرد همانجا مرا در آغوش گرفت، معانقه كرد و یك دیپلم افتخار هم امضا كرد و به من داد و گفت: «اى كاش شما چند جلسه دیگر به اینجا مىآمدید و سخنرانى مىكردید».
بسیارى از مردم كه تا آن روز افرادى با شكل و لباس ما ندیده بودند غالبا وقتى ما را مىدیدند مىایستادند و مىخندیدند. آنان كه قبل از جلسه مىخندیدند، بعد از جلسه مىآمدند و مىخواستند دست ما را ببوسند.
در یكى از این صحنهها دختر دانشجویى با فشار از بین جمعیت جلو آمد و مقابل من ایستاد و دست بلند كرده و اجازه صحبت خواست. من پرسیدم چه مىگوید؟ مترجمان گفتند مىگوید: «من نمىدانم چگونه احساس خود را بیان كنم، همین اندازه مىگویم كه خیلى از شما متشكرم».
نتیجهاى كه مىخواهم بگیرم دو نكته مهم است: یكى اینكه همه این كارها را كه فهرست اجمالى آن بیان شد، طلبهاى از قم انجام داده است. پانزده سال پیش جناب آقاى ربانى ـ كه فارغ التحصیل مؤسسه در راه حق بود ـ به آرژانتین رفت و فعالیتهایى كه تاكنون انجام گرفته به بركت تلاشهاى ایشان است. او اسلام را نهتنها در آرژانتین، بلكه در همه كشورهاى اسپانیولى زبان و حتى خود اسپانیا هم
گسترش داده است. در اروپا نیز طلبههایى را تربیت كرده و به شهرهاى مختلف فرستاده است. این دستاورد همت یك طلبه است؛ یعنى گستره كارى است كه یك طلبه مىتواند در دنیا انجام دهد. ایشان یك قدرت استثنایى نداشته است. همت و اخلاص است كه چنین صحنهها و چنین بینشى را در باب اسلام و جمهورى اسلامى به وجود آورده است.
بنابراین اولین نكته این است كه بدانید هر كدام از شما مىتوانید چنین كارى انجام دهید. اگر همت كنید و اخلاص داشته باشید خدا هم كمك مىكند، به كارتان بركت مىدهد و قلب مقدس امام عصر(عج) از شما خوشحال و خشنود مىشود؛
دوم اینكه با این زمینه پذیرشى كه در همه قشرهاى مردم جهان، از رجال مذهبى تا قشر دانشگاهى و سایر مردم وجود دارد، مسئولیت ما چندین برابر مىشود. در این مدت افراد پرشمارى در نتیجه تبلیغات صحیح در این كشورها مسلمان شدند. افرادى مثل آقاى خولیان زاپاتا (علىرضا) كه یك جوان دانشگاهى است و پنج سال است كه مسلمان شده است. ایشان چند ماه در خدمت آقاى ربانى بوده و تا حدى معارف اسلامى را یاد گرفته است و الان در دانشگاههاى كلمبیا و دیگر مراكز علمى، از ایشان براى سخنرانى دعوت مىكنند. او به زور در این اماكن حاضر نمىشود و خودش را به مردم تحمیل نمىكند، بلكه دانشگاهها از ایشان دعوت مىكنند و حاضرند براى این كار مخارج سنگینى را متحمل شوند. میزان تحصیلات دینى او به مقدار چند ماهى است كه در خدمت آقاى ربانى بوده، البته مطالعات زیادى دارد، بسیار فعال است و یك انرژى فشرده به نظر مىآید. وى برنامههاى متعددى براى بنده مىگذاشت. گاهى از صبح تا ظهر، چهار یا پنج برنامه از مصاحبه رادیویى، ملاقات با نمایندگان مجلس گرفته تا سخنرانى در دانشگاهها و پرسش و پاسخ ترتیب مىداد و اظهار مىداشت اگر شما بمانید و بتوانید، من در 60 دانشگاه برایتان برنامه مىگذارم.
