بسم الله الرّحمن الرّحیم
آن چه پیشرو دارید گزیدهای از سخنان حضرت آیتالله مصباحیزدی (دامتبركاته) در دفتر مقام معظم رهبری است كه در تاریخ 1390/03/11 ایراد فرمودهاند. باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
در جلسه قبل قسمتی از فرمایشات حضرت زهراسلاماللهعلیها را که در جمع زنان مهاجر و انصار ایراد فرموده بودند قرائت کردیم و در حدی که خدای متعال توفیق داد توضیحات مختصری عرض کردیم. از آن خطبه مبارک به این فراز رسیدیم که می فرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن علیهالسلام نقموا و الله منه نكیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه و شدة وطأته و نكال وقعته و تنمره فی ذات الله ...
حضرت زهرا سلام الله علیها در اواخر عمر بعد از اینکه با مردم و متصدیان حکومت حجت را تمام کردند و نتیجه ای نگرفتند، در اینجا قصد دارند علت انحراف مردم از امیرالمؤمنین علیه السلام را توضیح دهند. برای فهم علت اینکه مردم چرا امیرالمؤمنین علیهالسلام را رها کردند باید این مقدمه را مورد بررسی قرار دهیم که مردم از حاکم چه انتظاری دارند و حاکم ایدهآل برای مردم چه کسی است تا بفهمیم چرا مردم علی علیه السلام را رها کردند و سراغ دیگران رفتند. برخی از مطالبات مردم از حکومت، عمومی است و برای هر مردمی با هر فکر و عقیدهای مطلوب است. یکی از این مطالبات، اجراء صحیح قانونی است که مردم آن را پذیرفته اند. لازمه اجرای صحیح قانون برخورد با متخلفان است. مردم از حاکم انتظار دارند که اگر کسانی عمدا از قانون سرپیچی کردند و در حق دیگران ظلم کردند با آن ها برخورد کند و دادشان را از ظالم بگیرد. از دیگر مطالبات عمومی مردم از حاکم این است که در ظاهر و باطن دلسوز و خیرخواه عموم مردم باشد. مطالبه دیگری که می توان برشمرد این است که حاکم خودگزین نباشد و به جد در فکر تامین مصالح جامعه و خدمت به مردم باشد؛ نه اینکه در فکر کیسه دوزی و جمع امتیاز برای خود باشد.
اینها مطالباتی است که مردم هر جامعهای از حکومتشان دارند. اگر حاکمی این خصوصیات را داشته باشد برای عموم جوامع بشری حاکم مطلوبی است. در جامعه اسلامی یک انتظار دیگر هم اضافه میشود و آن این است که ارزشهای اسلامی را پاس بدارد و سعی کند ارزشهای اسلامی در جامعه پیاده شود. یعنی مردم در راه صحیح خداپرستی قرار گیرند و مبتلا به بدعتها و آفتهای فکری و انحرافات عقیدتی نشوند. اگر حاکمی در مقام عمل، اهل مسامحه باشد و خیلی این مسایل را جدی نگیرد در چنین موقعیتی معمولا مردم دو دسته میشوند؛ کسانی که ظلم کرده، به حقوق مردم تجاوز نموده و از بیتالمال سوءاستفاده کرده اند وقتی می بینند با آن ها برخورد جدی نمیشود خوشحال می شوند و از چنین حاکمی راضی هستند. اما سایر مردم وقتی میبینند به آن ها ظلم شده و حقوقشان ضایع شده است ناراضی میشوند. وقتی اربابان قدرت و سرمایهداران منافعشان تأمین شود سعی میکنند دیگران را با فریب قانع کنند تا به گونه ای سرشان گرم شود و مزاحمشان نشوند. این شیوههایی است که در همه جای دنیا میبینیم. شاید در عالم کشوری نباشد که در آن از این شیوههای شیطانی استفاده نشود؛ چراکه در همه کشورها گروهی خواص و نخبه هستند که دور حاکم را میگیرند و حاکم هم به رأی، کمک های مالی و نفوذ آن ها احتیاج دارد. از این رو دستشان برای سوءاستفاده از بیتالمال باز است و برای اینکه مردم آشوب نکنند به هر نحوی که شده مردم را سرگرم میکنند. این کاری است که در بسیاری از حکومتها معمول است؛ اما اسلام به چنین وضعی راضی نیست.
