فهرست مطالب

پاسخ استدلال نقلى

پاسخ استدلال نقلى

نكته سوم این بود كه گفته اند خود قرآن مى گوید: اسلام براى همه مردم و همه زمانها نیامده است. چون مى فرماید: «و انذر عشیرتك الاقربین»1، یعنى انذار كن نزدیكترین خویشان خود را. شأن نزول آیه این است كه پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) اقوام نزدیك خود را به میهمانى دعوت و در آن مجلس رسالت خود را علنى كردند و در همان جلسه امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به جانشینى خود تعیین كرده فرمودند: «اولین كسى كه به من ایمان بیاورد، جانشین من خواهد بود.» آن روز، امیرالمؤمنین(علیه السلام) ده یا سیزده سال بیشتر نداشت كه به پیامبر(صلى الله علیه وآله) ایمان آورد و معلوم شد ایشان جانشین پیغمبر(صلى الله علیه وآله) خواهد بود. این آیه مى فرماید: «وانذر عشیرتك الاقربین»، یعنى خویشاوندان نزدیك خود را هدایت كن. اگر روا بود كه تنها به ظاهر این آیه استناد شود باید گفته مى شد كه حتى پیامبر(صلى الله علیه وآله)نباید سایر مردم مكه را هم دعوت كند. چون این آیه فرموده است: اقوام نزدیك خود را دعوت كن. ممكن است كسى بگوید كه خداوند در آیه دیگرى فرموده است: «لتنذر ام القرى و من حولها»2، یعنى مردم مكّه و اطراف آن را هدایت كنى، امّا اگر چنین گفته شود، ما خواهیم گفت: در آیه دیگرى هم فرموده: «و اوحى الىّ هذا القرآن لانذركم به و من بلغ»3 یعنى قرآن بر من نازل شده تا بوسیله آن هم شما و هم هر كسى كه قرآن به او برسد را دعوت و هدایت كنم. آنچه در این آیات گفته شده، مراحل دعوت است. هنگامى كه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مبعوث مى شود، نمى تواند ابتداى كار، قیصر روم و پادشاه ایران را دعوت كند; به طور طبیعى ابتدا باید اقوام و اهل محل خود را دعوت كند. پس از اینكه در بین خویشان آن حضرت تعدادى ایمان آوردند، دعوت به تمام شهر توسعه داده شود و پس از هدایت بخشى از مردم شهر، به تدریج مردم شهرهاى اطراف به اسلام دعوت شوند تا در نهایت به مرحله اى برسد كه فرمود: قرآن بر من وحى شده تا هم شما و هم هر كسى را كه قرآن به او برسد انذار كنم; «لا نذركم به و من بلغ». یعنى هر كس این قرآن به او برسد، در هر زمان و هر مكانى مخاطب و مورد دعوت من خواهد بود. «تبارك الذى نزل الفرقان على عبده لیكون للعالمین نذیرا»4. خداوند قرآن را نازل كرده است تا براى همه جهانیان هدایت گر باشد، نه فقط براى مردم مكه یا اعراب یا مردم آن عصر بلكه براى «عالمین». «و ما ارسلناك الا كافة للناس»5. دلایل فراوان دیگرى نیز وجود دارد كه به صراحت مى فرماید دعوت اسلام اختصاص به زمان یا مكان و یا نژاد خاصى ندارد، بلكه متعلق به همه انسان ها است. تمام دعوت هاى پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) از یهود و نصارى، دعوت آنها به بحث و پس از آن به مباهله همه شاهد بر این است كه رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) شامل حال تمام مردم بوده است. اگر چنین نبود، پیامبر با دیگران چه كار داشت و چرا به مسیحیان نجران گفت: اگر دعوت من را قبول نمى كنید، بیایید مباهله كنیم، «فنجعل لعنة الله على الكاذبین»6 بیایید دعا كنیم تا لعنت و عذاب خدا بر كسى نازل شود كه دروغ مى گوید. اگر پیغمبر(صلى الله علیه وآله) با دیگران كارى نداشت پس چرا مسیحیان را به مباهله دعوت كرد؟ بنابراین، كسى كه به این آیه استناد مى كند، تنها این آیه را دیده است، در حالى كه آیه دیگرى را كه متمم، مكمل و مفسر این آیه است نادیده مى گیرد. این مورد یكى از دلایل این امر است كه ما به تنهایى نمى توانیم نیاز خود را از قرآن برآورده كنیم و براى تفسیر قرآن به عترت: احتیاج داریم و در درجه اول باید آن را از خود پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و در مرحله بعد هم از ائمه اطهار(علیهم السلام) یاد بگیریم. در مراحل بعد هم با راهنمایى و ارشادات آنها، عقل و دانش را به كار گیریم و زمینه استفاده بیشتر از این كتاب الهى را فراهم كنیم. تفاسیرى كه علما و بزرگان نوشته اند در پرتو قواعدى است كه اهل بیت(علیه السلام)براى ایشان تنظیم كرده اند. در نهایت هم در مورد تفسیرهاى خود، هیچ كدام ادعاى جزمیت و قطعیت نمى كنند. آنها اگر بیانى از كلام پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام)نداشته باشند، برداشت هاى خود را به عنوان احتمال ذكر مى كنند. به هرحال، ما براى فهم قرآن در موارد زیادى نیاز داریم كه از بیانات پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) استفاده كنیم. اما در این مورد حتى اگر ما به بیان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و امام(علیه السلام) رجوع نكنیم و خود قرآن را درست بررسى كنیم، مى بینیم مراحلى را براى دعوت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) ذكر فرموده است; اول انذار عشیره اقربین، در مرحله بعد انذار مردم مكه و در مرحله آخر هم جهانیان و كسانى كه در آینده خواهند آمد.


1. شعراء، 214. «و هشدار ده به خویشان نزدیك خود.»

2. انعام، 92. « و براى این كه مردم ام القرى [= مكه] و كسانى كه پیرامون آن هستند، هشدار دهى.»

3. انعام، 19. «بگو... این قرآن به من وحى شده تا به وسیله آن شما و هر كس كه پیام به او برسد هشدار دهم.»

4. فرقان، 1.

5. سباء، 28.

6. آل عمران، 61.