در كوبا ـ كه یك كشور ماركسیستى است و دهها سال زحمت كشیدهاند تا دین را به كلى از این جامعه حذف كنند و تا اندازه زیادى هم موفق شدهاند ـ یك استاد دانشگاه دو مرتبه در مقابل من زانو زد، دست مرا بوسید و گفت: «براى پدر و مادر من دعا كنید، خواهش مىكنم یك قرآن به زبان اسپانیولى به من بدهید». او چه چیز از ما مىخواست و ما چه داشتیم كه به وى بدهیم؟ این استاد دانشگاه در برابر معاون دانشگاه ـ كه یك خانم ماركسیست بود ـ و اساتید دیگر با حرارت از اسلام و ایران تعریف مىكرد و هنگامى كه مىخواست از امام سخن بگوید احساساتى شده بود و دیگر نمىتوانست خودش را كنترل كند. او مىگفت: «درباره یك شخصیت معمایىِ اسرارآمیز مىخواهم تحقیق كنم».
همه مقامات مختلف دانشگاهى و كلیسایى كه ما ملاقات كردیم به امام عشق مىورزیدند، او را مظهر اخلاص مىدانستند، و به خاطر او به اسلام علاقهمند شده بودند، و در بین فرقههاى اسلامى به تشیع علاقهمند شده بودند؛ چون باور كرده بودند كه او براى خودش كار نمىكرد. وقتى یك مسیحى و یك كاردینال به امام خمینى اظهار محبت مىكند، این را چگونه مىتوان تفسیر كرد؟
البته در كشورهاى دیگر هم كم و بیش همین احساسات وجود دارد، اما حقیقت این است كه من با اینكه به كشورهاى زیادى سفر كردهام، ولى هیچ كجا این صحنهها را ندیده بودم. مردم آنجا مردمى هستند با فطرتهاى سالم كه هر چه در دلشان هست خیلى صاف مىگویند. اگر چیزى را قبول دارند، مىگویند قبول داریم، و اگر قبول ندارند، مىگویند قبول نداریم. با وجود تفاوتهاى فرهنگى جدى میان آداب و رسوم آنان با آموزههاى اسلامى به خصوص در زمینه مسائل مربوط به زنان، وقتى ما درباره این مسائل صحبت مىكردیم و از آنان انتقاد كرده، یا محكومشان مىكردیم، با چه شور و شعفى كف مىزدند و اظهار محبت مىكردند.
یك دانشجوى مسیحى با یك دانشجوى یهودى، در سخنرانى گوادالپ شركت
داشتند. اول دانشجوى یهودى صحبت كرد و بعد دیگرى كه مسیحى بود گفت: «من تملق نمىگویم، در مقابل شما داعى ندارم تملق بگویم، ولى در این دو شب كه در این كالج صحبت كردید من در شما نور خدایى مىبینم». از این تعبیرات فراوان بود؛ حتى بعضى كشیشها و اسقفها مىگفتند: «خدا شما را براى احیاى دینش به اینجا فرستاده است».
این عرایض فقط ابلاغ پیامى بود كه حاصل دریافتهاى بنده از این سفر است. از خدمت عزیزان تقاضا مىكنم كه اولاً قدر اسلام را بدانید و ثانیا بررسى كنید كه چقدر زمینه فعالیت در جهان وجود دارد، و چه تكالیف بزرگى بر دوش ماست.
حجت الاسلام و المسلمین ربانى در پایان ارائه گزارش این سفر مىگوید:
این تنها خلاصهاى از ملاقاتها و دیدارهاى انجام شده بود كه بعضى از آنها شاید از قلم افتاده باشد. مهم این است كه به نظر من، آغوش دانشگاههاى جهان به روى حوزه علمیه باز است؛ رادیو و تلویزیون آنها به حوزه علمیه چشم دوختهاند و كشیشها و مراكز الهیاتشان آمادگى دارند كه با ما كار كنند. اینجاست كه وظیفه ما سنگین مىشود و امیدواریم خداوند به همه ما توفیق عنایت كند كه وظیفه خود را بشناسیم به تكلیف خویش عمل كنیم.