علی علیه السلام مظهر تام حکومت اسلامی است. اگر ما حکومت علی علیه السلام را نداشتیم برای اداره کشور چه الگویی داشتیم؟ امام رحمة الله علیه در جواب خبرنگاران خارجی که از ایشان در فرانسه سؤال کردند: اگر شما در مبارزه موفق شدید و شاه را بیرون کردید قصد دارید چه نوع حکومتی تشکیل دهید؟ فرمودند: «حکومتی مثل حکومت علی علیه السلام». دوست و دشمن در همه عالم عدالت علی را میشناسند. این حکومت الگویی است که در تمام تاریخ بشریت نمونه است. حاکم عادل حقیقی از نظر اسلام کسی است که در مقابل متخلفان قاطعیت داشته باشد و اهل سازش، مسامحه، خویش و قومبازی، حزببازی و ... نباشد و در همه جا حق را اعمال کند. این نمونه حکومت ایدهآل اسلامی است. مردم علی را شناخته بودند. آن ها در طول 23سال رسالت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله همواره علی علیه السلام را در کنار پیغمبر دیده و رفتارش را آزموده بودند. همه میدانستند که علی در برابر حق و در مقابل حکم خدا انعطافپذیر نیست. در هنگام اجرای حق، نزدیکان و غریبه ها برای او یکسان اند. علی را با این صفات شناخته بودند و میدانستند او آدمی نیست که بتوانند فریبش دهند و از او سوءاستفاده کنند.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این فراز میفرمایند: علت اینکه عموم مردم از علی علیه السلام حمایت نکردند همین صفات خوب علی بود وگرنه نمی توان هیچ عیبی در علی پیدا کرد. چه کسی اسلام را از علی علیه السلام بهتر می شناخت؟ چه کسی برای مردم، برای ضعفا، برای ایتام، برای فقرا و برای بیوهزنان دلسوزتر از علی علیه السلام بود؟ همه میدانستند که علی نمی توانست اشک یتیم را تحمل کند. دیده بودند که چگونه قنات و نخلستان آباد می کرد و وقف فقرا می نمود و خود از آن ها استفاده نمیکرد و حتی بارها شده بود خود و فرزندان و اهلبیتش گرسنه میخوابیدند و مختصر غذایی که داشتند به دیگران می دادند. ممکن است گفته شود که این صفات، صفات بسیار خوبی است و هر ملتی که چنین حاکمی داشته باشند به او علاقه مند خواهند شد. پس چرا علی علیهالسلام را کنار گذاشتند؟
بله، مردم علی را خوب میشناختند. اما خواص دلشان میخواست علی برای آن ها حساب جداگانهای باز کند، در حالی که علی علیه السلام اینگونه نبود. او کسی بود که وقتی برادر فقیرش از او تقاضای سهم بیشتری از بیت المال کرد آهن داغ را به دستش نزدیک کرد و عذاب سخت خدا را به او یادآوری کرد. این بود که دیدند با علی نمیشود کنار آمد. حاضر شدند از همه خوبیهای علی صرفنظر کنند و با کسی عهد و پیمان ببندند که کمی برای آن ها حساب خاص باز کند.
حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: و ما الذی نقموا من أبی الحسن؛ ابوالحسن چه مشکلی داشت که او را رها کردند. حضرت برای احترام با کنیه از مولا علی علیه السلام یاد می کنند. نقموا و الله منه نكیر سیفه و قلة مبالاته لحتفه؛ اشکالشان به علی این بود که در هنگامه جنگ کسی در مقابل شمشیرش طاقت نمیآورد. دیده بودند آن جایی که باید شمشیر بزند باکی از خطر و کشته شدن ندارد. و شدة وطأته؛ علی جایی که قدم میگذاشت استوار و محکم قدم میگذاشت نه با مسامحه. و نكال وقعته؛ آن جایی که باید کسی را مجازات کند ضربهاش عبرتآموز و سخت است. و تنمره فی ذات الله؛ این تعبیر، تعبیر ادبی بسیار لطیفی است که در فارسی مشابهاش را نداریم. کلمه «تنمر» از «نمر» گرفته شده است. نمر یعنی یوزپلنگ. عربها معتقدند در بین حیوانات درنده یوزپلنگ صفت خاصی دارد و آن اینکه همیشه در حال خشم و آماده جنگ است. این حالت را که همیشه انسان آماده مبارزه باشد و غافلگیر نشود، تنمر میگویند. تنمره فی ذات الله یعنی آنجا که مربوط به خدا میشود علی کاملا آماده است و کمال قاطعیت را در مورد تکالیف الهی اعمال می کند و هیچ انعطاف نمیپذیرد. این عیبی است که مردم از علی میگرفتند. این برای مردم قابل تحمل نبود. گاه که علی علیه السلام در مأموریتی فرمانده بود در بازگشت عده ای نزد پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله می رفتند و از قاطعیت و سخت گیری علی علیه السلام شکایت می کردند. پیغمبر اکرم صلیالله علیهوآله می فرمود: ارْفَعُوا أَلْسِنَتَكُمْ مِنْ شِكَایَةِ عَلِیٍّ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه؛1 علی درباره کار خدا هیچ انعطاف و نرمش ندارد. اگر تنها حقوق خودش در میان بود از همه چیز میگذشت؛ اما آن جایی که پای حق مردم و حکم خدا مطرح بود از سرسوزنی نمیگذشت.
و تالله لو مالوا عن المحجة اللائحة و زالوا عن قبول الحجة الواضحة لردهم إلیها و حملهم علیها؛ به خدا قسم اگر انحرافی در جامعه پیش میآمد و مردم راه را کج میرفتند آن ها را به راه حق برمیگرداند و نمیگذاشت مردم منحرف شوند. در هر جامعهای ممکن است سهوا یا عمدا کجاندیشیها و کجرویهایی پیش بیاید. این یک فضلیت بزرگ برای حاکم جامعه است که نگذارد جامعه از مسیر حق منحرف شود. و لسار بهم سیرا سجحا؛ در آن زمان شتر، مرکب مناسبی برای مسافرت بود که عربها در سفرهای طولانی از آن استفاده میکردند. در سفرها وقتی قافلهای راه میافتاد ساربان، شترها را کنترل می کرد و مراقب بود راکبها را اذیت نکنند. آنجایی که باید تند می رفتند آن ها را تند می راند و آنجا که باید کند می رفتند حرکتشان را کند می کرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: اگر زمام حکومت به دست علی علیه السلام میافتاد چنان شتر جامعه را حرکت می داد که مردم نه عقب بمانند و نه اذیت و خسته شوند و به خوبی به مقصد برسند. «سیر سجح» یعنی آن حرکت شتر که خیلی آرام است و راکبش اذیت نمیشود. لا یكلم حشاشه؛ برای مهار شتر، بندی در بینی آن میانداخته اند که خیلی نقش مهمی در کنترل شتر داشته است. راکب به وسیله آن به شتر علامت می داد که چه طور حرکت کند. برخی افراد وقتی سوار شتر میشدند گاه آن چنان مهارش را میکشیدند که بینی اش زخم میشد و یا آن چنان با پا به بغل شتر میزدند که رانهایشان زخم میشد به خصوص در سفرهای طولانی که باید چندین روز سوار شتر می شدند و مرتب با پا به بغل شتر می زدند. حضرت میفرمایند: اگر مهار شتر خلافت را به دست علی میدادند آن چنان آرام و هموار آن ها را به منزل میرساند که نه شتر اذیت میشد و نه راکب. و لا یكل سائره و لا یمل راكبه؛ آن چنان شتر را حرکت میداد که نه از قافله عقب بماند و نه راکب، خسته و ناراحت شود. و لأوردهم منهلا نمیرا صافیا رویا تطفح ضفتاه و لا یترنق جانباه و لأصدرهم بطانا؛ برای اعراب در آن محیط، آبشخور خیلی مطلوب و مهم بوده است. غالبا آدمهای بادیهنشین در صحرای خشک زندگی میکردند و در نزدیکی محل سکونت هر طایفهای آبشخوری بوده که آب باران در آن جمع میشده است و آن ها از آن آب استفاده میکرده اند. حضرت میفرمایند: اگر علی زمام حکومت را به دست میگرفت مردم را آن چنان آرام حرکت میداد که به موقع به آبشخور برسند؛ نه آبشخوری آلوده بلکه مردم را وارد آبشخوری میکرد که آن چنان آب در آن میجوشید که از دو طرفش بیرون میریخت و آبی که در آبشخور بود همیشه صاف و زلال بود و کاملا قافله را سیراب میکرد. علی آن چنان جامعه را هدایت میکرد که کسی تشنه نمی ماند.