آشنایى با امریكاى لاتین به ویژه از نظر فرهنگى ـ اجتماعى، اولین گام براى ورود به این بخش از نوشتار است. حجتالاسلام و المسلمین محسن ربانى ـ كه سالیان درازى در این منطقه حضور داشته و خدمات دینى و فرهنگى بسیارى ارائه كرده است ـ در این باره مىگوید:
چهارده سال پیش، وقتى كه اینجانب عازم منطقه امریكاى جنوبى بودم، هیچ گاه به ذهنم خطور نمىكرد كه مدتى طولانى در یك كشور كفر باقى بمانم؛ كشورى
كه به تعبیر خود مردم آرژانتین «فیندِل موندو»(1)، یعنى پایان دنیاست. براى رفتنبه آن منطقه حدود 36 ساعت، با مقدمات سفر، وقت لازم است و پرواز مستقیم به آرژانتین از اروپا تقریبا 14 ساعت طول مىكشد و راه بسیار طولانى است. شاید ما كه در ایران و آسیا زندگى مىكنیم تصور كنیم امریكاى جنوبى منطقهاى بسیار عقب افتاده است؛ منطقهاى كه در آن فقط حشیش و هروئین و مواد مخدر وجود دارد، و بیشترین موفقیت این منطقه در ورزش فوتبال است. ولى منطقه امریكاى جنوبى منطقه بسیار عظیمى است، ملتى باصفا و باخلوص، ولى از نظر فرهنگى عقبمانده دارد. آنان به امریكا وابستهاند و تحت تبلیغات امریكاى شمالى قرار دارند.
مدتى كه ما در آنجا بودیم، با توفیقات الهى و عنایات امام عصر علیه السلامو كمك دوستانى كه با من بودند، كارهاى مختصرى انجام دادیم. از جمله اینكه تعدادى از طلاب از تمام مناطق اسپانیولى زبان، از اروپا گرفته تا كشورهاى امریكاى جنوبى، به ایران آمده و درس مىخوانند و برخى از آنان معمم شده و برگشتهاند و الان مشغول كار و فعالیتاند. مراكز فرهنگى در اكثر كشورهاى منطقه مثل كلمبیا، شیلى و خود آرژانتین تشكیل شده و حدود 70 جزوه و كتاب درباره «مكتب اهلبیت علیهم السلام» به زبان اسپانیولى چاپ گردیده و مراكزى براى جمهورى اسلامى كه پایگاه اسلام است، خریدارى شده كه از آن جمله مسجدالتوحید و مدرسه فاطمهالزهرا علیهاالسلامدر آرژانتین را مىتوان نام برد. ایستگاه رادیویى «ایمان» كه در همین سفر، به دست حضرت آیتاللّه مصباح افتتاح شد، تأسیس و راهاندازى برنامه رادیویى قبله، و انتشار چهار مجله به زبان اسپانیولى از جمله این فعالیتهاست. بعضى از این مجلات به صورت فصلنامه و بعضى سالنامه است. دو عنوان از این مجلهها موفقتر بوده و مرتب به چاپ رسیده كه یكى از آنها مجله كوثر است كه براى خانمها به زبان اسپانیولى چاپ مىشود و دیگرى مجله ثقلین
1. Findel mundo
است كه یكى از برادران عزیز آرژانتینى سردبیر آن است. مجله دیگرى به نام اِل مِنْسِخ دِل اسلام(پیام اسلام)(1) كه علمى ـ فرهنگى است و یك مجله به ناماِل كِمینو دِلا فلىسیداد (راه خوشبختى)(2) براى كودكان منتشر مىشود.
آقاى ربانى انگیزه سفر به امریكاى لاتین را چنین بیان مىكند:
ما به این نتیجه رسیدیم كه مناسب است در این مقطع زمانى یكى از بزرگان و متفكران را كه دردآشناى جامعه اسلامى و مسلمین بوده، به رشد اسلام در همه جوامع توجه دارد، دعوت كنیم. بر این اساس از حضرت آیتاللّه مصباح تقاضا كردیم و ایشان با وجود كارها و مشكلاتى كه داشتند جواب مثبت دادند و موفق به فراهم ساختن مقدمات سفر شدیم.
براى اینكه این سفر موفقیتآمیز باشد، جزوهاى را با بیوگرافى حضرت آیتاللّه مصباح و مقدمهاى درباره فلسفه در اسلام در چند هزار نسخه چاپ كردیم و در اختیار تمام مراكز فرهنگى، دانشگاهها، سفارتخانهها و مراكز دیگرى كه باید به آنها اطلاعرسانى مىكردیم و رادیو و تلویزیون قرار دادیم. همچنین متن این جزوه و برنامه سفر را در بعضى روزنامههاى محلى چاپ كردیم؛ از جمله روزنامه مؤذن كه روزنامه مركز علمى و فرهنگى مسجد التّوحید در آرژانتین است.
1. مكزیك
عالىجناب اسقف اعظم كلیساى باسیلیكا گوادَلوپِه(3) در پاسخ سخنان استاد مصباح بیان داشت:
1. El mensaje del islam
2. El camino de la felicidad
3. Basilica Guadalupe
ما راهى جز پیروى از شما نداریم؛ در غرب خبرى نیست و غرب هیچگاه به خدا ایمان نیاورده است. دین اسلام دینى فطرى و متناسب با زمان و مكان است.
2. كوبا
استاد تاریخ دانشگاه هاوانا در كوبا بیان داشت:
من همیشه دوست داشتم درباره سه شخصیت تحقیق كنم:
1) حضرت محمد صلی الله علیه و آله و دین اسلام؛
2) عمرخیام؛
3) شخصیت عظیم و بزرگ حضرت امام خمینى قدس سره كه برایم یك معماست.
این استاد تاریخ و عضو هیئت رئیسه دانشگاه هاوانا بعد از راهنمایى استاد مصباح در بازدید از دانشگاه، به هنگام خداحافظى ناقوس را به صدا درآورد و گفت: «ما امیدواریم كه صداى اسلام را اینجا بشنویم». وى خطاب به استاد مصباح اظهار داشت: «شما پارهاى از قلب من هستید» و دو بار با كمال تواضع در برابر استاد زانو زد و در پایان، قرآنى به زبان اسپانیولى درخواست كرد.
3. كلمبیا
در اجتماعى كه در آن بیش از پنجاه روحانى و كشیش مذهبى حضور داشتند، حاضران بعد از صحبتها و سخنان عمیق و مستدل استاد، تحت تأثیر قرار گرفتند و زمانى كه استاد به تمامى پیروان ادیان توحیدى پیشنهاد كردند تا در برابر جریان الحاد و فساد اخلاقى یك جریان قوى فلسفى، علمى و فرهنگى را راهاندازى كنند و جبهه دین را در برابر كفر تقویت نمایند، با استقبال از این پیشنهاد، بیانات استاد را تأیید كردند.
4. كلمبیا
مسئول برنامه رادیو تودلر(1) كلمبیا گفت: «جوابهاى دانشمندان اسلامى همیشه براى شنونده منطقى و راهگشا بوده است».
1. Todelar
5. برزیل
دكتر پابلو(1) معاون رئیس دانشگاه مىگفت: «به عقیده من همیشه مكتب تشیع دراسلام پویایى و خلوص و صفاى خاصى داشته است».
6. برزیل
عالىجناب كاردینال، نماینده پاپ، با شور و اشتیاق از ایران سخن مىگفت و عشق و علاقهاش را به امام خمینى رحمۀ الله ابراز مىكرد. او مشرقزمین را مركز اشراق و نور معرفى كرده، از استاد دعوت به عمل آورد تا در منزل او حضور یابند و تا پایان جلسه با احترام دست در دست استاد داشت.
7. شیلى
معاون رئیس دانشگاه و عضو هیئت رئیسه اظهار داشت: «ما مىخواهیم در دانشگاه خود همه علوم انسانى را دایر كنیم و در این راه به علوم مشرق زمین، به ویژه كمكهاى علمى جمهورى اسلامى، به شدت نیازمندیم».
8. آرژانتین
عالىجناب اسقف اعظم ارامنه تأكید كرد: «جمهورى اسلامى پناهگاه مستضعفان و محرومان است».
9. آرژانتین
محسن على فجر، مسئول رادیو قبله، در شروع برنامه رادیو اعلام كرد:
«امروز روزى است كه خورشید دین بر ما درخشیدن گرفته است. اگر همیشه خورشید در روز طلوع مىكرد، امروز خورشید دیگرى در مركز علویها در شب خواهد درخشید».