و نصح لهم سرا وإعلانا؛ گفتیم حاکم ایدهآل کسی است که واقعا دلسوز مردم بوده و در آشکار و پنهان در فکر خدمت به مردم باشد. علی این گونه بود. و لم یكن یتحلی من الدنیا بطائل؛ یکی دیگر از صفات حاکم خوب و ایدهآل این بود که به فکر خودش نباشد و چیزی برای خودش ذخیره نکند. حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند: علی از چیزهای اضافی و زیورهای دنیا استفاده نمیکرد. و لا یحظی منها بنائل غیر ری الناهل وشبعة الكافل؛ از اموال جامعه استفاده نمیکرد جز آبی که رفع تشنگی کند و غذای مختصری که رفع گرسنگی کند. و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الكاذب؛ آن وقت زاهد واقعی از طالب دنیا شناخته میشد و روشن می شد چه کسی ادعای راست دارد و چه کسی ادعای دروغ. بعد به این آیه استشهاد میفرمایند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ؛2 این سنتی الهی است که اگر مردم شهرها و آبادیها (جامعه ) اهل ایمان و تقوا میشدند (باورهای صحیح داشتند و ارزشها را رعایت میکردند) خداوند در همین دنیا از آسمان و زمین برکاتی را بر آ ن ها نازل میکرد. ولی افسوس! به جای ایمان تکذیب کردند. به همین جهت ما هم در مقابل اعمال بدشان آن ها را مجازات کردیم.» قرآن میفرماید: «اگر جامعه اهل تقوی شوند» یعنی این حکم و این سنت مربوط به جامعه است نه فرد. ممکن است در جامعه چند فرد خوب هم باشند، اما اگر جامعه فاسد شد خدا آن جامعه را تنبیه میکند.
وَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ هؤُلاءِ سَیُصِیبُهُمْ سَیِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ ما هُمْ بِمُعْجِزِینَ؛3 خیلی جالب است. حضرت آیه قبل را به عنوان قاعده کلی و کبرا آوردند و حال با اسم اشاره «هولاء» به جامعه خودشان اشاره می کنند. یعنی اگر این مردم هم اهل ظلم باشند به نتایج اعمالشان مبتلا خواهند شد و نمیتوانند خدا را عاجز کنند تا دست از سنتهایش بردارد. اشاره به این آیه نیز بسیار آموزنده است و شامل نوعی پیشگویی است؛ یعنی براساس همین آیه شریف، افراد این جامعه به خاطر تخلف از حکم خدا و نادیده گرفتن آن و شکستن بیعتشان حتما به عقوبت الهی مبتلا خواهند شد.
و صلىالله علی محمد و آله الطاهرین
1 . اعلام الوری باعلام الهدی، ص131.
2 . اعراف، 96.
3 . زمر، 52.