1. Pablo
قابل ذكر است كه در آن شب مجلس بسیار عظیمى برگزار شد كه در آن جلسه ضمن حضور همه مسلمانان ـ اعم از سنى و شیعه ـ نماینده شهردار پایتخت نیز حضور داشت، و رئیس مجلس ملى از اینكه نتوانسته است در جلسه شركت نماید پوزش طلبید، و نماینده اسقفهاى بوینوس آیرس خیلى اظهار خوشحالى مىكرد و تا آخرین لحظه حضور استاد در جلسه حاضر بود.
1. دعوت به مبارزه با الحاد و بىدینى كه امروزه در جهان رایج شده و جوامع را به طور جدى تهدید مىكند؛
2. دعوت به مبارزه با فساد اخلاقى كه مؤثرترین حربه شیطان بزرگ براى به انحطاط كشیدن جوامع بشرى است؛
3. دعوت به همكارى عمیقتر بین اسلام و مسیحیت؛ در راستاى دو هدف والا؛
4. دعوت به تلاش براى تقویت بنیان خانواده در راستاى اصلاح جوامع بشرى؛
5. عرضه فلسفه و عرفان اسلامى؛
6. عرضه افكار و عقاید منطقى و مستدل اسلامى؛
7. ارائه اسلام و انقلاب اسلامى به منزله راه حل كارآمد براى معضلات امروز بشر؛
8. دعوت به مبارزه پىگیر و اساسى با تهاجم فرهنگى غرب، علیه ملتهاى محروم جهان.
1. آیا اسلام نقشى براى زن در جامعه قایل است؟
2. چرا زنان كمتر از مردان ارث مىبرند؟
3. آیا حجاب و پوشش زن مانع آزادى او نیست؟
4. آیا زنان در جمهورى اسلامى از حقوق خود بهره مىبرند؟
5. نقش زن در انقلاب اسلامى چیست؟
6. آیا حكم اعدام سلمان رشدى به فتواى امام خمینى قدس سره، مخالف آزادى نیست؟ چگونه شما مىتوانید از آزادى عقیده و بیان در اسلام صحبت كنید در صورتى كه علیه روشنفكران و متجددان حكم اعدام صادر مىكنید؟
7. آیا اقلیتهاى مذهبى در ایران آزادى عمل دارند؟
8. چرا در عربستان اجازه ساختن كلیسا داده نمىشود؟
9. نظر شما درباره بنیادگرایى اسلامى چیست؟
10. قتل و كشتارى كه از طرف بنیادگرایان انجام مىگیرد و بعضى از روحانیان مسیحى به دست آنان كشته شدهاند، چگونه توجیه مىشود؟
11. آیا حكومت ایران كه تحت ولایت فقیه اداره مىگردد یك حكومت تئوكراسى است؟! این نوع حكومت كه در آن ولى فقیه حاكم مطلق است چگونه مىتواند با دموكراسى سازش داشته باشد؟
12. آیا ولایت فقیه به معناى حكومت استبدادى نیست، همانطور كه در قرون گذشته در مسیحیت این چنین بوده است؟
13. عرفان اسلامى چیست و چگونه مىتوان از این طریق راه تكامل را پیمود؟
14. سیستم اقتصاد اسلامى چگونه است؟
15. سیستم بانك بدون ربا را چگونه مىتوان به مرحله اجرا رسانید؟
16. آیا حزباللّه و آنچه انجام مىدهد مورد حمایت شماست؟
17. آیا در ایران احزاب گوناگون وجود دارد؟
18. آیا حدودى مانند قطع دست دزد و حكم اعدام كه در اسلام آمده است، قوانین بسیار مشكل و خشونتآمیز نیست؟
19. آیا پیامبران الهى مثل حضرت عیسى علیهالسلام مورد قبول شما هستند؟
20. مسئله تعدد زوجات را چگونه در دنیاى مدرن مىتوانیم قبول كنیم؟
در مجموع، دانشگاههاى اسپانیا، مكزیك، كلمبیا، برزیل، شیلى و آرژانتین پیشنهادهاى مشابهى داشتند كه اساسىترین آنها از این قرارند:
1. برنامهریزى آموزشى براى كرسیهاى(1) اسلامشناسى؛
2. تبادل استاد و دانشجو؛
3. ایجاد كرسى زبان فارسى؛
4. تبادل هیئتهاى تحقیقاتى و مطالعاتى؛
5. تبادل اطلاعات علمى؛
6. برگزارى كنفرانسها و سمینارهاى مشترك درباره موضوعات گوناگون اسلامى به ویژه موضوعاتى كه در زمینه آنها شبهاتى وجود دارد.
انقلاب اسلامى روزنه امید مستضعفان، آتشفشان قهر ملتها علیه ظلم و ستم، الهامبخش قلوب حقپرستان جهان، پایگاه و پناهگاه محرومان و پابرهنگان، و احیاگر دین و اخلاق در صحنه جهان امروز است؛ جهانى كه مشحون از مفاهیم و اعمال ضددینى شده و دنیایى كه در آن ارزشها وارونه گردیده است. آنچه رنگ دین و اخلاق دارد عقبماندگى و ركود تلقى گردیده، آنچه فساد و ابتذال است، فرهنگ و تمدن و پیشرفت شمرده مىشود.
به راستى امروزه نهتنها مردم از نابودى ارزشها به ستوه آمدهاند، بلكه روشنفكران
1. Cursos
متعهد و بسیارى از مسئولان كلیساهاى كاتولیك ـ كه روزگارى همه امریكاى جنوبى را زیر سلطه فرهنگى دینى خویش درآورده بودند ـ مستأصل شده، به دنبال مكتبى مىگردند كه طرحهایى جدید براى نجات ایمان مردم ارائه دهد. آنان با وجود اینكه ترس خود را از قدرت روزافزون اسلام پنهان نمىكنند، در بحران هویتى كه امروز به آن مبتلا شدهاند چارهاى جز نزدیك شدن به تفكر انقلابى اسلام و شناخت راه امام خمینى نمىبینند.
در چنین موقعیتى یكى از نخبگان جهان اسلام، استاد گرانقدر و حكیم فرزانه، حضرت آیتاللّه مصباح یزدى به اسپانیا و كشورهاى امریكاى لاتین سفر كردند و در این مسافرتِ یكماهه عطش و علاقه مردم و نخبگان این كشورها را به اسلام و انقلاب اسلامى از نزدیك مشاهده كردند.
كلیساها، رادیو تلویزیون، مطبوعات و به خصوص مراكز علمى ـ فرهنگى و دانشگاهها كه تا مدتى پیش حتى نام اسلام را نشنیده بودند یا اگر اطلاعى داشتند، تحت تأثیر شدید تبلیغات استكبار جهانى بودند، هم اكنون چشمانِ اندیشه خود را به روى تفكر اسلامى گشودهاند و ضرورت نزدیكى به این كانون عرفان، معنویت و عشق به خدا و خلق خدا را احساس مىكنند. استادان فلسفه و الهیات دانشگاه مادرید، پایتخت اسپانیا، در دیدار با استاد آمادگى خود را براى همكارى و تبادل استاد و دانشجو اعلام كردند.
در سرزمین اسپانیا نشانههاى بازگشت به هویت از دست رفته، یعنى اسلام و دین الهى، به وضوح مشاهده مىشود. بنیاد فرهنگى روژه گارودى، «دبیر كل سابق حزب كمونیست فرانسه»، در هر روز هزاران نفر را با اسلام آشنا مىسازد. با برنامهریزى منظم این مركز، افراد پرشمارى با تمدن اسلامى آشنا شده، گوشههایى از حقایق اسلام را دریافت مىكنند. بنیاد با كوششى وصفناپذیر در راه تبلیغ اسلام تلاش مىكند، به طورى كه همسر روژه گارودى ـ كه همكارى نزدیكى با وى در اداره مؤسسه دارد ـ در
این باره مىگوید: «ما مردم را دوباره به اسلام دعوت نموده، از هیچ تلاشى در این باره فروگذار نمىكنیم». استاد كمونیست دیروز، امروز در غرب پرچم لا اله الا اللّه را به اهتزاز در آورده و علیه شیطان بزرگ و اسرائیل غاصب تلاش مىكند و عملاً با ایجاد یك بنیاد فرهنگى و حتى تزیین خانه شخصى خود به آیات قرآنى و پیروى از روش زندگى اندلسى در مسیر آشنا كردن مردم مغرب زمین با مظاهر اسلامى گام برداشته است.
در شهرهاى دیگر اسپانیا مثل سویا(1) (اشبیلیه) و گرانادا(2) (قرناطه)، گرایش روزافزونمردم به اسلام به روشنى احساس مىشود و در صورتى كه مسلمانان به وظایف الهى خود عمل كنند یقینا ما به زودى شاهد پیروزى نهایى اسلام خواهیم بود؛ البته اگر شعار ما همان شعار مسلمانان صدر اسلام باشد؛ آنان كه لا غالِبَ إِلاَّ اللّه را شعار خود قرار داده بودند و پیروزى را نه به خود، بلكه در همه زمینهها به خدا نسبت مىدادند.
آنچه در این سفر اهمیت والاترى دارد، ورود استاد به منطقه امریكاى جنوبى است؛ قارهاى كه چند قرن پیش استعمارگران اسپانیا با همراهى مبشران مسیحى در آن به غارت منابع و اموال و قتل نفوس پرداختند و هزاران انسان بومى سرخپوست را قتل عام كردند و هدفى جز یافتن طلا و بردن غنایم و غصب سرزمین آنان نداشتند. سفر استاد به این قاره براى انجام وظیفه و آشنایى مردم آن سرزمین با مكتب پیامبران الهى و اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. هنگام ورود به مكزیك، مصاحبه تلویزیونى كانال بینالمللى مكزیك، كه مهمترین كانال امریكاى جنوبى است، با حضرت استاد انجام مىگیرد، و قشرهاى مختلف مردم با استقبال فراوان پاى صحبتهاى استاد نشستهاند و برنامه از طریق رسانهها براى هزاران انسان علاقهمند و تمامى مردم امریكاى جنوبى پخش مىگردد.
در دیدار استاد با نمایندگان ادیان الهى در این كشور، نهتنها نماینده پاپ بلكه نماینده یهودیان و فرقههاى مختلف مسیحیت نیز حضور دارند. البته افرادى نیز سؤالاتى
1. Sevilla
2. Granada
مغرضانه در زمینه بنیادگرایى مطرح مىكنند؛ ولى در نهایت با سخنان مستدلّ استاد، سر تعظیم فرود مىآورند.
در مركز مقدس گوادَلوپِه(1) مكزیك در حالى كه تعداد فراوانى از اسقفهاى مسیحى وخانمهاى راهبه نیز شركت كردهاند، پس از سخنان استاد، یكى از اسقفها از جا برخاسته، جملاتى را در تأیید بیانات استاد درباره لزوم همكارى بین پیروان ادیان الهى براى مقابله با الحاد و بىدینى بیان كرده، مىگوید:
«در غرب خبرى نیست، غرب هیچگاه به خدا ایمان نیاورده است. ما شجاعت شما را تحسین مىكنیم و تناسب بین دین اسلام و زمان و مكان را مىبینیم. ما باید شما را الگو قرار دهیم و از تفكر شما تبعیت كنیم. ما آمادگى خود را براى همكارى اعلام مىداریم».
در این جلسه یك كشیش اسپانیایىتبار مىگوید: «وقتى به آنچه براى مردم مىگوییم عمل نمىكنیم و آنچه بر زبان مىآوریم بدون استدلال و به دور از منطق است، چگونه مىتوانیم توقع پیروى مردم را داشته باشیم؟!»
در كوبا با اینكه دولت از دین گریزان است، دانشگاه، مردم و اساتید نهتنها گریز و ترسى از دین ندارند، بلكه استاد تاریخ دانشگاه هاوانا با خضوع تمام، امید شنیدن نداى اسلام را به جاى صداى ناقوس دارد و داشتن یك قرآن به زبان اسپانیایى را آرزو مىكند. وجود امام خمینى قدسسره براى او یك معماست و مىخواهد درباره شخصیت والاى او و انقلاب اسلامى تحقیق كند.
در كلمبیا برنامهها بسیار فشرده است. دانشگاههاى متعددى منتظر استفاده از سخنرانیهاى استادند. مسئول مركز فرهنگى اسلامى به درخواست استاد فقط چند سخنرانى در مهمترین دانشگاهها را قبول مىكند و از بقیه عذرخواسته، قبول دعوت آنها را به سفرهاى بعدى واگذار مىكند. با وجود این رادیو، تلویزیون و بقیه مراكز با اعلام
1. Guadalupe
آمادگى و اصرار، مصاحبههاى متعددى با استاد برگزار مىكنند. نمایندگان مجلس از حضور استاد ابراز خوشحالى مىكنند، و عالىجناب، كاردینال پایتخت كلمبیا، براى همكارى اعلام آمادگى مىنماید، و استاد در جمع روحانیان مسیحى نیز سخن مىگویند. بیش از 50 اسقف و كشیش در مقابل استاد مصباح مىنشینند و سخنان او را مىشنوند و آنها را تصدیق و تأیید مىكنند.
معاون مهمترین دانشگاه كاتولیك برزیل شخصا در فرودگاه به استقبال استاد آمد و همان شب با دعوت از رئیس دانشگاه و اساتید فلسفه و الهیات در منزل خود، برنامه سخنرانیهاى استاد در دانشگاهها و مراكز فرهنگى، و نیز دیدار از دانشگاه كاتولیك را برنامهریزى كرد. این همه، نشانه آمادگى دانشگاهها و روشنفكران این كشورها براى شنیدن پیام اسلام است.
در شهر سائوپائولو(1)، نهتنها دانشگاهها و مراكز علمى خواستار اقامت بیشتر استاد وبرگزارى جلسات سخنرانى معظمله بودند، بلكه سخنان ایشان در جمع عمومى مردم نیز با استقبالى كمنظیر مواجه شد. در شیلى، دانشگاهها خواستار تسریع در تبادل علمى و فرهنگى بودند تا تشنگان حقیقت بتوانند از آموزههاى اسلام و عرفان اسلامى بهره ببرند. در بوینوس آیرس(2)، جامعه اعراب به طرز بىسابقهاى از جلسات استاد مصباحاستقبال كردند، و در مركز علویها، نهتنها مسلمانان بلكه نمایندگان ادیان و مذاهب مختلف و سیاسیون براى استماع فرمایشات ایشان گردآمده بودند. آقاى شیخ عبدالكریم، مدیر مسجد التوحید، این شب را شبى فراموش ناشدنى خواند.
به امید روزى كه شاهد گسترش اسلام در سرتاسر گیتى و تحقق پیشبینى حضرت امام خمینى قدسسره باشیم كه فرمودند: «اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یكى پس از دیگرى برطرف، و سنگرهاى كلیدى جهان را فتح خواهد كرد».(3)
1. Sao Paulo
2. Buenos Aires
3. صحیفه نور، ج20، ص118، پیام حضرت امام رحمۀ الله به زائران بیتاللّه الحرام، 1366/05/06.
سفر پر بركت آیتاللّه مصباح از بیست و هشتم مرداد ماه هزار و سیصد و هفتاد و شش آغاز شد و به مدت یك ماه، یعنى تا بیست و نهم شهریور ماه ادامه یافت. این دیدار از اسپانیا آغاز و به آرژانتین ختم گردید، و در این میان كشورهاى زیر به ترتیب مورد بازدید قرار گرفت:
1. اسپانیا (España)،
2. مكزیك (México)،
3. كوبا (Cuba)،
4. كلمبیا (Colombia)،
5. برزیل (Brazil)،
6. شیلى (Chile)،
7. آرژانتین (Argantina).
ما نیز در گزارش جریان این سفر همین ترتیب را رعایت مىكنیم و مىكوشیم تا قدم به قدم جزئیات برنامهها، سخنرانیها و دیدارهاى استاد در این كشورها را براى خوانندگان محترم بازگو كنیم.
در پایان، ذكر چند نكته ضرورى به نظر مىرسد:
الف. همان گونه كه پیش از این گفته شد، حجتالاسلام و المسلمین آقاى ربانى در تمام سفر، همراه آیتاللّه مصباح بوده است و ما نیز اكثر مطالب را از زبان ایشان گزارش مىكنیم؛
ب. جهت رعایت اختصار در اكثر موارد از آیت اللّه مصباح با عنوان استاد و یا حضرت استاد نام مىبریم؛
ج. ممكن است بعضى از سخنرانیها و صحبتهاى استاد تاكنون به دست ما نرسیده باشد. در صورت دستیابى به هر گونه متن، نوار یا مطلب جدید، آن را در چاپهاى بعد در اختیار خوانندگان محترم قرار خواهیم داد.